شنبه, 01ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست تاریخ تاریخ تجزیه چکیدۀ تاریخ تجزیه ایران‌ - بخش پنجم - دکتر هوشنگ طالع

تاریخ تجزیه

چکیدۀ تاریخ تجزیه ایران‌ - بخش پنجم - دکتر هوشنگ طالع

برگرفته از كاربرد

در این‌ یکصد و پنجاه‌سال‌، روس‌ و انگلیس‌ به‌ قدری‌ به‌ایران‌ صدمه‌ رسانیده‌اند که‌ قلم‌ ازشرح‌ آن‌ عاجز است‌.
هرگاه‌ منصفانه‌ در تاریخ‌یکصد و پنجاه‌ سالۀ‌ ایران‌ نظرشود، صدمات‌ و تعدیات‌انگلیس‌ها به‌ مراتب‌ به‌ ظلم‌ و ستم‌روس‌ها، می‌چربد.
در اغلب‌ این‌ تهدیدات‌ وتجاوزات‌ روس‌ها بر ایران‌،محرک‌ اصلی‌ همان‌ دولت‌ ...انگلستان‌ است‌.
شادروان‌ محمود محمود ـ تاریخ‌ روابط سیاسی‌ ایران‌ و انگلیس‌ در قرن‌ نوزدهم‌ ـچاپ‌ اول‌ ـ آبان‌ ماه‌ 1338 خورشیدی‌

چکیده‌ی‌تاریخ‌تجزیه‌ایران‌
مؤلف‌:دکترهوشنگ‌طالع‌
ناشر:سمرقند
 
بخش‌ پنجم‌
تجزیۀ مکران‌، بلوچستان و سیستان‌
 
تجزیۀ‌ مکران‌ و بلوچستان‌

دولت‌ و دولتمردان‌ ایران‌، به‌ویژه‌ پس‌ از دوران‌ فتحعلی‌شاه‌، در اثر نامردمی‌هایی‌ که‌ از بیگانگان‌ دیده‌بودند، کوشش‌ می‌کردند تا حد امکان‌ از نزدیکی‌ به‌ آنان‌ خودداری‌ کنند.
از این‌ روی‌، در دوران‌ محمدشاه‌ قاجار، روابط با خارج‌ در پایین‌ترین‌ سطح‌ قرار داشت‌ و تنها در پایان‌دوره‌ی‌ مزبور، دولت‌ ایران‌ مجبور شد که‌ برای‌ حفظ مصالح‌ تا حدودی‌ به‌ دولت‌ انگلستان‌ روی‌ خوش‌ نشان‌دهد. در آغاز پادشاهی‌ ناصرالدین‌ شاه‌، میرزاتقی‌خان‌ امیرکبیر، با ظرافت‌ و قدرت‌ از دخالت‌ بیگانگان‌ درامور کشور جلوگیری‌ کرده‌ و حتا قدغن‌ نمود که‌ هیچ‌ ایرانی‌ با نمایندگان‌ خارجی‌ رفت‌ و آمد نکند.
بدین‌ سان‌، پس‌ از دوران‌ فتح‌علی‌شاه‌، دولت‌ ایران‌ معلم‌ و مستشار نظامی‌ از خارج‌ استخدام‌ نکرد، زیراایرانیان‌ به‌ نیکی‌ دریافته‌ بودند که‌ همه‌ی‌ آنان‌ جاسوسانی‌ هستند که‌ در لباس‌ دیگر سرگرم‌ خیانت‌ به‌ ایران‌ وخدمت‌ به‌ دولت‌ متبوع‌ خود می‌باشند.
اما، دولت‌ بریتانیا همیشه‌ سخت‌ مشتاق‌ نفوذ در ایران‌ بود. به‌ویژه‌ هنگامی‌ که‌ روس‌ها در اثر ناتوانی‌ دولت‌ایران‌، دست‌ اندرکار تجاوز و اشغال‌ سرزمین‌های‌ خوارزم‌ و فرارود شدند، اشتیاق‌ انگلستان‌ نیز فزونی‌ گرفت‌.انگلیس‌ها بر این‌ باور بودند که‌ تصرف‌ “مرو”، در حکم‌ گرفتن‌ “هرات‌” است‌. تصرف‌ هرات‌، تصرف‌ “قندهار” وگرفتن‌ قندهار، دستیابی‌ به‌ بلوچستان‌ و مکران‌ است‌ که‌ خود، مقدمه‌ی‌ حمله‌ به‌ هندوستان‌ می‌باشد. از این‌روی‌، دولت‌ انگلستان‌ در پی‌ آن‌ برآمد تا نسبت‌ به‌ روس‌ها پیش‌دستی‌ کرده‌ و مناطق‌ راهبردی‌ (استراتژیک‌) رادر منطقه‌ اشغال‌ کند و یا موکلانی‌ از سوی‌ خود به‌ حکومت‌ آن‌ مناطق‌ بگمارد.
دولت‌ بریتانیا پس‌ از سرکوب‌ گسترده‌ی‌ نظامیان‌ و مردم‌ هندوستان‌ در سال‌ 1857 میلادی‌ (1236خورشیدی‌)، از در دیگری‌ وارد شد. این‌ بار، سخن‌ کشیدن‌ خط تلگراف‌ را به‌ میان‌ آورد. دولت‌ انگلستان‌ به‌دنبال‌ چند سال‌ گفتگو، توانست‌ امتیاز کشیدن‌ خط تلگراف‌ از خانقین‌ به‌ تهران‌ و از تهران‌ به‌ بوشهر را به‌ دست‌آورد. در همان‌ سال‌، دو قرارداد تکمیلی‌ به‌ امضاء رسید و به‌ دنبال‌ آن‌ قراردادهای‌ دیگر. رفته‌رفته‌، به‌ مرورزمان‌، به‌ مدت‌ قراردادها افزوده‌ شد و تا سال‌ 1307 خورشیدی‌ (1928 میلادی‌)، دنباله‌ پیدا کرد.بدین‌سان‌، مأموران‌ دولت‌ بریتانیا در لباس‌ تلگراف‌چی‌، تا دورافتاده‌ترین‌ نقاط کشور نفوذ کردند و از حاکم‌گرفته‌ تا بازرگانان‌ و مردم‌ کوچه‌ و بازار، به‌ حشر و نشر و کسب‌ خبر پرداختند. “... در این‌ تاریخ‌، جای‌صاحب‌منصبان‌ نظامی‌ انگلیس‌ را صاحب‌منصبان‌ تلگراف‌خانه‌ گرفتند و درواقع‌ تلگراف‌چی‌ها، همان‌صاحب‌منصبان‌ نظامی‌ بودند که‌ تغییر شکل‌ داده‌ بودند...”.
ذکر این‌ نکته‌ در این‌جا ضروری‌ است‌ که‌ مرز طبیعی‌ ایران‌ در جنوب‌ خاوری‌، همیشه‌ رود سند بود. دردرازای‌ تاریخ‌، هرگز به‌ جز موارد نادر، مرز طبیعی‌ مزبور، مورد تردید و کشمکش‌ قرار نگرفته‌ بود.
به‌ دنبال‌ شکست‌ ایران‌ در جنگ‌های‌ قفقاز و سپس‌ آشوب‌ هرات‌، ناآرامی‌هایی‌ در مناطق‌ مکران‌ وبلوچستان‌ نیز ایجاد شد. اما، محمدشاه‌ با گسیل‌ نیرو، منطقه‌ را آرام‌ کرد.
دولت‌ بریتانیا برای‌ دست‌اندازی‌ به‌ این‌ منطقه‌ی‌ پهناور که‌ در کنار مرزهای‌ هندوستان‌ قرار داشت‌،دست‌اندرکار زمینه‌چینی‌ برای‌ تجزیه‌ی‌ سرزمین‌های‌ مزبور شد. دولت‌ انگلستان‌، به‌ بهانه‌ی‌ حفظ و نگاهداری‌خط تلگراف‌ که‌ قرار بود در آینده‌ از منطقه‌ی‌ مکران‌ گذر کرده‌ و به‌ هندوستان‌ اتصال‌ یابد، بدون‌ کسب‌ اجازه‌از دولت‌ ایران‌، اقدام‌ به‌ بستن‌ قرارداد با برخی‌ از خوانین‌ بلوچ‌ کرد. در این‌ میان‌، دولت‌ بریتانیا برای‌ آنان‌ مقرری‌نیز تعیین‌ کرد. در پس‌ پرده‌ی‌ کشیدن‌ خط تلگراف‌ ، دولت‌ بریتانیا در پی‌ آن‌ بود که‌ با ایجاد حکومت‌های‌ محلی‌در منطقه‌ی‌ مکران‌ و بلوچستان‌، حمایت‌ و عقد قرارداد با حکومت‌های‌ مزبور، منطقه‌ی‌ حایل‌ میان‌ ایران‌ ومستعمره‌ی‌ هندوستان‌ را کامل‌ کند.
از این‌ روی‌، دولت‌ بریتانیا، برای‌ دستیابی‌ به‌ این‌ هدف‌، دست‌اندرکار ایجاد “امارت‌ کلات‌” شد. در این‌راستا، آنان‌ ضمن‌ عقد قرارداد نگاهداری‌ و حفظ خطوط تلگراف‌ در آینده‌ با خان‌ کلات‌، برای‌ وی‌ یک‌ مستشارانگلیسی‌ تعیین‌ کرده‌ و از او به‌ نام‌ امیر کلات‌ نام‌ بردند.
دولت‌ بریتانیا برای‌ تجزیه‌ی‌ بخش‌هایی‌ از مکران‌ و بلوچستان‌، باب‌ گفتگو با دولت‌ ایران‌ را به‌ نمایندگی‌امیرکلات‌ به‌ منظور تعیین‌ مرز آغاز کرد. سرانجام‌ در سال‌ 1249 خورشیدی‌ (1870 میلادی‌)، کمیسیونی‌ باشرکت‌ نمایندگان‌ دولت‌ ایران‌ و امیرکلات‌ تشکیل‌ گردید. کمیسیون‌ مزبور، فردریک‌ گلداسمید را مامور تحدیدحدود مکران‌ و بلوچستان‌ کرد. نامبرده‌، بر پایه‌ی‌ خواست‌ دولت‌ بریتانیا، مرزهای‌ مزبور را تعیین‌ کرد. به‌ دنبال‌پایداری‌ و مخالفت‌ برخی‌ دولتمردان‌ با تحدید حدود مزبور، سرانجام‌ ناصرالدین‌ شاه‌، روز سیزدهم‌ شهریورماه‌1250 خورشیدی‌ (4 سپتامبر 1871 میلادی‌)، سند مزبور را امضاء کرد. بدین‌ سان‌، سرزمین‌ وسیعی‌ که‌ میان‌رود سند و دماغه‌ی‌ گواتر قرار داشت‌، از ایران‌ منتزع‌ گردید.
به‌ دنبال‌ تحدید حدود مزبور، دولت‌ بریتانیا با گسیل‌ نیروهایی‌ از هند، رفته‌رفته‌ آن‌ سرزمین‌ را اشغال‌کرده‌ و در ژانویه‌ 1877 میلادی‌ (دی‌ ماه‌ 1255 خورشیدی‌)، سرزمین‌ مزبور را به‌ عنوان‌ مستعمره‌ی‌ خوداعلام‌ نمود. از این‌ پس‌ منطقه‌ی‌ مزبور، “بلوچستان‌ انگلیس‌” نامیده‌ شد. پس‌ از جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ که‌ هندوستان‌استقلال‌ خود را بازیافت‌، در اثر توطئه‌ی‌ انگلیس‌، شبه‌قاره‌ی‌ هند دچار تجزیه‌ شد. به‌ دنبال‌ ایجاد حکومت‌پاکستان‌، سرزمین‌ “بلوچستان‌ انگلیس‌”، ضمیمه‌ی‌ کشور مزبور گردید. مرزهای‌ کنونی‌ ایران‌ با پاکستان‌بازمانده‌ی‌ حکمیت‌ گلد اسمید است‌.
میرزا معصوم‌ خان‌ انصاری‌ نماینده‌ی‌ ایران‌ در ماجرای‌ حکمیت‌ گلد اسمید، به‌ وزیر امور خارجه‌
می‌نویسد: “.. مدعی‌ ما کلاتی‌ها والله‌ بالله‌ نیستند، مدعی‌ حکم‌ ثالث‌ ]گلداسمید [است‌.
وی‌ در نامه‌ی‌ دیگری‌ می‌نویسد: “.. به‌ نمک‌ با محک‌ سرکار اعلی‌حضرت‌ اقدس‌ همایون‌ شاهنشاه‌]ناصرالدین‌ شاه‌ [روحنا فداه‌ قسم‌ که‌ این‌ مأمور ]گلد اسمید[ جز حمایت‌ و تقویت‌ مأمور خان‌ کلات‌ و تحصیل‌سند که‌ پکج‌پ و پتمپ‌پ و پبلیده‌پ و پمندپ و پکوهک‌پ و پاسپندارپ و بلکه‌ بیشتر پسربازپ و دشت‌ با هو تعلق‌ به‌ خان‌معزی‌الیه‌ داشته‌، خیال‌ دیگری‌ ندارد...”.
 
تجزیه‌ی‌ سیستان‌
دولت‌ بریتانیا، در آخرین‌ مرحله‌ی‌ اجرای‌ نقشه‌ خود برای‌ ایجاد منطقه‌ی‌ حایل‌ میان‌ ایران‌ و هندوستان‌ وپیش‌گیری‌ از رسیدن‌ روس‌ها به‌ هندوستان‌، درصدد برآمد تا ایالت‌ پهناور سیستان‌ را که‌ دارای‌ موقعیت‌راهبردی‌ مهمی‌ بود، تجزیه‌ کند.
دولت‌ بریتانیا، با تحمیل‌، قرارداد “گندمک‌” به‌ حکومت‌ افغانستان‌، سرزمین‌ مزبور را به‌ صورت‌ رسمی‌تحت‌الحمایه‌ی‌ خود کرده‌ بود. بدین‌ سان‌، دولت‌ مزبور در پی‌ آن‌ بود که‌ در موقعیت‌ مناسب‌، بخش‌ عمده‌ی‌سیستان‌ را ضمیمه‌ی‌ حکومت‌ دست‌ نشانده‌ی‌ خود کند.
در راه‌ رسیدن‌ به‌ این‌ هدف‌، انگلیس‌ها در ماه‌ مارس‌ 1869 میلادی‌ (اسفند ماه‌ 1247 خورشیدی‌)،پشیرعلی‌پ، امیر افغانستان‌ را به‌ دهلی‌ دعوت‌ کردند. در این‌ سفر، انگلیس‌ها از امیرشیرعلی‌ پذیرایی‌ مفصلی‌ به‌عمل‌ آوردند. امیر شیرعلی‌ به‌ محض‌ برگشت‌ به‌ کابل‌، برپایه‌ی‌ دستورالعمل‌ دولت‌ بریتانیا، مدعی‌ شد که‌سیستان‌ جزو ملک‌ خدادادی‌ افغانستان‌ است‌؟€ وی‌ به‌ دنبال‌ این‌ ادعا، بنای‌ تجاوز به‌ سیستان‌ و قتل‌ غارت‌ درآن‌ خطه‌ را گذارد.
دولت‌ انگلستان‌، برپایه‌ی‌ آمادگی‌های‌ از پیش‌، به‌ محض‌ ترکتازی‌های‌ امیر شیرعلی‌ در سیستان‌، به‌ دولت‌ایران‌ اطلاع‌ داد که‌ برپایه‌ی‌ ماده‌ی‌ ششم‌ قرارداد پاریس‌ (قرارداد جدایی‌ میان‌ ایران‌ و افغانستان‌)، اختیارحکمیت‌ درباره‌ی‌ اختلاف‌های‌ طرفین‌ را دارد. دولت‌ ناتوان‌ ایران‌ هم‌ از روی‌ ناچاری‌ به‌ حکمیت‌ دولت‌ مزبور،تن‌ در داد.
برای‌ حکمیت‌، دولت‌ انگلستان‌ ژنرال‌ فردریک‌ گلداسیمد را نامزد کرد. گلداسمید به‌ خوبی‌ توانسته‌ بود،امیال‌ دولت‌ متبوع‌ خود را در تحدید حدود مکران‌ و بلوچستان‌، برآورده‌ سازد. وی‌ در ماه‌ اوت‌ 1872 میلادی‌(امرداد 1251 خورشیدی‌)، سیستان‌ را به‌ دو منطقه‌ی‌ خارجی‌ و داخلی‌ بخش‌ کرد. در این‌ فرآیند، وی‌ بخش‌داخلی‌ که‌ تنها حدود 1500 کیلومتر مربع‌ وسعت‌ داشت‌ برای‌ ایران‌ باقی‌ گذاشت‌ و بقیه‌ی‌ سرزمین‌ پهناورسیستان‌ را به‌ عنوان‌ بخش‌ خارجی‌، به‌ حکومت‌ افغانستان‌ که‌ تحت‌الحمایه‌ی‌ دولت‌ بریتانیا بود، پیوند داد.گرچه‌ کشمکش‌ بر سر “سیستان‌”، سال‌ها دنباله‌ پیدا کرد، اما هرگز آب‌ رفته‌ به‌ جوی‌ برنگشت‌.
ژنرال‌ گلد اسمید، چند سال‌ بعد، دو جلد کتاب‌ درباره‌ی‌ مأموریت‌ خود منتشر کرد. وی‌ در پیش‌گفتارکتاب‌ مزبور، چنین‌ می‌نویسد: “اینک‌ موضوعی‌ که‌ باید مورد توجه‌ قرار گیرد، همانا نتایج‌ این‌ دو مأموریت‌سرحدی‌ است‌ که‌... آیا آن‌ مقصودی‌ که‌ در نظر بود به‌ طور قطع‌ و یقین‌ انجام‌ شده‌ است‌ یا نه‌؟ و آن‌ انتظارات‌سیاسی‌ که‌ راجع‌ به‌ این‌ موضوع‌ بوده‌، حاصل‌ گشته‌ یا نه‌؟ اگرچه‌ این‌ دو مأموریت‌ دو کار جداگانه‌ بوده‌ است‌ و ازدیدگاه‌ سیاسی‌ و جغرافیایی‌، دو مسأله‌ی‌ جداگانه‌ فرض‌ می‌شود، اما هیچ‌ شخص‌ مال‌اندیشی‌ نمی‌تواند آن‌هارا مسایل‌ جدا از هم‌ تصور کند. باید هر دوی‌ آن‌ها را ]تجزیه‌ مکران‌ و بلوچستان‌ و تجزیه‌ سیستان‌[ یک‌ امرواحدی‌ بداند و آن‌ هم‌ عبارت‌ از حفظ امنیت‌ و آرامش‌ سرحد هندوستان‌ ماست‌... ولی‌ هرگونه‌ اغتشاش‌ و یاانقلاب‌ در بلوچستان‌ و افغانستان‌ روی‌ دهد، دولت‌ ایران‌ باید بداند که‌ به‌ واسطه‌ی‌ سندی‌ که‌ به‌ ما داده‌ است‌،نباید از این‌ قبیل‌ اتفاقات‌ استفاده‌ بکند و به‌ قصد تصرف‌ و تجاوز ]؟€[، به‌ طرف‌ شرق‌ دست‌اندازی‌ کند.”
 
 
 
پی‌نوشت‌های‌ بخش‌ پنجم‌
 
 1 ـ به‌ دستور میرزا آقاسی‌، صدراعظم‌ محمدشاه‌، میرزا آقاخان‌ نوری‌، هنگام‌ بیرون‌ آمدن‌ از سفارت‌ انگلیس‌وسیله‌ی‌ مأموران‌ دولت‌ دستگیر به‌ جرم‌ رابطه‌ با خارجیان‌، چوب‌ زده‌ شد.
 2 ـ خط تلگراف‌ تهران‌- مشهد تا سال‌ 1307 خورشیدی‌ (1928 میلادی‌)، در اختیار انگلیس‌ها بود.
  _  3  تاریخ‌ روابط سیاسی‌ ایران‌ و انگلیس‌ در قرن‌ نوزدهم‌- چاپ‌ دوم‌- جلد سوم‌- ص‌ 685
- 4  استان‌ کهن‌ مکران‌، منطقه‌ای‌ میان‌ بندر جاسک‌ تا بندر کراچی‌ را دربر می‌گرفت‌.
-  5   دولت‌ بریتانیا در مقدمه‌ی‌ قراردادی‌ که‌ با جام‌ میرخان‌ در 21 دسامبر 1862 (30 آذر 1241 خورشیدی‌) بست‌،از خدادادخان‌ به‌ عنوان‌ فرمانروای‌ دارالسلطنه‌ی‌ کلات‌، نام‌ برد.
  -  6  یک‌ صد سند تاریخی‌ دوران‌ قاجاریه‌- ابراهیم‌ صفایی‌- انتشارات‌ بابک‌- چاپ‌ دوم‌- تهران‌ اسفند ماه‌ ]بدون‌تاریخ‌-[ سند 90
  7  -  همان‌  ـ  سند 93
 --   8  تاریخ‌ روابط سیاسی‌ ایران‌ و انگلیس‌ در قرن‌ نوزدهم‌- چاپ‌ دوم‌- جلد سوم‌ ص‌ 378

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه