شعر
شور وطن - استاد سید محمدحسین شهریار
- شعر
- نمایش از جمعه, 29 شهریور 1392 15:19
- بازدید: 4539
برگرفته از روزنامه اطلاعات
استاد سید محمدحسین شهریار
پیام من به گردان و دلیران
جوانان و جوانمردان ایران
یکی غریدنم باید که چون رعد
کند آشفته خواب نرّهشیران
نه شیران را سزد گردن نهادن
به زنجیر اسارت چون اسیران
اسیران را چه رویایی است شیرین
مجال حکم راندن بر امیران
چه ناز و نخوت از دانش فروشند
خود از سرمایۀ دانش، فقیران
کجا قومیتی ماقبل تاریخ
بود محتاج قيْم چون صغیران!
به گوش ابر گوید تختجمشید
هنوز افسانۀ کیوان سریران
هنوزش انعکاس افتد در آفاق
غریو اردوانان، اردشیران
نه نام از دین، نه از دانش نشان بود
که بنگاه تمدن بود ایران
هنوزش ناظران ذوق و صنعت
نظر بر منظرند از بی نظیران
همان عرصه ست این شطرنگ مرموز
که شاهان مات کردهست و وزیران
زنان را گو نیامد سرفرازی
از این پا در هوایان، سر به زیران
یکی نسل جوان باید که زایند
به مهد شیرخواری، شیرگیران
به خار و خشت و خارا پرورانده
نه در دامان پیراهن حریران
سلحشوران، سواران، جنگجویان
درنده خنجران، دوزنده تیران
سر از شور وطن جوشنده کانون
دل از کین عدو سوزنده نیران
سهیقدّان، رشادت را گواهان
سیه چشمان، سعادت را بشیران
به کف در تیرگیهای سیاست
چراغ فکرت روشنضمیران
یکی جنبش پدید آید اساسی
در این کشور مدارش با مدیران
در آن هنگامه همکاری کند گرم
به شمشیر یلان، کلک دبیران
گروهی ناگزیر از دار باشند
که بودند از خیانت ناگزیران
گرسنه عید قربان گیرد آن روز
به قربانگاه خونخواران و سیران
خوشا پیکار جانبازان میهن
در آغوش عروس فتح میران
گرَم خون ریخت دشمن، شهریارا
به خون دانی چه بندم نقش؟ ایران