ایران پژوهی
نقش ایرانیان در تمدن اسلامى اندلس
- ايران پژوهي
- نمایش از سه شنبه, 04 اسفند 1388 08:40
- بازدید: 6184
ايران- همشهري آنلاين – محمد عجم:
سفربه جنوب اسپانیا برای بسیاری از مسلمانان فرصتی است تا با آه و افسوس منطقه و فرهنگی را نظاره کنند که روزگاری بخشی از جهان اسلام بوده است.
گذز ار شهرهای اندلس یاد آور افرادی مانند ابن نصیر ، طارق ، الرازی ، ابن رشد، ابن ميمون، ابن حزم، ابن طفيل و ... و سيلی از خاطرات و حوادث تاريخی اندلس است.
زيبايی و نکته آموزی اندلس فراموش ناشدنی است و طنين چكاچك شمشير كه بر هر كوی و برزن می توان نشانی از آن يافت هنوز باقی است. جای جای اندلس مصداق اين بيان مولاناست كه اين جهان كوه است و فعل ما ندا.
آثار استبداد سياسی و توسعه فرهنگی خلفای اموی و عباسی و عوارض حكومت فاطميان و ادريسيان و ملوك سلسله های مختلف مرابطون، موحدون، بنی نصر را در همه جا می شد ديد. اندلس نماد ظهور و افول يك تمدن است،.
ديوارهای اشبيليه (سويل)، کاخ الحمرا درغرناطه (گرانادا)، مدینه الزهرا و مسجد قرطبه (كوردوبا)، طليطله ( تولدو)، سرقسطه (ساراگوزا )، برشلونه (بارسلون)، طرسونه (تاراسونا)، گواهی بر تلاش علمی و فرهنگی قومی می داد كه با سيطره ای نظامی، دروازه ورود علم و حكمت و فرزانگی به اروپای آن روز شدند و پايه های تمدنی اروپای امروز را بنا نهادند.
تمدن اندلس با طرح سئوال شروع شد و با مرگ سئوال افول يافت. مسلمينی كه خود پرسش و نقد را با ترجمه آثار يونانی و اسلامی وارد اندلس آن روز كردند خود با كشتن چراغ نقد و خاموش کردن چراغ سئوال، زوال خويش را فراهم کردند و آن همه شوكت و زينت فرهنگی و جلال تمدنی را به تيغ های آخته سپردند.
مسلمانان در دهه هاى نخست هجرى به شمال آفريقا رسيدند. اسلام آوردن بومیان منطقه به سختى صورت گرفت، اما هنگامى كه آنها اسلام آوردند خود به يكى از عوامل گسترش و پيشرفت اين دين تبديل شدند.
در سال ۸۹ هجرى "موسى بن نصير" از طرف "وليد بن عبدالملك" خليفه اموى به حكمرانى كل شمال آفريقا منصوب شد. موسى بن نصير مردى كريم، شجاع و پرهيزكار بود. او پس از جنگ هاى سخت بربرهاى شمال آفريقا را مطيع خود ساخته و از آنها سپاه منظمى در منطقه تشكيل داد.
مسلمانان و بربرهاى شمال آفریقا در روز سوم آذر سال 710 میلادی تحت فرماندهى طارق بن زیاد که خود ازآفریقاییان بربر و یکى از افسران برجسته موسى بن نضیر فرمانرواى آفریقا بود، با 12 هزار مرد جنگی از تنگه ( جبل الطارق ) گذشت و در اندک زمانى بخش عمده اسپانیا را که شامل کشور پرتقال کنونى هم بود به تسخیر در آورد.
طارق بن زياد كه مردى هوشيار و شجاع بود (و بنا به نوشته بسیاری از مورخان از جمله ابن خلدون، ابن حبیب ، ابن مفرج ، احمد الرازی و قلقشندی( گلقشنگی) موسی بن نصیر و طارق هردو ایرانی تبار بوده اند) دستور داد كه بعد از ورود به اسپانيا، كشتى هاى جنگى سپاهش سوزانيده شوند تا سربازان فكر فرار يا بازگشت را از سر خود بيرون كنند. بدين ترتيب براى اولين بار زمينه حضور نظامى مسلمانان در اروپا فراهم شد.
آغاز فتوحات مسلمانان
فتح اسپانیا شباهت زیادی به فتح ایران در زمان خلیفه دوم در سال 637 م داشت و اگر چه 74 سال بعد روی داد اما اهمیت آن نیز همانند اهمیت فتح ایران بسیار زیاد بود .
وقتی طارق بن زياد با سپاه خود قدم به اسپانيا نهاد سايه جنگ هاى داخلى بر اسپانيا سايه افكنده بود و نارضايتى از حكومت ويزيگوت ها به حدى بود كه مردم اسپانيا حاضر به حمايت از آنها نبودند (همانند ایران یزدگرد).
طارق بن زياد در اولين نبرد جدى خود در اسپانيا با "رودريك" پادشاه ويزيگوت روبه رو شد. سپاه طارق پيروز و رودريك كشته شد و لشکر او متلاشى گشت.پيروزى طارق در اين جنگ خود مقدمه اى براى پيشروى مسلمانان به قلب اروپا شد.
مردم اسپانيا با اينكه مسيحى بودند در برابر هجوم مسلمانان مقاومتى از خود نشان نمى دادند و قلباً آرزوى نابودى ويزيگوت ها را داشتند. از اين رو طارق بدون اينكه با مقاومتى جدى روبه رو شود بخش عظيمى از اسپانيا را فتح كرد و در كمتر از يك سال شهرهاى بزرگى مثل کوردبا(قرطبه)، مالاگا(مالقه) و سیویلیا (طليطله) به دست مسلمانان افتاد .
هنگامى كه اخبار پيروزى طارق به آفريقا و موسى بن نصير رسيد، او به وجد آمد. از اين رو سپاهى مركب از ۱۰هزار نفر عرب و بربر تشكيل داد و در حالى كه يكى از اصحاب سالخورده پيامبر (ص) به نام "منيذر" كه نود سال سن داشت، او را همراهى مى كرد با جمعى از فرزندان اصحاب قصد حمله به اسپانيا را كرد.
موسى بن نصير سعى كرد مسير حملات خود را به گونه اى انتخاب كند كه مناطقى را كه از حمله طارق دور مانده است، فتح كند. موسى بن نصير فتوحات طارق را تكميل كرد و همچنان پيش رفت تا به برشلونه (بارسلونا) واقع در شرق اسپانيا، ناربون در داخل خاك فرانسه و صنم قادس در غرب اسپانيا رسيد. او در مدت كوتاه حضور خود در اسپانيا توانست سراسر اين كشور را تا سرحدات مرز فرانسه فتح كند و زمينه را براى مهاجرت مسلمانان به اين كشور و خلق تمدنى جديد در آن فراهم نمايد.
سرنوشت دردناك موسى بن نصير
ابن خلدون مورخ بزرگ در تاريخ خود به تفصيل درباره فتح اسپانيا و فتوحات موسى بن نصير نوشته است. به نوشته ابن خلدون موسى بن نصير که یک ایرانی تبار بوده است با سپاهى از اعراب و غيراعراب مسلمان با كشتى از دريا عبور كرد و قدم به خاك اسپانيا نهاد و فتوحات طارق را تكميل كرد. سپس سراسر اسپانيا را پيمود و غنايم بسيارى به چنگ آورد. آن گاه خود را آماده ساخت تا از راه قسطنطنيه رهسپار شرق شود و بدين گونه راه شام و اسپانيا را به هم متصل كند.
ولى همين كه اخبار پيروزى هاى او به خليفه (وليد بن عبدالملك) رسيد، از اينكه او تا اين حد در كشورهاى مسيحى پيش رفته و مسلمانان را مغرور كرده و آنها را در آن مناطق ساكن گردانيده است، سخت نگران شد که مبادا خود را خلیفه اعلام نماید. از اين رو سفيرى فرستاد تا به موسى بن نصير دستور دهد كه به مركز خلافت (دمشق) بازگردد .
موسى بن نصير به ناچار برگشت و سه روز قبل از فوت خليفه اموى وارد دمشق شد و غنايم و اسرا و ذخايرى را كه به دست آورده بود، تسليم او كرد. اين امر باعث خشم "سليمان بن عبدالملك" برادر خليفه شد، زيرا او برخلاف نظر خليفه از موسى بن نصير خواسته بود كه در آمدن به دمشق عجله نكند.
چون وليد درگذشت و سليمان جانشين او در امر خلافت شد، بر موسى بن نصير خشم گرفت و دارايى او و تمام خاندانش را مصادره كرد و اين سردار بزرگ را با فجيع ترين وضع ممكن مجازات كرد شاید خود این امر نیز دلیل دیگری بر ایرانی بودن و سوء ظن به موالی گری موسی بن نصیر باشد.
"شكيب ارسلان" مولف كتاب "تاريخ فتوحات مسلمانان در اروپا" درخصوص اين واقعه مى نويسد: "رفتار خليفه اموى با موسى بن نصير از جناياتى است كه هرگز بخشوده نمى شود."
سليمان خليفه اموى از كينه خود عليه اين سردار بزرگ كوتاه نيامد و پس از شكنجه و مصادره كليه اموال و دارايى ، دارايى اولاد و خانواده اش را نيز مصادره كرد و بعد از زندانى كردن يكى از پسرانش به نام عبدالله و شكنجه فراوان او را كشت و باقى خاندان موسى بن نصير را بعد از شكنجه به قتل رسانيد.
عبدالعزيز يكى از فرزندان رشيد موسى بن نصير بود كه فرمانروايى اسپانيا را برعهده داشت، چون از رفتار خليفه با پدر و خانواده اش باخبر شد، خود را از اطاعت امويان خلع كرد. اما به دستور خليفه در همان جا (اسپانيا) او را كشتند و سرش را به دمشق فرستادند. سليمان اموى سر عبدالعزيز را به موسى بن نصير كه هنوز در قيد حيات بود، نشان داد و به او گفت: آيا او را مى شناسى؟
موسى بن نصير از ديدن سر پسر خود سخت متاثر شد، اما با صلابت گفت: "آرى، مى شناسم. او كاملاً پايبند به نماز و روزه بود، خدا او را لعنت كند، اگر قاتلش بهتر از خودش باشد."
مورخان مسيحى از ترديد و اختلاف مسلمانان براى ادامه فتوحات در اروپا با خرسندى ياد مى كنند، چنان كه "رنو" مورخ فرانسوى مى نويسد: "آنچه جاى گفت وگو نيست، اين است كه در آن روزگار دين مسيح در معرض سخت ترين مخاطرات قرار داشت. وقتى انسان فكر مى كند كه اگر در آن روز ميان فاتحان عرب اختلاف نمى افتاد، اروپا دچار چه سرنوشتى مى شد، از وحشت و اضطراب به خود مى لرزد."
شکست های بعدی مسلمانان
در ادامه فتوحات مسلمانان در سال ۷۲۱ ميلادى سمح بن مالك بعد از تسلط كامل بر اسپانيا و سركوبى شورشيان قصد فرانسه را نمود و پس از فتح شهر ناربون به سوى آرگن و جنوب فرانسه حمله برد. امير فرانك كه "اود" نام داشت از قدرت و مهارت مسلمانان در ميدان جنگ به خوبى آگاه بود، از اين رو قبل از رسيدن مسلمانان به آرگون سپاه عظيمى را جمع آورى كرد و با حمله غافلگيرانه مسلمانان را در شرايط دشوارى قرار داد.
با مرگ نابهنگام سمح بن مالك، مسلمانان در اين جنگ شكست خوردند. شكستى كه در تاريخ اسلام به نام شكست تولوز معروف است. در اين جنگ عده زيادى از فرماندهان بزرگ مسلمان در اسپانيا كشته شدند.
در سال ۷۳۲ ميلادى (۱۱۴ هجرى) عبدالرحمن سپاهى از مسلمانان سلحشور را تشكيل داد و به خاك فرانسه حمله برد. قدرت جنگندگى و صلابت سربازان سپاه او زياد بود. از اين رو شهرهاى آرل، ليون و بوردو را فتح كرد و در آنجا پادگان هاى نيرومندى به وجود آورد. در واقع اداره اين شهرها به دست مسلمانان افتاد، اما برخلاف اسپانيا، مسلمانان از اقامت و سكونت در شهر هاى فتح شده فرانسه خوددارى كردند.
در زمان اندكى شارل براى نابودى مسلمانان و شكست دادن سپاه عبدالرحمن از شهرهاى اطراف به جمع آورى نيرو پرداخت و حتى از مردم صحرايى ژرمن يارى جست تا با سپاه نيرومندى به ميدان جنگ بشتابد جنگى كه در تاريخ به نام جنگ تور و پواتيه معروف شد و در رمضان ۱۱۴ هجرى با پيروزى مسيحيان به پايان رسيد.
بو عبديل آخرين پادشاه مسلمان گرانادا (غرناطه) مطابق با داستانهای اسپانيایی ناچار شد در ٢ ژانويه ١٤٩٢ كليد شهر و آخرین سنگر مسلمانان را به فاتحين مسيحی تحويل دهد. او به هنگام مراجعت بر روی يكی از بلندیهای شهرایستاد وآخرين نگاه را بر قلمرويی كه از دست داده بود انداخت.
امروزه توریست هایی که از سراسر جهان به کاخ الحمرا و مدینه الزهرا و مسگت کوردبا می آیند از آن مكان به El Ultimo Sospiro del Moro يعنی "آخرين آه مسلمانان مور" عکس و فیلم یادگاری می گیرند.
با فتح مناطق جنوبی، عمليات نصراني كردن را از سال 905 هـ / 1499م با شدت آغاز نمودند و بر اثر خشونت های آن قيام بيازين و بشرات در سال 1501 م روي داد. پس از آن ملكه ايزابل فرماني را در سال 908 هـ / 21 فوريه 1502 م صادر كرد كه در آن بر ضرورت گرايش همه اندلسي ها به دين مسيح يا مهاجرت از اسپانيا تاكيد شده بود.
شكوه تمدن اسلامى اندلس و نقش ایرانیان
مسلمانان بعد از فتح اسپانيا تمدنى را در آنجا پايه گذارى نمودند كه چه براى جهان اسلام و چه براى اروپا منشاء تحولات و بيدارى علمى فراوانى بود. تمدن اسلامى در اندلس، بدلى از عظمت تمدن اسلامى در شرق بود كه حاصل اين تمدن ظهور انديشمندان، فقها، شعرا، فلاسفه و آثار هنرى ، موسیقی ، معمارى و رشد صنعت و بازرگانى در جنوب اروپا بود.
آشنایی ایرانیان و اندلسی ها و حضور ایرانی ها در منطقه اندلس به دوران اساطیری و دوران هخامنشی برمی گردد از آن دوره رفت و آمد میان این دو نقطه جغرافیایی با ایرانیان بویژه از طریق خلیج فارس برقرار بوده است و تاثیرات آئین مهرپرستی ، مانی گری و معماری دوره ساسانی بر این منطقه قابل درک است. صلیب شان آئین مهر پرستی و نماد خورشید( دقت شود به شکل صلیبی 4 قبر بزرگ دیواره کوهستانی نقش رستم و صلیب های مغرغی کشف شده در لرستان) و درخت سرو، جشن مهرگان و جشن سده از رمزهایی است که بر این منطقه و در مورد صلیب و سرو در تمام دنیای مسیحی قابل مشاهده است.
در دوره اسلامی بدون تردید در رکاب افراد بزرگی مانند طارق و موسی بن نصیر صدهها ایرانی وجود داشته اند و معماری قصر الحمرا و مسجد کوردوبا با سبک معماری دوره ساسانی نزدیک است و حتی نظام اداری نظامی مشابهه ساسانیان بوده است.تاسیس امارت مستقل باداخوث بوسیله شاپور ( سابور) بود که حکومت خود را مستقل از خلافت امویه برپا کرد.
ابوالحسن کرمانی ستاره شناس ،زریاب موسیقی دان ، جعفر محمد بلخی نویسنده زیج شهریار، فرج جیانی مهیار دیلمی و رازی، یوسف ابن بخت الفارسی و عبدالکریم بن مهران و محمد ابن رستم از دیگر افراد ایرانی تبار تاثیر گذار برعلم ، ادبیات و هنر اندلسی است.
در خصوص بربرها ( آمازیغ ها) یک فرضیه ریشه های پارسی آنها را مطرح کرده است که با توجه به شناخت و اهمیتی که مورخان و داستان سرایان قدیم از جمله فردوسی به سرزمین لیبیه و بربرستان داده اند و با توجه به حضور ناوگان دریایی داریوش دوم به رهبری سردار صداسپ در سواحل بربرستان و همچنین وجود بعضی واژگان پارسی باستان و سانسکریت در زبان بربر این فرضیه می تواند قابل مطالعه باشد.
كوشش هاي اساسي اوليه براي پايه گذاري علم تاريخ در اندلس در قرن چهارم هجري(دهم ميلادي) توسط احمد بن محمد بن موسي الرازي كه هم مورخ و هم جغرافيدان بود صورت پذيرفت. خاستگاه او هر چند از مشرق و ایرانی است ، اما از جهت تولد و آموزش و فرهنگ، اندلسي به حساب مي آمد. او در اندلس زندگي كرد و در آنجا از دنيا رفت و زندگي او در نگارش تاريخ و توصيف جغرافياي اندلس گذشت. او اولين مورخ و جغرافيدان بدون منازع اندلس است. احمد رازي به جهت كثرت نوشتارهاي خود در زمينه تاريخ و كار در زمينه نگارش تاريخ و تدوين كتاب هايي درباره تاريخ اندلس به ( التاريخي ) ملقب شده است.
پدر احمد رازی ، محمد بن موسي بن بشير بن جناد بن لقيط الكناني الرازي بود كه تاجري در سير و سفر از مشرق و از اهالي شهر " ري " بود و به همین سبب به رازي شهرت دارد. او در سال 250 هـ / 864 م به اندلس آمد و با خود كالاهايي را آورده بود كه شگفتي امير محمد بن عبدالرحمن را موجب گرديد. به او پاداشي بسيار عطا نمود و او را از مقربين درگاهش ساخت. خصوصا پس از آنكه نامه اي از " ابراهيم بن احمد بن محمد بن اغلب " امير آفريقا ( كه در بين سال هاي 261 ـ 290 هـ / 875 ـ 903م ) را براي وي آورد. و در آن امير اموي ، وي را به سفارت به جهت محكم شدن پايه هاي ارتباط بين اندلس و دولت اغالبة در شمال آفريقا به نزد " ابن اغلب " مامور ساخت. به مرور زمان منزلت محمد رازي در نزد امير " محمد بن عبدالرحمن " رفيع گشت.
محمد رازي سپس به بربرستان برگشت و در نواحي مختلف بربرستان (مغرب عربی امروز) به ويژه در مسيرهاي منطقه سجلماسة ـ كه در آن زن گرفت ـ در رفت و آمد و تجارت مشغول بود در همین منطقه است که عبدالرحمان رستم سلسله حکومت ایرانی را برپا نمود . اين وضع تا وفات امير محمد در سال 273 هـ ( 886 م )ادامه داشت كه پس از آن جانشين وي ، امير منذر از محمد بن موسي رازي خواست تا به اندلس بيايد.
او براي بار سوم به اندلس رفت و منزلتي بالا در نزد امير جديد كه حسن نظر به وي داشت پيدا كرد و همنشين و مشاور وي گشت. با فوت منذر در سال 275 هـ / 889 م محمد رازي از قرطبه به نيت بازگشت به مشرق خارج گرديد اما در مسير راه در شهر البيرة بيمار گرديد و در سال 277 هـ / 890 م از دنيا رفت.
اشارهاي ديگري موجود است كه به روشني دلالت دارد بر اينكه محمد رازي علاوه بر تجارت دستی بر قلم داشته و كتابي نیز در تاريخ تحت عنوان " كتاب الرايات " نگاشته است. " ابو بكر محمد بن عيسي بن مزين " ( زنده در سال 471 هـ 1078 م ) از نويسندگان اندلسي بيان مي كند كه بر كتابي در يكي از كتابخانه هاي اشبيليه در سال 471 هـ ( 1078 م) به نام " كتاب الرايات " تاليف محمد بن موسي رازي دست يافته است.
اكنون اثري از اين كار ارزشمند در دست نيست اما برخي از متون آن را " محمد بن مزين " نقل نموده و اقتباس آن توسط " محمد بن عبدالوهاب الغساني " نويسنده مغربي در روايت خود از سفر به اسپانيا در سال 1103 هـ (1691 م) تكرار شده است. و مي توان بخشي از آن را در روايت ابن مزين در كتاب " فتح اندلس " كه مولف آن ناشناخته است بيابيم كه توسط " دون خواكين دي گونزالت " در سال 1889 در الجزاير منتشر شده است.
همچنين در رساله ي ارزشمندي كه به عنوان ملحق كتاب ابن قوطية ( تاريخ افتتاح الاندلس ) به دست " خوليان رايبيرا " در سال 1926 در مادريد منتشر شده است. نيز مورخان ديگر مانند " محمد بن علي بن محمد التوزري " معروف به " ابن الشباط " ( متوفي سال 681 هـ / 1282 م ) بر كتاب ابن مزين اعتماد نموده اند و چه بسا آگاهي بر كتاب ابن مزين به ما امكان اطلاعي بيشتر از بقيه ي متون " كتاب الرايات " بدهد كه منبع مهمي از منابع ابن مزين بوده است. چه بسا اینکه فرزندش احمد رازي نیز از نوشته های پدر بهره و نسخه برداری کرده باشد.
احمد رازی
احمد رازي در روز بيست و ششم آوريل سال 888 م به دنيا آمد. از روايت پسرش عيسي در مي يابيم كه او سه سال پيش از وفات پدرش در شهر آلبيرا به دنيا آمد. از كودكي در طلب علم و علاقمند به ادبيات بود. پس از چندي عشق به تحقيق پيرامون اخبار تاريخي و کنکاش در آن بر او چيره گشت. و در اين زمينه به شاگردي در نزد شيوخ محدثين قرطبه اي مانند قاسم بن اصبغ ( متوفاي سال 951 م ) و احمد بن خالد ( متوفاي 322 هـ / 933 م ) كه شان والايي در آن داشتند پرداخت.
" ابن حزم " اشاره دارد كه احمد رازي دو كتاب ،يكي درباره ي " اخبار ملوك اندلس " و ديگري در زمينه ي " توصيف قرطبه " تاليف نموده است كه در آن از عادات شهري و بناهاي بزرگ آن سخن رانده است. ضمن آنكه وي موسوعه اي ( دریای دانش ) درباره ي انساب عرب در اندلس تحت عنوان " كتاب استيعاب في انساب مشاهير اهل الاندلس " نگاشته كه مشتمل بر پنج جلد بزرگ است.
رازي همچنين داراي كتابي بزرگ در زمينه ي راه هاي اندلس و بنادر و شهرهاي مهم و سپاه ششگانه اش و ويژگي هاي هر يك از اين بلاد و بيان خصوصيات منحصر به فرد هر يك و به نام كتاب " مسالك الاندلس و مراسيها و امهات اعيان مدنها و اجنادها الستة " مي باشد.
ابن الابار ، اضافه مي كند كه رازي داراي كتابي ديگر درباره ي بزرگان موالي در اندلس به نام " اعيان الموالي " است. اين مرور سريع از تاليفات رازي در وهله ي اول بيانگر عظمت كار او در حوزه تاريخ نويسي است. او تاريخ و جغرافياي اندلس را تا زمان زندگي خود پوشش داده است و ناحيه اي از آن نمانده كه به وصف آن نپرداخته و يا حادثه اي از حوادث تاريخي واقع نشده كه آن را نياورده باشد. اما مايه ي تاسف است كه ما كتابي كامل از اين كتابها را در اختيار نداريم.
اين آثار با بسياري از كتاب هاي اندلسي در نتيجه ي حوادثي كه بر بلاد فوق وارد آمد و به جهت تعصب كور در دوران پس از فرمانروايي اسلامي از ميان رفتند. نظير نابودي بسياري از نسخ خطي عربي در " غرناطه " Granada در سال 950 هـ / 1499 م به توسط كاردينال خيمنث F. Jimenez de Cisneros روي داد.
او دستور داد تا همه كتاب هاي عربي ساكنان مسلمان را جمع كرده و در ميدان هاي شهر دهها هزار نسخه خطي مشتمل بر علوم آداب و احاديث و قرآنها و غيره را كه نتيجه انديشه ي عربي اسلامي در اندلس بود به آتش بكشند. برخي تعداد اين كتاب ها را هشتاد هزار نسخه خطي و برخي ديگر آن را بسيار بيشتر و تا يك ميليون و پنج هزار كتاب تخمين زده اند.
اين صدمه به بخش بزرگي از آثار رازي تا حدي در نتيجه اقتباس فراوان مورخان متاخر از روايات و متون او در تاليفات خود جبران شده است. و اينچنين بخش اعظمي از تاريخ مسلمانان و مظاهر تمدني شان در خلال اولين سده هاي حضورشان در شبه جزيره ايبريا براي استفاده ما باقي مانده است.
بيشتر كتاب هاي رازي كه در بالا به آن اشاره شد منابع اصلي و درجه اول براي بسياري از مؤلفان عربي و همچنین غربی بود كه در زمينه تاريخ و جغرافياي اندلس تحقيق مي نمودند. لازم به يادآوري است كه كتاب رازي تحت عنوان " اخبار ملوك الاندلس " منبع مورد استفاده مؤلفان ناشناس در نگارش كتاب هاي " فتح الاندلس "،" اخبار مجموعة " ،" ذكر بلاد الاندلس " در مطالب تاريخي است. ضمن آنكه كتاب رازي از منابع اصلي مورخان و جغرافي دانان بي همتا نظير ابن حيان، ابن الابار، ابن الاثير، ابن عذاري، ياقوت حموي، ابن الخطيب ، الحميري و المقري مي باشد.
رازي تنها به بيان اخبار تاريخي صرف اكتفا نمي كند بلكه اطلاعات بسياري در مورد عمران و آباداني و افراد به ما ارائه مي دهد. فراواني معلومات رازي بر بيشتر مظاهر حيات دوران هايي كه تاريخش را مي نگارد بسط مي يابد. و اگر چه او بنا بر عادت مورخان به نقل روايات بسياري از اميران و شاهان پرداخته و جانب آنها را نگاه مي دارد. اما در عين حال اطلاعات پر ارزشي از دورانشان را بازگو مي نمايد.
او از دربان، وزيران و اخلاقشان، و نگهبانان، و قضات پادشاهي كه تاريخش را مي نويسد، سخن به ميان آورده و دانشمندان آن دوره و جايگاه و نحوه ي تكريم شان توسط شاه را بيان مي كند. همچنانكه از غزوات امير و نبردها و چگونگي بسيج اهل قرطبه براي جنگ و از موضع وي در قبال شورش هاي گوناگون سخن مي راند. همچنين به روابط او با دولت هاي خارجي چه دولت هاي مسيحي و فرنگي و يا دولت هاي اسلامي در شمال آفريقا مي پردازد.
احمد رازي در روز دوازدهم ماه رجب سال 344 هـ / اول ماه نوامبر سال 955 م از دنيا رفت. اما با مرگ او شعله تاليفي كه بزرگ اين خاندان محمد بن موسي الرازي برافروخته بود، خاموش نشد. چه آنكه فرزند احمد به نام عيسي بن احمد الرازي ( درگذشته به سال 379 هـ / 989 م ) شيفته مطالعه تاريخ اندلس تا دوران خود و تكميل آنچه كه پدر آغاز نموده بود، گرديد.
او عالم به ادب و تاريخ بود و اخبار را از بر داشت. عيسي كتابي در " تاريخ اندلس " براي خليفه الحكم المستنصر نگاشت. ضمن آنكه دو كتاب ديگر براي پرده دار المنصور به نام " محمد بن ابي عامر " نگاشت كه اولين كتاب به نام " الوزراء و الوزارة في الاندلس " و دومين كتاب تحت عنوان " الحجاب للخلفاء في الاندلس " بود.
اما بي ترديد در حوزه اخبار داخلي تاريخش، عيسي بر كتاب پدر خود احمد رازي اعتماد بسياري دارد و مشخص است كه بر برخي ديگر از نويسندگان مانند محمد بن موسي بن هاشم بن يزيد القرطبي معروف به اقشتين ( درگذشته به سال 307 هـ / 919 – 920 م ) اعتماد دارد كه علاقمند به ادب و تاريخ شناخته شده و داراي تاليفات متعددي در زمينه زبان و ادب است كه مشهورترين آنها كتاب " طبقات الكتاب في الاندلس " مي باشد.