تاریخ كهن و باستان
تناقضگوییهای هرودوت پس از 2500 سال آشکار شد
- تاريخ كهن و باستان
- نمایش از پنج شنبه, 03 بهمن 1392 17:53
- بازدید: 4520
برگرفته از تارنمای میراث فرهنگی - میراث خبر، تهران _ ۹ فروردین 1384
آرزو رسولی
زندهیاد «امیرمهدی بدیع» را شاید تاکنون کمتر کسی در ایران میشناخت. دانشمند و فلسفهدان بزرگ ایرانی که تمام عمر خود را صرف پژوهش بر فلسفه و تاریخ و علم کرده بود و با تالیف کتابهایی به زبان فرانسه مانند «اندیشه روش در علوم» در 7 جلد و «توهم گسترشپذیری بیپایان حقیقت» در 2 جلد و نیز «هگل و مبادی اندیشه معاصر» پایههای پذیرش خود را به عنوان دانشمندی صاحبنظر در غرب استوار کرد و مورد ستایش قرار گرفت.
«امیرمهدی بدیع» در 1294 ه.ش در همدان به دنیا آمد و پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی، در 1312 برای ادامه تحصیل به اروپا رفت و تا پایان عمر در آنجا ماندگار شد.
وی در رشتههای فیزیک، ریاضی، ریاضیات عالی، مهندسی، زبان و ادبیات و فلسفه علوم تحصیل کرد و به زبانهای فرانسوی، انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی و زبانهای باستانی یونانی و لاتینی تسلط داشت. با این پیشینه علمی و با مطالعه گسترده بر بخش مهمی از تاریخ ایران به تالیف کتابهای «آیین و گفتار زردشت» و 6 جلد کتاب «یونانیان و بربرها» دست زد. وقتی دو جلد نخست «یونانیان و بربرها» در اروپا انتشار یافت، ابتدا با استقبال صاحبنظران روبرو شد و نقدها و مقالاتی درباره آن در نشریات نوشتند اما پس از انتشار سایر جلدها، امیرمهدی بدیع با چنان توطئه سکوتی روبرو شد که تا آخر عمر در قصبه زیبا ولی دورافتاده «اسکونا» واقع در بخش ایتالیایینشین سوییس خانهنشین شد.
متاسفانه این دانشمند پرکار ایرانی در کشور خود نیز چندان مورد عنایت واقع نشد.
دو جلد نخست «یونانیان و بربرها» را چهل سال پیش استاد احمد آرام به فارسی برگرداند که ابتدا بخش بخش در کتاب هفته در سال 1341 منتشر میشد. سپس شرکت سهامی انتشار آن را در یک مجلد به سال 1343 منتشر کرد. جلد دوم آن به همت دکتر «پرویز ناتل خانلری» مدیرعامل بنیاد فرهنگ ایران، در این بنیاد در سال 1347 به چاپ رسید. سال ها بعد، در سال 1364 نشر پرواز دو جلد را در یک مجلد به چاپ رساند. اما ترجمه و انتشار سایر جلدهای این کتاب دیگر ادامه نیافت. تا آنکه «محسن باقرزاده» مدیر انشارات توس تصمیم به انتشار کل مجموعه گرفت و از آنجا که نشر پرواز حاضر به واگذاری حقوق دو جلد نخست به انتشارات توس نشد، این دو جلد نیز بار دیگر ترجمه شد و با انتشار این اثر سترگ، منبع مهمی در خصوص بخشی از تاریخ ایران باستان در دسترس پژوهندگان عرصه تاریخ و فرهنگ ایران قرار گرفت و امیرمهدی بدیع سالها پس از پژوهشهای ارزندهاش و پس از مرگ، نام آشنای هموطنان خود شد.
این مجموعه با عناوین خطا در تاریخ، دو جهان مکمل یکدیگر، شوش در برابر آتن، سالامیس و پلاته، صلح شاه، از اسکندر تا مهرداد در چاپ فارسی در چهارده جلد منتشر خواهد شد و جلد پانزدهمی حاوی شرح زندگی امیرمهدی بدیع و نقل همه گزارشها، نقدها و معرفیهایی که به زبانهای فارسی و اروپایی درباره کتاب او نگاشته شدهاند، به ابتکار ناشر به این مجموعه افزوده شده است.
گرچه مولف عقیدهای به درج زندگینامه خود نداشت و در نامهای به «محمدعلی جمالزاده» نوشته بود: «اصل آن است که در کتاب آوردهام و مابقی جزییات شخصی و بیاهمیت است. شخصا عقیده دارم که کتاب را باید از صاحب آن جدا دانست و به صورت موجودی مجرد و تنها دید. هر چه مولف بیشتر فراموش شود حقیقت یا کذب مطلب نمایانتر است... خود را هرگز چیزی ندانسته و نمیدانم. آنچه را دوست دارم و برای آن اهمیت و اعتباری قائلم، آن است که کم و بیش در کتابهایم آوردهام و مابقی هیچ است.» (نقل از مقدمه سیدمحمدعلی جمالزاده بر ترجمه احمد آرام از این کتاب.)
از این دوره پانزده جلدی، پنج جلد به تازگی روانه بازار شده و ده جلد دیگر تا سال آینده منتشر خواهد شد. جلدهای اول و چهارم (در دو کتاب) به قلم مرتضی ثاقبفر، جلد دوم به قلم ع.روحبخشان و سایر جلدها به قلم قاسم صنعوی به فارسی برگردانده شدهاند.
«مرتضی ثاقبفر» که تاکنون ترجمههایی را از وی در زمینه تاریخ و فرهنگ ایران شاهد بودیم، با وجود شکسته نفسیهای امیرمهدی بدیع که معمول بزرگان است، در مورد وی میگوید: «او ابرمردی است ایرانی با دانش جامع به معنای دقیق امروزی و همتی مردانه که به زبان و روش علمی اروپاییان به نقد نوشتههای آنان به خصوص «تواریخ هرودوت» پرداخته و کوشیده تناقضگوییها و افسانهپردازیهای آن را آشکار سازد.»
تمام این مجموعه نقد کتاب تواریخ هرودوت در بررسی و شناخت روابط ایران و یونان در دوره هخامنشیان و نیز جای جای، سنجش و ارزیابی تقریبا همه نوشتههای اروپاییان و آمریکاییان تا زمان تالیف این اثر (حدود بیست سال پیش) است.
برای آشنایی بیشتر با این اثر، پای صحبتهای مرتضی ثاقبفر مینشینیم که نبردهای سالامیس و پلاته از این مجموعه را به فارسی برگردانده است.
* شیوه نقد امیرمهدی بدیع بر تواریخ هرودوت چه بوده است؟
- بدیع به گفته خود، بیش از ده بار تاریخ هرودوت را با دقت خوانده و با استفاده از خود نوشتههای هرودوت و منطق معمولی عقل سلیم انسانی این منبع را به نقد کشیده است.
* «یونانیان و بربرها، روی دیگر تاریخ» منظور چیست؟
ولتر و بوسویه گفتهاند: «اگر در نبرد سالامیس یونانیان بر بربرها (که منظور آنان ایرانیان است) پیروز نمیشدند، حالا ما این تمدن را نداشتیم.» کودکان اروپایی و امریکایی با چنین تفکری بزرگ میشوند و هر چقدر هم دانشمندان آنان بخواهند بیطرفانه قضاوت کنند، این طرز فکر ناخودآگاه در آنان هست. برای مثال، من کتابی از دان ناردو به نام «امپراتوری ایران» ترجمه کردم که خود وی در مقدمه کتابش نوشته بود: «در نمایشنامه رابطه میان ایران و یونان، شخصیت بد همیشه ایرانیان و شخصیت خوب همیشه یونانیان تلقی شدهاند. این تاریخ به قلم دشمن ایرانیان نوشته شده پس باید با تردید به آن نگاه کنیم و سعی کنیم منصفانه قضاوت کنیم.» اما حتی دان ناردو که با این قضاوت دست به قلم میبرد، بعد در کتابش نبردها را عینا با همان رقمها و اغراقهای هرودوت نقل میکند. یعنی اصلا نمیتوانند به هرودوت نقادانه نگاه کنند. از نظر بیشتر غربیان، ایرانیان «بَربَر»اند، آن هم نه به معنای یونانی کلمه. چون «بربر» در زبان یونانی به معنای غیر یونانی و کسی است که زبان یونانی نمیداند. اما اروپاییان به آن بار معنای «وحشی» دادند. بدیع نه فقط هرودوت بلکه آثار همه تاریخنگاران حتی امثال گیرشمن یا اومستد را مورد بررسی قرار داده و در کار سترگ خود کوشیده روی دیگر تاریخ را نشان دهد.
میتوانید مثالی در این مورد بیاورید.
- مثلا در نبرد سالامیس و پلاته آن طور که اروپاییان جلوه میدهند، شکستی به آن معنا اتفاق نیفتاده و این دو نبرد در مقابل شاهنشاهی عظیم هخامنشی مثل نیش پشهای بوده بر بدن فیل. خشایارشا جوانی 23 یا 24 ساله بود که به دستور داریوش، تنها به قصد گوشمالی آتنیها رفته بود. چون آتنیها سارد را آتش زده بودند. خود هرودوت هم دقیقا اصطلاح گوشمالی را به کار میبرد. فاصله شوش تا آتن در عرض سه ماه به سادگی یک جهانگردی طی میشود.
مردونیه، سردار ایرانی، طی یک سال دوبار آتن را تسخیر میکند. آتنیها فرار میکنند. خشایارشا خسته میشود و برمیگردد. سپاه یونان در جنگ پلاته دوازده روز مرتبا از برابر سپاه مردونیه میگریزد. تا سرانجام مردونیه آنها را وادار به جنگ میکند و به گفته هرودوت، یونانیان با تعدادی اندک از صبح تا ظهر، یعنی در عرض چهار یا پنج ساعت، 300 هزار نفر افراد سپاه ایران را میکشند و خودشان فقط 120 نفر کشته میدهند! حتی 300 هزار نفر هم نمیتوانند 300 هزار نفر را در چهار یا پنج ساعت بکشند.
* از تناقضگوییهای آشکار هرودوت صحبت کردید. مثالی هم در این مورد میتوانید ذکر کنید.
_ مثلا یونانیان معنای عدد را نمیدانستند. هرودوت شمار ارتش ایران را در حمله به یونان یک جا یک میلیون و هفتصد، یکجا سه میلیون و جای دیگر همراه با خدم و حشم هفت میلیون ذکر میکند. امانوئل کوک که در کتاب خود با نام «شاهنشاهی هخامنشی» مکرر در مکرر به تاریخ و مردم ایران توهین کرده، خود به این نتیجه میرسد که حداکثر سپاه ایران 360 هزار نفر بوده است.
* آقای بدیع چند درصد از تاریخ هرودوت را قبول دارند؟
_ در قسمتهایی که من ترجمه کردم، ایشان درصدی نمیدهند. وقایع تاریخی آشکار و مشخص را که نمیتوان انکار کرد اما در جزییات، هرودوت کوشیده با ارزشهای یونانی بر ضد ایران سخن بگوید و آقای بدیع نیز همین قسمتها را به نقد میکشد. مثلا میگوید: «خشایارشا فکر کرد ...» چطور هرودوت از آنچه در فکر خشایارشا میگذشت، اطلاع داشت. یا از کجا میدانست در زندگی خصوصی خشایارشا چه میگذشت که گزارش آن را میدهد. تواریخ هرودوت شامل 9 کتاب است که چون نمایشنامهای ماهرانه و زیبا تنظیم شده است. 6 کتاب نخست مقدمهای است بر سه کتاب آخر که اوج عظمت نمایشنامه و اوج خفت ایرانیان را نشان میدهد. بدیع فقط به عنوان یک دانشمند قدم به قدم آن را با ذکر شواهدی از تاریخ کنونی نقل می کند
* در مورد شیوه تالیف کتاب، نقدی بر خود آقای بدیع وارد نیست؟
_ تنها نکتهای که میتوان گفت این است که کتاب را برای خواننده ایرانی میشد خلاصهتر نوشت. چون مولف بعضی مطالب را تکرار میکند اما برای خواننده اروپایی، همانطور که خودش استدلال میآورد، این تکرار لازم بوده تا به آنان تفهیم کند که تعصب به خرج میدهند و دیگر در قرن بیستم زمان این تعصبات گذشته است. به خصوص برای یک دانشمند لازم است که نقادانه به گذشته بنگرد و قصدش تحقیق بیطرفانه و علمی باشد.
* و حرف دیگر؟
_ به نظر من، خود ایرانیان باید بیش از این کار کنند و نظیر همین کاری را که بدیع بر تاریخ هخامنشی انجام داده، بر بخشهای دیگر تاریخ و حتی اعتقادات ایرانیان انجام بدهند و همیشه احساس کنند که ممکن است پشت تحقیقات غربیان یک فرهنگ برتریجویی قرار داشته باشد، پس باید با دید انتقادی بررسی کنند و در تمام اطلاعات گذشته تجدیدنظر کنند.
در عین حال، خودشان نیز گرفتار تعصب و افراط نشوند. چون تعصب مانع از گفتن حقایق خواهد شد.
* نظرتان در مورد ویرایش این مجموعه که آقای ع. روحبخشان انجام دادهاند، چیست؟
_ آقای روحبخشان برای یکدست کردن کار بسیار زحمت کشیده است. اما در برگرداندن اسامی خاص به فارسی باید صورت تلفظی این اسامی را در زبان اصلی حفظ کرد. یونانیان اسامی فارسی را به تلفظ یونانی خود برگرداندهاند. مانند کامبیز به جای کمبوجیه و سیروس به جای کورش. ما دیگر لزومی ندارد تلفظ آنان را تکرار کنیم. ما زبان خودمان است. اسامی بسیاری از سرداران داریوش در کتیبههای هخامنشی آمده و به سادگی میتوانیم براساس منابع خود، صورت فارسی این اسامی را به کار ببریم. من بر اساس همین منابع، نام یونانی شده «مردونیوس» را «مردونیه» گذاشته بودم که متاسفانه ایشان دوباره نام این سردار ایرانی را به صورت یونانی برگرداندهاند.
نکته دیگر این که ماهیت زبان ما استفاده از جملات کوتاه است. ما مانند زبانهای اروپایی جملات را پیوسته با موصول «که» به هم نمیپیوندیم. مثلا به این مصرع از فردوسی توجه کنید: «جهان خواستی یافتی خون مریز». ببینید سه جمله کوتاه به این زیبایی در یک مصرح گنجانده شده است. لزومی ندارد ما ساختار زبان خود را تحت تاثیر زبانهای اروپایی ببریم و مرتبا از موصول استفاده کنیم. ایشان مرتبا این «که» را وارد کرده بودند که من در بررسی نهایی حذف کردم. امیدوارم دوباره وارد نشده باشد. اما به هر حال، از زحمت ایشان قدردانی میکنم.