شنبه, 03ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی ادبیات ادبیات درمانی

ادبیات

ادبیات درمانی

برگرفته از روزنامه اطلاعات شماره 25469، یکشنبه 12 آذر 1391 - نقل ازرشدآموزش زبان وادبیات فارسی

معصومه محلوجی‌زاده مهابادی
کارشناس ارشد زبان و ادب فارسی و دبیر مراکز پیش‌دانشگاهی


چکیده:

نویسنده در این مقاله به بررسی نقش ادبیات در اصلاح اختلالات فردی و اجتماعی پرداخته است. «نوشتن شما را قادر می‌سازد به بخش‌های عمیق‌تر وجودتان دست یابید. هر گاه افکار و احساسات خود را روی کاغذ می‌آورید، دریچه‌ای برای ورود سلامتی روانی می‌گشایید.» (برنتلی، 1385: 123)

ادبیات درمانی در فرهنگ ایران موردی است که بیشتر مردم با آن خو گرفته‌اند. بیشتر ایرانیان که به دیوان حافظ تفأل می‌زنند، در واقع در پی یافتن آرامشی هستند که با خواندن شعر حافظ آن را به‌د‌ست می‌آورند و قدرت تصمیم‌گیری پیدا می‌کنند. بعضی هم روز خود را با خواندن شعر یا متنی روحیه بخش آغاز می‌کنند و با آنچه قدرت تغییر آن را ندارند، کنار می‌آیند.

چو قسمت ازلی بی‌حضور ما کردند

گر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگیر

حافظ

گاهی شعری این مفهوم را یادآوری می‌کند که نباید به‌خاطر گذشته اندوهگین بود:

«زندگی تر شدن پی در پی

زندگی آب تنی کردن در حوضچة اکنون است» (سپهری، 1377: 291)

یا

«صبح‌ها وقتی خورشید درمی‌آید، متولد بشویم» (همان: 298)

گاهی شعر به فرد جسارت می‌دهد تا بتواند از حق خود دفاع کند.

چرخ بر هم زنم ارجز به مرادم گردد

من نه آنم که زبونی کشم از چرخ و فلک

حافظ

گاهی ادبیات به‌خاطر تأثیرگذاری به‌وجود آمده و گاهی بدون برنامه‌ریزی قبلی، خود عامل درمان است یا عامل پیشگیری.

در این پژوهش سعی شده است به این موارد اشاره شود.

***

مقدمه

از دیر باز بشر اندیشه‌ها، احساسات و عواطف خویش را در دامنة کوه‌ها، دشت‌‌ها، بیابان و به‌طور کلی همه‌جا با خود زمزمه یا برای همراهانش بیان می‌کرده است. خاطرات اولین شعرهای باز مانده در ادبیات ایران با داستان‌هایی عجین و همراه شده است که شاید دلیل اصلی ماندگاری همین اشعار باشد.

در روان‌شناسی وقتی فردی می‌خواهد آرامش یابد، دست به قلم می‌برد و از مشکلات، ناراحتی‌ها و اندوه‌های درونی خود می‌نویسد تا آن‌ها را کاهش دهد، خواندن این آثار اگرچه ذهن را متأثر می‌کند، هنگام آفرینش اثر به پدید‌آ‌ورندة آن آرامش می‌بخشد. آنچه در ادبیات آن را حدیث نفس می‌نامیم، در واقع بازتاب مستقیم روح است که نشان می‌دهد گوینده در چه وضعیتی به‌سر می‌برده است. در روان‌شناسی این‌گونه سخنان را اعتراف شخصی و در مواردی فرافکنی می‌گویند. ادبیات از احساس و خیال سرچشمه می‌‌گیرد و در روان آدمی ریشه دارد. پس، محتوای آن همانند ذهن و روان گوینده است. «از کوزه همان برون تراود که در اوست.» اگر گوینده فردی متعالی باشد، بی‌شک سخن او هم نشانی از وارستگی دارد و می‌تواند موجب رشد و تعالی دیگران شود.

ادبیات درمانی و نقش آن در اصلاح اختلالات فردی و اجتماعی از دیرباز وجود داشته و امروزه ضرورت آن بارزتر است.

در این مقاله سعی شده است تأثیر ادبیات، پیشینة ادبیات درمانی و شیوه‌های مختلف آن به صورت گذرا بیان شود. گفتنی است که در مورد هر موضوع آن می‌توان بررسی‌های بیشتری انجام داد.

تأثیر ادبیات

ادبیات سرشار از شعرها و نثرهایی است که می‌خواهند بر روح خواننده تأثیر بگذارند و زمانی در رسالت خویش موفق می‌شوند که بتوانند خواننده را به اعجاب وا دارند و با خود همراه سازند. گاهی سخنی به روح و روان ما نزدیک است و حرف دل ماست؛ حرف نگفته‌ای که در ضمیر ناخودآگاه داریم و شاعر با خلاقیت همان حس را برای ما بازگو می‌کند و آن زمان است که ما به شیوة بیان او «آفرین» می‌گوییم. تأثیر سخن را همگان پذیرفته‌اند و حضرت مولانا این مطلب را چه زیبا بیان می‌کند:

عالمی را یک سخن ویران کند

روبهان مرده را شیران کند

(مولوی، دفتر اول: 2172)

البته برای تأثیرگذاری و تأثیرپذیری سخن، میزان آمادگی خواننده یا شنونده بسیار مهم است. این تأثیر در افراد مختلف متفاوت است. شیخ اجل، سعدی، این مطلب را در حکایتی مطرح می‌کند:

«در بعلبک وقتی کلمه‌ای همی گفتم به‌طریق وعظ... دیدم که نفسم درنمی‌گیرد و آتشم در هیزم تر اثر نمی‌کند...

در معانی این آیت که سخن اقرب الیه من حبل الورید سخن به‌جایی رسانیده گفتم:

دوست نزدیک‌تر از من به من است

وینت مشکل که من از وی دورم

چه کنم با که توان گفت که او

در کنار من و من مهجورم

من از شراب این سخن مست و فضالة قدح در دست که رونده‌ای بر کنار مجلس گذر کرد و دور آخر در او اثر کرد و نعره‌ای زد که دیگران به موافقت او در خروش آمدند و خامان مجلس به جوش...» (سعدی، 64- 162)

نمونه‌هایی از تأثیرگذاری ادبیات

در این بخش نمونه‌هایی از شعر شاعران پیشین مطرح می‌شود که به‌دلیل تأثیرگذاری در افراد خاصی ماندگار شده و شهرت عام یافته است. چنان‌که امیری از امرای آل طاهر- در زمان از دست دادن قدرت با شنیدن شعری متحول شده است.

«احمد بن عبدالله روزی در بادغیس این دو بیت را در دیوان حنظلة بادغیسی خواند:

مهتری گر به کام شیر در است

شو خطر کن ز کام شیر بجوی

یا بزرگی و عزّ و نعمت و جاه

یا چون مردانت مرگ رویاروی

این احمد بن‌عبدالله از امرای آل طاهر بود که بعد از انقراض آن سلسله به خدمت امرای صفاری رفت و در خراسان مقامات عالیه یافت... »

(صفا، 1368: 180)

داستان تأثیر شعر رودکی بر امیر نصر سامانی مشهور است. رودکی «دانست که با نثر در نگیرد، روی به نظم آورد و قصیده‌ای بگفت و به وقتی که امیر صبوح کرده بود، درآمد و به‌‌جای خویش بنشست. چون مطربان فرو داشتند، او چنگ برگرفت و در پردة عشاق این قصیده آغاز کرد:

بوی جوی مولیان آید همی

یاد یار مهربان‌ آید همی...

میر سرو است و بخارا بوستان

سرو سوی بوستان آید همی

چون رودکی به این بیت رسید، امیر منفعل گشت که از تخت فرود آمد و بی موزه پای در رکاب خنگ نوبتی نهاد...»

(نظامی عروضی، 1333: 4- 53)

محمد بهمن بیگی در تهران نامه‌ای از برادرش می‌خواند و این نامه چنان تأثیری در او می‌گذارد که می‌گوید:

«نامة برادر با من همان کرد که شعر و چنگ رودکی با امیر سامانی... فردای همان روز ترقی را رها کردم؛ پا به رکابم گذاشتم و به‌سوی زندگی روان شدم... » (بیگی، 1370: 19)

در جایی دیگر چنین می‌گوید: «بیش از هشت ساعت سواری در هوای سرد، کارم را ساخته بود... قدرت تکلم نداشتم نمی‌توانستم بایستم یا بنشینم... خاطرم از کلیه‌هایم ناجمع بود... خیال می‌کردم هرچه زودتر باید به ماشین و شهر می‌رسیدم و خودم را به پزشکی و بیمارستانی برسانم. غافل بودم که شفایم در همین جا به سادگی صورت‌پذیر بود.

معالجه‌ام با بستر گرم و اتاق گرم نبود؛ با آب و نان و دارو و درمان نبود. معلم با ذوق طایفه دو تا بچة معجزه‌گر به بالینم آورد؛ یکی آواز می‌خواند و دیگری نای می‌زد. ... هیچ‌گاه به توانایی شعر و موسیقی تا این حد پی‌ نبرده بودم. چیزی نگذشت که جان و توان یافتم و از جای برخاستم. گویی بر بال موسیقی به پرواز درآمدم. موسیقی و شعر از زبان و دهان این دو کودک دبستان با من همان کرد که ابر و باران با تشنة بیابان» (همان: 4- 323)

ادبیات درمانی (قصه درمانی)

یکی از کتاب‌هایی که در آن به نقش ادبیات در بهبود بیماری روحی اشاره شده، کتاب هزارویک‌شب است. در این کتاب، شهریار در پی خیانت همسرش دچار بدبینی مفرط می‌شود؛ به‌طوری که «هر شب باکره‌ای را به زنی آورده، بامدادانش همی کشت تا سه سال حال بدین منوال گذشت. مردم به ستوه آمده دختران خودبرداشته هر یک به سویی رفتند و در شهر دختری نماند» (تسوجی، 1383، 8). وزیر دختر دیگری برای شهریار پیدا نکرد و چون ناامید شد، دخترش به او گفت: «مرا به ملک کابین کن یا من نیز کشته شوم یا زنده مانم وبلا از دختران مردم بگردانم.» (همان: 8)

شهرزاد به شیوة قصه‌گویی شهریار را سرگرم می‌کرد و هر شب قصه را در جایی متوقف می‌کرد که او شیفتة شنیدن ادامة قصه می‌شد و کشتن او را به روز دیگر می‌انداخت. شهرزاد با گفتن داستان‌هایی از خیانت زنان و مردان به شاه یادآوری می‌کرد که افراد دیگری نیز دچار این مشکل شده‌اند و به آنها خیانت شده است و خیانت‌کاران نتیجة خیانت خود را دیده‌اند. او در همة داستان‌ها با عبارت «ای ملک جوان بخت» که عبارتی مثبت است، شاه را خطاب می‌کند. شهرزاد در شب چهارصدویکم داستانی مطرح می‌کند که پاک‌دامنی و عفاف‌زنی را نشان می‌دهد و به این شیوه می‌گوید که همة زنان خیانت‌کار نیستند. (تسوجی، 1383: 1042)

شهرزاد در طول هزارویک‌شب با مطرح کردن حکایت‌ها و موعظه‌های فراوان به شهریار آرامش می‌دهد؛ تا آنجا که شهریار در پایان به وزیر خود، پدر شهرزاد، می‌گوید: «خدای تعالی بر تو ببخشاید که کریمة خود را به من تزویج کردی و سبب منع من از کشتن دختران مردم شدی». (همان، ج2: 2329)دلیل اصلی بهبود شهریار، استفادة مناسب از شیوة قصه‌گویی (نوعی ادبیات درمانی) بوده است.

ادبیات، راه پیشگیری از اختلالات فردی و اجتماعی

ادبیات به‌‌عنوان یک عامل سازندة شخصیت یا بازدارنده می‌تواند بررسی شود. به همین دلیل، این بررسی باید از ادبیات کودکان باشد. «هدف ادبیات کودکان، ساختن انسان و جامعه است؛ لذا ادبیات با تکیه بر گذشته، آینده‌نگر است و نقش بزرگی برعهده دارد که هدف‌های مختلف زیر را دربرمی‌گیرد:

1. آماده کردن طفل برای شناختن، دوست داشتن و ساختن محیط؛ از طریق ادبیات است که کودکان و نوجوانان مسائل مختلف را می‌شناسند و راه‌های گوناگونِ روبه‌رو شدن با آن‌ها را می‌بینند و تجربه می‌کنند و در نتیجة این گسترش دید و تخیل،‌ قدرت تفکر و سازندگی بیشتری به‌دست آورند.

2. شناساندن طفل به خویشتن، ایجاد احترام به اصالت انسانی و میل به اعتلای مداوم. ادبیات کودکان و نوجوانان باید بتواند انواع نیازهای روانی آنها را بشکافد، بپروراند و تا حد امکان ارضا کند.

3. سرگرم‌کننده و لذت‌بخش بودن....

4. علاقه‌مند کردن طفل به مطالعه و ایجاد عادت به آن

5. ایجاد و تقویت صلح در جهان. اگر دو هدف اول ادبیات کودکان منجر به شناساندن طفل به خویشتن و شناسایی مسائل مختلف محیطش شود، به شناساندن مردم جهان و مسائلشان بپردازد و به کودکان هر سرزمین شباهت‌ها و اختلاف‌های مردم سایر نقاط جهان را نشان دهد، در آنها قدرت تحمل و پذیرش اختلاف‌های ظاهری و تفاوت راه روشن زندگی و نظرگاه‌ها را ایجاد می‌کند. از این راه، صلح و دوستی جایگزین کج‌نگری‌ها، اختلافات و خصومت‌ها می‌شود و هرچه این شناسایی افزایش یابد، درگیری عاطفی و امکان ایجاد حسن تفاهم واقعی نیز بیشتر می‌شود» (حجازی، 1379: 2- 21) هرچه ما در تنظیم ادبیات کودکان با دقت بیشتری رفتار کنیم و سعی داشته باشیم به اهداف ادبیات کودکان نزدیک شویم، بهتر می‌توانیم کودکانی را برای زندگی آینده آماده کنیم که اختلالات رفتاری و اجتماعی کمتری داشته باشند. به‌نظر من، نقش ادبیات به‌عنوان یک اصل مهم سازندگی و بازدارندگی بسیار مهم است. باید داستان‌های متناسب با نیازهای کودکان تنظیم شود تا آنها را به تعادل روحی و رفتاری برساند.

«قصه نمی‌تواند جانشین زندگی شود ولی می‌تواند زندگی را پربارتر و شیرین‌تر کند. وقتی ناملایمات به زندگی ما معنی و هدفی ببخشد و وقتی که زندگی تلخ است و سختی فراوان، دست‌کم ساعتی، تلخی‌ها و سختی‌ها را از یاد ما ببرد یا به ما کمک کند که بتوانیم راه‌حلی برای آنها بیابیم. قصه، از زمان‌های بسیار دور سرچشمة بعضی دانش‌های بشری بوده و همیشه به مردمی که آن را شنیده یا خوانده‌اند، لذت بخشیده است؛ چه شنونده یا خوانندة قصه بزرگسال بوده است و چه کودکی خردسال... باید نیازهای معنوی کودک را بررسی کنیم و بپذیریم که اگر داستان یک یا چند نیاز معنوی یک کودک را برآورده کند، قصه‌ای مطلوب است.» (حکیمی، 1382: 70- 169)

«روان‌شناسان معتقدند که نیازهای معنوی کودکان از این قرارند:

شایستگی، یا نیاز به پیروزی و لیاقت...

ایمنی یا نیاز به راحت زندگی کردن...

آگاهی یا نیاز به دانستن....

ایمنی عاطفی، نیاز به مهر ورزیدن و مورد محبت قرار گرفتن...

وابستگی به اجتماع یا نیاز به تعلق داشتن به جمع...

بازی، شادی و نیاز به تغییر....

زیباپرستی، نیاز به هماهنگی....

دادجویی، نیاز به آزادی... (همان: 180- 170)

اگر ما با داستان بتوانیم پاسخ‌گوی نیازهای یادشده باشیم، می‌توانیم از اختلافات رفتاری و اجتماعی جلوگیری کنیم. در اینجا نقش ادبیات به‌عنوان عامل تربیت‌کنندگی حائز اهمیت است؛ برای مثال، در شعر کودکانة «حسنی با آب بازی نکن» وقتی حسنی دراستفاده از آب اسراف می‌کند، آب قطع می‌شود:

«هر چی حسن شیرو پیچوند

آب نیومد از توی اون

نشست کنار شیر آب

ناراحت و دل‌نگرون» (جهانیان، 1386)

در این کتاب، قصه با ایجاد فضایی تخیلی، ذهن کودکان را با خطر بی‌آبی آشنا می‌کند تا آنها به این باور برسند که آب مظهر زندگی است. در عین حال، مصرف درست آن را به کودکان آموزش می‌دهد و آنها را با نحوة رفتارهای مختلف و نتیجة کارشان آشنا می‌کند.

کتاب «مملی چه وقت خوابه»:

در این کتاب، داستان کودک تنبلی مطرح می‌شود که اهل کتاب و مدرسه نیست. معلم به او می‌گوید:

باز که درساتو نخوندی

نکنه باز خواب موندی؟

کسی که به فکر درس نیست

تو خواب هم نمی‌گیره بیست

مملی سرافکنده شد

پشیمون و شرمنده شد....

بعد

قول داد که تکرار نشه

دفعة آخر باشه...

مملی دیگه زرنگ شد

آماده گوش به زنگ شد (سیف، 1386)

در برخورد با این داستان، کودکانی که ویژگی تنبلی را ندارند با رفتارهای گوناگون، نتیجة ناپسند آن و واکنش اطرافیان آشنا می‌شوند و رفتار مثبت خود را تقویت می‌کنند و کسانی که تنبل‌اند، با شخصیت اول همزاد پنداری می‌کنند؛ خود را به‌جای او قرار می‌دهند و همان‌طور که شخصیت داستان تصمیم درستی می‌گیرد و رفتار پسندیده‌ای از خود بروز می‌دهد، درصدد اصلاح رفتار خود برمی‌آیند. پس داستان‌های کودکانه می‌توانند هم جنبة پیشگیری داشته باشند و هم درمان.

ادبیات شفاهی و عامیانه

انواع ادبیات شفاهی و عامیانه- که در بین مردم رایج است و به خاطر موزون بودن در ذهن افراد ماندگاری دارد- به دلایل خاصی به‌وجود آمده‌اند؛ مثلاً لالایی‌هایی که مادران برای فرزندان خود می‌خوانده‌اند، یا برای تسکین دردی بوده است یا برای انتقال حسی شاد به کودکان.

متل‌ها و اشعار گوناگون که به مناسبت‌های مختلف می‌خواندند، ضرب‌المثل‌ها و... می‌تواند در بحث ادبیات درمانی بررسی شود اما پرداختن به این مورد خود مقاله‌ای مفصل و جداگانه را می‌طلبد و در اینجا فقط به آن اشاره‌ای شد؛ به امید آنکه به این بخش بزرگ فرهنگ ایرانی توجه شود.

جلوه‌های گوناگون ادبیات درمانی

«ما به خاطر می‌سپاریم:

20 درصد آنچه را می‌خوانیم

30 درصد آنچه را می‌شنویم

40 درصد آنچه را می‌بینیم

50 درصد آنچه را می‌گوییم

60 درصد آنچه را انجام می‌دهیم

90 درصد آن‌چه را می‌شنویم، می‌بینیم، می‌گوییم و انجام می‌دهیم» (دیمیک، 1383: 22)

پس، نتیجه می‌گیریم که زمانی شعر یا نثر می‌تواند تأثیر بیشتری داشته باشد که بتواند تمامی حواس فرد را درگیر کند؛ برای نمونه، «آموزگاری که بر تدریس به شیوة موزون تأکید دارد (موسیقایی)، برای روشن مطلب به کشیدن تصاویر روی تخته اقدام می‌کند (مکانی)، در حین صحبت کردن از حرکات نمایشی استفاده می‌کند (حرکتی- جسمانی)، در بین صحبت‌هایش مکث می‌کند تا دانش‌آموزان فرصت تأمل داشته باشند (درون فردی)، سؤالاتی می‌پرسد که دانش‌آموزان را سر ذوق آورد (میان فردی) و در صحبت‌هایش از منابع طبیعی استفاده می‌کند (طبیعت‌گرا)، در حقیقت اصول تئوری MIرا با روشی سنتی درهم آمیخته است.» (آرمسترانگ، 1378: 78)

همین‌طور اگر ما بخواهیم ادبیات درمانی داشته باشیم، باید بتوانیم با استفاده از هوش‌های چندگانه مطلب را به بهترین شکل ارائه دهیم تا افراد هم به بهترین شیوه بهرمند شوند. تأثیر یک مطلب، زمانی که آن را می‌خوانیم با زمانی که آن را همراه با موسیقی می‌شنویم، متفاوت است.

«آواز و موسیقی، احساس خوشحالی، هیجان، سرمستی و لذت ایجاد می‌کند» (برنتلی، 1385: 72)

اگر همراه با موسیقی تصاویری زیبا و چشم‌نواز دیده شود، بی‌شک تأثیر نوشته بیشتر خواهد شد واگر در محیطی متناسب با شعر و موسیقی قرار گیریم، احساس آرامش و ماندگاری این احساس افزایش می‌یابد.

شما می‌توانید انواع ارائة مطلب را در مورد شعر زیر تصور کنید.

«بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک

شاخه‌های شسته، باران خورده پاک

آسمان آبی و ابر سپید

برگ‌های سبز بید

عطر نرگس، رقص باد

نغمة شوق پرستوهای شاد

خلوت گرم کبوترهای مست...

نرم نرمک می‌رسد اینک بهار

خوش به حال روزگار

خوش به حال چشمه‌ها و دشت‌ها

خوش به حال دانه‌ها و سبزه‌ها

خوش به حال غنچه‌های نیمه باز

خوش به حال دختر میخک- که می‌خندد به ناز-

خوش به حال جام لبریز از شراب

خوش به حال آفتاب

ای دامن من گرچه- در این روزگار-

جامة رنگین نمی‌پوشی به کام

بادة رنگین نمی‌نوشی ز جام

نقل و سبزه در میان سفره نیست

جامت- از آن می که می‌باید- تهی است،

ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم

ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب

ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار

گر نکوبی شیشة غم را به سنگ

هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ» (مشیری، 1376: 8- 56)

 

منابع :

۱. آرین‌پور، یحیی؛ از صبا تانیما، چاپ۶، انتشارات زوار، ۱۳۷۵.

۲. آرمسترانگ، توماس؛ هوش‌های چندگانه، مترجم: مهشید صفری، چاپ سوم، انتشارات مدرسه، ۱۳۸۷.

۳. برنتلی، جفری؛ پنج دقیقة خوب، مترجم: گیسو پارسا، نشر علم، تهران، ۱۳۸۵.

۴. بیگی، محمد بهمن؛ بخارای من ایل من، چاپ چهارم، انتشارات آگاه، ۱۳۷۰.

۵. پینه، اژان؛ داستان بامزه، نسل نواندیش، چاپ اول، ۱۳۸۷.

۶. تسوجی، عبداللطیف؛ هزار و یک شب (شهر کتاب)، دورة ۲جلدی، هرمس، تهران، ۱۳۸۳.

۷. جهانیان، ماهک؛ حسنی با آب بازی نکن، چاپ چهارم، انتشارات خانة هنر، ۱۳۸۶.

۸. حجازی، بنفشه؛ ادبیات کودکان و نوجوانان، چاپ سوم، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، ۱۳۷۹.

۹. حکیمی، محمود و مهدی کاموس؛ مبانی ادبیات کودکان و نوجوانان، ج اول، تهران انتشارات آوران، ۱۳۸۲.

۱۰. دیمیک، سالی؛ ارتباط موفقیت‌آمیز با NIP، مترجم: علی اسماعیلی، انتشارات شباهنگ، تهران، ۱۳۸۳.

۱۱. سپهری، هشت کتاب، چاپ بیستم، چاپ گلشن، ۱۳۷۷.

۱۲. سعدی؛ گلستان، تصحیح خلیل خطیب رهبر، چاپ نهم، انتشارات صفی علیشا، ۱۳۷۳.

۱۳. سیف، مجید؛ مملی چه وقت خوابه، چاپ دهم، انتشارات سپیده، ۱۳۸۶.

۱۴. شهباز، حسن؛ سیری در بزرگ‌ترین کتاب‌های جهان، جلد۲، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۸۱.

۱۵. صفا، ذبیح‌ا... ، تاریخ ادبیات در ایران، چاپ نهم، انتشارات فردوس، تهران ۱۳۶۸.

۱۶. مشیری، فریدون؛ زیبای جاودانه، انتشارات سخن، تهران ۱۳۷۶.

۱۷. مولوی، جلال‌الدین بلخی؛ مثنوی (دفتر اول)، تصحیح و ترجمة نیکلسون، انتشارات سعاد تهران، ۱۳۸۱.

۱۸. نامنی، محمود؛ لطفاً گوسفند نباشید، چاپ هجدهم، انتشارات کیهان، ۱۳۸۷.

۱۹. نظامی عروضی سمرقندی؛ چهارمقاله، تصحیح محمد معین، انتشارات کتاب‌فروشی زوار، چاپ تابان، ۱۳۳۳.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید