گزارش
شب داوود رشیدی
- گزارش
- نمایش از پنج شنبه, 27 تیر 1392 16:02
- بازدید: 5230
برگرفته از تارنمای مجله بخارا
در فیلم «فرار از تله» کارگردان جلال مقدم ـ ۱۳۵۰
غروب سه شنبه بیست و پنجم تیرماه ۹۲ به مناسبت سالگرد تولد رشیدی جشن هشتاد سالگیاش به همراه رونمایی از کتاب مجموعه نمایشنامههایش برگزار شد.
در این مراسم که صد و بیست و ششمین شب از شبهای مجله بخارا بود و با همکاری بنیاد فرهنگی اجتماعی ملت برگزار شد، ابتدا علی دهباشی سردبیر مجله بخارا ضمن خیر مقدم به داوود رشیدی و خانوادۀ وی اشاره کرد که پیش از این در زمینۀ تئاتر و سینما، مجله بخارا شبهای نصرت کریمی، بهرام بیضایی، محمد علی کشاروز، امیر هوشنگ کاوسی و در عرصه سینمای جهان شبهای آندره وایدا، بونوئل و فاسبیندر را برگزار کرده است. سپس از دکتر داریوش شایگان خواست که سخنرانی خود را ارائه کند و دکتر داریوش شایگان از روزهای آشنایی و دوستی خود با داوود رشیدی چنین حکایت کرد:
علی دهباشی ـ عکس از مجتبی سالک
« من اینجا امشب به عنوان دوست صحبت میکنم. و داوود یک دوست استثنایی من است و دوستی ما هم برمیگردد به شصت و شش سال پیش. و به این خاطر وظیفۀ خودم میدانستم که چند کلمهای راجع به این دوستی بگویم و ثانیا به زمینۀ فرهنگی داوود در ژنو اشاره کنم. برای اینکه ما از سال ۱۹۵۴ تا سال ۶۰ و ۶۱ ( میلادی) در ژنو بودم و من و داوود شب و روز با هم بودیم. و من شاهد رشد او بودم و دیدم چگونه در واقع حرفۀ داوود شکل یافت و چگونه داوود اولین نمایشش را اجرا کرد. چه کسانی را میدیدیم . اصلاً وضع ژنو در دهۀ ۵۰ میلادی چگونه بود.
خود ژنویها میگویند که سال ۵۰ میلادی عصر حماسۀ ژنو است. برای اینکه دانشگاه ژنو بهترین استادان را داشت و ما از لحاظ فرهنگی اغلب کنسرتهای خوبی داشتیم. فرانسویها میآمدند و تئاتر داشتند.
ولی من اولین باری که داوود را دیدم در مدرسه سن لویی تهران بود. این مدرسه ته خیابان لاله زار در کوچۀ خندان بود. مدرسهای بود که تحت نظارت کشیشهای لازاریس اداره میشد. این دبیرستان در دوران قاجاریه تأسیس شده بود. یعنی فکر میکنم اواخر سطلنت ناصرالدین شاه و اوایل سلطنت مظفرالدین شاه. ولی به هر حال این دبیرستان معروف است چون چند تن از نخبگان و بزرگان ایران آنجا بودند. از جمله صادق هدایت در آنجا درس خواند . نیما یوشیج هم در آنجا درس خواند و علی اکبر سیاسی که بعدها شد رئیس دانشکده ادبیات تهران و یکی از ارکان دانشگاه تهران . فکر میکنم سال ۱۳۲۵ بود که دیدیم جوانی وارد شد و گفتند که از ترکیه میآید. چون پدرش مرحوم آقای عبدالرحیم رشیدی دیپلمات بود و مدت سه سال در ازمیر قنسول ایران بود. و داوود هم طبیعتاً در آنجا درس خوانده بود. موقعی که من با او صحبت کردم فهمیدم که ترکی هم بلد است. شروع کردم با او به ترکی استانبولی صحبت کردم. در چنین موقعیتی بود که من با داوود آشنا شدم و پس از مدرسه مدتی با هم ارتباط نداشتیم تا آن که داوود رفت فرانسه و من هم رفتم انگلیس. چهار پنج سالی انگلیس بودم . آن موقعی که ما میرفتیم فرنگ، یا باید مهندس میشدیم یا دکتر. طبیعتاً ما هم تصمیم گرفتیم که دکتر بشویم که چندان هم دوام نیاورد. ولی یک چیزی را به ما میگفتند که بسیار مهم بود. به ما میگفتند بروید درس بخوانید و برگردید و به مملکتتان خدمت کنید و مفهوم خدمت همیشه در ذهن من بود. »
دکتر داریوش شایگان ـ عکس از جواد آتشباری
سپس دکتر شایگان در ادامه سخنانش به تداوم دوستیاش با داوود رشیدی در ژنو پرداخت: « در ژنو بود که یک دیگر را میدیدیم و دوستیمان شروع شد. و چون من هم تئاتر علاقه داشتم با داوود دربارۀ تئاتر گفت و گو میکردیم و در همین گفت و گوها بود که من متوجه شدم که داوود یک آکتور مادرزاد است. یعنی سرنوشتش رقم خورده و آکتور خواهد شد. برای این که هم طنز عجیبی داشت، دوم اینکه خیلی خوشمزه بود، خیلی هم بازیگوش بود و خیلی خوب هم دیگران را تقلید میکرد. و من شاهد بودم که داوود وارد تئاتر شد» دکتر شایگان به کارگردانی رشیدی در عرصه تئاتر اشاره کرد ،« وقتی داوود رشیدی در انتظار گودوی بکت را در جشن هنر شیراز به روی صحنه برد، یک اتفاق نادر هنری بود و از حیث اجرا شاهکاری بود که همه را به حیرت واداشت.»
سپس نوبت به علی نصیریان رسید که ضمن تشکر از مجله بخارا برای برپایی این مراسم، از تئاتر و داوود رشیدی سخن گفت:
« در اواسط دهۀ سی یک جریان جوان و نوی تئاتری بود که از تئاتر لاله زار مجزا بود و تفاوت داشت. پیش از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، عدهای از ما که در آن زمان جوان بودیم و به دنبال سبک و شیوۀ پیشرفته و مترقی تئاتر بودیم ، رفتیم به کلاس. به تئاتر سعدی که عبدالحسین نوشین ادارهاش میکرد. عبدالحسین نوشین عضو مرکزی حزب توده بود، در واقع مخفی بود و فرار کرده بود ولی خانمش لورتا و حسین خیرخواه و خاشع بودند و تئاتری درست شده بود با کمک عبدالکریم امینی در همین خیابان آبان سابق به نام تئاتر سعدی و اولین کارش هم نمایش « بادبزن خانم ویندرلی » بود. ما سال ۳۱ آنجا رفتیم و شاگرد شدیم. یکی از استادانی که آنجا بود و ما توانستیم محضرش را درک کنیم آقای خیرخواه بود. بعد مصادف شد با ۲۸ مرداد ۳۲٫ و چون تئاتر متصف بود به چپ، تئاتر را آتش زدند و تئاتر به هم خورد و ما هم به گوشه و کنار فرار کردیم. بعد رفتیم هنرستان هنرپیشگی. تنها مدرسه تئاتر که در آن زمان وجود داشت. این گروه جوان بود که گفتم به دنبال تئاتری نو بود از همین جا شروع شد. »
علی نصیریان در ادامه به آشنایی با شاهین سرکیسیان اشاره کرد که عاشق تئاتر بود، تئاتر مدرن و به ویژه شیفتۀ چخوف و افزود،« جریان تازه تئاتری از خانه ایشان شروع شد. جوان بودیم و خیلی تازه نفس و آرزومند کار و بسیار هم بیامکان. سرکیسیان امکانی نداشت جز یک آپارتمان اول خیابان رشت. طبقۀ چهارم که شامل سه اتاق بود ، یک اتاق به مادرش تعلق داشت و یکی هم اتاق خواب خودش بود و یکی هم نشیمن و ناهارخوری که مجموعاً اتاقکی بود و تعدادی آدم را آنجا جمع میکرد و ما در آنجا تمرین میکردیم . آثار آرتور میلر و پیراندللو و ایبسن را. ولی موفق نبودیم. تنها دلخوشی ما این بود که این اتودهایی را که میکردیم یک عده آدم مثل شاملو، جلال آل احمد و سودابه گنجهای میآمدند و نگاه میکردند و اظهار نظر میکردند. تا آن که به ما گفتند حالا که شما توانایی ندارید این کارها را بازی کنید بروید به سراغ چیزهای سادهتر . مثلاً تئاتر ایرانی. و پیشنهاد کردند که ما قصههای هدایت را بخوانیم و یکی دو تا قصه را اتود کردیم و به نتیجه رسیدیم. و بردیم دفتر آقای خانلری و ایشان هم خیلی پسندیدند و ما را به باشگاه دانشگاه بردند. و این شروع حرکت ما بود. »
علی نصیریان ـ عکس از مجتبی سالک
علی نصیریان سپس درباره تأسیس هنرهای دراماتیک چنین گفت،« در دهۀ سی بود که یک سری از فرنگ برگشتهها رفتند به هنرهای دراماتیک، کسانی مثل منوچهر انور، خجسته کیا، پری صابری، حمید سمندریان و داوود رشیدی. منوچهر انور و خجسته کیا اولین فرنگ رفتهها بودند که خیلی به ما یاد دادند و ما خیلی از اینها یاد گرفتیم و با تئاتر دنیا آشنا شدیم. از جمله کسانی که خیلی از نظر اجرایی فعال بودند حمید سمندریان بود و بعد از او هم داوود رشیدی. داوود رشیدی یکی از فعالترین فرنگ رفتهها بود. مدام کار میکرد . و در همین دوران بود که با داوود رشیدی آشنا شدم و داوود به من پیشنهاد کار کرد. نمایشنامهای بود به نام کاپیتان قراگز که خیلی هم از نظر مفاهیم و موضوع و شخصیتها به جامعۀ ما میخورد و این هوشمندی آقای رشیدی بود که این کار را انتخاب کرد. کارهای آقای رشیدی محدود به یک جا نبود. خیلی وسیع و گسترده کار میکرد. او از اعضای شورای تئاتر بود. و بعد از انقلاب هم در فیلمهای سینمایی کار کرد.
لُب کلام میخواهم بگویم این فرنگ رفتههایی که آمدند خیلی به ما کمک کردند. آنها در واقع یکی از ارکان موج جدید تئاتر بودند. و داوود یکی از آنهاست . در انتظار گودویی که داوود کار کرد، یک نقطه عطف در تئاتر ایران است. نقطه عطف جدی. در آن زمان شما بکت بیاورید و آن هم در انتظار گودو که یکی از مهمترین کارهای تئاتر جدید بود . خیلی اهمیت دارد. و داوود رشیدی از این آمدن و رفتن و این مدت عمر نهایت بهره را برد در خدمت به جامعه و در خدمت به ملتش و فرهنگش و هنرش. و به نظر من داوود باید راضی باشد. علاوه بر آن داوود معلمی کرد و شاگردان بسیاری داشت و هر جا هم که رفت و هر جا هم که مدیریت داشت ، خوب عمل کرد . همیشه راهگشا بود. همیشه دوستی خوب و مهربان و با فرهنگ بود. و من شخصاً از داوود رشیدی بسیار چیزها یاد گرفتم و از اینجا لازم است که تشکرخودم را به محضرشان تقدیم کنم.»
بعد از آن نوبت به اکبر زنجانپور رسید :
« قرار است از داوود رشیدی حرف بزنیم. آدم وقتی در سن شصت هفتاد سالگی است و به عکسهای دوران کودکی خود در دوران مختلف نگاه میکند، مثل عکسهای دوران بیست سالگی ، هیچ شباهتی پیدا نمیکند. یک آدم دیگری است و آدم نمیتواند بگوید کدام یکی از این عکسهاست. ولی خوب در ذهنیت خودمان و در تنهایی خودمان، خودمان را دنبال میکنیم.
من روزی که آقای رشیدی را از نزدیک دیدم، جوان بود و قبراق. و خب همه کسانی که در انتظار گودو را دیدند ، میدانند که شاهکار صحنه بود. و او در اولین فیلمش ، فرار از تله، هم خیلی خوب ظاهر شد. ما وقتی جوان هستیم سخت کار میکنیم چون شعف داریم. برای آینده شعف داریم. ولی یواش یواش که به دوران کهولت نزدیک میشویم همه چیز فرق میکند.»
اکبر زنجانپور ـ عکس از مجتبی سالک
و پیام عزت الله انتظامی که به علت درد پا نتوانسته بود در این مراسم شرکت کند توسط علی دهباشی قرائت شد:
«هشتاد سالگی دوست دیرینم هنرمند عزیز تئاتر و سینما را که در عرصه هنر و موقعیت مدیریت فرهنگی و هنری خوش درخشیده است تبریک و تهنیت میگویم و امیدوارم سلامت و پایدار باشد. عزت الله انتظامی/ ۲۵ تیر ماه ۹۲ »
صحنه ای از مراسم بزرگداشت داوود رشیدی ـ عکس از جواد آتشباری
سپس هوشنگ گلمکانی در جایگاه سخنرانان قرار گرفت:
« من قصد سخنرانی ندارم فقط یک نکتهای را باید درباره نقش و تأثیر آقای رشیدی در سینمای ایران و در بازیگری ایران میگویم. البته با یک مقدمهای. اولین بازیگران سینمای ایران تئاتری بودند. نگاه تئاتر ایران در آن سالها یک جور نگاه سنتی بود به نمایش. حتی چپهای تئاتر ایران هم اگر نگویم نگاه سنتی ولی باید بگویم نگاهی کلاسیک به تئاتر داشتند و هنوز تئاتر مدرن ، یا درست تر بگویم تئاتر آوانگارد به ایران نیامده بود. در اواخر دهۀ سی و اوایل دهۀ چهل چیزی بود که زنده یاد دکتر کاوسی نام فیلم فارسی را به آن داده بود. تئاتریها هم که به هر حال آدمهای جدیتری بودند در آن سالها از سینمای فارسی رویگردان شدند. در سال ۴۸ با فیلم گاو موجی نو شروع شد و دوباره تئاتریها با سینما آشتی کردند. اما وقتی که آقای رشیدی فیلم فرار از تله را بازی کرد و چه آدم مناسبی هم ایشان را انتخاب کرد، جلال مقدم که او هم یک مقدار حال و هوایش با سینمای آن زمان فرق داشت و خودش هم آدم غیرمتعارف و آوانگاردی بود، لااقل از نظر روحیه آوانگارد بود، یک نقطۀ عطف بود. به این دلیل که آقای رشیدی کسی بود که از فرنگ آمده بود . تئاتر را در فرنگ تحصیل کرده بود و وقتی وارد سینما شد اسمش با در انتظار گودوی ساموئل بکت گره خورده بود. و حضور آقای رشیدی عیار بازیگری را در سینمای ایران بالا برد. و با آن پیشینه وزن و اعتبار بیشتری به سینمای ایران داد. ممنون آقای رشیدی از این کاری که کردید در تاریخ سینمای ایران».
هوشنگ گلمکانی ـ عکس از جواد آشتباری
سپس علی دهباشی از جعفر والی که در جمع تماشاگران حضور داشت، خواست که چند کلمهای درباره کار با داوود رشیدی سخن بگوید و والی گفت:
« چه سعادتی است که آدم دربارۀ دوستش حرف بزند. من با داوود پیش از آنکه به ایران بیاید آشنا شدم. با خانواده داوود .بعد هم آمدیم به اداره تئاتر. آن موقع ما مشغول تئاتر بودیم و من میتوانم بگویم که اولین بار این فرصت وقتی نصیب من شد که با او کار کنم که از من خواست تا در نمایشنامهای با عنوان « میخواهی با من بازی کنی» بازی داشته باشم. و من آنجا نقش یک دلقک را بازی کردم و خودم از این بازی خیلی راضی بودم، آنقدر که بعد از این کار دلم میخواست دلقک سیرک بشوم. بعد هم داوود نمایشنامهای را کار کرد به نام کاپینان قرگز و من آنحا در نقش گیری گوری ظاهر شدم. و من بارها به داوود توصیه کردم که بیا این نمایش را دوباره کار کنیم و لی از آنجا داوود هیچ وقت خودش را تکرار نمیکند حاضر نشد. کار کردن با داوود یک دنیا شور و هیجان و انرژی بود. و من این سعادت را داشتم که با داوود کار بکنم و خودش این را میداند که خیلی دوستش دارم.»
جعفر والی ـ عکس از جواد آتشباری
سپس مرضیه برومند از آشناییاش با عرصه تئاتر، کار برای کودکان و تأثیر داوود رشیدی در عرصۀ برنامههای کودک حکایت کرد:
« میخواهم چیزهایی را خیلی سریع برایتان بگویم. من از بچگی تئاتر بازی میکردم . در دبیرستان از قضا با سوسن تسلیمی هم کلاس شدم. از کلاس هفتم. تئاتر کار میکردیم. اکثراً با هم مینوشتیم. من کارگردانی میکردم ، سوسن بازی میکرد. کم کم در منطقه آموزش و پرورش کار کردیم،بعد هم کم کم سر از برنامههای تلویزیون درآوردیم. برنامه جوانان و تا اینجا اقای رشیدی هنوز وارد زندگی ما نشده بود. خواهرم احترام برومند مجری تلویزیون بود. گوینده بود . مجری برنامه کودک بود. خیلی هم مجبوب بود و همه او را میشناختند و خوب باعث افتخار ما بود. از بچگی هم الگو بود برای ما. و اسم داوود رشیدی را هم در نشریات آن زمان میدیدیم .
به هر حال داوود رشیدی عضو خانوادۀ ما شد و ما روزگاران خیلی خوبی را در خدمت داوود رشیدی گذراندیم. شوهر خواهر بسیار خوبی است. خیلی شیرین است. خیلی بانمک است و خیلی هم همراه است.
اما من میخواهم راجع به یک وجه از داوود رشیدی صحبت کنم که شاید تا امروز مغفول مانده است. و آن تأثیری است که داوود رشیدی بر بخش کودک تلویزیون گذاشت. شاید کمتر کسی بداند که اگر ما الآن برای کودکان برنامههای تلویزیونی داریم و در گذشته برنامههای درخشانی داشتیم ، به دلیل توجهی بود که داوود رشیدی به برنامهسازی برای کودکان نشان داد و به این خاطر مرهون داوود رشیدی هستیم. »
مرضیه برومند ـ عکس از جواد آتشباری
مرضیه برومند در ادامه سخنانش به واحد نمایش تلویزیون در زمان مدیریت داوود رشیدی اشاره کرد:
« در زمان مدیریت داوود رشیدی بود که سلطان صاحبقران ساخته شد، دایی جان ناپلئون، قصههای مثنوی ساخته علی حاتمی، خانه قمرخانم و حتی کارهای مردم پسندتر مثل خانه بدوش، مراد برقی و تلخ و شیرین ساخته شد.
و داوود رشیدی برد که ما را که تازه از کانون پرورش جدا شده بودیم به تلویزیون برد تا یک گروه داشته باشیم و مخصوص بچهها کار کنیم. کارهایی مثل پنبه دانه، کلاه و شال و اره، کدو قلقلی، دزد و رنگ قرمز، خرس و کوزه عسل و گلباران و... تولید شد. و اگر امروز برنامههایی مثل کلاه قرمزی، هادی و هدی، خانه مادر بزرگه، مدرسه موشها و ... ساخته میشود، براساس زمینهای است که داوود رشیدی فراهم کرد و اینجاست که باید بگویم داوود رشیدی به گردن همه ما حق دارد.»
در بخشی دیگر از مراسم پیام انجمن بازیگران خانه سینما توسط آقای دهکردی قرائت شد:
« به نام خداوند زیبایی ها و مهربانی ها
امشب به فخری افزون و انکار ناپذیر ، در کنار شما سرآمدان و فرهیختگان ِ ادب ، هنر و فرهنگ ِ با عزت ِ کشورمان ، به بهانه و شکرانه ی زادروز ِ به جهان پای نهادن ِ مردی بزرگ ، در کنار هم قرار گرفته ایم .
مردی آن گونه بزرگ ، که بی تردید تنها و تنها او می توانست در سال های پرتلاطم ِ جاری بر جان و پیکره ی سینمای کشورمان ، نا خدا و سکانداری مقتدر ، مدیر و مدبر در صنف و خانواده ی بازیگران باشد .
هنرمندی بی بدیل ، که در اوج توانمندی و بی نیازی ، با در بر داشتن اعتباری بسیار والا وهمراه داشتن انبوه افتخارات ِ هنری ، فرهنگی و علمی خویش ، بر آسایش ِ خیال و ، خلوت و ، آرامش ِ در خانه نشستن ، پشت کرده ، روح و جان و توانش را به یکباره ، عاشقانه و پدرانه رهن دردمندی ها و دل نگرانی های فرزندانش در انجمن بازیگران سینمای ایران کرده است .
و بی شک ، این ، گوهری است ، که در این روزگار کیمیاست .
امشب با همت والا و ستودنی ِ صاحبان ِ ارزشمند قلم ، بنیاد وزین موقوفات دکتر محمود افشار ، با یاد و گرامی داشت دکتر ایرج افشار ، و نام پر افتخار نشریه ی باوقار بخارا ، فرزندان ، شاگردان و یاران ِ این هنرمند ِ بی تکلف و ماندگار ، مجال ِ آن را یافتند تا به رسم دیرینه ، در برابر ِ جایگاه ِ مرشد و معلم خود ، به احترام و تکریم ، تمام قد ایستاده ، زیباترین و صمیمانه ترین شادباش ها را تقدیم ایشان داشته و سلامتِ وجود فرخنده ، نازنین و مبارکشان را از خداوند ِ زیبایی ها و مهربانی ها آرزو کنند .
علی دهکردی ـ عکس از جواد آتشباری
بی تردید ، ثبات و سربلندی ِ سینمای پرافتخار امروز ِ میهنمان ، مدیون ِ تلاش و از خود گذشتگی ِ مردانی است اینچنین ، که روح تلاش جمعی و اعتبار صنفی را سر لوحه ی خود قرار داده اند .
مردانی که متعلق به خود نیستند ،
مردانی از جنس هنر و متعلق به فرهنگ .
اینک بازیگران ایران ، با افتخار ِ تمام ، تعظیم می کنند ، در برابر ِ همیشه و همواره رئیس خود ، در برابر عالیجناب استاد داود رشیدی .
شورای مرکزی انجمن بازیگران سینمای ایران»
و اتابک نادری مدیر تئاتر شهر نیز از سوی هنرمندان تئاتر شهر حضور پیدا کرد و سالگرد تولد داوود رشیدی را شادباش گفت.
یکی دیگر از بخشهای این مراسم پخش فیلمی مستند از داوود رشیدی بود ساختۀ رسول صدر عاملی و شهریار علیحدی.
از جمله شخصیتهای شرکت کننده در شب داوود رشیدی میتوان از : محمد علی سپانلو، فخرالدین فخرالدینی، راضیه برومند، جعفر مدرس صادقی،جواد مجابی، آسیه جوادی،محمدرضا اصلانی، سودابه فضائلی، سرمد قباد، توفیق سبحانی، پوران صلح کل، منصور ضابطیان، فرزانه قوجلو، داریوش اسدزاده، ابوالحسن داوودی، مهدی فخیم زاده، حبیب رضایی، علی دهکردی، سروش صحت، عادل بزدوده، الهام پاوه نژاد، مسعود رایگان ، ،محسن میرزایی، محمدعلی اینانلو، قدرت الله مهتدی، دکتر اکبر ساعدی، جعفر والی، اسماعیل شنگله، ناهید طباطبائی، فاطمه قاضیها، مهندس حائری، عظیم زرین کوب، نگار اسکندرفر،گلبرگ برزین، محمد ناصری پور، محمود بصیری یاد کرد.
در پایان جلسه داوود رشیدی با حضور محمدعلی منصوری از کتابش رونمایی کرد و کیک تولد خودش را برید.
رونمایی کتاب داوود رشیدی ـ عکس از جواد آتشباری
تولد هشتاد سالگی داوود رشیدی ـ عکس از جواد آتشباری
احترام برومند ـ عکس از ژاله ستار
لیلی رشیدی ـ عکس از ژاله ستار
در فیلم « فرار از تله» کارگردان جلال مقدم ـ ۱۳۵۰
داوود رشیدی در فیلم سینمایی « فرار از تله» به کارگردانی جلال مقدم ۱۳۵۰
داوود رشیدی در سریال هزاردستان به کارگردانی علی حاتمی ـ ۱۳۵۹
داوود رشیدی در فیلم خانه عنکبوت با جمشید مشایخی، عزت الله انتظامی، مسعود بهنودـ کارگردان علیرضا داودنژاد ـ ۱۳۶۲
داوود رشیدی و علی نصیریان در سریال « گرگها» به کارگردانی داود میرباقری ۱۳۶۵
در سریال عطر گل یاس به کارگردانی بهمن زرین پور ـ ۱۳۷۰
داوود رشیدی در تمرین ریچارد سوم اثر شکسپیر سالن تئاتر شهر ۱۳۷۸