یادمان
دارالفنون در حسرت بازسازی کامل خواب مرگ میبیند
- يادمان
- زیر مجموعه: ديدهبان یادگارهای فرهنگی و طبيعی ایران
- دوشنبه, 31 خرداد 1389 09:35
- آخرین به روز رسانی در دوشنبه, 31 خرداد 1389 09:47
- نمایش از دوشنبه, 31 خرداد 1389 09:35
- بازدید: 2686
این روزها اگر سری به قدیمیترین مدرسه تهران بزنید تنها چیزی که میبنینید با وجود بازسازی لاکپشتی که در آن جریان دارد خاک و سکوت تلخی است که در آن جاری است. وقتی پیشنهاد تهیه گزارشی از وضعیت کنونی دارلفنون تهران و روند بازسازی آن را قبول کردم از فکر بازدید از آن و گفتگو با مسئولان مربوطه پشتم لرزید. در ده یازده سال گذشته هر بار که اقدام به تهیه گزارش از دارلفنون کردم گذشتن از هفت خوان گرفتن مجوز و در همیشه بسته آن حس نوشتن را گرفته بود. این بار که همان ابتدای راه مشکل از راه رسید: مدیر پژوهشکده تعلیم و تربیت که در ده سال گذشته متولی اداره نخستین نهاد علمی کشور بود استعفا داده و مدیر جایگزین هنوز به اوضاع تسلط ندارد و این پژوهشگاه پاسخ به سئوالات و اداره و ادامه بازسازی را موکول به بررسی بیشتر و گذشت زمان می کند.
ظاهرا مدیران تازه رسیده مانند مدیران قبلی به این نتیجه رسیدند که اداره این ساختمان با شرایط و اعتبارات کنونی کفاف هزینه های پرسنلی را نمی دهد چه برسد به بازسازی و درمان زخم های چند دهه این بنای پیر خسته.
این پاسخ اگرچه کمی ناامید کننده بود اما آشناترین موضوعی بود که در 11 سال گذشته ـ شاید هم کمی بیشترـ دارلفنون با آن رو به رو بوده است. کشمکش میان سازمان میراث فرهنگی و وزارت آموزش و پرورش بر سر اداره این بنا و قبول نکردن مسئولیت آن از سوی این دو نهاد نکته تازه ای نیست که لابه لای تغییرات پی در پی مدیران بخشهای دولتی با تصمیمهای تازه برای تغییر کاربری ـ که حاصل نهایی تصمیم ها به راه اندازی موزه آموزش و پرورش منجر می شود ـ و اعتباراتی که همیشه در راه مانده است و هیچگاه کامل نمی رسد گم شود.
با وجود جواب ناامید کننده پژوهشکده گذر تصادفی از نزدیک دارلفنون یک اتفاق غیر منتظره داشت و آن هم این بود که با این که دارلفنون در حال بازسازی است و هنوز قابل بازدید کامل نیست درهایش را برای کسانی که خیلی مشتاق دیدار از آن باشند باز می کند و همین درهای بسته را برای ما باز کرد. هرچند که کسی نبود تا به هزاران سئوال پیش آمده درباره این ساختمان پاسخی بدهد.
قبل از ورود به دارلفنون تصویری که در ذهنم داشتم با آشفتگی کامل همراه بود. تصویری که به وضعیت مدرسه در روزهای پایانی سال 87 مربوط می شد؛ آخرین باری که به این جا آمده بودم.
در یازده سال گذشته بارها از درهای مختلف این ساختمان قدیمی گذشته بودم هیچگاه حتی دوره ای که در حدود سال های 80 تا 82 رها شده بود و به عنوان لوکیشین فیلمهای تلویزیونی مورد استفاده قرار می گرفت این قدر مخروبه نبود. همه راهروها پر از آشغالهای ساختمانی رها شده بود و در کلاسها هم آشغالهای ده پانزده سال مانده هم تلنبار شده بود. سالن بزرگ مدرسه که شاید به جرات می توان گفت نخستین سرپوشیده سالن تئاتر در ایران بود به ویرانه ای بیشتر شبیه بود و وضعیت حیاط اصلی که در میانه ساختمان قرار دارد از همه اینها دلگیر کننده تر بود. علفهای هرزی که رشد کرده بودند و درختانی که در حسرت رسیدگی کمر خم کرده بودند....
تصویری که در همان لحظه اول با دیدن راهروهای بلند تمیز در هم ریخت. چهار ردیف راهروهای طبقه اول دارلفنون هر چند برای مرمت آماده سازی و تراشیده شده بودند اما خالی از هر گونه زباله ای بودند. دیوارهای دو طرف تا لایه آجرهای قزاقی تراشیده شده بودند و کف هر چند ساخته نشده بود اما تا سطح سنگفرش شده را برداشته بودند. کنار دیوار به عمق یک یا یک متر و نیم جای تراشیدگی نمایان است که نشان از کف سازیهای متعدد این مدرسه در زمانی که سرپا بوده است دارد.
از یکی از مهندسان ناظر بازسازی دارالفنون شنیده بودم که این لایه ها در سالهای متعدد با توجه به حضور دانش آموزان و آسیبهایی که به وجود می آمد به مرور زمان به ساختمان افزوده شده است.
این کارشناس مرمت همچنین با اشاره به این که دیوارهای این بنا از آجر ساخته است درباره سنگ کردن دیوارها هم برایم توضیح داده بود که با توجه به کاربرد مدرسه بودن این بنا و رفت آمد دانش آموزان دیوارها کثیف می شده و باید هر سال آن را رنگ می کردند. از آن جا که خیلی صرف نمی کرد هر سال بخواهند رنگ دیوار را عوض کنند در یک دوره ای تصمیم گرفته شده که دیوارها را سنگ کنند که قابلیت شستشو دارد و مانند رنگ کثیف نمی شود.
وارد کلاسی می شوم. کلاسی بزرگ و آفتابگیر که مانند همه کلاسهای این بنا رو به حیاط مرکزی باز می شود. تا آن جایی که می دانم دارالفنون کنونی 6 هزار و 108 متر زیر بنا دارد که دو هزار و 354 متر حیاط مرکزی و دو هزار و 723 متر حیاط بیرونی و هشت ردیف کلاس در راهروهای هشت گانه دارد. تکراری است که گفته شود این بنا در دو مرحله و توسط میرزا رضای مهندس ـ 1230 شمسی /1269 ق ـ و مارکف روسی ـ 1308 شمسی ـ ساخته شده است. به استناد متون تاریخی و نقشه های به جای مانده در مرحله نخست حیاط قدیمی و و مرکزی به اضافه 64 اتاق ساخته شده است. آمفی تئاتر و برخی از اتاقهای جانبی از جمله کلاسهای طب بعدها به این ساختمان افزوده شد. در این مرحله کاربرد دارالفنون بیشتر به مرکز پلی تکنیک نزدیک بود. مارکف در بازسازی مجدد دارلفنون با توجه به کاربرد دبیرستانی این بنا با بزرگ کردن اندازه کلاسها تعداد آنها را کم کرد. به این ترتیب او 32 کلاس را در دو طبقه طراحی کرد که در راهروهای هشت گانه تقسیم شده بودند. همه کلاسها یک اندازه و با دو پنجره بزرگ چوبی رو به حیاط مرکزی قرار داشتند. پنجره هایی که در سالهای بعدی جای خود را به پنجره های فلزی داد. اما از تعداد 32 اتاق تنها یکی پنجره دارد آن هم پنجره ارسی چوبی مناسب با ساختمان، بقیه پنجره ها کنده شده اند.
از یکی از مهندسان ناظری که برای سرکشی از وضعیت کار در دارلفنون آمده علت را می پرسم توضیح می دهد: پنجره های اصلی چوبی بودند به همین دلیل قرار شد در بازسازی دوباره پنجره های چوبی مانند پنجره هایی که در ابتدا بوده است جایگزین شود.
پیش از ورود به حیاط سری به آمفی تئاتر می زنم. جایی که به روایتی نخستین تئاتر مدرن یعنی طبیب اجباری به کارگردانی مزین الدوله برای ناصرالدین شاه اجرا شده بود. این جا تنها جایی است که کاری در حال انجام است. کارگران در حال کف سازی هستند. دیوارهای اطراف اگرچه در حال پوشانده شدن هستند اما می شود جای لوله هایی که برای مقاوم سازی بنا به کار رفته را دید. تا جایی که به یاد دارم بازسازی سقف این سالن یکی از مهمترین بخشهای مرمت دارلفنون بود. یادم هست مهندس دانشور که نخستین مشاور بازسازی دارلفنون بود یک بار توضیح داد که قرار است سقف بار دیگر با الوارهای چوبی مثل زمان دوره قاجاریه پوشانده شود. او علت این کار را استحکام این پوشش سقف می دانست. این الوارها از چوب گردو و سرو خیسانده شده در تنباکو ـ برای جلوگیری از نفوذ موریانه و پوسیدگی ـ تهیه شده است.
در اطراف سالن به دنبال مجسمه بانی مدرسه می گردم که توسط استاد ابوالحسن صدیقی ساخته شده بود و سالها در همین سالن قرار داشت. همان مهندسی که در بدو ورودم دیدم. اشاره به دیواره ای چوبی می کند و توضیح می دهد که مجسمه امیرکبیر بعد از مرمت با این دیوار محفوظ شده تا بعد از بازسازی کامل سالن بار دیگر به نمایش در آید.
حیاط دارالفنون تنها جایی است که مرمتش تقریبا کامل شده است. برخلاف بار قبلی که این حیاط را دیده بودم نه تنها خبری از علفهای هرز نیست، دور تا دور از گیاهان تازه و خوشبو پر شده است. نیمکتهای حیاط هم بازسازی شده اند. در میانه حیاط حوض 6 گوش دارلفنون قرار دارد. حوضی که یکی از قدیمی ترین یادگارهای این بنا است و در آن سالها از آب قنات دلریز ـ قناتی که مظهرش در میدان توپخانه بود و گفته می شود که گواراترین آب تهران را داشت و امروز دیگر نشانی از آن نیست ـ پر می شد. کانالی که حوض را به آب انبار مدرسه که به قنات می رساند. در میان حوض یک فواره با سر شیر قرار دارد. فواره ای که در هفت هشت باری که این جا آمدم آن را ندیده بودم.
دور تا دور حیاط کاشی هایی آبی رنگ با مصرع هایی درباره علم و دانش از شاعران بزرگ ایرانی قرار دارد. این کاشی ها در سالهای قبل به مرور زمان تخریب شده بودند. این بخش نیز به طور کامل بازسازی شده بود. دورتا دور حیاط نیز نشانه ای از یک زه کش سنتی به چشم می خورد که قرار است رطوبت ساختمان را تامین کند.
جای خالی زنگ مدرسه تنها چیزی است که در این مدرسه به چشم می خورد. زنگی که نخستین زنگ معارف ایران بود و این روزها در جایی امن نگهداری می شود تا بازسازی مدرسه به پایان برسد. بازسازی که باوجود کارهایی که در این سالها شده معلوم نیست کی قرار است به پایان برسد.
دارلفنون تهران در بین سالهای 1266 تا 1269 قمری / برابر با 1230 خورشیدی/ به همت امیرکبیر به عنوان نخستین نهاد آموزشی مدرن ساخته شد. در بین سالهای 1308 تا 12 شمسی با نظارت مارکف بار دیگر از نو ساخته شد و تا سال 1369 به عنوان مدرسه و مرکز آموزش ضمن خدمت مورد استفاده قرار می گرفت. در سال 78 بعد از کشمکشهای زیاد به شماره 1748 در فهرست آثار ملی ثبت شد و قرار شد به عنوان موزه آموزش و پرورش تغییر کاربری دهد.
بازسازی آن نیز از سال 81 آغاز شد و حالا 9 سال است که ادامه دارد. بازسازی مدرسه ای که در سه سال ساخته و در سه سال بازسازی شد معلوم نیست کی به پایان برسد. کسانی که برای نظارت بازسازی این مدرسه آمده اند علت تاخیر را کمبود اعتبارات می دانند. در سالهای نخست بازسازی مدرسه گفته می شد بازسازی آن با یک میلیارد تومان اعتبار ساخته می شود. اما طولانی شدن مرمت و رها شدن های تکراری باعث شده تا این رقم به نزدیک دو میلیارد تومان برسد. در این سالها وزارت آموزش و پرورش که مالک اصلی دارلفنون است علت نرساندن اعتبار را مشکلات متعدد این وزارتخانه و کسری بودجه عنوان می کند. بودجه ای که به نظر مسئولان به جای این که خرج یک مدرسه قدیمی شود می تواند صرف ساخت دهها مدرسه برای دانش آموزان امروزی باشد. در حالی که این هزینه یعنی دو میلیارد تومان در میان خسارت ضرر و زیانی که از مردودی دانش آموزان متوجه آموزش و پرورش می شود بسیار ناچیز است. سازمان میراث فرهنگی نیز که بر بازسازی دارلفنون نظارت می کند با توجه به این که نظارت بعدی ساختمان را برعهده ندارد بودجه ای به بازسازی آن اختصاص نمی دهد و همین موضوع باعث شده تا قدیمی ترین مدرسه ایران در حسرت بازسازی کامل خواب مرگ ببیند.
....................................................
گزارش از فرزانه ابراهیم زاده