پنج شنبه, 09ام فروردين

شما اینجا هستید: رویه نخست ایران پژوهی جستار 12 ماه سال - آذر و دی

جستار

12 ماه سال - آذر و دی

برگرفته از فر ایران

استاد پورداوود

آذر:

در اوستا atar و آرتر atere و آثر athr و آتر atr و در فرس هخامنشی آتر atar آمده. در پهلوی atur و آتخش (جمع آتخشان) و در فارسی آذر و در پازند و فارسی آتش نیز گوییم. آذر و آتش هر دو یکی است و همان آتر atar اوستایی و فرس هخامنشی است. آتر در حالت فاعلی مفرد (Casus , nominatif) آترش می‌شود و در اوستا زیاد به آن برمی‌خوریم و در فارسی «را» از آن انداخته، آتش گفتند. چنان‌که از واژه‌های اوستایی ترشنtarshna و کرشت Karshta و کرشور Karshvar در فارسی «را» افتاد و تشنه و کشته و کشور شده است.

آذر فرشته‌ی نگهبان آتش، یکی از بزرگ‌ترین ایزدان مزدیسناست و در میان اقوام هند و اروپایی، آریایی‌ها که ایرانیان و هندوان باشند، بیشتر به این آخشیج اهمیت داده‌اند. ایزد آذر ایرانیان نزد هندوان آگنی agni خوانده شده و در «وید» نامه برهمنان از پروردگاران بزرگ به شمار است. در اوستا قطعه‌ای که در ستایش این ایزد است، ‌نامزد است به آتش نیایش. از برای نمودن ارج و پایه‌ی آذر، در نامه‌ی آسمانی ایرانیان، پسر اهورامزدا خوانده شده، چنان‌که سپندار مذ (= زمین)، دختر پروردگار است. در پرستشگاه، آتش که نماینده‌ی فروغ ایزدی است، باید همیشه روشن باشد. چنان‌که در کلیسای کاتولیک همیشه چراغ بر افروخته است. اقوام سامی نیز آتش را مقدس می‌دانند و در تورات «یهوه» خدای، بنی‌اسرائیل در زبانه‌ی آتش با موسی سخن گفت.

در نام آذربایجان (= آذرپاتگان) که بزرگ‌ترین ایالت ایران است، نام ایزد آذر به جا مانده است.

آترپات aterepata که لفظا به معنی آذر پناه است، یا کسی را که آتش نگهدار است، نام خاندانی بوده که در آن سرزمین، خشتر پاون (شهربان= ساتراب) بودند و نام خود را به آن مرز و بوم داده‌اند. آذرباد در روزگار ساسانیان نیز از نام‌های معمولی بوده و آذرباد مهر اسپندان، موبدان موبد سراسر ایران زمین بوده است، در زمان شاپور دوم ساسانی.

چون واژه‌ی آذر در زبان ما به جا مانده و ممکن نیست کسی در مفهوم آن سهوی کند، بیش از این از آن سخن نمی‌داریم، فقط یادآور می‌شویم که نهمین ماه فرس هخامنشی هم، آتر یادیه athryadiya خوانده می‌شد، یعنی ماه ستایش آذر.

نهمین روز ماه نیز به نگهبانی ایزد آذر سپرده شده است.

 

دی:

دهمین ماه به نام دادار یعنی آفریدگار خوانده شده است. دی در اوستا دتهوش Dathush یادذوه Dadhvah آمده، به معنی دادار یا آفریننده و آفریدگار است و همیشه صفت اهورامزدا آورده شده است. چنان‌که در آبان یشت فقره‌ی 17 و مهریشت فقره 50 و فروردین یشت فقرات 83 و 157 و رام یشت فقره‌ی 44 و جز آن.

این واژه از مصدر «دا» da درآمده که در اوستا و فرس هخامنشی و سانسکریت به معنی دادن و آفریدن و ساختن و بخشودن است و در پهلوی داتن و در فارسی دادن شده است و از همین بنیاد است داتر datar که در پهلوی داتار و در فارسی دادار (= آفریدگار) گوییم.

در خود اوستا، در آفرینگان گهن‌بار، فقره‌ی 11، صفت دتهوس (= دی) از برای تعیین دهمین ماه به کار رفته است و چنان‌که می‌دانیم، هر یک از سی روز ماه، به نام یکی از ایزدان خوانده شده و به نگهبانی وی سپرده شده است. روز هشتم و روز پانزدهم و روز بیست و سوم هر ماه، نامزد است به دی (= دتهوش).

در خود اوستا هم این سه روز یاد گردیده، چنان‌که در یسنا 16 و در فقرات 6-4 و در دو سی روزه‌ی خرد و بزرگ در فقرات 8 و 15 و 23. و هم‌چنین در اوستاد، تهوش (= دی) جداگانه بدون موصوفش اهورامزدا از برای تعیین این سه روز از ماه، به کار رفته. چنان‌که در آفرینگان گهنبار در فقرات 8-7، چون سه روز از ماه، دارای یک نام است، از برای امتیاز آن‌ها از همدیگر، دی به آذر، دی به مهر، دی به دین گفته‌اند. یعنی این سه روز را از برای بازشناختن، به روز بعدش نسبت داده‌اند.

ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه نیز چنین یاد کرده و در نوشته‌های پهلوی چنان‌که در «شایست نه شایست» در فصل 23 و مکرراً در بن‌دهش، دی به روزهای آذر و مهر و دین نسبت داده شده. مثلاً در نامه دیگر پهلوی نامزد به «زادسپرم» در فصل 21 فقره‌ی 4 آمده: زرتشت در روز دی به مهر از ماه اردیبهشت در کنار دریای [رود] دایتیک (آمویه)، به الهام غیبی رسید. در نوشته‌های پهلوی نام دهمین ماه از سال و نام روزهای هشتم و پانزدهم و بیست و سوم از ماه دذو dadhv یاد شده و بیرونی هم (آثار الباقیه ص 48) نام‌های این سه روز را به لهجه‌ی خوارزمی «دذو» نوشته، آن‌چنان‌که هیات اوستایی دذوه dadhvah محفوظ‌تر به جا مانده است. از این‌که برخی این روزها را دین به آذر، دین به مهر، دین به دین خوانده و نوشته‌اند، غلطی است که بد خواندن خط پهلوی برخاسته است و دین که نام روز بیست و چهارم از ماه است، در اوستا دئنا آمده و در فارسی دین گوییم.

 به مناسبت این‌که نام دهمین ماه، دی خوانده شده و زمستان با همین ماه آغاز می‌شود، فرهنگ‌نویسان فارسی پنداشته‌اند که دی به معنی زمستان با واژه‌ی دی، نام ماه، از یک ریشه و بن باشد. دی به معنی زمستان آن‌چنان که در ادبیات ما به کار رفته،

چو خرم کسی کو به هنگام دی

به پیش آورد منقل و مرغ و می

(نظامی)

به جان می‌داد راحت دیــدن وی

چو برف اندر تموز و شعله در دی

(امیرخسرو)

با واژه‌ی اوستایی زین Zayan که به معنی زمستان است، یکی است. از این‌که «را» در اوستا در فارسی به دال مبدل می‌گردد، نظیر بسیار دارد. چنان‌که داماد و دریا و دست و جز آن، در اوستا زاماتر Zamatar و زریه Zrayah و زست Zasta می‌باشد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید