شنبه, 01ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی زبان پژوهی یکی از چشم‌گیرترین نمودهای خودباختگی

زبان پژوهی

یکی از چشم‌گیرترین نمودهای خودباختگی

میرجلال‌الدین کزازی گفت: یکی از چشم‌گیرترین نمودهای خودباختگی فرهنگی ایرانیان که دچار آن بوده و هم‌اکنون هم هستند، این است که می‌انگاریم زبان ما همسنگ دیگر زبان‌ها نیست.

به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این نویسنده و پژوهشگر که روز گذشته (شنبه، ششم اسفندماه) در برنامه «دیدار با مخاطبان» فروشگاه مرکزی شهر کتاب سخن می‌گفت، با تشکر از برگزارکنندگان این مراسم، اظهار کرد: این برای نخستین‌بار است که با مخاطبانم این‌گونه رودررو گفت‌وگو می‌کنم. همیشه در برنامه‌ها سخنرانی در کار بوده و شنوندگان کسانی بودند که می‌خواستند آن را بشنوند؛ اما این نخستین‌بار است که دوستانه، مهرآمیز، بی هیچ پرده و پروایی و بی‌ هیچ رودربایستی با کسانی که من را می‌شناسند، من را دوست دارند و کنجکاوند که بدانند من کیستم و چیستم، سخن می‌گویم.

او در ادامه بیان کرد:‌ نخست باید دو چیز را روشن بدارم و آن این‌که چهار سالی است که از دانشگاه علامه بازنشسته شده‌ام؛ اما همچنان می‌گویم و می‌نویسم.

کزازی افزود: ‌با این‌که از دانشگاه بیرون آمده‌ و بازنشسته شده‌ام و به اصطلاح در دانشگاه شاغل نیستم، همچنان پیوند خود را با دانشجویان نگسیخته‌ام و با دانشگاه و دانشجویان پیوند دارم و در چند دانشگاه نیز تدریس می‌کنم.

این استاد زبان و ادب فارسی در ادامه گفت:‌ سرپرستان شهر کتاب از من خواستند چون سرآغازی بر این گفت‌وگوی دوستانه، هر آن‌چه را خوش می‌دارم، بخوانم و پای فشردند که یکی از سروده‌هایم را نیز این‌جا بخوانم. من سخنور‌ پیشه‌ورز و شاعر حرفه‌یی نیستم؛ گاهی سخن بر من می‌جوشد، بی ‌آن‌که خود بخواهم؛ ولی با این حال پنداشتم که شاید بهترین سروده‌ای را که امسال نوشته‌ام و در چند بزم ادبی خوانده‌ام، بخوانم.

کزازی سپس با اشاره به مناسبت پنجم اسفندماه و جشن سپندارمذگان، سروده‌ی خود را به مناسبت این روز خواند و گفت‌: سپندارمذگان به راستی جشن بزرگداشت زنان است. بخش نخستین این واژه، سپند همان است که در زبان فارسی دری اسفند شده و نام این ماه است که به معنی پاک‌، پیراسته و مقدس است.

او افزود:‌ جشن سپندارمذگان در روز پنج اسفندماه برگزار می‌شده است که آیین و رسم‌ و راه‌هایی در آن بوده است. در این روز مردان ایرانی به شیوه‌ای نمادین زنان‌شان را گرامی می‌داشتند. مردان در این روز به کار خانه بودند و زنان می‌آسودند. در بوم‌های گرم، مردان به کوه‌های یخ‌زده می‌رفتند و از آن‌جا یخ می‌آوردند تا زنان‌شان آب را خنک بنوشند.

کزازی در ادامه یادآور شد: گرامی‌داشت زن در فرهنگ ایرانی نمودهای زیادی دارد و در زبان فارسی مردان ایرانی همسر خود را بانو می‌نامند که از بانوک در پهلوی به یادگار مانده است. معنای ریشه‌شناختی بانو کسی است که خانه را می‌افروزد و با به کار بردن این واژه، مرد زن را چراغ خانه خویش می‌دانسته و می‌داند.

او سپس با اشاره به ترجمه‌ی چکامه‌های «هوراس»، سخنور نام‌دار رومی، گفت: بخشی از برگردان این کتاب را دو سه روز است به پایان برده‌ام و بخشی از آن را امروز می‌خوانم که تا به حال برای هیچ‌کس نخوانده‌ام.

کزاری در ادامه یکی از چکامه‌های «هوراس» را که خود به فارسی برگردانده است، خواند.

به گزارش ایسنا‌، در ادامه این مراسم، اسماعیل جنتی که مدیریت این مراسم را برعهده داشت‌، از میرجلال‌الدین کزازی درباره زبان فارسی پرسید که او در پاسخ گفت:‌ زبان خاستگاه و پایه‌ی فرهنگ است و در این زمینه به فراخی می‌توان سخن گفت.

این استاد زبان و ادبیات فارسی اظهار کرد:‌ زبان است که فرهنگ را به نمود می‌آورد. مردمانی که زبانی کژمژ دارند، فرهنگ و منشی همسو با آن خواهند داشت. پس اگر مردمی زبان خود را از دست بدهند، می‌توان گفت، ‌فرهنگ و منش خود را از دست داده‌اند. مردمانی که چیستی زبان و فرهنگ‌شان از دست رفته است، چیستی تاریخی و فرهنگی خود را از دست داده‌اند.

او در ادامه گفت: یکی از مثال‌هایی که در این زمینه وجود دارد، سرزمین مصر باستان است؛ اما آدم مصری امروز با آن فرهنگ مصری باستان همان‌قدر آشنایی دارد که من ایرانی. چون او زبان خود را از دست داده است و اگر ما ایرانی‌ها هنوز با تاریخ و فرهنگ خود زندگی می‌کنیم و دم و بازدم‌مان به آن زبان است، به این خاطر است که ما هر روز آن زبان را می‌آزماییم و بازمی‌یابیم و از این جهت است که ما زبان خود را از دست نداده‌ایم.


او در ادامه گفت: حسین هیکل، روزنامه‌نگار نام‌دار مصری، در این زمینه گفته است‌ که ایرانیان بخت آن را داشته‌اند که فردوسی «شاهنامه» را بسراید و ما مصری‌ها از این بخت بی‌بهره بوده‌ایم.

کزازی گفت: اگر فردوسی «شاهنامه» را نمی‌سرود، شاید ما امروز به زبان فارسی سخن نمی‌گفتیم، شاید به گمان بسیار، ما ایرانی نمی‌ماندیم و تاریخ و فرهنگ‌مان را در دیرین‌کده‌های‌مان (موزه) می‌جستیم.

این استاد زبان و ادب فارسی در عین حال گفت:‌ ما بی‌ زبان نمی‌توانیم بیندیشیم. آن‌چه ما آن را اندیشه می‌نامیم، گفت‌وگویی خاموش با خویشتن است. ذهن ما به ناچار حسی است. خرد ما خردی است که در دامان حس پرورده شده است و آن خردی تنگ‌، گنگ و نافرجام است که مولانا نیز در شعرهایش قصد خارج شدن از آن را دارد. این خرد اگر تنگ و گنگ است، از آن‌جاست که برآمده از دستاوردهای حسی بویژه بینایی است.

او در ادامه اظهار کرد: زبان فارسی دست کم از میان زبان‌هایی که من اندک و بسیار می‌شناسم، ناب‌ترین، پویا‌ترین و پیشرفته‌ترین زبان از دید زبان‌شناسی است. این زبان کارکردها و هنجارهای به‌روز زبانی که نیازهای زبان را تاب نمی‌آورد، یک‌سره به کناری نهاده؛ چون نیازی به آن‌ها نبوده است.

کزازی تأکید کرد:‌ زبان فارسی از نظر ساختاری، زبانی خنیایی و گوش‌نواز است و این زبان به راستی گنجینه است.

او در ادامه در پاسخ به سؤالی مبنی بر این‌که چگونه می‌توانیم این زبان را از گزند دور بداریم و آن را به درستی استفاده کنیم، گفت:‌ تنها راه چاره این است که مترجمان و نویسندگان به گنجینه واژگان خود بیفزایند. به آواز بلند می‌گویم، زبان فارسی کارآمدترین و مایه‌دارترین دستگاه واژه‌سازی را دارد؛ چون زبانی کالبدی و به بند کشیده‌شده نیست. این زبان مانند پاره‌ای از زبان‌های دیگر تنک‌مایه نیست. اما نویسنده و مترجم تنک‌مایه که در کار خود وامی‌ماند، می‌گوید، این گناه از زبان فارسی است و این هنجاری دریغ‌گونه و دردانگیز شده است.

کزازی در پاسخ به این سؤال که چگونه می‌توان به گنجینه واژه‌های فارسی افزود، نیز گفت: کسی که می‌خواهد کم‌تر از واژه‌های بیگانه در گفتار و نوشتارش استفاده کند، باید نوشته‌هایی را که بیش‌تر پارسی‌گرا هستند، بخواند تا اندک اندک در نهاد او جای بگیرد؛ چرا که واژه باید در نویسنده نهادینه شده باشد تا بتواند از آن‌ به درستی استفاده کند.

او همچنین گفت: برخی به من خرده می‌گیرند که فلانی سره‌گو و سره‌نویس است؛ در صورتی‌که من به این معنا که هرگز هیچ واژه بیگانه‌ای به کار نبرم، سره‌گو و سره‌نویس نیستم؛ من پیش از آن‌که سره‌گو باشم، سخن‌سنجم. زبان برای من پدیده‌ای هنری است و نمی‌پذیرم به هر بها و شیوه‌ای، واژه پارسی را به کار ببرم.

این استاد زبان فارسی گفت:‌ شاید هیچ زبان و فرهنگ سره‌ای در جهان نیست؛ اما زبان فارسی نیازی به وام‌واژه ندارد؛ چرا که وام‌واژه این زبان را زیان می‌رساند.

او در ادامه در پاسخ به پرسشی مبنی بر دلیل ترجمه دوباره «ایلیاد» هومر گفت:‌ چندین‌بار این پرسش را پاسخ داده‌ام؛ اما باز می‌گویم این پدیده در سرشت،‌ شگفت‌آور و نوپدید نیست.

او افزود:‌ هیچ دو برگردانی همانند هم نیست و اگر زمانی یک متن ترجمه شد، پس از مدتی از برگردان این متن، مترجم به شناخت و آگاهی از آن می‌رسد و پس از مدتی است که همان مترجم با توجه به آگاهی‌هایی که به دست آورده است، می‌تواند برگردان استوارتری از آن به دست آورد.

او در ادامه بیان کرد: هرگز دست به قلم نمی‌برم، مگر آن‌که نیازی من را به این کار وادارد. گاهی هم نیاز نمی‌بینم که آن نیاز‌، نیاز من باشد یا دیگران. بیش‌تر زمانی که دست به قلم می‌برم، زمانی است که پرسشی در من به وجود می‌آید و جست‌وجو برای پاسخ گفتن به این پرسش است که باعث می‌شود متنی را بنویسم.

او همچنین گفت: هرگاه متنی را دوباره نوشته‌ام، آن متن، متنی دیگر شده است.

کزازی در ادامه گفت: اما داستان ترجمه داستان دیگری است. ترجمه بیش از آن‌که فن باشد، هنر و آفرینش هنری است و هر آفرینش هنری تنها یک بار رخ می‌دهد. اگر هنرمند بخواهد آن‌چه را پیش‌تر آفریده،‌ دوباره بیافریند، آن آفریده پدیده‌ای دیگر خواهد شد؛ چون برآمده از ناخودآگاه اوست و اگر بپذیریم که ترجمه اثری هنری است‌، من بر آن هستم که در یک زمان چندین نفر می‌توانند یک اثر را ترجمه کنند.

او همچنین در پاسخ به سؤالی درباره توانایی زبان فارسی برای واژه‌سازی در حوزه علم و تکنولوژی، گفت:‌ هنگامی که می‌پذیریم سامانه واژه‌سازی در زبان فارسی بسیار کارآمد است؛ پس می‌توانیم در هر زمینه‌ای واژه بسازیم. در زبان فارسی دشواری و تنگنا وجود ندارد و این تنگنا و دشواری از کسانی است که آن را به کار می‌گیرند؛ وگرنه قلمرو زبان فارسی بسیار گسترده است؛ مانند شعر که ایرانیان بیش‌تر به آن پرداخته‌اند.

او در عین حال گفت: ولی چون فناوری‌، فن‌شناسی و تکنولوژی در سرشت دانش‌های بیگانه است، ما هنوز نمی‌توانیم زبان فارسی را در این دانش‌ها، آن‌چنان که این زبان می‌تواند، به کار گیریم. ما هنوز توانش زبان فارسی را درنیافته‌ایم. اگر به دانش قدیم خود بازگردیم، درمی‌یابیم که زبان فارسی به شایستگی در متون علمی ما به کار گرفته شده است. به عنوان نمونه، می‌توانیم به دانش‌نامه علایی و التفهیم بیرونی رجوع کنیم که چگونه توانسته‌اند زبان فارسی را با علم و دانش همسو و هماهنگ کنند. تنگناها‌، تنک‌مایگی‌ها و کاستی‌های خود را نباید به زبان فارسی باز ببندیم.

کزازی همچنین گفت:‌ اگر ما بپذیریم که می‌توانیم بی‌کران واژه بسازیم، پس می‌توان برای تکنولوژی و فناوری نیز واژه‌های فارسی ساخت.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه