تاریخ معاصر
قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱، قیامی خودانگیخته یا سازمانیافته؟
- تاريخ معاصر
- نمایش از یکشنبه, 30 تیر 1392 21:29
- بازدید: 5467
برگرفته از تارنمای ایرانچهر به نقل از فصلنامه ی نگاه نو ، سال ۲۱، شماره ۹۴ ، تابستان۱۳۹۱
محمدحسین خسروپناه
شصت سال از قیام ۳۰ تیر۱۳۳۱ می گذرد ؛ قیامی که زمینه ساز آن استعفای دکتر محمد مصدق از نخست وزیری بود و هدفش بازگرداندن وی به نخست وزیری و پاسداری از نهضت ملی شدن صنعت نفت و آزادی های سیاسی . در شش دهه ای که از آن قیام می گذرد اسناد ، مقاله ها و کتاب هایی در توضیح و تحلیل آن و اهمیتش در روند نهضت ملی منتشر شده است . از این رو ، در مورد رویدادهای و تحولات روزهای ۲۶ تا ۳۰ تیر ۱۳۳۱ ابهام چندانی وجود ندارد. با این حال ، یک پرسش همچنان بی پاسخ مانده است : آیا قیام ۳۰ تیر قیامی سازمان یافته بود یا خودانگیخته؟ اهمیت این پرسش هنگامی بیشتر مشخص می شود که تحولات نهضت ملی شدن صنعت نفت وحتی دیگر رویدادهای تاریخ معاصر ایران از منظر تاریخ اجتماعی و نقش توده ها مورد توجه وبررسی قرار گیرد .
برخی از پژوهشگران تاریخ معاصر و فعالان سیاسی بر این نظرند که قیام ۳۰ تیر قیامی سازمان یافته بوده است ؛ مثلا یرواند آبراهامیان می نویسد : « جبهه ملی ـ با حمایت حزب توده ـ از مردم خواست تا در پشتیبانی از مصدق به اعتصابات عمومی و تظاهرات گسترده دست بزنند .[...]حزب توده نیز مردم را به اعتصاب عمومی و راهپیمایی سراسری در روز ۳۰ تیر فراخواند.» (۱) برخی از فعالان سیاسی هم که در سال ۱۳۳۱ در رهبری احزاب و گروه ها قرار داشتند ، بر سازمان یافته بودن قیام تاکید می کنند ؛ مثلا نورالدین کیانوری از رهبران حزب توده ایران ، مدعی است : « تظاهرات ۳۰ تیر به دعوت آیت الله کاشانی شروع شد و مردم به حمایت از مصدق به خیابان ها ریختند.» (۲)گزارشی که در پی می آید ، به توضیح روند شکل گیری قیام ۳۰ تیرمی پردازد و زمینه ای را برای خوانندگان فراهم می کند که خود به این پرسش شصت ساله پاسخ بدهند : قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ قیامی سازمان یافته بود یا خودانگیخته ؟
***
استعفای نخست وزیر
روز ۲۵ تیر۱۳۳۱ دکتر محمد مصدق برای مذاکره درباره ی ماده ی واحده ی اختیارات (۳) و اعلام اسامی وزیران دولت خود به دیدار شاه رفت . در این دیدار که از ساعت ۱۱ صبح تا حدود ۳ بعدازظهر ادامه داشت ، ابتدا دکتر مصدق نارضایتیاش را از مخالفت اکثر نمایندگان مجلس شورای ملی و همچنین نمایندگان مجلس سنا نسبت به ماده واحده ی اختیارات بیان کرد و درباره ی ضرورت تصویب آن ماده ی واحده برای اجرای اصلاحات اقتصادی ، مالی ، پولی ، و اداری در کشور توضیح داد.(۴) در این دیدار، به احتمال زیاد ، دکتر مصدق از شاه خواسته بود نمایندگان طرفدار خود را در مجلس شورا و مجلس سنا برای تصویب اختیارات درخواستی دولت ترغیب کند. از نظر دکتر مصدق اجرای اصلاحات مورد نظر دولت بدون تصویب اختیارات درخواستی امکانپذیر نبود. به نوشته ی روزنامه ی کیهان ، دکتر مصدق در همان دیدار به شاه میگوید : « در صورتی که مجلس با اعطای اختیارات به دولت موافقت نکند ادامه کار برای ایشان مقدور نخواهد بود.»(۵) سپس دکتر مصدق اسامی وزیران مورد نظر خود را اعلام کرد و درباره ی وزیر جنگ متذکر شد : « وزارت جنگ را خود اینجانب برعهده میگیرم. » شاه که ارتش را تکیهگاه و عامل پایداری سلطنت خود میدانست و تا آن زمان ـ هرچند برخلاف قانون اساسی ـ وزیر جنگ با صلاحدید او تعیین شده بود ، تأملی میکند و میگوید : « درباره وزیر جنگ خوب بود مشورتی میشد ؛ زیرا به عقیده من باید شخص مورد نظر ما بر رأس این کار باشد.»(۶) در برابر اصرار دکتر مصدق بر تصدی وزارت جنگ و تأکید بر اینکه « اینجانب نخستوزیر میباشم و حق این است که وزیر جنگ را خود انتخاب کنم .»(۷) شاه به صراحت نگرانی خودش را بر زبان آورد : « پس بگویید من چمدان خود را ببندم و از این مملکت بروم.»(۸) دکتر مصدق برای رفع نگرانی شاه میگوید : « چون این وضع [رفتن شاه از ایران] برای اینجانب قابل قبول نیست لذا با کمال تأسف ناگزیر به استعفا میباشم.» (۹) سپس برمیخیزد که از اتاق خارج شود « ولی اعلیحضرت پشت درب اتاق که بسته بود ، ایستادند و از خروج من ممانعت فرمودند.» (۱۰) شاه که در آن مقطع همچنان موافق نخستوزیری دکتر مصدق بود ، تاکید میکند : « صلاح در این است که شما به کار ادامه دهید و وزیر جنگ نیز با صلاحدید من تعیین شود.» (۱۱)
دکتر محمد مصدق
پافشاری شاه و دکتر مصدق بر موضع خود نسبت به وزیر جنگ (۱۲) موجب شد مذاکرات آنها در این زمینه به نتیجه نرسد و سرانجام شاه در برابر اصرار دکتر مصدق به استعفا میگوید : « تا ساعت ۸ بعدازظهر اگر از من به شما خبری نرسید آن وقت استعفای خود را کتبی بفرستید. » و از آنجایی که احتمال میداد استعفای دکتر مصدق موجب اعتراض مردم و ناآرامی شود ، میگوید : « چنانچه برای من پیشامدی بکند از شما انتظار مساعدت و همراهی دارم.»(۱۳)
دکتر مصدق به خانه باز میگردد و در ساعت ۸ شب استعفانامه ی خود را به این شرح مینویسد و برای شاه به کاخ سعدآباد میفرستد :
پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاهی
چون در نتیجه تجربیاتی که در دولت سابق بدست آمده پیشرفت کار در این موقع حساس ایجاب میکند که پست وزارت جنگ را فدوی شخصاً عهدهدار شود و این کار مورد تصویب شاهانه واقع نشد البته بهتر آن است که دولت آینده را کسی تشکیل دهد که کاملاً مورد اعتماد باشد و بتواند منویات شاهانه را اجرا کند. با وضع فعلی ممکن نیست مبارزهای را که ملت ایران شروع کرده است پیروزمندانه خاتمه دهد. فدوی دکتر مصدق ۲۵ تیر ۱۳۳۱ (۱۴)
استعفای دکتر مصدق، شاه را در موقعیت دشواری قرار داد ؛ از مدتی قبل شاه زیر فشار جرج میدلتون (کاردار سفارت انگلستان در تهران) ، لوی هندرسن (سفیر آمریکا در تهران) و همچنین گروهی از افراد پرنفوذ دربار ، مانند ملکه ی مادر و اشرف پهلوی ، قرار داشت که از او میخواستند دکتر مصدق را برکنار کرده و فرد مورد اعتماد آنها را به نخستوزیری بگمارد. در تیرماه ۱۳۳۱ کاندیدای آنها برای نخستوزیری ایران احمد قوام بود که شاه نظر مساعدی به او نداشت.(۱۵) شاه ، با قبول استعفای دکتر مصدق ، ناچار میشد قوام را به نخست وزیری انتخاب کند . از این رو، پس از دریافت استعفانامه ی دکتر مصدق در ساعت هشت و پانزده دقیقه شب ۲۵ تیرماه ، بلافاصله حسین علا را برای مذاکره با دکتر مصدق و جلب موافقت او به ادامه ی کار فرستاد . به گزارش روزنامه ی کیهان « چند دقیقه از ساعت ۹ شب گذشته بود که آقای علا وزیر دربار شاهنشاهی به منزل دکتر مصدق رفته و مدتی با ایشان به مذاکره در اطراف استعفای نخستوزیر پرداختند»(۱۶) که نتیجهای نداشت .
تکاپوی جناحها
صبح پنجشنبه ۲۶تیرماه حسین علاء به مجلس شورای ملی رفت و در ملاقات با هیئت رئیسه ی مجلس اعلام کرد که دکتر مصدق از نخست وزیری استعفا داده و شاه استعفایش را پذیرفته است و از هیئت رئیسه ی مجلس خواست تمایل نمایندگان را به نخستوزیر آینده استعلام کنند.(۱۷) در ضمن یادداشتی بدون امضاء را که بر کاغذ دارای نشان دربار نوشته شده بود و علت استعفای دکتر مصدق را توضیح میداد به دکتر سیدحسن امامی، رئیس مجلس ، داد که برای نمایندگان قرائت کند. (۱۸) آنگاه حسین علا به دیدار آیتالله کاشانی رفت . « مذاکرات طرفین نیم ساعت به طول انجامید و بیشتر در این باره بود که ایشان [کاشانی] نگذارند در چنین موقعی براثر استعفای دکتر مصدق کشور متشنج شود.» (۱۹)
محمدرضا شاه پهلوی
دکتر امامی نمایندگان مجلس را به جلسه ی خصوصی دعوت کرد و یادداشتی را که وزیر دربار به او داده بود و چنین مضمونی داشتt، برای آنها قرائت کرد : « چون آقای دکتر مصدق ضمن معرفی پست وزارتخانهها ، پست وزارت جنگ را به عهده خود واگذار کرده بود و اداره وزارت جنگ با فرمانده کل قوا است بنابراین اعلیحضرت قبول نکردند و ایشان استعفا کردند.»(۲۰) سپس امامی از نمایندگان خواست تمایل خود را به نخستوزیر آینده اعلام کنند . به پیشنهاد حائریزاده ، برای جلوگیری از تحریک احساسات و درگیری بین نمایندگان ، جلسه ی خصوصی تعطیل شد تا نمایندگان در فراکسیونها درباره ی نخستوزیر آینده بحث و بررسی کنند و به توافق برسند .
گزارش روزنامهها و خاطرات منتشرشده ی نمایندگان دوره ی هفدهم مجلس شورای ملی حاکی از آن است که در صبح روز ۲۶ تیرماه ، نمایندگان جناحهای مختلف نسبت به شخص خاصی وحدت نظر نداشتند و حتی در ابتدا عدهای از نمایندگان فراکسیون وطن (نمایندگان جبهه ی ملی ایران) در پی معرفی شخصیتی از رهبران جبهه ی ملی برای نخستوزیری بودند.(۲۱) با این حال ، نمایندگان « فراکسیون وطن » خیلی سریع بر دکتر مصدق به توافق رسیدند و با انتشار اعلامیهای نظر خود را به این ترتیب اعلام کردند :
ما امضاءکنندگان ذیل ، نمایندگان مجلس شورای ملی در تأیید سوگندی که برای حفظ مبانی مشروطیت در مجلس شورای ملی یاد کردهایم و به علت اینکه معتقدیم در شرایط فعلی ادامه نهضت ملی جز با زمامداری دکتر مصدق میسر نیست ، متعهد میشویم با تمام قوای خود و وسائل موجود از دکتر محمد مصدق پشتیبانی نماییم .
پارسا، صفایی، مهندس زیرکزاده ، دکتر معظمی ، دکتر شایگان ، دکتر بقایی ، قناتآبادی ، مکی ، خلخالی ، حاج سیدجوادی ، نریمان ، زهری ، اقبال ، حائریزاده ، مدرس ، کریمی ، شبستری ، اخگر، انگجی ، فرزانه ، میلانی ، مهندس حسیبی ، خسرو قشقایی ، محمدحسین قشقایی ، جلالی ، شاپوری ، مهندس رضوی ، یوسف مشار(۲۲)
و بعدازظهر آن روز عدهای دیگر از نمایندگان در مورد نخست وزیری احمد قوام به توافق رسیدند . و این در حالی بود که در جلسه ی غیرعلنی ۱۵ تیرماه که برای آگاهی از نظر و تمایل نمایندگان به نخستوزیر آینده رأیگیری شده بود ، از ۶۵ نفر حاضر در جلسه تنها دو نفر به احمد قوام رأی داده بودند. (۲۳) در همان زمان گفته شد رأی نمایندگان به قوام ناشی از اعمال نفوذ شاه بوده است.(۲۴)
احمد قوام ( قوام السلطنه )
عصر روز ۲۶ تیرماه جلسه ی غیرعلنی مجلس شورای ملی در غیاب نمایندگان « فراکسیون وطن » و با حضور ۴۲ نماینده ، که کمتر از حد نصاب قانونی بود، تشکیل شد و نمایندگان حاضر در جلسه با دادن ۴۰ رأی به احمد قوام تمایل خود را به نخستوزیری او اعلام کردند. رأیگیری در ساعت ۱۹ و ۳۰ دقیقه به پایان رسید و دکتر امامی به کاخ سعدآباد رفت که تمایل نمایندگان به نخستوزیری احمد قوام و گزارش اوضاع مجلس را به شاه اطلاع دهد. (۲۵) همزمان با تشکیل جلسه ی غیرعلنی، نمایندگان فراکسیون وطن (۲۸ نفر) جلسه ی خود را در حوضخانه ی مجلس تشکیل دادند و تصمیم گرفتند برای جلوگیری از نخستوزیری قوام به دیدار شاه بروند. به این منظور به دربار تلفن کردند و با اینکه میخواستند همان روز با شاه ملاقات کنند؛ اما وقت ملاقات برای ساعت ۱۱ صبح روز شنبه ۲۸ تیرماه تعیین شد. تعیین روز شنبه برای ملاقات ، پیام صریح منفی شاه به نخست وزیری مجدد دکتر مصدق بود. با این حال ، نمایندگان فراکسیون وطن ۵ نفر را (کریمی، پارسا، حاج سیدجوادی، میلانی و شایگان) برگزیدند که روز شنبه به دیدار شاه بروند.(۲۶)
صبح روز جمعه ۲۷ تیرماه شاه فرمان نخستوزیری احمد قوام را صادر کرد و همان روز قوام با انتشار اعلامیهای خطاب به ملت ایران، مواضع و برنامه ی دولت خود را به صراحت بیان نمود. قوام در این اعلامیه که در ساعت ۲ بعدازظهر روز جمعه در بخش خبر رادیو تهران خوانده (۲۷) و روز بعد در جراید منتشر شد، درباره ی مهمترین مسئله ی روز ایران ، یعنی ملی شدن صنعت نفت ، توضیح میداد که خود او پیشرو « استیفای حق کامل ایران از کمپانی نفت جنوب » است و به همین علت دولت او را در سال ۱۳۲۶ بر کنار کردند ؛ اما برکناریاش موجب از بین رفتن ایده ی او نشد و بعداً دکتر مصدق آن ایده را « با سرسختی بیمانندی دنبال نموده و در مقابل هیچ فشاری از پای ننشست ». او ادامه میداد که با این حال دکتر مصدق دچار بیتدبیری شد و « هدف را فدای وسیله کردند و مطالبه حق مشروع از یک کمپانی را مبدل به خصومت بین دو دولت ساختند و نتوانستند از زحمات خود کوچک ترین نتیجهای بدست آوردند. » به همین علت « در یک سال اخیر موضوع نفت کشور را به آتش کشیده و بینظمی عدمالنظیری را که موجب عدم رضایت عمومی شده بوجود آورده است.»
ابوالقاسم کاشانی
قوام بدون آنکه به عملکرد و اقدامات دولت انگلستان اشارهای کند ، مسئولیت بحران پدیدآمده در روابط ایران و انگلستان را یکسره متوجه دکتر مصدق کرد و به ملت ایران نوید داد که برای حل مسئله ی نفت ، و نه ملی شدن این صنعت ، روش متفاوتی را در پیش خواهد گرفت « به نحوی که منافع مادی ایران کاملاً تأمین شود بدون آنکه به حُسن رابطه دو مملکت خدشه وارد آید.» در خصوص سیاست داخلی ، قوام عاجلترین وظیفه ی خود را برقراری نظم و امنیت اعلام کرد و تأکید کرد اجرای قانون و تحقق عدالت و سر و سامان دادن به اوضاع مالی و اقتصادی مردم ایران بخصوص طبقات و اقشار کمدرآمد در رأس برنامههایش قرار دارد. قوام به ملت ایران نوید میداد که « هدف نهاییام رفاه و سعادت شماست » و « میزان عواید عموم طبقات را به درجهای بالا خواهم برد که همگی بتوانند از کلیه مواهب تمدن این عصر مستفیض شوند .» در بخش دیگری از اعلامیه ، قوام بر ضرورت دور نگهداشتن دیانت از سیاست و جلوگیری از نشر خرافات و عقاید قهقرایی سخن گفت و یادآور شد یکی از لطمههای جدی که به آزادی و مشروطیت در ایران وارد شده ، از سوی کسانی است که « ارتجاع سیاه » را برای مبارزه با کمونیسم تقویت کردهاند. قوام که در آغاز اعلامیه از ضرورت برقراری عدالت و حاکمیت قانون سخن میگفت ، در پایان اعلامیه با صراحت کمسابقهای مردم و فعالان سیاسی مخالف را تهدید کرد :
« بگذارید من با فراغ بال شروع به کار کنم . وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانه من اخلال نمایند و در راهی که در پیش دارم مانع بتراشند یا نظم عمومی را بر هم زنند. اینگونه آشوبگران با شدیدترین عکسالعمل از طرف من روبرو خواهند شد [...] حتی ممکن است تا جایی بروم که با تصویب اکثریت پارلمان دست به تشکیل محاکم انقلابی زده روزی صدها تبهکار را از هر طبقه بموجب حکم خشک و بیشفقت قانون قرین تیره روزی سازم. به عموم اخطار میکنم که دوره عصیان سپری شده روز اطاعت از اوامر و نواهی حکومت فرا رسیده است. کشتیبان را سیاستی دگر آمد.»(۲۸)
واکنش مردم
طرفداران دکتر مصدق نه وعدههای قوام برای رفاه و سعادت را جدی گرفتند و نه تهدیدهای او را. انتشار اعلامیه ی «کشتیبان را سیاستی دگر آمد»(۲۹) موجب شد اعتراضهایی که به طور خودجوش از صبح پنجشنبه ۲۶ تیرماه در تهران و شماری از شهرهای ایران آغاز شده بود ، گسترش یابد . لازم به توضیح است که برخلاف رویه ی مرسوم ، خبر استعفای دکتر مصدق از رادیو تهران پخش نشد و صبح روز ۲۶ تیرماه ، جاذب (معاون اداره ی آگاهی شهربانی) به بشیر فرهمند (کفیل اداره ی تبلیغات) متذکر شد « از این ساعت هیچ خبری ـ حتی یک کلمه ـ خواه له یا علیه دکتر مصدق از رادیو تهران نبایستی منتشر شود و هر آینه خبری بدست آوردید که قابل پخش بود میبایستی از دربار کسب تکلیف شود.»(۳۰) با این حال ، صبح روز پنجشنبه ۲۶ تیرماه خبر استعفای دکتر مصدق و تقاضای شاه از مجلس شورا برای ابراز تمایل به نخستوزیر آینده به صورت شایعه در تهران پخش شد.
اشرف پهلوی
نوشته ی روزنامه ی اطلاعات در نتیجه ی انتشار این شایعه « تهران در حالت تشنج و اضطراب بهسر میبرد. »(۳۱) در ساعت ۱۱ همان روز هنگامی که در بازار شایعه ی استعفای دکتر مصدق تایید شد « کلیه اصناف بازار [سمسارها] مغازههای خود را بسته و با حالتی متأثر به سمت بازار زرگرها رفتند و متعاقب آن بازار بزرگ و بازار دوختهفروشها و بازار کفاشها تعطیل شد.»(۳۲) علاوه بر این « عده زیادی از افراد طبقات مختلف برای اطلاع از چگونگی تصمیم مجلس در بهارستان اجتماع کردند.»(۳۳) شاه که انتظار چنین واکنشی را از سوی مردم داشت روز قبل دستورهای لازم را به سرلشکر علوی مقدم (فرماندار نظامی تهران و حومه) و سرلشکر کوپال (رئیس شهربانی) داده بود. از این رو، صبح روز پنجشنبه ۲۶ تیرماه چهار گروهان سرباز با تجهیزات کامل در مقر فرمانداری نظامی (ساختمان شهربانی کل کشور) به حال آماده باش مستقر شدند (۳۴) و فرماندار نظامی تهران با انتشار اعلامیهای که از رادیو پخش شد به مردم هشدار داد :
طبق اطلاع و گزارشات واصله عدهای آشوبطلب در نظر دارند که برخلاف مقررات قانونی دست به تظاهرات دستجمعی زده و بالنتیجه آشوب و بینظمی ایجاد کنند. [...] فرماندار نظامی خود را موظف میداند به استحضار عموم برساند که دستور دستگیری محرکین و اغواکنندگان صادر شده. ضمناً به مأمورین انتظامی اوامر اکید داده شده که به محض مشاهده جمعیت و عمل خلاف قانون با تمام وسائل آنها را متفرق و متخلف را هر کجا و در هر مقام و جزو هر دستهای باشد دستگیر و به فرماندار[ی] نظامی اعزام دارند. (۳۵)
هنگامی که بازار تهران در اعتراض به استعفای دکتر مصدق تعطیل میشد ، « سه کامیون سرباز مسلح » در ساعت ۱۲ در بازار و اطراف آن مستقر شد و در تیمچه ی حاجبالدوله و تیمچه ی بلورفروشها بین مغازهدارانی که در حال جمع کردن اجناس و بستن مغازههای خود بودند با پاسبانهای شهربانی که میخواستند مانع آنها شوند برخوردهایی روی داد.(۳۶) بهرغم استقرار سربازان در خیابانهای پیرامون مجلس شورای ملی بهتدریج گروهی از مردم در میدان بهارستان اجتماع کردند و منتظر تصمیم نمایندگان مجلس شدند. به نوشته ی روزنامه ی اطلاعات تا ساعت ۷ بعدازظهر روز پنجشنبه « تقریباً تظاهراتی صورت نمیگرفت اما از این ساعت به بعد ، یعنی از وقتی که نظر مجلس نسبت به نخستوزیر جدید به اطلاع مردم رسید ، زمزمههای مخالفتآمیز از گوشه و کنار همراه با شعارهای گوناگون برمیخاست . مأمورین انتظامی مردم را دعوت به آرامش کردند و بدون اینکه زد و خوردی روی بدهد یکی دو ساعت بعد جمعیت متفرق گردید.»(۳۷)
مظفر بقایی و ابوالقاسم کاشانی
روز پنجشنبه ۲۶ تیرماه بیشتر شخصیتهای مستقل و احزاب سیاسی پرنفوذ از ابراز نظر صریح نسبت به استعفای دکتر مصدق و تعیین نخستوزیر جدید خودداری کردند و سیاست صبر و انتظار را در پیش گرفتند ؛ مثلاً آیتالله کاشانی بدون اشاره به وقایع روز، طی اعلامیه ی بیسابقهای اعلام کرد : روز جمعه ۲۷ تیرماه را که « مصادف با وفات حضرت جعفربنمحمد علیهالسلام امام ششم شیعیان و بزرگ پیشوای اسلامیان میباشد برای قدردانی و تجلیل و تعظیم ، تعطیل عمومی در سراسر کشور لازم است . امیدوارم خداوند توانا به برکات آن وجود اقدس برکاتش را بر این ملت نازل و قطع ریشه اجانب و عمال آنها و خائنین را به زودی بفرمایند.»(۳۸) ناگفته نماند، در روز پنجشنبه برخی تشکلهای کم نفوذ ، مانند حزب ملت ایران ، قاطعانه از دکتر مصدق حمایت کردند . حزب ملت ایران با انتشار اعلامیهای متذکر شد :
[...] امروز برخلاف اراده ملت ایران و تنها به خاطر خشنودی استعمارگران بیگانه دکتر مصدق رهبر انحرافناپذیر نبرد با انگلستان را وادار به ترک کُرسی نخستوزیری نموده و مشتی از نمایندگان جیرهخوار در پناه سرنیزه رأی به نخستوزیری مزدوری چون قوامالسلطنه دادهاند. ملت ایران با این نیرنگها و دسیسهها از راه خود بازنمیگردد و دیگر زنجیر استعمار را به گردن نمیگیرد. [...] جز دکتر مصدق کسی حق ندارد بر کرسی نخستوزیری تکیه زند و هرکس با هر نیرو که بخواهد جز این راهی بپیماید با گلوله روبرو خواهد شد.(۳۹)
نورالدین کیانوری
صبح روز جمعه ۲۷ تیرماه شمار بیشتری از مردم به طور خودانگیخته نه تنها در میدان بهارستان اجتماع کردند بلکه در بیشتر خیابانهای اصلی تهران هم مردم معترض به صورت گروهی جمع شده بودند و درباره ی استعفای دکتر مصدق و انتخاب قوام با یکدیگر گفت و گو می کردند. به گزارش روزنامه ی اطلاعات ، علاوه بر پاسبانها و سربازانی که در خیابانهای تهران برای مقابله با تظاهرکنندگان حضور داشتند ، فرماندار نظامی تهران چند کامیون حامل سربازان و پاسبانها را در مقابل دفترهای حزب ایران و حزب زحمتکشان ملت ایران در خیابان اکباتان مستقر کرد ؛ ولی مردم نه تنها از حضور ماموران مسلح نظامی و انتظامی نترسیدند بلکه حاضران در میدان بهارستان و خیابان شاهآباد بهتدریج به طرفداری از دکتر مصدق و علیه احمد قوام شعار دادند و مأموران نظامی و انتظامی « آنان را به هر وسیلهای [که] ممکن بود متفرق میساختند.»(۴۰) برخلاف پنجشنبه ، در این روز فعالان احزاب جبهه ی ملی ، بخصوص حزب زحمتکشان ، تلاشهایی برای سازماندهی مردم معترض به عمل آوردند. در نتیجه در میدان بهارستان و خیابانهای اطراف آن « همین که جمعی پراکنده میشدند عده دیگری شروع به تظاهرات مینمودند و برخی نیز با تبلیغ برای فروش روزنامه شاهد [ارگان حزب زحمتکشان] جمعیت را به طرف خود متوجه میساختند.»(۴۱) نه تنها در محدوده ی میدان بهارستان بلکه « تقریباً در غالب خیابانهای بزرگ شهر همین حالت برقرار بود. کامیونهای حامل نظامیان و افراد پلیس پیدرپی کنار خیابان توقف میکرد و مأمورین به پراکنده ساختن تظاهرکنندگان میپرداختند.»(۴۲) این وضعیت تا غروب جمعه در تهران ادامه داشت و شبهنگام در سر پل تجریش «عده زیادی فریادکنان [به طرفداری از دکتر مصدق و مخالفت با قوام] ابراز احساسات نمودند. باز هم مداخله مأمورین انتظامی باعث شد که دامنه تظاهر توسعه پیدا نکند.»(۴۳)
انتشار اعلامیه ی قوام و تظاهرات گسترده ی مردم به نفع دکتر مصدق در تهران و شماری از شهرستانها ، مانند اصفهان، اهواز، آبادان، کرمانشاه، رشت، موجب شد در روز شنبه ۲۸ تیرماه آیتالله کاشانی موضع مشخصی نسبت به وقایع کشور اتخاذ کند . در این روز آیتالله کاشانی بهرغم اختلافهایی که با دکتر مصدق داشت و حتی پیش از این به فکر یافتن جانشین مقبولی برای او بود(۴۴) در اعلامیه ی شدیداللحنی به صراحت اعلام کرد : استعمار « بالاخره حکومت دکتر مصدق را که بزرگترین سد راه جنایت خود میدانست بر کنار و درصدد برآمد عنصری را که در دامان دیکتاتوری و استبداد پرورشیافته و تاریخ حیات سیاسی او پر از خیانت و ظلم و جور است و بارها امتحان خود را داده و دادگاه ملی حکم مرگ و قطع حیات سیاسی او را صادر کرده است برای سومینبار بر مسند خدمتگزاران واقعی گمارد [...که] بار دیگر زنجیر اسارت را بگردن ملت مسلمان بیندازد.» آیتالله کاشانی مبارزه برای سرنگونی قوام را « جهاد اکبر » دانست و از مردم خواست « کمر همت محکم بسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعمار ثابت کنند که تلاش آنها در بدست آوردن قدرت و سیطره گذشته محال است. »(۴۵)
در روزهای شنبه ۲۸ و یکشنبه ۲۹ تیرماه ، بازار و مغازههای خیابانهای مرکز و جنوب شهر عموماً تعطیل بود و تظاهرات و اعتراضهای مردمی گستردهتر شد. در این دو روز مأموران نظامی و انتظامی نیز نسبت به روزهای ۲۶ و ۲۷ تیرماه با امکانات و نفرات بیشتر در شهر تهران حضور داشتند و به صورت خشنتری با معترضان برخورد میکردند. به نوشته ی روزنامه ی اطلاعات « از اول وقت [روز شنبه] عده زیادی سرباز و پلیس در تمام محوطه بهارستان استقرار یافته و در برابر مجلس صفآرایی کرده بودند. چند دقیقه از ساعت ۸ صبح نگذشته بود که چندین دستگاه تانک و زرهپوش به میدان بهارستان وارد شد و در ضلع شمالی و جنوبی آن توقف نمود.» بهرغم این قدرتنمایی، « دستجات مختلف و عدهای که خود را کسبه و اصناف بازار معرفی میکردند از ساعت هشتونیم تدریجاً به میدان بهارستان آمده و در گوشه و کنار این میدان اجتماع کردند. در هر گوشه و کنار از طرف این جمعیت تظاهراتی صورت میگرفت که مأمورین انتظامی آنها را متفرق میکردند و ضمن این جریان، چندین بار بین تظاهرکنندگان و مأمورین انتظامی زد و خورد شد و این وضع تقریباً تا نزدیک ظهر ادامه داشت.»(۴۶)
در روز یکشنبه ۲۹ تیر ماه در سبزهمیدان ، بازار، خیابانهای بوذرجمهری ، ناصرخسرو، چراغ برق، شاهآباد، ری، چهارراه سرچشمه، و …. مغازهها یکپارچه تعطیل بودند و تظاهرات مردم و رویارویی آنها با مأموران فرمانداری نظامی بیشتر و شدیدتر از روزهای پیش شد . کانون اصلی تظاهرات و درگیریها در محدوده ی حد فاصل میدان بهارستان تا میدان توپخانه بود و در ساعتهایی از روز به مناطق دیگری از شهر نیز گسترش پیدا میکرد. مثلاً از صبح تا ظهر یکشنبه « در سبزهمیدان و شاهآباد و ناصرخسرو دائماً میان تظاهرکنندگان و پلیس و سربازان زد و خورد بهوقوع میپیوست. » گاهی درگیری مدت زمان طولانی ادامه داشت و نیروی انتظامی و نظامی مستقر در آن خیابان یا میدان توانایی مقابله با تظاهرکنندگان را نداشت و تقاضای نیروی کمکی میکردند.
در خیابان شاهآباد و کوچههای فرعی آن از ساعت نُه و نیم تا ده و نیم صبح زد و خورد شدت گرفت و هر کجا که مأمورین مانع پخش شعار و ابراز احساسات علیه نخستوزیر جدید میشدند، شعاردهندگان با پرت کردن پاره آجر و قلوهسنگ مقاومت میکردند و فریاد میزدند : مرده باد پلیس و حکومت نظامی . مرده باد قوام و زنده باد دکتر مصدق [...] بالاخره قوای کمکی سررسید و آرامش را برقرار کرد.(۴۷)
به نوشته ی روزنامه ی اطلاعات در جریان تظاهرات و درگیری میان تظاهرکنندگان و مأموران نظامی و انتظامی در روزهای ۲۸ و ۲۹ تیرماه ، ۶۲۴ نفر دستگیر شدند. اطلاعات در مورد زخمیشدگان مینویسد : « زخمیشدگان دیروز و امروز بیشتر در اثر اصابت سنگ و چوب و قنداق تفنگ و تعداد کمی هم در اثر برخورد سرنیزه نظامیها جراحت برداشتهاند. تاکنون قریب۷۰ نفر به بیمارستان سینا مراجعه نموده و پس از پانسمان و زخم بندی مرخص شدهاند. همچنین قریب چهل نفر نیز در بیمارستان شهربانی پانسمان و مرخص گردیدهاند و ۱۲ مجروح نیز از ۹ صبح تا ساعت ۲ بعدازظهر امروز [۲۹ تیرماه] به بیمارستان امدادی شیر و خورشید مراجعه نموده و جراحات آنها پانسمان گردیده…» (۴۸)
خشونت مأموران انتظامی و نظامی در برخورد با تظاهرکنندگان موجب شد نمایندگان عضو جبهه ی ملی در مجلس شورا و آیتالله کاشانی در روز یکشنبه ۲۹ تیر ماه در اعلامیههای جداگانهای از « افسران و سربازان شرافتمند ارتش و نیروی انتظامی » بخواهند هموطنان بپاخاسته ی خود را مورد اذیت و آزار قرار ندهند و آنان را کتک نزنند و زخمی نکنند.(۴۹) همچنین در همان روز، نمایندگان عضو جبهه ی ملی تلگرافی برای شاه مخابره کردند که « اعلیحضرتا، مردم ایران را به جرم وطنپرستی و نهضت ضدبیگانه عدهای از افراد ارتش و مأمورین پاره پاره میکنند. در سراسر مملکت عده زیادی مردان شرافتمند و غیور به زندان تسلیم شدند. چندین نفر مردان ملی را در معابر عمومی شهید کردهاند و تا این ساعت این جریان قانونشکنانه ناگوار ادامه دارد.» و به شاه هشدار دادند : « مسلم است که این اعمال ناهنجار عواقب وخیم در برخواهد داشت . ما نمایندگان ملت [...] لازم دانستیم مراتب را به استحضار مقام سلطنت برسانیم.»(۵۰) از سوی دربار به تلگراف نمایندگان جبهه ی ملی پاسخ داده شد که نسبت به این وقایع « خاطر مبارک ملوکانه مسبوق نیست . به محض وصول تلگراف آقایان ، ابلاغی که لازم بود به جناب اشرف آقای نخستوزیر صادر شد که فوراً به این قضیه رسیدگی نمایند و نتیجه را اعلام دارند. »
در ساعت ۱۱ روز شنبه ۲۸ تیرماه ، طبق وقت تعیین شده ، کریمی، پارسا، حاج سیدجوادی، میلانی و شایگان به نمایندگی از سوی نمایندگان عضو جبهه ی ملی در مجلس شورای ملی به ملاقات شاه رفتند. آنها امیدوار بودند که با توجه به تظاهرات رو به گسترش مردم بتوانند شاه را راضی به برکناری احمد قوام کنند ؛ اما شاه نپذیرفت و به آنها گفت : « پیوسته سعی من این است که از موازین قانون اساسی پا فراتر ننهاده و یک پادشاه مشروطه و دموکرات واقعی باشم . [...] صدور فرمان نخستوزیری قوامالسلطنه روی جریان طبیعی و رأی تمایل اکثریت مجلس بوده است و چنانچه نمایندگان نظری داشته باشند هنگام رأی اعتماد میتوانند قبول یا عدم قبول خودشان را اعلام کنند.»(۵۱) ناکامی نمایندگان عضو جبهه ی ملی از توافق با شاه و اطمینان آنها به اینکه اکثریت نمایندگان مجلس شورا به قوام رأی اعتماد میدهند ، موجب شد تلاش کنند از طریق فراخواندن مردم به « نافرمانی مدنی » ، قوام را برکنار کنند. از این رو، برخلاف روزهای قبل که میخواستند از طریق مذاکره با شاه دکتر مصدق را به نخستوزیری بازگردانند و نقشی در فراخواندن مردم به اعتصاب و تظاهرات نداشتند ، درصدد برآمدند تا معترضان حاضر در خیابانها را در چارچوب برنامهای مشخص رهبری کنند . نمایندگان عضو جبهه ی ملی روز ۲۸ تیرماه اعلامیه ی زیر را خطاب به « ملت رشید ایران » منتشر کردند :
[...] برای اعلام این نکته اساسی به جهانیان که نهضت ملی ایران به هیچ دسیسه و نیرنگ خاموش شدنی نیست و ملت قهرمان ایران هرگز مقهور دخالتهای استقلالشکنانه بیگانگان نخواهد شد و تا حصول نتیجه قطعی و احقاق حق و رهایی کشور از چنگال سیاستهای استعماری استقامت خواهد کرد، روز دوشنبه ۳۰ تیرماه ۱۳۳۱ در سراسر کشور تعطیل عمومی اعلام میشود. امیدواریم هموطنان عزیز که همگی طرفدار قیام حقیقی ملت و ادامه مبارزه در راه نجات کشور میباشند با نهایت آرامش و متانت در این جنبش شرکت نمایند.(۵۲)
البته نمایندگان عضو جبهه ی ملی میدانستند با یک روز اعتصاب عمومی نمیتوانند به هدف خود دست یابند. بنابراین، برای روزهای بعد نیز اقداماتی را در نظر گرفتند ؛ مثلاً، دکتر مظفر بقایی در پاسخ به تلگراف « کمیته رهبری اعتصاب سراسری آبادان » اقداماتی را که روز سهشنبه ۳۱ تیرماه باید اجرا میکردند ، به این صورت به آنها اطلاع داد : « در کمیته تمرکز نیروهای ملی تصمیم گرفته شده است که روز سهشنبه ساعت هشت بعدازظهر تمام مردم ایران در پشتبامها برای موفقیت در این مبارزه مقدس اذان بگویند، قرآن بخوانند و دعا کنند و برای رم دادن مزدوران پلید بیگانه مس بکوبند.»(۵۳)
انتشار اعلامیه ی« جمعیت ملی مبارزه با استعمار » (از تشکلهای علنی حزب توده ی ایران) و دعوت آن جمعیت (بخوان : حزب توده) از آیتالله کاشانی، دکتر مصدق، جبهه ی ملی و سازمانهای وابسته به آن به منظور تشکیل «جبهه ی واحد ضداستعمار» و هماهنگ کردن مبارزه ی خود برای برکناری احمد قوام ، تأمین حداقل آزادیهای دموکراتیک در سراسر کشور، اخراج کارشناسان امریکایی، و لغو قراردادهای اسارتآور، در روز شنبه ۲۸ تیرماه و استقبال آیتالله کاشانی و حزب ایران از آن دعوت(۵۴) از وقایع مهمی بود که به لحاظ روند حوادث نتایج دوگانهای در پی داشت : از یکسو موجب شد اعضا و طرفداران حزب توده به جنبش اعتراضی بپیوندند و جبهه ی مخالفان قوام را تقویت کنند . و نخستین نشانههای این امر اعتصاب ۴۸ ساعته کارگران تودهای انبار چای ، چیتسازی تهران ، کارخانه سیمان ، انبار سازمان لولهکشی آب و کارخانههای راهآهن در ۲۹ تیرماه بود.(۵۵) از سوی دیگر، نگرانیهای جدی در میان برخی شخصیتها و احزاب عضو جبهه ی ملی، بهخصوص دکتر بقایی و یارانش در حزب زحمتکشان ، پدید آورد. این عده از رهبران و فعالان جبهه ی ملی میدانستند نزدیک شدنشان به حزب توده موجب حساسیت و دور شدن هر چه بیشتر شاه و دولت آمریکا از جبهه ی ملی خواهد شد و احتمالاً از اینکه حزب توده با تغییر مواضع سیاسی خود بتواند در رهبری نهضت ملی شدن صنعت نفت نقش موثری ایفا کند نیز نگران بودند. بر همین اساس بود که دکتر بقایی و روزنامه ی شاهد بیدرنگ نسبت به فراخوان حزب توده موضع منفی گرفتند و به تبلیغ علیه آن پرداختند.(۵۶) در این مبارزه ی تبلیغاتی، روزنامه ی شاهد تا آنجا پیش رفت که روز ۳۰ تیرماه مدعی شد قوام و حزب توده توطئه ی مشترکی را علیه مردم تدارک دیدهاند و در این باره به مردم چنین هشدار داد : « مردم هوشیار باشید! قوام به جراید خود دستور داد بنویسند که تودهایها امروز جریان را در دست دارند و تودهایها هم مأمورند که در میان شما مقاصد شوم خود را اجرا کنند تا قوام بتواند نقشه پلید خویش را انجام دهد. فقط از رهبران ملی، فقط از شعارهای ملی پیروی کنید. هوشیار باشید.»(۵۷)
سرلشکر علویمقدم و روزنامههای مخالف دکتر مصدق هم به نگرانی این عده از نمایندگان عضو جبهه ی ملی که عملاً نقش رهبری آن جبهه را برعهده داشتند ، دامان میزدند و تلاش میکردند از ائتلافشان با حزب توده جلوگیری کنند . به این منظور، سرلشکر علویمقدم از بعد از ظهر تا آخر شب ۲۹ تیرماه با نمایندگان عضو جبهه ی ملی تماس داشت و برای مذاکره با آنها به مجلس شورای ملی رفت و آمد میکرد.(۵۸) محور اصلی مذاکره ی آنها اعتصاب عمومی ۳۰ تیرماه بود. در جلسهای که در آخرین ساعات روز ۲۹ تیرماه در مجلس شورای ملی تشکیل شد « مهندس رضوی از جانب ملیون و سرلشکر علوی [مقدم] از جانب دولتیها داد سخن دادند و طوری همدیگر را از نیروی متراکم تودهای و عملیات عناصر اخلالگر و دشمنان ایران ترسانیدند که موضوع بر خودشان مشتبه شد.»(۵۹) در نتیجه ، نمایندگان عضو جبهه ی ملی اعلامیه ی زیر را نوشتند و امضاء کردند و به علویمقدم دادند تا هرچه سریعتر در رادیو تهران خوانده شود :
ملت رشید ایران
چون ممکن است در تعطیل عمومی فردا که بنابر تقاضای اینجانبان انجام میگیرد دشمنان ایران بخواهند از ابراز احساسات ملی هموطنان عزیز سوءاستفاده نمایند، تمنا داریم با کمال متانت و آرامش بدون تجمع ، با تعطیل عمومی و اجتناب از هرگونه تصادم با مأمورین انتظامی بار دیگر رشد ملی خود را به جهانیان ثابت فرمایند. با توکل به خداوند متعال. یکشنبه ۲۹ تیر ۱۳۳۱. (۶۰)
از ساعت ۱۱ و ۱۵دقیقه تا ۱۱و ۳۰ دقیقة همان شب ، گوینده ی رادیو تهران برای جلب توجه شنوندگان چندین بارگفت : « هممیهنان محترم توجه فرمایید!… توجه فرمایید… چند دقیقه دیگر خبر مهمی به اطلاع شما میرسد!..» و در ساعت ۱۱ و ۴۵ دقیقه اعلامیه از رادیو تهران خوانده شد.(۶۱) از آن به بعد نیز تا صبح ۳۰ تیر این اعلامیه چندبار دیگر از رادیو خوانده شد و روز ۳۰ تیر روزنامههای شاهد، کیهان، و… اعلامیه را منتشر کردند. آنچه نمایندگان جبهه ی ملی نمیدانستند این بود که هیئت اجرائیه ی حزب توده ی ایران در ۲۹ تیرماه به تنها چیزی که فکر نمیکرد و اعضای حزب را برای آن آماده نکرده بود، تظاهرات مردم در روز ۳۰ تیر بود. رهبران حزب توده براساس فراخوان نمایندگان عضو جبهه ملی تصور می کردند روز ۳۰تیر روز اعتصاب عمومی است نه تظاهرات سراسری . به همین علت روز یکشنبه که تشکل های کارگری حزب توده تشکیل جلسه دادند و اعتصاب ۴۸ ساعته را تصویب کردند، برخلاف معمول ، در قطعنامه های خود هیچ گونه اشاره ای به تظاهرات نکردند و رهنمودی در آن زمینه ندادند .
روز دوشنبه ۳۰ تیرماه ، در حالی که ماموران نظامی و انتظامی مسلح در خیابان ها حضور داشتند و تانک ها ، زره پوش ها و کامیون های حامل سربازان و پاسبان ها برای مقابله با مردم معترض در خیابان ها و میدان های اصلی شهر مستقر شده بودند ، با تظاهرات مردم آغاز شد. از صبح خیلی زود مردم بدون توجه به اعلامیه ی نمایندگان جبهه ی ملی و بدون آنکه حزب ، گروه ، یا شخصیتی آنها را فراخوانده باشد ، مانند روزهای قبل به طور خودجوش و بدون رهبری مشخص ، دسته دسته در حالی که به طرفداری از دکتر مصدق و علیه احمد قوام شعار میدادند از مناطق مختلف شهر به سوی میدان بهارستان حرکت کردند. حدود ساعت ۷ صبح اولین برخورد شدید میان مردم و مأموران انتظامی در بازار تهران روی داد که در نتیجه ی تیراندازی به سوی جمعیت ، یک نفر کشته شد و عدهای زخمی شدند . در حدود ساعت ۸ در خیابانهای خیام و شاهرضا و در ساعت ۹ در خیابان چراغبرق مردم و مأموران نظامی و انتظامی بهشدت با یکدیگر درگیر شدند . مأموران مسلح از تجهیزات کامل مانند تانک و زرهپوش برخوردار بودند و مردم تنها با سنگ و چوب از خود دفاع میکردند . تا ظهر شدیدترین و خونبارترین درگیریها در میدان بهارستان و خیابانهای اکباتان، ناصرخسرو، و شاهآباد روی داد. در هر یک از این مناطق عدهای زخمی و تنی چند کشته شدند. بعدا، گفته شد در روز ۳۰ تیر در تهران ۲۹ نفر کشته و ۱۳۳ نفربه شدت زخمی شده اند.(۶۲)
گلباران مزار شهیدان جنبش سی ام تیر در ابن بابویه
با این حال ، مردم عقب ننشستند. در نتیجه ی ایستادگی مردم غیرمسلح ، بهتدریج نشانههایی از تردید و نافرمانی در میان نظامیان آشکار شد و عدهای از افسران و سربازان حاضر به مقابله با مردم نبودند . حدود ساعت ۴ بعدازظهر به دستور شاه نیروهای نظامی و انتظامی خیابانها را ترک کردند و پس از آن ، حسین علاء کنارهگیری احمد قوام از نخست وزیری را، بدون آنکه خودش اطلاع داشته باشد، به نمایندگان جبهه ی ملی در مجلس شورا اطلاع داد و آنها هم خبر کنارهگیری قوام را از رادیو تهران اعلام کردند.(۶۳)
در ساعت ۷ بعدازظهر هزاران نفر از مردم تهران برای دیدار دکتر مصدق به خانه او رفتند و دکتر مصدق خطاب به آنها گفت : « ای مردم، من به جرأت میگویم استقلال ایران از دست رفته بود ولی شما با رشادت خود آن را گرفتید. » روز ۳۱ تیر ۱۳۳۱ نمایندگان مجلس شورای ملی با ۶۱ رأی، تمایل خود را به نخست وزیری دکتر مصدق اعلام کردند و شاه فرمان نخستوزیری او را صادر کرد.
***
تأمل دررویدادهای روزهای ۲۶ تا ۳۰ تیر ۱۳۳۱، این پرسش را به ذهن متبادر میکند که چرا در آن ۵ روز مردم به طور خودجوش و بدون آنکه کسی آنان را فرابخواند ، برای بازگرداندن دکتر مصدق به نخستوزیری و تداوم نهضت ملی شدن صنعت نفت به خیابانها آمدند و از هرگونه تلاش و جانفشانی دریغ نکردند ، ولی یک سال بعد ، در روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ، برای جلوگیری از کودتا و در روزهای بعد برای در هم شکستن کودتا به خیابانها نیامدند ؟
اصفهان . مرداد ۱۳۹۱
پینوشتها :
۱. یرواند آبراهامیان ، ایران بین دو انقلاب ، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی ،تهران ، نشر نی ،۱۳۷۷، ص ۳۳۴ .
۲. خاطرات نورالدین کیانوری ، تهران، انتشارات اطلاعات ،۱۳۷۱، ص ۲۴۲ .
۳. روز ۲۲ تیر۱۳۳۱ دکتر مصدق ماده ی واحده ای را در جلسه ی خصوصی مجلس شورای ملی ارائه کرد که براساس آن ، و اگر به تصویب می رسید ، دولت اجازه پیدا می کرد به مدت ۶ ماه بدون مراجعه مجلس شورای ملی و تقدیم لوایح در امور اقتصادی ، مالی ،پولی ، اداری و… به استناد مصوبات خود عمل کند. در آن جلسه ، دکتر مصدق درباره ی علت ارائه ی این ماده ی واحده گفت : ” منظور من از تقاضای اختیارات این است که قصد دارم کارهای ضروری و لازم را زودتر شروع کنم [...] اگر بخواهیم مطابق معمول رفتارکنیم و لایحه تهیه کنیم و به امید تصویب به مجلس بدهیم مدت مدیدی طول خواهد کشید در صورتی که اوضاع جاری و فعلی مملکت اجازه این سهل انگاری و درحال انتظار بسربردن را نمی دهد. ” (روزنامه ی اطلاعات ، ۲۳تیر ۱۳۳۱) در آن جلسه اکثر نمایندگان مجلس با ماده ی واحده اختیارات به شدت مخالفت کردند. پس از قیام ۳۰ تیر ، آن ماده ی واحده با اصلاحاتی درجلسه ی ۷ مرداد مجلس شورای ملی و جلسه ی ۲۰ مرداد ۱۳۳۱مجلس سنا تصویب شد.
۴. روزنامه ی اطلاعات ، ۲۶ تیر ۱۳۳۱.
۵. روزنامه ی کیهان ، ۲۶ تیر ۱۳۳۱.
۶. روزنامه ی باختر امروز، ۲۶ تیر ۱۳۳۱.
۷. همانجا .
۸. دکتر محمد مصدق ، خاطرات و تألمات ، به کوشش : ایرج افشار (تهران: علمی، ۱۳۶۵)، ص. ۲۵۹.
۹. روزنامه ی باختر امروز، ۲۶ تیر ۱۳۳۱.
۱۰. دکتر محمد مصدق، پیشین ، ص. ۲۵۹.
۱۱. بنگرید به : روزنامه ی باختر امروز، ۲۶ تیر ۱۳۳۱.
۱۲. هشت ماه بعد، در اسفندماه ۱۳۳۱، دکتر مصدق در مورد علت پافشاریاش بر تصدی وزارت جنگ گفت : « من برای آن پست وزارت جنگ را خواستم که میدانستم کودتایی در شرف تکوین است . با تصدی وزارت جنگ ، نیروهای متمرکز در مرکز را متلاشی نمودم و نطفه کودتا را در جنین خفه کردم. » روزنامه ی بانگ مردم ، ۲۸ اسفند۱۳۳۱.
۱۳. دکتر محمد مصدق ، پیشین ، ص. ۲۵۹.
۱۴. روزنامه ی اطلاعات ، ۲۶ تیر ۱۳۳۱.
۱۵. برای اطلاع بیشتر بنگرید به : فخرالدین عظیمی ، بحران دموکراسی در ایران ، ترجمه ی عبدالرضا هوشنگ مهدوی و بیژن نوذری (تهران : نشر البرز، ۱۳۷۴) ، صص. ۳۸۷-۳۸۸.
۱۶. روزنامه ی کیهان ، ۲۶ تیر ۱۳۳۱.
۱۷. همانجا .
۱۸. روزنامه ی باختر امروز، ۲۶ تیر ۱۳۳۱.
۱۹. همانجا .
۲۰. روزنامه ی باختر امروز ، ۲۸ تیر ۱۳۳۱.
۲۱. برای اطلاع بیشتر بنگرید به : خاطرات دکتر مظفر بقایی (تهران : نشرعلم ، ۱۳۸۲)، صص. ۲۸۴-۲۸۷.
۲۲. روزنامه ی اطلاعات ، ۲۸ تیر ۱۳۳۱.
۲۳. روزنامه ی اطلاعات ، ۱۵تیر ۱۳۳۱.
۲۴. برای نمونه بنگرید به : روزنامه ی دژ(به جای« به سوی آینده »)،۲۹ تیر ۱۳۳۱؛ خاطرات دکتر مظفربقایی کرمانی ، ص۲۸۳ .
۲۵. روزنامه ی اطلاعات ، ۲۸ تیر ۱۳۳۱.
۲۶. همانجا .
۲۷. رضا سجادی که این اعلامیه را در رادیو خواند درباره ی واکنش مردم نسبت به آن میگوید : « آن شب همه ی مردم به من تف و لعنت کردند. حتی به یکی دو نفر گفتم من گناهی ندارم ، گوینده ی رادیو بودم و خواندم.» نگاه کنید به : رضا سجادی، «ا ز دست مردم فرار کردم »، یادآور، شماره ی ۲، تیر و مرداد ۱۳۸۷، ص. ۱۲۱.
۲۸. روزنامه ی اطلاعات ، ۲۸ تیر ۱۳۳۱.
۲۹. کشتیبان را سیاستی دگر آمد تحریف مصرعی از این شعر منوچهری است : باز دگرباره مهرماه برآمد/جشن فریدون آبتین به درآمد/عمر خوش دختران رز بهسرآمد/ کُشتنیان را سیاستی دگر آمد.
۳۰. روزنامه ی باختر امروز ، ۲۶ تیر ۱۳۳۱.
۳۱. روزنامه ی اطلاعات ، ۲۸ تیر ۱۳۳۱.
۳۲. روزنامه ی باختر امروز ، ۲۶تیر ۱۳۳۱.
۳۳. روزنامه ی اطلاعات ، ۲۸ تیر ۱۳۳۱.
۳۴. روزنامه ی اطلاعات ، ۲۶تیر ۱۳۳۱.
۳۵. همانجا .
۳۶. روزنامههای اطلاعات ، ۲۶ تیر ۱۳۳۱؛ باختر امروز، ۲۶ تیر ۱۳۳۱.
۳۷. روزنامه ی اطلاعات ، ۲۶ تیر ۱۳۳۱.
۳۸. روزنامه ی طلوع ، ۲۷ تیر ۱۳۳۱.
۳۹. روزنامه ی باختر امروز، ۲۸ تیر ۱۳۳۱.
۴۰. روزنامه ی اطلاعات ، ۲۸ تیر ۱۳۳۱.
۴۱. همانجا .
۴۲. همانجا .
۴۳. همانجا .
۴۴. برای اطلاع بیشتر درباره ی روابط و اختلافهای مصدق و کاشانی بنگرید به : علی رهنما ، نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی (تهران : گام نو ، ۱۳۸۴).
۴۵. روزنامه ی باختر امروز ، ۲۹ تیر ۱۳۳۱.
۴۶. روزنامه ی اطلاعات ، ۲۸ تیر ۱۳۳۱.
۴۷. روزنامه ی اطلاعات ، ۲۹ تیر ۱۳۳۱.
۴۸. همانجا .
۴۹. برای این دواعلامیه بنگرید به : روزنامههای شاهد و اطلاعات ۲۹ تیر ۱۳۳۱.
۵۰. روزنامه ی اطلاعات ، ۲۹ تیر ۱۳۳۱.
۵۱. روزنامه ی اطلاعات ، ۲۸ تیر ۱۳۳۱.
۵۲. همانجا .
۵۳. روزنامه ی شاهد ، ۳۰ تیر ۱۳۳۱.
۵۴. برای اعلامیه ی جمعیت ملی مبارزه با استعمار بنگرید به : روزنامه ی « دژ » (به جای « به سوی آینده ») ۲۹ تیر۱۳۳۱.
۵۵. برای گزارش چگونگی این اعتصابها بنگرید به : روزنامه ی دژ (به جای به سوی آینده)۳۰ تیر۱۳۳۱.
۵۶. برای نمونههایی از این دست موضعگیریها و تبلیغات ، بنگرید به : روزنامه ی شاهد ، ۳۰ و ۳۱ تیر ۱۳۳۱.
۵۷. روزنامه ی شاهد ، ۳۰ تیر ۱۳۳۱.
۵۸. حسن ارسنجانی،« یادداشتهای سیاسی سی ام تیر ۱۳۳۱ » ، تهران، مجله ی بامشاد ، ص. ۵۷.
۵۹. علیاصغر امیرانی، « اسرار مهمی از وقایع سیتیر ۱۳۳۱ »، خواندنیها ، شماره ی ۹۰ ،۱۰ مرداد ۱۳۳۲، ص. ۷.
۶۰. روزنامه ی شاهد ، ۳۰ تیر ۱۳۳۱.
۶۱. علیاصغر امیرانی ، پیشین ، ص. ۶.
۶۲. تاکنون آمار دقیق کشته ها و زخمی های قیام ۳۰ تیر منتشر نشده است. براساس آماری که در تیرماه ۱۳۳۲ در جراید منتشر شد ، تعداد کشته ها و زخمی ها در تهران و شهرستان ها به این شرح بوده است : کشته ها در تهران ۲۹ نفر ، در اهواز ۲۷ نفر ، کرمانشاه ۵نفر، اصفهان ۱نفر و همدان ۱نفر. به شدت زخمی شده ها تهران ۱۳۳نفر، کرمانشاه ۲۲نفر، اصفهان ۵ نفر واهواز ۲نفر. در مجموع ۱۰۵ نفر هم مفقود الاثر شدند .
۶۳. برای گزارش مشروح وقایع ۳۰ تیر ۱۳۳۱ بنگرید به : قیام ملی سیام تیر به روایت اسناد و تصاویر، گردآورنده : محمد ترکمان ( تهران : دهخدا، ۱۳۶۱) ؛ حسین مکی ، وقایع ۳۰ تیر ۱۳۳۱ (تهران : بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، ۱۳۶۰).
دیدگاهها
۱- شهید راه میهن اسماعیل عینکچی فرزند علیمحمد 2- شهید راه میهن جبار سفیدگر رشیدی فرزند آقابالا 3- شهید راه میهن محمد ابراهیم قاسمی فرزند یارعلی 4- شهید راه میهن رستمی کلخوران 5- شهید راه میهن اصغر اسکندریان فرزند قاسم ۶- شهید راه میهن بدون نام 7- شهید راه میهن رستم زینعلی تهرانی 8- شهید راه میهن محمدسرندی نژاد 9- شهید راه میهن عباس لوءلوء 10- شهید راه میهن نوروز کفایی فرزند مبارک 11- شهید راه میهن پرویز رجالی فرزند محمد 12- شهید بدون نام 13-شهید راه میهن علیاکبر جهانفر 14- شهید راه میهن حسن نیکوسخن فرزند حسین 15- شهید راه میهن محمود یموتی ۱۶-شهید راه میهن اسماعیل صلواتی 17-شهید راه میهن کاظم محبی 18- شهید راه میهن سعدی اسکندی میرحسینی فرزند سعید 19-شهید راه میهن ابوالقاسم بنکدار فرزند محمدجعفر 20- شهید راه میهن گمنام 21-شهید راه میهن قدرتالله سلیمی فرزند نصرالله 22-شهید راه میهن گمنام 23- شهید راه میهن گمنام 24- شهید راه میهن رضی دستخوش فرزند حسین 25-شهید راه میهن هوشنگ رحمتالله رضیان فرزند مهدی
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا