سه شنبه, 15ام آبان

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی شعر ذکر جمیل سعدی - استاد سید محمدحسین شهریار

شعر

ذکر جمیل سعدی - استاد سید محمدحسین شهریار

دیدمت دورنمای در و بام ای شیراز

 

سرم آمد به بر سینه، سلام ای شیراز

وامداریم و سر افکنده ز خجلت در پیش

که پس‌ انداخته‌ایم این‌همه وام ای شیراز

توسن بخت نه رام است، خدا می‌داند

ورنه دانی که مرا چیست مرام ای شیراز

نرگسم سوی چمن خواند، و سروم سوی باغ

من مردد که دهم دل به کدام ای شیراز

به قیام از بر هر گنبد سبزی سروی

چون عروسان خرامان به خیام ای شیراز

توئی آن کشور افسانه که خشت و گل توست

با من از عهد کهن پیک و پیام ای شیراز

سرورانت مگر از سرو روانت زادند

که در آفاق بلندند و بنام ای شیراز

قرنها می‌رود و ذکر جمیل «سعدی»

همچنان مانده در افواه انام ای شیراز

زان می لعل که خمخانه به «حافظ» دادی

جرعه‌ای نیز مرا ریز به جام ای شیراز

زان خرابات که برمسند آن خواجه مقیم

گوشه‌ای نیز مرا بخش مقام ای شیراز

شهسوار سخنم، لیک نه با آن شمشیر

که به روی تو برآید ز نیام ای شیراز

شاید از گرد و غبار سفرم نشناسی

شهریارم، پدر خواجه غلام ای شیراز

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه