جهان ایرانی
به مناسبت سالروز درگذشت استاد محمدجان شکوری - دربارۀ زبان و ادب و فرهنگ تاجیکستان
- جهان ايراني
- نمایش از جمعه, 29 شهریور 1392 08:59
- بازدید: 4829
برگرفته از تارنمای فرهنگستان زبان و ادب فارسی
بیستوششم شهریورماه برابر بود با نخستین سالروز درگذشت استاد محمدجان شکوری، عضو فقید پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی. استاد شکوری در سال 1304 شمسی در شهر بخارا متولد شد. وی از حامیان تقویت زبان و ادب فارسی در تاجیکستان به شمار میرفت و خدمات ارزندهای را در این حوزه ارائه کرد. فعالیتهای او در سال ۱۹۸۹ میلادی به رسمی شدن زبان فارسی در این کشور انجامید. استاد شکوری دارای مدرک دکتری فیلولوژی بود و از سال 1375 به عضویت پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی درآمد. از این استاد فرزانه نزدیک به پنجاه کتاب در رشتههای مختلف، از جمله زبان و ادبیات و تاریخ و فرهنگ و جامعهشناسی به جا مانده است. وی همچنین در سال ۲۰۰۵ میلادی بهعنوان چهرۀ ماندگار در ایران برگزیده شد.
به همین مناسبت و با گرامیداشت یاد و خاطرۀ این استاد ارجمند، بخشی از نوشتههای وی دربارۀ «سرنوشت فارسی تاجیکی ماوراءالنهر»، برگرفته از کتاب جستارها (ص 65-67)، نقل میشود. روحش شاد و یادش گرامی.
دربارۀ زبان و ادب و فرهنگ تاجیکستان
در سدۀ بیست، بهویژه از اول چهاریک (ربع) دوم آن، در زبان [فارسی تاجیکی] باز یک عامل پرزور خرابیآور جریان گرفت که دوزبانی تاجیکی و روسی bilinguism میباشد.
زمان چنان آمد که میان زبان فارسی تاجیکی و روسی مبارزه آغاز یافت. زبان ادبی تاجیکی در مبارزۀ دوگونگی تا رفت سست شده و قدم به قدم مغلوبیت دچار آمده، میدان را خالی میکرد و جای آن را قسماً گفتگوی عادی و لهجه اشغال مینمود و بیشتر از آن هم نفوذ روزافزون زبان روسی میگرفت. زبان روسی یک زبان قوی و غنی بوده، امکانات زیاد دارد و اگر با زبان فارسی تاجیکی توانا و شکوهمند به عمل متقابل پرثمر میدرآمد، بیگمان زبان فارسی تاجیکی را غنای نو و نیروی تازه میبخشید. لیکن چون زبان فارسی تاجیکی توانمند بهسرعت از میدان بیرون شدن داشت، زبان روسی به جای خالی آن آمد و زبان ملی را که بینوا میگردید بهکلی زیر نفوذ خود گرفت. نفوذ زبان روسی ساختار تفکر ملی را خراب و از ویژگیهای اصلی محروم میساخت.
خوف بزرگی را که به سر زبان ملی آمده بود بیشتر از همه استاد عینی درک کرد. وی از سالهای سیام فهمید که زبان مطبوعات تاجیکی و سخنرانی شخصان رسمی و کارگزاری ادارهها آگنده از قالبهای سخن روسی میشود. عینی سال 1941 در یک نامهاش با اضطراب نوشته بود که «نویسندگان جوان و خوانندگان از مطبوعات زبانویرانکنی را میآموزند». استاد میگوید که آن سالها چون «ناطقان در مجلسها و میتینگها در مسئلههای پلتیکی و عاموی گپ میزدند، زبان آنان پارچههایی بود که عیناً از ترجمهها گرفته شده بودند». استاد تأکید کرده است: «این جریان زبان ویرانکننده در مطبوعات تاجیکی (نه تنها در ترجمهها، حتی در پارچههای اریگنالی [= اصلی (یعنی نوشتههای تاجیکی)] هم) قریب رنگ عمومیت را گرفته بود.»
از این گفتههای استاد عینی آشکار است که جامعۀ تاجیکان فرارود از سالهای سیام سدۀ بیستم به دردی که ما آن را امروز ترجمهزدگی نامیدهایم گرفتار شده بود.
ترجمهزدگی سالهای چهل و پنجاه خیلی ریشه دواند. همۀ کتابهای درسی مکتب میانه (بهجز کتاب درسی زبان و ادبیات تاجیکی) از روسی ترجمه شده بودند، بیشتر آنها ترجمۀ کمهنرانۀ حرفبهحرف بوده. از اینکتابها ترجمهزدگی گویا با شیر مادر به خون نسلهای نورس میدرآمد. این است که ما تاجیکان اکنون ترجمهزدۀ مادرزاد هستیم، مانند ترجمان بیهنری گپ میزنیم و مینویسیم. استاد عینی گفته بود که «دشمن قتال زبان، ترجمان است». ما اکنون اکثراً دشمن خرابکار زبان خود هستیم.
زبان تاجیکی را در زمان شوروی از دفترخانههای حزب، ادارهخانههای دولت، کارخانه و مؤسسه و سازمانها، از درگاه علم (بیشتر پژوهشگاههای فرهنگستان علوم تاجیکستان)، از بسیار بخشهای تحصیلات عالی بیرون رانده بودند. زبان ملی در تاجیکستان نمیتوانست وظیفههای اجتماعی خود را اجرا بکند و فقط در چهار دیوار مکتب، در محدودۀ ادبیات و مطبوعات مانده بود. در این جاها نیز سخت گرفتار درد ترجمهزدگی و عامیانهگویی بود.
در این صورت از پیشرفت زبان و داراییافزایی آن امید نمیماند و هیچ جای تعجب نیست که مردم زبان خود را نمیدانند، مطلبی را آنطور که لازم است نمیتوانند بیان بنمایند. ملت از زبان بزرگ فرهنگی خود که بیشتر از هزار سال صیقل خورده، توانگری یافته بود، محروم شده است. امروز که به استقلال رسیدیم لازم است که زبان بزرگ فارسی تاجیکی را به ملت برگردانیم. ملت را باید از ننگ پستسوادی رهایی بخشاییم.