زبان پژوهی
امکان بهرهگیری از واژههای گویشی ایران برای معادل سازی واژههای فنی و مهندسی - (مطالعه موردی واژهنامه گویش زرقانی)
- زبان پژوهي
- نمایش از دوشنبه, 10 تیر 1392 03:28
- دکتر محمد جعفر ملکزاده
- بازدید: 5533
دکتر محمد جعفر ملکزاده
جستارگشایی
واژه سازی و معادل یابی در زبان فارسی، امروز دیگر پذیرفته شده و برای بقای زبان فارسی امری حیاتی است. برای این کار شیوههای گوناگون و گرایشهای مختلفی وجود دارد. صرف نظر از این که معادلیابی به چه روشی صورت گیرد منابع ما محدود اما خوشبختانه زاینده است. برای استفاده بیشتر و بهتر ناگزیر به کندوکاو در این منابع و شناختن هر چه بیشتر آنها هستیم. یکی از سرچشمههای واژههای فارسی همه گویشهای محلی مردم ایران و دیگر سرزمینهای فارسی زبان است. اگر واژهها و ترکیبات موجود در همه گویشهای ایرانی و لهجههای فارسی جمع آوری و تجزیه و تحلیل شود گنجینه عظیمی از واژههای رشتههای مختلف حرفه و فن برای استفاده گروههای واژه گزینی فرهنگستان فراهم میآید، و این تحولی بزرگ خواهد بود. زیرا لهجهها و گویشهای محلی هر یک به تنهایی به مجموعهای از واژهها، ترکیبات و اصطلاحاتی دسترسی دارند که در فارسی معیار وجود ندارد. در این مقاله نگارنده به بررسی برخی از واژههای علمی و مهندسی موجود در لهجه فارسی مردم زرقان فارس میپردازد که میتواند معادلهای مناسبی برای واژههای انگلیسی در علوم و مهندسی قرار گیرد. مرجع اصلی این مقاله کتاب فرهنگ زرقان یا واژهنامه لهجه فارسی مردم زرقان است که نگارنده ظرف سی سال گرد آوری و فرهنگستان زبان و ادب فارسی در سال 1380 آن را منتشر کرده است.
زرقان و کتاب فرهنگ مردم زرقان
زرقان شهری باستانی در میانه راه شیراز به تخت جمشید است. مردم زرقان شهر خود را زرغون مینامند و به نظر میرسد این نام درستتر باشد زیرا زرغون در زبان پهلوی به معنی جای سر سبز است و زرقان چنین جایی است. لهجه فارسی مردم زرقان تا حدودی و به تعبیری منحصر به فرد است و با لهجههای روستاها و شهرهای مجاور شباهت زیادی ندارد. در زبان عامیانه مردم زرقان هزاران واژه محلی شنیده میشود که در زبان معیار وجود ندارد و در فرهنگها هم ثبت و ضبط نشده و بیم آن میرود که این واژهها به سرعت فراموش شود. این واژهها عمدتا پهلوی و گروهی نیز ناشناخته است. مجموعه واژهها، عبارات و اصطلاحاتی که در کتاب فرهنگ زرقان گردآوری شده است بالغ بر چهار هزار و پانصد مدخل میشود.
مجموعه واژههایی که در فرهنگنامههای محلی گرد میآید
واژهنامه محلی از دو جهت با لغتنامه زبان معیار تفاوت دارد. یکی این که از نظر زبان شناسی مربوط به لهجه یا گویش روستا یا شهر یا منطقهای خاص و محدود است، دیگر این که واژهها و حتی اصطلاحات و مثلها ارتباط بسیار نزدیک با اقلیم منطقه و شیوه زندگی مردم آنجا دارد. بنا بر این سرزمینهای پهناور کشورهای فارسی زبان که از حیث موقعیت جغرافیایی و نوع آب و هوا و شیوه زندگی بسیار متنوع است طبعاً گویشهای محلی متنوع دارد و مجموعه واژههای آنها بسیار کارساز و سودمند خواهد بود. در فرهنگنامه محلی یک منطقه گذشته از واژههای عمومی مربوط به باورها، آداب و رسوم، عیدها و جشنها و نامهای جغرافیایی و تاریخی، مجموعه سترگی از نامها و اصطلاحات حرفههایی از قبیل کشاورزی، دامداری، آبیاری، باغبانی، پزشکی، دامپزشکی، داروسازی، بیماریها، شیوههای درمان و همچنین معماری، بنایی، سنگتراشی، رنگرزی، نمدمالی، آهنگری، درودگری، ریسندگی، بافندگی و دوزندگی و نیز نام جانوران و گیاهان، اندامهای انسان، ادوات موسیقی، ملزومات خانه و حتی هواشناسی و ستاره شناسی را میتوان یافت.
چگونه میتوان از واژههای محلی دیروز برای معادل سازی واژههای علمی امروز بهره جست؟
بسیاری از پدیدههای علمی و شیوههای فنی و ابزار و ادوات مهندسی امروز در اصل همانهایی است که پیش از این به صورتهای ابتداییتر خود وجود داشته است. بنابراین سادهترین و طبیعیترین راه این است که تا آنجا که ممکن است از همان نامهای قدیمی برای نامیدن ابزارها، شیوهها و پدیدههای جدید استفاده کنیم. اگر صدها سال پیش خانه را از خشت و گل و نی و چوب میساختیم و آن را خانه مینامیدیم، امروز هم که ساختمانی را برای سکونت از سیمان و فولاد و شیشه میسازیم باز هم آن را خانه مینامیم. از هزاران سال پیش تا کنون سوزن ابزار بسیار سادهای برای دوختن بوده است، تا این که بشر توانست سوزن میان تهی بسازد و مخزنی کوچک با سنبهای ظریف بدان بیفزاید و ابزار نسبتاً پیچیده و کاملاً نوینی برای تزریق داروهای آبکی به درون رگ انسان یا چارپایان درست کند، مردم به صورت طبیعی این ابزار را هم سوزن نامیدند. سالها پیش محل ورود آب به حوض از راه دهان شیری سنگی بود. مردم این تندیس را که صرفاً برای زیبایی روی لبه حوض نصب میکردند شیر مینامیدند. بعدها که ابزاری فلزی به منظور باز و بسته کردن یا کم و زیاد کردن مجرای عبور آب یا سیالی دیگر برای نصب بر سر راه لوله ساخته شد، با آن که این ابزار جدید دیگر نه از نظر اندازه، نه از نظر جنس و نه حتی از نظر کاربرد با آن شیر سنگی شباهتی نداشت باز آن را شیر خواندند و مشکلی هم برای تفهیم و تفهم به وجود نیامد. امروزه صدها نوع از این وسیله در اندازهها و اشکال مختلف در کلیه رشتههای مهندسی به شکلی گسترده به کار میرود و باز شیر خوانده میشود. هرگاه ضرورتی پیدا شود آن را شیر پروانهای، شیر یکطرفه، شیر تک ضرب، شیر آبخوری، شیر سرد و گرم، شیر آب، شیر گاز، شیر روغن و شیر سوزنی مینامند. نوع اخیر شیری است بسیار بزرگ برای تخلیه آب سدها که در میان آن گرزی فولادی با نوکی تیز حرکت میکند و مقدار جریان آب را کم و زیاد میکند. شیر سوزنی امروز کمتر شباهتی به شیر سنگی و سوزن دوزندگی دیروز دارد.
تا چند سده پیش در جنگها سپر را سربازان برای حفظ سر و سینه خود از ضربههای شمشیر و نیزه دشمن به کار میبردند. امروز در خیابانها خودروها در پیش و پس خود وسیلهای فلزی یا پلاستیکی برای حفاظت بدنه خود از ضربه دیگر خودروها دارند که آن نیز سپر خوانده میشود. در حرفه مهندسی راه و ساختمان، سپر وسیلهای است آهنی به طول چند متر و عرض چند ده سانتی متر و ضخامت یک سانتی متر با شکلهای گوناگون که برای پیشگیری از نفوذ آب یا حرکت خاک تعدادی از آن را در کنار هم و دست در دست هم در زمین میکوبند تا پردهای از آهن بسازند. دستگاهی که این سپرها را در زمین فرو میکند سپرکوب نام دارد، ترکیبی که پیش از این وجود نداشته است. این روزها از رسانهها صحبت از سپر موشکی میشود که در حقیقت مجموعهای از موشکهای آماده پرتاب است تا شهری یا کشوری را از ضربه بمبها یا موشکهای کشور دشمن حفظ کند. خود واژه موشک که تا دیروز با کاف کوچکی برای نامیدن موشی خرد به کار میرفت امروز با کاف شباهت برای نامیدن یک جنگافزار یا یک ابزار کاوشگر آسمانها به کار میرود. بنا بر این استفاده از نام سادهترین ابزارهای دیروز برای نامیدن پیچیدهترین ابزارهای امروز شدنی است.
واژههای علمی و فنی در مجموعه واژه نامه زرقان
واژه نامه لهجه زرقان در بر گیرنده مجموعههای فراوانی از واژههای حرفهها و فنون مختلف قدیم شهر زرقان است. برای مثال در آن بیش از یکصد و بیست واژه که برای نامیدن اندامها و بخشهای مختلف بدن انسان به کار میرود به ثبت رسیده است. این واژهها به جز آنهایی است که در فارسی معیار وجود دارد و مردم زرقان به کار میبرند. شماری از این واژهها را پس از بررسی و ساخت و پرداخت میتوان در رشتههای مختلف پزشکی معادل واژههای بیگانه به کار برد. شماری از این واژهها عبارتند از:
آرگ |
تختهی رون |
رِچِنِه |
كات |
گُردِه مُشت |
اُسپُل |
تخمِ چِش |
زِناق |
كاسِّهی زانو |
گُرم |
اُودون |
تُخمَكون |
سُپ |
كاكُلَك |
گُلالِه |
اُوگاه |
تُك |
سَفيدهی جيگَر |
كاكيلِه |
گُودَكَ گولي |
ايلوار |
تُوِهی شونِه |
سَفيدهی چِش |
كَپ |
گُودِ مُل |
بالاكَشَك |
تيرِهی كمر |
سَفيدهی رون |
كَچِه |
گوشَك |
بَرم |
چار چِلِنگ |
سَكَل |
كُخ |
گولون |
بَشن |
چال |
سياههی جيگَر |
كُرچَك |
لُپ |
بقرني |
چِل |
سياههی چِش |
كَشكَكِ زانو |
لُنج |
بُل |
چِنگِ دِماغ |
شاتيرَك |
كِلَك |
لِنگ |
بِل و بُوس |
چيل |
شَپ |
كِلِنج |
لُو |
بيبييَكِ چش |
خِر |
شَپال |
كُم |
لُوچِه |
پِت |
خَسم |
شِهِلِه |
كَمبيل |
ليوير |
پَرَكِ گوش |
خَش گوشت |
غُلتُم |
كُندِهی زانو |
مُچَكون |
پَرّهِي دماغ |
دار |
فاق |
كَنگ |
مِزِنگ |
پَلوك |
دكمه |
فِچ |
كوال |
مَش |
پِنج |
دلَكِ پا |
قابَك |
كول |
مُكُل |
پِند |
دُمَك |
قازك |
كَهِه |
مُل |
پيكِه |
دَند |
قُپ |
گُردُلِه |
نافَك |
تاها |
دِنگِ سينه |
قُلفِ زانو |
گَردونِ دَس |
نِوارِ چِش |
تَختِ سينه |
دُهُل |
قوزَك |
گَردونِ زانو |
|
در زرقان هم مانند هر جای دیگر ایران و جهان بیماریهای مختلف وجود داشته است. نام برخی بیماریها یا واژههای مرتبط با بیماریها به شرح زیر است. از میان اینها، واژههایی مانند موچ به معنی بیماری واگیر و شایع، مِرِنگ به معنی آنفولانزا، جاف کردن و واکو کردن به معنی برگشتن بیماری جالب توجه است.
اَخيز |
خِوَه |
زَر زَري |
كُكِّه |
مِرِنگ |
اُسپُلي |
خوي |
سَر پِرَك |
كُمبُو |
مو بردن |
بادومَك |
داغمِه |
سُرخو |
كَمَري شدن |
موچ |
پِشنِه |
دِرُوشمون |
سُر دَر اُوُردَن |
كم سو |
نُتُم شدن |
پيروني |
دونِه |
سَرِ دِل |
كورَك |
واكو كردن |
پيزارَك |
دونِهی داغ |
سِر شدن |
كور مِنج |
وِزِّه |
تُو سيَك |
دونِهی سال |
سَرُي |
كوم كردن |
وِزِّه كردن |
جاف كردن |
دُلگ |
سياه كُكِّه |
گوشَك كردن |
وَك زدن |
جِخار |
دُمَكي شدن |
سيم كشيدن |
لاتِه كردن |
هِرَك زدن |
جوشمون |
رَنج |
شكم رَوِشت |
لُقمَك |
هِس شدن |
چالمِه |
رَنجِ گرم |
شَل |
لَم |
هَفتِه گيرَك |
چِش رُكَكي |
رَنگَك |
شُو كور |
لُو شَكري |
هُق زدن |
چِلِّه گيرَك |
رونِش |
شيت |
مارِه كردن |
|
خِرتاس |
زِبرَك |
كاس شدن |
ماش |
|
خِش كردن |
زُپ |
كُتُرُم شدن |
مُچ كردن |
|
خُفتوك |
زرديون |
كُفتيدن |
مُچَل |
|
بررسی عملی چند واژه مهندسی در فرهنگ گویش دیروز زرقان و معادل آنها در زبان انگلیسی امروز
در فناوری سد سازی نخستین قدم در اجرای هر طرح، مطالعه جوانب آن طرح و دادن پیشنهاد اولیه و تهیه نقشههای مقدماتی آن است. این مرحله از کار را در اصطلاح عامیانه مردم زرقان «بُشُل» میگویند. مصدر آن بشل کاری را انداختن یا ریختن است. این واژه معادل دقیقی برای عبارت انگلیسی first stage study است. در این مرحله از مطالعات از جمله به بررسی بافتهای زمین شناسی محل میپردازند. یکی از بافتهای معمول زمین شناسی تودههای به هم چسبیده شن و ماسه و قلوه سنگ است که در زبان انگلیسی conglomerate خوانده میشود. اجزاء این بافت با ترکیبات مختلف معدنی به هم چسبیده و صخرههای نسبتاً سختی را به وجود آوردهاند. در فرهنگ محلی زرقان این بافت زمین شناسی را «کِرَشک» مینامند. بافت دیگری که خاک نسبتاً متراکم و سفتی است و ترکیبی است از خاک رس و آهک در انگلیسی marl و در فرانسه marn خوانده میشود. در اصطلاح محلی زرقان این خاک را «چَک» مینامند. از بحثهای مهم در فعالیت سدسازی تراوش آب از تودههای متخلخل خاک در بدنه سد خاکی یا تکیهگاهها یا پی و بستر آن است که در انگلیسی seepage خوانده میشود. معادل این واژه در لهجه زرقانی «دالُندَن» یا دالاندن است. مثلاً میگویند این کوزه آب از خود میدالاند. از جمله مشکلاتی که ممکن است در مورد خاک پی سدها مطرح باشد این است که ساختار خاک به گونهای است که بر اثر فشار بار یا وزن سد ساختار آن در هم فرو میریزد و باعث نشستهای زیاد میشود. در اصطلاح انگلیسی این گونه خاک را collapsible میگویند. معادل این واژه در فارسی محلی زرقان «رُمبَندِه» است. واژه رمبنده که از مصدر رمبیدن است در فرهنگها کمابیش ضبط شده و خوشبختانه در متون فنی فارسی به کار میرود. برای برآورد حجم آبی که وارد دریاچه سد میشود لازم است محدوده زمینهایی که آبهای حاصل از بارندگی روی آن به پشت سد سرازیر میشود مشخص شود. زمینهای داخل این محدوده در اصطلاح انگلیسی basin یا catchment area نام دارد. در زرقان این عبارت را «اُو اِنداز» یا آب انداز میگویند. امروز در متون فنی فارسی واژه حوضه را به کار میبرند. محدوده هر آب انداز یا حوضه را روی نقشههایی که پستی و بلندی زمین را نشان میدهد مشخص میکنند این محدوده خطی است که از یک تکیه گاه سد شروع و به تکیه گاه دیگر آن ختم میشود. در اصطلاح انگلیسی آن را ridge میگویند و امروزه در متون فنی فارسی برای آن معادل خطالرأس را برگزیده و به کار میبرند. در زرقان برای این اصطلاح دو معادل وجود دارد یکی «سَررُخ» و دیگری «آسمان گَرد». پس از مطالعات اولیه نقشههای کلی سد تهیه میشود، تا در مرحلهای دیگر اجزاء آن نقشه را به تفصیل برای اجرا آماده کنند. این نقشهی کلی را در انگلیسی general plan میگویند. مردم زرقان نقشههایی را که برای ساختن خانه یا گلدوزی روی پارچه یا بافت قالی به کار میبرند «هُور» مینامند. مفهوم «هُور» بسیار نزدیک به مفهوم general plan است. هدف اصلی از احداث سد و بند، آبیاری زمینهای کشاورزی و تولید نیروی برق است. در انتقال آب به زمینهای کشاورزی هرگاه که شیب زمین تند باشد ناچار گاه به گاه باید آبشاری کوچک در مسیر جوی آب آور در نظر گرفت تا سرعت آب زیاد نشود و خاک را نشوید. این آبشار را در انگلیسی فنی drop میگویند. در زرقان چنین آبشاری را «گُرُو» میگویند. چنانچه جوی آب از جادهای بگذرد و کف جوی تغییر نکند آن بخش از مسیر جوی که زیر جاده قرار میگیرد در انگلیسی culvert و در لهجه محلی زرقان «پُلَکی» میخوانند. چنانچه مسیر جوی برای عبور از راه یا جاده ناچار به پایین رفتن در یک طرف جاده و بالا آمدن از طرف دیگر باشد، این بخش از مسیر عبور آب را در انگلیسی inverted siphon میگویند. کشاورزان زرقان چنین سازهای را «کُرُپِه» یا «کُلُپِه» میخوانند. هرگاه مسیر آب از دره یا گودالی بگذرد ناچار باید جوی آب را از روی سازهای پل مانند بگذرانند. این سازه را در زبان انگلیسی aqueduct میگویند. در زرقان این سازه را «سواره» میخوانند. سرانجام برای تولید نیروی برق از انرژی آب در نیروگاه برق آبی نخست باید چرخی را با نیروی حرکت آب بچرخانند. این چرخ را در زبان انگلیسی فنی turbine میگویند. در زرقان همین چرخ را که سابقاً چوبی آن را میساختند و برای چرخاندن سنگ آسیاب به کار میبردند «مَشون» میگویند. به عبارت دیگر مشون دقیقاً به معنی توربین است. برای به چرخش درآوردن مشون یا توربین ناچار باید جریان سریع آب را هرچه بیشتر روی پرههای آن متمرکز کرد. این کار را امروزه با ابزاری که در انگلیسی فنی nozzle خوانده میشود انجام میدهند. همین کار را سابقاً در زرقان با گذاشتن لولهای چوبین که از کنده درخت بید میساختند و یک سر آن گشاد و سر دیگر آن تنگ بود در پایین تنوره آسیاب انجام میدادند. این وسیله که آب را به صورت جت روی پرههای مشون متمرکز میکرد «خوزِه» نام داشت. پس خوزه معادل دقیقی برای واژهی nozzle است.
مثالهای اخیر در جدول زیر نشان داده میشود:
اُو اِنداز |
catchment area |
بُشُل |
first stage study |
پُلَكي |
culvert |
چَك |
marl |
خوزِه |
nozzle |
دالُندَن |
seepage |
رُمبَندِه |
collapsible |
سَر رخ |
ridge |
سواره |
aqueduct |
كِرَشك |
conglomerate |
كُلُپِه = کُرُپِه |
inverted siphon |
گُرُو |
drop |
مَشون |
turbine |
هُور |
general plan |