یکشنبه, 02ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست تازه‌ها خبر قلب ایمان - دکتر غلامرضا اعوانی

خبر

قلب ایمان - دکتر غلامرضا اعوانی

برگرفته از روزنامه اطلاعات، شماره  25773، ‌شنبه 7 دی 1392


دکتر غلامرضا اعوانی
 

دین باید وجه الهی داشته باشد و دارای جنبه ای باشد که از آن به جنبه «ید الحقی» تعبیر می کنند، یعنی آن طرفی که طرف خداست، اصلا بدون خداوند معنایی نخواهد داشت.

جنبه یدالحقی را «ولایت» می گویند و دینی که جنبه یدالحقی نداشته باشد، دین نیست.

ولایت یعنی وجهی از دین که انسان را به خدا می رساند، ولایت در لــغت به معنای قرب است، دو عدد متوالی و نزدیک به هم که فـاصله ای نداشته باشند.

ولایت مایه تقرب بنده به خداوند است، دین جنبه یدالحقی دارد که خطاب به انسان است.

بنابراین هیچ دین الهی نمی تواند از وجه ولایت جدا باشد. این امر اختصاص به اسلام ندارد، چنانچه که عرفا و حکما در این باره بحث های بسیاری مطرح کرده اند، حقیقت دین ولایت است؛ یعنی هر رسولی اولا و بالذات ولی است، ولی علاوه بر ولایت، نبوت و رسالت را هم داراست، اگر ولایت نداشت، اصلا نمی توانست نبی و رسول باشد.

با مطالعه در ادیان مختلف به این نتیجه می رسیم که ولایت نه تنها در اسلام باطن دین است، بلکه در هر دین الهی، ولایت درک و حقیقت دین است. دین بدون ولایت، دین نیست.

حضرت رسول(ص) ختم نبوت هستند، اما این پایان راه دین اسلام نیست، چون ولایت باقی است، بعد از حضرت رسول(ص) دوره آغاز ولایت است و باطن نبوت که ولایت است، بر ظهور دور ولایت است.

عرفان و تشیع، هر دو بر مسأله ولایت تأکید می کنند. عرفان هم مبتنی بر ولایت است، هیچ عارفی نیست که مسأله ولایت را در رأس عرفان خود قرار ندهد.

تشیع نیز همین گونه است و از این لحاظ عرفان و تشیع به واسطه اصل مشترک ولایت به هم نزدیک هستند، اما اختلافات جزئی هم دارند.

جانشین پیامبر(ص) باید ولی باشد و ولایت داشته باشد، چون وراثتی که از پیامبر(ص) می ماند، ولایت است، چون با ختم نبوت دیگر نبوت به ارث برده نمی شود، طبق حدیث مشهور «العلماء ورثه الانبیاء» علما هم باید ولایت داشته باشند تا وارث انبیاء باشند.

عالمی که وارث پیامبر(ص) است، باید جنبه ولایت الهیه در او قوی باشد. بنابراین اعتقاد شیعیان بر این است که بعد از رسول خدا(ص) و پایان یافتن ختم نبوت، آن کسی که وصی ایشان بود و شایستگی این را داشت که جانشین ایشان باشد، باید ولی باشد و صفت ولایت او محفوظ باشد و ولایت هم باطن نبوت است.

ولایت است که می تواند وارث حقیقی پیامبر(ص) باشد، چون روح او نزدیک ترین روح به پیامبر(ص) است؛ زیرا ولایت الهی ایشان را دارد و این شخص، تنها شخص امیرالمؤمنین(ع) است که به نظر عرفا و تشیع ایشان ولی کامل است و مظهر اسمای حسنا و روح همه انبیا و اولیاست.

از حضرت رسول(ص) منقول است که فرمودند: «من أراد أن ینظر إلی نوح فی عزمه و موسی فی علمه و عیسی فی ورعه فلینظر إلی علی بن ابیطالب(ع)؛ اگر کسی بخواهد به نوح(ع) در تصمیمی (شکست ناپذیر) که داشت و به موسی(ع) در علمش و به عیسی(ع) در ورعش بنگرد، علی بن ابیطالب(ع) را ببیند».

یعنی ایشان جامع نبوت و ولایت همه اولیا و انبیاست، یا به تعبیری که ابن عربی دارد، «فبعد رسول الله(ص) علی ابن ابیطالب(ع) امام?العالمین و سر الانبیاء اجمعین» است و این مقام همه ائمه(ع) و بعضی از اولیاست.

بعد از ائمه(ع) علما هستند که اگرچه به حد آنها نیستند، ولی ولایت دارند. همچنین ابن عربی در آثارش در مورد حضرت مهدی(عج) هم مطالبی دارد و از ایشان به خاتم الاوصیا تعبیر می کند.

ایشان در واقع وارث بحق رسول الله(ص) و وارث بحق ایشان و عالم حقیقی دین است.

نه تنها ارث جسمانی از حضرت رسول(ص)، بلکه ارث روحانی و معنوی هم از ایشان بردند و وارث ولایت و وارث حقیقی ایشان بودند و البته همه ائمه(ع) ما این گونه بودند و عرفا اینها را قبول دارند؛ چنانچه مولانا در اشعارش آورده است.

اگر باطن شیعه ولایت باشد، همه عرفا قائل به ولایت و سالک راه ولایت هستند و بنابراین ائمه(ع) را نمونه اعلای ولایت می دانند.

همه عرفا این گونه هستند، مثلا کتاب فتوحات ابن عربی را ببینید که در مورد ائمه(ع) ما چه می گوید، در بسیاری از قسمتهای کتاب به امام جعفر صادق(ع) و. . . اشاره دارد.

در فص سلمان در تفسیر حدیث «سلمان منا أهل البیت(ع)»، در مورد اهل بیت(ع) و مقام آنها مفصل صحبت می کند.

ابتدا در مورد مقام و علوم سلمان صحبت می کند و بعد می گوید این سلمان از اهل بیت(ع) است، پس مقام اهل بیت(ع) تا کجاست؟!

ابن عربی در این بخش تمام آیاتی را که شیعه معتقد است در مقام اهل بیت(ع) نازل شده، آورده و تفسیر می کند.

آیه «قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَيْهِ أَجْرا إِلَّا الْمَوَدَّه فِی الْقُرْبَى» را می آورد و به تفصیل در این مورد صحبت می کند و می گوید پیامبر(ص) یک چیز از ما خواسته و آن ولایت و دوستی اهل بیت(ع) است و تأکید می کند که ما باید این خواسته رسول الله(ص) را که در واقع خواسته خداوند بوده و از زبان حضرت رسول(ص) بیان شده، اجابت کنیم «قُلْ مَا سَأَلْتُکُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ: بگو هر مزدى که از شما خواستم از آن خودتان» این ولایت برای به کمال رساندن ماست. پس ما باید برای رضای حضرت رسول(ص) هر کاری را برای محبت اهل بیت(ع) انجام دهیم و چیزهایی می گوید که حتی ما شیعیان اینها را نمی گوییم.

در مورد سلمان می گوید که ایشان دارای علم لدنی و. . . است که کس دیگری این مقام و علم را ندارد و در پایان بحث می گوید: ای مسلمانان ببینید! اگر کسی که منسوب به اهل بیت(ع) است این مقام را دارد، خود اهل بیت(ع) چه مقامی دارند؟! و در آثار دیگر هم وارد این مباحث می شود که اگر همه این موارد را که در مدح اهل بیت(ع) میگوید، جمع آوری کنیم، یک کتاب می شود.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه