نامآوران ایرانی
زریاب و نوای خوش ایران تا اندلس
- بزرگان
- نمایش از دوشنبه, 01 آبان 1391 10:37
- یسنا خوشفکر
- بازدید: 5435
یسنا خوشفکر
برای بررسی و پی بردن به زندگینامه و ویژگیهای زریاب، خنیاگر برجستۀ ایرانی و یکی از شاگردان بزرگ اسحاق موصلی دیگر موسیقیدان ایرانزمین نخست به گفته ابن خلدون میپردازیم: «موصلیان غلامی داشتند که نام او زریاب بود. او فن موسیقی را از آنان فراگرفت و در آن مهارت یافته بود از این رو موصلیان به وی رشک بردند و او را به مغرب گسیل داشتند و زریاب به درگاه حکم بن هشام بن عبدالرحمن داخل امیر اندلس رسید و او در گرامی داشتن زریاب مبالغه کرد و به دیدار او شتافت و به وی جایزههای عالی بخشید و اقطاعها و مقرریها برای او تعیین کرد و ویرا در بارگاه دولت و در میان ندیمان خویش به پایگاهی بلند رسانید و از این رو در اندلس هنر موسیقی به سبب زریاب پیشرفت شایان کرد و پس از وی تا روزگار ملوک «طوایف» یادگارها و آثار او همچنان باقی و متداول بود و از نسلی به نسلی دیگر منتقل میشد. چنانکه در اشبیله نمونههای هنری وی بدانسان توسعه یافت که همچون دریای بیکران بود و پس از زایل شدن رونق و شکوه آن شهر یادگارهای هنری زریاب از آنجا به دیگر کشورهای ساحلی افریقیه و مغرب منتقل شد و میان شهرهای آن سرزمین تقسیم گردید و با آنکه عمران و تمدن آفریقیه به قهقرا بازگشته و دولتهای آن رو به نقصان میروند هنوز هم بقایای هنری زریاب در آن سرزمین یافت میشود»(1).
اینکه موصلیان به زریاب رشک بردند نمیتواند چندان درست باشد و باید از سوی دشمنان اسحق این شایعه به وجود آمده باشد زیرا بنابر آنچه که در گفتارهای پیشین آمد اسحاق موصلی از آنجا که به هنر خنیاگری بسیار ارج مینهاد نهتنها حاضر نبود به هر کس آموزش موسیقی دهد بلکه در مجالس گوناگون به بهانهای از نواختن سر بازمیزد زیرا هر مجلس را درخور هنر خویش نمیدانست. اما این خنیاگر بزرگ کسانی چون زریاب و ابنخردادبه را شناسایی کرد و به آنان هنر موسیقی را آموخت و اگر قرار بود که بهآنان رشک ببرد از آغاز پس از پی بردن به استعداد و تواناییشان به آنان آموزش نمیداد نهاینکه همه فوتوفنهای استادی را به شاگردان بیاموزد بهگونهایکه زریاب نیز مانند استاد خود به علوم دیگر چون ستارهشناسی، شعر و جغرافی آگاه داشت و دودیگر آنکه این گفته ابن خلدون در منابع دیگری چون الاغانی و عقدالفرید که بسیار درباره زریاب نوشتهاند نیامده است. و سهدیگر اینکه در نوشتار زلزل رازی آوردیم که چگونه بیگناه به سیاهچال هارون افتاد و پس از ده سال رنج که آزاد شد چندی بیشتر زنده نماند، شاید چنین خطری از سوی خلیفه زریاب را تهدید میکرده است و بنابراین ناچار ایران را ترک گفته و به سوی اندلس (اسپانیای امروز) و شمال آفریقیه رفته است.
صادق نشأت عالم ایرانی - مصری درباره زریاب میگوید: «مردی بود بلنداندام اندکی بیش از حد لاغر، لهجه ایرانی خود را حفظ کرده بود، اما به زبان فصیح عربی مینوشت و در این زبان شعرهای عالی سروده بود، اگر با ایرانی دیگری روبهرو میشد ترجیح میداد با او به زبان مشترکشان سخن بگوید، او حامل میراث سنت چند قرن موسیقی ایرانی بود». (2)
و مقری نویسنده عرب دربارهاش چنین نوشته است: «هرگز پیش از او و پس از او مردی در حرفه او، نتوانسته است آنقدر محبوب و آنقدر مورد تحسین باشد» (3)
الطفاسی نویسنده مغربی قرن دوازده مینویسد: «سبک آوازهای مردم آندلس که همچنان مانند شتربانان بیابان عربستان بود پس از فرا رسیدن زریاب به قرطبه که زیبایی بینظیر برای موسیقی اندلس به ارمغان آورد بهکلی دگرگون کرد.» )(4) او بنیانگزار کنسرواتوار موسیقی در قرطبه بود و این کار او الگویی بود برای اروپای عهد رنسانس، ابن خلدون این کنسرواتوار را یکی از افتخارات اندلس میداند و میگوید که نفوذ آن در دوران حکمرانی امرای «طوایف» همچنان ادامه داشت. (5)
ابن حیان گزارش میدهد: در زمان او (پایان قرن هشتم) روشهای آموزشی موسیقی زریاب در سراسر افریقیه معمول بود.
رساله عربی معرفت النغمات که دستنوشته آن در کتابخانه ملی مادرید نگهداری میشود. از چند مقام موسیقی ایرانی اندلس یاد میکند، از جمله (دل) عشاق، اصفهان، زیرکش، مایه.
بنابر نوشته المقری؛ زریاب، 1000 آواز تنظیم کرده بود که همه را در حافظه داشت (شجاعالدین شفا به نقل از هـ. تراس «تاریخ مراکش».
به گفته فارمر: در کنسرواتوار موسیقی قرطبه گروه کثیری دانشجو را آموزش داد که بعدها در شهرهای گوناگون اندلس پراکنده شدند و برای آموزش موسیقی کلاسیک مکتب زریابی حتی به خارج از اسپانیا رفتند که در میان آنها میتوان از حمدونه دختر زریاب نام برد.» (6)
کار زریاب به وسیله شاگردان و بهویژه فرزندانش ادامه یافت، فرزندان او همگی به آواز و موسیقی میپرداختند، عالیه دختر بزرگش با محمد ابن رستم صدراعظم عبدالرحمن که از خاندان رستمیه آفریقای شمالی و مانند خود زریاب ایرانیتبار بود ازدواج کرد، دختر دومش حمدونه نیز با وزیر هشام ابن عبدالعزیز پیوند زناشویی بست و با همکاری اسلم برادر هشام بود که آوازهای پدر را در یک جُنگ موسوم به «کتاب معروف فی اغانی الزریاب» گرد آورد که دستنوشتههای آن در جریان یکی از جنگها از میان رفت.» (7)
زریاب از تاریخ 822 تا پایان زندگی خود 857 میلادی در قرطبه زیست و هرگز از آندلس پا بیرون ننهاد. (8)
درباره دانش زریاب در هنر خنیاگری و آگاهی او به موسیقی کهن ایران و تأثیرگذاریاش بر موسیقی شمال آفریقا و اندلس یا اسپانیا با نگرش به این اسناد نیازی به توضیح بیشتری نیست. اما یک نکته را باید به آن پرداخت و آن اینکه همانگونه که نوشتارهای پیرامون ابراهیم موصلی آوردیم گفتیم که به گفته ابوالفرج اصفهانی اسحاق موصلی آهنگهای پدرش را در کتابی گردآوری کرد و آوردیم که گردآوری آهنگ بجز با خط موسیقی امکانپذیر نیست و در گفتار بالا میبینیم که حمدونه دختر زریاب که موسیقی را از پدر آموخته بود و پدر هم از اسحاق آموخته و اسحاق و ابراهیم هر دو ایرانی و اهل شیراز بودند، آهنگهای پدرش را با خط موسیقی که زریاب به شاگردانش آموخته بود گردآوری کرده است آیا این سند گواه آن نیست؟ که خط موسیقی از خاندان ایرانی موصلی و شاگرد پرآوازۀ آنان زریاب که او نیز ایرانی بود به اروپا رفته است. درباره مبانی نظری که امروزه تئوری موسیقی میگویند سند بسیار است، که خط موسیقی را هم دربرمیگیرد اما این سند نیز میتواند برای روشن شدن تاریخ پیدایش خط موسیقی با نت در اروپا به ما کمک کند.
پينوشتها:
1- مقدمه ابن خلدون، جلد2، ترجمه محمد پروینگنابادی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ص 856.
2- ایران در اسپانیای مسلمان، شجاعالدین شفا، ص363.
3- همان، ص356.
4- همان، ص365.
5- همان، ص369.
6- همان، ص366.
7- همان، ص369.
8- همان، ص 365.
گفتنی است این نوشتار در دوهفته نامه امرداد به چاپ رسیده است.
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا