شنبه, 03ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست نام‌آوران ایرانی بزرگان امیرمهدی بدیع از زبان محمدعلی جمال‌زاده و احمد آرام

نام‌آوران ایرانی

امیرمهدی بدیع از زبان محمدعلی جمال‌زاده و احمد آرام

«یونانیان و بربرها» (Les Grecs et les Barbares, L’ autre face de l’ histoire, Payot Lausanne, 1963) نام کتابی است که یکی از ایرانیان فرزانه که در کشور سوئیس زندگی می‌کند، به تازگی به زبان فرانسه انتشار داده، و افسانۀ بی‌پایۀ تفوق اصیل غرب بر شرق را، که برای جوانان ایرانی زهر کشنده‌یی است، و بدبختانه بسیاری از ایرانیان هم ناآگاهانه با الهام گرفتن از منابع خارجیِ این افسانه مبلغ آن هستند، باطل کرده است.

و نیز اکنون با کمال شعف این اثر تازۀ ایشان را که چندان مفصل هم نیست ترجمه و به‌تدریج به خوانندگان «کیهان هفته» تقدیم می‌کنم، و آرزو دارم لذتی که از خواندن اصل کتاب برای من حاصل شد، صرف‌نظر از این‌که قلم ناتوان من نتوانسته باشد ظرافت‌کاری‌های ادبی اصل کتاب را به صورت فارسی درآورد، برای خوانندگان «کیهان هفته» نیز حاصل شود. (برگرفته از یادداشت احمد آرام ــ مترجم ــ بر انتشار قسمت‌هایی از جلد اول کتاب «یونانیان و بربرها» در «کیهان هفته»، مهرماه 1342)

 

شادروان امیرمهدی بدیع شادروان احمد آرام

 

برای تهیۀ دیباچه از ایشان (امیرمهدی بدیع) اطلاعاتی دربارۀ زندگانی و تحصیلات و کارهای‌شان خواستم در جواب نوشتند «راجع به زندگانی خود چه عرض کنم که قابل خواندن باشد. از روی راستی و حقیقت چیزی که قابل عرض باشد ندارم. اصل آن است که در کتاب آورده‌ام و مابقی جزئیّات شخصی و بی‌اهمیّت است. شخصاً عقیده دارم که کتاب را باید از صاحب آن جدا دانست و به‌صورت موجودی مجرّد و تنها دید. هر چه مؤلف بیشتر فراموش شود حقیقت یا کذب مطلب نمایان‌تر است».

 


نمونه ای از خط آقای امیر مهدی بدیع در مراسلۀ مورخ به 5 آذر 1342

 

بدیع در دنبال جملۀ فوق باز می‌نویسد: «در تقلید از آمریکایی‌ها رسم شده است که روی کتاب عکس مؤلف، عدّۀ بچه‌ها و نام همسر... و نمرۀ حساب بانک و اسامی شهرهایی را که دیده و کتبی را که نخوانده است چاپ می‌کنند. این البته از برای آنها خوب است ولی ما را با این کارها چه کار:

 در حلقۀ مغانم دوش آن صنم چه خوش گفت / با کافران چه کارت گر بت نمی‌پرستی
گر خرقه‌ای ببینی مشغول کار خود باش / هر قبله‌ای که باشد بهتر ز خودپرستی

خود را هرگز چیزی ندانسته و نمی‌دانم. آنچه را دوست دارم و برای آن اهمیّت و اعتباری قائلم آن است که کم‌وبیش در کتاب‌هایم آورده‌ام و مابقی هیچ است».
سپس بدیع چنین افزوده است: «امسال درست چهل سال است که می‌خوانم و یاد می‌گیرم و امروز در کتابخانهٔ خودم مثل چهل سال پیش در مکتب استاد پشت کتاب می‌نشینم و قلم در دست درس می‌خوانم و جدّیت می‌کنم تا آنچه را نفهمیده‌ام بفهمم و هر روز با همان شعف و شوق و لذّت که روزهای اوّل الفبا را یاد می‌گرفتم... بازیگران سیاست و سینما و سایر حقّه‌بازان به قدر کافی با «شرح زندگانی» خود مردم را غافل می‌کنند و بس است:

غیر معشوق ار تماشایی بود / عشق نبود هرزه سودایی بود
عشق آن شعله است کو چون برفروخت / هر چه جز معشوق باقی جمله سوخت».

بدیع در دنبالهٔ مطلب باز می‌نویسد: «از روزی شیفته و دلباختهٔ افلاطون شدم که این جمله را در «فدون» خواندم، آن‌جایی که فدون از سقراط می‌پرسد: سقراط ما تو را به چه طرز مایلی که به خاک بسپاریم؟ و سقراط در جواب می‌گوید: هر طور دل‌تان می‌خواهد تا آنجا که بر من تسلّطی دارید و من از دست شما بیرون نیفتم. و حقیقت این است که من نه تنها صاحب و مؤلّف کتاب‌هایم را جز آن شخصی می‌دانم که در این ساعت این نامه را به‌ سرکار می‌نویسد بلکه یقین دارم فکری که کتاب را نوشته در کتاب است نه در من. ممکن است این سخن بی‌معنی و مضحک به‌نظر آید ولی چه می‌توان کرد که وقتی یکی از کتاب‌هایم را به‌دست می‌گیرم آن را کاملاً صد در صد از دیگری می‌دانم و در همان ساعتی که جملهٔ آخر کتابی را می‌نویسم حسّ می‌کنم که از برایم دری بسته می‌شود که دیگر باز نخواهد شد و اگر باز شود در دیگری خواهد بود».

دربارهٔ پدر گرامی و خانوادهٔ بدیع سابقاً در ضمن مقاله‌ای که با عنوان «دین و گفتار زرتشت» در مجلهٔ «راهنمای کتاب» (شمارۀ فروردین 1341) به‌چاپ رسیده است به اختصار مطالبی مذکور گردیده است. بدیع الحکما پدر امیرمهدی بدیع از اهالی همدان از اخیار بود و هر کس او را از دور و یا نزدیک شناخته ازو به‌خوبی یاد کرده است و همان کسی است که چندین سال شاعر بسیار عزیز و تصنیف‌ساز بسیار پاک‌منش و بزرگوار ما عارف قزوینی را در خانهٔ خود در همدان بر دیدهٔ خود نشانید.

امیر مهدی بدیع در 21 صفر سال 1333 هجری قمری مطابق با 1294 هجری شمسی (هشتم ژانویه 1915 میلادی) در همدان به دنیا آمده است. وی 14 سال در دانشگاه و 12 سال در مدرسه بوده است اما چنان‌که خود می‌گوید: «چهل سال است که سر درس استادان کوچک و بزرگ نشسته است». باز می‌گوید که «آنچه خواندنی بوده است خوانده‌ام و آنچه در مدرسه یاد گرفته‌ام در مقابل خرمنی که در کتاب‌ها دیده‌ام هیچ است». می‌گوید: «وقتی به شمارهٔ سال‌های عمر توجّه می‌کنم می‌توانم بگویم که فلان سال در فلان دانشگاه بودم ولی در چه روزی لائوتسه را کشف کردم حکایتی است که به‌قلم نمی‌آید. آنچه ازین حکیم چینی آموختم هزار بار بیشتر از آن چیزهایی ارزش دارد که از گونزت (Gonseth) یاد گرفتم».

بدیع تحصیلات ابتدایی و دورهٔ اوّل متوسطه را تا سال چهارم در همدان طی نموده است (از 1922 تا 1933) و از سال 1933 تا 1937 تکمیل تحصیلات متوسّطه را در پاریس نموده است و سپس به تحصیل علم فیزیک و ریاضیات مشغول گردیده و از سال 1937 تا 1940 در لوزان علوم فنّی و فیزیک تحصیل کرده است. در سال‌های 1940 و 1941 در رُم به تحصیل زبان و ادبيّات پرداخته و از آن پس تا سال 1947 در زوریخ (سویس) به تحصیل ریاضيّات عالی و فلسفه علوم مشغول بوده است. از 1942 تا 1944 دیگر برایش از ایران پول نمی‌رسید و خود در این باره می‌گوید: «گرفتار چه مشقّتی بودم هرگز تکرار نخواهم کرد، چون اگر هم در بیست و چهار ساعت بیش از یک بار خوراک نمی‌خوردم و کفشم کف نداشت و تمام زمستان اطاقم گرم نشد شادترین و سربلندترین محصلین مدرسه بودم و یک‌بار از آن وضعيّت مأیوس و گرفته نشدم و خوش‌ترین سال‌های عمرم هستند».


چنانکه شاید خوانندگان این دیباچه بدانند یکی از تألیفات با وزن بدیع در زبان فرانسه «فکر متود در علوم» ‌عنوان دارد که در سال 1953 در سویس به‌چاپ رسیده است. این کتاب که تاکنون جلد اوّل آن به چاپ رسیده است، نخستین قسمت تحقیقات مطوّل و مفصّلی است که به‌خواست پروردگار باید به‌تدریج به چاپ برسد و مجلّدات هفتگانهٔ آن دارای عناوین ذیل خواهد بود:

قسمت اول) تقدم اندیشۀ مشرق‌زمین

جلد اول ـ عبارت است از همین «فکر متود در علوم» که حکم مقدّمه را دارد و به‌چاپ رسیده است.
جلد دوم ـ مشرق‌زمین (پیشقدمان بی‌نام و افسانه‌ای)
جلد سوم ـ یونان (تکوین ایده‌آل علم)
جلد چهارم ـ برگشت به مشرق‌زمین (بحران بزرگ اخلاقی، از پولوس مقدّس تا به غزالی)

قسمت دوم) تقدم اندیشهٔ مغرب‌زمین

جلد پنجم ـ زمان پیش از کانت (‌از طوماس مقدّس تا دکارت و از گالیله تا لاپلاس)
جلد ششم ـ پس از کانت (از هگل تا برگسون و از کوشی تا پوانکاره)
جلد هفتم ـ علی‌رغم کانت

بدیع در خصوص این کتاب می‌نویسد که موضوع این کتاب را که «فکر متود در علوم» باشد مدرسه عالی فنّی زوریخ موسوم به پولی‌تکنیک در سال 1942 به‌طور مسابقه بین دانشجویان و دانشیارها مطرح نمود و رسالهٔ بدیع در 1944 تنها برندهٔ این مسابقه گردید و از برای سال مزبور شورای عالی مدرسه جایزهٔ قسمت ریاضيّات و فیزیک و مدال مدرسه را به‌نام ایشان تخصیص دادند.

بدیع از 1944 تا 1952 در مدّت هشت سال سایر مجلّدات این کتاب را تهيّه نمود که اکنون برای چاپ حاضر است و تنها مقدّمهٔ آن تاکنون به‌چاپ رسیده است. بدیع می‌نویسد تنها کسی که به این کتاب علاقه نشان داد گاستون باشلار (Gaston Bachelard) است که دربارۀ آن چنین نوشت: «کتاب آقای مهدی بدیع سرآغاز دورهٔ تازه‌ای است و چشم‌انداز بزرگی را در مقابل چشم ما می‌گشاید. در زوایای ژرف این کتاب عمیق انسان به لذّت معرفت دست می‌یابد، لذّتی که بدون آن علم و دانش جاندارترین ریشۀ خود را ازدست می‌دهد. از آن گذشته، به‌راستی که چه کتاب زیبایی! چه اندازه رعایت احترام سخنِ چاپ‌شده به‌عمل آمده است. کافی است که انسان چنین کتابی را بگشاید تا فوراً احساس احتیاج کند که باید وظیفهٔ سپاسگزاری را به‌عمل آورد». بدیع می‌گوید: وقتی مردی چون باشلار که «پس از برگسون شاید بزرگترین فیلسوف فرانسه باشد» چنین فتوایی دربارهٔ کتاب من داد «از برای من جبران سکوت دیگران را کرد».

از آن پس بدیع سرگرم تهیهٔ کتاب‌های دیگری بوده است به زبان فرانسه، که سه جلد آنها با عناوین زیر تاکنون به‌چاپ رسیده است:
1. «پندار دربارۀ اتساع‌پذیری لایتناهی حقیقت» (L’illusion de l’ extensibilite infinite de la Verite) در دو جلد:
جلد اول ـ «معاینهٔ دنیا از لحاظ انفسی»  (Vision subjective du monde, Payot, Lausanne, 1957)
جلد دوم ـ «به‌سوی یک معرفت آفاقی» (Vers une connaissance objective, Payot, Lausanne, 1960)
2. «زردشت، آئین و گفتار» به‌زبان فرانسه که در فوق بدان اشاره‌ای رفته است.
3. «یونانیان و بربرها» که اکنون ترجمۀ فارسی آن تقدیم پیشگاه دوستداران دانش و ادب می‌گردد.

بدیع می‌نویسد که در این سنوات اخیر مشغول تألیف کتبی بوده که به‌زودی باید به‌چاپ برسد و از آن جمله است کتابی به‌عنوان «شوش بر ضد آتن» (Suse contre Atbenes) و کتاب مهّم دیگری به‌عنوان «سکوت‌های علم» (Les silences de la science) که به‌قول خود مؤلّف «درین بیست سال اخیر مشکلات دیگران و خود را در آن جمع‌آوری نموده است» و «خوب می‌رساند که تا چه حّد هنوز در اوّل دفتریم».
بدیع در مدرسۀ عالی پولی تکنیک زوریخ شاگرد پروفسور ترودل شیمی‌دان معروف بوده است و می‌گوید: روزی در لابراتوار شیمی روی میز کارم اشعار شکسپیر را دید. ترش‌رویی کرد و گفت: «من نمی‌خواهم این نوع کتاب‌ها را در اینجا ببینم. باید از شیمی یا شکسپیر یکی را اختیار کرد». بدیع در جواب گفته بوده است: «برای اختیار باید اوّل این هر دو را بشناسم. پس از شناختن اختیار خواهم کرد». بدیع درین باب می‌نویسد که «بدیهی است که جواب من برای او در حکم گستاخی بود و عصبانی شد که چرا چنین جوابی داده‌ام ولی امروز پس از مرور شهور و سنوات دستگیرم شد که اصلاً نباید یکی را اختیار کرد بلکه هر دو لازم است و امروز آخرین کتاب ریاضی را و آخرین ترجمۀ لائوتسه را با یک لذّت می‌خوانم . یکی نان است و دیگری نمک. آن هم نمی‌دانم کدام نان است کدام نمک».

کتاب «یونانیان و بربرها» نخستین کتابی است به‌قلم بدیع که به‌فارسی ترجمه شده است. باید امیدوار بود که سایر آثار این مرد شریف نیز به تدریج به فارسی برگردد و هم‌وطنان بخوانند و فیض و لذّت یابند. در داستان «شاهکار» که متجاوز از بیست سال پیش به‌چاپ رسیده است چنین می‌خوانیم: ملّتی که ابناءِ آن در ظرف هر قرنی اقلاً دو سه فقره شاهکار علمی و ادبی و فلسفی و هنری به‌وجود نیاوردند جزو ملّت‌های بیدار و ارجمند به‌شمار نمی‌آید و سزاوار دوام و بقا نیست یعنی وجود و عدمش برای مردم دنیا یکسان است.

در دفتر زمانه فتد نامش از قلم / هر ملّتی که مردم صاحب قلم نداشت.

چنین ملّتی در واقع به منزلهٔ مردی است که نان به‌خانه نیاورد و طفیلی سفرۀ دیگران باشد و حکم آن اعرابی مفتخوار سروپا برهنه را دارد که دم موشی را گرفته در دیگ طعام حاجیان می‌اندازد و می‌گوید: «حاجی ، اَنَا هم شریک».

خدا را شکر که درین سال‌های اخیر کتاب‌های خوب و باوزنی از طرف دانشمندان و صاحبان قلم ما انتشار یافته است که بها و اعتبار بین‌المللی دارد و دیگر کسی حقّ ندارد که ما و مملکت ما را به ورشکستگی معنوی متّهم سازد.

وقتی کتاب «یونانیان و بربرها» در اروپا انتشار یافت، روزنامه‌ها و مجلّات مقالاتی در آن باب نوشتند و مؤلّف را ستودند. پاره‌ای از آن مقالات به‌قلم دانشمندان و اساتید بنام بود. بعضی از صاحبان این مقالات که نتوانسته بودند شانۀ خود را از زیر بار تعصّب موروثی قرون بیرون بیاورند ایراد وارد ساخته بودند که آمدیم و در جنگ‌های ایران و یونان ایرانیان فاتح و مظفّر و فیروز شده بودند آیا در این‌صورت یونان و دنیا دارای چه سرنوشتی می‌گردیدند. نمی‌دانم بدیع جوابی داده است یا نه ولی آیا نمی‌توان جواب داد که در هر صورت یکی از نتایج فتح ایرانیان که به‌احتمال قوی تحقّق می‌یافت این بود که کم کم مذهب زرتشت در میان یونانیان رواج می‌یافت و اوّل خود یونانیان و بعد از یونانیان ملّت‌ها و اقوام دیگری که تابع و طفیلی تمدّن آنها بودند چند قرن زودتر از مرحلۀ بت‌پرستی و ربّ‌النّوع پرستی و جاهليّت رسته به‌مقام خداپرستی می‌رسیدند ولو از لحاظ سلطهٔ حکومتی در زیر فرمان ایرانیان درمی‌آمدند هیچ استبعادی ندارد که می‌توانستند باز با آزادی کافی به‌خدمات بزرگ خود بفکر و دانش و هنر ادامه بدهند و خلاصه آن‌که همچنان‌که از لحاظ سیاسی و حکومت و پاره‌ای حقوق مدنی مردان آزادی بودند یعنی آزادی جسمانی داشتند فکر و روح و مغز آنها هم از عبوديّت پاره‌ای اوهام و خرافات مذهبی رهایی می‌یافت و مردمانی واقعاً آزاد می‌گردیدند.

(برگرفته از پیشگفتار محمدعلی جمال‌زاده بر کتاب «یونانیان و بربرها»، ژنو، 18 آذر 1342)

 


محمدعلی جمالزاده

 


محمدعلی جمالزاده - امیرمهدی بدیع

 

از دوست نازنینم آقای امیرمهدی بدیع مؤلف کتاب حاضر که چند روزی در سوئیس مهمان ایشان بودم و از ملاحظۀ کمال انسانیت و دانشمندی ایشان برخوردار شدم، خبر دارم که اکنون مشغول چاپ آخرین قسمت این دوره کتاب (گویا جلد پنجم) هستند و شاید آن کتاب تاکنون از چاپ درآمده باشد. از خدای بزرگ مسألت دارم که فرصتی فراهم شود تا بتوانم باقی مجلدات این مجموعۀ گرانبها را که افسانۀ برتری یونان قدیم و به تبع آن افسانۀ ناچیزی همۀ جهان و از جمله ایران ما و ما را از اعتبار و رونق انداخته است ترجمه کنم و به دوستداران این‌گونه آثار تقدیم کنم.

(مقدمه‌ی مترجم بر چاپ دو جلد کتاب «یونانیان و بربرها» در یک مجلد، نشر پرواز، تهران ـ اسفندماه 1363)

 

دیدگاه‌ها   

+2 #8 محسن محمدی 1392-11-03 18:06
ایرج افشار

- : “امیر مهدی بدیع دو فایده از کارش برجای گذاشت، یکی اینکه اروپاییان را متوجه کرد که می‌توان عقاید دیگری هم اظهارکرد و نترسید از اینکه در اروپا یک تنه به این کار پرداخت، جرقه‌ای که او زد ممکن است در آینده اروپاییان را به دگراندیشی وا دارد.

دوم اینکه حضور یک ایرانی در جریان علمی ایران و شرق شناسی چیز مهمی بود. … در پیش از اسلام و خارج از ایران، این قدم را مرحوم بدیع در این خصوص برداشته است.”
نقل قول کردن
+2 #7 محسن محمدی 1392-11-03 18:05
کامران فانی

- :” هر آدمی نگرش جهان‌‏بینی دارد.

امیرمهدی عالم فلسفه بود در رشته علمی درس خوانده بود و نگاه انتقادی داشت و از دل کتاب‌‏هایی که او نوشته می‌‏توان به جهان‌‏بینی او پی برد.

بدیع با نوشتن کتاب ۷ جلدی “اندیشه، روش و متد” غوغایی کرد و گاستون باشلار این کتاب را به عنوان مهم‌‏ترین کتاب قرن بیستم معرفی کرد.

بدیع در این کتاب بیان می‌‏کند که نسبت به فرهنگ یونانی و مورخان یونانی بی‌‏اهمیت نیست، اما البته در این کتاب پوست مورخانی چون هردوت را که گاه تاریخ را مغرضانه نوشته‌‏اند را می‌‏کَنَد.

نگاه او در کلِ کتاب انتقادی است.”
نقل قول کردن
+2 #6 محسن محمدی 1392-11-03 18:04
مرتضی ثاقب فر

-: “… بدیع با آشنایی و چیرگی به زبان های باستانی یونانی و لاتینی و زبان های امروزی فرانسوی، انگلیسی، آلمانی و ایتالیایی، به گفته ی خود، دست کم ده بار تاریخ هرودوت را کلمه به کلمه و سطر به سطر به زبان اصلی و ترجمه ی اروپایی خوانده و مدت ۲۰ سال به راستی حتی یک روز را بدون اندیشه درباره ی آن چه هرودوت درباره ی ایرانیان نوشته سپری نکرده است.

او افزون بر هرودوت تمام نویسندگان باستانی یونان و روم که نوشته هایشان به نحوی با موضوع مورد نظر مربوط می شده اند (مانند توسیدید، پلوتارک، دیودورس سیسیلی، کتزیاس (از طریق فوتیوس)، گزنفون، آیسخولوس (اشیل)، افلاطون، پائوزانیاس، افوروس، سترابون، لوکیاس، لیکورگوس، ایسوکراتس، آرستیوفان، کرنلیوس نپوس، تئوپومپوس، یوستینوس، نیوکولاس دمشقی، کرنلیوس تامسوس و…)، آثار نویسندگان عصر جدید آلمان، فرانسه، انگلیس، ایتالیا و آمریکا (گاستون ماسپرو، بوسوئه، ولتر، پٌل کلوشه، موریس کروازه، رومان گیرشمن، و. ج. فورست، ژ. بلن، ژان دوشه، شارل پیکار، هرمان بنگتسون، ادوارت مایر، اندرو رابرت برن، ج. آ. ر. مانرو، یان هاتسفلد، روبرکوئن، آ. اومستد، الیاس بیکرمن و…) را نیز بی رحمانه به نقد کشیده است… .

بدیع که برای بررسی خود طبعا هیچ منبعی غیر از خود تواریخ در اختیار ندارد، از تناقض گویی ها و افسانه پردازی های آشکارا دروغ هرودوت برای رد نوشته های او بهره می گیرد.

… حتی اگر هرودوت افسانه پرداز آیسخولوس (اشیل) نمایشنامه نویس و ایزوکراتس خطیب و پلوتارک و دیگران به هر دلیل تا حدی حق داشتند به علت یونانی بودن علیه ایران دروغ ببافند و تبلیغ کنند،… اما آن به اصطلاح مورخان سده های نوزدهم و بیستم میلادی حق ندارند غرض ورزانه همان یاوه ها و دروغ های هرودوت و حتی نمایشنامه ی حماسی آیسخولوس را به عنوان علم و تاریخ واقعی به خورد خوانندگان خود بدهند… .”
نقل قول کردن
+2 #5 محسن محمدی 1392-11-03 18:04
“ژاله آموزگار” محقق و پژوهشگر تاریخ درباره این کتاب می گوید

- :” این مجموعه نفیس‌، زینت بخش کتابخانه‌‏های ایران دوستان شده است و اگر استاد بدیع می‌‏دانست که روزی در سرزمینش ایران، جمعی فرهیخته با خلوص و غروری راستین برخاسته از نوشته های محققانه او، زحماتش را آگاهانه ارج می‌‏نهند، قطعا در واپسین دم حیات با لبخند این جهان را وداع می‌کرد.”
نقل قول کردن
+2 #4 محسن محمدی 1392-11-03 18:03
جمال زاده در نامه ای به امیر مهدی بدیع می گوید:

“خداوند بشما تندرستی و عمر دراز و شادمانی بدهد تا حقایق بسیاری را با این زبان ممتازی که دارید و هدیه ی خدایی است روشن ساخته بمردم…، مورخین روم و یونان که این همه تناقض دارند بگذارید پدر یکدیگر را بسوزانند. چرا باید یک نفر ایرانى آتش بکاخ عظمت آن ها بزند موجبات خرابی را فراهم ساخته‌اید که عبارت است از آن همه شهادت های دروغ و مجعول و ضد و نقیض همانا نقل آن خانۀ آن ها را خراب خواهد کرد… .
قربانت جمال زاده“
نقل قول کردن
+2 #3 محسن محمدی 1392-11-03 18:01
این اثر به باور پی‌یر اوبه، ناشر فرانسوی آن:

-: “… در کنار درسی که از روش‌شناسی به ما می‌آموزد، به یاری تنها تاریخ نگاران یونانی که بی رحمانه و آشکارا آنان را مورد انتقاد قرار می‌دهد، به نحوی موفقیت آمیز چیزی را استوار می‌کند که بسیاری حس کرده‌اند و هرگز جرات افشای آن را نداشته‌اند.
نقل قول کردن
+1 #2 محسن محمدی 1392-11-03 18:00
چه کسی بهتر از امیر مهدی بدیع می توانست تیرگی ای را که خدایان نفرت و دروغ (خدایان یونانیان)، از ترس روشن شدن راستی و حقیقت بر همه جا کشیده بودند، با رسوا کردن دروغ ها و ناروایی های آنان به روز روشن برگرداند؟



آن زمانی که کتاب های سرزمین ما، پس از هزاران سال گردآوری، بدست دیگرانِ مهاجم، به زبان های دیگر ترجمه شد تا برای متجاوزین خوراک دانش و فرهنگ باشد و سپس نسخه های پارسی آن طعمه ی آتش شد تا دانش و فرهنگِ ما، نیست و نابود شود و آن زمان که نویسندگانِ دیگران، هر چه را خواستند با دروغ و تهمت و افترا و به میل خود نوشتند و به خورد دنیا دادند، مردی پیدا شد تا با بهره گیری از تاریخ نوشته های خودِشان، نیستی و ناروایی اشان را به رخ آن ها بکشد و نورِ راستی و درستی را از دل تیرگی بیرون بکشد.

بدیع با نقد علمیِ نوشته های خیالی و موهوم دیگران، از دودوزه بازی ها و خیال پردازی های شان پرده بر می دارد و با رو نمودن تناقض های بی پایان آن ها و فاش نمودن غرض های شخصی اشان، آن ها را برای همیشه رسوا می نماید
نقل قول کردن
+1 #1 محسن محمدی 1392-11-03 17:57
جمال زاده در نامه ای به امیر مهدی بدیع می گوید:

-: “خداوند بشما تندرستی و عمر دراز و شادمانی بدهد تا حقایق بسیاری را با این زبان ممتازی که دارید و هدیه ی خدایی است روشن ساخته بمردم…، مورخین روم و یونان که این همه تناقض دارند بگذارید پدر یکدیگر را بسوزانند. چرا باید یک نفر ایرانى آتش بکاخ عظمت آن ها بزند موجبات خرابی را فراهم ساخته‌اید که عبارت است از آن همه شهادت های دروغ و مجعول و ضد و نقیض همانا نقل آن خانۀ آن ها را خراب خواهد کرد… .
قربانت جمال زاده“
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید