جستار
درباره ریشههای نجومی پرچم شیر و خورشید
- جستار
- نمایش از جمعه, 21 اسفند 1394 18:26
رضا آقازاده
آغاز سخن
تاریخ دراز آهنگ ایران «هر ورقش دفتری است» و سندیتی از دانشمردمان این سرزمین. هر یک از این برگههای تاریخ پر شکوه ایران وقتی به نگارش در میآید خود دفتری میشود بایسته و شایسته ستایش. در این میان نگارههای بازمانده از دوران کهن در کشورمان هر یک دفتری است که جهتگیریهای دانشی مردمان ایرانی را نشان میدهد، و در واقع ما را به اندیشهورزیهای پدیدآورندگان آن نگاره رهنما است. چه این نگارهها را صرفاً یک نگاره هنری بدانیم و مثلاً از روی آن نگاره به نوع پوشش ایرانیان در دوران هخامنشی و یا اشکانی پی ببریم، و یا یک نگاره مهندسی از ساخت پل، در همه این نگارهها پشتوانهای دانشی قرار دارد که منجر به آفرینش این نگارهها شده است. ما با این پشتوانه دانشی بیشتر کار داریم تا خود نگاره، چه به نظر نگارنده این پشتوانه دانشی است که ماندگاری ما را از دوران کهن تا به امروز رقم زده است. خردورزیای که بر احساس و هیجان غلبه داشته است.
درفشهای ایران
در میان پرچمهایی که در تاریخ خود سراغ داریم سه پرچم پُر رنگتر بوده و نام و نشان بیشتری از خود به یادگار گذاشتهاند: درفش شاهین نشان، درفش کاویانی و یا کاویانی درفش، درفش شیر و خورشید. از این سه درفش، شیر و خورشید حکایتی دیگر دارد، و ما را به برگهها و یا دفترهای دانشیای میکشاند که کمینه ردپای آن را بایستی در دوران هخامنشیان و شاید پیش از آن جستجو کردن.در آغاز به معرفی این درفشها پرداخته و روی سخن را به درفش شیر و خورشید میکشانیم:
درفش شاهین نشان: «در سال 1327خورشیدی در کاوشهای تخت جمشید و در کاخ آپادانا سنگ لاجوردی یافت شد که بر روی آن نقش شاهینی با بالهای گشوده و سه حلقه دیده میشود: یک حلقه در بالای سر و دو حلقه زیر پنجههای آن قرار دارند. دور تا دور این تکه سنگ سه گوشههایی کندهکاری شده به چشم میخورد که نوک هر کدام به بیرون است. بررسیهای آزمایشگاهی وجود رنگ سبز، سپید و سرخ را در هر خانه از این سه گوشها نشان داده است. درفش شاهین نشان: مرغ وارغنه: شاهینِ سپید، فروهر.»(طالع، هوشنگ، خورشید و شیر، رویه: 6).
درفش کاویانی:«که نماد ظلم ستیزی ایرانیان بوده است همان پیشبند چرمین کاوه بوده که فریدون آن را در جنگ با ضحاک به عنوان پرچم به کار میگیرد و در پایان در جنگ با اعراب به دست آنها می-افتد.»(همان، رویه: 9)
درفش شیر و خورشید: آگاهیهای مربوط به درفش شیر و خورشید و اینکه این درفش از چه زمانی در ایران به پیدایی آمده و تا کی درفش رسمی ایران بوده را در کتابهایی مانند تاریخ پرچم ایران از باستان تا امروز نوشته نصرت اله بختورتاش، و یا کتاب شیر و خورشید نشان سه هزار ساله نوشته ناصر انقطاع و... میتوانیم مطالعه کنیم، ما میکوشیم ارتباطات نجومی این پرچم که نگاره شیر و نگاره خورشید آن را به ما مینمایاند، را بررسی کنیم، و بدین ترتیب به پیشینهای از تاریخ ستارهشناسی و دانش آسمان و زمین در نزد نیاکان دست یابیم.
اگر کسی آشنایی اندکی با ستارهشناسی کهن داشته باشد با دیدن نگاره شیر و خورشید در کنار هم متوجه جریان دانشی دامنهداری میشود. از روی این نگاره به این سخن میرسیم که نیاکان ما به خوبی بروج دوازدهگانه و ستاره و سیاره را میشناختهاند، با دانش هنداچک و اندازهگیری که در دوران پسین واژه هندسه از آن برآمد؛ به خوبی آشنا بودهاند.این پرچم خود به تنهایی نمایانگر رشد دانش ستاره-شناسی و از طرفی جغرافیا و بخشش جهان به هفت اقلیم در دورانی که باستان مینامیمش؛ میباشد.
***
از میان کسانی که درباره پرچم ایران کار کردهاند سید احمد کسروی تبریزی گویا بیشتر به جریان دانشی پرچم شیر و خورشید توجه نشان داده است. کسروی در نوشتهای با عنوان «تاریخ پرچم» درباره چگونگی پیدایش نشان شیر و خورشید در اندیشه ایرانی سه نظر را پیشنهاد میکند که یکی از آنها دلیل علمی و نجومی میباشد. ولی کسروی ارتباط اقلیم چهارم که ایران باشد را با برج مربوطه و سیاره منتسب بدان، نشان نمیدهد:
«...راه دیگر اینکه بنیاد پیدایش شیر و خورشید آن ارتباط علمی بوده که میانه آفتاب و برج اسد، نزد ستاره شناسان باستان معروف بوده چه این ستاره شناسان دوازده برج آسمان را که نامهای آنها را همه میدانیم، میانه هفت ستاره گردان (سبعه سیاره) که به عقیده ایشان آفتاب هم یکی است، بخش نموده هر یک یا دو برج را خاص یکی از آن ستارهها دانسته خانه آن ستاره مینامیدند. که از جمله برج اسد را خانه خورشید مینامیدند. خواجه نصیرالدین توسی در منظومه خود درباره ستارهها در این موضوع میگوید:
اولین از بروج با هشتم/ نام آن بره و دگر کژدم
هر دو مریخ را شدند بیوت/ همچو برجیس را کمان با حوت
زهره را خانه ثور و هم میزان/ شمس را شیر و ماه را سرطان
تیر را خانه خوشه و جوزا/ مر زحل راست جدی و دلو عطا
شاعران ایران هم بدین معنی آشنا بوده و گاهی در شعرهای خود آوردهاند. قطران تبریزی درباره رفتن پادشاه آذربایگان به دیدن پادشاه گنجه میگوید:
اگر به خانه شیر آمده است شید، رواست/ بدانکه خانه شید است، شیرِ بر گردون»(تاریخ پرچم، رویه: 11)
دکتر هوشنگ طالع در این باره اشاره ضعیفی کرده و بدان نپرداخته است: «نشان شیر و خورشید به معنای نشان «نیرومندترین خورشید» است، زیرا در خانه شیر(اسد)-امرداد ماه- خورشید شدت و قدرت بیشتری از دیگر ماههای سال دارد. از این رو باید گفت که در حقیقت شیر در برج اسد نماد نیرومندترین خورشید میباشد. و بر همین اساس است که خورشید را بر پشت شیر به نمایش در میآورند.» (خورشید و شیر، رویه: 31).
***
هفت کشور زمین، هفت اقلیم، بروج دوازدهگانه
دانستن این نکته برای ایرانیان ضروری است که سرآغازهای بسیاری از دانشها را بایستی در کتاب اوستا جستجو کردن. نمونه این دانشها نگارش جغرافیای تاریخی شهرها میباشد که پیشینه آن را در وندیداد اوستا میبینیم. در دوره ساسانی کتاب «شهرستانهای ایران» دنباله همین دانش است، در دوران اسلامی انبوه کتابهای جغرافیای تاریخی از «المسالک و الممالک» ابن خردادبه تا قرن هفتم «نزهة القلوب» حمداله مستوفی را میبینیم که تکمیل کننده دانش نگارش جغرافیای شهرها است. و در واقع هدف از این شیوه نگارش پاسداشت مرزهای ایران میتواند باشد، و شاید یکی از دلایلاش همین باشد.
اینکه در دوران اشکانی و یا پس از ساسانیان منابع کمتری درباره دانشهای گوناگون سراغ داریم در نگاه سید محمد علی داعی الاسلام صاحب فرهنگ نظام، تغییر خط بوده است. (جلد3، فرهنگ نظام) تغییر خط از عوامل مهمی است که باعث فراموشی خواندن و نوشتن و از میان رفتن منابع و کتابها و دانشمندان در این حوزه مهم میشود. داعی الاسلام دو مرحله تاریخی را در این باره مثال میزند. یکی تغییر خط میخی هخامنشی به خط پهلوی که این را جریانی سیاسی میبیند. و دوم تغییر خط از پهلوی به پارسی امروز، که این هر دو باعث فراموش شدن خط و انبوه کتابهایی که بدان خط نگارش یافته بود، شده است. و سپس از کسانی که میخواستند خط امروز پارسی را به انگلیسی برگردانند انتقاد میکند.
برای شناخت نشان شیر و خورشید بایستی چند اصطلاح و واژه مربوط به دانش جغرافیا و ستارهشناسی را بشناسیم تا بتوانیم تصور درست و روشنی از این نشان داشته باشیم. یکی اَقالیم یا اقلیمهای هفتگانه، و دوم بروج دوازدهگانه میباشد. با این روشنگری داستان هفت اقلیم را در اوستا و متون پهلوی پی می-گیریم و میکوشیم ارتباط اخترشناسی را با این اَقالیم بنمایانیم:
هفت اقلیم در اوستا و بندهش:
اصطلاح «هفت اقلیم» در ادبیات نجومی و جغرافیایی ما برگرفته از اصطلاح «هفت کشور زمین» در اوستا میباشد. در اوستا از هفت خشکی و یا هفتکشور زمینی یاد شده است که پس از بارندگیهای تیشتر بر روی زمین به وجود آمدند. ایرانیان این هفت پاره خشکی را «کَرْشْوَر» یا «کِشور» نامیده و هر یک را نامگذاری کردند. این نامها را از مهریشت میخوانیم: «مهر نیرومند نظارت میکند هفت کشور زمین را که هستند: اَرِزَهی، سَوَهی، فرَدَذَفشو، ویدَذَفشو، وُئورُبَرِشتی، وئورُجَرِشتی، و خُوَنیرَثِ بامی که سرزمین سکونت و سرزمین سلامت است.» (مهریشت، کرده4: 15). و ایِران وِیچ در خُوَنیرثِ بامی قرار دارد.
اَرِزَهی را به دلیل این که همیشه حتی در متون پهلوی نیز مقدم بر سَوَهی آمده؛ به عنوان کشور شرقی میگیرند ولی پورداوود و درخشانی با توجه به معنای واژه یعنی جایی که خورشید غروب میکند، منطقه غربی، شام؛ این نام را برای غرب، و سَوَهی را شرق میگیرند. (نک: پورداود، مهریشت، پاینویس همین بند، و درخشانی، جهانشاه، دانشنامه کاشان، جلد3، آریاییان، مردم کاشی، اَمَرد، پارس و دیگر ایرانیان).
این جریان (یعنی هفت کشور زمین) را متنهای پسین دنبال میکنند از جمله در متنهای پارسیمیانه. در بندهش بخش اندر چگونگی زمینها چنین میخوانیم: «به دین گوید که زمین 33 سرده (نوع) هست آنگونه که پیشتر در بخش زمین نوشت[م]، هنگامی که تیشتر آن باران کرد که از او دریاها به پیدایی آمدند؛ همه جای زمین را نم بگرفت به 7 پاره گسست. دارای زیر و زبر شد، فراز و نشیب، چندین پاره: نیمی در میان و 6 پاره در پیرامون و آن 6 پاره به اندازه خُوَنیرث است. آنها را کشور نام نهاد کهشان ببود، بدینگونه: پارهای به کوستِ خراسانکشور اَرزه، پارهای به کوستِ خوربران کشور سِوه، و دو پاره به کوستِ نیمروز کشور فِرِتدَفش و ویدِتَفش و دو پاره به کوستِ اَپاختر کشور وُئورُبَریشن و وَئورُجریشن خوانند و آن را که میان ایشان به اندازه ایشان است خَوَنیرث خوانند. از کشور به کشور بدون پروانه ایزدانِ ورجاوند نشاید شدن...»(بندهش، نسخه TD1، رویه61).در این بخش بندی خُوَنیرث بامیک در میان شش کشور دیگر قرار گرفته و ایران ویچ در خُوَنیرث بامیک است.
این دانش ایرانی منقطع نشده و در متنهای دانشیِ دانشمندان ایرانی در دوران اسلامی از آن زیر نام «هفت اقلیم»یاد شده است که در زیر بدان میپردازیم:مسعودی میگوید: «نام اقلیم به فارسی کشور است و نام فلک سپهر است و این به فارسی قدیم است و به فارسی کنونی حایدان(؟) است.»( التنبیه و الاشراف: 34).
مسعودی فصلی از کتاب التنبیه و الاشراف را به هفت اقلیم ویژه کرده است: همه آبادانی جهان به هفت قسم است که هر قسمت را اقلیم گویند.(رویه: 31). و اقوال مختلف را درباره اینکه این هفت اقلیم آیا در شمال و جنوب است یا فقط در شمال است و در جنوب نیست... آورده است. و مینویسد که عقاید ایرانیان و نبطیان (سریانیان) درباره تقسیم آبادانیهای زمین را در کتابی دیگر به نام فنون المعارف و ماجری فی الدهور السوالف آورده است.(رویه: 30)
اقلیم اول هند است، دوم حجاز و حبشه، سوم مصر و افریقیه، چهارم بابل و عراق، پنجم روم، ششم یأجوج و مأجوج، هفتم یوماریس و چین.(رویه: 31) درباره اقلیم چهارم مینویسد: «اقلیم چهارم منسوب به بابل است و به نام آن معروف است و نام آن به کلدانی که همان سریانی است خُوَنیرث بوده و همه طبقات ایرانیان آن را به همین نام میخواندهاند. بابل را به پارسی و نبطی باپیل (متن: بابیل) میگفتهاند.»(رویه: 37).
اقلیمهای هفتگانه درکتاب «التفهیم» ابوریحان بیرونی: کشور نخست هندوان، دوم کشور عرب و حبشان، سیم کشور مصر و شام چهارم کشور ایرانشهر، پنجم کشور صقلاب و روم، ششم کشور ترک و یأجوج، هفتم کشور چین و ماچین.(التفهیم لاوائل الصناعه التنجیم، رویه: 196).
همانند بخشبندی اوستا و بندهش و به پیروی از دانش کهن، دانشمندان ایرانی همچون مسعودی و ابوریحان بیرونی و... چهارمین کشور و یا کشور میانی را ایرانشهر میدانند. روشنگری اینکه عراق معرب اراک و ایران است و در بخشش جهان میان فرزندان فریدون سهم ایرج شامل هند، ایران و بابل (عراق) است. و در متون ایرانی دانشمندان ما ایران را نه شرقی نامیدهاند و نه غربی بلکه ایران کشور میانی جهان است. شاید توهم شود که در دایره میانه وجود ندارد ولی با نگرش به رویکرد دانشی و اخترشناسی نیاکان در ترسیم چهره ایران به زودی درمییابیم که ایران به راستی کشور میانه است و نه شرقی و نه غربی.
حدود اقلیم چهارم:
حدود اقلیم چهارم در کتاب مسعودی: «حد اقلیم چهارم ثعلبیه است، حد دوم آن وسط رود بلخ و حد سوم آن دوازده فرسخ آن سوی نصیبین در ناحیه سنجار است، و حد چهارم شش فرسنگ آن سوی دیبل در ساحل منصوریه سند است و درازترین روز آن چهارده ساعت و نیم است.»(التنبیه و الاشراف، رویه:32)
حدود اقلیم چهارم از قول ابوریحان بیرونی: «حدود و شهرهای اقلیم چهارم که ایران است بدین قرار است: آغازد از زمین چین و تبت و ختا و ختن و شهرهای که به میان آنست و بر کوههای کشمیر و بلور و وُخان و بدخشان بگذرد سوی کابل و غور و هری و بلخ و طخارستان و مرو و کوهستان و نشابور و طوس و کومش و گرگان و طبرستان و ری و قم و همدان و موصل و آذربادگان و مَنبج و طَرسوس و حَران و ثغرهای1 ترساآن و انطاکیه و جزیرهای قبرس و رودس و سقیله تا بدریای محیط رسد بر خلیجی که میان شهرهای مغرب و اندلس است، و او را زقاق خوانند.»(التفهیم، تصحیح جلال همایی، رویه: 199)
بروج دوازدهگانه در بندهش2:
تقسیم فصول سال به دوازده ماه و یا دوازده برج از زمانهای دور نزد نیاکان ما شناخته شده بود. و هر یک را بر شکل ستارگان صورتی کشیده بودند. ترتیب یا چیدمانِ صور فلکی از خرچنگ3 آغاز و به دو پیکر پایان میپذیرفته است. و این مطلب در متون کهن پهلوی به روشنی نمود یافته است. در متن «بندهش»زیر عنوانِ «اَپَر زِیچ–ی گِیهان کو چِگون جست»، درباره زیجِ کیهان که چگونه روی داد، به این مطلب پرداخته شده است. در این کتاب از بروج دوازدهگانه، اَپاختران و اَختران، حرکت خورشید از جانب خراسان به سوی خاوران و پیمایش180 درجهای آن(متن: اِ سَت او اَشتات رُوچَن یعنی 180 روزن) و بازگشت آن(360درجه) نیز سخن رفته است.
«به دین گوید که در ماهِ فروردین، روزِ اُهرمزد اندر نیمروز آن هنگام که روز و شب برابر بود، اهریمن حمله برد. گیانان به خرچنگ بود جایگاه نوزدهم........... . اندر ستاره تیشتر از اپاختران (سیارهها) اهرمزد اندر بوت. [از] کهیکان (کهتران): شیر و خوشه، [از] پتیشتان، ترازو: کیوان، اندر جست. [از] فرزندان، گزدم. [از] ویختکان (آویختهها)، نیماسب: گاوچهر اندر جست. [از] اِوتکان (حمله برندگان) بُز: بهرام اندر جست. [از] مَرَگان(شمارندگان) دلو:[از] کارداکان، ماهیک: ناهید و تیر اندر جست. [از] میانِ آسمان، برّه: اندر مهر به خردک، [از] فرّخان گاو و ماه، اندر فرشنِ گوش، دوپیکر: گاوچهر سر، اندر جست بود. اپاختران – که بدین آیین اندر سپهر حمله بردند- با اختران به جنگ هستند.»(بندهش نسخه TD1 رویه 42)
اَپاختران همان هفت سیاره هستند و اختران ستارگان ثابت. گیانان (خرچنگ)، کهیکان (شیر و خوشه) فرزندان (گزدم)، ویختکان (نیماسب)، اِوتکان (بز)، مرگان (دلو)، کارداکان (ماهی)، میانِ آسمان (بره)، فرّخان (گاو و ماه)، فرشن گوش (دوپیکر). هر یک از اَپاختران نیز به یک برج منسوبند: اهرمزد به خرچنگ، کیوان به ترازو، گاوچهر به نیماسب، بهرام به بز، تیر به ماهی، مهر به بره، ماه به گاو.
بندهش ماههای دوازدهگانه را در مستعطیلی به شکل زیر نمایانده است:
ترجمه پارسی این نگاره:
***
قراریافتن هر یک از هفت سیاره بر اقلیمهای هفتگانه
اکنون که با هفت کشور زمین یا اقالیم هفتگانه آشنا شدیم، بروج دوازدهگانه را شناختیم و پیشینه آن در دوران باستان و نزد نیاکان را برشمردیم، به نشان شیر و خورشید باز میگردیم. پیشتر یادآور شدیم که کسروی از دانشی بودن نشان شیر و خورشید سخن رانده است ولی نتوانسته بود ارتباط اقلیم چهارم را با برج شیر و سیاره خورشید نشان دهد. مسعودی پس از یادکرد اقلیمهای هفتگانه از تطبیق و قرار یافتن این اقلیمها بر هفت سیاره زیرِ نامِ «ذکر تقسیم اقلیمها بر هفت ستاره که پنج ستاره و دو نَیِّر است» سخن میگوید:
«اقلیمها را بر ستارگان به ترتیب هفتگانه به ترتیبی که در فلک جای دارد تقسیم کردهاند:
اقلیم اول از زحل است که به فارسی کیوان است و برج آن جدی و دلو است.
اقلیم دوم از مشتری است که به فارسی اورمزد است و برج آن قوس و حوت است.
اقلیم سوم از مریخ است که به فارسی بهرام است و برج آن حمل و عقرب است.
اقلیم چهارم از خورشید است که به پارسی خرشاد است و از جمله نامهای آن آفتاب است و برج آن اسد(شیر) است.
اقلیم پنجم از زهره است که به فارسی اناهید است و برج آن ثور و میزان است.
اقلیم ششم از عطارد است که به فارسی تیر است و برج آن سرطان است.»
با این روشنگریها با نامهای ایرانی برجها آَشنا شده و سرزمینهای هفتگانه را شناختیم و دانستیم که کشور ما ایران در میانه این کشورها و منتسب به اقلیم چهارم است و اقلیم چهارم در میان سیارهها خورشید بدان منتسب است و از بروج دوازدهگانه برج شیر بدان منتسب است. پس نشان پرچم شیر و خورشید جریانی کاملا اخترشناسی را پشتوانه خود دارد. و بدین ترتیب متوجه خواهیم شد که پیشینه اخترشناسی در میهن عزیزمان خیلی کهنتر از یک حرف و حدیث ساده است.
کهنترین نگاره شیر و خورشید (اَناهیتا و شیر) گویا مربوط به فرمانروایی اردشیر سوم هخامنشی (برخی خشایارشا و یا اردشیر دوم دانستهاند) بوده، و متعلق به 351 سال پیش از زایش مسیح است. و در موزه آرمیتاژ (هرمیتاژ) لنین گراد نگهداری میشود.
از روی این تصویر به خوبی میتوان خُوَنیرث بامیک که ایران وِیچ در آن قرار یافته را دید. یعنی همان اقلیم چهارم که فلات ایران را در بر میگیرد و ایران در میانه آن است.یعنی خورشید در برج شیر.
فلاتی که نام اَئِریَنَه دَئِنْگْهَو یعنی سرزمینهای آریایی و یا اَئِریَنَه شَیَنِم یعنی نشیمنگاههای آریایی را در اکنون میتوان بدان تطبیق دادن.
پاینده ایران
کتابشناسی:
پرچم و پیکره شیر و خورشید، نصرت اله بختورتاش، تهران، ناصرخسرو، 1345، 1348
تاریخ پرچم ایران از باستان تا امروز، نصرت اله بختورتاش، انتشارات بهجت، 1383
کسروی، تاریخ پرچم،
دکتر هوشنگ طالع، خورشید و شیر، انتشارات سمرقند، 1390
شیر و خورشید نشان سه هزار ساله نوشته ناصر انقطاع
پینوشتها:
1. هر چه از طرف روم است آن را ثغور میخوانند و آن ملیطه و حدث و مرعش و هارونیه و کنیسه و عین زربه و مصیصه و اذنه و طرسوساند. اینها همه جزو دیار شام هستند. نک: ممالک و مسالک استخری.
2. برگرفته از مقالهای با عنوان «درباره اندازه سایه در نیمروز و پسین روز»، روزنامه طرح نو، شماره 434، سال هشتم، مورخ 11 دیماه 1393، از نگارنده.
3. آغاز بروج از برج خرچنگ مربوط به بازه زمانی است که یا اصل کتاب بندهش نگارش یافته، و یا زمان رونویسی کتاب بندهش هست، و یا زمانی کهنتر را بازگو میکند. چه آغاز بروج گویا در بازههای زمانی مختلف تغییر میکند و این را در ادامه مطلب که مسعودی در این باره صحبت خواهد کرد میبینیم. و از روی همین تغییرات ما میتوانیم سال نگارش و یا محتوای کتاب بندهش را تخمین بزنیم.