نگاه روز
سایمنتولوژى، عرفان کیهانى، و فرادرمانى
- نگاه روز
- نمایش از جمعه, 20 آبان 1390 19:12
- دکتر محمدرضا توکلى صابرى
- بازدید: 9171
دکتر محمدرضا توکلى صابرى
خوش بود گر محک تجربه آید به میان تا سیه روى شود هرکه در او غش باشد
حافظ
اکنون که با پرتاب ماهواره زهره در مدار زمین، دستیابى به فن آورى هستهاى، همانند سازى جانوران، پیوند اندامها، تهیه داروهاى زیست شناختى ناشى از مهندسى ژنتیک مسیر پژوهشهاى مهندسى، فنى، دارویى، و پزشکى در ایران در مسیردرستى افتاده است، جا دارد که عوامل، نظریه ها و دیدگاههایى را که درست در برابر این پیشرفت جبهه گرفته و سعى دارد همچون سدى در برابر آن بایستد است بشناسیم. زیرا شناخت این روشهاى شبه علمى مىتواند در گزینش سیاست گذاریهاى علمى بسیار موثر باشد. یکى از این به اصطلاح مکتبها و یا اگر به درستى بخواهیم آن را بنامیم باید بگوییم شبه فرقه ها که مىخواهد خود را به عنوان یک مکتب عرفاتى جابزند سایمنتولوژى است که ادعا مىکند بر پایه عرفان کیهانى قرار دارد و شیوه جدیدى را در شناخت و گسترش معرفت بشرى فراهم آورده و روش درمانى جدیدى را براى همه انواع بیماریهاى جسمى و روانى انسان، جانواران، و گیاهان ارایه مىدهد که فرادرمانى نام دارد.
سایمنتولوژى و عرفان کیهانى
آقاى محمدعلى طاهرى* بنیادگذار «موسسه فرهنگى هنرى عرفان کیهانى»، که مریدانش او را «استاد» خطاب مىکنند، مدعى کشف سایمنتولوژى است و نظریات ایشان در کتاب «انسان از منظرى دیگر» (١) منتشر شده است و با مقالاتى در توصیف آنها در نشریه طب کل نگر آمده است. علاوه بر آن در ویدئوهاى سخنرانى ایشان نیز بسط و شرح داده شده است.
کتاب «انسان از منظرى دیگر» شامل سه فصل است که فصل اول آن نویسنده کوشش دارد تا به نقد جهان طبیعى و کوتاهى عقل و خرد و دانش انسانى در فهم جهان بپردازد تا بتواند در فصل بعدى به مطالب غیر علمى و غیر عرفانى خود که بر هیچ مبناى عقلى وتجربى نیست بپردازد و کالاى خود را که فرادرمانى است بفروشد. البته در این کوشش خود براى کوبیدن علوم تجربى جدید از یافته هاى همین علوم استفاده مىکند! فصل دوم در مورد فرادرمانى است که نویسنده ادعا دارد با این روش نه تنها همه بیماریهاى کنونى و گذشته انسانى، جانورى، و گیاهى را مىتوان درمان کرد بلکه بیماریهاى آینده آنها را هم مىتوان درمان کرد، فصل سوم به کالبدهاى مختلف وجود انسان مىپردازد که ترجمه اى از توهمات دوران بى دانشى بشر و مطالبى مربوط به یکى دو قرن گذشته است. فصل چهارم در مورد شبکه هاى مثبت و منفى است که حاصل تخیل خود آقاى مهندس طاهرى است و هیچ رابطه اى با واقعیت ها ندارد. سایمنتولوژى را آقاى طاهرى «ذهن روانشناسى کل نگر» ترجمه کرده اند.
خلاصه تئوریهاى آقاى طاهرى که در کتابها، ویدیوها، سخنرانىهاى ایشان به طور مکرر آمده است این است که ایشان به طریق کشف و شهود و بدون تحصیل و تحقیق همه این مطالب را در مورد عرفان کیهانى و فرادرمانى دریافته اند. عرفان کیهانى یا عرفان حلقه عبارت است اتصال انسان به یکى از حلقه هاى عرفان یا شبکه هوشمندى کیهانى (که همان روح الامین یا جبرییل است) و از آن جا با خداواند. کسى که به این حلقه وصل مىشود یک لایه محافظ پیدا مىکند که او را در برابر بیماریها محافظت مىکند و او قادر مىشود تمام بیماریهاى انسانى، حیوانى و گیاهى را از سرطان تا مونگولیسم و از مولتیپل اسکلروز تا آرتریت روماتویید درمان کند. ما سعى مىکنیم با ذکر حرفهاى ایشان که در کتابهایشان، یا مجله طب فرانگر و نیز در ویدیوهاى سخنرانى ایشان آمده است به طور مستند به شرح و نقد عرفان کیهانى بپردازیم و ببینیم که آیا رسیدن به چنین مقامى براى مردم عادى آن هم با شش جلسه تحصیل درسهاى آقاى طاهرى ممکن است؟ و آیا این معجزات درمانى و شفابخشى هاى فرادرمانى واقعیت دارد؟ (در تمامى متن، جملات داخل گیومه « » نقل قول از آقاى طاهرى و دیگران است و جملات خارج از گیومه از آن نویسنده است).
در ویدئو آموزشى «ذهن روانشناسى کل نگر» ایشان مىگویند که «هدف از سایمنتولوژى پیدا کردن انسان به منظور شناخت برنامه هاى نرم افزارى است» و «سیطره جهان بینى ماتریالیستى حاکم بر غرب، روانشناسى در غرب نگاه ماشینى به انسان دارد» و در سایمنتولوژى «انسان کامل در سایمنتولوژى مطرح است» و «هدف سایمنتولوژى پیداکردن انسان به منظور شناخت برنامه هاى نرم افزارى است».
در مورد سایمنتولوژى که بر پایه عرفان کیهانى (حلقه) قراردارد نویسنده هیچ اطلاعى از زمینه تاریخى آن و کسانى که پیش از آن در این زمینه کار کرده اند و یا شیوه کشف و رسیدن به آن را نمى دهد. جز آن که ادعا دارد که ازطریق ادراک شهودى توسط خودشان کشف شده است (ص-٧٣). ایشان در تعریف این نوع عرفان مىنویسد که «عرفان کیهانى (حلقه) نگرشى است عرفانى که با چارچوب عرفان این مرز و بوم مطابقت دارد. اساس این عرفان بر اتصال به حلقه هاى متعدد «شبکه شعور کیهانى» استوار است و همه مسیر سیر و سلوک آن، از طریق اتصال به این حلقه ها صورت مىگیرد.(...) .از آنجا که اتصال نمىتواند بر اساس تکنیک و فن و روش حاصل شود، لذا در این شاخه نیز هیچ گونه فن و روش، تکنیک و .... وجود نداشته و در آن توان هاى فردى هیچ جایگاهى ندارد» (ص-١٨). شبکه شعور کیهانى چیست؟ ایشان در تعریف شبکه شعور کیهانى مىنویسد: «عامل مشترک و زیربناى فکرى بین انسان ها، شعور حاکم بر جهان هستى و یا شعور الهى است. در این جا تفکر و بینش، این عامل مشترک «شبکه شعور کیهانى» نامیده مىشود (ص-٣١).
اما در تعریف دیگرى از شبکه شعور کیهانى وجود این شعور الهى را حذف کرده و به جاى آن آگاهى را را مىگذارد و آن را با دو عنصر دیگر موجود در جهان هستى یعنى ماده و انرژى همسان مىداند. «شبکه ى شعور کیهانى، مجموعه ى هوش ، خرد و یا شعور حاکم بر جهان هستى است که به آن آگاهى نیز گفته مىشود و یکى از سه عنصر موجود در جهان هستى است. سه عنصر فوق عبارت است از: ماده، انرژى، و آگاهى» (ص-٢٢). اما تعریف واقعى و رسمى از شبکه شعور کیهانى به طورى که در کلاسها بیان مىشود همان جبرئیل است. به این جمله از صفحه ١٧ کتاب انسان از منظرى دیگر توجه کنید: «فرادرمانى که یکى از شاخه هاى عرفان کیهانى (حلقه) مىباشد، از حلقه هایى است که در محدوده ى رحمانیت عام الهى، تسهیلاتى را در اختیار ما قرار مىدهد و تنها شرط تحقق آن آمادگى براى ایجاد وحدت است، وحدت حداقل با یک نفر دیگر، تا پس از آن عضو سوم که روح القدس یا روح الامین، یا... بوده ، حلقه را تکمیل کرده و با تکمیل حلقه، عضو چهارم آن که خداوند است نیز، فیض خود را به واسطه روح القدس جارى نماید». در صفحه ٨۶ کتاب «عرفان کیهانى» نیز چنین مىنویسد: «هنگامى که انسان درخواستى داشته باشد، مستقیما از خدا درخواست مىکند (فاستقیموا الیه) ولى جواب درخواست او از طریق شبکۀ شعور کیهانى (یدالله، روح القدس، جبرئیل و...) پاسخ داده خواهد شد. علت این که همیشه نام جبرئیل را به کار نمى برند بر اساس گفته یکى از فعالین این گروه این است که به آنها ایراد گرفته اند که شما تبلیغ مسیحیت را مىکنید. اما نظر این نویسنده این است که اگر همیشه روى ادعاى ارتباط به جبرئیل تاکید کنند، این گروه شبیه یک فرقه مذهبى مىشود که ادعا مىکند که نه تنها رهبر گروه بلکه همه مىتوانند به جبرئیل و از آن جا به خدا وصل شوند. از این جهت به جاى جبرئیل در بیشتر متون نوشته شده شبکه هوشمندى کیهانى را به کار مىبرند. نکته جالب این است که آقاى طاهرى هم در کلاسهاى خود و هم در متون خود گفته و نوشته است که به قدیسین (امامان و پیامبران) و نیز به معجزه اعتقاد ندارد. شاگردانى که در کلاسهاى ایشان تربیت مىشوند قادر خواهند بود «دریافت هاى ماورائى» پیدار مىکنند. به این ترتیب انحصار ارتباط با خدا فقط در حیطه ایشان و مریدان ایشان قرار مىگیرد.
در عرفان اسلامى، عارف در مسیر الله حرکت مىکند و تمام سعى و کوشش اش براى رسیدن به او و جذب و فناى در اوست. عارف با کسب معرفت الهى به مقامات بالاى عرفانى مىرسد و نه با اتصال با جبرییل، زیرا در عرفان اسلامى جبرییل آخرین پیامى را که آورد براى حضرت رسول بوده است که خاتم النبیین است و دیگر جبرییل با کسى رابطه برقرار نمىکند اما در عرفان کیهانى، بر خلاف عرفان اسلامى، شخص توسط یک حلقه که به آن حلقه وحدت مىگویند توسط کسى که قبلادر این زمینه چند جلسه آموزش دیده به شبکه شعور کیهانى متصل مىشود. هم شاگرد و هم استاد هیچ گونه آموزش عرفانى و عملى قبلى ندارند. این حلقه به این ترتیب تشکیل مىشود: «حلقه وحدت سه عضو دارد: شعور کیهانى، فرد متصل کننده، و فرد متصل شونده. با تشکیل حلقه بلافاصله «فیض الهى» در آن به جریان افتاده و انجام «کارهاى مورد نظر»، از طریق حلقه هاى مختلف در چارچوب این عرفان تحقق مىپذیرد. براى تحقق حلقه ها، وجود سه عضو ذکر شده کافى است، در این صورت عضو چهارم «الله» خواهد بود». (ص٨٨). یعنى اگر کسى به خواهد به عرفان کیهانى به پیوندد و به انجام کارى مورد نظر که بعدا خواهیم دید که چه نوع کارهایى است باید ابتدا یک سوگند نامه را امضاء کند یک شهریه ۴٠ هزارتومانى را به
١- هرجا که از این کتاب نقل مىکنیم شماره صفحه را نقل مىکنیم مانند (ص-٧) و هرجا که نشریه طب کل نگر نقل مىکنیم شماره مجله و صفحه آن را در پرانتز مىآوریم مانند (ش٢٢-ص٧) و هرجا از ویدیو «ذهن روانشناسى کل نگر» (سایمنتولوژى) نقل مىکنیم زمان گفته ایشان را نقل مىکنیم مانند (ویدئو- دقیقه ١٢).
موسسه عرفان کیهانى بپردازد و یک دوره ۶ جلسه اى آموزشى را ببیند که هر جلسه آن یک ساعت است و توسط یکى از اعضاء موسسه عرفانى که همین دوره را دیده و سوگند نامه را امضاء کرده است به حلقه و از آنجا به شبکه شعور کیهانى(جبرئیل) و سپس به الله متصل شود. تمام سوگندنامه هاى مریدان را در سرتاسر جهان شخص آقاى طاهرى امضاء کرده و سپس به امضاى فرد سمپات و یا استاد و یا درمانگرى که که مرید جدید را آموزش داده است مىرسد. هیچ دانش و عملى را که عارف سالها و
همه عمر باید انجام دهد و آخر سر هم معلوم نیست که آیا به معرفت الهى دست یابد یا نه لازم ندارد. علاوه بر آن گویى که ایشان اطلاع ندارد که با خاتمیت حضرت محمد باب وحى بسته شده و جبرییل دیگر براى کسى پیام نمىآورد، و برطبق عقیده مسلمانان هرکس که پس از حضرت محمد ادعاى پیامبرى کرد و مدعى دریافت وحى شد، پیامبرى دروغین است. رسیم شکل این حلقه نیز در کتاب (ص-٨٩) آمده است. یعنى با گذاشتن سه نقطه در یک دایره حلقه تشکیل شده است. و الله که عضو چهارم است در خارج از حلقه قرار دارد. نامیدن این جریان به حلقه اسم بى مسمایى است. همه در هندسه خوانده ایم که با متصل کردن سه نقطه یک مثلت به دست مىآید و با متصل کردن چهار نقطه یک مربع ، لوزى، ذوزنقه به دست مىآید و براى ساختن یک حلقه یا دایره به بیش از چهار نقطه نیاز داریم. بهتر بود این مکتب را عرفان مثلث و یا عرفان تثلیت و در صورت پیوستن عضو چهارم (یعنى الله) آن را عرفان مربع و یا عرفان تربیع مىنامیدند.
اما این نیروى کیهانى چیست و از کجا مىآید؟ «نیروى کیهانى یکى از زیر مجموعه هاى شبکه شعور کیهانى است که از هوشمندى کیهانى ناشى شده است و به صورت نیرو، در سطح کیهان جاى است.» (ص-١١۴). این تعریف مبهمى است که هیچ توضیح و اطلاعى در مورد کیفیت، کارکرد، و خواص این نیرو نمى دهد. روش کسب نیروى کیهانى به این ترتیب است: «از طریق انجام تخیل صورت مىگیرد، به این ترتیب که فرد تخیل مىکند این نیرو را تنفس کرده و به درون بدن خود کشیده و آن را به سایر بخش هاى وجودى هدایت مىکند و این نیرو نیز در این بخش ها، نیرو بخشى و کارهاى لازم را انجام مىدهد» (ص-١١۴). معلوم نیست چگونه این نیروى تخیلى کارهاى لازم را انجام مىدهد. اگر با تخیل بشود هرکارى را کرد چگونه یک چیز خیالى باعث نیروى بخشى مىشود.
آیا سایمنتولوژى و عرفان کیهانى یک مکتب عرفانى است؟
هر فکر و اندیشه جدید، هر اختراع و ابداع نو و هر فلسفه و الهیات علاوه بر آن که به پایه هاى خود و آنچه پیش از بوده است متکى است، واژه هاى خاص و نوینى را عرضه مىکند و تعریف دقیقى به دست مىدهد. آقاى طاهرى کوچکترین سعى نمىکند که از زمینه هاى تاریخى و فلسفى و عرفانى سایمنتولژى و یا عرفان کیهانى از آن اطلاعى به خواننده بدهد. گویى همه یک شبه این اصطلاحات به وى الهام شده است. بنابراین سعى مىکنیم به مفاهیم و پایه این نظریه ابداعى آقاى مهندس بپردازیم.
سایمنتولوژى واژه اى است ساخته و پرداخته جناب آقاى مهندس است که در هیچ یک از فرهنگهاى انگلیسى یافت نمىشود و در اینترنت هم فقط در جایگاههاى مربوط به آقاى مهندس و شاگردان و مریدان ایشان دیده مىشود. این واژه حتى از نظر دستور زبان انگلیسى غلط است زیرا از سر هم چسباندن واژه psy (مشتق از اسم psychology به معناى روانشناسى)، صفت mental (مشتق از mind به معناى ذهن) و پسوند logy به معناى شناخت (مشتق از واژه لاتین logus ) ساخته شده است. تنها اشکال این واژه این است که به جاى اسم در وسط این کلمه صفت به کار برده شده است. یعنى اگر ایشان مىخواست یک اصطلاح درست بسازد باید مىگفت psymindology .
کسى که کمترین اطلاعى از عرفان ایرانى داشته باشد، یا اگر فقط اشعار شاعران کلاسیک ایرانى را خوانده باشد با بعضى اصطلاحات عرفانى آشنایى مختصرى پیدا مىکند. اصطلاحاتى مانند: جذبه، شور، عشق، فناء فى الله، وحدت وجود، کشف و شهود وغیره آنها. در حالى که عرفان آقاى مهندس طاهرى عرفانى است برگرفته شده از روانشناسى فروید، دیدگاههاى هیپى گرى ده شصت میلادى در آمریکا، فلسفه بودایى، رى کى، تائوئسم چینى، تعلیمات کنفوسیوس، اسطوره هاى هندى و چینى است که از روى ترجمه هاى فراوان کتابهاى مربوط به مسایل فراعادى (paranormal) آمریکائى در ایران گردآورى شده است و به همراه مخلوطى از اشعار عرفاء ایرانى مانند حافظ و مولانا و صائب و سهراب سپهرى به اضافه آیات قرانى به عنوان عرفان کیهانى در کتابها، کلاسها، سمینارها و ویدئوها به فروش مىرود. سمبل عرفان کیهانى آقاى مهندس علامت یین و یانگ (yin and yang) است که در مرکز فلسفه چینى و طب سنتى چین قرار دارد و نماد این است که چگونه در جهان طبیعى چیزهاى به ظاهر متضاد در هم بافته و مستقل و به هم پیوسته اند (شکلهاى زیر را ببینید)
علامت یین و یانگ علامت تجارى عرفان کیهانى
گرافیست خوش ذوق یین و یانگ را با لوگوى فایندر در نرم افزار کامپیوترهاى اپل ترکیب کرده و به دو چهره انسانى که لبخند مىزند و انسانى که اخم مىکند و اخمو است تبدیل کرده است. (براى دیدن انسان اخمو شکل را ١٨٠ درجه بگردانید
کتابها و مقالات آقاى طاهرى پر از اصل و قانون است که در هیچ یک از متون علمى و مذهبى اسلامى نیامده است، به تجربه ثابت نشده، و از لحاظ منطقى درست نیست و فقط حاصل ذهن ایشان است. البته در علم قوانین و اصول فراوانى ابراز شده و به کار مىرود، مانند قانون جاذبه نیوتون و یا قانون بقاء انرژى لاوازیه و یا اصل ارشمیدس که معمولا یا با محاسبات ریاضى، آزمایشهاى تجربى، و یا اصول بدیهى منطق و تجربه همگانى بشرى حاصل شده اند. اما تئورىها قانون هاى و اصل هاى متعدد آقاى مهندس همگى بدون هیچ پشتوانه علمى ویا منطقى است و مانند دستورها و اوامر رییس یک فرقه به پیروان خود است. هیچگاه گفته نشده که سابقه این اصل ها و تئورى ها از کجا آمده و چه گونه اثبات مىشود. به دو اصل زیر توجه کنید و آن را مقایسه کنید با اصل اقلیدس، اصل ارشمیدس، و یا اصل بقاء انرژى:
«اصل: ارتباط راه دور فرادرمانگیر، به صورت نشسته، ایستاده، درازکش و به هر صورت، حالت و و ضعیتی و به هر جهتى که براى او مقدور باشد و در هر محلى، ثابت و یامتحرک (مانند درون اتوبود، هواپیما، کشتى، و ...) قابل برقرارى است». (ص-١٢٩).
«اصل: فرادرمانى از راه دور و نزدیک با یکدیگر تفاوتى نداشته و تاثیر یکسان در نتیجه درمان دارند و ارتباطى به توان، لیاقت، استعداد، و ...فرادرمانگر ندارد» (ص-١٢).
آقاى طاهرى به صراحت وفادارى و انقیاد مطلق را از همه زیردستان خودش نسبت به این شعور کیهانى مىخواهد، به این جمله توجه کنید: «شک و تردید، انکار و ناسپاسى، کتمان و نسبت دادن درمان به جایى غیر از شبکه شعور کیهانى» سبب بازگشت بیمارى مىشود. حتى پس از این که بهبود یافته است به ناگاه بیمارى بازگشت کرده و حال او مانند قبل از درمان مىشود». (ص- ١۴٣). نیز با نوشتن «هیچ کس حق معرفى این اتصال را با نام دیگرى غیر از شبکه ى شعور کیهانى و یا شعور الهى نداشته، این کار فریب دیگران محسوب شده و باعث سوق آن ها به سمت غیر از خدا و انحراف آن ها خواهد شد». (ص-٩٢) این شبکه را به عنوان یک کالاى اختراعى خودش به طور نیمه رسمى به ثبت مىرساند.
شعورکیهانى، حیات کیهانى، نیروى کیهانى همه واژه هاى کسانى است که مىخواهند اثبات وجود یک نیروى هوشمند را بدون وجود خداى ابراهیمى و مذهب بکنند. این نوع عرفان براى جلب افراد لاییک است و ایده هایش هم معمولا از مکاتب مختلف فلسفه بودایى مانند ذن گرفته شده است. به همین علت است که ایشان این قدر در مورد کارما، مانترا، چاکرا، تیپهاى کافا، واتا پیتا، یوگا، تاى چى، طب آیووردیک، طب سوزنى، صحبت مىکند که همگى یا از فلسفه بودایى شایع در هند، ژاپن، و چین سرچشمه گرفته شده است و یا از منابع شبه علمى غربى مانند هیپتنونیزم، حوزه پولاریتى، حوزه ى بیوپلاسما، هومیوپاتى،کانال هاى انرژى، که مربوط به مسایل شبه علمى و موضوعهاى مربوط به مسایل عصر جدید در غرب است است و در عرفان ایرانى هیچ جا و مکانى ندارد. اکثریت شاگردان و پیروان ایشان نیز افرادى غیر مذهبى و از نظر فکرى سرگردان هستند که از مذهب جارى زده شده و دنبال معنویت هستند. ایشان بى اعتقادى را به شکل یک «اصل» در کتابشان بیان داشته اند: «اصل: داشتن ایمان و اعتقاد براى حضور در حلقه ى وحدت لازم نیست و تنها شرط لازم، شاهد بودن است» (ص-١٢۶). علاوه بر آن در متون مختلف ایشان مىگوید که ما به قدیسین و معجره معتقد نیستیم و در کلاسهاى خصوصى و در محفلهاى عرفان حلقه نگارنده شنیده است که منظور از قدیسین پیامبران و امامان هستند.
خلاصه این که عرفان آقاى طاهرى آمیزه متناقضى است از فلسفه ها و مکتب هاى غیر دینى. از جمله این که ایشان به نظریه تکامل داروین معتقد است که با عرفان اسلامى سازگارى ندارد و مىنویسد که «اطلاعاتى که در یک سلول موجود است، شامل اطلاعات پیدایش حیات، تجربه نئاندرتالى ماقبل آن و شامل اطلاعات کلیه موجودات زنده مانند سمندر، تمساح و تمام موجودات دیگر است«. (ش١٩-ص٨).
واژه هاى علمى هریک تعاریف مشخصى دارند که در کتابهاى هر رشته تعریف شده و دانشمندان هنگام مکاتبه و ارتباط با همدیگر از آنها استفاده مىکنند. آقاى طاهرى واژه هاى زیادى را از شیمى، میکروبشناسى، ویروس شناسى، روانشناسى، فیزیک و رشته هاى دیگر علوم به وام گرفته آنها را به دلخواه خود به کار مى برد. با این کار یک ابهام و سردرگمى ایجاد مىکند تا اصلها و قانونهاى خودش را به شاگردانش بقبولاند. واژه هاى ویروس غیر ارگانیک، اکو سیستم، شعور، تشعشع دفاعى و شخصیت از این دست است. مانند «شخصیت اتم از الکترون و پروتون تشکیل شده است و از ترکیب شخصیت کلر با شخصیت سدیم شخصیت نمک طعام به دست مىآید» (ویدئو-دقیقه ١٢) گر منظور از شخصیت همان ساختمان است که فیزیکدانها به کار مىبرند، که به کاربردن شخصیت موردى ندارد و شنونده را گیج مىکند و اگر مفهوم شخصیت معنى دیگرى دارد باید آن را تعریف کند. به این جمله توجه کنید «حملات شعور سلولى باعث بیماریهاى التهابى تخریبى مىشود که آنتى بادیها به سلول خودى حمله مىکنند. در ابتدا سلول را ملتهب مىکنند و مبادرت به تخریب آنها مىکنند» (ویدئو-دقیقه ۴٧) اگر منظور از حملات شعور سلولى همان آنتى ژنها است که این گونه به دلخواه اصطلاحات ایمینولوژى را به بازىگرفتن شخص را دانشمند نمىکند، و اگر شعور سلولى چیزى دیگرى است ایشان باید به همان روشى که در ایمینولوژى وجود آنتىژنها اثبات شد، سپس جدا شده، تعیین ساختمان شده و به کار برده شد وجود شعور سلولى را اثبات کرده و نشان دهند زیرا دارند در مورد یک مسئله پزشکى حرف مىزنند. ایشان علت پس زدن یک بافت پیوند شده به انسان را «عدم هم فازى و هم خوانى شعور سلولى عضو انتقالى با شعور سلولى بدن گیرنده» دانسته است(ص-١٢٣). در حالى که پژوهشهاى پزشکى علت پس زدن عضو پیوند شده به علت تولید آنتى بادىها بر ضد عضو جدید است زیرا بدن عضو جدید را همانند یک موجود خارجى (مانند میکروبها) تلقى کرده و سعى مىکند آن را دفع کند. بر طبق تئورى مصونیت شعورى ایشان اگر بیمارى یک حیوان بیمار به شخصى که او را در بغل مىگیرد منتقل نمىشود به خاطر این است که «شخص با حیوان میدان شعورى ایجاد کرده و شخص مبتلا به بیمارى نمىشود، چون در شعور بالادستى خودش قرار مىگیرد». (-دقیقه ۴٠) این جور تعویض اصطلاحات پزشکى با اصطلاحات روانشناسى هیچ گونه عرفان، یا علمى ساخته نمىشود.
یکى دیگر از «قاطى کردن» هاى ایشان استفاده از واژه هاى فیزیک و کامپیوتر به مفهوم متفاوت و در متن دیگرى است. مانند استفاده از واژه تشعشات، آلودگى تشعشعاتى، تشعشعات دفاعى، تشعشعات دفاعى تزریقى، انرژى، شبکه مثبت و شبکه منفى، ریکاورى، مادربورد و نرم افزار است. ایشان اصطلاح تشعشعات افسردگى و افسردگى تشعشعاتى را به تناوب به کار مىبرد (ص ١٣٨-١۴٠). در فیزیک تشعشع تعریف مشخصى دارد و نوع آن (تشعشع ناشى از مواد رادیو اکتیو، یا اشعه ایکس، اشعه ماورا بنفش، یا اشعه کیهانى، وغیر) مقدار آن و مثبت و منفى بودن آنها (برحسب این که به سوى قطب مثبت یا منفى میدان الکتریسیته جذب شوند) قابل اندازه گیرى است. اما آقاى مهندس واژه تشعشع منفى و تشعشع مثبت را که یک مفهوم فیزیکى است در زمینه روانشناسى و به شکلى عامیانه به کار مىگیرد. مثلا مىنویسد: «زبان اصلى انسان زبان تشعشعات است» (ص-٩۶). «در صورتى که به کسى با محبت نگاه کنیم، آن فرد در معرض تشعشع مثبت قرار گرفته، در حالى که اگر به کسى با خشم و غضب برخورد شود آن شخص مورد تشعشع منفى قرار مىگیرد و همان گونه که بررسى خواهد شد، مورد لطمه و صدماتى قرار گرفته، به طورى که حتى تشعشعات در طول عمر فرد نیز اثر خواهد گذاشت». (ص ١٧٠). جالبتر آن که ایشان یک اسکنر تخیلى دارند که مىتوانند توسط آن «آزمایش افسردگى تشعشعاتى از طریق اسکن نیروى کیهانى» را انجام دهند.
از دیگر سوء کاربردهاى ایشان استفاده از واژه شبکه است که در فیزیک به کار مىرود و از نظر ایشان هم نوع مثبت و هم نوع منفى آن وجود دارد. به این جمله خوب توجه کنید: «حرکت انسان به سمت کمال تحت تاثیر دو شبکه قرار دارد، شبکه مثبت و شبکه منفى. شبکه مثبت کلیه اطلاعات و آگاهى هاى لازم را در جهت رسیدن انسان به کمال در اختیار او قرار مىدهد و شبکه ى منفى کلیه اطلاعات و آگاهى هایى را که باعث انحراف انسان شده و او را از مسیر کمال دور مىکند، در اختیار انسان قرار مىدهد» (ص-١٩). این کلى گویى ها و تعریفهاى من درآوردى علم نیست.
ایشان در ارایه مفاهیم جدید و نامفهوم و بى معنى و مکرر توانایى خوبى دارد. تمامى نوشته هاى ایشان پر است از ادعاهاى بى پایه در مورد روانشناسى، عرفان، و پزشکى که از لحاظ ساختار به هم ناپیوسته و از نظر معنى بى مفهوم و نامفهوم است و بیشتر آسمون ریسمون هاى گروههاى لاییک است که به جستجوى یک مذهب بدون خدا و بدون تعلیمات مذهبى و کتاب مذهبى هستند و به همین علت هم افرادى را که بسیارى ضد مذهب هستند اما دنبال معنویات هستند جذب مىکند. فقط به این که ایشان موسس یک مکتب عرفانى هستند نمىتوانند ادعاهاى پزشکى ایشان را چشم بسته قبول کرد. ابن سینا با آن دانش وسیع در طب و عرفان و نو اندیشىهایش چنین توقعى را از شاگردانش نداشت و هیچ گاه این دو موضوع را در کتابهایش درهم نیامیخت.
تاثیر روان بر جسم که با استفاده از اصطلاحات عامیانه و غیر علمى آن را به عنوان یک کشف علمى جدید جامىزنند موضوع تازه اى نیست. روانپزشکى شعبه اى است از پزشکى که به این موضوع مىپردازد. داروهاى آرامبخش، داروهاى موثر با اعصاب، داروهاى روانگردان، داروهاى ضد صرع، و گروه زیادى از داروها و بیماریها در این شعبه از حرفه پزشکى جاى دارند و کشفهاى مهمى در این زمینه شده است.
به بعضى از گفته هاى ایشان که در ویدئوهاى آموزشى آمده است و به طور زنده از سخنرانىهاى ایشان در بعضى از دانشگاهها ایراد شده است و کاملا بى معنى است توجه کنیم: «ویروسهاى ارگانیک در حوزه فرکانسى ما قرار ندارند ولى وقتى خودشان بخواهند مىتوانند در حوزه فرکانسى مواقعى که بخواهند، قرار بدهند ودر آنها عناصر ارگانیک نیست و از سالها قبل آن را نامگذارى کردیم»(دقیقه ١٨) «ما به سلول راه پید امىکنیم. از مرز ژن عبور مىکنیم. نمىدونم چکار مىکنیم. مىریم برنامه ریکاورى شو وا میاریم بالا، و برنامه رىکاورى میاد و از اونجا به بعد یک ماجراى دیگرى رقم مىخوره که آشنا هستیم» (ویدیو دقیقه ٢۶). هم چنین صحبت هاى ایشان در مورد «تشعشع دفاعى ضد دیدارى و ضد شنیدارى از راه نزدیک و از راه دور« که از جزوه هاى پیاده شده از نوار ایشان آمده است. در جاهایى که شاگردان در مورد همین مهملات سوال دارند، استاد که خودش پاسخ نمىداند و یا آنها را باور ندارد و یا نمىتواند پاسخ مشخص بدهد با عباراتى هم چون: «بحثش مفصل است، ماجراهاى مفصلى دارد، جریانش را بعدا مىگویم. توضیحاتش را بعدا مىدهم. پروسه هاى پیچیده ترى دار، بعدا بهش برخورد مىکنیم. بحث ژن و بنیاد مفصل است، خیلى جاى صحبت دارد» از پاسخ در مىرود.
یکى از کلک هایى که طرفداران فراعادى (paranormal) مىزنند این است که مىخواهند که هرچه جنبه عقلى و استدلالى دارد نفى کنند و دستاوردهاى علم را نادیده بگیرند تا بتوانند مهملات خود را جا بزنند. مثلآ ایشان مىگویند آنچه را که در برابر خود مىبینیم تصویر مجازى است و هیچ یک از چیزهایى که مى بینیم در همان محل رویت قرار ندارند بلکه متعلق به زمان هاى گذشته اند (ص- ۴٢). سپس نتیجه مىگیرند : «اهل مجاز کسانى هستند که دنیاى مادى را «حقیقت» مىپندارند و سخت به آن سرگرم شده و این را نمىدانند که به چه منظورى روى زمین آمده اند، چه چیزهایى را باید فراگرفته و به درک آن نایل شوند». مثالى هم که مىآورند از ستاره شناسى است که ستارگانى که مى بینیم چندین سال نورى با ما فاصله دارند و بنابراین نورشان و محلشان که اکنون مىبینیم متعلق به چندین سال پیش از این است. البته این مثال درستى است ولى نتیجه گیرى غلطى گرفته اند. همه این ها را ستاره شناسى و فیزیک جدید کشف کرده است و نه عرفا و همه این دانشها حقیقت دارد و اصلا مجازى نیست.
در همین سخنرانى ها و نیز در کتابهاى خویش آقاى طاهرى بارها مىگوید فلان مطلب علمى در یکى از دانشگاههاى آمریکا کشف شده است. برخلاف ادعاى ایشان (ص-١١۵) رشته انرژى درمانى و پولاریتى درمانى در هیچ یک از دانشگاههاى آمریکا تدریس نمىشود، چون نه رشته علمى است، نه هنرى و نه سیاسى، بلکه حاصل تخیل بعضى از افرادى همانند آقاى مهندس است که که موسسه هایى درست مىکنند و دور هم جمع مى شوند و انتشارات و ویدیو تهیه مىکنند و مانند آقاى مهندس به ساده لوحان مىفروشند. کسانى هم مانند آقاى مهندس به صرف این که این پدیده در آمریکا یا اروپا و یا ژاپن آمده است، آن را حاصل آخرین تحقیقات علمى دنیاى پیشرفته مىدانند خالى از آن که بیشتر مردم معمولى آمریکا یا اروپا مانند بیشتر مردم معمولى آسیا و یا ایران تخصصى در این گونه مسایل ندارند و آنها هم به سادگى جذب این موسسه ها و انجمن ها مىشوند. در آمریکا همیشه براى این افراد این ضرب المثل مشهور را به کار مىبرند که «هر دقیقه یک هالو به دنیا مىآید».
در هرحال پرسشهاى زیادى است که در نظریه سایمنتولوژى بى پاسخ مانده است، مانند این که این شبکه هوشمندى که ظاهرا هوش خارق العاده اى دارد، تخصصش در امور پزشکى است، یا در امور مهندسى هم توانایى دارد و مثلا همان طور که بیمارىهاى درمان ناپذیر را درمان مىکند، آیا مىتواند براى تهیدستان و بى خانمان ها خانه و کاشانه فراهم کند و آنها را تغذیه کند؟ آیا شبکه هوشمندى که جزو عرفان اسلامى است، بین پیروان ادیان مختلف تمایزى قایل است و یا همه را به یک چشم مىنگرد؟ و بسیارى پرسشهاى دیگر.
فرادرمانى چیست؟
یکى از شاخه هاى عرفان کیهانى فرادرمانى است. مهندس طاهرى با ابداع این شیوه ادعا مىکند که در طى در چند جلسه به افراد آموزش مىدهد تا به حلقه کیهانى وصل شوند و پس از اتصال مىتوانند همه بیماریهاى گذشته، موجود، و آینده بیمار را بدون استفاده از دارو و یا روشهاى شناخته شده پزشکى به آسانى درمان کنند، آن هم بیمارىهاى بدون علاج را. درمان به این ترتیب است که بیمار در ساعات معینى با فرادرمانگر به طور مستقیم و یا از راه دور تماس گرفته و به شبکه شعور کیهانى یا جبرئیل وصل مىشوند ودر اثر این اتصال همه بیماریهاى گذشته و حال شخص بهبود مىیابد، از جمله تمام بیماریهایى را که حتى طب نوین که سابقه ٢۵٠٠ ساله نتوانسته است آنها را شفا دهد. این درمان شامل فقط انسان نمىشود، بلکه بیمارىهاى جانورى و گیاهى هم با اتصال به شبکه شعور کیهانى مىتوانند درمان شوند. البته فرادرمانى به این هم اکتفا نمىکند بیماریهاى آینده شخص را هم مىتواند پیش بینى ودرمان کند. بیماران با فرادرمانگرانى که قسم نامه اى را براى شرکت در دوره هاى شش ساعته کلاسهاى ایشان امضاء کرده است درمان مىشوند.
بهتر است ابتدا ببینیم که بیمارى از نظر ایشان چیست؟ ایشان تئورى و تعریف خاصى را از بیمارى ارایه مىدهند که در هیچ یک از کتب پزشکى تا حالا ارایه نشده است، که البته اشکالى ندارد به شرط این که ایشان این تئورى خود را با ارایه شواهد و مدارک اثبات کنند. ایشان مىگوید «علت بیمارى به علت این است که کالبدهاى مختلف انسان و چاکرا ها، و کانال هاى انرژى چهارده گانه، حوزه هاى انرژى، شعور سلولى، و فرکانس ملکولى در ارتباط با هم نیستند و به هم خورده اند» (ص-١۵٣). تئورى ایشان بر مقدمات نادرست و غیرواقعى بنا شده است که با تجربه پزشکى در تضاد است. تعریف ایشان درست مانند این است بگوییم که علت خرابى ساختمان این است که ناسازگارى اخلاقى آجرها و تیرآهنها، و کاشىها به هم خورده است. یا علت بیمارى ناشى از ناسازگارى اخلاقى و عدم همکارى مشترک بین اندامها است.
در تعریف فرادرمانى ایشان توضیحات بیشتر زیر را مىدهد: «فرادرمانى نوعى درمان مکمل است، که ماهیتى کاملا عرفانى دارد و شاخه اى از «عرفان کیهانى (حلقه)» به شما مىآید. این رشته با قدمتى سى ساله، بنابر ادراکات شهودى استوار بوده، و توسط نگارنده (محمدعلى طاهرى) بنیان گذارى شده و اصول آن با عرفان ایران به طور کامل منطبق است. در این شاخه ى درمانى بیمار توسط فرادرمانگر به شبکه شعور کیهانى (شبکه آگاهى و هوشمندى حاکم بر جهان هستى_شعور الهى) متصل شده و مورد کاوش (اسکن) قرار مىگیرد و ضمن ارائه اطلاعاتى از نحوه ى اتصال خود از طریق دیدن رنگ ها، نورها، احساس حرکت و فعالیت نوعى انرژى در بدن و همچنین از طریق گرم شدن، درد گرفتن، تیرکشیدن، ضربان زدن، تشنج و غیره، اعضاى معیوب و تنش دار بدن او مشخص شده و به اصطلاح اسکن و با حذف علایم، روند درمان آغاز مىشود».(ص-٧٣ » آقاى طاهرى ادعا دارد که در هنگام اسکن علایمى بروز مىکند که نشان دهنده بیماریهایى است که در آینده بیمار به آن گرفتار خواهد شد «براى مثال، بروز لرزش شاید نشانگر آمادگى فرد براى ابتلا به پارکینسون باشد و یا درد در ناحیه قلب و یا ضربان غیرعادى که فرد در این مورد سابقه اى نداشته، بیانگر وجود مشکلاتى در ناحیه قلب است به دنبال اسکن رفع مىشود (ص-٧۴).
برطبق گفته ایشان: «فرادرمانى بر اساس نظریه «پیوند شعورى» یا «اشتراک شعورى اجزاء» بنا شده است. طبق این نظریه، هرگاه شعور اجزا با شعور کل ارتباط برقرار شود، شعور ذهن قادر به اصلاح و ترمیم و خوددرمانى روان و جسم گردیده و شفا و بهبود تحقق خواهد کرد. فرادرمانى به عنوان یک درمان مکمل کیفى با نگاه و نگرش به پشت پرده وجودى انسان و بدون هیچگونه مداخله در روند درمان کمى، اقدام به بهبود وضعیت بیماران مىنماید.» (ش٢٢-ص٢). این تعریف جامعى نیست و هیچ اطلاع روشنگرانه و مفیدى به ما نمىدهد نمىدهد. علاوه بر آن هیچ شاهد عملى و نظرى براى اثبات ادعاى خود اظهار نمىدارد.
براى روشن شدن معنى شعور ببینم که تعریف شعور از نظر ایشان چیست: «جهان هستى مادى از شعور آفریده شده است و همه ى اجزاء و ذرات آن «شعور» هستند. شعور نه ماده است و نه انرژى زیرا ماده و انرژى خود از شعور ناشى شده اند، در نتیجه هیچ یک از تعاریف مربوط به ماده و انرژى در مورد آن صدق نمىکند، لذا شعور نه موج است و نه ذره و فاقد کمیت و جنسیت بوده و براى آن هیچ گونه نمودارى نمىتوان ترسیم کرد. شعور فقط تابع کیفیت است (....). شعور کل تعیین کننده ى شعور اجزاء است. تاثیر گذارى شعور بر یکدیگر «تشعشعاتى» است. تشعشعات شعورى فاقد آثار شیمیایى و فیزیکى است و موج و ذره نبود و فقط تاثیر شعورى به جاى مىگذارد(...) شعور جزء همه شعور کل را در خود دارد» (ص-۵٩). پیش از این گفته بودند که سه عنصر اصلى جهان ماده، انرژى و آگاهى است. اما ظاهرا شعور خارج از این سه عنصر است. این طور نتیجه مىشود که طبق تعاریف بالا خلاصه شعور هیچ چیزى نیست وتعریفى ندارد و بالاتر از آن است که اصلا وجود داشته باشد. این هم تعریف جامع و مفیدى نیست. به تعریف دیگر ایشان در همان کتاب رجوع مىکنیم: «یک سلول داراى شعور منحصر به خود بوده که شرح وظیفه ى آن سلول را شامل مىشود. نظارت بر شعور سلولى بر عهده ى «کالبد ذهنى» انسان است که کیفیت شعورى و شرح وظیفه هر سلول را تعیین مىکند. ارتباط شعور سلول و شبکه ى شعور کیهانى از طریق «کالبد ذهنى» صورت مىگیرد. شعور داراى تشعشع است. اجزا در کنار یکدیگر تحت تاثیر تشعشعات یکدیگر قرار مىگیرد و افراد نیز تحت تاثیر شعور تشعشعاتى یکدیگر قرار دارند. افکار، احساسات و بیمارى انسان (تشعشع سلولى) نیز داراى تشعشعات شعورى است. (...) زمانى که «اصلاح شعور سلولى» به طور مستقیم از طریق شعور کیهانى انجام مىشود، هیچ گونه اشتباهى رخ نداده و با عارضه ى جانبى رو به رو نخواهیم شد. ولى زمانى که از شعور ماده استفاده مىکنم، اولآ امکان تشخیص غلط وجود داشته و تاثیا امکان این که این شعورى براى سلول خاصى مناسب و براى سلول دیگر نامناسب باشد، وجود دارد (ص-۶٠).
در مورد تئورى میدان شعورى که حاصل ابتکار خود ایشان است ایشان مىگویند: «هر ذره اى در عالم هستى تحت تاثیر میدان هاى مختلفى قرار دار، از جمله: میدان گرانشى، میدان الکترو مغناطیسى و .... که اجزاء در هر میدان رفتار به خصوصى را از خود نشان مىدهند. در اینجا میدان دیگرى را معرفى کرده بنام «میدان شعورى»، که در حال حاضر فقط از طریق تجربه مىتوان به وجود آن پى برد. هر ذره اى در چنین میدانى تابع شعور جزء مافوق خود مىشود. رفتار این اجزاء در این میدان، متفاوت از رفتار آنها در سایر میدان ها مىباشد». (ش ١٩-١١).
دانشمندان بزرگى همچون نیوتون، فارادى و اینشتن وصد ها تن دیگر با نظریات و آزمایشهاى تجربى خود وجود میدان گرانشى و میدان الکترومغناطیسى را نشان دادند و کمیت آن را اندازه گرفتند. متاسفانه در هیچ یک از نوشته ها و سخنرانىهاى ایشان به این که میدان شعورى چیست و چه خاصیتى دارد و چه گونه مانند میدانهاى دیگر وجودش ثابت و اندازه گیرى مى شود و از طریق چه تجربه اى ایشان آن را کشف کرده و از طریق چه تجربه اى مىتوان به وجود آن پى برد کوچکترین اشاره اى نشده و ایشان در این مورد هیچ اطلاعى به ما نمىدهند. دلیلش هم این است که همه از توهمات ایشان است. به خواندن بقیه کتاب ادامه مىدهیم تا با تئوریهاى پزشکى ایشان که بر خلاف تمام تجارب صد ساله اخیر پزشکى است بیشتر آشنا شویم. ایشان معتقد است که میدان شعورى حتى در مکانیسم دفاعى بدن دخالت دارد زیرا «شناسایى سلول از طریق شعور آن است. در صورتى که شعور سلول مختل شود، مورد حمله ى سیستم دفاعى بدن قرار مىگیرد، درست مانند خودرویى که برگ معاینه ى فنى نداشته باشد که در این صورت پلیس از ادامه ى کار آن جلوگیرى به عمل مىآورد» (ش ٧-١١). علت ناسازگارى خونى هنگام انتقال خون افراد به علت «عدم هم خوانى شعورى» است. (ش١٧-١١). «در عمل قلب باز که رگ انتقالى از پاى بیمار گرفته مىشود ممکن است که با عدم هم خوانى شعورى روبرو شود. در این صورت فرد به احتمال بسیار زیادى دچار تضاد شعورى شدیدى در بدن خود بوده است» (ش- ١٧-ص١١) «انتقال خون هم به علت عدم هم خوانى شعورى مىتواند تا مدت ها عوارض نامطلوبى در بدن، روان و ذهن بیمار ایجاد کند» (ص- ١٧-١١). آیا منظور ایشان از «عدم هم خوانى شعورى» ناسازگارى خونى و بافتى است؟ اگر چنین است چرا این اصطلاح را به جاى یک اصطلاح پزشکى که معینى مشخصى دارد به کار مىبرند.
تئورى هاى ایشان یکى و دو تا نیست و پشت سرهم در نوشته هاى ایشان مىآید بدون آن که سعى حتى در اثبات منطقى آن سعى کند، چه برسد که از نظر علمى و یا تجربى بخواهد آن را ثابت کند. این تئوریها همگى جزو پرداخته هاى ذهن ایشان است. برطبق تئورى مصونیت شعورى آقاى مهندس اگر میدان شعورى میکرو ارگانیسم و یا جانورى با میدان شعورى انسان مشترک باشد آن بیمارى به انسان انتقال نمىیابد. بر اساس این تئورى بیمار ایدز، سل و یا بیماریهاى انگلى و یا عفونى اگر از حیوانات به انسان سرایت نمىکند به علت این است که حوزه شعورى مشترکى بین این میکروارگانیسم ها و انسان وجود دارد. امروزه علم پزشکى نوین که آقاى مهندس به آن ایراد مىگیرند مکانیسم انتقال و بیمارى زایى و درمان بیماریهاى عفونى ناشى از ویروسها، باکتریها، انگلها و سایر میکروارگانیسمها را به خوبى شناخته است و به کلى چیزى خلاف اظهارات آقاى مهندس را مىگوید. آیا با تعویض اصطلاحات پزشکى با اصطلاحات روانشناسى و یا ادبى که ربطى به پزشکى ندارند و مبهم کردن موضوع مىتوان یک تئورى جدید به وجود آورد؟ آیا ایشان مىخواهد نظریه مصونیت شعورى خود را جانشین نظریه مصونیت ویروسى، میکروبى، و یا انگلى کند؟ ما مکانیسم مصونیت در برابر ویروسها، میکروبها، و انگلها را در سطح ملکولى مىدانیم. نظریه مصونیت شعورى فقط یک ادعا و لفاظى ادبى و حاصل کشف و شهود خود ایشان است، چون ایشان در کتابها و مقالات خود هیچ گاه حاصل پژوهشهایشان را ارایه نداده اند.
شیوه اثر فرادرمانى
مکانیسم عمل فرادرمانى بر روى بعضى از بیماریها در کتاب ایشان و مجله طب کل نگر شرح داده شده است. البته این مکانیسم هیچ رابطه و شباهتى با مکانیسم حاصل از تجربه علمى و آنچه که در علوم پزشکى نوین از طریق پژوهش هزاران پژوهشگر در طى سالها انجام شده است ندارد. معلوم نیست که مکانیسم پیشنهادى ایشان در کدام آزمایشگاه داخلى و یا خارجى کشف شده است و فقط امکان دارد که حاصل تخیل ایشان باشد. براى مثال تئورى ایشان در مورد گرفتگى عروق کرونر قلب در اثر انسداد چربى و یا وجود سنگهاى کلیوى، صفراوى، و مثانه اى چنین است: «مولکول هایى که ایجاد مشکل نموده اند طى انجام فرادرمانى در میدان شعورى قرار گرفته و تغییر رفتار مىدهند. یعنى رفتار این ملکول ها تابع «میدان شعورى شده و در جهت رفع مشکل اقدام لازم به عمل مىآید (که البته چگونگى انجام آن در این میدان با توجه به شعور حاکم بر آن تعیین مىشود). در نتیجه در ساختار مولکولى آنها تغییرات لازم ایجاد شده و ترمیم و رفع اشکال صورت مىگیرد. مثلا در برخى موارد مولکول هاى مزاحم همدیگر را رها کرده و تجزیه صورت مىپذیرد».(ش١٩ ص-١٠). این جملات یک رشته حرفهاى کلى است و هیچ اطلاعات علمى و مفیدى را به خواننده نمىدهد. این که مکانیسم انجام فرادرمانى و تغییر رفتار ملکولهاى مشکل ساز بر اساس چه اصول و قوانین تجربى است و در چه آزمایشگاههاى تحقیقاتى کشف شده است هیچگاه توضیح داده نمىشود و باید چشم بسته به قول ایشان اعتماد کرد. خانم دکتر پیرزاده در مصاحبه با این جانب اصطلاحات دیگرى را به کار بردند. ایشان گفتند که ما معتقدیم تمام بیماریها ناشى از برهم خوردن اطلاعات سلولى است و وقتى ما اتصال برقرار مىکینم این اطلاعات تصحیح مىشود. درست مانند این که سویچ آن آف(off) بوده و ما آن را آن (on) کرده ایم. این ادعاى ایشان نیز قابل تحقیق است، اگرچه هنوز اثبات نشده و مانند بقیه اصلها و مطالب پیشنهادى فرادرمانى است.
به بعضى از گفته هاو ادعاهاى بى پایه ایشان در مورد فرادرمانى توجه کنید تا نگرش علمى و دانش ایشان را از پزشکى بهتر بشناسید.
۞ «منطور از کاوش (اسکن)، زیر ذره بین قرار گرفتن وجود بیمار است، که در این صورت سابقه ى بیمارى گذشته و فعلى بیمار آشکار شده ، با به جریان افتادن پرونده ى بیمارىها، بیرون ریزى آغاز مىشود. این پرونده ها ممکن است مربوط به جسم، روان، ذهن، و سایر بخش هاى وجودى بیمار باشد که باید با صبر و حوصله اجازه داده شود تا بیرون ریزى ها خاتمه یابد و درمان اساسى رخ دهد» (ص-٧۴) تاثیر فروید به خوبى در این جملات آشکار است.
۞ «فرادرمانگرى هیچ گونه کارما و عکس العمل منفى براى انسان ندارد، زیرا توسط شعور الهى انجام مىشود نه توسط فرادرمانگر»(ص-١٢٨). این روش تنها روش درمانى است که اثر منفى ندارد، بلکه به جرات مىتوان گفت که اصلا اثرى ندارد.
۞ «پس از امضاء سوگند نامه افراد در تحت حفاظت شبکه شعور کیهانى (و به طور صاف و پوست کنده حفاظت فرقه) قرار با تفویض یک لایه محافظ به او انجام مىگیرد. جنس لایه محافظ از چیست؟ «لایه ى محافظ لایه اى از جنس آگاهى است که در فرادرمانى با مکتوب نمودن سوگندنامه به فرادرمانگر تفویض مىشود. این لایه تحت هوشمندى شبکه ى شعور کیهانى ضمن محافظت فرادرمانگر، بیمار را نیز چه در فرادرمانى از راه دور و چه از راه نزدیک در حفاظ مطمئنى قرار داده تا از «تداخل شعور معیوب سلولى» و «تشعشعات منفى» و به خصوص در مقابل نفود «موجودات غیر ارگانیک» محافظت کند» (ص-٩۶). هیچ دانشمند بزرگ معاصر جز ایشان از این «موجودات غیر ارگانیک» خبر ندارد.
۞ «پس از مکتوب نمودن سوگند نامه، فرادرمانگر زمان دریافت لایه ى محافظ را تعیین و به مربى خود اعلام مىکند و مربى نیز آن را به شبکه شعور کیهانى اعلام مىکند. براى دریافت لایه ى محافظ، وضعیت فرد از نقطه نظر جهت جغرافیایى و موقعیت بدنى از قبیل: نشسته، ایستاده، خوابیده. و .. در حال حرکت و یا سکون و... تاثیرى در نتیجه دریافت لایه ى محافظ ندارد و حتى در صورتى که فراموش کند ارتباط برقرار کند، لایه ى محافظ اجرا خواهد شد». (ص٩٧)
۞ «لایه محافظ هرکسى ، مانند اثر انگشت او، منحصر به فرد بوده و نحوه اجرا وشکل آن براى هر فرد به نوع خاصى است و امکان این که براى دونفر یکسان باشد نخواهد بود».
۞ «اصل: افراد تا قبل از دریافت لایه محافظ، نباید اقدام به فرادرمانگرى کنند زیرا در معرض تشعشات منفى بیمار و نفوذ موجودات غیر ارگانیک قرار مىگیرند که اثرات آن در کوتاه و طولانى مدت روى آنان پدیدار خواهد شد. دریافت لایه محافظ با مکتوب نمودن سوگند نامه مبنى بر استفاده مثبت و انسانى از آن به فرد تفویض مىشود که پس از تجهیز به آن محافظت فرادرمانگر در مقابل تشعشعات شعور معیوب سلولى و سایر تشعشعات منفى و تداخل مومودات غیر ارگانیک صورت مىگیرد» (ص-١٢٨).
۞ «با توجه به این که درمان توسط شعور کیهانى انجام مىشود، هیچ فرقى بین فرادرمانگران وجود ندارد» (ص-١٢۶).
۞ در فرادرمانى «تشخیص نوع بیارى و بهبود آن، برخلاف همه ى رشته ها که توسط فرد انجام مىگیرد و درمانگر در انجام آن نقش تعیین کننده اى بازى مىکند، مستقل از وجود عوامل انسانى انجام مىشود و در آن هوشمندى عظیمى که کار کاوش (اسکن) بدن و تشخیص اجزاى معیوب و رفع آن ها را به عهده دارد، نقش اصلى را ایفا مىکند» (ص-٨٢). هیچ توضیحى هم نمىدهند که پس از تشخیص بیمارى چگونه آن را به بیمار ابلاغ مىکنند. به علاوه معلوم نیست که چگونه هیچ یک از عرفانى اسلامى اینها را تشخیص نداده فیض کسب آن را نداشته اند. همه این کراماتى را که آقاى طاهرى به فرادرمانى منتسب مىکند، از طریق لایه محافظ و درمانگران بر طبق یک شبکه هرمى سرانجام به آقاى مهندس متصل مىشود و کاشف این شبکه شعور کیهانى و یا در واقع شبکه هرمى خود آقاى طاهرى است که در هیچ یک از کتب عرفانى ایرانى و اسلامى ذکرى از آن نیامده است و هیچ کس نمىداند که کرامات و الهامات و عرفان آقاى طاهرى از کجا ناشى مىشود.
۞ بیمار از طریق درمانگر به شبکه شعور کیهانى اتصال پیدا مىکند. اتصال چیست؟ «منظور از اتصال در فرادرمانى، برقرارى نوعى ارتباط است که هیچ تعریف دقیقى ندارد، زیرا در دنیاى بى ابزارى انجام مىگیرد و ما فقط مىتوانیم آثار آن را مورد بررسى قرار دهیم و نه خود اتصال را» (ص٨٧). این اولین بار نیست که تعریفات، اصطلاحات، شیوه ها، و روشهاى پیشنهادى آقاى مهندس تعریف دقیقى ندارد.
۞ «درمان وابسته به انرژى و مهارت درمانگر نیست و هم چنین استعداد و توان فرادرمانگر تاثیرى در نتیجه ى فرادرمانى ندارد. در این صورت فرادرمانگر نیز دچار هیچ گونه عارضه ى جسمى مانند خستگى و تحلیل جسمى نشده و نیازى به جبران انرژى از طبیعت و غیره را نخواهد داشت. شرط ورود به این حلقه، تسلیم است که به منزله ى شاهد بودن است و جداگانه در باره ى آن صحبت خواهد شد» (ص-٩٢). حتى «عدم احساس اسکن و ارتباط، تاثیرى در فرادرمانگرى و فرادرمانگیرى ندارد» (ص-١٢۶). اگر ایشان ادعا دارد که فرادرمانى یک شیوه پزشکى -تجربى است چگونه است که فرادرمانگر آموزش جدى لازم ندارد و معلومات، استعداد، و توان او تاثیرى در فرادرمانى ندارد. چگونه است که هیچ گاه اصل ها و تئوریهایش به طور منطقى و عملى اثبات نمىشود؟ در همه رشته هاى علمى تسلیم فقط در برابر منطق و شواهد تجربى انجام مىگیرد نه در برابر دانشمند و پژوهشگر. معمولا در سازمانهاى سرى و شبه مذهبى است که از تسلیم در برابر سازمان، و رییس فرقه صحبت مىشود. اگر آموزش فرادرمانگر نقشى در کار او ندارد پس کار درمانگر و دیدن دوره ها و پرداختها براى چیست؟
فرادرمانگر کیست؟
۞ «فرادرمانى از طریق کتاب قابل فراگیرى نیست، زیرا رشته اى است عرفانى و کسب آن چه را که در عرفان عملى، مطرح است نمىتوان از طریق کتاب و نوشته به دست آورد بلکه باید از طریق مربیان به شاگردان تفویض شود» (ص-١٠٣). «در فرادرمانى این احساس نیرو (نیروىکیهانى) طى یک جلسه به فرادرمانگر تفویض مىشود و پس از آن او مىتواند با حرکت دست خود در هوا این نیرو را حس کرده و به این موضوع پى ببرد که ما در آن غوطه ور و شناور هستیم» (ص-١١۴). یک بار دیگر غیر علمى بودن این روش از زبان بنیان گذار آن بیان مىشود. یعنى فرادرمانى مانند یک مقام و درجه است که در فرقه هاى شبه مذهبى و سازمان هاى سرى قدرت و اختیارات از سوى افراد فرقه به کسانى که تعهد و اعتقاد دارند پس از طى مراحلى به مریدان «تفویض» مىشود. (با پرداخت شهریه و حضور در کلاسها).
۞ «نکته ى خیلى مهم: سن جنسیت، میزان تحصیلات، مطالعات، معلومات، تعالیم و تجارب عرفانى و فکرى مختلف ، استعداد و لیاقت هاى فردى و... همچنین نحوه و نوع تغذیه، ورزش، ریاضت و ... هیچ گونه تاثیرى در کار با شبکه شعور کیهانى ندارد، زیرا این اتصال و برخوردارى از مدد آن فیض و رحمت عام الهى بوده که بدون استنثا شامل حال همگان است» (ص-٧۶). همه این خصوصیاتى را که ایشان ردیف مىکند هم براى تحصیل پزشکى و هم براى تحصیل عرفان لازم است. فقط در فرادرمانى است که هیچ کدام ارزشى ندارند.
۞ «پس از مکتوب نمودن سوگند نامه، فرادرمانى به فرادرمانگر تفویض مىشود و متعاقب آن دست فرادرمانگر خاصیت جدیدى پیدا مىکند، قابلیت اعمال شوک، کانال و تزریق است که هر یک ویژگى منحصر به فردى را دارد» (ص-١١٣). این سوگند نامه که به امضاى آقاى مهندس به نیابت شبکه شعور کیهانى که بالاخره مشخص نیست که همان شعور الهى یا خداوند است به فرادرمانگران تفویض مىشود و امضاء کنندگان متعهد مىشوند تا «کلیه موارد مشروحه فوق را تمام وکمال» رعایت کنند.
۞ «اصل: اطلاع از نوع بیمارى فرد، تاثیرى در فرادرمانى ندارد. در ضمن نوع بیمارى اشخاص محرمانه است و فرادرمانگر حق سوال کردن در این مورد را ندارد، مگر این که بیمار مایل باشد راجع به نوع بیمارى خود توضیح دهد که این موضوع نیز کمکى به فرادرمانگر نمىکند». (ص١٢۵)
۞ در فرادرمانى «درمان توسط درمانگر انجام نشده، بلکه از طریق اتصال به شبکه ى شعور کیهانى صورت مىگیرد و درمانگر تنها نقش یک رابط را بازى مىکند، تا «حلقه ى وحدت» که حلقه ى بسیار هوشمند است، تشکیل و فیض رحمت عام الهى در آن جارى شود و درمان صورت گیرد». (ص ٩٢).
۞ چون طبق تعاریف فوق هرکسى بدون هیچ گونه دانش و معرفت مىتواند پس از دیدن دوره هاى موسسه فرهنگى هنرى ایشان یک درمانگر شده و درآمدهاى کلانى داشته باشد. سپس ایشان در مورد عواقب انشعاب از این فرقه با هشدار به منشعبین و یا شاگردانى که بخواهند حرفهاى استاد را تغییر دهند و فرقه هاى دیگرى ایجاد کنند چنین اخطار مىدهد: «ممکن است کسانى بخواهند با اضافه کردن تشریفات، اداها، جملات، تعاریف کلى و جزیى و یا با اعلام این که، یک یا چند از بدن از اصول فرادرمانى را قبول ندارند، براى خود ایجاد شاخه و روش کنند، اما با برداشتن و حذف تعریف هاى آنان و یا کم کردن الحاقات آن ها به خوبى مشاهده مىکنیم که کماکان فرادرمانى انجام مىشود و با وجود تغییرات وارد شده، اصل موضوع همچنان ثابت است، لذا این آزمایش بهترین روش آشکار سازى شیوه ى متقلبین و بدعت گزاران و افراد فرصت طلب است که براى همیشه مدیون باقى مانده و عمل آنها به عنوان خیانت در امانت همواره چهره زشت خود را نشان خواهد داد» (صرف نظر از عواقب آسمانى)» (ص-٧٨). علاوه بر آن هر هرکسى به خواهد در این فرقه انشعاب حاصل کند و حرفهاى استاد را در مورد فرادرمانى تغییر دهد، باز هم فرادرمانى موثر است.. چگونه ممکن است با انشعاب از این فرقه باز هم فرادرمانى موثر باشد. چگونه مىتوان آنها را از فرادرمانگران اصیل و راستین معتقد به آقاى مهندس شناخت؟ ایشان کلمه اى در مورد شناخت این متقلبین و بدعت گزاران نمىگوید.
۞خانم پیرزاده مسئول کمیته پزشکى فرادرمانى مىگوید «همه مىتوانند درمانگر شوند، و هیچ مرزى وجود ندارد براى آن» (ویدئو دقیقه ١۵). فرادرمانى ادعاهایى بیشتر از طب نوین دارد و درمانگرانش نه تجربه مىخواهند و نه تحصیلات و استعداد، نه اطلاع از بیمارى لازم است و با فقط تفویض آن از سوى موسسه ایشان آن هم پس از سوگند خوردن حاصل و پرداخت شهریه حاصل مىشود و به ادعاى ایشان همه بیماریها را به شیوه معجزه آسایى درمان مىکنند. این چه روش درمانى است که دو هزارسال طب نوین که از بقراط شروع شده و کوششهاى کسانى چون جالینوس، ابن سینا، زکریا، پاستور، واتسون و کریک آن را به این مرحله رسانیده از آن بى خبر بوده اند؟ اگر خارج از شیوه پزشکى معمول است، و از عرفان اسلامى سرچشمه مىگیرد، پس چرا حضرت على که قطب همه عرفا است، و کسانى چون ابوسعید، بایزید، عطار، مولوى، حلاج، ابن عربى ودیگران یک کلمه راجع به آن نگفته اند و چرا این عرفا براى آموزش عرفان خود سوگندنامه نخواسته و شهریه نخواسته اند؟ اگر ایشان چنان مقام عرفانى عظیمى دارند که همه این معارف را یکجا طبق ادراکات شهودى دریافت کرده اند، بهتر بود کمى هم از تجارب عرفانى خود و استادانى که داشتند ذکر مىکردند. با نگاهى به کارنامه موسسه ایشان و کتابها و ویدیو هاى ایشان خیلى واضح مىتوان دید که ایشان هیچیک از خصوصیات عرفاى بزرگ ایرانى و اسلامى را ندارند. عرفاى اسلامى نه شهریه مىگرفتنه اند، نه سوگندنامه مىخواسته اند، و نه شبکه درست مىکرده اند. در این مورد باید این ضرب المثلى انگلیسى را به یاد داشت که مىگوید اگر چیزى به این خوبى باشد، پس واقعیت ندارد.
انواع راههاى ارتباط در فرادرمانى
آقاى طاهرى مىگوید فرادرمانى از راههاى مختلفى انجام مىگیرد، از راه دور از راه نزدیک، هم زمان، غیر هم زمان، یک طرفه، دو طرفته، با تماس دست، بدون تماس دست، درمان بدون هدایت شبکه شعور کیهانى، و درمان با هدایت شبکه شعور کیهانى. (ص١٠۴-١٠۵) جالب است که فرادرمانى بدون هدایت شبکه شعور کیهانى هم انجام مىشود، پس همه این آسمان ریسمانها و فلسفه بافتنها دیگر براى چیست؟ گفتن لاطائلات در نوشتههاى ایشان حد و مرزى هم ندارد. به این جمله توجه کنید:« داشتن عکس بیمار و یا دانستن بیمار براى شروع درمان کافى است، اگر اینها هم در دسترس نبود کافى است نام بیمار و یا کسى که با چهره بیمار آشناست، حتى اگر نام بیمار را نداند او را در فهرست بیمار اضافه کرده و درمان شروع مىشود. نه بیمار و نه درمانگر هیچ کارى دیگرى نمىکنند و کار درمان به شبکه واگذار مىشود (ص-١٠۵). پس از اتصال درمانگر »دریافتهاى ماورایى» پیدا مىکند. این نوع روش عرفانى و روش درمانى مانند قصه حسن کرد و امیرارسلان و یا فیلمهاى کارتونى والت دیسنى است که همه چیز در آن امکان پذیر است و رخ مىدهد. در زیر شیوه اتصال با شبکه شعور کیهانى را بخوانید و خودتان قضاوت کنید که آیا این اتصال ها واقعا امکان پذیر است و یا من درآوردى.
شیوه اتصال
برقرارى اتصال به این صورت است: »جهت تحقق بخشیدن به هر مبحث در عرفان عملى کیهانى، نیاز به »حلقه«ى مشخص و »حفاظ«هاى خاص آن حلقه است. اتصال به دودسته کاربران و مربیان ارایه مىشود که تفویضى بود و در قبال مکتوب نمودن سوگند نامههاى مربوطه به آنان تفویض مىشود. تفویضها، توسط مرکزیت که کنترل و هدایت کننده ى جریان عرفان حلقه است، انجام مىگیرد». (ص-٨٨)
۞ «اتصال فرادرمانگرى طى یک جلسه به شخص تفویض مىشود. این تفویض فقط با مکتوب نمودن «سوگندنامه ى مربوطه» مبنى بر استفادۀ صحیح و انسانى از این اتصال، صورت مىگیرد. پس از مکتوب نمودن سوگندنامه، قابلیت درمانگرى و «لایه محافط» آن به فرد تفویض مىشود که بلافاصله پس از دریافت لایه محافظ مىتواند از راه دور و نزدیک فرادرمانگرى را با تمام جزئیات آن تجربه کند». (ص-١٠٣)
۞ «شروع ارتباط، مطابق با ساعتى است که بیمار اعلام کرده است، ولى زمان خاتمه آن مشخص نیست و با مصلحت شبکه هوشمندى است». (ص-١٠۶)
۞بعضى از دلایل قطع ارتباط با شبکه ى شعور کیهانى و قطع لایه محافظ (ص .٢٢ -٢٢١) مانند »شک، انکار، ناسپاسى« همانند یک بخشنامه سازمان سرى است. به افراد اطلاع داده مىشود که باید »به محض مطلع شدن از قطع لایۀ ماحفظ خود، ضمن قطع هرگونه فعالیت در این زمینه، مراتب را فورى به اطلاع مربیان خود برسانید« (ص٢٢٢).
۞ البته مىتوان از طریق تلفن ایجاد اتصال کرده و سپس تلفن را قطع کرد تا در فرصت مناسبى، گزارش بیمار مبنى بر چگونگى نوع ارتباط دریافت شود« (ص-١٠٩) . روش خوبى در صرفه جویى هزینه تلفن است.
این نوع اظهارات براى خواننده پرسشهاى زیادى را برمىانگیزد. مانند این که چگونه این اتصال در چند قرن گذشته پنهان بوده و هیچ کس این شبکه را کشف نکرده و به آن متصل نشده است و فقط ایشان و موسسه تجارى ایشان موفق به کشف و برقرارى اتصال شده. آیا مردان خداپرست و عرفاى دیگرى که در کشورهاى اسلامى وجود دارند مىتوانند خودشان را به این حلقه متصل کنند و یا باید سر کلاسهاى آقاى مهندس طاهرى حاضر شوند؟ این مرکزیتى که کنترل و هدایت جریان عرفان حلقه را داراست یک مرکزیت دموکراتیک است یا یک مرکزیت دسته جمعى؟، و یا فقط تحت اوامر کورکورانه آقاى مهندس طاهرى هدایت شده و مانند فرقه هاى شبه مذهبى شبه مارکسیستى مجاهدین خلق دستور مىگیرد. آیا این مرکزیت در داخل ایران قرار دارد و یا خارج از آن. آیا مراسم سوگند خوردن مانند سازمانهاى فراماسونى است یا سازمانهاى دیگر؟ اعضاء این مرکزیت چه کسانى هستند؟ فقط مىدانیم که هرروز یک دفتر عرفان کیهانى در شهرهاى مختلف ایران و اروپا و آمریکا افتتاح مىشود تا همه جهانیان به شبکه عرفانى (در واقع هرمى) ایشان بپیوندند. با هر دفتر عرفان کیهانى یک گروه افراد به این شبکه مىپیوندند که ساخت هرمى دارد و در راس آن آقاى طاهرى است که با قدرت تمام امکانات معنوى، سیاسى، و مالى آن را کنترل مىکند.
فرادرمانى براى چه کسانى مفید است؟
آقاى طاهرى در مقالات و سخنرانىهاى مختلف ادعا کرده است که فرادرمانى همه بیماریها را درمان مىکند. به این جمله توجه کنید: «نوع بیمارى (مادرزادى و ژنتیکى، عیب در عملکرد اعضاء بیمارىهاى عفونى، معایب مکانیکى، کهولت و خستگى، اشکالات ذهنى، روانى، روان تنى، ذهنى تنى و ...) مزمن، حاد بودن و قدمت بیمارى، تاثیرى در فرادرمانى ندارد. (ص-١٢٧). و یا به این «اصل» توجه کنید: «اصل: نظر به این که فرادرمانى توسط شعور کیهانى صورت مىگیرد، فرادرمانگر حق ندارد هیچ نوع از انواع بیمارىها را غیر قابل علاج بداند» (ص-١٢٨). یعنى علاج پذیر بودن و یا علاج ناپذیر بودن بیمارى یک واقعیت در دنیاى خارج نیست، بلکه فقط با اجازه آقاى مهندس به فرادرمانگر است که همه آنها را علاج پذیر مىکند. به این ترتیب این پرسش پیش مىآید که آیا لاعلاج بودن بیماریها به اجازه آقاى مهندس است و یا مربوط به اختلال فیزیولوژیک بدن شخص و اگر فرادرمانگر از این اصل تخطى کرد وضع و سیر بیمارى چه مىشود. «اصل: فرادرمانى در مورد گیاهان و حیوانات نیز موثر است» (ص ١٣۵). معلوم نیست که گیاهان و حیوانات که نمىتوانند شاهد باشند و یا اتصال برقرار کنند، چگونه با فرادرمانى درمان مىشود.
۞ هنگام درمان باید «از دخالت هم زمان شیوه هاى جانبى درمان، مانند گیاه درمانى، حجامت، ماساژ درمانى، هومیوپاتى و ... هر روش غیر متعارف درمانى درگیر که ذهن بیمار را از شعور الهى منحرف کند خوددارى کرده تا براى بیمار ایجاد سردرگمى نکند و همچنین باعث نشود که روند و شیوههاى تفکرى بیمار بدون هیچ گونه تغییرى ادامه یابد. این عمل جلال و عظمت شبکۀ شعور کیهانى را مخدوش کرده و بیمار را از دسترسى به آگاهى ناب و رهایى بخش محروم مىکند و فرادرمانگر خود نیز دچار آشفتگى ها و به هم ریختگى هایى خواهد شد». (ص٨٧». در مورد روشهاى متعارف مانند اشعه درمانى و دارودرمانى چطور؟ ایشان که به مسایل حقوقى ناشى از دخالت در امور پزشکى آگاهى دارند، روشهاى متعارف را مجاز دانستهاند. ایشان در همان سخنرانىها و مقالات فرادرمانى را فقط در جاهایى که طب نوین هنوز موفقیت نداشته است اعلام مىکند. «اولویت درمان، با پزشکى رایج است و در صورتى که موثر واقع نشده باشد، فرادرمانگیر مىتواند از فرادرمانگران در جهت آزمایش فرادرمانى کمک بگیرد. فرادرمانگیر به کسى گفته مىشود که از درمان هاى رایج، نتیجهاى نگرفته باشد. لذا هرکسى بخواهد فرادرمانى را تجربه کند، چنین تلقى مىشود که از طب رایج نتوانسته است نتیجه اى حاصل کند. لازم است که این موضوع به فرادرمانگیر تفهیم شود. (ص١٢۴).
۞«اصل:دردها و بیمارى هاى فعلى و همچنین پرونده ى بیمارى هاى گذشته فرادرمانگیر که یا درمان نشده و یا در گذشته به طور ناقص درمان شده اند دوباره باخوانى شده و علایم آن آشکار و مطابق الگوهاى زیر، روند درمان آغاز مىشود. »(ص-١٢٩).
پژوهش در پزشکى چگونه انجام مىشود؟
یکى از پرسودترین رشتههاى شبه علمى در زمینههاى پزشکى و شیوه هاى درمانى است. هیچ یک از رشتههاى شبه علمى به این اندازه سودآور نیست و به همین دلیل مدعیان کشف و ابداع در زمینههاى پرشکى از همه رشتههاى دیگر بیشتر است. یکى از دلایل عمده این است که نظریهها کشفیات و ابداعات این مدعیان درست در زمینه هایى است که طب نوین هنوز براى حل آن بیماریها در گیر است و علاج و شفاى قطعى براى آنها پیدا نکرده است و تنها روشهاى درمانى براى کنترل آنها را به کار مىگیرد، مانند مولتیبل اسکلروز، سرطان، انواع روماتیسم، بیماریهاى مربوط به دستگاه ایمنى، وغیره. به این ترتیب بیمارانى که براى درمان بیماریهاى لاعلاج خود حاضرند هر بهایى را بپردازند عامل ثروتمند شدن این افراد هستند. رد و اثبات ادعاهاى این اگرچه براى کسانى که دانش پزشکى دارند بسیار آسان است، ولى براى افرادى که این تحصیلات و این تخصص را ندارند، به علت پیچیدگى بعضى بیماریها و روشهاى درمانى شان، تشخیص این مدعیان آسان نیست. به همین جهت سعى مىکنیم که روشهاى تعیین اثر بخشى روشهاى پژوهش در علوم پزشکى و دارویى را در اینجا توضیح دهیم تا عبث بودن و بیفایده بودن روشهاى مدعیان پزشکى را بهتر نشان دهیم. براى این که حد و حدود فرادرمانى را بشناسیم باید ببینیم که روشهاى پژوهش در پزشکى چگونه است و دستاوردهاى عظیم پزشکى، به ویژه در صد سال اخیر، به چه شیوه اى کسب شده است. زیرا به نظر مىرسد کسانى که در کار پژوهش بر روى فرادرمانى پرداخته اند و براى آن اثرهاى پزشکى قایل شده اند هیچ دانشى در زمینه پژوهش در پزشکى ندارند.
یک پژوهش تحقیقاتى چه نتیجه آن مثبت باشد یا منفى معمولآ در نشریات علمى و پژوهشى منتشر مىشود. این مقالات پیش از انتشار معمولآ از سوى نشریه براى متخصصان همان رشته فرستاده مىشود تا آن ها را از نظر علمى و پژوهشى ارزشیابى کنند. این بررسى کارشناسانه را بررسى توسط همتایان (peer review) مىگویند. کسانى که این مقالات پژوهشى را ارزشیابى مىکنند معمولآ در همان زمینه تخصص دارند. براى این که این قضاوت علمى یى طرفانه باشد هم پژوهشگران و هم بررسى کنندگان مقاله باید از هم بى خبر بمانند. بنابراین نه پژوهندگان مىدانند که چه کسانى در مورد کار آنها اظهار نظر کرده اند و نه بررسى کنندگان مقاله مىدانند که کار پژوهشى چه کسى و یا چه کسانى را دارند مطالعه مىکنند. این پژوهشگران پس از بررسى مقالات ممکن است نشر آن را رد کرده و یا قبول کنند که در بیشتر مواقع با توصیه به انجام آزمایشهاى دیگر، تکمیل آزمایشها و یا اطلاعات داده شد، تغییر و تصحیح متن و درخواست توضیح بیشتر و یا توصیههاى دیگر است. در این موارد افراد بررسى کننده مقاله علت رد مقاله را توضیح مىدهند. سپس سر دبیر مجله پس از مطالعه بررسى کنندگان مقاله که معمولا چندین نفر از متخصصین همان رشته هستند تمام نظرات بررسى کنندگان را براى پژوهشگر و یا پژوهشگران مقاله مىفرستند تا توصیه ها را در مورد پروژه تحقیقاتى اعمال کنند. در این موارد دوباره پژوهشگران به آزمایشگاه و کتابخانه رفته و سعى در رفع نواقص پژوهش خود مىکنند. سپس دوباره آن را براى ویراستار مىفرستند که بر حسب این که چقدر به این توصیه ها عمل کرده اند آن را یا براى چاپ مىفرستد و یا براى بررسى کنندگان قبلى.
هر مقاله پژوهشى معمولآ از بخشهاى زیر تشکیل شده است: ١-خلاصه (شامل زمینه و هدف از انجام پژوهش، روش کار، یافته ها، و نتیجه گیرى کلى) که چکیده تمامى متن مقاله است و خواننده به سرعت مىتواند آن را از نظر بگذراند و تصمیم بگیرد که آیا به متن اصلى رجوع کند یا نه. ٢- واژههاى کلیدى که از آن براى نمایه کردن مقاله استفاده مىشود و در جستجو براى یافتن آن مقاله با رجوع به نمایه آن نشریه و یا به شیوه الکترونى به پیداکردن آن مقاله کمک مىکند. پس از این دو متن کامل مقاله در پى آن مىآید که شامل: ٣-مقدمه (شامل زمینه و اهمیت پژوهش، مرورى بر سایر مطالعات و کارهایى که در همین زمینه انجام شده است با ذکر ماخذ، هدف از انجام پژوهش و این که چه اطلاعات جدیدى را این پژوهش امیدوار است و یا مىخواهد به دست آورد).۴-روش بررسى (شامل نوع مطالعه، روش کار به صورت کامل، نام آزمونهاى آمارى مورد استفاده، روشهاى گردآورى و تجزیه و تحلیل آمارها). ۵- یافته ها (شامل نتایج حاصل از پژوهش. ۶-بحث (شامل تفسیر یافته ها، مقایسه یافته ها با یافته هاى سایر مطالعات مشابه، کاربرد یافته ها، محدودیت هاى پژوهش). ٧-نتیجه گیرى (شامل نتیجه و حاصل همه کوششهاى پژوهشى عملى و نظرى پژوهش). ٨-تشکر و سپاسگزارى (شامل نام افراد، موسسات، و مراکز پژوهشى که به نحوى در کار این پژوهش یارى رسانده اند، هم کمکهاى مالى و هم کمکهاى فکرى). ٩-مراجع و منابع (شامل فهرست پژوهشگرانى که در این مقاله به کارهاى آنان رجوع داده شده است). این یک الگوى کلى بود که بر حسب نوع پژوهش علمى و یا قواعد نشریه ممکن است تفاوتهاى کمى از نظر ترتیب و یا تاکید بر هر یک از موارد فوق باشد، ولى روى هم رفته کم و بیش این الگو در نشریه هاى علمى سراسر جهان به کار مىرود.
شیوه درمان
اکنون بهتر است کمى هم به وضع «درمان» بپردازیم. زیرا یک ناظر بى اطلاع ممکن است به راحتى این موضوع را باور کند که یک بیمارى ممکن است در اثر یک روش غیر پزشکى شفا یابد. مدعیان پزشکى به راحتى از این طریق قربانیان خود را فریفته، عواطف او را به بازى گرفته و به این ترتیب در درمان معمولى پزشکى بیمار اختلال ایجاد مىکنند، باعث زیانهاى مالى به وى مىگردند، و سبب اتلاف منابع مالى جامعه مىشوند.
باید دانست که هرگونه روش درمانى، مانند دارودرمانى، روان درمانى، روشهاى پزشکى و یا روشهاى خرافى تقریبا تا حدودى در تخفیف و تسکین هر بیمارى موثر است، اما آن ها را شفا نمىدهد. یکى از مشخصات شیادان پزشکى این است که از روشهاى بى خاصیت و بى اثر استفاده مىکنند، برخلاف روشهاى معمول پزشکىکه از شیوه هاى موثرى مانند جراحى، تجویز داروهاى پرقدرت و سایر روشهاى خطرناک استفاده مىکند. نتیجه کار آنها این است که این روشها معمولا بى خاصیت اند و یا اگر موثرند علل دیگرى دیگرى در کار است که به آنها اشاره خواهیم کرد.
هر بیمارى یک دوره معین شدت و ضعف و یک سیر طبیعى دارد (دوره کمون، بروز، استقرار، شدت، و بهبود) و به اصطلاح بالا و پائین مىرود وپیشرفت و پسرفت دارد. همان طور که گفتیم روش هاى درمان مدعیان پزشکى بدون تاثیر است و این بى اثرى به هیچ وجه ادعاى ارائه دهنده آن را رد نمىکند. بیشتر بیماران هنگامى به روشهاى غیر معمول پزشکى روى مىآورند که روشهاى معمول پزشکى مفید به حال آنها نبوده و یا انتظارهاى آنها را برآورده نساخته است. بیماریهاى بسیارى وجود دارد که هنوز درمان قطعى براى آنها پیدا نشده است مانند طاسى و بعضى از انواع سرطان، و بیماریهاى دیگرى وجود دارد که بیمار بقیه عمر خود را باید با آنها بسازد اما داروها و روشهائى براى تخفیف درد و رنج بیماران وجود دارد مانند دیابت و یا آرتریت. بعضى بیماریها نیز پسیکوسوماتیک هستند (بیمارى هاى روانى که جسم را تحت تاثیر قرار مىدهند) و با کمى تلقین و ایجاد آرامش و امید در دل بیمار وضعیت او را بهتر مىکنند. مدعیان پزشکى همیشه دنبال چنین بیمارانى هستند (اشخاص مبتلا به بیماریهاى مزمن، لاعلاج، و پسیکوسوماتیک) و معمولا تخصصشان درمان این گونه بیماریها است. در این جا روش درمان بیمارىها را توسط این مدعیان و توجیه و تفسیر آنها را از سیر بیمارى شرح مىدهیم:
هنگامى که مدعیان پزشکى روش و یا داروئى را براى درمان بیمار توصیه مىکنند اگر سیر طبیعى بیمارى رو به بهبودى باشد، آنها این بهبودى را به حساب خود مىگذارند و روش درمان خود را مفید مىدانند (بنیادگران مسیحى مدعیان ایمان درمانى خواست و دخالت خدا را در جریان این بیمارى پیش کشیده و مىگویند که خداوند بیمارى را شفا داد). اگر وضع بیمارى ثابت بوده و تغییرى نکرد مدعى مىگوید که به موقع او را خبر کرده اند و داروها و روش درمانى او به موقع به کار گرفته شده و باید ادامه یابد زیرا شدت بیمارى را متوقف کرده است (بنیادگران مسیحى مدعى ایمان درمانى مىگویند که مشیت الهى شدت بیمارى را متوقف کرده و خداوند منتظر دیدن ایمان بیشتر بیمار است). حال اگر بیمارى شدت پیدا کند و وضع بیمار بدتر شود، مدعى پزشکى مىگوید که دیر به دنبال او آمده اند و زودتر باید به او رجوع مىکردند، اما دارو و روش درمانى او را باید به مقدار بیشترى مصرف کنند و مدتى را صبر کنند تا وضع بیمار بهتر شود (بنیادگرایان مسیحى مدعى ایمان درمانى مىگوید که کسى از کار خداوند سر در نمىآورد و هرچه خداوند به خواهد همان مىشود). سرانجام اگر مرگ بیمار نزدیک باشد مدعى پزشکى مىگوید که دیر به سراغش رفته اند (مدعى ایمان درمانى خواست خداوند و پاى تقدیر و سرنوشت را به میان مىکشد). در همه این موارد ادعاهاى این مدعیان را نمىتوان رد کرد. هرگونه نتیجه و در واقع همه نتایج را مىتوان در تئورى آنها جاى داد. هیچ گاه نمىتوان بىارزشى روشهاى آنها را نشان داد، به ویژه آن که این روشها اصولا بى خاصیت و بى زیان هستند.
به این ترتیب معمولا به نظر مىرسد که شیوه هاى درمانى بى اثر و بىزیان (مانند تجویز ویتامین ها به مقدار زیاد، ماساژدادن، تابش نور لامپ رنگى، تجویز قرص نشاسته و یا شکر، پوشیدن انگشتر عقیق، خوردن نباتى که فالگیر دعا به آن خوانده اند، و غیر آنها) هر بیمارى را شفا مىدهد، در حالى که واقعا هیچ تاثیر واقعى بر سیر بیمارى ندارد.
اثر دارونما
تاثیر شیوه هاى غیر پزشکى در درمان بیماریها قرنها است که مورد بحث و گفتگوى پژوهشگران است، اما در قرن حاضر است که تاثیر تلقین، و ماده بىاثر یا دارونما (placebo) شناخته شده است. غالبا در تحقیقات داروئى براى مقایسه اثربخشى داروها آنها را با ماده بىاثر، مانند قرص شکر و یانشاسته، مقایسه مىکنند. ماده بى اثر در بعضى بیماریها مانند سرماخوردگى، افسردگى، سردرد، و اصولا ناراحتى هائى که ذهن و روان بیمار در آن دخالت دارند تاثیر شگفت آورى دارد. احتمال زیادى است که بسیارى از دردها، بیمارىهاى عصبى، افسردگى ها وبیماریهاى پسیکوسوماتیک که پس از انرژى درمانى، تماس درمانى، و ایمان درمانى، عطر درمانى، هنردرمانى، گل درمانى، و فرادرمانى تخفیف مىیابند نتیجه اثر پلاسبو باشد. تجربه نشان داده است که در این گونه بیمارىها هرگونه درمان (حتى درمانهاى غیر پزشکى و ثابت نشده) بهتر از هیچ است. معلوم شده است که در مطالعات بالینى تا ۴٠ درصد افراد به ماده بى اثر پاسخ مناسبى مىدهند. آقاى مهندس طاهرى در ویدئوهاى آموزشى خود مىگوید که ۴٠ تا ۵٠ درصد بیماران با فرادرمانى درمان مىشوند. این بیمارانى که ایشان فکر مىکنند با فرادرمانى درمان شده اند، اثر دارونما را نشان داده اند و به هیچ وجه درمان نشده اند. وجود شاهد (control) در آزمایشهاى پزشکى نوین براى حذف این اثر دارونماست که در زیر به شرح آن مىپردازیم. چند مطالعه اى که روى فرادرمانى انجام شده بدون شاهد بوده است و اگر شاهد داشته است، به نحوى آمار و ارقام آن را در گزارش نیاورده اند.
رفتار پزشک در درمان بسیارى از بیماریهاى عصبى موثر است و مانند یک پلاسبو اثر مىکند. وقتى پیش پزشکى مىروید که با احترام و محبت با شما رفتار مىکند، به دقت به شرح حال بیمارى شما گوش مىدهد، لباس مرتب و تمیزى پوشیده است و دست نرم و لطیفش براى معاینه شما را لمس مىکند احساس خوبترى دارید و ناراحتى شما سبکتر مىشودتا پزشک بداخلاقى که با عجله شما را معاینه مىکند، به حرفهاى شما گوش نمىکند، و مىخواهد هرچه زودتر از شر شما خلاص شود. همین طور است رنگ، مزه، و شکل بسته بندى داروها تاثیر غیرمستقیمى بر بیمار دارند. یک شربت سفید بىمزه تاثیرى همانند یک شربت سرخرنگ، غلیظ و تلخ را ندارد. به همین جهت براى حذف اثر پلاسبو هنگام آزمایش دارو ها بر بیماران براى این که پیشداورىهاى ذهنى بیمار و حتى پزشک در ثبت نتایج حاصل از اثر دارو تاثیرى نداشته باشد به آزمایشهاى کنترل شده مىپردازند.
آزمایش هاى کنترل شده یکى از مهمترین شیوه هاى پژوهش در علوم دارویى است. در این نوع آزمایش ها یکى شاهد (control ) است که تمام مواد موجود، غیر از ماده داروئى، در آن وجود دارد و به عنوان استاندارد براى مقایسه بکار مى رود و نقش پلاسبو را دارد و دیگرى آزمون (test) است که در آن عامل تمام مواد به اضافه ماده داروئى مورد نظر مورد بررسى قرار مىگیرد تا نتیجه آن را با شاهد مقایسه کرده و تاثیر ماده داروئى را بشناسند. مثلا براى آزمایش اثر یک داروى ضد فشار خون، کپسول آن را به گروهى که دچار فشار خون بالا هستند مىدهند (آزمون) و اثر آن را با کپسول حاوى یک ماده بى اثر که ظاهر آن شبیه داروى ضد فشار خون است و تمام مواد آن (منهاى ماده موثر بر فشار خون) را دارد (شاهد) مقایسه مىکنند. تفاوت اثر این دو کارآئى دارو و یا روش درمانى را نشان مىدهد. اگر هم شاهد و هم آزمون ۴٠ تا ۵٠ درصد بیماران را مداوا کردند، معلوم مىشود که دارو بى خاصیت است چون اثرش مانند ماده بى اثر و یا دارونما بوده است. اگر شاهد ۴٠ درصد بیماران و آزمون ٩٠ درصد بیماران را مداوا کرد. داروى موثرى است چون به طور عملى ۵٠ درصد بیماران (۵٠=۴٠-٩٠) بیماران را مداوا کرده است و ارزش مطالعه بیشترى را دارد. در علوم پزشکى مورد (case) شامل بیمارانى است که روش هاى پزشکى، درمانى، جراحى مورد آزمایش را دریافت مىدارند و آنها را با شاهد که همه شرایط بیماران را دارند اما این روشهاى آزمایشى را دریافت نمىکنند، مقایسه مىکنند.
در بعضى از آزمایشهاى پزشکى که اطلاع پزشک از نوع دارو ویا روش درمانى در ارزشیابى علایم بیمارى موثر است (مثلا داروى معینى به بیمار داده شده است و پزشک باید نتایج اثر آن دارو را ثبت کند) به شیوه بى خبرى یک سویه (single blind) انجام مىشود که در این حال یا گروه پژوهشگران و یا گروه تحت درمان نمىدانند که روش درمانى و یا دارویى مورد آزمایشى که به آنها داده مىشود واقعى است یا روش بى اثر و دارونما. در روش بى خبرى دوسویه (double blind) نه تنها بیمار نمىداند چه داروئى را مصرف کرده است، بلکه پزشک و پژوهشگران هم از آن بى اطلاع هستند. البته تمام اطلاعات مربوط به نوع داروها و بیماران در دست گروهى است که کار پژوهش را به عهده دارند. در بى خبرى سه سویه (triple blind) پزشک یا پژوهشگران و نیز بیماران هیچ اطلاعى از نوع داروها و و درمانها ندارند و نتایج و آمار حاصل از این آزمایشها و پژوهشها توسط گروه سومى که هیچ ارتباطى با بیماران، پزشکان، و پژوهشگران دست اندر کار ندارند تجزیه و تحلیل و تفسیر مىشود. در آزمایشهاى کنترل شده اتفاقى (randomized controlled trials) بیماران به طور تصادفى انتخاب شده و تحت درمان قرار مىگیرند. به این ترتیب هر گونه جانبگیرى و جهت گیرى (bias) از سوى پژوهشگران در آزمایشها حذف مىشود.
شرایط تائید درمان بیمارى توسط روشهاى غیر پزشکى
آیا شفائى را که به روشهاى غیر معمول پزشکى نسبت مىدهند واقعیت دارد؟ یک بیمارى را وقتى مىتوان شفایافته دانست که شرایط زیر در باره آن رعایت شود:
١-بیمارى باید خود به خود شفا نیابد. بسیارى از بیمارى ها مانند انفلوانزا، دردهاى عضلانى، سردرد، بیماریهاى روان-تنى (psychosomatic) پس از یک دوره معین که بر حسب سن، جنس، نژاد، و وضعیت جسمانى شخص متفاوت است خود به خود بهبود مىیابند.
٢-شفاى بیمار باید کامل باشد، یعنى بیمار باید بهبودى کامل حاصل کند.
٣-بهبودى باید بدون هرگونه دارو و یا روش درمانى موثر بر بیمارى حاصل شود. یعنى بهبودى باید در اثر آن شیوه و روش غیر پزشکى ادعایى باشد.
۴- وجود بیمارى پیش از وقوع درمان معجزه آور ادعایى باید مورد توافق جامع پزشکان ومتخصصان آن نوع بیمارى باشد
۵- شفاى بیمار و محو بیمارى پس از وقوع درمان معجزه آور ادعایى نیز باید مورد توافق جامع پزشکان ومتخصصان آن نوع بیمارى باشد.
بسیارى از ادعاهاى شفاى بیمارى هاى توسط فرادرمانى فاقد یک یا چندین شرط فوق هستند. تاکنون نتیجه همه به اصطلاح تحقیقات انجام شده بر روى تاثیر پزشکى فرادرمانى نشان داده که همه شرایط فوق را دارا نبوده است، یعنى وجودبیمارى و شفاى ادعا شده مورد توافق جامع نبوده و مشخص نیست که بیمار درمان یافته، و اگر فرادرمانى تاثیرى داشته اند یا در حد اثر دارونما یا پلاسبو بوده است و یا تاثیر جزئى وکمکى داشته است و بیمارى پس از مدت کوتاهى دوباره برگشته است . این نوع تاثیر در حیطه دانش پزشکى و روانپزشکى مورد مطالعه قرار گرفته و حد و حدودش مشخص شده است.
روشهاى علمى آزمایش داروها و درمانهاى پزشکى
مشاهده و تجربه شخصى و گواهى فردى، چه پزشک و چه بیمار، در مورد یک دارو به ندرت به عنوان دلیل تاثیر آن دارو و یا روش درمانى پذیرفته مىشود. البته ممکن است که این مشاهده و تجربه شخصى مبناى آزمایشهاى علمى براى اثبات و یا رد داروها و روشهاى درمانى باشد، اما به تنهایى هیچگاه نباید به عنوان مدرک و دلیل اثر بخشى یا ایمنى یک دارو پذیرفته شود. این موضوع بدون توجه به اعتبار، تخصص، و یا شخصیت کسى که چنین تجربه یا مشاهده اى را داشته است صحت دارد. فقط توسط آزمایشهاى کنترل شده و دقیق و یا آزمایشهاى علمى است که تاثیر یک دارو ثابت مىشود.
روش علمى آزمایش داروها
١-آزمایش و پژوهش در لوله آزمایش
در این مرحله اثر یک دارو، آنزیم، باکتریها، و غیره آنها مورد مطالعه مىگیرد. مثلا در مورد داروهاى ضد میکروبى یا ضد انگلى و یا اثر آنزیمها مطالعات وسیعى در مورد اثر دارو برروى یک میکروارگانیسم و یا انگل در این مرحله انجام مىگیرد.
٢-آزمایش بر روى حیوانات
آزمایشهاى فارماکولوژیکى و ایمنى: از این آزمایشها براى تعیین خواص و اثرهاى عمده یک دارو و یا یک روش درمانى معین در جانورانى مانند موش خرگوش، خوکچه هندى و بسیارى از حیوانات دیگر انجام مىشود و هدف از آن یافتن یک خاصیت مفید درمانى است. اگر نتایج مفیدى در این مرحله به دست آمد و نشان داد که دارو موثر است، باید بىخطرى آن ثابت شود و نشان داده شود که براى جانور خطرى در برندارد. پس از این مرحله دارو و یا روش درمانى براى مرحله آزمایش بر روى انسان آماده مىشود.
٣-آزمایش بر روى انسان
این مرحله بسیار طولانى تر و پیچیده ترى است و شامل سه مرحله مختلف است که چندین سال طول مىکشد و در آن هزاران نفر انسان بیمار و سالم در آن شرکت دارند. در طى این سه مرحله روش تجویز دارو، مقدار مصرف دارو، و بىخطرى آن بر روى انسان مطالعه مىشود. و سرانجام دارو به شکلى که باید وارد بازار شود و به فروش برسد تهیه مىشود. در تمام مدتى که که دارو در حال مصرف است همه آزمایشهاى قبلى ادامه مىیابد تا اگر عوارض ناخواسته اى پیش آمد بررسى شود. معمولا یک دارو و یا روش درمانى پس از اولین مرحله کشف تا تولید و ورود به بازار ١٢ سال طول مىشد و هزینه اى برابر یک یا دو میلیار دلار دارد. مرحله کشف ٣ سال و مرحله آزمایشهاى بالنیى ٩ سال طول مىکشد. آقاى طاهرى و خانم پیرزاده مسئول کمیته پزشکى فرادرمانى که ادعا دارند بیش از صد هزار بیمار را درمان کرده اند هنوز که هنوز است یک مورد اثر فرادرمانى را بر روى میکروارگانیسم ها و یا گیاهان و یا جانوران گزارش نکرده اند و هنوز که هنوز است یک مقاله در نشریات پزشکى ایرانى و خارج از ایران منتشر نکرده اند.
آیا فرادرمانى یک علم تجربى و یک روش درمانى پزشکى است؟
فرادرمانى هم مانند سایمنتولوژى یک واژه جعلى و بى معنى است. فراتر از درمان چه چیزى ممکن است باشد. (جالب است که در ترجمه انگلیسى «انسان از منظرى دیگر» فرادرامانى را به همین شکل در متن انگلیسى به کار برده اند). این واژه اگر مىخواهد نشان دهد که روشهایش خارج از درمان پزشکى نوین است یعنى پارا تراپوتیک و پارامدیسین است که خودش را خارج از حیطه پزشکى تجربى مىگذارد و قابل تجربه نیست و تعیین موثربودن و یا بى تاثیربودن آن امکان ندارد، مانند هر چیز فراعادى ( پارانرمال) دیگر. ولى اگر مىخواهد خود را برتر و بهتر از روشهاى پزشکى نوین و یا طب آللوپاتى بگذارد، پس باید ادعاهایش را هم به همان شیوه منطقى و تجربى ثابت کند. البته ما به واژه سازى کارى نداریم ایشان مىتواند هر نامى را براى این روشهاى درمانى خود بگذارد. آنچه براى ما مهم است این است که آیا این روشها واقعا بیماران را درمان مىکنند؟ آیا این درمانها واقعى است و بیماران شفا یافته اند؟ آقاى مهندس ادعاهاى عجیبى ارایه مىکند که نه تنها طب نوین، بلکه طب سنتى ایران، طب بقراطى، طب جالینوسى، طب سینایى را واژگون مىکند. حمله هاى ایشان به طب نوین که حاصل دوهزار و پانصد سال انباشت تجربه بشرى است و از بقراط شروع شده و به نقشه بردارى از ژنوم انسان انجامیده است و حاصل اندیشه و تجربه مردان بزرگى همچون برزویه طبیب، بقراط، جالینوس، زکریاى رازى، ابن سینا، پاستور، واتسون و کریک است همه بدون هیچ استدلال منقطى است و فقط براى کوچکتر نشان دادن کارهاى این بزرگمردان علم است.
آقاى طاهرى ادعا دارد که فرادرمانى تمام بیماریها را با شیوه عرفانى که از طریق اتصال به حلقه شبکه شعور کیهانى است درمان مىکند. شاگردان و مریدان او که بعضى از آنها ادعا مىکنند تحصیلات پزشکى دارند معقتقد که فرادرمانى یک شیوه تجربى است و با تجربه هم اثبات شده است. آقاى مهندس طاهرى ادعا دارد که «ما فرادرمانى را عملا به تجربه کشیده ایم... و قطره اى از دریاى درمان هاى متعددى است که نه تنها توسط پزشکان بلکه به طور عموم و به صورت همگانى تجربه شده است» (ش ١٩-ص۴) و «فرادرمانى، به عنوان دانشى تجربى به اثبات رسیده است»(ش ١٩-ص۴). خانم ویدا پیرزاده مسئول کمیته پزشکى فرادرمانى نیز مىنویسند: «درست در همین دورانى که غرب در جستجوى راه هاى دیگرى براى برون رفت از بن بست هاى طب کلاسیک است، در ایران روش نوین و کاملا بى بدیلى تحت عنوان «فرادرمانى» بنیان نهاده شد و در نظر دارد این روش را که کاملا مبتنى بر مقام تجربه و برهان عقلى هم هست به مجامع علمى و پزشکى جهان ارایه دهد» (ش٢٢-۵). و در جاى دیگرى گفته اند: «از این که فرادرمانى به عنوان طب مکمل ایرانى توانسته است مبانى علمى و تجربى خود را در جامعه پزشکى ایران، در کنار دیگر دیدگاههاى فلسفى و عرفانى، بنیانگذار محترم عرفان کیهانى به اثبات برساند خدا را شاکر و سپاس گزاریم» (ش ١٧-ص٢). و «ارائه شواهد فیزیکى و مدارک پزشکى را براى متقن بودن مراحل درمان لازم دیدیم» (ش١٧-ص٢)
به نظر مىرسد که آقاى طاهرى نه تنها کوچکترین اطلاعى از ساختمان بدن انسان، فیزیولوژى، فارماکولوژى، و ژنتیک ندارد، بلکه حتى به علوم تجربى هم اعتقادى ندارد. ایشان بارها در کلاسها و سخنرانى هاى خود ادعا کرده است که فرادرمانى تمام بیماریهاى ژنتیک، ناهنجارى هاى کروموزومى، و ناقص الخلقه بودن را مىتواند درمان مىکند. فقط به جملات زیر توجه کنید: «در پزشکى رایج بیمارى ها و مشکلاتى را که بر اثر ژن و ارث انتقال پیدا مىکند غیر قابل علاج دانسته و تا کنون درمان موثرى براى این قبیل بیمارى ها ارایه نکرده است. در فرادرمانى عامل ژن و ارث، عامل مزاحمى به حساب نیامده و قادر است به این سطح از اطلاعات نفوذ کند. در نتیجه، همه بیماریهاى ژنتیک از طریق فرادرمانى قابل درمان بوده و طبق تجربه هاى حاصله، با عبور از مرحله اى که مربوط به اطلاعات نسل قبل (ژن) است، امکان بر بیمارى هاى ژنتیک وجود دارد. بنابراین در فرادرمانى ژنتیک بودن بیمارى ها اهمیتى نداشته و تاثیر منفى در درمان بیمارى ها ندارد» (ش١٩- ص٧). این موضوع حرف بزرگى است که همه دستاوردهاى جامعه پزشکى جهانى را در زمینه بیماریهاى ژنتیک زیر سوال مىبرد. خانم دکتر پیرزاده مسئول کمیته پزشکى فرادرمانى نیز در طى مصاحبه با نگارنده ادعا کرد که تمام بیماریهاى ژنتیک و مادرزاى را مىتوانند با فرادرمانى درمان کنند ! و حتى کمخونى داسى شکل و مونگولیسم (سندروم داون) را با فرادرمانى درمان کردهاند! وقتى پرسیدم چگونه چنین چیزى ممکن است؟ ایشان پاسخ دادند که معتقدیم که بیماریها در اثر برهم خوردن اطلاعات درون سلولى پیش مىآید و پس از برقرارى اتصال اطلاعات درون سلول تنظیم مىشود. متخصصین امور پزشکى مىدانند که این ادعاى بسیار بزرگى که احتمال دروغ بودن آن بیش از ٩٩ درصد است. مانند این است که بگوییم که دانشمندان افغانستانى یک انسان را به کره ماه فرستاد و بازگشت و چندین آدم فضایى را دستگیر کرده و با خود به زمین آورده اند. هرچقدر این ادعا صحت داشته باشد، همان قدر هم ادعاى خانم دکتر پیرزاده صحت دارد. در جاى دیگرى مىگوید: «درمان هاى رایج قادر نیستند از برنامه ژن عبور کنند. در نتیجه برنامه نرم افزار ژن غالب بوده و مانع درمان مىشود. حال اگر بتوان از نرم افزار ژن عبور کرد، این سد هم شکسته مىگردد. در فرادرمانى سد ژن مانع به حساب نیامده و ژنتیک بودن بیمارى تاثیرى در در امر درمان ندارد». (ش١٩-ص٨). این هم دروغ است، چگونه مىتوان با نشستن و اتصال به حلقه کیهان عرفانى بیماریهاى ژنتیک را درمان کرد؟ در سخنرانى دیگرى دکتر پیرزاده مىگوید که «ما به مرزى به نام ژن قایل نیستیم». (ویدئو- دقیقه ٩). به ایشان باید گفت که بهتر بود از همان کسانى که به ژن قایل بودند و در ایران رویانا را همانند سازى کردند بپرسید تا به شما بگویند ژن یک چیز واقعى و مادى مانند نمک طعام، و قند خوراکى است و ساختمان وطرز کار آن سالها است کشف شده است و از بزرگترین دستاوردهاى قرن بیستم بوده و فواید و کارهاى شگفت آن را روز به روز در نشریات عمومى و تخصصى منتشر مىشود. از آنها بپرسید تا به شما بگویند که رشته جدیدى به نام ژن درمانى در حال آغاز است و نوید هاى زیادى براى بیماران دارد.
آقاى طاهرى در سخنرانى هایى که به شکل ویدئوى آموزشى به فروش مىرود ایشان خطاب به حضار مىگوید، «تجربه شما نشان داده مسئله ژنتیک نقشى در درمان ندارد» (ویدیو-دقیقه ١٠). ایشان معتقد است که هرسلول بدن اطلاعات مشترک بین سلولهاى گیاهى و حیوانى را دارد و به همین علت دسته اى از مرتاضان هندى «با سال ها تمرکز بر روى بدن خود قادر مىشوند به این سطح از اطلاعات دسترسى پیداکرده و بر روى سطح بدن خود گیاه و حتى درخت برویانند. یعنى در واقع سلول بدن آنها جوانه زده و شروع به رشد مىکند» (ش١٩- ص٨) که موضوعى دروغین است و ذره اى واقعیت ندارد. افاضات ایشان در مورد راکتورهاى کالبدى و ارگانى توهماتى ساخته و پرداخته ذهن ایشان که هیچ واقعیتى در دنیاى خارج نداشته و در منابع علمى نیامده است. براى مثال فقط به این جمله نامفهوم، غیرعلمى و بى معنى توجه کنید: «راکتورهاى Sub DNA نیروى حیات را از زمینه کیهان مىگیرند و براى DNA که در واقع تعداى مولکول مرده بیشتر نیستند، قابل استفاده کرده و آن را تبدیل به بخشى زنده و جاندار مىکند که در نتیجه در آن جریان حیات آشکار مىشود. DNA که در واقع یک دتکتور و یا آشکار ساز بوده، قادر است با کمک رآکتورهاى ذکر شده نیروى حیات را آشکار ساخته و بخش زنده اى را از همان مولکول هاى مرده به وجود آورد». این ها علم نیست بلکه توهمات آقاى طاهرى است.
روش علمى شرقى و غربى و مومن و کافر نمىشناسد. بنابراین اگر ایرانیان، چینیان و هندى ها و اروپایى ها و آمریکایىها روش فرادرمانى را تجربه کردند و نتیجه نگرفتند پس روش علمى نیست. ممکن است ایشان به تخطئه و انکار روش علمى بپردازند و فرادرمانى را ماوراى آن بدانند که در حیطه روش علمى قرار نمى گیرد. در این حالت دیگر یک روش علمى و پزشکى نخواهد بود، بلکه یک موضوع فراطبیعى و یا شبه علمى مانند جمجمه شناسى، عنبیه شناسى، وغیره خواهد بود. علم نوین پزشکى بر اساس مشاهده، تجربه و آزمایش و استدلال منطقى استوار است و هرکس که هر ادعایى دارد باید با این ابزارها پیش بیاید وگرنه کارش با کار فالگیران، طالع بینان، ساحران، و شامن ها تفاوتى ندارد.
بى اطلاعى و یا بى اعتقادى آقاى طاهرى به علوم تجربى در سراسر کتاب نمایان است. براى مثال یکى از بخشهاى خنده دار کتاب انسان از منظرى دیگر بخش «مغز در فرادرمانى» است. مثالهاى عامیانه اى که ایشان مىآورد مىآورد از روى آتش راه رفتن افراد، تلقین افراد به گرفتن آهن گداخته در دست، سازوکار غش (ص-١۵۵-١۶٢) و دلایل عامیانه ترى که ایشان براى توضیح این پدیده ها مىآورد احاطه ایشان را به نورولوژى و مسایل فراطبیعى و یا فیریک نشان مىدهد. بر خلاف گفته ایشان (ص-١٢١) اجرام سماوى هیچ تاثیرى بر روان و جسم انسانى ندارند و تحقیقات زیادى براى رد این خرافات و شایعات عصر جدیدى در آمریکا شده است و همه تاکنون منفى بوده است.
یکى از مسخره ترین جنبه هاى کتاب نمودارهاى ایشان است که رابطه یک تابع و متغیر را نشان مىدهد. کسى که ادعا دارد که مهندس است حداقل باید با این نوع نمودارها آشنا باشد. ایشان مختصات دکارتى هیچ ایده اى ندارند و نمىداند کاربردش چیست و یا چگونه یک نمودار رسم کرد. براى مثال نمودارهاى ایشان واحد ندارند. تعداد زیادى از این نمودار که رابطه بیمارى با درمان را نشان مىدهد واقعا سبب خنده مىشود، مانند «نمودار بیماران متخلف نسبت به شبکه ى شعور کیهانى» (ص١۴۴). است:
مرورى بر این نمودارها انسان را به مهندس بودن ایشان مشکوک مىسازد. نمونه دیگر نمودار سازمانى شبکه شعور کیهانى است (ص-٨۴).
در این نمودار شبکه شعور کیهانى در زیر خدا قرار دارد و در زیر آن درمان قرار دارد که جاى شش جاى سازمانى دیگر خالى است که احتمالا باید منتظر الهامات آقاى مهندس براى پرشدن آن باشیم سپس فراکل نگرى از درمان به فرادرمانى وصل مىشود.
یکى از موارد جالب فهرست عواملى است که در فرادرمانى تاثیرى نمىگذارند. این فهرست شامل «شرایط جغرافیایى، توان هاى فردى، سن، جنسیت، نژاد، استعداد، میزان تحصیلات، معلومات، تفکرات، اعتقادات، ورزش، قیافه افراد،، موقعیت ستارگان» و بسیارى عوامل دیگر است. مسلم است که بعضى از این عوامل مانند مانند میزان تحصیلات و یا قیافه افراد در نحوه درمان شدن آن ها تاثیرى نداشته باشد، ولى در طب نوین سن، جنسیت، و یا نژاد در پاسخ به هر درمانى تاثیر دارند. در طب نوین یک شخص هفتاد ساله با یک کودک ۵ ساله اگر به یک بیمارى مبتلا شده باشند شیوه نگرش براى درمان آنها و مقدار داروى تجویزى براى آنها تفاوت مىکند. در فرادرمانى این خصوصیات تاثیرى ندارند، یعنى فرادرمانى بالاتر از این است که تاثیر داشته باشد.
پژوهشهاى انجام شده بر روى فرادرمانى
نتایج تجربى فرادرمانى در چهار شماره ویژه ١۶، ١٧، ١٩ و ٢٢ طب کل نگر منتشر شده است. در هر شماره مقاله اى قلم خانم دکتر ویدا پیرزاده مسئول کمیته پزشکى فرادرمانى در تایید این روش و مقاله اى به قلم آقاى طاهرى آن هم در تایید این روش نوشته شده که سعى کرده است توجیهات تئوریک براى روش درمان خود بتراشد که نه با دانش پزشکى جور در مىآید، نه با عرفان ایران، و نه با عقل سلیم. و محدوده دانش هردو را را از حرفه پزشکى نوین (که هیچ اعتقادى به آن ندارند) نشان مىدهد. ما فرض را بر این مىگذاریم که همه مدارکى که در این شماره ها آمده اند، واقعى بوده و دست کارى نشده اند و براساس این دیدگاه به بررسى این ادعاها مىپردازیم. این گزارشهاى پزشکى که نام مهندس طاهرى و یک یا چند پزشک دیگر را به دنبال خود دارد شامل تعریف بیمار براى ناآشنایان به پزشکى، درمان بیمارى، معرفى بیمار، بحث، نتیجه گیرى، رضایت نامه بیمار (گاهى همراه با عکس و دستنوشته بیمار و تعریف و تمجید از فرادرمانگران و اشعارى از بیماران به همین مناسبت)، دیدگاه بیمار، تصاویر نتیجه آزمایشهاى تشخیصى، نسخه هاى پزشکى همراه با نام و نام خانواده بیمار، تصویر بیمار، و منابع این تحقیق (که معمولا کتابهاى درستى پزشکى است، و نه آخرین تحقیقات جارى در زمینه این بیمارىها). با یک نگاه سطحى به این گزارشها به آسانى مىتواند دید که نه تنها الگوى نوشتن یک مقاله علمى در باره آنها رعایت نشده است، بلکه هیچ یک از روشهاى تحقیق پزشکى و اخلاق پزشکى هم در آنها رعایت نشده است.
اولین چیزى که به چشم مىخورد نبودن گروه شاهد یا کنترل در گزارشهاى منتشر شده در نشریه شماره ١۶، ١٧، و ١٩ است. البته شماره ٢٢ که ویژه بیماران برونشکتازى کاندید پیوند ریه است گروه شاهد وجود دارد و ما بعد به آن مىپردازیم. در این سه شماره گزارشهایى چاپ شده که تک مثالهایى از نحوه درمان بیماریهاى گوناگون با علل گوناگون را در برمىگیرد. روشهاى فرادرمانى وقتى تاثیرشان ثابت مىشود که با روشهاى دیگر و یا نبودن روشهاى دیگر (پلاسبو) مقایسه شوند. با این که خانم پیرزاده مىگوید فرادمانى را در صدها نفر تجربه کردیم جمع بیمارانى که اثر فرادرمانى بر روى آنها گزارش شده است در گروه بدون شاهد شامل ١۶ زن، ۴ مرد، ٣ کودک است. یعنى در مجموع ٢٣ بیمار بوده است. که با توجه به این ادعا که فرادرمانى بیماریهاى زیادى را درمان مىکند، این تعدادبیماران براى طیف وسیعى از بیماریها که تعدادشان به صدها بیمارى مىرسد، بسیار اندک است. یعنى تعداد نمونه در مقایسه با بیماریهاى موجود و روش مطالعه بسیار کم است و اصلآ قابل اهمیت نیست. بیماریهایى که ادعا مىشود تحت درمان فرادرمانى قرار گرفته اند شامل طیف وسیعى از یبماریهاى گوناگون مىشود که عوامل و مکانیسم مختلفى دارند و به درمانها و داروهاى گوناگونى پاسخ مىدهند مانند: تومور مغز، انسداد عروق کرونر، عیب انکسار چشم، تومور مخچه، ضایعات نخاع، بیماریهاى مزمن، تومور بدخیم، سنگ صفرا، لنفوم هوجکین، دیسک گردن، کیست تخمدان، بارورى، سرطان بیضه، لوپوس اریتماتو، سندروم نفروتیک، یورتروسل مادرزادى، کمردرد ناشى از پوکى استخوان، تنگى کانال نخاعى، آریتمى، آسم مزمن. یعنى فرادرمانى حتى روى دو بیمار داراى یک بیمارى مشابه تجربه نشده و نتیجه حاصل از آن با بیمارانى که باروشهاى نوین تحت درمان قرار گرفته اند و یا اصلا تحت درمان قرار نگرفته اند مقایسه نشده است. حال به بررسى شیوه پژوهش، نوع بیماریها، و روش ارزیابى بیماران توسط فرادرمانى که توسط بعضى پزشکان و در بعضى بیمارستانها انجام شده است مىپردازیم و سعى مىکنیم غیرعلمى بودن و غیر پزشکى بودن و غیر اخلاقى بودن این روشها را نشان دهیم.
١-در بررسى هاى پزشکى براى تعیین اثر بخشى یک شیوه درمانى و یا دارویى پس از مراحل گوناگون آزمایشگاهى که در طى آن هزاران و یا دهها هزار جانور آزمایشگاهى براى بررسى اثربخشى فقط یک دارو و یا فقط یک یا شیوه درمانى به کار مىروند به مرحله بالینى مىرسند. در مرحله بالینى صدها و گاهى هزاران بیمار مورد مطالعه قرار مىگیرند. در بررسىهاى مربوط به فرادرمانى براى هر بیمارى فقط یک بیمار مطالعه قرار گرفته است آن هم بدون شاهد! با توجه به این که در همه آزمایشهاى کلینیکى همیشه درصدى از بیماران به خودى خود بهبود مىیابند که هنوز دلایل علمى و پزشکى آنها مشخص نیست. گزارش درمان یک مورد بهبودى آن هم بدون وجود بیماران دیگر مبتلا به همان بیمارى و بدون آزمایشهاى کنترول شده و شاهد، ذره اى ارزش ندارد. مثلا هنگام بررسى اثر یک داروى ضد سرطان، یا اثر جراحى و یا پرتو دهى بر روى تومورها، اگر صد بیمار مطالعه قرار گیرند حداقل در حدود ۵ درصد بیماران گروه کنترول یا شاهد ممکن است در پایان مطالعه به علل مختلفى، علایم بهبودى نشان دهند، و ممکن است این علایم در آینده دور یا از نزدیک از بین برود و علایم تومور دوباره ظاهر شود. دلیل این پدیده پیچیدگى و شگفتى بدن آدمى است و ناشناخته هاى بسیارى که هنوز دانش پزشکى با آن درگیر است و هر روز مرز نوینى را در مبارزه با بیماریها فتح مىکند. مسؤول کمیته پزشکى فرادرمانى در طى سخنرانى هاى خود بارها از تجربه درمان هزاران نفر از بیماران مختلف توسط فرادرمانى سخن گفته و در باره آن نوشته است. اما هیچ گاه گزارش این بیماران را جز همین ٢٣ بیمار بدون شاهد و با شاهد منتشر نکرده اند. از آن جایى که پژوهشگران فرادرمانى تعداد کسانى را که در این مطالعه شرکت داشته اند اما بهبود نیافته اند ذکر نکرده و فقط نتایج مثبت را گزارش داده اند، این مطالعه حاوى هیچ ارزشى نیست. اگر از بیست بیمار مورد مطالعه فقط یک مورد بهبود یافته است و پژوهشگران ١٩ مورد دیگر را مسکوت گذاشته اند، این خلاف روحیه علمى و اخلاقى است. بهتر بود به نتایج منفى نیز اشاره مىکردند. به علل مختلفى معلوم نیست دست اندرکاران این مطالعه چرا و به چه علت چنین نتایجى را منتشر نکرده اند.
٢-موضوع مورد پژوهش در این گزارشها روش فرادرمانى است. مهمترین قسمت هر مقاله تحقیقاتى باید روش مطالعه و یا داروى مطالعه باشد. بنابراین بیشترین مطالب بخش گزارشهاى پژوهشى را باید فرادرمانى تشکیل دهد. تنها مطالبى که در مورد موضوع تحقیق یعنى اثر فرادرمانى بر روى بیماریها است جملاتى مانند «در مدت کوتاهى توسط فرادرمانى بهبود یافت» است. در عوض بیشترین بخش هریک از این گزارشها را ترجمه متن یک کتاب درسى مثل طب اطفال هاریسن، اصول جراحى شوارتز، و یا مبانى طب داخلى سسیل و غیر آنها تشکیل مىدهد که براى یک دانشجوى پزشکى موضوعى شناخته شده است. اگر مجله طب کل نگر براى افراد غیر متخصص و مردم عادى منتشر مىشود که ظاهرا این طور به نظر مىرسد، این بخشهاى مفصل دست کم باید به زبان ساده تر نوشته شود تا همگان بفهمند. در این حالت چاپ کپى نسخههاى پزشکى و یا نتایج آزمایشهاى تشخیصى، سونوگرافى، رادیو گرافى، هماتولوژى براى چیست؟ به ویژه آن که در بعضى آنها نام و نام خانوادگى بیمار همراه با عکس او هم آمده است. اگر هم یک مجله علمى است پس چاب شهادت نامه بیمار و رضایت نامه بیمار که گاهى تا چهار صفحه مىشود و با شعرهاى بیمار همراه است، و یا چاپ دیدگاه بیمار براى چیست؟ این نوع تبلیغات براى فرادرمانى بر خلاف اخلاق پزشکى است. نتایج هر تحقیقى باید بر پایه مدارک آن ارزیابى شود تا گزارشهاى احساسى بیماران. در هیچ یک از نشریات علمى منتشر در جهان و نیز ایران هیچگاه شهادت بیمار و حتى پزشک در مورد بیمارى قابل ارزش نیست، مگر آن که آزمایش به شیوه بى خبرى دو جانبه انجام شده باشد و پس از بررسى نتایج حاصل قابل اعتنا است. در مواردى که کودک ده ساله مبتلا به آسم کودک اظهار نظر خاصى نسبت فرادرمانى نداشته است، تایید والدین او را گزارش کرده اند.
نگاهى به نشریه طب کل نگر نشان مىدهد که چقدر از مکتبهاى چینى و هندى متاثر است و مىخواهد شیوه هاى پزشکى که متعلق به دورانى است که بشر اطلاعات پزشکى چندانى نداشت به کار گیرد، مانند زمانى که بشر نمىدانست جریان خون وجود دارد، قلب تلمبه دستگاه گردش خون است، و مغز مرکز اندیشه است. این مکتبها عبارتند از طب سوزنى، طلب آیورودیک، تاى چى، مدیتاسیون، فنگ چى، یوگا، و بعضى روشهاى قدیمى اروپایى و ایرانى مانند تنقیه، حجامت، هومیوپاتى، رفلکسولوژى. به این جمله توجه کنید: «انرژى درمانى جزء بسیار کوچکى از فرادرمانى است. لازم است که فرادرمانگران به آن توجه کافى داشته باشند تا معرفى شبکه ى شعور کیهانى به بهترین نحوى انجام شود». (ص-١٢۶)
۴-در بعضى موارد، مانند ابتلاء به تومورها که دارودرمانى طولانى، بیمار مدتها تحت درمان با دارو بوده است و در پایان درمان که بیمار به کلى از درمان قطع امید کرده بوده است، درمانگر وارد عمل مىشود و طى چند جلسه، و حتى گاهى یک جلسه بهبودى به فرادرمانى منتسب مىشود. فقط در مواردى مىتوان اثر فرادرمانى را پذیرفت که ماهها پس از قطع دارو به فرادرمانى پرداخته شده بود. از کجا مىتوان مطمئن بود که بهبود بیمار در پایان دارودرمانى در اثر همان دارودرمانى نبوده است؟ و همزمانى فرادرمانى با بهبود نباید به فرادرمانى منتسب شود.
۵- در هیچ یک از این گزارشها پىگیرى بیمار پس از فرادرمانى انجام نشده و هیچ گونه اطلاعى از وضعیت بیمار یک هفته، یک ماه، یا شش ماه پس از فرادرمانى داده نشده است. باید دید که آیا پس چند ماه آیا بیمار همان احساسى را که در هنگام نوشتن شهادتنامه براى فایده فرادرمانى داشته است دارد یا نه؟ به ویژه آن که فرادرمانگران با تلقین هاى امیدوارکننده خود سعى در ایجاد یک حالت خوش در بیماران داشته اند.
۶-بعضى از بیماران خود فرادرمانگر بوده اند، آن هم در طى اولین جلسات فراگیرى فرادرمانى. گاهى همسر بیمار پس از حضور در کلاس طى سه جلسه بیمار را شفا بخشیده است. گاهى که بیمار حاضر نبوده است که تحت مداوى فرادرمانى قرار گیرد، اطرافیانش بدون اطلاع او از راه دور او را تحت درمان قرار داده اند. بعضى بیماران از طریق اتصال تلفنى درمان شده اند. گزارش شده است که بعضى از بیماران پس از پرداخت هزینه کلاسهاى فرادرمانى و شرکت در این کلاسها در جلسه دوم و یا سوم خودشان را درمان کرده اند. این چه روشى است که هیچ دانشى نمىخواهد و دانشجویان پس از پرداخت شهریه و در طى اولین جلسات بیماریهاى خطیرى را که طب نوین با هزاران شیوه و روش و دستگاه و دارو به جنگ آن مىرود کاملا مداوا کرده و شفاى کامل مىدهند؟ اگر این موضوع را حاصل عرفان کیهانى و علت آن را اتصال به شبکه شعور کیهانى مىدانند. چگونه این شبکه شعور کیهانى که به شعور الهى وصل است بدون هیچ آموزش عرفانى این قدرت مهم را در اختیار هر ناواردى مىگذارد، قدرتى که بسیارى از عرفاى بزرگ نداشته اند.
٧- با خواندن گزارش وضعیت بیماران مشخص است که بعضى از این بیماریها در وهله اول اصلا وجود نداشته اند تا درمان شوند. یعنى تشخیص بیمارى با نوع درمان آن چنان واضح و دقیق نیست و بیمار به علت قطع دارو در طى فرادرمانى از عوارض دارو رها یافته است..
٨-بیشتر بیماران تحت درمان فرادرمانى زنان هستند که به علت وضعیت فیزیولوژیک، عاطفى، و اجتماعى در معرض فشار و تنشهاى بیشترى از مردان هستند و عمومشان دچار بیماریهاى روانى پسیکوسوماتیک بوده اند. این بیماران با یافتن یک امید نیک، گفتار مهربانانه و روشهایى که به روان درمانى شبیه است احساس مىکنند معالجه شده اند.
٩-بهبودى ادعائى بعضى از بیماران پس از دیدن ویدئوهاى عرفان کیهانى بوده است و تاثیر روانى این تبلیغات را که همانند هر حرف خوب، ایدئولوژى و یا مذهب نو نمىتوان از نظر دور داشت.
١٠- اگر فرادرمانى ادعا دارد که همه بیماریهاى انسانى را درمان مىکند، چرا بیماران هنگام فرادرمانى باید «زیر نظر پزشک معالج خود پیشرفت هاى درمانى را پى گیرى کرده و با نظر آنان نسبت به کاهش دارو اقدام کنند. بدیهى است در این موارد کلیه ى مسئولیت هاى دارویى به عهده ى فرادرمانگیر است» (ص-١٢۵). اگر هرگونه روش درمانى یا دارویى تحت نظر پزشک است، اعتبار درمان یا عدم درمان بیمار نیز باید به وى نسبت داده شود. این جملات نشان مىدهد که فرادرمانى فقط مىخواهد مسئولیت بیمارانى را که درمان مىشوند به عهده بگیرد و از پذیرفتن مسئولیت بیمارانى که درمان نشده اند سرباز مىزند. همان طور که در تمام گزارشهاى منتشر شده در مورد فرادرمانى، برخلاف همه روشهاى درمانى پزشکى نوین، نتیجه منفى وجود ندارد. یعنى هیچ گزارشى از بیمارانى که در اثر فرادرمانى معالجه نشده اند وجود ندارد. و این موضوع بسیار شگفتى است.
١١-و سرانجام تمام بیمارانى که ادعا مىشود تحت درمان با فرادرمانى قرار گرفته اند، به طور همزمان از درمانهاى پزشکى و دارویى نوین استفاده مىکرده اند. از کجا معلوم که علایم بهبودى که در آنها دیده شده است مربوط به تاثیر روشهاى دارویى و درمانى نبوده است؟ وقتى مىتوان علایم بهبود و درمان بیمارى را به فرادرمانى نسبت داد که بیماران به جز فرادرمانى از هیچ گونه روشهاى دارویى و درمانى استفاده نکرده باشند.
١٢ و سرانجام این نکته سوال برانگیزى است که چگونه این پژوهشگران نتایج معجزه آساى فرادرمانى را در هیچ یک از نشریه هاى پزشکى فارسى و انگلیسى که در ایران چاپ مىشود ویا نشریات پزشکى خارج از کشور منتشر نکرده اند. بلکه در یک نشریه عمومى که روزنامه فروشى ها توزیع مىشود و به دست همه مردم مىرسد در شماره هاى پى درپى منتشر کرده اند و این نشریه را در مطبها و کلاسهاى شان گاهى برایگان توزیع مىکنند
مطالعاتى که با وجود شاهد انجام گرفته است.
اکنون به بررسى مطالعاتى مىپردازیم که پژوهشگران سعى کرده اند که به خیال خودشان از روشهاى علمى و با استفاده از شاهد در بررسى فرادرمانى استفاده کنند. این مطالعات در ٣۴ بیمار مبتلا به برونشکتازى که کاندید پیونه ریه بوده اند در بیمارستان مسیح دانشورى تحت مسوولیت خانم دکتر نجفى زاده انجام گرفته است و درنشریه شماره٢٢ طب کل نگر منتشر شده است. (در برونشکتازى برونشها در اثر التهاب و عفونت اتساع مىیابند). در گروه شاهد ١١ بیمار و در گروه فرادرمانى ٢٣ بیمار بودند.
در مقدمه گزارش خانم دکتر خدامى مىگوید که هدف مطالعه بررسى تاثیر اثر فرادرمانى بر روى بیماران برونشکتازى است که برپایه شیوه عرفان کیهانى (حلقه) است. در بخش روش کار درمان در گروه فرادرمانى درمان را به این ترتیب گزارش مىدهد که بیماران با «بستن چشمها به مدت حدود ۵ دقیقه حتى المقدور با دور کردن افکار مزاحم حاصل مىشود. پس از آن بیمار مىتواند احساس و موارد پیش را به عنوان شاهد بازگو نماید. از بیماران خواسته شد که روزانه حداقل یکبار این کار را تکرار نمایند. فرادرمانگران از طریق تماس تلفنى هم هفته اى یکبار با استفاده از تماس تلفنى علاوه بر پرسش در مورد انجام ارتباطات و احساسات ایجاد شده براى بیماران، بیمار را به تشویق داشتن ارتباط روزانه مىکردند. در ماه سوم نیز ارتباط در حضور فرادرمانگر انجام شده و تستهاى عملکرى تکرار گردید. بیماران گروه شاهد تحت مداخله اى مشابه اما توسط یک نفر غیر فرادرمانگر قرار گرفتند. در انتها احساس رضایت بیمار از این روش سوال شد» (ش ٢٢-ص٢١). اما «در گروه شاهد همان توضیحات اولیه توسط یک نفر غیر فرادرمانگر به بیمار داده شده، از وى خواسته شد که همان کارها را انجام دهد. بیماران گروه شاهد نیز به روش مشابهى تحت پیگیرى قرار گرفتند». (ش٢٢-ص ٢۵)
مکانیسم اثر فرادرمانى به این ترتیب است بوده است که فرد بیمار تحت اسکن قرار مىگرفته است. «اسکن عبارت است از زیر ذره بین قرار گرفتن اجزاى وجودى فرد از طریق پیوند شعورى به منظور کشف معایب و بیمارىهاى آشکار و پنهان وجود او. پس از برقرارى ارتباط در فرادرمانى، بیمار به طور خود کار تحت اسکن قرار گرفته و بیمارىهاى او آشکار شده، در ابتدا اولویت بندى بیماریها صورت مىپذیرد. پس از آن فرآیند درمان با بیرون ریزى آغاز مىگردد. بیرون ریزى روندى است که به دنبال آن سلول آثار بیمارى ها و مشکلات گذشته و حال خود را آشکار مىکند و با تداوم ارتباط ها آثار بیمارى ها بتدریج و مطابق با نمودارهاى تجربى بدست آمده از بین مىورد». (ش٢٢-ص٢۴). تعریف اسکن هیچ اطلاعاتى را در مورد نحوه آن مقدار، مدت و زمان آن، کیفیت آن، نوع و ترتیب پیوند شعورى، و معنى بیرون ریزى و نحوه انجام آن نمىدهد. جالب این است که: «ارتباط گرفتن در دفعات یعنى نیاز به حضور فرادرمانگر نداشته و تنها لازم است وى در جریان آن باشد، به این معنى که فرادرمانگیر زمانى از روز را براى گرفتن ارتباط به فرادرمانگر اعلام مىنماید. فرادرمانى وابسته به زمان، مکان، شخص و خصوصیات وى نیست و از راه دور نیز قابل انجام است.» (ش٢٢ ص٢۵).
در بخش یافته ها آمده است: «بیماران گروه فرادرمانى افزایش معنى دارى در مسافت طى شده حین تست پیاده روى شش دقیقه، کاهش میزان خلط و بهتر شدن کلاس عملکردى را نشان دادند که در گروه شاهد مشاهده نشد. نیازمندى به اکسیژن حین انجام تست نیز در بیماران گروه فرادرمانى کاهش یافته بود. همچنین بیماران پس از انجام فرادرمانى احساس رضایت و راحتى بیشترى نسبت به گروه شاهد داشتند. با این وجود تغییر معنى دارى در بیماران نسبت به مرحله اول حاصل نشد»(ش٢٢-ص ٢٢). سپس به توضیح شرح حال یک یک بیماران مورد مطالعه و مسافات طى شده ، نیاز به اکسیژن، میزان خلط بیمار و میزان رضایتمندى بیماران مىپردازد.
این مطالعه نیز بیشتر خصوصیات مطالعه بدون شاهد را دارد که پیش از شرح دادیم. علاوه بر آن بسیارى از روشهاى علمى پزشکى را به کار نگرفته و بد انجام شده است. گزارشها از آغاز بسترى شدن بیماران و جداشدن از محیط زندگیشان که با فعالیتهاى بدنى، استرس ها و فشارهاى عصبى و هیجانى بوده است آغاز مىشود. بسیارى از علایم بهبودى را فرادرمانگر و یا بیمار که گزارش مىدهد علایم ذهنى(subjective) است و قابل تفسیر و تعبیر است. اندازه گیرى هاى علمى خیلى کم است. مشخص نیست که افزایش مسافت راه رفتن بیمار پس از بسترى شدن به علت آرامش و استراحت حاصل از بسترى شدن است و یا فرادرمانى. توجه داشته باشید که مطالعه پس از بسترى شدن بیمار و جدا شدن از استرس هاى روزمره زندگى انجام شده است و نیایج حاصل ممکن است به علت همین محیط آرام بیمارستان حاصل شده باشد. واحد اندازه گیرى کاهش میزان خلط برحسب لیوان و یا نصف لیوان (به جز یک مورد که بر حسب میلى لیتر است) ذکر شده است. لیوانها به اندازه هاى مختلفى ساخته مىشوند و بعضى ها تا ٢-٣ برابر اندازه لیوانهاى دیگر هستند و معلوم نیست که آیا لیوانهاى گوناگونى در اختیار بیماران بوده است و یا فقط یک لیوان در یک اندازه معین و این لیوان چند میلى لیتر گنجایش داشته است. در بعضى بیماران مقدار حجم خلط با واژه «خیلىکم» و «خیلى زیاد» آمده است و واقعا مشخص نیست که چرا حجم خلط به طور دقیق اندازه گیرى نشده است. این شیوه اندازه گیرى بسیار عامیانه است و در پژوهشهاى پزشکى ارزشى ندارد.
مهمترین اشکال این مطالعه شیوه درمان در گروه شاهد بوده است. خانم دکتر کتایون نجفى زاده که مسئولیت این تحقیق را به عهده داشته است مىگوید: «بیماران داوطلب را به دو گروه تقسیم کردیم، یکى گروه «تلقین» یا «شاهد» و یگرى گروه «مورد». گروه «مورد» در اختیار فرادرمانگران بودند و به دستورهاى فرادرمانگران عمل مىکردند. اما گروه «شاهد» دقیقا مشابه همان کارها و دستورها را انجام مىدادند، اما کسانى که دستور مىدادند فرادرمانگر نبودند. یعنى کارهایى که گروه «شاهد» انجام مىدادند مشابه و نمایشى از فرایندى بود که فرادرمانگران به گروه «مورد» دستور مىدادند». (ش٢٢ص-۵٩).
خانم دکتر هیچ توضیحى در مورد این روش مسیحایى که مورد اصلى تحقیق بوده است نمى دهد و آن را مسکوت مىگذارد. مانند این که دستورهاى فرادرمانگران شامل چه چیزهایى بوده است. آیا شامل دعا و تلقین بوده است و یا روشهاى فیزیکى مانند یوگا. آیا شامل خواندن اشعار عرفانى بوده است و یا شامل تکرار اوراد. آیا درمانگر تماس فیزیکى با بیمار داشته است یا نه؟ آیا بیماران ویدئوهاى آقاى طاهرى را در مورد معجزه آسا بودن فرادرمانى مىدیده اند یانه؟ به علاوه، این شیوه ارزیابى تاثیر فرادرمانى نادرست است. زیرا هم گروه شاهد و هم گروه مورد از روشهاى نوین پزشکى استفاده مىکرده اند. براى ارزیابى واقعى تاثیر فرادرمانى بیماران تحت درمان مىبایست هیچ گونه روشهاى درمانى، به جز فرادرمانى، را دریافت نمىکردند. این شیوه پژوهش (که در آن هم گروه شاهد و هم گروه مورد از روشهاى درمانى پزشکى استفاده مىکردند) روش تاثیر کار دو فرادرمانگر و تفاوت بین آنها را نمایش داده است و نه تاثیر اثر فرادرمانى را. زیرا از تمام این گزارشها این چنین استنتاج مىشودکه فرادرمانگران هنگام مواجهه با بیمار مقدارى زیادى حرفهاى تلقین کننده زده و رفتار تلقین کننده از خود نشان مىدهند و سعى دارند که بیمار را به تاثیر فرادرمانى معتقد سازند. گروه شاهد باید هیچ گونه درمانى دریافت نمىکردند. درضمن گروه دیگرى مىباید در این تحقیق گنجانده مىشدند که روشهاى درمانى پزشکى نوین را دریافت مىکردند. مهمتر از همه چرا نتایج گروه شاهد در این گزارش نیست و فقط چند سطر در مورد نتایج حاصل از گروه شاهد ارایه شده است. جا بود که گروه شاهد هم به همان تفصیل (منهاى شهادت نامه بیمار و اطرافیانش و بقیه اطلاعات تبلیغاتى و غیر علمى) منتشر مى شد تا با مقایسه آنها اثر فرادرمانى مورد ارزیابى قرار گیرد.
خانم دکتر نجفى زاده مسئول پژوهش مىگویند: «بیمارانى که در این در این تحقیقات شرکت داشتند همه به آخر خط رسیده بودند و همگى در لیست پیوند ریه قرار داشتند و بدون پیوند ریه و یا با پیوند ریه و با روش هاى درمانى رایج هیچ امیدى به بهبود آنها نبود». (ش٢٢-ص-۵٩). آیا نتیجه فرادرمانى نشان مىدهد که همه یا تعدادى از بیماران بهبود یافته و دیگرى نیازى به پیوند ریه نداشته و به راحتى با ریه هاى خود تنفس مىکردند. به هیچ وجه. بررسى نتایج نشان مىدهد که بعضى پارامترهاى ذهنى بیمار در اثر تلقین فرادرمانگران بهتر شده بودند، اما در گروه شاهد که فرادرمانگران با این روشهاى تلقین آشنایى نداشتند این تاثیرهاى ذهنى زیاد نبوده است. این یک مطالعه جدى علمى نیست. خانم نجف زاده این را خوب مىداند چون در مصاحبه خود مىگویند «یکى از ایرادهایى که برخى به پارا مدیسین یا طب مکمل وارد مىکنند این است که مدعى مىشوند، بیشتر بهبودى بیماران در شاخه هاى طب مکمل مربوط به تلقین است»(ش٢٢-ص-۶٠). این ایراد در مورد همین پژوهش هم وارد است. خانم نجف زاده هم مىگویند که «نیاز به به مصرف اکسیژن در تست پیاده روى بیماران گروه مورد ٢٠٪ کاهش یافته بود، در حالى که در گروه شاهد تغییرى نکرده بود. ضمنا میزان مسافت طى شده در تست نیز به طور معنى دارى در گروه فرادرمانى نسبت به گروه شاهد افزایش پیدا کرده بود. نتیجه تحقیقات این بود که فرادرمانى بر بیماران برونشکتازى اثر مثبت دارد». (ص-۶٠). با نگاهى به گزارشها مشخص است که اندازه گیرى هاى انجام شده دقیق نبوده اند و نسبت به شاهد تغییر زیادى نداشته اند. چنین ادعاى بزرگى که نتیجه مشکوک و کلى آن یعنى «فرادرمانى بر بیماران برونشکتازى اثر مثبت دارد» داشت و با روشى غیر علمى انجام شده و نتایجى که از بررسى فقط ٢٣ بیمار به دست آمده است نمى تواند ادعاى جهانى کند و در جهانى که سالانه صدها هزار پژوهشگر به طور شبانه روزى صدها هزار گزارش پزشکى را برروى فقط یک بیمارى منتشرکنند حرفى بزند. اگر واقعا فرادرمانى یک دکان براى کسب درآمد از عوام نیست، بهتر است نتایج آزمایش دست کم برروى چند صد نفر به روش علمى آزمایش شود. پژوهشهاى پزشکى بسیار خوبى در بعضى از نشریه هاى پزشکى ایران چه به زبان فارسى و چه به زبان انگلیسى منتشر مىشود، پژوهشگران فرادرمانى حداقل مىتوانستند نگاهى به آنها بیاندازند و شیوه درست پژوهش در پزشکى را از آنها یاد بگیرند.
بیشتر مدعیان روشهاى نوین پزشکى هیچگاه حاضر نیستند به شیوه هاى پزشکى علمى تن در بدهند و آنها را قبول ندارند اگر هم قبول داشته باشند تا حدى است که بتوانند جزمیات آنها را تایید کنند. آنها حاضر نیستند مانند روشهاى علمى پزشکى از مرحله آزمایش برروى میکروارگانیسم ها و یا جانوران براى اثبات ادعاى خود شروع نمىکنند، چون نه تنها نمىتوانند اثربخشى روش خود را نشان بدهند، بلکه فایده اقتصادى هم ندارد. بلکه یک راست به سوى درمان بیماران مىروند، آن هم بیمارانى که درمانشان سخت است، داروى موثرى براى آنها نیست، و یا قابل شفا نیستند و حاضرند هر کارى را براى بهبود و شفاى خود انجام دهند و هر بهایى را بپردازند. مانند همه بیمارانى نا امیدى که در این گزارشها شرح معجزه آساى شفا و یا بهبود آنها داده شده است. خانم نجفى زاده در مصاحبه خود خوب به این نکته اشاره دارد و قتى که مىگوید. «توجه داشته باید که این گروه هستند end stage و به آخر خط رسیده اند و علم پزشکى هیچ کارى برایشان نمىتواند انجام دهد غیر از پیوند» (ص-۶١). این پدیده تن دادن به هر نوع درمانى پس از ناامیدى از روشهاى طب نوین خاص این دوران و یا خاص ایران نیست و در همه جاى دنیا دیده مىشود. استیو مک کویین هنرپیشه آمریکایى که سرطان دچار شده بود پس از این که بهترین پزشکان آمریکا به او گفتند که تومور او آن قدر پیشرفته است که نمىتوانند برایش کارى کنند، براى استفاده از طب جایگزین به مکزیک رفت و درمانهایى نظیر تنقیه قهوه، شامپوهاى مکرر، تززیق سلولهاى گاو و گوسفند، انجام ماساژ، «داروهاى طبیعى» ضد سرطان که هیچ کدام در آمریکا به کار نمىرفت و مورد تایید اداره مواد خوراکى و داروهاى آمریکا نبود برایش تجویز شد. کسى که این روشهاى درمانى را برایش تجویز مىکرد یک دندانپزشک بود که ادعا مىکرد که مک کوین را کاملا درمان مىکند و مک کوین مىتواند به زندگى عادى برگردد. در حالى که سرطان به تمام اندامهاى او چنگ انداخته بود. ادعاى این دندانپزشک که تمامى سیستم پزشکى آمریکا را به سخره گرفته بود بحث ها و هیجان زیادى را در سال ١٩٨٠ بر انگیخت. متاسفانه شرایط مک کوین بدتر شد و یک غده سرطانى بزرگ به وزن دو و نیم کیلو در شکمش پیداشد. مک کوین براى عمل جراحى و بیرون آوردن غده دوباره به مکزیک بازگشت، در حالى که پزشکان آمریکایى به او گفته بودند که این غده قابل عمل جراحى نیست و قلبش توان این عمل جراحى را ندارد. مک کوین یک روز پس از بیرون آوردن غده سرطانى درگذشت. شخصیت مشهور دیگرى که از فرط ناچارى به روشهاى غیر عادى دست زد اندى کافمن هنرپیشه دیگر آمریکایى بود. او هم به نوع نادرى از سرطان ریه دچار شد. او خود را با «داروهاى طبیعى» از جمله رژیم گیاهى آب میوه درمان مىکرد. پس از پیشرفت سرطان به ششها و مغز او به فیلیپین رفت تا پزشکان سنتى با جراحى روانى (psychic surgery) (یک نوع جراحى که مدعیان آن ادعا دارند که بدون بریدن بدن و یا بخیه زدن مىتوانند اندامهاى فاسد و ناکارآمد بدن و تومورهاى سرطانى را بیرون درآورند. امروز معلوم شده است که همه ادعاهاى آنها دروغین بوده و چیزهایى که ادعا مىکنند از درون شکم بیماران بیرون مىآوردند، مخلوطى از خون و دل و جگر و روده جوجه بوده است که در زیر تخت عمل جراحى پنهان کرده بودند). چند ماه بعد اندى کوفمان در اثر متاستاز سلول هاى بزرگ کارسینوما درگذشت.
مدعیان پزشکى هیچ گاه سعى نمىکنند بیماریهایى را که تعریف، علامت شناسى، و درمان مشخصى دارند و پیشرفت درمان آنها قابل اندازه گیرى و نشان دادن است درمان کنند. مثلا هیچگاه درمانى براى فشار خون که مىتوان پایین آوردن فشار را برحسب میلیمتر جیوه نشان داد، و یابیمارى مرض قند را که مقدار قند خون را مىتوان اندازه گرفت نمىتوانند درمان کنند. روشهاى آنها هم روشهاى تلقین (power of suggestion) و روشهاى روانشناسى است. در این گزارش به اصطلاح علمى در مورد فرادرمانى که توسط به اصطلاح متخصصین انجام شده است، کلمه اى در مورد روش فرادرمانى و حرفهایى که فرادرمانگر به بیمار تلقین مىکند، اورادى که مىخواند، دستورهایى که مىدهد گفته نمىشود. روش پژوهش بر روى فرادرمانى یک روش علمى نیست، و پژوهشگران که معتقدان به عرفان حلقه هستند براى این که اعتقادشان را اثبات کنند (زیرا از پیش به تاثیر فرادرمانى معتقد بوده اند) سعى کرده اند تاثیر فرادرمانى را اثبات کنند. در حالى یک پژوهشگر صادق با شک آغاز مىکند و سعى دارد هنگام پژوهش بر روى یک موضوع بدون پیشداورى به پژوهش بپردازد.
اگر فرادرمانى بیماریهاى حیوانى، جانورى، و گیاهى را درمان مىکند، و این بیماریها شامل بیماریهاى میکروبى، ویروسى، و انگلى است. بهتر است با یک آزمایش ساده را که آلکساندر فلمینگ در سال ١٩٢٨ کرد کارآیى اش را نشان دهند. یک کشت میکروبى، ویروسى، و انگلى را به آقاى مهندس و یا فرادرمانگران تربیت شده ایشان داده تا ببینم آیا مىتواند از رشد این ارگانسیم ها جلوگیرى کرده و آن را بکشد. اگر فرادرمانى بیماریهاى حاصل از این میکرو ارگانیسم ها را در بدن انسان از بین مىبرد، باید آنها را هم در محیط کشت از بین ببرد.
جاى شگفتى است که از آقاى طاهرى دعوت شده است تا این مطالب را به عنوان درس و به عنوان علم پزشکى در قدیمىترین دانشکده پزشکى ایران براى پزشکان تدریس کنند. در دورانى که دکتراى آکسفورد و کمبریج را در ایران مىتوان به قیمت ۵٠ هزار تومان خرید، جادارد که مقامات نظام پزشکى ایران و مقامات قضایى این گونه مطالب غیر علمى، غیر شرعى، و غیر پزشکى رابررسى و تفحص کرده و اعتبار پزشکى بسیارى از دست اندرکاران این پدیده را بازنگرى کنند. به نظر مىرسد که چون که اعضاء کمیته پزشکى جزو «پیروان معتقد» به آقاى مهندس هستند و سوگندنامه وفادارى به آیین ایشان را خورده اند، هیچگاه نتوانسته اند خود را از زیر بار اعتقادات خود و مسوولیت خود نسبت به این فرقه رهاکنند. بنابراین در این به اصطلاح تحقیقات پزشکى نتایجى را که با پیشداورى ها و اعتقادات فکرى خود جور بوده است جمع آورى کرده و تفسیر کرده ونتیجه دلخواه خود را گرفته اند. در حالى که روش درست آن بود که کلیه دست اندرکاران این تحقیق باید بدون اطلاع از شیوه به کار رفته در پژوهش (که فرادرمانى نام دارد) از ابتدا تا انتها به تحقیقات خود ادامه مىدادند.
نویسنده یک مورد تز در مورد فرادرمانى نیز دست یافته است. این تز توسط آقاى دکتر سروش عازمى خواه و به راهنمایى دکتر قاسم عظیمى در دانشگاه پزشکى شاهد در تابستان ١٣٨٨ ارایه شده است که شامل مطالعه بر روى ٨۴ بیمار مبتلا به آسم بوده است. نیمى از بیماران آسمى در گروه شاهد و نیم دیگر در گروه مداخله (مورد) بوده اند. در گروه مداخله یا مورد ٢۶ زن و ١۶ مرد و در گروه شاهد ٢١ مرد و ٢١ زن شرکت داشتند. هر دو گروه همه درمانهاى پزشکى را دریافت مىکردند. گروه مورد علاوه بر درمانهاى پزشکى به مدت بیست دقیقه تحت فرادرمانى قرار مىگرفتند. فرادرمانى از راه دور انجام مىگرفت. نتیجه این پژوهش پس از سه ماه نشان داده است که در گروه مداخله مجموع موارد شدید و متوسط به ٨/۴ درصد و در گروه شاهد به ٩/١١ رسیده است. یعنى تفاوت موارد شدید و متوسط بین گروه مداخله و شاهد ١/٧ بوده است. با توجه به این که پژوهشگر یکى از مریدان بسیار معتقد به آقاى طاهرى است و ثبت علام بیماران آسماتیک یک فرآیند بسیار ذهنى است و این پژوهش به شکل آزمایشهاى بى خبرى دو جانبه انجام نگرفته است، و در ترکیب گروه مداخله تعداد زنان بیشتر بوده است، از اهمیت همین ١/٧ درصد هم کاسته مىشود. زیرا معلوم نیست دکتر عازمى خواه که به شدت به فرادرمانى معتقد است چقد در گردآورى اطلاعات و ثبت علایم بیمارى و درمانى که همگى ذهنى (subjective) بودهاند دچار جانبگیرى و جهتگیرى (biased) شده است. اشکال دیگر این پژوهش نیز این است که هر دو گروه شاهد و مداخله (مورد) از دارودرمانى استفاده مىکرده اند و فرادرمانى به طور مستقل مورد پژوهش قرار نگرفته است.
آیا فردرمانى جزو طب کلى نگر و یا طب دیگر است؟
بر طبق تعریف بنیاد علوم آمریکا (National Science Foundation) که بزرگترین سازمان سیاستگذارى علمى در آمریکا است و بر سازمانهاى علمى آمریکا نظارت دارد تعریف طب کل نگر (wholistic medicine) یا طب مکمل (complementary medicine) و یا طب جایگزین (alternative medicine) عبارت است از «تمام روشهاى درمانى که با استفاده از روشهاى علمى (scientific methods) ثابت نشده است که موثر هستند». موسسه پزشکى (institute of Medicine) آمریکا که زیر مجموعه آکادمى علوم آمریکا است طب جایگزین و طب مکمل را چنین تعریف کرده است: «رویکرد غیر غالب به پزشکى در یک فرهنگ معین و در یک دوره تاریخى معین» . ریچارد داوکینز زیست شناس و متفکر انگلیسى طب جایگزین را این جور تعریف مىکند: «یک رشته اعمال که نمىشود آنها را آزمود، از آزمایش شدن امتناع مىورزند، و پیوسته در این آزمایش ها رد مىشوند.». بسیارى از سازمانهاى بهداشتى و درمانى کشورهاى اروپایى مانند انگستان نیز تعریف هاى مشابهى را ارایه داده اند
مهندس طاهرى سعى دارد فرادرمانى را جزو طب کلى نگر (wholistic medicine) جا بزند و مىگوید که فرادرمانى جزو درمانهاى گروه ۴ تقسیم بندى سازمان بهداشت جهانى قرار مىگیرد. نخست آن که این ادعا اصلا صحت ندارد و این شیوه در هیچ یک از نشریات سازمان بهداشت جهانى معرفى نشده است. اگر هم روزى در فهرست سازمان بهداشت جهانىقرار بگیرد هیچ جنبه علمى به این روش نمىدهد و هیچ اعتبارى براى آن به دست نمىآورد. تنها روشى که مىتواند فرادرمانى را به عنوان یک روش درمانى مورد پذیرش حرفه پزشکى قرار دهد، انجام آزمایشهاى پزشکى به روش علمى معمول است. دوم آن که آنچه به عنوان طب کل نگر در نشریات سازمان بهداشت جهانى آمده است نه به عنوان تایید این روشها از نظر پزشکى است، بلکه به عنوان توضیح اطلاعاتى در زمینه هاى فرهنگى ملل مختلف است و این ملیت هاى مختلف براى حل مشکل خود چه روشهایى را به کار مىبرند. همین طور سازمانهایى که برروى طب مکمل و جایگزین(complementary and alternative medicine) تحقیق مىکنند هیچ حقانیتى در مورد صحت ادعاهاى آنها ایجاد نمىکند، بلکه نشان مىدهد که این سازمان به عنوان موضوع تحقیقاتى به این موضوع علاقمند است. اگر روزى روشهاى آنها به شیوه علمى ثابت شود، آن وقت جزو طب نوین یا جارى در مىآید. براى مثال روشهاى درمانى آفریقاییان و خواندن سرود و رقص و اوراد آنها براى دور کردن شیاطین، روشهاى درمانى شامان هاى (shaman) آمریکایى که شامل طبل زدن و خواندن اوراد است، اعمال وودوهاى (vodou) هائیتى و یا آفریقاى غربى، یا شیوه هاى سنتى چینى مانند طب سوزنى و یا هندى مانند آیو وردا ، یا عطر درمانى، آب درمانى و خیلى چیزدرمانى هاى دیگر هم جزو طب جایگزین آمده است.
چه کسانى جذب این فرقه مىشوند؟
تجربه نویسنده از خواندن گزارش معتقدین به این فرقه، و مصاحبه با بعضى از فرادرمانگران نشان مىدهد که طیف وسیعى از افراد جذب این فرقه مىشوند. این افراد عموما درک درستى از دانش و قوانین علمى و روشهاى پژوهشى ندارند، اگرچه ممکن است مدارک دانشگاهى هم داشته باشند. با روشهاى عقلانى علم بیگانه اند. بیشتر آنها را زنان تشکیل مىدهند که به علت مشکلاتى دارند که دارند، مانند مجرد بودن در جامعه اى که به زنان مجرد با احترام نگریسته نمى شود و آنها را ناموفق در یافتن زوج مىداند، کسانى که ازدواج کرده و تجربه زناشویى ناموفقى داشته اند. هم چنین مردانى که تحصیلات علمى وکار پر درآمدى ندارند و به امید پیوستن به این فرقه فکر مىکنند که به آسانى و به ارزانى و به سرعت یک دانش نوینى را یادمىگیرند و درآمد خوبى به دست مىآورند. طیف دیگرى از مریدان آقاى طاهرى را بیماران روانى با شدتهاى متفاوت تشکیل مىدهند. مانند بیمارانى که دچار افسردگى هاى مختلف، شیزوفرنى، پارانویا هستند. با خواندن متن پرسشهاى شاگردان آقاى طاهرى که از روى نوارهاى سخنرانى آقاى طاهرى پیاده شده است به خوبى مىتوان این موضوع را دریافت. در این جا به طور مختصر فقط به ذکر بعضى پرسشهاى این شاگردان مىپردازیم. خواندن این پرسشها خالى از تفریح نیست: مانند خانمى که احساس مىکند که همیشه یک نفر به طور مداوم در مقابلش است. خانمى که همیشه از حیوانى مىترسد که نمىتواند تصویر یا مجسمه اش را ببیند و یا نامش را روى کاغذ و یا کتابى ببیند و آن را خط مىزند و پاره مىکند. خانمى که معتقد است که زنى نیمه شب از داخل دیوار بیرون آمده و به سوى او رفته و او را قلقلک داده و همیشه سر او جیغ مىکشد و به او مىخندد. خانمى که معتقد است که ارواح در خانه اش ساکن هستند و لوستر خانهاش خود به خود بر زمین افتاده و کیف پولش گم شده است. خانمى که در یک سگ خیلى بزرگ که کت و شلوار پوشیده و روزنامه مىخوانده است مرتب در نظرش مجسم مىشده است. شخصى که جن به دیدن او آمده بود و طلسم شده بود.خواندن پاسخ «استاد» براى حل مشکل این شاگردان و توضیح و تفسیر بیمارىهاى آنها پرتفریح تر است: مانند این که « جنهها پاسداران جهان هستى هستند».
موسسه «فرهنگى هنرى عرفان کیهانى» مانند شرکتهاى هرمى عمل مىکند. در راس این هرم آقاى طاهرى قرار دارد و بخشى از درآمد شاگردانى را که دارند دیگران را آموزش مىدهند به دست مىآورد و این درآمد رقم بزرگى را تشکیل مىدهد. تعداد شاگردان آقاى طاهرى را در ایران و خارج از ایران حداقل بیست هزار نفر تخمین مىزنند. علاوه بر در آمد ناشى از ثبت نام در کلاسها کتابها و ویدیوهاى ایشان نیز خود منبع درآمد دیگرى است. کمکهاى مریدان ثروتمند را نیز باید در نظر داشت. اگر شرکت هاى هرمى باید کالایى را به فروش برسانند. کالاى فروشى این شرکت هرمى حرفهاى مفت و لاطایلات است که هیچ ارزشى ندارد و ماده اولیه نمىخواهد. مىبینید که آقاى طاهرى زرنگتر از شرکت هرمى گلد کوییست است، چون این شرکت دست کم مىبایست مقدارى طلا به خریدارانش بفروشد. اى کاش آقاى مهندس به جاى ادعاى پزشکى و دخالت غیر مجاز در امور پزشکى به همان حرفه مهندسى خود مىپرداخت و اگر از این حرفه خسته شده بود با همان موسسه هنرى و فرهنگى خود و عرفان اختراعى خود سرگرم مىشد.
من نیز تحت فرادرمانى قرار گرفتم و اتصال یافتم!
در پزشکى نوین اعتقاد به روش درمانى و یا دارویى تاثیرى در نتیجه درمان ندارد. شما چه اعتقاد به آسپیرین یا پنىسییلین داشته باشید و یا نداشته باشید، درد و عفونت شما را درمان مىکند. ولى در فرادرمانى این طور نیست. نویسنده براى این که این روش معجزه آسا را بر روى خود اثر کند با یکى از فرادرمانگران که تمام دوره هاى فرادرمانى را فراگرفته و دوره هاى سایمنتولوژى را هم دیده بود تماس گرفت. قرار شد که ایشان تاولهاى خارش دار ریزى را که بر روى دستهاى من بود از راه دور از طریق فرادرمانى درمان کنند. من فرادرمانگر را ندیده بودم و از طریق اینترنت با او تماس داشتم. قرار شد هر شب ساعت ١٠ شب به وقت ایران با من در آمریکا اتصال بدهند. (گو این که مهندس طاهرى مىگوید که فاصله زمانى و ساعتى و موقعیت جغرافیایى و زمانى تاثیرى در فرادرمانى ندارد و این روش فراى این قراردادهاى بشرى است). نام اتصال «ذهن اشتراکى» بود. فرادرمانگر گفت که اصولا لازم نیست که او نام و نوع بیمارى را بداند، بلکه فقط اگر بداند که من بیمار هستم کافى است. پس از چند هفته که هیچ تاثیرى نداشت، علت را به فرادرمانگر گفتم. ایشان گفت که فاکتورهاى متعددى در کار است که همگى به بیمار مربوط مىشود! (سلب مسئولیت از فرادرمانى و فرادرمانگر). دیگر این که در فرادرمانى زمان مشخصى براى درمان نیست. ممکن است همان لحظه اتصال بیمارى درمان شود و یا ممکن است چند ماه طول بکشد( یعنى تا هروقت که بیمارى سیر طبیعى خود را گذراند و بیمارى بهبود یافت فرادرمانگر بتواند آن را به خود و فرادرمانگرى نسبت دهد). بنابراین چند هفته دیگر صبر کردم و پس از بیش از یک ماه که فرادرمانى هیچ تاثیرى نداشت، با دوبار مالیدن یک کرم هیدروکورتیزون تمام خارشها از بین رفت.
در یکى از محفلهایى که یکى از مریدان طاهرى که سمت استادى در یکى از کلاسهایش را داشت شرکت کردم تا فرادرمانى و سایمنتولوژى را از افراد دست اول این گروه یاد بگیرم. استاد که انتقاد و انکار مرا نسبت به فرادرمانى و عرفان کیهانى دید از من خواست تا مرا اتصال دهد و شبکه شعور کیهانى را در من جارى کند تا بلکه من هم آن را باور کنم و به خیل مریدان آقاى طاهرى بپیوندم. ایشان مرا به اصرار در کنار خودش نشاند. سپس دستش را بر روى کاسه زانوى من گذاشت و از همه خواست سکوت کنند و چشمایشان را ببندند. همگى به مدت دوازده دقیقه در سکوت مطلق با چشمان بسته نشستیم. سپس استاد به آرامى گفت که چشمهایمان را باز کنیم. من به استاد گفتم که هیچ اتصالى دریافت نکردم و شبکه شعور کیهانى را احساس نکردم. به او گفتم که وقتى هر محرک صوتى و تصویرى را به مدتى قطع کنید، احساس آرامش پیدا مىکنید و من بعد از ظهر ها ده تا بیست دقیقه در دفتر کارم پشت میز چرت مىزنم و پس از آن احساس خوبى دارم و پر از انرژى دوباره کارم را شروع مىکنم. هیچ گاه هم فکر نکرده ام که به شبکه شعور کیهانى و یا جبرئیل وصل شده ام. البته این تکنیک آقاى استاد تکنیک قدیمى است که مدعیان انرژى درمانى، هیپنوتیست ها، و مسیحیان بنیادگراى مدعى ایمان درمانى براى تبلیغ کارهاى خود به کار مىبرند. وقتى دست را روى زانوى مىگذارند، حرارت تن هرو نفر که در حدود ٣٧ درجه است راه فرارى ندارد و به تدریج جمع شده و زانو را گرم مىکند. این حرارت دیر تر به اطراف نشد مىکند چون معمولا بین هردو پارچه شلوار قرار دارد. توجه داشته باشید که در زیر بغل که پوست بازو و تنه با فاصله کمى از هم قرار دارند حرارت ایجاد شده و عرق ترشح مىشود. این مدعیان این حرارت را به اتصال به مبداء غیبى، انرژرى درمانى، و غیره نسبت مىدهند. مىدانید پاسخ فرادرمانگران و مریدان پیروان کیهانى به کسانى که اتصال را حس نمى کنند چیست؟ آنها مىگویند تو نخواستى تا اتصال برقرار کنى، اگر مىخواستى مىتوانستى! به این ترتیب نشان مىدهند که اعتقاد به عرفان کیهانى رکن اساسى درمان است! و بدون اعتقاد به این فرقه کارى انجام نمىشود.
شعبده بازى در کلاسهاى عرفان کیهانى
در کلاسهاى بالاى عرفان کیهانى که افراد معتقدتر به این فرقه شرکت دارند، بعضى کارهاى شعبده بازى انجام مىشود. نگارنده با مصاحبه با بعضى از افراد شرکت کننده در این کلاسها و نیز به دست آوردن متن نوارهاى سخنرانى و صحبتهاى آقاى طاهرى در این کلاسها این موضوع را دریافته است. در کلاس «دوره تشعشع دفاعى آقاى طاهرى با عملیات نمایشى خود کالبد ذهنى (جن) یک بیمارى را تسخیر شده بود (جن زده شده بود) بیرون مىآورد. در جلسه دیگرى احضار ارواح مىکند. در جلسه دیگرى ایجاد هاله به دور افراد مىکنند. افراد کلاسهاى بالاتر منع شده اند از این که این موضوعها را براى افراد «غیر خودى» بیان کنند. در ظاهر شاگردان این طور توجیه مىشوند که افراد دیگر به این مرحله از تعالى نرسیده اند و لزومى نیست این کرامات را براى آنها بیان کرد. ولى علت اصلى آن این است که نگران افشاء شدن بیشتر این گروه و رمیدن شاگردان و یا کسان دیگرى است که فکر مىکنند که درکلاسهاى معنوى عرفان اسلامى ثبت نام کرده اند.
محمدعلى طاهرىکیست؟
این بخش را به آخر این فصل منتقل کردم تا خوانندگان ابتدا با افکار ابداعى ایشان آشنا شده و سپس به شخصیت او بپردازیم. زیرا ما در اینجا با فکر شخص کار داریم و نه خود شخص و فکرش را انتقاد کردیم و نه خودش را. ولى براى این که خوانندگان کسى را که مدعى ادراکات شهودى، دریافت ماورایى و اتصال به جبریل است بهتر بشناسند، زندگینامهاش را به طور مختصر نقل مىکنیم
محمد على طاهرى که عنوان مهندس را یدک مىکشد و مریدانش معتقدند که او مهندس برق است در سال ١٣۵۵ در کرمانشاه به دنیا آمد. تا پیش از انقلاب در خیابان لاله زار در برابر تئاتر نصر و جامع باربد با فریادهاى خویش عابران را براى دیدن نمایشها دعوت مىکرده است. سپس به کارهاى برقى و سیم کشى مىپردازد و عنوان مهندس برق را بر اساس این اطلاعات فنى براى خود انتخاب مىکند. ایشان هیچ گونه تحصیلات دانشگاهى و حوزه اى ندارد و هر کسى که نوشته هاى ایشان را بخواند به خوبى مىتواند این را دریابد. در اوایل انقلاب به گروه کومله گرایش پیدا مىکند و از هواداران این گروه مىشود. اما به علت موضع گیرىهاى مسلحانه این گروه مارکسیستى با دولت بازرگان که منجر به شکست و فرار آنها به کردستان عراق مىشود ایشان مدتى پنهان مىشود. در سالهاى اولیه انقلاب اسلامى شکست نظامى و سیاسى گروههاى چپ باعث سرخوردگى هواداران آنها شده و موجب مىشود که طیف وسیعى از آنها که مذهب جارى را قبول نداشتند و در عمل نتوانسته بودند مارکسیستم را در ایران جا بیاندازند به مسایل معنوى منهاى مذهب روى آورند. بعضى از این هواداران براى پرکردن خلاء فکرى و معنوى خود جذب ادبیات شده و بعضى جذب عرفانهاى گوناگون مانند مکاتب چینى، ژاپنى، و هندى شدند. آقاى طاهرى و بعضى از همفکرانش هم جذب این عرفانهاى شرقى شدند. حرفهاى میکائو یوسوئى(Mikao Usui) بنیانگذار رى کى (Reiki) را به خوبى مىتوان در سخنرانى ها و نوشته هاى ایشان دید. ایشان همانند همه بدعت گذاران دینى و فرقه هاى شبه مذهبى کم کم شاگردانى را در مقامهاى بالاى ادارى و دانشگاهى ایران پیدا مىکند که از او دعوت مىکنند تا در دانشگاه تهران و دانشگاههاى دیگر سخنرانى کند. همانند هر فرق دیگران، ایشان هواداران سرسختى دارد که به او همچون حضرت مسیح و یا امام زمان مىنگرند و از هرگونه مال و جان دریغى ندارند. گسترش و نفوذ این فرقه نه تنها به خاطر شهریهها و نوشتهها و کتابهاى ایشان است، بلکه کمکهاى بى دریغ مریدان ثروتمند و فدایى ایشان را نیز باید در نظر داشت. همان طور گفتیم پیشرفت ایشان به عنوان سرفرقه به کمک بعضى از مریدان پولدار و تحصیل کرده ممکن بوده است.
ساخت تشکیلاتى و نحوه کارکرد این فرقه همانند همه فرقههاى دیگرى است که هم اکنون در هندوستان و آمریکا و کشورهاى دیگرى غربى و شرقى وجود دارد. یک نفر با یک سرى ادعا که قابل اثبات و یا رد نیست (به قول کارل پوپر فیلسوف اتریشى ابطال ناپذیر است) شروع به کار مىکند. این شخص با جاذبه شخصیتى خود مریدانى را به دست مىآورد و این مریدان با کوشش خود مریدان دیگرى را جذب مىکنند و به این ترتیب یک اجتماع فکرى و یا شبه مذهبى را به وجود مىآورند که با کوشش انسانهاى صادقى به تدریج توسعه پیدا مىکند. از آن جایى که مکانیسم تبلیغ و گسترش این جمع ها از طریق محفل ها و باورهاى شخصى پیروان رهبر و مبدع این فکر است، این گسترش و تبلیغ همانند تبلیغ مذهبى و خودجوش عمل مىکند. به این فرقه ها معمولا افراد ثروتمند و مشهورى مىپیوندند که به علل مختلف روانى، اجتماعى، فلسفى، مذهبى، سیاسى گرایش پیدا مىکنند که ثروت و شهرت آنها سبب مىشود افراد بیشترى به گروه و یا فرقه بپیوندند. (به تاریخچه پیدایش فرقه ساینتولوژى (church of scientology) و یکى از پیروان مشهور آن یعنى تام کروز رجوع کنید). در طى رشد و تعالى این گروه معمولآ رهبر فرقه و یا گروه روابط جنسى با نزدیکان مونث گروه پیدا مىکند و یا علایم فساد مالى در فرقه ظاهر مىشود. این مسئله سپس افشا مىشود و گروه انشعاب پیدا مىکند و بعضى از مریدان دست اول خود گروه دیگرى را ایجاد مىکنند. در بعضى از مواقع که رهبر گروه در مىگذرد و یا بنا به دلایل مختلفى دستگیر مىشود نیز به علت وجود رهبر گروه انشعاب حاصل مىشود و مریدان و نزدیک او ادعاى جانشینى پیدا مىکنند. در دراز مدت که جامعه به وجود چین گروه و فرقه واکنش و کنجکاوى نشان مىدهد و خبرهاى بیشترى در مورد گروه و رهبر منتشر مىشود و به نقد گروه مىپردازد و پیروان مىبینند که ادعا ها دروغ بوده و از رهبر معجزه اى رخ نداده است به تدریج از دور او پراکنده شده و رهبر گروه معمولآ به شکل یک فرد عادى دوباره به زندگى معمولى خود باز مىگردد، اما مرفه تر و ثروتمند تر.
در تاریخ صد سال معاصر ایران افراد زیادى بوده اند که با ادعاهاى عجیب و غریب خود و اختراعات، فلسفههاى خود جامعه را سرگرم کردهاند، ولى تصور نمىکنم که هیچ کس همچون آقاى طاهرى این چنین جمعیت زیادى را به این مدت طولانى «سر کار گذاشته» باشد. على محمد شیرازى و احمد فردید در پرداختن مهملات و یاوه بافى دست کمى از آقاى طاهرى نداشتند و تمام مشخصات بیماران اسکیزوفرنى را به کمال دارا بودند. به نظرم اگر عرفان کیهانى تمام بیماریهاى بشرى را درمان کند، یک بیمارى را نمىتواند درمان کند و آن هم بیمارى روان پریشى است، نمونه اش هم خود آقاى طاهرى است.
(در آخرین لحظاتى که این متن براى غلط گیرى نهایى آماده مىشد آقاى طاهرى به اتهام دخالت غیر مجاز در امور پزشکى، ایجاد فرقه شبه مذهبى عرفان حلقه و تاسیس شرکت هرمى دستگیر و زندانى شد. این اتهام ها همان چیزى بود که در طى این مقاله سعى داشتیم اثبات کنیم).
منابع:
١-انسان از منظرى دیگر، محمدعلى طاهرى، نشر بیژن، چاپ هم شهرویار ١٣٨٨.
٢-عرفان کیهانى حلقه)، مهندس محمد على طاهرى، تهران، انتشارات اندیشه ماندگار، بهار 1388.
٣-طب کل نگر، سال پنجم شماره ١۶ بهار٨٨ ١٣
۴-طب کل نگر، سال پنجم شماره ١٧م بهار ١٣٨٨.
۵-طب کل نگر، سال ششم شماره ١٩ تابستان ١٣٨٨
۶-طب کل نگر، سال ششم شماره ٢٢ زمستان ١٣٨٨.
٧-«ذهن روانشناسى کل نگر» (سایمنتولوژى). مجموعه سخنرانىها در دانشگاه تهران که در چهار ویدئو منتشر شده است.
٨-مجموعه فراوانى از ویدئوها که در کلاسهاى درس و یا در دانشگاه تهران ارایه شده است.
٩-عرفان کیهانى (دوره تشعشع دفاعى)، جزوه منتشرشده حاوى متن نوارهاى پیاده شده سخنرانى در کلاسها و
یادداشتهاى کلاسهاى درس محمدعلى طاهرى در دوره هاى مختلف
١٠-Human from another outlook, Mohammad Ali Taheri, Bijan publications, 2009
*این مقاله پیش از دستگیرى آقاى محمد على طاهرى به اتهام دخالت غیر مجاز در امور پزشکى، ایجاد فرقه شبه مذهبى عرفان حلقه، و ایجاد شرکت هرمى عرفان کیهانى نوشته شده است.
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا