تیرههای ایرانی
آذربایجان و کردستان دو عضو جدانشدنی از پیکر ایران
- تيرههای ايرانی
- نمایش از دوشنبه, 16 خرداد 1390 05:05
- بازدید: 7091
برگرفته از آذرپادگان
نادر پیمانی
بنا به شهادت اسناد تاریخی دو قوم آریایی، آذربایجانی و کردستانی، در برپایی و بنای دولت ماد، دو ستون اصلی بوده و در تشکیل امپراتوری هخامنشی نقش اساسی داشتند. بنا به تاریخ متون 2500 ساله ایران، اقوام آذربایجانی و کردستانی همیشه جزء ایران و همبسته با سایر اقوام ایرانی بوده و به نام ملت ایران شناخته شدهاند.
اگر تندباد حوادث قسمتی از شاخ و برگ درخت تنومند وطنمان را شکسته و از ما جدا کرده، خوشبختانه این درخت کهنسال هنوز ریشه در خاک میهنمان دارد و آذربایجان و کردستان دو شاخه اصلی این درختند.
در تمام طول تاریخ در هیچ زمانی و تحت هیچ شرایطی، آذربایجان و کردستان جدا از کل ایران و یا بهصورت مستقل نبودهاند (جز سال 1324 تا 1325 که به آن اشاره خواهد شد) و هیچ وقت هم جدایی از ایران خواست مردم غیور و ایراندوست کرد و آذربایجانی نبوده و نیست، زیرا این دو قوم خود را بانی اولین حکومت ملی در ایران و به عبارت گویاتر صاحبخانه میدانند. نه مستاجر و یا مورد تسلط قرار گرفته!! چون معتقدند:
قطره دریاست، اگر با دریا است ورنه آن قطره و دریا، دریا است
بدبختانه طی دو قرن اخیر، کشور ایران مواجه با تعدی و تجاوز دولت استعمارگر روس، انگلیس و عثمانی شد و قطعاتی از خاک کشورمان را با جنگ و جبر تصاحب کردند. ازجمله قطعات جداشده کردستان که امروز هر قطعه آن جزء یکی از کشورهای عراق، سوریه، ترکیه، ارمنستان و نخجوان محسوب میشوند. و یا قطعه بزرگ منطقه اران را که از آذربایجان جدا کردند و امروز به نام جمهوری آذربایجان خوانده میشود.
با وجود جدایی و گذشت زمان طولانی مردم آذربایجان و کردستان، هنوز علاقه و محبت برادران و خواهران خود را که در آنطرف مرزها زندگی میکنند فراموش نکردهاند. متاسفانه همانگونه که دول بیگانه باعث جدایی میان ما با سایر برادران و خواهران همتبار و همزبانمان شدهاند، امروز هم باز دول خارجی در فکر ایجاد تفرقه و قطعهقطعه کردن دوباره ایران هستند!
دولت عثمانی و روسیه تزاری که هر یک امپراتوری بزرگ و متجاوزی بودند، همیشه در فکر تصرف بخشهای شمالی و غربی کشورمان بودند، و بارها آن مناطق را مورد حمله و تجاوز قرار دادهاند. جنگهای طولانی شاه اسماعیل، شاه عباس صفوی، نادرشاه افشار و آقامحمدخان قاجار برای جلوگیری از تجاوزات این دولتها و بیرون راندن آنها از خاک ایران بوده و در تمام جنگها برای حفظ خاک و استقلال ایران مردم آذربایجان و کردستان در صف مقدم جبهه جنگ قرار داشتند.
پیش از آغاز جنگ اول جهانی، امپراتوری عثمانی که خود را مواجه با مخالفت دولتهای مسیحی اروپا میدید، برای افزایش قدرت خود در فکر ایجاد دو طرح به شرح زیر برآمد:
1- پان تورکیسم و پان تورانیسم، در راستای اتحاد کشورها یا ملل ترک نژاد یا ترک زبان
2- پان اسلامیسیم، در راستای اتحاد کشورها و ملل مسلمان
بدیهی است است که نظر نهایی این بوده که امپراتوری عثمانی در راس این دو اتحادیه قرار بگیرد. با وجود ضعف و ناتوانی آن روز دولت ایران و تلاش گسترده دولت عثمانی، به علت عدم قبول چنین طرحی از طرف دولت ایران، خوشبختانه دولت عثمانی کوچکترین توفیقی در این مورد به دست نیاورد. با خاتمه جنگ و متلاشی شدن امپراتوری عثمانی و روسیه تزاری به جای آنها، کشور کوچک ترکیه و کشور بزرگ اتحاد جماهیر شوروی به وجود آمد و دول فاتح (انگلیس و فرانسه) متصرفات عثمانی در بینالنهرین و خاورمیانه و شمال آفریقا را میهمان خود تقسیم کردند و با تشکیل چند دولت کوچک و تحت قیمومیت انگلیس و فرانسه، بخشهایی از کردستان در داخل محدودهی سیاسی حکومتهای جدیدالتاسیس قرار گرفت و دولت اتحاد جماهیر شوروی هم رسماً خاک اران را جزء متصرفات خود نمود. به علت ناتوانی و ضعف و مخصوصاً خودفروشی و خیانت بعضی از دولتمردان، چونان وثوقالدوله، ایران نتوانست در کنفرانس صلح و رسای احقاق حق کرده و قطعات جدا شده از پیکر ایران را به ایران برگرداند. بنابراین اگر حقی برای آذربایجانی و کردستانی مطرح باشد، آن حق احقاق قطعات جدا شده از خاک کشورشان است، نه جدا شدن آذربایجان و کردستان ایران از پیکر ایران!
من به نام یک آذربایجانی اطمینان دارم تا زمانی که در عروق یک فرد آذربایجانی و کردستانی خون ایرانی جریان دارد، همانطوری که بارها نشان دادهایم، خود را اصیلترین ایرانی دانسته و تا آخرین نفر و آخرین نفس از خاک میهنمان دفاع خواهیم کرد.
و اما جریان جدایی آذربایجان و کردستان از ایران که در 21 آذر سال 1324 شروع و در 21 آذر ماه سال 1325 خاتمه پیدا کرد. در این مورد صدها نویسندهی ایرانی و غیر ایرانی با ارایه مدارک و اسناد معتبر کتابهاغ نوشتهاند و بهطور غیر قابل انکار نشان دادهاند که تشکیل دو حکومت خودمختار در آذربایجان و کردستان با حضور ارتش شوروی و با دخالت مستقیم دولت اتحاد جماهیر شوروی صورت گرفت و در تشکیل آن دولتها اکثریت قریب به اتفاق مردم آذربایجان و کردستان کوچکترین دخالتی نداشتند، و دلیل روشن این ادعا عبارت است از اینکه وقتی ارتش شوروی ایران را ترک کرد و دولت ایران نیرو به آذربایجان و کردستان اعزام داشت، به مجرد حرکت نیرو، پیش از آنکه نیروی اعزامی از زنجان بگذرد، مردم اسلحه بهدست گرفته و دولتهای خودمختار و دستنشانده آذربایجان و کردستان را ساقط کردند. حتا اگر دو درصد مردم آذربایجان و کردستان طرفدار حکومتهای خودمختار آذربایجان و کردستان بودند، بهطور حتم آن دولتها به سادگی ساقط نمیشدند و ارتش ایران هم بدون جنگ نمیتوانست وارد آذربایجان و کردستان بشود. ولی ؟ شهادت و گزارش مخبرین و خبرنگاران و عکاسان خارجی که همراه نیروی اعزامی به آذربایجان و کردستان رفته بودند، مردم با گل و قربانی کردن به پیشباز نیروی اعزامی آمدند. جالب اینکه اکثر فرماندهان و افسران نیروی اعزامی را که داوطلبانه حاضر به نجات خاک کشورشان شده بودند، افسران آذربایجانی یا کردستانی از قبیل: سرهنگ هاشمی (سرتیپ بعدی)، سرهنگ محمود امین (سرلشگر بعدی)، سرهنگ زنگنه (سرلشگر بعدی)، سرهنگ پولادوند (سرلشگر بعدی) و دهها افسر در درجات مختلف تشکیل میدادند.
گو اینکه مزدوران و ایادی بیگانه به این قیام خودجوش مردم و واقعه تاریخی اسم تصرف غاصبانه دولت ایران گذاشتهاند و مدعی جنگ ارتش ایران با خلقها و ملتهای آذربایجان و کردستان؟! و کشته شدن دهها هزار نفر به وسیله ارتش ایران شدهاند، ولی واقعیت این است که قبل از رسیدن قوای اعزامی به آذربایجان، مردم خائنان و خطاکاران و جنایتکاران را دستگیر و برخی را به سزای اعمالشان رسانیدند. بعد از ورود قوای اعزامی چندین نفر از سران دولتهای خودمختار را به جرم همکاری با بیگانه و خیانت به وطن و یا چندین نفر به جرم قتل و غارت، دستگیر و بر پایه قانون محاکمه و و محکوم کردند.
متاسفانه امروز هم، نغمههای شوم جدایی آذربایجان و کردستان که از طرف دول بیگانه در جهت منافع خودشان طرحریزی شده و بهوسیله عوامل مزدورشان پخش میشود، به گوش میرسد. من حتم دارم که این بار نیز از طرف مردم آذربایجان و کردستان و در مجموع از طرف ملت ایران، مشت محکمی به دهان این یاوهسرایان و تجزیهطلبان کوبیده شود.