زبان پژوهی
جمله ها در نگارش
- زبان پژوهي
- نمایش از جمعه, 16 خرداد 1393 12:57
- بازدید: 5425
برگرفته از تارنمای حوزه به نقل از مجله معارف اسلامی، تیر، مرداد و شهریور 1385، شماره 64، صفحه 62
ابوالفضل طریقه دار
در سیر مراحل منطقیِ آیین نگارش، پس از «زبان نگارش» به نقشِ جمله ها می پردازیم. نویسنده بعد از «زبان» باید به «جمله» توجه کند و نوشته خود را زیبا و بی عیب سازد، وی هر چه در این باره دقت و توجه کند، پایه های اثر خود را محکم تر بنا می نهد. در آغاز، انواع جمله را از نظر دستوری شرح می دهیم، سپس نقاط لغزش در جمله بندی را یادآور می شویم و برای وضوح بیشتر، شکل غلط و صحیح هر کدام را می آوریم.
انواع جمله
جمله از حیثِ: مفهوم، نظم طبیعی، فعل، ساختمان، استقلال مفهوم و اثبات و نفیِ پیام، انواعی به شرح زیر دارد:
1 - از حیث مفهوم و چگونگیِ ارائه پیام، چهار دسته است: خبری، پرسشی، عاطفی و امری.
2 - از حیثِ نظم طبیعی، دو دسته است: دستورمند (مستقیم) و نادستورمند (غیر مستقیم).
3 - از حیث فعل، سه گونه است: فعلی، اسنادی و بی فعل.
جمله فعلی آن است که از نهاد و فعلِ تام، ساخته شده باشد؛ مانند: «سیب رسید».
جمله اسنادی آن است که از نهاد، مسند و فعل ربطی ساخته شده باشد؛ مانند: «هوا (نهاد) سرد (مسند) است (فعل ربطی)».
جمله بی فعل به جمله ای گفته می شود که در ظاهر، فعل نداشته باشد و فعل آن در ژرف ساختِ جمله و یا تقدیر و نیت گوینده باشد؛ مثال: «ایستادن ممنوع» / «صبح به خیر».
4 - جمله از حیث ساختمان، دو گونه است: ساده و مرکب.
جمله ساده، جمله ای است که در آن فقط یک فعل به کار رفته باشد؛ مثال: «احمد پزشک است».
جمله مرکب، آن است که بیش از یک فعل داشته باشد؛ مثال: «درس هایت را بخوان تا در امتحان موفق شوی».
جمله پایه و پیرو: جمله پایه، آن قسمت از جمله مرکب است که غالباً غرضِ اصلی گوینده یا نویسنده را در بر دارد. جمله پیرو، آن جزء از جمله مرکب است که همراه جمله پایه می آید و وابسته به آن است. جمله پیرو، خود معنای کاملی ندارد؛ یعنی جمله ای است ناقص که مفهومی بر جمله پایه می افزاید؛ مثال: «تا شیر را باز کردم، آب فوران کرد».
در این جمله، غرضِ اصلی، فوران کردن آب است (آب فوران کرد) و جمله «تا شیر را باز کردم» علت و فوران کردنِ آب را بیان می کند.
برای تشخیص این دو جمله باید گفت: آن جمله که بار مفهوم و غرضِ اصلی گوینده را دارد معمولاً جمله پایه است و دیگری جمله پیرو.
5 - جمله از حیث داشتنِ استقلالِ مفهوم، دو گونه است: مستقل (کامل) و ناقص.
جمله مستقل یا کامل، آن است که به تنهایی مفهوم و پیام روشن و کامل دارد؛ مانند: «امام خمینی، عارف و سیاست مدار بود».
جمله ناقص، جمله ساده ای است که به تنهایی، مفهوم روشن و رسایی ندارد؛ مانند: «کتابی که خریده ام...».
6 - جمله از حیثِ اثبات و نفی پیام، دو دسته است: مثبت و منفی.
جمله مثبت، جمله ای است که وقوع امر یا داشتن و پذیرفتن حالتی را خبر دهد یا طلب کند؛ مانند: «محمود درس می خواند».
جمله منفی یا سلبی، جمله ای است که وقوع امر یا داشتن و پذیرفتنِ حالتی را نفی و سلب نماید و یا عدم آن را طلب کند؛ مانند: «محمود درس نمی خواند».
7 - جمله معترضه: جمله ای است که در ضمنِ جمله اصلی می آید و اگر آن را حذف کنیم خللی در معنا و مفهوم جمله اصلی پدید نمی آید؛ مانند: «جواد - خدا حفظش کند - جوان مؤدّبی است». (در این عبارت، جمله «خدا حفظش کند» معترضه است).
8 - جمله های پیوسته: جمله هایی هستند که به دنبال هم می آیند و از حیث مفهوم با هم ارتباط و پیوستگی دارند، اما همگی جمله های مستقل و کامل هستند. جمله های پیوسته، غالباً بدونِ حرف ربط می آیند و معمولاً بین آخرین جمله ها، حرف ربط یا قیدی می آورند؛ مثال: «خودنویسم گم شد. همه جا را گشتم. به کیف نگاه کردم. از خواهر و برادر پرسیدم. بالاخره پیدا شد».
اشکال ها در جمله بندی
الف) ابهام
ابهام به معنای دو یا چند معنایی بودنِ جمله است و خواننده، پیام روشن و شفافی از آن نمی گیرد؛ مثال: «حسن به برادرش گفت که مقاله اش منتشر شد».
جمله فوق، دو معنا دارد: 1 - مقاله حسن منتشر شد؛ 2 - مقاله برادر حسن منتشر شد.
ترکیب درستِ جمله فوق این است:
- حسن به برادرش گفت: مقاله ام منتشر شد.
- حسن به برادرش گفت: مقاله ات منتشر شد.
یادآوری:
گاهی ابهامِ جمله را با نشانه های سجاوندی (نقطه گذاری) می توان برطرف کرد؛ مثال:
غلط: غریبه ها اولین رمان او که برنده جایزه شد بازار گرمی پیدا کرد.
این جمله دو معنا دارد:
الف) غریبه ها، اولین رمان اوست.
ب) غریبه ها اولین رمان او نیست، بلکه اولین رمانِ برنده جایزه اوست.
صحیح: غریبه ها - اولین رمان او - که برنده جایزه شد، بازار گرمی پیدا کرد.
- غریبه ها، اولین رمانِ او که برنده جایزه شد، بازار گرمی پیدا کرد.
ب) ضعف تألیف
این امر از سستی پیوندِ اجزای جمله و حذفِ نا به جای بعضی از کلمه ها حاصل می شود؛ مثال:
غلط: در تراجم علما و دانشمندان باید ضمن آن که به دست اهل فن نوشته شود، مورد دقت قرار گیرد.
صحیح: تراجم علما باید به دقتِ تمام به قلم اهل فن نوشته شود.
ج) پیچیدگی
پیچیدگی و تعقید، فهم معنای جمله را دشوار می سازد، این کار ناشی از عواملی است که مهم ترین آنها را بر می شمریم:
1 - پیچیدگی ناشی از آوردنِ جمله بسیطِ طولانی:
غلط: «او ضمنِ پذیرش این که اطلاع ندارد آیا این عقیده هنوز هم در بیرون از امپراتوریِ عثمانی هواداری دارد یا نه، به خصوص در قفقاز و شمال ایران، ولی امیدوار است که در آینده نزدیکی نظرش درباره هویت ترکی، جانب داریِ بسیاری از ترک ها را - هر کجا که هستند - به سوی خود جلب کند.»
این پیچیدگی را می توان با شکستنِ جمله دراز و جا به جاییِ کلمه ها و کوتاه کردن تعبیرات و حذفِ زواید، برطرف کرد، به شکل زیر:
صحیح: «او قبول دارد که نمی داند آیا این عقیده هنوز هم در بیرون از امپراتوریِ عثمانی به خصوص در قفقاز و شمال ایران، هوادارانی دارد یا نه، ولی امیدوار است که نظرش درباره هویت ترکی به زودی، جانب داریِ بسیاری از ترک ها را - هر جا که باشند - جلب کند.»
2 - پیچیدگی ناشی از دوریِ نهاد و گزاره:
غلط: «شیخ طبرسی که برخی او را منسوب به طَبْرس (معرّب تفرش) و بعضی منسوب به طبرستان می دانند و لذا گروهی نامش را طَبْرسی و عده ای هم طَبَرسی می خوانند، دارای چند اثر تفسیری است.»
صحیح: «شیخ طبرسی دارای چند اثر تفسیری است. برخی او را منسوب به طَبْرس (معرّب تفرش) می دانند و لذا «طَبْرِسی» می خوانند، عده ای هم وی را منسوب به طبرستان می شمارند و لقبش را «طَبَرسی» تلفظ می کنند.»
د) پرهیز از الگوی جمله بندی فرنگی
رواج جمله بندی به سیاقِ فرنگی، بیشتر بر اثر کم مایگی مترجم است؛ یعنی به امکانات زبانی خود، کاملاً آگاه نیست و به فقر واژگانی و اصطلاحی دچار است، لذا به ترجمه لفظ به لفظ از یک عبارت یا جمله می پردازد و نهایتاً شیوه جمله بندی را عوض می کند و به «نحو»، که شالوده زبان است، لطمه می زند؛ نمونه ها:
غلط: این عراق بود که جنگ را آغاز کرد.
صحیح: عراق بود که جنگ را آغاز کرد.
غلط: تو مرا نمی فهمی.
صحیح: تو حال مرا (یا حرف مرا) نمی فهمی.
غلط: جنگ را تجربه کرده اند.
صحیح: جنگ را از سر گذرانده اند.
غلط: تا آن جا که اطلاعات نگارنده اجازه می دهد.
صحیح: تا آن جا که نگارنده اطلاع دارد.
ه) پرهیز از جمله های کوتاه
از جمله های کوتاه در داستان و رمان می توان استفاده کرد، اما در آثار علمی - پژوهشی روا نیست؛ مثال:
غلط: فلسفه، فکر را تقویت می کند. افقِ دید را گسترده می سازد. به یادگیری علوم دیگر مدد می رساند.
صحیح: فلسفه، فکر را تقویت می کند و افق دید را گسترده می سازد و به یادگیری علوم دیگر مدد می رساند.
و) پرهیز از جمله های بلند
غلط: «ساختمان موزه هفت تپه با الهام از سبک معماری و محلیِ ایران در منطقه خوزستان، هم آهنگ با وضعِ اقلیمیِ این منطقه و نیز با اقتباس از سبک خاص معماریِ ایلامی مکشوفه در حفاری های هفت تپه، به خصوص از نظر طاق های هلالی و اضلاعِ بی شمار با توجه به ایجاد تسهیلات برای بازدید کنندگان در فصل گرم ساخته شده است.»
صحیح: «ساختمان موزه هفت تپه با الهام از سبک معماریِ محلیِ خوزستان بنا گردیده است. طرح آن با وضع اقلیمی منطقه، هم آهنگی دارد و مُقبّس از سبکِ خاص معماریِ ایلامی است که در حفاری های تپه مذکور، کشف شده است. این بنا به خصوص از نظر داشتنِ طاق های هلالی و اضلاع بی شمار و تسهیلاتی که در آن برای بازدید کنندگان در فصل سرما پیش بینی گردیده، قابل توجه است.»
جمله های بلندِ اول (قسمت غلط) که فهم متن را مشکل می سازد به دلیل پرهیز از فعل است. در بخشی که عبارت صحیح آمده، با آوردنِ فعل های مناسب، متن به راحتی قابل فهم است.
ز) بهره گیری کمتر از جمله فرعی
استفاده زیاد از جمله فرعی، سبب می شود که خواننده نتواند سیر طبیعی نوشته را پی گیرد، لذا مناسب است جمله های فرعی به صورت مستقل در آیند و در جای خود قرار گیرند. در جایی که نمی توان جمله فرعی را به صورت مستقل آورد باید تا حد امکان آن را خلاصه کرد؛ مثلاً در جمله زیر باید جمله فرعی ربطی را به شکل مستقل در آورد تا جمله اصلی، طولانی و نامفهوم نشود:
غلط: «سخن یکی از استادان الهیات مؤسسه «سنت گابریل» که طی آن بر این حقیقت اعتراف کرده که عقل گرایی به مفهوم طردِ دین، پدیده ای است غربی که عاملِ عمده آن، ضعف آیین مسیحیت در پاسخ گویی به نیازهای حقوقیِ بشر بوده است گواه صدقِ ادعای ماست.»
صحیح: «گواه صدقِ ادعای ما، سخن یکی از استادانِ الهیات مؤسسه «سنت گابریل» است. او اعتراف کرده که عقل گرایی به مفهوم طردِ دین، پدیده ای است غربی که عاملِ عمده آن، ضعف آیین مسیحیت، در پاسخ گویی به نیازهای حقوقیِ بشر بوده است.»