جهان ایرانی
آسترخان، دیار عشق به ایران زمین
- جهان ايراني
- نمایش از سه شنبه, 13 بهمن 1388 08:40
- بازدید: 4445
برگرفته از تابناک
دوشنبه 20 مهر ماه 1388، براي شرکت در مراسم افتتاحيه هفته فرهنگي ج.ا.ايران از مسکو عازم آسترخان شدم. آسترخان با مسكو 1272 كيلومتر، با سنت پترزبورگ 1907 كيلومتر و با شرقيترين شهر روسيه «ولادي واستوك» 6307 كيلومتر فاصله دارد که سفر هوايي اين مسافت، يک ساعت و پنجاه دقيقه به طول ميانجامد.
از آسمان که زمين را مينگريستم، تجاري و بندري بودن شهر بيش از همه چيز نمايان بود. دشتي هموار و حاصلخيز تکيه داده بر کرانه خزر. در اين ميان، رودخانههاي منشعب از ولگا همچون کمربندي بر ميانه شهر خودنمايي ميکردند. پس از نزديک به دوساعت پرواز، هواپيما در فرودگاه اين شهر بر زمين نشست. فرودگاه چندان بزرگ نبود اما از نظر تميزي و زيبايي چيزي کم نداشت.
به محض خروج از سالن، سيد غلامرضا ميگوني، سرکنسول ج.ا.ايران با بزرگواري به پيشواز آمد. خوش برخورد و بلند نظر است. همزمان، هم در ديده مقبول ميافتد وهم در دل خانه ميکند. به کارش مسلط است و انگيزه خدمت، اولين چيزي است که از ويژگي هايش به دست ميآيد. فاضل، برادر عزيز و هموطن مشهدي که علاوه بر رانندگي بسياري ديگر از کارها را نيز بر عهده داشت و روسي را در حد زبان مادري تکلم ميکرد، بي درنگ به سمت مقصد حرکت کرد. من که براي اولين بار پاي بر اين ديار نهاده بودم، از پنجره اتوموبيل به دقت خيابانها را نگاه ميکردم وگوش به سخنان ميگوني عزيز سپرده بودم.
افتتاح هفته فرهنگي ساعت 14 بود و من ساعت يازده صبح در آسترخان بودم. پس از اداي فريضه و صرف ناهار، راهي محل برگزاري مراسم افتتاحيه شديم. کثرت استقبال مسئولين شهر و حضور چند وزير محلي و همچنين نخبگان و فرهيختگان شهر، نشان از علاقه مردم به فرهنگ و هنر ايران داشت. آقاي کابي کييف معاون استاندار و وزير توسعه اقتصادي آسترخان، خانم ايرينا تاراسووا وزير فرهنگ آسترخان، آقاي دنيس الکساندرويچ آفاناسيف وزير همکاريهاي بين المللي، الکساندر موخين رييس دپارتمان زبان وادبيات فارسي دانشگاه دولتي آسترخان و رييس موزه نقاشي داگادين، همه در مراسم افتتاحيه حضور داشتند.
حضور هنر دوستان و علاقهمندان به فرهنگ و هنر ايراني به ويژه دانشجويان زبان فارسي آسترخان چشمگير بود. از نوع نگاهها و سوالهاي حاضرين ميشد فهميد که چهاندازه فرهنگ و هنر کشورمان در دل و ديده مردم اين ديار جاي دارد.
مردم آسترخان از ديرباز با فرهنگ و تمدن ايران زمين از طريق بازرگانان ايراني آشنا بودهاند. پيش از آن که حکومت بالشويکي راههاي ارتباط با بيرون را به روي مردم اتحاد جماهير شوروي ببندد، آسترخان مرکز تجاري بزرگي بود. ايرانيان نيز حضور چشمگيري در اين شهر داشتند و هنوز هم نام کاروانسراي ايراني بر سر زبانها است و مسجد فارسها نيز در اين شهر يادآور همان حضور پررنگ است، گرچه امروزه نه آن کاروانسرا کاربري خود را حفظ کرده و نه اين مسجد.
موقعيت آسترخان
بنا بر آنچه که استاد عنايت الله رضا در جلد اول دايره المعارف بزرگ اسلامي نوشته است "آسترخان، مرکز شهرستاني به همين نام است که در دو سوي مصب رود ولگا واقع شده است.
وجه تسميه: روسها اين شهر را آسترخان مينامند. نخستين اطلاعات درباره آسترخان مربوط به سده 7ق/13م است که کوچنشينان تاتار آن را به هشترخان يا حاجيطرخان (ترخان) ميناميدند. جهانگردان اروپايي و مسلمان از جمله ابنبطوطه که در سده 8ق/14م ميزيست، در متون به جاي گذاشته از اين شهر يادکردهاند. وي، ترخان را جايي دانسته که از ماليات و عوارض ديواني معاف بوده است؛ و نام حاجيطرخان را چنين توجيه کرده است: «اين شهر به يکي از حجاج نيکوکار ترک منسوب است که سلطان در خانة او مهمان شده و آن محل را به او بخشيده است». طرخان عنوان بعضي از سران قبايلي بوده که عدهاي از آنها تابع ترکان بودند، و در آثار متقدمان بدين نکته اشاره شده است. به عنوان نمونه فرمانرواي چاچ در نيمه سده يکم ق/7م عنوان طرخان داشت. طبري، بلاذري، ابناثير و ديگر مورخان اسلامي از «نيزک طرخان» ياد کردهاند که در 88ق/707م به فرمان قتيبه بن مسلم باهلي، عامل بنياميه، به دار آويخته شد. فردوسي از «بيژن طرخان» به عنوان فرمانرواي سمرقند نام برده است. ابنفضلان در نوشتههاي خود، طرخان را عنواني قبيلهاي و مربوط به ترکان دانسته است. گرچه نميتوان منشأ نام حاجيطرخان را به صورتي دقيق مشخص کرد، با اينهمه تصور ميرود نام مزبور با عنوان قبيلهايِ طرخان مرتبط باشد».
در منابع روسي نيز با اندکي تفاوت درباره نامهاي اين شهر گفته شده است که نام اين منطقه در متون قديمي فارسي به صورت هَشتَرخان، حاجيطرخان و حاجيترخان آمده است. حاجي تَرخان صورت اصلي نام اين منطقه است. هنوز هم مسلمانان اين منطقه نام شهر را حاج طرخان ميدانند و در نوشتهها وگفته هايشان به همين نام ياد ميکنند. شايد علت اين باشد که در اين نام به دليل پسوند حاجي، مسلماني هم نهفته است.
استان آسترخان 1/14 هزار كيلومتر مربع مساحت دارد. شهرآسترخان در جنوب شرقي نسبت به مسکو قرار دارد و بر روي 11 جزيره واقع شده - حاشيه پست درياي خزر و در قسمت شمالي دلتاي ولگا. در ساحل چپ ولگا بخش اصلي شهر قرار گرفته و در ساحل سمت راست حدود 20 درصد از ساکنين شهر زندگي ميکنند. هر دو بخش شهر توسط پلهاي روي ولگا به يکديگر وصل ميشوند. مساحت کل شهر در حدود 500 کيلومتر مربع است. آسترخان به مسافت 22 کيلومتر در طول رود ولگا امتداد يافته است. در حال حاضر استان آسترخان 869 کيلومتر خط راه آهن، 1428 کيلومتر مسير کشتي رو، 48 هزار کيلومتر جاده آسفالته دارد که اقصي نقاط آنرا به هم متصل ميکند.
تاريخچه آسترخان
بر اساس منابع روسي، شهر آسترخان از سال 1943 ميلادي مرکز اداري منطقه آسترخان به شمار ميرود. اين شهر پس از جنگ ارتش ايوان مخوف (ايوان چهارم) با پادشاهي آسترخان در سال 1556 ميلادي تاسيس شد. اين منطقه محل اتصال آسيا و اروپا به شمار ميرود و فرهنگ مردمان بسياري در اين نقطه با هم تلاقي پيدا ميکند. سال 1556، ايوان مخوف آسترخان را به فرمانروايي روسيه افزود و در سال 1558، تا ساحل چپ ولگا به عبارتي 12 کيلومتر بيش از آنچه که تا قبل بود، وسعت پيدا کرد تا راحت تر بتوانند در مقابل مزاحمتهاي همسايگان از خود دفاع کنند.
استاد عنايت الله رضا در کتاب خود مينويسد: «شهر آسترخان در دو سوي رود ولگا و شاخهاي از مصب آن قرار گرفته است. اين شاخه از ولگا، آختوبينسک نام دارد. اين شهر به 3 منطقة شهري تقسيم شده است. آسترخان توسط مغولان در نزديکي شهر اتل (اتيل) که متعلق به خزران بود بنا شد. چنين به نظر ميرسد که ضرب سکه در اين ناحيه از 782ق/1380م آغاز شده باشد. اين شهر در سالهاي 798-801ق/1396-1399م به فرمان اميرتيمور گورکاني ويران شد، ولي بار ديگر شکوفايي خود را بازيافت. گمان ميرود شکوفايي شهر پس از انحطاط پايتخت کهن اين سرزمين ـ شهرسراي ـ صورت گرفته باشد. پس از انقراض حکومت قزلاوردا (اردوي زرين) در اوايل قرن 10ق/16م، دولت تازهاي در آسترخان پديد آمد که تا اواسط قرن بعد دوام يافت. در 961ق/1554م آسترخان به تصرف روسها درآمد.
روسها نخست خاندرويشعلي را به عنوان تابع و دستنشانده خود در اين ناحيه قرار دادند. در 963ق/1556م شهرستان و شهر آسترخان مدتي ضميمه خاک روسيه شد. جهانگرد و بازرگان روسي، فدوت کوتوف که در همان سال طي سفر خود به ايران از اين شهر ديدن کرده، مطالب ارزندهاي پيرامون آسترخان ارائه نموده است. بنا به نوشتة اين جهانگرد، در کنار رود آختوبا (آختوبينسک کنوني) که تاتارها آن را «آق ـ توبا» ميناميدند و فاصله آن از آسترخان حدود 60 ورست (يک ورست معادل 0668/1 کيلو متراست) بود، شهر ديگري به نام قزلاوردا قرار داشت. قزلاوردا را روسها سراي برک يا نووي سراي (سراي جديد) ميگفتند.
اين شهر در 884ق/1479م ويران شد و چنين به نظر ميرسد که در روزگار سفر کوتوف، هنوز به صورت شهري آباد نبود و تنها خرابههايي از آن برجا مانده بود. بناي آسترخان به عنوان شهر مهم و خاننشين اين سرزمين را به سالهاي 863-963ق/1459-1556م منسوب کردهاند. پايههاي شهر کنوني آسترخان در 965ق/1558م با بناي دژي بر کنار رود نهاده شد. دژ را بر فراز تپهاي به نام زايچي يا دولگي بنا کردهاند که توسط رود ولگا احاطه شده است.
کوتوف ضمن اشاره به ويراني شهر قزلاوردا و حمل سنگهاي آن جهت بناي آسترخان، چنين اشاره کرده است که در قزلاوردا «کاخ شاهي، مسجد و چند بناي ديگر همه از سنگ ساخته شدهاند. ولي اکنون همة اين بناها را ويران ميکنند و سنگهاي آن را براي انجام کارهاي مختلف به آسترخان ميبرند». در سدة 11ق/17م آسترخان به صورت يکي از استحکامات نظامي ـ دريايي دولت روسيه براي حفظ مصب رود ولگا درآمد. در 967ق/1568م سپاه ترکان به آسترخان هجوم بردند ولي اندکي بعد ناگزير به ترک آن سرزمين شدند. در 997ق/1589م کنار بخش تاتاران که بارتولد آن را «شهر تاتاران» نوشته است، دژي روسي بنا شد. از آن زمان آسترخان به تابعيت دولت روسيه درآمد و به سبب محل بسيار مناسبي که در مصب رود ولگا داشت، از ديدگاه بازرگاني و صنعت رو به پيشرفت گذارد و به شهري بزرگ مبدل گشت.
آسترخان طي سدة 13ق/19م، تبعيدگاه مخالفان دولت روسية تزاري بود. طي دوران جنگهاي داخلي که پس از انقلاب اکتبر 1917م درگرفت، ميان دولت نوبنياد روسية شوروي با مخالفان آن پيکارهاي عمدهاي در آسترخان روي داد که سرانجام با پيروزي ارتش سرخ، حکومت حزب بلشويک در اين ناحيه تثبيت شد».
آسترخان تا سال 1934 به صورت اداري در ساختار منطقه نيژني ولژسکي قرار داشت و از سال 1934 در حاشيه استالينگراد و سپس منطقه استالينگراد وارد شد. از سال 1943 آسترخان مرکز منطقه آسترخان به شمار ميرود.
طبيعت آسترخان
آب و هواي اين منطقه به شدت قارهاي و باراني است. دماي متوسط آن در ماه ژانويه منفي 6 درجه و در ژوئن مثبت 25 درجه و ميزان بارش 230 ميلي متر در سال است. در زمستان شاهد باران و يا برفي هستيم که غالبا چندان دوام نميآورد. در تابستان بادهاي شرقي ميوزد که از خصوصيات آن خشکي همراه با گرد و غبار است و در زمستان هواي سرد. زمستان از 15-20 نوامبر آغاز ميشود و تابستان (دورهاي با درجه هواي متوسط بيش از مثبت 15 درجه) از اول ميکه به 4 ماه و نيم تقسيم ميشود.
آسترخان در دشت شمال درياي خزر و بر مصب رود ولگا قرار گرفته است. اراضي آن همسطح دريا و در بعضي نواحي پايينتر از آن است. دشت آسترخان داراي گنبدهاي نمکي است که گاه ارتفاع آنها به 150 متر ميرسد. آب و هواي اين منطقه قارهاي و خشک است. در اين ايالت چندين درياچة نمک و در اطراف مصب رود ولگا درياچههايي از آب شيرين وجود دارد.
در دشت آسترخان جانوراني چون گراز، انواع آهوي بدون شاخ، انواع موش، عقاب و انواع مختلف خزندگان زندگي ميکنند. در رود ولگا بهويژه منطقة آسترخان بيش از 50 نوع ماهي وجود دارد که بالغ بر 30 نوع از آن مصرف صنعتي دارند. ماهي خاوياري استروژن اين منطقه داراي شهرت جهاني است. در مصب رود ولگا، لکلک، پليکان و ديگر پرندگان در فصولي از سال زندگي ميکنند.
جمعيت
جمعيت شهر آسترخان در 1331ق/1913م حدود 000‘163، در 1358ق/1939م 0000‘245 و در 1379ق/1959م 000‘305 نفر بود. ولي طبق آمار سال 1390ق/1970م به 000‘411 نفر افزايش يافته است. جمعيت اين شهر طبق سرشماري سال 2008، و بر اساس اعلام سايت رسمي خبرگزاري رگنوم، در حدود يک ميليون و پنج هزار و پانصد نفر ميباشد. در آسترخان نمايندگان 100 مليت و 14 دين زندگي ميکنند. در اين شهر 17 جامعه فرهنگ ملي و 155 انجمن اجتماعي فعاليت دارند.
اکثر اهالي بومي اين ناحيه مسلمان و شافعي مذهب هستند، شيعيان آذربايجاني نيز جمعيت زيادي از اين منطقه را تشکيل ميدهند.
صنعت
در منطقه آسترخان حدود 120 شرکت بزرگ و متوسط (از نظر اهميت) فعاليت دارند که بيشتر آنها بدون هيچ واسطهاي در خود شهر واقع شدهاند. در ميان اين شرکتها، مجموعه «گازپروم آسترخان» از جايگاه بخصوصي برخوردار است. «گازپروم» آسترخان يک شرکت منوپوليست براي توليد مواد خام است که 70 درصد بازار روسيه را گرفته و بزرگترين صادرکننده مواد خام در بازار جهاني (12درصد بازار جهاني) به شمار ميرود. اين شرکت 60 درصد از حجم کل محصولات صنعتي منطقه آسترخان در اختيار دارد. و بيش از 16 هزار نيروي کاري را در خود جاي داده است.
در دوره شوروي، شرکتهاي صنعت فراوري ماهي بسيار توسعه يافته بودند، اما با کاهش صيد، توليد نيز کاهش يافت. در عوض توليد محصولاتي از قبيل ميوه و سبزيجات افزايش يافته است. شرکت صنايع غذايي بيش از 13 درصد حجم کل توليد را در اختيار دارد.
صنعت ماشين سازي موقعيت آسترخان را به عنوان يک شهر بندري بهتر منعکس ميکند. از ميان 14 کارخانه مهم کشتي سازي ميتوان به موارد زير اشاره کرد:
- کارخانه کشتي سازي «اينترناسيونال»
- کارخانه کشتي سازي «کراسني باريکاد»
- کارخانه کشتي سازي «لنين»
- کارخانه کشتي سازي «کارابل آسترخان»
آسترخان مرکز بزرگ صنعتي و بندر مهم دريايي رود ولگا و درياي خزر است که از طريق کشتي با کليه بنادر عمدة درياي خزر و نيز شهرهاي مهم کرانة رود ولگا از جمله شهر صنعتي گورکي ـ يکي از مراکز صنعتي و اتومبيلسازي اتحاد شوروي ارتباط دارد. اين شهر همچنين مرکز تقاطع راهآهن ساراتف ـ قزلار ـ گوريف نيز به شمار ميرود.
توصيف شهر آسترخان
از مسکو که حرکت کردم باران شديدي در حال باريدن بود. وقتي پس از دو ساعت پرواز به آسترخان وارد شدم، هوا آفتابي بود و تقريبا دماي هوا 6 درجه با مسکو تفاوت داشت. خانههاي بافت قديمي شهر اغلب با چوب ساخته شده است و اکنون به عنوان آثار ارزشمند محسوب ميشوند. جالب است که در منطقه بافت قديمي با فواصل بسيار کم پنج مسجد قرار داشت و هر يک به نامي خوانده ميشد: آق مسجد (مسجد سفيد)، قره مسجد (مسجد سياه)، ياشيل مسجد (مسجد سبز). در سالهاي اخير به دليل توجه مسلمانان بومي و کمکهاي ايشان و همچنين حمايتهاي مقامات محلي، مساجد احيا شده بودند و با برنامههاي متنوع به برگزاري کلاس و نمازهاي جمعه و جماعت مشغول بودند. يکي از امامان جوان که ما را همراهي ميکرد، به شکلي بسيار خوش بينانه از آينده بهتر در پيش روي مسلمانان خبر ميداد. به جز مسجد سبز که حتي در زمان حکومت کمونيستي نيز فعال بوده است، بقيه مساجد يا تعطيل بودند و يا از کاربري خود فاصله گرفته به مکانهاي تجاري و ورزشي مبدل شده بودند.
تکيه شهر بر آبهاي ساحلي است و تردد کشتيهاي کوچک و بزرگ طبيعت زيباي اين شهر را به نمايش گذاشته است. دوران گذار از معماري سنتي به معماري مدرن را در اين شهر به وضوح ميتوان مشاهد کرد. بافت جديد شهر با ساختمانهاي بنا شده بر طبق معماري نوين در کنار بافت قديمي که از نظر زيبايي و جذابيت هنوز در رتبه اول قرار دارد، تفاوت انديشه امروزيها و ديروزيها را به نمايش ميگذارد.
مردم شهر در تکاپو براي کار روزانه از هر نقطه به نقطه ديگر در حرکتند و به سهولت ميتوان دريافت که اضطراب واسترس را مهار کرده و نقشي از آن بر چهره ندارند. در ميان مردم عادي تشريفات زندگي وجود ندارد. اما آنان که در فضاي پس از فروپاشي به ثروتهايي انباشته دست يافتهاند، لاجرم اين فضا را درهم خواهند کوبيد و تشريفات را بلاي جان بي بضاعتان خواهند کرد.
شهر از اقوام و ملل مختلف تشکيل شده است. در اين شهر چند مسجد، چند کليسا و يک کنيسه وجود دارد.
در اين شهر هم صداي ناقوس کليساها به گوش ميرسد وهم صلاي اذان طنين انداز است.
با توجه به حجم قابل توجه کسبه خورده پاي مسلمان، تامين مواد تهيه شده در چارچوب شريعت اسلامي چندان دشوار نيست، بطور مثال در تاتار بازار و يا بازار بالشوي ساد چندين قصابي گوشت حلال وجود دارد. همچنين تهيه مواد لبني تهيه شده توسط مسلمانان راحت است.
حضور در نمايشگاه هفته فرهنگي ايران
ساعت دو بعد از ظهر روز بيستم مهر، نمايشگاه فرهنگي- هنري کشورمان در محل موزه نقاشي داگادين آسترخان افتتاح شد. اين گالري، از اولين گالريهاي هنري آسترخان به شمار ميرود که توسط فردي به نام پ.ام.داگادين در سال 1918 تاسيس شده است. بيش از ده هزار و پانصد اثر در اين موزه وجود دارد. شمايل نگاري، نقاشي، مجسمه و ظروف و ابزارجنگي و دفاعي قديمي، از جمله اين آثار هستند. عمده اين آثار مربوط به قرن 18 و19 و برخي نيز مربوط به قرن 20 ام است. در ميان آثار اين موزه، آثاري از کشورهاي ديگر و نيز ايران وجود دارد.آثار نقاشان معروفي چون روکوتف، لويتسکس، بريلو، منيتسي آنو، شدرين وکوئن جي نيز در اين موزه نگهداري ميشود.
حضور مسئولين و فرهنگيان بسيار چشمگير بود و اينها همه از دولت تلاشهاي خوب و روابط دوستانه سرکنسولگري کشورمان با مقامات محلي حاصل شده بودند و براي من که در بسياري از اين قبيل برنامهها شرکت داشته ام نا آشنا نبود. حضور دانشجويان زبان فارسي برايم از همه جذابتر بود. رفتار آنان طوري بود که انگار براي معرفي آثار متعلق به خود آمده بودند. اغلب دانشجويان زبان فارسي همان شوق و شعفي را داشتند که ما داشتيم و به همان ميزان افتخار ميکردند که ما از عرضه هنر هنرمندانمان. حضور دو هنرمند توانا از کشورمان، آقاي يزداني استاد خوشنويسي و سرکار خانم مامک آزرمگين تذهيب کار خوب کشورمان در اين نمايشگاه و تشکيل کارگاههاي آموزشي براي جوانان آسترخاني، بخش ديگري از افتخارات اين نمايشگاه بود.
واقعا هنرمندان کشورمان با دل و جان وارد اين عرصهها ميشوند و چه نگاههاي همراه با تحسين در اين نمايشگاه نثار آنان ميشد. جناب ميگوني در سخنراني کوتاه خود از فرهنگ و هنر کشورمان گفت و از زيباييهاي اين هنر و خانم صدري دانشجوي دوره دکتري زبان روسي به زبان روسي ترجمه ميکرد. اين خانم نمونه زنان کوشاي کشورمان است که به شيوايي تمام زبان روسي را تکلم ميکرد. آنگاه آقاي کابي کييف معاون استاندار و وزير توسعه اقتصادي آسترخان طي سخناني برگزاري اين نمايشگاه را نقطه عطفي در روابط فرهنگي آسترخان با ايران دانست وآرزو کرد که اين قبيل همکاريها ادامه يابد. ديگران نيز هر يک در باره اين نمايشگاه سخناني ايراد کردند و گلايههاي پنهاني نيز از حضور کم فرهنگ و هنر ايراني در اين خطه ابراز داشتند. سخنان همه در محور تداوم اين نوع همکاريها بود که اين واقعا براي اهل فرهنگ کشورمان تکليف آور است. اين همه شوق و دلخواهش را نبايد بي پاسخ گذاشت.
بازديد از موزه داگادين
پس از مراسم افتتاحيه هفته فرهنگي، ضمن بازديد از موزه با خانم ناتاليا ماريسوا ديميتريونا رييس موزه داگادين گفتگويي داشتيم. داگادين زني پنجاه ساله، دانشيار و عضو هيات علمي دانشگاه دولتي آسترخان است. وي متولد 1959 ميلادي در منطقه اولياليمانسک استان آسترخان است. افتخارات زيادي را در سلسله مراتب اداري کسب کرده ضمن آنکه فارغ التحصيل دانشکده تربيت معلم آسترخان نيز ميباشد. در سال 1997 از انستيتوي هنري آکادمي هنري روسيه فارغ التحصيل شده است. در سال 1996 تا 2006 رييس منطقهاي موسسه اجتماعي و بين المللي انجمن حمايت از فرهنگ آسترخان بوده است و در سال 1996 نشان شرف دولتي به ايشان اهدا شد.
اين خانم در کارش بسيار جدي به نظر ميرسيد و به مناسبت برگزاري افتتاحيه هفته فرهنگي ج.ا.ايران در اين موزه، دستور داده بود تا آثار ايراني موجود در موزه جداگانه به نمايش گذارده شود. بازديد از اين نمايشگاه را در معيت ايشان انجام داديم و از توضيحات بسيار دقيق و جالبي ايشان ميشد فهميد که تا چه حد آثار ايراني برايش مهم هستند. آقاي سعيد افشار همکار عزيزم که در اين کارها از ذوق فراواني برخوردار است و بار امور اجرايي نمايشگاه تماما بر دوش ايشان بود، لباسهاي زنانه خاتم کاري را موقتا در اختيار برخي از خانمهاي همکار در موزه گذاشته بود که آنان نيز با بر تن کردن لباسها فضاي زيبايي در محل بوجود آورده بودند.
ملاقات با وزير همکاريهاي بين الملل آسترخان
ديدار با آقاي دنيس الکساندرويچ آفاناسيف وزير همکاريهاي بين المللي آسترخان بسيار خوب بود. در گفتگوي با ايشان، با پيشنهاد من در خصوص تدوي فهرست نسخ خطي فارسي موجود در کتابخانهها و مرکز آرشيو آسترخان موافقت کرد. وي نيز بر موضوع تبادل استاد و برگزاري دورههاي کوتاه مدت آموزشي فهرست نويسي و خط شناسي تاکيد کرد. اين پيشنهاد مورد توجه وي قرار گرفت و ضمن تاکيد بر استفاده از متخصصين ايراني در امر نسخه شناسي و تدوين فهرست نسخ خطي، از اين پيشنهاد تشکر کرد و مقرر گرديد پس از اخذ نظر آرشيو دولتي، زمينه عملي سازي اين تصميم فراهم شود.
ملاقات با وزير فرهنگ آسترخان
با برنامه ريزي قبلي به ديدار خانم ايرينا تاراسوا وياچسلاوونا وزير فرهنگ آسترخان در محل دفتر ايشان رفتيم. اين خانم متولد روستاي کروتوکا در حوالي آسترخان است، فارغ التحصيل سال 1993 در رشته موسيقي دانشگاه دولتي آسترخان ميباشد و فعاليت کاري خود را در موسسه آسترخان گاز پروم به عنوان خواننده و رهبر ارکسترآغاز کرد و پس از آن به سمت وزير فرهنگ منصوب شد. در واقع امر فرهنگ در منطقه آسترخان با تمشيت ايشان رهبري ميشود. ابتدا خوشحالي خويش را از بازديد نمايشگاه فرهنگي و هنري ج.ا.ايران و تمايل خود را به برگزاري بيشتر اينگونه برنامهها ابراز داشت. وي همچنين بر آمادگي خوب اين منطقه جهت برگزاري برنامههاي مشترک فرهنگي با ج.ا.ايران تاکيد کرد. خوشحال بود از اينکه توانسته اين کار مشترک را ياري رساند و نتيجه اش را ببيند. بسيار ابراز تمايل ميکرد که موسيقي ايراني در آسترخان برگزار شود و البته با توجه به تخصص وي در اين رشته قابل درک بود که موسيقي ايراني براي ايشان روحنواز است. پيشنهاد دادم دو برنامه مشترک ديگر براي آينده در زمينه نمايشگاه هنري وکتاب پي ريزي کنيم که مورد موافقت ايشان قرار گرفت و قرار گذاشتيم تا در آينده برنامههاي بيشتري را در زمينه مسائل فرهنگي مبادله کنيم.
در جمع استادان و دانشجويان کرسي زبان فارسي
وقتي به اتفاق سرکنسول محترم وارد دانشکده زبانهاي خارجي شديم، در آستانه درب ورودي دانشکده مورد استقبال خانم الگا گناديونا گريگوروا رييس مرکز ترجمه همزبان وآقاي الکساندر الکساندرويچ موخين استاد زبان فارسي و رييس گروه آموزشي زبان فارسي قرار گرفتيم. سپس به اتاق ايرانشناسي که چند سال پيش با کمک رايزني فرهنگي افتتاح شده بود، هدايت شديم. اتاقي تقريبا بيست متري در طبقه دوم دانشکده با امکانات نسبتا خوب به نام اتاق ايران اختصاص داده شده بود که به وسيله گيرندههاي قوي، دسترسي به کانالهاي تلويزيوني ايراني امکان پذير بود.گفتگوي کوتاهي در اين اتاق با مسئولين انجام داديم و به سمت سالني که استادان و دانشجويان زبان فارسي منتظرمان بودند، روانه شديم. استادان و دانشجويان منتظر ورود ما بودند، با ورود ما به اتاق، برنامه توسط آقاي موخين شروع شد و ايشان گزارشي از وضعيت آموزش زبان فارسي ارائه کردند.
ايشان گفتند که کرسي زبان فارسي در دانشکده زبانهاي خارجي دانشگاه دولتي آسترخان، يکي از شش کرسي زبان در کنار کرسي زبانهاي آلماني، انگليسي، فرانسه، عربي و ترکي اين دانشگاه دولتي است. سرپرستي اين دفتر از آغاز به كار آن با خود ايشان (استاد الكساندر موخين) بوده است. کرسي آموزشي زبان فارسي اين دانشگاه در دو مقطع فوق ديپلم وکارشناسي از ميان علاقه مندان دانشجو ميپذيرد.
دانشجويان مقطع کارشناسي، دوره آموزشي زبان و ادبيات فارسي را طي 5 سال به اتمام ميرسانند و مدرك كارشناسي مترجمي دريافت ميکنند. در حال حاضر 62 دانشجوي دختر و پسر در اين دانشگاه به فراگيري زبان و ادبيات فارسي مشغول هستند.
البته دانشجويان علاقه مند در ساير رشتهها نيز ميتوانند به عنوان زبان دوم نسبت به فراگيري زبان فارسي اقدام کنند و در هفته 4تا 6 ساعت به فراگيري زبان فارسي بپردازند. در حال حاضر تعداد اين دسته از فارسي آموزان بالغ بر 45 نفر است.
مسئولين آموزش و پرورش آسترخان زبان فارسي را به عنوان يکي از زبانهاي مورد تاييد در سطح مدارس پذيرفتهاند و اينک در چند مدرسه آسترخان به دانش آموزان تدريس ميشود که از استقبال خوبي هم برخوردار است. بطور مثال در مدرسه موسوم به آموزشگاه زبانهاي خارجي، از سال گذشته در کنار زبانهاي انگليسي، فرانسه، آلماني و ايتاليايي، تدريس زبان فارسي نيز آغاز شده است.
جناب موخين ترکيبي از شوخيهاي ايراني و روسي را در گفته هايش به کار ميبرد و دانشجويان که گويا شوخ طبعي او را دوست دارند ميخنديدند. به ويژه وقتي که اشاره کرد اين رشته در ميان پسران از طرفداران کمتري برخوردار است. دختران و پسران به خنده افتادند. جناب موخين از جديت يک روس برخوردار است و با همان جديت از کمبودها به ويژه در زمينه منابع درسي، ابزار کمک آموزشي وکتابهاي تازه منتشر شده شکوه ميکرد. و البته گفته اش آنقدر تاثير داشت که پس از بازگشت از آسترخان به مسکو به سرعت هرچه تمامتر از ميان کتابهاي موجود انتخاب و براي گروه زبان فارسي ارسال کرديم.
پس از سخنان آقاي موخين دو دانشجوي دختر به قرائت اشعاري از سعدي وحافظ پرداختند و چه زيبا اشعار را ميخواندند و چه با احساس!
آنگاه از بنده دعوت شد تا براي دانشجويان سخنراني کنم. در سخنانم آموزش زبان فارسي را به مثابه ورود به خانه ادبيات ايران دانستم که در اين خانه با افرادي چون حافظ، سعدي، مولانا، فردوسي و ديگران ميتوان آشنا شد و از راهنمايي هايشان سود جست. در اين خانه يکرنگي و دوري از ريا و تظاهر توصيه حافظ به حاضران است و فردوسي جوانمردي و رادمردي را توصيه ميکند وسعدي به زندگي شرافتمندانه فرا ميخواند، مولانا نيز دوري از مظاهر دنيوي و روي آوري به عالم معني را توصيه ميکند. آنگاه ورود دانشجويان را به خانه ادبيات ايران خوشآمد گفته و آشنايي شان را با فرهيختگان ادب پارسي به فال نيک گرفتم.
بازديد از کتابخانه ملي آسترخان و ديدار با رئيس کتابخانه کروپسکايا
به اتفاق آقاي اسديان کارشناس قمي الاصل سرکنسولگري عازم کتابخانه ملي کروپسکايا شديم. نادژدا کنستانتينوونا کروپسکايا نام همسر لنين بر سر در اين کتابخانه نقش بسته است.
خانم لاريسا والنتيفون کالنکورييس کتابخانه به پيشواز آمد و تا پايان بازديد ما را همراهي کرد. زني پنجاه و چند ساله مينمود و اغلب کارکنان کتابخانه هم از ميان خانمها انتخاب شده بودند که با حوصله و دقت به کار خود مشغول بودند و اغلب رضايت از کارشان را پنهان نميکردند.
کتابخانه علمي منطقهاي «ن.ک. کروپسکايا» شهر آسترخان 170 سال است که تاسيس شده و مهم ترين کتابخانه منطقه ميباشد که به طور هم زمان مرکز فرهنگي، آموزشي، اطلاعاتي و همچنين مرکز کشورشناسي، علمي- پژوهشي و علمي – آموزشي تمامي کتابخانههاي واقع در منطقه به شمار ميرود.
بر اساس مندرجات بروشوري که رييس کتابخانه در اختيارم گذاشت، اين کتابخانه در تاريخ 19 ژوئن سال 1838، افتتاح شد. اين کتابخانه در زمره نخستين کتابخانههاي روسيه و تنها کتابخانه منطقه نيژني پاولژ و قفقاز شمالي است. شروع کار کتابخانه با 6000 نسخه کتاب بوده است. در سال اول تاسيس، تعداد مراجعه کنندگان ثبت شده، 46 نفر محاسبه شده است.
در طول هشت ماه پس از تاسيس کتابخانه، تعداد مراجعه کنندگان به 1880 نفر رسيد. سال 1893 تعداد کتابها به 17299 رسيد. در سال 1908، منبع اصلي خريد کتاب را موسسات خيريه تشکيل ميدادند. در حال حاضر آمار کاملي از افرادي که در آن زمان کتاب از کتابخانه تحويل گرفتهاند در دست نيست، با اين حال با تني چند از افراد برجسته ميتوان آشنا شد: تاجران داويد بيزايو، ياکاو گيراسيماو، ابرام پاسايو، پياتر ايني بيکاو، پدر و پسر نيکالاي و ائاسيف شايکيناو ها، منصب داران: پياتکين، چيلايو، گريگارياو، سالاوياو و غيره.
مهمترين موسسات خيريه حامي کتابخانه: کمک نقدي نيکالاي ايوانويچ شايکين (ده هزار روبل)، کتابهاي نيکلاي سالاداونيکاو (سه هزار جلد)، ويلي بالدا شويتسير (هزار جلد) و ائاسيف شايکين (کتابخانه بزرگ شخصي). اولين کتابدار اين کتابخانه ائاسيف نيکلايويچ شايکين بوده است. در سال 1861 اولين کاتالوگ اين کتابخانه تهيه شد.
سال 1868، شاهزاده الکسي الکساندراويچ از کتابخانه بازديد کرد و حمايت و نگهداري از آن به عهده گرفت. در طول زمان، افراد برجسته و نامي از قبيل کارل بر (1853)، نويسنده تاراس شفچنکا (1857) و نيکالاي گاوريلاويچ چرنشاوسکي (1884) به اين کتابخانه رفت و آمد پيدا کردند. اين کتابخانه در يکصد وپنجاهمين سالگرد تاسيسش نشان «عنوان افتخاري» را کسب کرد.
اين کتابخانه از بخشهاي اطلاعاتي ـ کتابشناسي و علمي ـ آموزشي، نگهداري کتاب، کشورشناسي و تهيه و تدوين کاتالوگها، ادبيات به زبانهاي خارجي، کتابهاي کمياب، ادبيات هنرها و مرکز اطلاعات حقوقي برخوردار است. سال 1965، وظايف مرکز تشکيلاتي در رابطه با تنظيم شبکههاي کتابخانههاي منطقه به عهده کتابخانه گذاشته شد.
در سال 1990، صفحه جديدي در تاريخ کتابخانه باز شد ـ درج فناوريهاي رايانهاي و ماشيني شدن برنامههاي کتابخانه و همچنين تدوين کاتالوگها به صورت الکترونيکي.
خوشبختانه چندي است که با همت سرکنسول محترم بخش کتابهاي فارسي نيز در اين کتابخانه افتتاح شده است و کتابهاي اهدايي از سوي رايزني فرهنگي را در بخش جداگانهاي در معرض ديد و استفاده علاقه مندان قرار دادهاند.
در اين کتابخانه بيش از دو ميليون نسخه جمع آوري شده است. همه ساله اين کتابخانه بيش از50 هزار نفر مراجعه کننده دارد که در حدود يک ميليون نسخه کتاب مورد استفاده قرار ميگيرد. سالانه حدود 200 هزار علاقه مند به اين کتابخانه مراجعه ميکنند.
کاتالوگ الکترونيکي کتابخانه بيش از 65 هزار عنوان کتاب را در بر ميگيرد. علاقه مندان ميتوانند همچنين از طريق سايت اينترنت از منابع استفاده کنند.
کتابخانه علمي - منطقهاي «کروپسکاياي» آسترخان عضو انجمن کتابخانههاي روسيه ميباشد. اين کتابخانه روزهاي تعطيل باز است و به ارائه خدمات ميپردازد.
بخش کتابهاي کمياب اين کتابخانه نيز بخش بسيار مهمي است که خانم زويا مالومتوا الکساندرونا، مدير کتابخانه براي بازديد ما کتابهاي فارسي منتشر شده در روسيه را آماده کرده بود. اين خانم به نظر هفتاد ساله ميآيد و با عشق و علاقه خاصي به نگهداري وکار روي کتابهاي کمياب همت دارد، وي همچنين به زبان فرانسه تسلط دارد و صاحب چند تاليف راجع به کتابهاي موجود در اين کتابخانه است. يکي از کتاب هايش را با عنوان " يادداشتهايي از تاريخ کتابخانه ملي آسترخان" به من اهدا کرد و در صفحه آغازين اين کتاب نوشت:«تقديم به آقاي ابوذر ابراهيمي به پاس يادبود و خاطره از بازديد بخش کتابهاي کمياب»، من نيز کتاب خود را با عنوان حکيمان شرق که به معرفي 32 تن از مشاهيرايراني - اسلامي ميپردازد و سال گذشته توسط دانشگاه دولتي داغستان به زبان روسي منتشر شده بود، به ايشان اهدا کردم.
ديدار با معاون دانشگاه دولتي آسترخان
به همراه سرکنسول محترم به ديدار دکتر گنادي گريگورويچ گلينين معاون دانشگاه دولتي آسترخان رفتيم. آن روز رييس دانشگاه در مرخصي به سر ميبرد و لحظاتي ميهمان آقاي گلينين شديم. از سفر سال گذشته اش به ايران تعريف کرد و ارتباط علمي - فرهنگي با ايران را ضروري دانست. اين دانشگاه مهمترين دانشگاه آسترخان به شمار ميرود و تني چند از دانشجوبان ايراني نيز در رشتههايي چون شيلات و نفت و برخي رشتههاي فني در اين دانشگاه تحصيل ميکنند. دانشگاه دولتي آسترخان در سال 1932 به منظور تهيه کادر آموزشي فعاليت خود را آغاز کرده است. در ماه نوامبر سال 1996 دانشکده دولتي آسترخان وضعيت جديدي پيدا کرد و به «دانشگاه دولتي آسترخان» تغيير نام داد.
در حال حاضر تقريباً 8031 نفر از جمله 3785 دانشجو در دوره حضوري و 3675 نفر در دوره غير حضوري در دانشگاه دولتي و نيز 121 نفر در دوره نامزدي دکترا و در دوره دکترا تحصيل ميکنند. در اين دانشگاه 10 دانشکده و 37 گروه آموزشي وجود دارد و 420 استاد در اينجا کار ميکنند، 6/63 درصد از آنان نيز درجه دکترا دارند.
در دانشکده زبانهاي خارجي دانشگاه دولتي آستارخان، زبان فارسي به عنوان يکي از زبانهاي خارجي تدريس ميشود.
آقاي موخين رييس گروه زبان فارسي دانشگاه هم در اين ديدار حضور داشت. پيشنهاد دادم که دو استاد ايراني رشته زبان و ادبيات فارسي براي برگزاري دورههاي کوتاه مدت به آسترخان سفر کنند که آقاي گلينين با روي باز استقبال کرد. همچنين قرار شد در جهت توسعه بخش آموزش زبان فارسي، همکاريهاي خوبي از جمله ترجمه ادبيات داستاني از فارسي به روسي را در زمينههاي همکاريهاي مشترکمان لحاظ کنيم که البته پس از بازگشت به مسکو پيشنويس تفاهم نامه همکاريهاي توافق شده را از طريق سرکنسول محترم براي آقاي گلينين ارسال کردم.
مساجد شهرآسترخان
اغلب مساجد شهر آسترخان در بخشهاي قديمي شهر قرار دارند. از مهمترين مساجد شهر بازديد کرديم.
مسجد سفيد(آق مسجد)
يکي از معروفترين مساجد اين شهر، مسجد سفيد است که در محله زويا کسمودمانسکايا قرار دارد و در ميان قديمي ترين مساجد آسترخان قرار دارد.
اس. گ.گملين يکي از نويسندگان روس، گزارشي در سال 1777 ميلادي از اين مسجد نوشته که در آن موقع به نام مسجد چوبي سفيد شهرت داشته است و يکي از محققين روس به نام راوينسکي در سال 1809 ميلادي در باره اين مسجد ميگويد: «اين مسجد مهمترين مسجد تاتارها در آسترخان است و از همه مساجد وسيعتر وزيبا تر ميباشد و تاتارها مساجد زيباي خود را مسجد سفيد مينامند. اين مسجد در سال 1810 با کمکهاي خيريه يکي از بازرگانان تاتار به نام داويد ايزماييلف مرمت شد و با سنگ به تجديد بناي آن پرداختند. مناره زيباي اين مسجد از فاصله دور نيز نمايان است. امامان اين مسجد اغلب تاتار بودهاند. اين مسجد تا پيش از انقلاب بلشويکي هم مکتب ديني بوده و هم عبادتگاه مسلمانان که پس از انقلاب کمونيستي و در سال 1930 ميلادي تعطيل شد و بناي آن به کودکستان اختصاص داده شد. در سال 1992 و پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، اين مسجد مجددا پس از 62 سال به دست مسلمانان سپرده شد و به کاربري مسجد بازگشت. از سال 1997 ميلادي در کنار اين مسجد، انستيتوي اسلامي حاجي طرخان بنيان نهاده شد که اکنون تنها مرکز آموزشي ديني در اين استان به شمار ميرود.
مسجد سياه (قره مسجد)
اين مسجد نيز در نزديکي مسجد سفيد قرار دارد و در سال 1816 ميلادي از حالت چوبي به سنگي تبديل شد. تا انقلاب بلشويکي مدرسهاي در کنار اين مسجد وجود داشت که طلاب زيادي در آن به تحصيل اشتغال داشتهاند و در سال 1930 ميلادي اين مسجد نيز تعطيل شد و بناي آن تخريب گرديد. در سال 2005 ميلادي ترميم آن آغاز شد و اکنون محل عبادت مسلمانان است.
مسجد سرخ(قيزيل مسجد)
اين مسجد در محله اسپارتوکوفسکايا قراردارد و تا زمان انقلاب بلشويکي به نام مسجد شماره 9 شهرت داشت، البته به آن مسجد گيلانيها نيز ميگفتند که احتمالا به دليل نزديکي اش به کاروانسراي گيلانيها به اين نام خوانده ميشده است. اين مسجد از سال 1941 ميلادي تا سال 1950 ميلادي تعطيل و به دانشکده هنرهاي سنتي تبديل شد، اما از سال 1950 دوباره به عنوان مسجد شروع به کار کرد. اقامتگاه مفتي آسترخان در اين مسجد قرار دارد.
مسجد فارس ها
وقتي براي بازديد از مسجد فارسها که هنوز هم به همين نام شهرت دارد، عازم محل مسجد شديم فکر نميکردم که گنبد و بارگاهي نمانده باشد اما به زودي روشن شد که متاسفانه اکنون اين مسجد که روزگاري پيشاني مومنين در آن به خاک ساييده ميشده به محيطي مخروبه و بسيار دور از هدف اوليه تبديل شده است. اين مسجد در بخش جنوب شرقي آسترخان در سال 1859 ميلادي توسط ايرانيان و بر اساس معماري اسلامي ساخته شده و البته شکل کنوني با شکل اوليه تفاوت زيادي دارد و چهار مناره وگنبد آن اکنون تخريب شده است. در موزه کاخ کرملين عکسي از دوران رونق اين مسجد وجود داشت که گنبد و مناره را به خوبي به تصوير کشيده بود. بر اساس اسناد موجود در زمان ناصرالدين شاه، مسجدي توسط حکومت ايران در آسترخان ساخته شده که حتي پيشنماز آن توسط ايران تعيين شده بود. بعد از انقلاب اکتبر، اين مسجد به تصرف نيروهاي دولتي درآمد و به انبار تبديل شد. طي بازديدي که از اين مسجد داشتيم، با خبر شديم که به همت مسلمانان، اين مسجد در حال احياي مجدد است و دولتمردان نيز در اين راه تلاشهاي مثمر ثمري داشتهاند.
اين مسجد و محلهاي ديگري همچون کاروانسراي ايرانيها در حال حاضر توسط مردم، براي اهداف ديگر مورد استفاده قرار ميگيرد.
بازديد از مسجد شيعيان
مسجد نسبتا بزرگي به نام مسجد قفقازي که در منطقه کراسنايا نابرژنايا قراردارد، متعلق به شيعيان است. تا پيش از انقلاب بلشويکي، اين مسجد به نام مسجد شماره 13 شهرت داشت. اين مسجد در سال 1894 ميلادي توسط شيعيان بنا نهاده شده است. در سال 1935 ميلادي اين مسجد نيز تعطيل و به خانه بهداشت تبديل شد سپس در سال 1990 ميلادي دوباره در اختيار شيعيان قرار گرفت. اکنون حاج محمود صفر اف که به فارسي نيز تکلم ميکند و از شيعيان تالش آذربايجان است، به عنوان امام اين مسجد تعيين شده. شيعيان در ايام ماه مبارک رمضان و محرم در اين مسجد تجمع ميکنند و هر روز نيز نماز جماعت داير است.
کاروانسراي ايرانيان
روزگاري که تجار و بازرگانان ايراني در شهر آسترخان به کسب وتجارت مشغول بودند و پيش از آنکه حکومت بالشويکي ديوارهاي آهنين خود را بر حصار اين شهر برکشد، کاروانسرايي توسط ايرانيان در اين شهر بنا شده بود که محل تجمع بازرگانان ايراني به شمار ميرفت و زبان فارسي در اين کاروانسرا رونقي داشت. اطلاعات زيادي از اين کاروانسرا وجود ندارد و البته هنوز نيز در زبان مردم محل به نام کاروانسراي فارسها و يا کاروانسراي ايرانيان شهرت دارد. اطلاعات اندک موجود حکايت از آن دارد که «پس از انضمام آسترخان به اراضي روسيه، روسيه از اين طريق به درياي خزر راه يافت و بازگانان کالاهاي خود را از طريق اين مسير براي فروش عرضه ميکردند. در مرکز اين شهر اکنون قصري وجود دارد که در نيمه اول قرن هفدهم ميلادي توسط بازگانان ايراني بنا نهاده شده است. اکنون آن قصر به منطقه مسکوني تبديل شده است. اين بنا يکي از زيباترين بناهاي شهر آسترخان است و بارها مرمت شده و اکنون پس از تغييرات فراوان بسيار سخت ميشود حدس زد که بناي اوليه آن به چه شکلي بوده است. با اين حال هنوز افراد کهنسال خاطراتي از روزهاي حضور تجار ايراني در اين کاروانسرا را در ياد دارند».
کرملين آسترخان
يکي از برنامههاي بازديد ما بازديد از کرملين بود. پيشتر بگويم که در اغلب شهرهاي بزرگ روسيه محوطهاي در مرکز شهر قرار دارد که به عنوان کرملين آن شهر تلقي ميشود و به همين نام نيز از آن محوطه ياد ميشود. دوست همکارم جناب آقاي سيروس برزو که چند سالي از سوي رايزني فرهنگي به امر تدريس زبان فارسي در آسترخان اشتغال داشت، اطلاعات خوبي از اين شهر دارد که از او خواهش کردم برخي از اطلاعات را در اختيار اينجانب بگذارد واطلاعات مربوط به کرملين آسترخان را عينا از روي نوشته ايشان نقل ميکنم:
«کرملين آسترخان نه فقط نمونه قلعه کرملين روسي در قرن نوزدهم بلکه مرکز يگانگي روحاني مردم پاولژيه پايين است. آداب و رسوم چندين قرني مردم روس، تاتار، ناگايس، قزاق، کالميک، مردم آسياي ميانه و قفقاز به عنوان نمونه فرهنگي در نمايشگاه براي تماشاگران ارائه شدند. غالباً در کرملين جشنهاي فرهنگي و ملي برگزار ميشوند، گروه فولکلوري استان و شهر در صحنه کرملين هنرنمايي ميکنند».
در بازديد از اين بخش، متوجه شديم که بخشي به سابقه حضور ايرانيان اختصاص دارد و از زمان حضور ايرانيان تصاوير و اشيايي را حفظ کرده بودند. از جمله اين آثار زنجيري بود که در عزاي حضرت سيد الشهدا شيعيان از آن استفاده ميکردند و پنجهاي فلزي که معمولا به نشان دستهاي بريده حضرت عباس (ع) بر علمها ميآويزند. ديدن اين صحنه تاثير فراواني بر من گذاشت و چشمانم را باراني کرد. حسي که هر شيعهاي آن را در مييابد و با آن آشنا است. از طرف ديگر کرملين آسترخان اثر منحصر بفرد نظامي-مهندسي و معماري روسيه در قرن شانزدهم تا بيستم است.
در سال 1558 در ساحل چپ رود ولگا آسترخان کنوني تاسيس گرديد. در بالاي تپهاي به نام زايچيي يادولگي اولين کليساي چوبي ساخته شده بود.
ساختن کرملين آسترخان در زمان حکومت ايوان مخوف در 1582 شروع و در سال 1589 در زمان تزار فئودور ايوانويچ تمام شد. کرملين آسترخان شکل سه گوشه دارد. طي چند قرن، کرملين ساختمان دفاعي بشمار ميرفت. حياط توپخانه به موزه باز تبديل شده است. در انبار قرن شانزدهم ميتوان با معماري شهر قديمي که از تاريخ ساختن آسترخان تعريف ميکند، آشنا شد.
برج کريمه يکي از نيرومندترين برجها به شمار ميرود. روبروي آن در ساحل راست رود ولگا راه تشديد است که کوچ نشينان از آن استفاده ميکردند. ارتفاع آن از طرف جنوب 17 متر و قطر ديوارها 5/3 متر ميباشد.
غير از برج کريمه، برج آرخييريسکايا ( 1582-1586 ) و برج ژيتنايا ( 1582-1586 ) وجود دارند.
بازگشت به مسکو
اين سفر با همه رويدادهايش براي من تجربههاي فراواني در پي داشت. ديدن مردمي که به ايران عشق ميورزند و با شنيدن نام ايران شاد ميشوند، واقعا لذت بخش است. عصر روز چهارشنبه پس از سفري دو روزه و برخورداري از ميهمان نوازي مردم و مسئولين شهر به مسکو بازگشتم اما اين بار وقتي براي بار دوم از هواپيما به شهر مينگريستم، آن را با صفاتر از پيش ميديدم.