خبر
گرامیداشت 12 آذر ماه، روز جهانی معلولان و نگاهی به مسائل توانبخشی
- خبر
- نمایش از جمعه, 15 آذر 1392 15:09
- بازدید: 3370
برگرفته از روزنامه اطلاعات، شماره های 25753 (سهشنبه 12 آذر 1392) و 25754 (چهارشنبه 13 آذر 1392 )
وجیهه تیموری
فرصتهای برابر برای بروز تواناییها
براساس نتایج سرشماری سال 1390، نزدیک به یک میلیون و 50 هزار نفر از هموطنانما معلول هستند که با انواع اختلالات و محدودیتهای ذهنی و جسمی زندگی میکنند.
از طرف دیگر، برخی کارشناسان آماری معتقدند که آمار واقعی معلولیتها بیشتر از این است، به ویژه که در روستاها و شهرهای کوچک، برخی خانوارها متأسفانه «معلولیت» را نوعی نقص برای کل خانواده میدانند و راضی نمیشوند که در پاسخنامه پرسشگران آمارگیر، اظهار کنند که یکی از اعضای خانواده آنها دچار معلولیت است.
کشور ما نیز همواره در معرض بلایای طبیعی و غیر طبیعی مانند زلزله و خشکسالی و حوادث جادهای بوده است و ریسک معلول زاده شدن یا معلول شدن در طول زندگی، برای افراد آن بالاست، اما اقدامات پزشکی، اجتماعی و فرهنگی برای تسهیل شرایط زندگی معلولان و خانوادههای آنان با تعداد بالای توان خواهان و مددجویان برابری نمیکند و بسیاری از افراد معلول، هم از شرایط روانی حاکم بر جامعه و نگاه افراد به آنان رنج میبرند و هم از کمبود امکانات مادی و رفاهی و همین امر رضایت از زندگی و سلامت آنان را بسیار کم و مخاطرهآمیز کردهاست.
«روز جهانی معلولان» فرصتی است تا به تواندهی و توانبخشی به معلولان برای بازگرداندن آنان به صحنه عادی زندگی اجتماعی نیز پرداخته شود و به ویژه نگاهها و تعاریف نادرست در این خصوص نیز مورد بازبینی قرارگیرد.
روز جهانی معلولان
«کمتوان» یا «معلول» به کسی گفته میشود که بر اثر نقص جسمی یا ذهنی، اختلال قابل توجهی به طور مستمر در سلامت و کارایی عمومی و یا در شئون اجتماعی، اقتصادی و حرفهای او به وجود آید، به طوری که این اختلال، از استقلال فردی، اجتماعی و اقتصادی وی بکاهد.
با اعلام روز جهانی معلولین از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 1992 میلادی، بارقه امید تازهای در روح و روان آحاد این جامعه دمیده شد. هدف از برگزاری این روز، تعمیم شناخت جوامع و اقشار مردم از نیازها و فعالیتهای معلولان و نیز آشنا شدن آنان با حقوق مادی و معنوی خودشان و راهکارهایی برای رفع موانع و آسیبها است.
در پیام 12 آذر 1392 جامعه معلولین ایران، به مناسبت روز جهانی معلولان آمده است:
از دوران امیرکبیر- وزیر مردم دوست ایرانی، شاهد دگرگونیهای اساسی در وضع زندگی و نیز در نگرش به معلولان بوده ایم. هرچند این حرکت منقطع، کند و بطئی بوده، ولی در دهههای اخیر سرعت زیادی یافته است و معلولان توانستهاند با استفاده از این وضعیت، دستاوردهای عظیمی را هم برای خویش و هم برای جامعه رقم بزنند و به انسانهای نمونه و اسوه تبدیل شوند.
با این همه، هنوز کمبودها و نقصانهای جدی در حوزه معلولان احساس میشود و جدای از کشاکش معلولان با موانع بسیار و دشوار فیزیکی در جامعه، جدال سختی نیز برای برطرف سازی موانع حقوقی و فرهنگی در جهت حضور کامل اجتماعی و کسب فرصتهای برابر در جامعه دارند. این موضوع هنوز تداعی بخش فاصلههای اجتماعی موجود میان معلولان و سایر افراد جامعه است و معلولان هنوز دردهای ناگفتهای از نابسامانیها و نابرابریها و مشکلات فرا روی خود در جامعه دارند.
رفع این موانع همتی والا و ملی میطلبد که کلید بخشی از آن در دستان مسؤولان و دست اندرکاران دلسوز و فهیم است. اکنون که محوریت امور با تدبیر و امید شده است، معلولان جامعه ایرانی امید وافر دارند تا تدابیری کارساز و اقدامهای بنیادین در جهت ایجاد جهش برای دگرگونی در اوضاع معلولان رخ دهد و بهسوی چشم اندازی روشن و پرامید، قدم برداشته شود.
جامعه معلولین ایران ضمن حمایت همه جانبه از برداشتن گامهای مثبت و اساسی در این راه، طبق منوال هر ساله خواستار تسریع در رفع موانع فیزیکی، حقوقی، فرهنگی، موانع پیش روی سازمانهای غیردولتی مرتبط با امور معلولان از جهت قانونی و حضور حداکثری نخبگان معلول در حوزههای سیاستگذاری و تصمیمگیریها است و بالاخره این که فراموش نکنیم شعار معلولان جهان این است: « با ما برای ما تصمیم گرفته شود.»
توانبخشی و شرایط زندگی معلولان
در علوم بهداشتی، «توانبخشی» یا «بازتوانی» فرآیندی است که در آن به فرد توانخواه کمک میشود تا توانایی از دست رفته خود پس از یک واقعه، بیماری یا آسیب را که منجر به محدودیت عملکردی وی شده است، مجدداً به دست آورد. توانبخشی حوزه علمی بسیار وسیعی در مجموعه خدمات بهداشتی و درمانی محسوب میشود و به افراد کمک میکند تا پس از ابتلا به مشکلاتی نظیر سکتههای مغزی، ضایعات نخاعی، جراحیهای ارتوپدی، ضربههای مغزی، سوختگی، کم شنوایی و مشکلات تعادل، تا حد امکان بر مشکلات خود غلبه کنند و استقلال عملکردی قبلیشان را باز یابند.
تَوانبَخشی به معنای بازتوانی و بازگرداندن تواناییهای یک فرد به حالت حداکثر استقلال اطلاق میشود. در توانبخشی بر خلاف پزشکی، هیچگونه دارویی تجویز نمیشود و روند بازیافتن تواناییها تدریجی است.
با توجه به تعداد بالای بازماندگان حوادث طبیعی و غیر طبیعی در ایران، موضوع توانبخشی و شرایط زندگی معلولان پس از مواجهه با محدودیتهایشان، مبحثی مهم تلقی میشود و تعداد کسانی که به خدمات توانبخشی نیاز دارند، حق بزرگی را بر گردن اجتماع و مسؤولان میگذارد. در این راستا، انتظار میرود دانش توانبخشی و جامعه علمی و اجرایی حوزه سلامت و بهداشت کشور، پاسخگوی این سؤال باشند که چرا خدمات توانبخشی در دسترس همه توانخواهان قرار ندارد و هزینههای این بخش بالا است؟
دکتر محمد تقی جغتایی- رئیس انجمن علوم اعصاب ایران، هزینههای روانی و فکری این حوزه را سنگینتر و مهمتر میداند و به گزارشگر روزنامه اطلاعات میگوید: ابتدا باید نگاه جامعه به معلولان و تعریف معلولیت و توانبخشی، تصحیح و علمی شود، سپس مشکلات فیزیکی آنان مورد توجه قرار گیرد و از مشارکت آنان در طرح مسائل و رفع آنها، استفاده به عمل آید.
نگاه درست به توانبخشی
دکتر جغتایی- متخصص علوم اعصاب، درباره 2 برداشت رایج از توانبخشی میگوید: «توانبخشی» به صورت رایج «بازتوانی» معنی میشود. یعنی کسی دچار مشکلی شده و محدودیت جسمی یا ذهنی پیداکرده است و حالا باید فکر کرد که چطور میتوان این فرد را به حالت اولیه برگرداند و بازتوانی کرد.
توانبخشی در برداشت دوم، به معنای «توان یافتن» است. در بسیاری از کشورهای دنیا فضایی در پارکهایشان دارند تا افراد بتوانند در آنجا تجدید قوا یا تمدید اعصاب کنند و توان بیابند.
این مفهوم توانبخشی شامل حال همه افراد اجتماع میشود و به نوعی توانافزایی است که در دنیا نیز این مفهوم رایج است.
وی میافزاید: واژگانی که تاکنون برای تعریف معلولیت به کار رفتهاند نیز مهماند و نگاه جامعه به معلولان را بازتاب میدهند.
«معلول» در ابتدا به معنای ناقص و کسی که نقص دارد ( Handicap)، تعریف شدکه نادرست است. زیرا همه موجودات به نوعی نقص دارند و هیچکس بی نقص و کامل نیست. حتی درخت نیز ممکن شاخههای شکسته و کوتاه و میوههای معیوب داشته باشد و همه ذراتش صحیح و سالم نباشد.
واژه دوم به معنای ناتوان(Disability) بودهاست و این را جایگزین واژه قبلی کردهاند. زیرا در برداشت اولیه، فرد معلول ناتوان و زمینگیر فرض میشد، حال آنکه کسیکه در یک زمینه ناتوانی دارد، لزوما زمینگیر نیست.
اما امروزه اصطلاح فرد دارای ناتوانی ( Person with disability) را به کار میبرند، در این حالت میگویند اول باید فردیت هرکس ثابت شود و پس از آن در کنار این فردیت، ناتوانی او را نیز در نظربگیرند.
همه افراد محدودیت دارند
در حال حاضر، توانبخشی یک مفهوم بسیار فراگیر است و آن چیزی نیست که در جامعه تلقی میشود. چراکه ذهن افراد به محض شنیدن این واژه میرود سراغ کسی که عقبماندگی شدید ذهنی دارد و نیازمند توانبخشی است، و یا کسی که روی ویلچر نشسته و درحال رفتن به فیزیوتراپی است.
استاد دانشگاه علوم پزشکی ایران در ادامه این مطلب میگوید: در مفهوم فرد دارای محدودیت، همه افراد جامعه حقوقی دارند، همه افراد به نوعی محدودیت دارند و هدف، یکسانسازی جامعه است. در این تفکر، فردی که دیابت دارد یا گوشش سنگین است یا موهایش ریخته است یا چشمش مشکل دید دارد و باید عینک بزند و کسانی که در شب دید خوبی ندارند یا کسی که روی ویلچر نشستهاست، همه محدودیت دارند. پس محدودیت برای همه است و جامعه و حقوق مدنی نیز برای همه است. حال آن که نگاه جامعه ما به این محدودیتها یکسان نیست.
دکتر جغتایی در این مورد مثال میزند: کسی که چشمش ضعیف است، به نوعی محدودیت دید دارد و باید عینک بزند. کسی هم که فلج نخاعی است، باید روی ویلچر بنشیند، تا بتواند جابجا شود، ولی هیچگاه به فرد عینکی به چشم معلول نگاه نمیکنند، اما کسی را که ضعف یا مشکل حرکتی دارد یا ناشنوا است، معلول میشناسند.
وقتی نگاه به افراد اینگونه نابرابر باشد، امکانات و خدماتی که جامعه به آنان میدهد نیز نابرابر میشود. وقتی چشم من ضعیف است و من بدون ابزار عینک نمیتوانم ببینم یا بخوانم و یا رانندگی کنم، پس محدودیت دارم و توانبخشی من، در اختیار داشتن عینک و استفاده از آن است.
وقتی کسی بدون صندلی یا عصا نمیتواند راه برود، پس محدودیت دارد و توانبخشی او در اختیار قراردادن امکاناتی برای راه رفتن و حفظ استقلال فردی است،گاهی توانبخشی حفظ کردن همان تواناییهای باقیمانده در فرد است و گاهی برگرداندن توانایی از دست رفته یا توانا کردن نیروهای دیگری است که دارد. اما واضح است که جامعه برای انواع محدودیتها یکسان فکر و عمل نکرده است. ریشه این ناعدالتی نیز، در تفکر نادرستی است که سالها در اذهان عمومی وجود داشته است و فرد ناتوان و معلول را باور نداشتهاند و او را در حال انجام کار تصور نمیکردهاند و در نتیجه به دنبال راهحلی بــرای فراهم ساختن امـکان حضور او نیز نبوده اند.اما همین اجتماع، هرجا که تلقی منفی از محدودیت افراد برداشته شده، با کمک علم و تکنولوژی، معلول را به متن جامعه برگردانده است. یک مثال خوب همین ناشنوایان هستند. یک زمانی کسی فکر نمیکرد وقتی که آنها به تلویزیون نگاه میکنند، چیزی متوجه نمیشوند. بعد برای حل این قضیه به چارهجویی پرداختند و از تصویر گویندگان به زبان مخصوص ناشنوایان و یا زیرنویس استفاده کردند. این قبیل راهحلها، چندان پیچیده یا دشوار نبودند، منتهی تا قبل از آن کسی به آنها فکر نکرده بود.
توانبخشی اجتماعی
مهدی امیری- کارشناس ارشد مدیریت توانبخشی و معاون اداره کل سلامت شهرداری تهران، مهمترین عاملی را که مورد نیاز معلولان است، توانبخشی اجتماعی میداند و به گزارشگر روزنامه اطلاعات میگوید: علیرغم اینکه در حوزه توانبخشی جسمی افراد دارای معلولیت کار زیادی شدهاست، اما به موازات آن توانبخشی اجتماعی رشد نکرده و آن هم به دلایل مختلفی بودهاست، از جمله این که:
- نگرش افراد جامعه ما به معلولان، اصلا خوب و ارتقاء یافته نیست ضرورت دارد که در این زمینه رشد کنیم.
- معلولان باید به این توانمندی و باور برسند که حضور اجتماعی و در سطح بالاتر، مشارکت اجتماعی داشته باشند. چرا که در این صورت قدرت پذیرش جامعه افزایش مییابد، نگرش جامعه نسبت به معلولان بهتر و متعالیتر میشود، سطح سلامت معلولان و خانوادههایشان بالاتر میرود و معلولان شکوفاتر میشوند.به عبارت دیگر، هم جامعه، هم فرد دارای معلولیت و هم دولتمردان ومسؤولان در حوزههای مختلف باید این دو جنبه را تقویت کنند تا شرایط حضور و مشارکت معلولان در جامعه فراهم شود.
وی میافزاید: همچنین باید حواسمان باشد که توانبخشی اجتماعی در دل جامعه معنا مییابد و در این راه، ارادههای فردی دخیلند و باید دست به دست هم بدهند تا توانبخشی اجتماعی تحقق یابد.
باید فرهنگ عمومی بالا رود و تکریم و رعایت حقوق معلولان انجام شود و اگر این گونه نباشد، توانبخشی اجتماعی به چالش میرسد و انگیزه حضور معلولان و خانوادههایشان در جامعه کم میشود. در واقع، اینجا موانع فیزیکی مهم نیست؛ بلکه موانع اجتماعی بزرگند و چالش ایجاد میکنند.
باید فرصتی فراهم کنیم تا دسترسیهای اجتماعی برای همه افراد و از جمله معلولان فراهم آید و نگرش عدالت اجتماعی حاکم شود.امیری با بیان این که عدالت اجتماعی یعنی این که همه افراد حق برابر برای دسترسی به همه فضاها و امکانات عمومی را داشته باشند، میافزاید: اگر محیطهای شهری، فرهنگی و اجتماعی ما بهگونهای طراحی شوند که برای افراد خاصی از افراد جامعه موانع دسترسی داشته باشد، تحقق توانبخشی اجتماعی نیز با مانع روبرو میشود.معاون اداره کل سلامت شهرداری تهران تأکید میکند: مسؤولان در برنامهریزیهای خود باید همه افراد را به یک میزان از حقوق خود مطلع و بهرهمند سازند و این اصلا تبعیض یا حق اضافه نیست. معلولان مانند سایرین مالیات و عوارض میپردازند و در قانون تعریف شدهاند و از همه مهمتر انسان هستند و باید از حقوق انسانی بهرهمند شوند. پس از آن شهروندند و حق بهرهمندی از حقوق شهروندی را دارند و حقوق آنها باید هم توسط مدیران شهر هم توسط شهروندان رعایت شود تا موتور محرک عدالت احتماعی و اراده اجتماعی راه بیافتد و فرد معمولاً انگیزه حضور در اجتماع را پیدا کند.
فرهنگ تکریم معلولان
امیری، اجرای اقداماتی در شهر برای تسهیل زندگی معلولان را مرحله پس از رشد فرهنگی میداند و میگوید: اجرای همه امور، نیازمند آمورش، اطلاعرسانی و ارتقاء آگاهی شهروندان است. ما باید در کنار مناسبسازیهای فیزیکی و کالبدی، مناسبسازیهای فرهنگی و اجتماعی را انجام دهیم. چرا که حتی اگر موانع فیزیکی را برطرف کنیم، مادامی که شهروندان رفتار درستی با معلولان نداشته باشند و حقوق آنان را رعایت نکنند، اهداف اصلی محقق نمیشوند. مثلا ما بیاییم برای نابینایان در پیادهروها برجسته سازی کنیم، اما وقتی منِ شهروند خودرو یا موتورسیکلت خود را روی این خط و در پیادهرو پارک میکنم یا مغازهدار وسائلش را روی آنها میچیند، چه فایدهای دارد؟ راه رفتن نابینا باز هم با مشکل مواجه میشود. همچنین شهرداری اتوبوسهای با درهای پایین در خطوط حمل و نقل عمومی وارد کرده است تا معلولان یا سالمندان بتواتند با عصا و صندلیچرخدار سوار آنها شوند. اما وقتی منِ مسافر سرِ جای معلولان و سالمندان مینشینم، حقوق آنها عملا پایمال میشود و تکریم اجتماعی آنها زیر سؤال میرود.
دکتر محمدمهدی گلمکانی- مدیرکل سلامت شهرداری تهران نیز در خصوص توانبخشی اجتماعی و تکریم معلولان به گزارشگر روزنامه اطلاعات میگوید: ما برای حضور معلولان در جامعه و استفاده و حفظ توان آنها در مفهوم توانبخشی نوین، کانونهایی تدارک دیدهایم تا در آنجا حضور یابند. چراکه معتقدیم معلولان را باید به عنوان شهروندان عادی نگاه کنیم که دارای یک سری حقوقند درکنار سایر شهروندان، مثل سالمندان و مادران و کودکان و پزشکان، برای خودشان کانون دارند تا بتوانند در محلات شهر حضور پیدا کنند و ظرفیتهای خود را به عنوان اعضای فعال اجتماع به کار برند و نشان بدهند، این کانونها در همه محلات شهر تهران ایجاد شدهاند و در طول سال برنامههای متعددی را پیشبینی و اجرا میکنند که مهم ترین این برنامهها نیز در هفته معلولان اجرا میشود.
با ما، برای ما تصمیم بگیرید!
دخترک، دست و پای عروسکش را برمی دارد و به زور میچسباند به تنه ای پلاستیکی و درب و داغان و عروسک را مینشاند کنارش. عروسک با هر تکان دست و پا، میتواند بنشیند، راه برود یا بایستد. تلویزیون روشن است و دخترک توجهی به برنامه کودکان ندارد و صدای «پدرژپتو» را که با عروسک چوبی حرف میزند، نمیشود، اما همین که سرش را بالا میگیرد، میبیند که چطور عروسک چوبی با آن دست و پای دراز و لاغر، جان میگیرد و راه میرود و پدر پیرش از خوشحالی به هوا میپرد. در خیال به عروسک پلاستیکی خودش هم جان میدهد و با هم حرف میزنند و کمی میدوند؛ اما در ذهنش هم نمیتواند تا ته یک خیابان بدود و آنجا هم زمین میخورد. درست مثل تمامی سالهایی که در بیداری زمین خورده و نتوانسته است بدون کمک مادرش بلند شود.
به علاوه هزینههای فیزیوتراپی و خرجهای کناره آن هم آنقدر زیاد بوده است که یادش نمیآید آخرین بار، کـی او را به مرکز فیزیوتراپی برده اند.
صدای مادرش را از آشپزخانه میشنود که به خانم همسایه میگوید: هزینه کاردرمانی و هر کار جدیدی که می گویند بالاست. برای ما وقت نگیرید. نمیتوانیم برویم و شرمندهتان میشویم. الان که دخترم عروسک بازی میکند، پس فردا هم که بزرگ شد میرود درس میخواند که برای خودش کسی شود و اگرشوهر کرد، توی سرش نزنند.
ما همین از دستمان بر میآید. شانس ما همین بوده است، حتما! بعد هم تمامی سیبزمینیهایی که برای خورشت سرخ میکند، میسوزد و مجبور میشود تلفن را قطع کند.
***
دخترک معنای حرفهای مادرش را خیلی نمیفهمد، اما میداند که باز هم در مورد او و مشکل راه رفتنش بوده است. دست و پای عروسکش را از جا در میآورد و می اندازد به کناری و با خیال راحت تلویزیون تماشا میکند.
توانبخشی نوین
یکی از مباحث مهم در زندگی معلولان، توانبخشی و مسائل پیرامون آن است که مظلوم و مغفول مانده است و کمتر به آن پرداخته می شود.
دکتر محمد تقی جغتایی - رئیس انجمن علوم اعصاب ایران، در خصوص مفهوم نوین توانبخشی به گزارشگر روزنامه اطلاعات میگوید: در حال حاضر، توانبخشی یک مفهوم بسیار فراگیر است و آن چیزی نیست که در جامعه تلقی میشود و به محض شنیدن آن، به سراغ کسی میروند که عقبماندگی شدید ذهنی دارد و نیازمند توانبخشی است یا کسی که عصا زیر بغل دارد و درحال رفتن به فیزیوتراپی است.
در توانبخشی با مفهوم امروزی، همه افراد محدودیت دارند و با تقویت تواناییهای دیگر، جای خالی هر محدودیتی پر میشود.
مهم این است که به همه افراد با محدودیتهای متفاوت، نگاه برابر داشته باشیم. برخی محدودیت مالی دارند، برخی در شهرستانی دور زندگی میکنند و محدودیت اجتماعی بسیار دارند و برخی هم از محدودیتهای جسمانی رنج میبرند. در اینجا نگاه برابر به همه یعنی این که برای همه افراد، فرصتهای برابر ایجاد کنیم تا همه رشد کنند. برای بچهای که از سر فقر مدرسه نمیرود یا آن که فلج نخاعی است و نمیتواند مدرسه برود یا آن که به دلیل دور بودن مدرسه روستایشان و نبود اتوبوس، از تحصیل میماند، باید فرصت ایجاد شود، توانبخشی یعنی تقسیم فرصت و ثروت بر حسب شرایط!
وی ادامه می دهد: مثال خوبی در این زمینه دارم که حتما برای مردم بازگو کنید. حدود 20 سال پیش، از بهزیستی مشهد بازدید میکردیم. رئیس سازمان بهزیستی وقت- دکتر محمدرضا محمدی، متخصص روانشناسی اطفال نیز با ما بود.
دختر خانم 10 سالهای را نشان دادند که سرش کوچک، نابینا و ناشنوا و به اصطلاح چند معلولیتی بود. خانوادهاش از کرمان برای دخیل بستن به ضریح امام رضا(ع) و شفا گرفتن به مشهد آمده بودند و وقتی جواب نگرفتند، بچه را رها کرده و رفته بودند و به همین دلیل در بهزیستی از او مراقبت می شد. از طرفی چون سر بچه کوچک بود، همه فکر میکردند عقبافتاده ذهنی هم هست، اما دکتر محمدی گفت این بچه عقب افتاده نیست و ما که حرف میزنیم، انگشتانش را تکان میدهد، حواستان باشد. همین را گفت و گذشت. یکی دو سال بعد دوباره رفتیم آنجا و آن دختر رانشانمان دادندکه خیاطی میکرد. دختری نابینا و ناشنوا که با زبانش نخ را سوزن میکرد و میدوخت!
شبیه این بچه هزاران هزار هستند. اما فرصت توانا شدن و نشان دادن تواناییهایشان را نمییابند.
تلقی فرهنگی در توانبخشی نوین
مؤسس دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی ایران می گوید: در توانبخشی نوین، تلقی فرهنگی و نگاه به آدمها مهم است. باید نگاه مردم عوض شود تا نگاه مسئوولان هم عوض شود. چون همین مردم هستند که مسئوول میشوند و مدیران از میان همین مردم به پشت میزها میروند. باید تلقی شهروندان درجه یک و دو عوض شود و همگان، حق شهروندی برابر و فرصت برابر داشته باشند. در فرصتهای برابر، بشر با کمک علم و تکنولوژی برای هر محدودیتی راه حل پیدا میکند.
وی می افزاید: در نگاه نادرست، یک نابینا، ناتوان دیده میشود که احتیاج به کمک دارد و باید دستش را بگیرند تا از خیابان بگذرد، ولی در نگاه برابر و درست، برای نابینا فرصت اجتماعی برابر ایجاد میشود و به جای کمک کردن، پله برقی یا مسیر ویژه عبور نابینایان یا چراغهای عبور هشدار دهنده برایش فراهم میشود تا خودش بتواند مثل بقیه شهروندان و به طورمستقل از خیابان عبور کند و کارهایش را انجام دهد.
به عبارت دیگر، در بحث توانبخشی، اول فرهنگ باید تصحیح شود. چرا که اساس توانبخشی در کشور ما و هرجای دیگر، فرهنگ است.وقتی کسی به هنگام تولد، اکسیژن دریافت نکرده و دچار معلولیت جسمی و ذهنی شده است، عقب افتادگی او در ازدواج خواهر و برادرش هم تأثیر دارد و عموما کسی با اعضای خانواده او ازدواج نمیکند، چون نمیپذیرند که ژنتیک دخالتی در این اتفاق نداشته است! این یعنی آگاهی و فرهنگ عمومی از این اتفاق، تا چه اندازه ضعیف و نادرست است.
دکتر جغتایی تأکید می کند: در این فرهنگسازی هم مردم و هم رسانهها تأثیر دارند، تا جایی که تعیین روز جهانی برای حوادث طبیعی و غیرطبیعی از بین برودو به آنها نیازی نباشد. چون برای موضوعی روز جهانی میگذارند که به دلایل اجتماعی و تاریخی توجهی به آن نشده است و با این کار توجه عمومی و توجه گروه خاصی را به آن موضوع جلب میکنند؛ در غیر این صورت دیگر نیازی نیست این روزها باشد، مثلا در کشورهای اسکاندیناوی «روز زن» معنا ندارد، چرا که روز زن برای این است که به این قشر از جامعه توجه شود و فرصتهای برابر با مردان دریافت کنند. همچنین است روز سالمندان و معلولان.
به هرحال فرصت برابر برای همه و این که همه دارای محدودیت هستند، باید به باور عمومی تبدیل شود.
بیمه توانبخشی
رئیس انجمن علوم اعصاب ایران بیان می دارد: اساسا شرکتهای بیمه در دنیا، برای این تشکیل شدهاند که نیازهای طولانی مدت افراد را برای برخی امور و به ویژه درمان و سلامت، برطرف کنند. بیمه برای کارهایی است که شخص باید در طولانی مدت هزینه بپردازد و معمولا کشش آن را ندارد.
خدمات توانبخشی نیز از آن حوزههایی است که بسیار گران و نیازمند مراجعات زیاد در دراز مدت است و از این رو بسیاری از خانوادهها نمیتوانند هزینه آن را بدهند و به همین دلیل معمولاً چند جلسه میآیند و بعد هم توانبخشی را رها میکنند. حتی کسانی که تمکن مالی دارند هم به تدریج سختشان میشود و در دراز مدت نمی توانند این همه پول خرج کنند. حال آن که بیمهها، کشش افراد را برای دریافت خدمات درازمدت توانبخشی بالا می برند.
دکتر محبوبه خلّوق - رئیس کمیسیون فرهنگی، اجتماعی اتحادیه جهانی معلولین(WDU) نیز در این باره به گزارشگر روزنامه اطلاعات می گوید: در مورد بیمههای معلولان بسیاری از کارها باید انجام گیرد، اما برای بیمههای عادی خوب کار شده است و معلولان عزیز درنوبت نمیمانند، اما بیمههای مکمل و توانبخشی که در حوزههای توسعه یافته اعمال می شوند، هنوز در دسترس نیستند و از آنجاکه هزینههای توانبخشی بالاست، امیدواریم قانون مربوطه اصلاح و بیمه توانبخشی
اجرا شود.
مشارکت فعال معلولان
دکتر جغتایی می گوید: به نظر من خود افراد توانخواه باید به دنبال حقوقشان باشند و آن را مطالبه کنند. چراکه حق همه شهروندان است که به حد کافی از تسهیلات عمومی و رفاهی برخوردار باشند. در حوزه توانبخشی باید معلول و جامعه هردو به سمت یافتن راه حل حرکت کنند، اما چون نیازهای معلولان را باور ندارند یا نمیدانند که هر لحظه ممکن است معلولیت برای یک فرد سالم نیز پیش بیاید، کسی در این باره فکر نمیکند. همچنین اگر قرار است خدماتی ارائه شود باید با مشارکت فعال خود معلولان باشد.
مؤسس شورای راهبردی معلولان در شـهرداری تهـران ادامه میدهد: تجربه ثابت کرده است آن جایی که خود افراد عضو شوراها هستند و در آنها نقش فعال دارند، بسیار بهتر عمل میشود و طرحها موفقترند. معلولان میگویند کافی است یکی از این شهرداران روی ویلچر بنشیند و سرِ کارش برود، تا ببینید یک معلول چه مشکلی دارد و بعد برای حل مشکلات معلولان، برنامهریزی و اجرا کند.بزرگترین مشکل ما در حوزه توانبخشی، فرهنگی است و این که حقوق شهروندی و فرصتهای برابر را برای معلولان قبول نداریم. چطور است که هرسال، انواع مراکز بزرگ خرید، ناوگانهای جدید هوایی، رستورانها و برجها و آموزشگاهها و دانشگاههای جدید میسازند و برای پخش سلامت و درمان، این همه دستگاههای جدید میآید، اما برای توانبخشی و ساختارهای عمومی آن، کاری نمیشود؟ چون اصلاً کسی اینها را نمیبیندو یا باور و احساس نیازی برای حل مشکلات معلولان وجود ندارد تا برای آنان کاری شود.
دکتر خلوق نیز در این باره میگوید: توانبخشی معلولان برای رسیدن آنان به زندگی مستقل و قطع وابستگی است، اما متأسفانه به لحاظ فرهنگی معلول را توانا و دخیل در امور نمی دانند.
اشتغال از مباحث توانبخشی و توانمندسازی معلولان است و در کشورهای توسعه یافته، معلولان با هر درجه معلولیت کار می کنند، کارفرمایان توجیه می شوند و بستههای تشویقی می گیرند. اما در کشور ما برعکس است. اول معلولیت مرا می بینند و بعد تواناییهای مرا مورد ارزیابی قرار میدهند.مدیر عامل انجمن برنا - تشکل برتر در حوزه توانمندسازی معلولان، ادامه میدهد: در تمامی وزارتخانهها و در کنار همه مسئوولان باید یک معلول باشد، تا در تصمیم گیریها مشاوره دهد و مسئولان نیز معلولان را فراموش نکنند. کما این که خود من عضو سامانه هم اندیشی مجلس شورای اسلامی و در جریان مباحث اجرایی و قانونی هستم، اما این کم است. باید در هر قسمتی که برای معلولان قدمی برداشته می شود، معلولان نیز حضور داشته باشند.
کانونهای معلولین محلات
دکتر محمدمهدی گلمکانی- مدیرکل سلامت شهرداری تهران، در خصوص مشارکت معلولان در جامعه و توانمندسازی آنان به گزارشگر روزنامه اطلاعات میگوید: کانونهای معلولین محلات با بیش از 70هزار نفر عضو، برای این به وجود آمده است تا باور کنیم معلولان دارای یک سری حقوقند و در کنار سایر شهروندان مثل سالمندان و مادران و کودکان و پزشکان، باید برای خودشان کانون داشته باشند و بتوانند در محلات حضور یابند و ظرفیتهایشان را به عنوان عضو فعال اجتماع به کار ببرند و نشان بدهند. این کانونها در همه محلات شهر تهران ایجاد شدهاند و در طول سال نیز کلاسهای مختلف آموزشی در مواردی مانند مدیریت شهری، مناسبسازی اماکن عمومی و منازل، مشارکتهای اجتماعی و برنامههای هنری و اجتماعی دارند.وی
میافزاید: این اتفاق مربوط به شهرداری تهران بزرگ است، اما متولیان آن تجربههای خود را در کمیسیون مشترک شهرداریها مطرح میکنند تا ساختار آن در شهرهای دیگر نیز ایجاد شود.در خصوص مسائل مناطق مختلف شهر تهران نیز شورای سلامت محله در هر محله، مشکلات سلامت ساکنان آن را فهرست و اولویتبندی می کند و معلولان بر اساس نقشه عدالت در سلامت شهری، و با حضور فعال خودشان، از انواع خدمات بهره مند می شوند و یا نیازهای خود را پیگیری و مطـالبه میکنند.کانونهای محلات، یک تمرین مردمی برای ارائه خدمات مورد نیاز به معلولان است و امیدواریم در همه حوزهها و شهرها گسترش یابد.
همه باید فرهنگسازی کنند
استاد علوم اعصاب دانشگاه علوم پزشکی ایران می گوید: از لحاظ نیروی انسانی متخصص و دانش روز موقعیت خوبی در حوزه توانبخشی داریم و مشکل ما در نظامهای ارائه خدمات است که باید ساماندهی شوند.دکتر جغتایی میافزاید: در واقع مشکل ما بیشتر فرهنگی است. مثلافیزیوتراپیست ما دانش لازم را دارد، اما فرهنگ لازم را ندارد و نمیداند با یک فرد معلول و خانواده او که باید جلسات طولانی درمان را داشته باشند و مدتها این مسیر را طی کنند، چگونه رفتار کند.
من به همه افراد در دانشگاه میگویم دانشجویان پزشکی افراد باهوشی هستند و تمامی رفتارهای افراد، از منشی گروه گرفته تا مدیر گروه و همکلاسی و استاد و رئیس همه روی او تأثیر دارند. پس فردا دکتر میشود و نتیجه این رفتارها را با مریض نشان میدهد که آیا وظیفه خدمت دارد یا بایداحساس قدرت کند؟دکتر جغتایی ادامه می دهد: به نظر من همه مردم و از جمله معلولان باید حقوق خود را مطالبه کنند، تا شرایط برایشان بهبود یابد. تا وقتی مردم در هند فکر میکنند شرایط زندگیشان همین است و کاری نمیشود کرد، یکی در کاخ است و یکی کنار خیابان و با هزار بدبختی و مرض باید زندگی کند؛ اوضاعشان همین است که میبینید!
رئیس کمیسیون فرهنگی، اجتماعی اتحادیه جهانی معلولان همچنین میگوید: اگر کارفرمایان و مسئوولان در تصمیمگیریهایشان معلولان را نمی بینند، این یک مشکل فرهنگی است. زیرساختهای فرهنگی ما ضعیف است.
سالها معلول را نیازمند کمک دیدهاند و نه به عنوان شهروند عادی، در حالی که اگر برابری فرصتها وجود داشته باشد، معلول می تواند هم به جامعه خدمت کند و هم از جامعه خدمت بگیرد.
در این راستا صدا و سیما طبق قانون موظف است حداقل هفتهای 2 ساعت در ساعات پر بیننده در موضوع معلولان فرهنگ سازی و برنامهسازی کند تا جامعه با حقوق معلولان آشنا شود. به هرحال کشوری که اولین منشور حقوق بشر را داشته است، نباید تا این حد با حقوق معلولان خود بیگانه بماند!
ساماندهی ارائه خدمات
دکتر جغتایی سپس میگوید: نظام سلامت ما بسیاری از بیماریها را کنترل کرده و طول عمر بالا رفته است و در کشورهای پیشرفته نیز کمتر کسی از معلولیت می میرد. در قدیم افراد بر اثر نبود شبکههای بهداشت میمردند، اما الان نمیمیرند و زنده میمانند. پس تعداد افراد معلول کم نیست، اما مهم زنده ماندن صرف نیست، کیفیت زندگی با معلولیت مهم است که در کشورهای توسعه یافته مانند کانادا، بسیار بالاست، ولی در کشور ما متأسفانه این عرض زندگی معلولان است که محدود و بی کیفیت است. هدف توانبخشی این است که عرض زندگی و کیفیت آن را بالا ببرد. مشکل ما در اینجاست.
عضو سامانه هم اندیشی مجلس شورای اسلامی نیز دراین باره می گوید: فاصله معلولیت و سلامت کسری از ثانیه است، کما این که خود من در15 سالگی براثر تصادف دچار معلولیت شدم.ما در کشوری زندگی می کنیم که کمیت معلولان بالاست. وضعیت ناایمن خودروها و جادهها، تولید معلولیت می کنند، اما ساختارهای لازم برای زندگی عادی معلولان در جامعه فراهم نمی شود.
دکتر خلوق ادامه می دهد: برای این که شهری برای همه شهروندان با طراحیهای همگانی و قابل استفاده برای همه داشته باشیم، لازم است که نیازهای ویژه معلولان نیز در نظرگرفته شود.البته جای خوشوقتی است که در حال پیوستن به کنوانسیون جهانی حقوق افراد دارای معلولیت هستیم و در این مورد پیشرفتهای خوبی داشته ایم و به دولت تدبیر و امید نیز بسیار خوشبین هستیم و یکی از بهترین اقدامات این دولت در همین ابتدا، واگذاری خودروهای ویژه معلولان بوده است. وی سخن خود را با این مطلب به پایان می رساند: با توجه به این که یکی از مباحث توانبخشی خودروهای معلولان است، باید این خبر خوب را نیز به آنان بدهیم که واگذاری 4700 دستگاه خودرویی که مصوبه سال 1378 بود و تا الآن برای 30 میلیون تومان معافی گمرکی معطل مانده بود، اخیراً احیاء و با تأیید وزیر تعاون و رفاه اجتماعی، وارد مرحله اجرا شده است. به این ترتیب آن عده از معلولان عزیزی که حتی از دورترین و محروم ترین نقاط کشور ثبت نام کرده بودند، می توانند خودرو مناسب سازی شده خود را دریافت کنند و بخشی از مشکلات رفت و آمد و دسترسیهای خود را برطرف سازند