جمعه, 31ام فروردين

شما اینجا هستید: رویه نخست گردشگری جستجوی حیات برفراز آتشفشان گندم بریان

گردشگری

جستجوی حیات برفراز آتشفشان گندم بریان

برگرفته از روزنامه اطلاعات، شماره  25723، یکشنبه 5 آبان 1392


گزارش: اکبر رشیدی


‏23 سال پیش‌ هنگام مطالعه کتاب ارزشمند گزارش‌های جغرافیایی شهداد و جغرافیای تاریخی دشت لوت اثر شادروان دکتر مستوفی به مطلب بسیار جالبی برخوردم که در آن شرح زیبایی در مورد سه دهانه آتشفشان شمال گندم بریان آمده بود و از آن زمان آرزوی اینجانب اکبر رشیدی سفر به این منطقه و بررسی آن بود.

یاد دارم که در آن سال‌ها، در نشستی که درباره کویر لوت در استانداری کرمان تشکیل شده بود، یکی از جغرافیدانان معاصرموضوعی را مطرح کرد که این منطقه بدون حیات است به گونه‌ای که باکتری هم وجود ندارد و این امر اشتیاقم را برای بررسی از نزدیک افزون کرد، به طوری که هر زمان فرصتی برای مطالعه گندم بریان حاصل می‌شد کوتاهی نمی‌کردم، بارها بر روی نقشه‌های توپوگرافی دقت کرده و در سال‌های اخیر هزاران مرتبه بر روی گوگل ارتز خیره شدم. چندین مرتبه در فصول مختلف به دیواره جنوبی گندم بریان که در دسترس بود سفر کردم، حتی شب‌هایی را در دامنه آن بیتوته می‌کردم و شب گرم تماشای آسمان و صبحگاهان محو صدای پرندگانی می‌شدم که در طلب روزی بر فراز گندم بریان تسبیح گویان آواز می‌خواندند و روز رطیل‌های درشتی با بدن‌های پر از موی قهوه‌ای را می‌دیدم که با شکم سیر و بر آمده بدون غم روزی فردا وانباشت غذای آینده در پناه سایه‌ای به آرامی آرمیده بودند.

با این یافته‌ها شکی در وجود حیات در جنوب گندم بریان نداشتم. اما آثار حیات در شمال گندم بریان برایم معمایی شده بود زیرا در سطح بزرگ گندم بریان، آب وجود ندارد و سطح سیاه گندم بریان حرارت خورشید را جذب کرده وسنگ‌های سطح آن بسیار داغ می‌شوند بطوری که در تابستان نمی‌توان آنها را با دست از زمین بلند کرد و همچنین وزش توفان‌های شدید در بعضی فصول از شمال به جنوب گندم بریان، باعث می‌شد که در وجود حیات در این منطقه گندم بریان شک کنیم.

بنا بر این در جستجوی راهی برای دسترسی به منطقه شمالی بودم البته باز می‌گویم دامنه جنوبی گندم بریان در دسترس است. می‌توان از کنار کارگاه متروکه راهسازی در جاده شهداد نهبندان با طی حدود45 کیلومتر جاده خاکی به آنجا رسید. اما سفربه شمال گندم بریان داستان دیگری دارد که پس از توضیح کوتاهی راجع به گرمترین نقطه کره زمین برایتان نقل می‌کنم.‏

‏همه دیده‌ایم که در سال‌های اخیر در بسیاری از مقالات، جراید و وب سایت‌ها گندم بریان را گرمترین نقطه کره زمین اعلام کرده اند. فرضیه قطب گرمایی زمین در کویر لوت نخستین بار در سال 1952 توسط پروفسور استراتیل استاد دانشگاه وین مطرح شد. وی پس از مطالعات خود غرب نصرت‌آباد (داخل ریگ‌های یلان) را به عنوان گرمترین نقطه زمین مطرح کرد. درسال‌های بعد دکتر تئودور مونو همان مکان را به عنوان قطب گرمایی زمین تایید کرد. بعداً پروفسور پرویز کردوانی فرضیه قطب گرمایی زمین رادر منطقه گندم بریان واقع در لوت شمالی مطرح کرد. اما با استناد به آمار ایستگاه‌های زمینی در نزدیکترین مناطق به بیابان لوت و همچنین در سال‌های اخیر و با بررسی عکس‌های ماهواره‌ای گرمترین نقطه این بیابان در محدوده لوت مرکزی (بخش میانی کویر لوت) پیش‌بینی شده است.

سازمان هواشناسی کشور نیز با استناد به آمار ثبت شده ناسا بالاترین دمای سطح زمین را در ریگ‌های یلان اعلام کرده است و جالبتر این است که بدانید پروفسور کردوانی نیز اخیرا در مستندی که در سیمای ملی پخش شد نظریه خود را در مورد این که گندم بریان گرمترین منطقه جهان است تغییر داد و اعلام کرد که این نقطه در لوت مرکزی حوالی گودترین نقطه کویر لوت قرار دارد. بنا بر این نه تنها گندم بریان گرمترین نقطه لوت تایید نشده است بلکه فاصله هوایی آن تا نقاط ثبت شده ناسا، حدود 150 کیلومتر است. برگردیم به ادامه سفر نامه، دسترسی به سه دهانه آتشفشانی شمال گندم بریان با توجه به طولانی بودن مسیر و حضور کاروان‌های مسلح مواد مخدر و اقدام‌های بازدارنده مؤثری که درسال‌های گذشته در مسیر اشرار انجام گرفته،‌ سفر به شمال گندم بریان و صعود بر دهانه آتشفشان را به صورت رویایی در آورده بود، که نیاز به بررسی و اتخاذ راهی نسبتا مطمئن داشت. ابتدا این راه مشخص شد، سپس با عده‌ای از دوستان کویر نورد کرمانی که بیشتر علاقه ویژه‌ای به کویر لوت دارند و از ماجراجویی ترسی ندارند، مشورت به عمل آوردم.

نهایتاً این طرح درکمیسیون گردشگری اتاق بازرگانی کرمان مطرح شد و در آن نشست توضیحات مفصلی ارائه شد از جمله این که گندم بریان یا ریگ سوخته درلوت شمالی ‌ (بخش شمالی کویر لوت) در فاصله80 کیلومتری شمال شهداد دراستان کرمان واقع است و مساحت آن به بیش از 250 میلیون متر مربع می‌رسد. سطح گندم بریان پوشیده از سنگ‌ها و گدازه‌های بازالتی سیاه‌رنگ آتشفشانی است و رود شور از جوار دیواره غربی آن عبور می‌کند و به سمت چاله مرکزی لوت ادامه مسیر می‌دهد.

و گفتم چنانچه از طریق تصاویر ماهواره‌ای (مانند گوگل ارتز) به گندم بریان نگاه کنیم، شکل آن مانند ملاقه‌ای است که کفه این ملاقه مثلثی نا متقارن و دسته آن در سمت شمال قرار دارد و در مختصات جغرافیایی 31 درجه و 3 دقیقه شمالی و 57 درجه و40 دقیقه شرقی واقع است.

در مورد شکل گندم بریان توضیحات بیشتری دادم که جناح جنوبی وبخشی از جناح شرقی و غربی گندم بریان با زمین اطراف اختلاف سطح دارد که در این قسمت‌ها گندم بریان بصورت تپه‌ای بلند دیده می‌شود که زیر آن خاک و سطح فوقانی آن با سنگ‌های گدازه‌ای سیاهرنگ (که ارتفاع برخی ازنقاط آنان حدود 4متر است) پوشانده شده است. همزیستی خاک زرد رنگ پایین و سنگ‌های سیاه در بالا، از جمله پدیده‌های بی‌مانندی است که زیبایی ویژه‌ای را به آن در جنوب بخشیده است و ناحیه شمالی گندم‌بریان با دشت‌ پیرامونش همسطح است.

در مورد منطقه مورد نظر اضافه کردم که در قسمت دسته ملاقه شمال گندم بریان سه دهانه آتشفشانی وجود دارد که در گذشته دو عدد آن با نام‌های کردوانی و محمودی به پاس زحمات و تلاش‌های آنها در شناساندن مناطق ناشناخته کویرلوت، نامگذاری شده است.

این دهانه‌ها دقیقا بر روی گسل نایبند قرار داشته و قدمت آنها به دوران چهارم زمین شناسی می‌رسد. پیرامون نحوه سفر نیز توضیحات مفصلی دادم.‏

از آنجا که اعضائ کمیسیون اکثراً اطلاعاتی از منطقه گندم بریان داشتند،‌ خوشبختانه انجام این سفر نه تنها با استقبال اعضا روبرو شد بلکه استادان حاضر دانشگاه کرمان، موتور سواران وکمیته آفرود هیأت موتورسواری و اتومبیلرانی تربیت بدنی کرمان، صدا و سیمای مرکز کرمان و نماینده سازمان میراث فرهنگی و گردشگری نیز از انجام این سفراستقبال کردند و اینگونه شد که تصمیم گرفته شد تا این سفر در بهمن 1391 انجام شود.

سرانجام با همت و پشتکار زیاد و آماده‌سازی خودروها، موتور‌ها و تدارکات لازم شامل تهیه لیست لوازم ضروری فردی و جمعی و پیش‌بینی سوخت،‌ آذوقه، کمپ شبانه، امکانات ارتباطی و همچنین آماده شدن تعمیر کار و عکاس مجرب و دیگر موارد توسط جمع فوق بویژه عزیزان گروه کرمان آفرود این سفر تاریخی و بیاد ماندنی عصر پنجشنبه 5 بهمن 1391 کلید خورد.

عصر پنج‌شنبه 5 بهمن ساعت 3:30 ابتدای جاده کرمان بم افراد گروه تجمع کرده و با کمی تأخیر که عادت ما کرمانیهاست به سمت شهداد حرکت کردیم و پس از وصول به شهداد خودروها را سوختگیری کرده و گشت کوتاهی در شهر زدیم. اینجا باید توضیح کوتاهی راجع به شهداد دهم، شهداد که نام قدیم آن خبیص است از شهرهای باستانی است و در آن چند اثر تاریخی به چشم می‌خورد از جمله زیارتگاه امامزاده زید(ع) و.... ‏

شهداد درحاشیه غربی دامنه شرقی کوهستان جفتان قرار گرفته است و ارتفاع بلندترین قله جفتان به 990 3متر می‌رسد. قلل ارتفاعات این کوهستان تا اواخر اردیبهشت‌ پوشیده از برف است؛ ‌از اینرو، آبهای فراوانی به طرف دشت جریان دارد‎.

‎شهداد تا کرمان 100 کیلومتر فاصله دارد ودر ارتفاع 430 متری از سطح دریا قرار دارد.‏‎ ‎

آب دایمی شهداد از رودخانه «درختنگان» تأمین می‌شود. این رودخانه از ارتفاعات «هینمان» سرچشمه می‌گیرد و با عبور از دره درختنگان در مدخل تنگه «چهار فرسخ»، به طرف شمال منحرف می‌شود، سپس از طریق آبادی ابراهیم‌آباد به سوی لوت جریان می‌یابد. آب این رودخانه در زمستان فراوان و در تابستان کم می‌شود.‏‎ ‎

شهداد کنونی به شکل مثلثی است که رأس آن به طرف دره «کناران» و قاعده آن به سمت شرق در حوزه تکاب قرار گرفته است و به کلوت‌های موازی حاشیه لوت منتهی می‌شود. زمین‌های شهداد پوشیده از باغ‌های مرکبات و نخلستان‌ها است‎.

‎در شهداد با مسئول هلال احمر منطقه آقای پور حسینی نشستی برگزار شد و وی ضمن استقبال گرم، یک گروه از جوانان هلال احمررا برای آشنایی بیشتربا لوت برای این سفردر نظر گرفت. ‏

پس از اتمام نشست به سمت پایگاه هلال احمردر جاده شهداد ـ نهبندان حرکت کردیم. بعد از 25 کیلومتر «نبکا»ها (گلدان‌های کویری) وجود دارد که گاه ارتفاع آنها به 25 متر می‌رسد؛ در حالی که بلندترین نبکاهاى صحراهاى آفریقا 3 متر طول دارند‎.

‎‏40 کیلومتر بعد از شهداد،شهر افسانه‌ای کلوت‌ها با برج و باروهای بزرگ به وسعت 11هزار کیلومتر مربع قرار دارد . تپه‌های ممتد و طولانی کلوت‌ها و دره‌های بین آنها نشان از قدرت و هیبت باد در این منطقه دارند. کلوت از چشم‌اندازهای اعجاب انگیز خلقت است که در رشته‌های ممتد و موازی در جهت شمال غرب به جنوب شرق گسترده شده است. طول این عوارض طبیعی بیش از 160 کیلومتر و عرض آن 70 کیلومتر است‎. ‎کلوت‌ها اسرارآمیزترین و ناشناخته‌ترین عارضه طبیعی در کل بیابان لوت و ایران است. کلوت‌ها در غرب و ریگ‌های یلان در شرق، دو عارضه لوت مرکزی هستند که درنوع خود در دنیا بی‌نظیرند. ‏

در بین کلوت‌ها به رود شوررسیدیم که از شمال به جاده رسیده وپس از گذر از پل به سمت جنوب ادامه مسیر می‌داد. سرچشمه این رود در خارج از استان کرمان واز ارتفاعات «خوسف» و خراسان جنوبی است که از بخش شمالی وارد استان کرمان می‌شودو پس از گذشتن ازکناره غربی گندم بریان، در بخش شمالی کلوت‌ها به چاله رودشور یا چاله مرکزی ختم شود‏.

در بعضی از سال‌ها بر اثر بارندگی زیاد رود شور طغیان کرده و چشم انداز بسیار زیبایی خلق می‌شود که زمینه آن نمک وکلوت‌ها چون جزایری زیبا و کوچک در میان نمک، شکوهی ویژه به فضا می‌بخشند.

غلظت نمک رودشور به ویژه در سال‌های کم آبی، به قدری است که بلورهای نمک به شکل تخته‌های شیشه‌ای در کناره رود شکل گرفته‌اند. در برخی مواقع حرکت آب بین بلورهای نمک به سختی انجام می‌گیرد. مزه کردن آب این رود تا چند روز آثار شوری و تلخی را بر لب‌ها به جا می‌گذارد‎.

‎بعد از گذر از جنگل نبکا‌ها و گذر از بخشی از کلوت‌ها و رود شور به پایگاه هلال احمر در 80 کیلومتری شهداد رسیدیم. این پایگاه دل کویردائمی است وتا کنون در موارد متعدد به داد کسانی رسیده که در کویر لوت توفان زده یا گم شده اند. شب در آن مستقر شدیم. ضیافت شامی ساده و بسیار دلچسب ترتیب داده شد و دوستان، گروه گروه در گوشه‌ای سفره خود را پهن کرده واز هر طرف ندای بفرمائید شام با مهربانی و لبخند در فضا طنین‌انداز شد.‏

بعد ازشام نوبت به جلسه هماهنگی فردا رسید. چگونگی پیمایش مسیرو ملاحظات آن بدون هیچگونه پرده پوشی با همسفران مطرح شد، پس از این توضیحات قرار شد تمام همراهان برگه‌ای را تنظیم کنند که در آن علاوه بر ثبت مشخصات کامل‌،‌ اعلام کنند که نسبت به تمام مسائل این سفر توجیه شده ومسئولیت هر گونه پیشآمد را نسبت به خود پذیرا هستند.

ضمنا تعهد کنند حافظ محیط لوت بوده بویژه ذره‌ای زباله را در کویر رها نکنند، بعد از این توضیحات منتظر بودم که بعضی از همراهان انصراف خود را اعلام کنند ولی با کمال تعجب دیدم که تمام افراد حاضر برگه فوق را تنظیم، امضا و تحویل دادند. پس از جلسه توجیهی کیسه ‌های خواب پهن وزمان خواب اعلام شد. پیش از خواب بیرون آمدم. شبی صاف و آرام بود.در این شب‌ها در کویر سکوت،‌ موسیقی مداومی است که مملو از پرده‌های پر رمز و راز است.‏

‏شب‌های کویر، آسمانش نگاهت را با خود می‌برد تا آستانه عروج و محو می‌شوی در نور ستارگان و هم‌آوا می‌شوی با طبیعت، چه زیبا ست حل شدن در حقیقت و یاد خدا‎.

‎‏خوشبویند خارهای کویر،‏

‏خوش آب و رنگ‌اند ریگ‌های کویر،‏‎ ‎و

دلچسب است، خلوت شب و سجده بر خاک پاک کویر‏

به هر جهت شبی آرام وبدون باد را با خیال راحت خوابیدیم وصبح جمعه ساعت 4 بیدار باش داده شد هوا دلپذیر وکمی سرد بود. در آن تاریکی شب، جوان سربازی در سنگر بالای پشت بام پاسگاه کنار پایگاه هلال احمر نگهبانی می‌داد. به نظرم آمد که بی خوابی این عزیزان در دل کویر باعث خواب راحت هم میهنان در شهرها است.‏

گروه برای ورود به منطقه آماده و ترتیب آرایش حرکت خودرو‌ها مشخص شد. پس ازحرکت، خورشید شروع به طلوع خیال انگیزی کرد که دیدنی بود . نقطه خروج از جاده آسفالت حدود 9 کیلومتر بعد از کمپ هلال احمرحوالی منزل گوجار (منزل هزار ساله کاروان‌های شتر رو محور شهداد ـ نهبندان) انتخاب شد.

پس از جدا شدن از جاده آسفالته ابتدا با زمین نرمی روبرو شدیم که به ناچار چرخ‌های جلو ماشین‌ها را قفل (لاک) کردیم و سپس با تپه‌ای نسبتا بلند روبرو شدیم که بالا رفتن خودروها از آن فقط با کمک سنگین ممکن شد.‏

در هنگام بالا آمدن ، فعالیت دو گروه از دوستان صدا وسیما چشمگیر بود گروه نخست از واحد خبر به سرپرستی آقای احمدزاده و گروه دوم مستند ساز به سرپرستی آقای ملک قاسمی که با جدیت در همه صحنه‌ها حضور داشتند در حالیکه در پشت دوربین یک چشم را بسته نگه می‌داشتند تا بهتر ببینند و این درسی بود که گاهی چشم پوشی لازم است. بویژه پوشیدن هر دو چشم از زرق وبرق دنیا ودیدن حقیقت هستی.‏

در ادامه به دقی بدون جاده (زمینی بدون عارضه بلند و بعضا نا هموار) وارد شدیم و که در جای جای آن سنگ‌هایی به رنگ الوان پهن بود که خالق هستی به جای گل رنگی، آنها را کاشته بود، همراهان تعدادی کمی از آنها را به عنوان سوغات کویر جمع آوری کردند.

دوستان کویر نورد به این زمین‌های الوان مرز پر گوهر می‌گویند زیرا دیدار از این زمین‌ها مساوی است با زمزمه این شعر غرور آفرین

ایران ‌ای مرز پرگوهر

‌ای خاکت سر چشمه هنر

دور از تو اندیشـه بدان

پاینده مانـی و جاودان‏

پس از طی حدود 40 کیلومتربه منزل بارسک در کنار جاده متروکه و قدیمی شهداد ـ بیرجند رسیدیم. هوا با بالا آمدن خورشید بسیار ملایم و دلچسب بود شانسی که آورده بودیم امروز از طرف سایت‌های هوا شناسی هوایی بدون ابر وآرام اعلام شده بود که همان گونه هم شد.‏

‏5 کیلومتر بالاتر از بارسک، دق کوچکی که درآن چند بوته کوتاه بود، ترمز دستی‌ها را کشیده و سفره صبحانه را پهن کردیم، انصافا در این صبح دل انگیز و در میان بیابان خدا لقمه‌ای نان و پنیر با نوشیدن یک استکان چای طعم و مزه‌ای دیگر داشت زیرا انسان بود و خودش، فکر قبض آب و برق و قیمت دلار و نخود و لوبیا به وادی فراموشی سپرده شده بود. در این زمین پاک، آرامشی وصف ناپذیر حاکم بود، که یاد خدا شیرین بود وحرف دنیا بی ارزش.‏

‏چند دقیقه‌ای که وقت داشتم در اطراف بوته‌های موجود تفحصی کردم و روی شن‌های کنار آنها تعدادی رد پای آگاما (نوعی مارمولک) دیدم که شب قبل در حین بدست آوردن قوتی لایموت از خود به جا گذارده بودند.‏

صبحانه که صرف شد به دوستان اعلام شد که از این نقطه به بعد قبلا مسیر عبور اشرار و کاروان‌های موادمخدر بوده است و برای احتیاط قرار شد، اولا در امتداد مسیرهای اشرار حرکت نکنیم بلکه سعی کنیم مسیرها را عمودی قطع کنیم، ثانیا قرارشد که یک خودرو تنها با یک سرنشین در جلوستون حرکت کند و بقیه خودروها با فاصله‌ای، حدود 300 متر، دقیقا بر روی رد خودرو جلودار که اصطلاحا به آن خودرو مارشال گفته می‌شد حرکت کنند.‏

از این نقطه تا دهانه آتشفشان 35 کیلومتر به صورت آماده باش و با احتیاط ، فقط در راه خط انداخته شده خودرو مارشال در مسیری که توسط جی پی اس پس از تلاش‌های فراوان ترک‌گذاری (ثبت مسیر در جی پی اس) شده بود با سرعت کم حرکت کردیم. مسیر در بیابانی نسبتا هموار طی می‌شد اما بریدن رد‌های قدیمی اشرار باعث تکان‌های شدید و ضربه به ماشین‌ها و خستگی شدید سرنشینان می‌شد و چاره‌ای جز تحمل نبود.‏‏ از 15 کیلومتری مانده به مقصد، دهانه آتشفشان مورد نظر خودنمایی می‌کرد که با دیدن آن شوق رسیدن صد برابر شد. این دهانه آتشفشان خاموش مانند زیبایی خفته در اعماق کویر لوت چشم نوازی و دلبری می‌کرد و دیدن آن انسان را مبهوت زیبایی خود ویاد زیبا آفرین هستی می‌انداخت و حال خاصی به آدمی دست می‌داد که در آن بهترین سخن، ذکر (یا مصور) و زمزمه اشعاری مانند شعر زیر بود.‏

در راه رسیــدن به تـو گیــرم کـه بمیـرم

اصلا به تو افتاده مسیرم که بمیرم

یـک قطــره آبـم کـه در انـدیشــه دریــا

افتـادم و بـایـد بــپذیـرم کــه بمیــرم

این کوزه ترک خوردچه جای نگرانیست

من ساخته از خاک کویرم که بمیرم

به هر حال لطف خدا شامل حال همه دوستان همراه شد و گروه به سلامتی این منطقه را پشت سر گذاشت در 4 کیلومتری دهانه آتشفشان ناگهان رنگ زمین تغییر کرد و کاملا سیاه شد. دراین نقطه به برخانی بلند ( تپه هلالی شکل شنی ) بر خوردیم که ترکیب آن با رنگ سیاه زمین بسیار جالب بود، بر اثر شعف حاصل از دیدن این چشم‌انداز موتور سواران بی‌اختیار شروع به پرش‌های بلند و تعدادی از خودروها نیز از شن صعود کردند. که البته به علت نرمی و روان بودن شن هنگام صعود گیر می‌کردند. نخستین کسانی که به داد آنها رسیدند دو نفر از جوانان هلال احمر بودند که پیاده و با تلاشی دیدنی سعی می‌کردند که از شن بالا روند اما یک قدم به جلو و دو قدم سر می‌خوردند ولی دست از تلاش نکشیدند تا به یاری دوستان شتافتند. با دیدن این صحنه یقین می‌شد کمک به دیگران با خون ارباب جمعی هلال احمر عجین شده است. ازدیکی ظهر در حالی که گرمی هوا کمی احساس می‌شد به دامنه آتشفشان مورد نظر رسیدیم. خودرو‌ها را در دامنه آتشفشان پارک کرده و شروع به صعود کردیم،

چه خوش باشد که بعد از انتظاری

بــه امـیــدی رســد امــیـدواری

در هنگام صعود هر کس خلوتی ویژه خود داشت و سکوت بهترین حرف بود و زمانی که بالای دهانه رسیدیم هرنفر کار خود را انجام می‌داد. یکی عکاسی و یکی فیلمبرداری، یکی تهیه گزارش و یکی...

ولی از همه جالبتر سه موتورسوار همراه ما بودند که سعی جدی داشتند از دیواره آتشفشان صعود کنند و ما که در بالا شاهد بودیم صعود موتور را غیر ممکن می‌پنداشتیم ولی در کمال تعجب و نا باوری یکی از ورزشکاران بنام آقای حسین نیک زاد با موتور کراس خود برای نخستین مرتبه در تاریخ بر فراز آتشفشان صعود کرد که مورد تشویق همگان قرار گرفت.

در چهره‌ها که نگاه می‌کردم همگی خستگی شیرینی داشتند وحالی خوش ودوستان را دعا می‌کردم که الهی در زندگی خسته کار باشید اما خسته دل نباشید. چشم اندازهای اطراف آنقدر زیبا بود که وصف ناشدنی است و انسان را یاد گنگ خواب دیده می‌انداخت.

اما در حین گردش بر فراز آتشفشان با چیز عجیبی روبرو شدم که معمای بیست ساله‌ای را برایم حل کرد، ناگهان در دستان تعمیر کار گروه آقای ابراهیمی حشره‌ای دیده شد که شکل عجیب و منحصر به فردی داشت به گونه‌ای که پاها و سر آن مانند ملخ بود وبر پیشانی دو عدد شاخک داشت وشکم آن مانند عنکبوت بود.این حشره گونه‌ای نایاب از خانواده مانته دوا است ویکی از مرموزترین و ناشناخته‌ترین حشرات جهان است. گونه‌های شناخته شده آن در ایران به نام‌های آخوندک، شترزنک، فال‌بین و قاطرکُش معروف است چون از آب دهان این حشره قاطر مسموم می‌شود.

مانته دوا حشره‌ای معمولا سبزفام، ملخ‌ وش، باریک و کشیده با پاهای دراز، سر بزرگ و دو جفت بال است. هنگامی که آرام می‌ایستد پاهای جلویی خود را مانند دو دست به سمت بالا نگه می‌دارد. در زبان‌های فرنگی، آن را مانته دوا یا مانتیس می‌خوانند ودر شهداد نوع سبز متمایل به زرد رنگی در باغ‌ها و کشتزارها یافت می‌شود که به آن گاو کشو گفته می‌شود. این حشره می‌تواند مدت درازی را بدون آب و خوراک تاب آورد.

مانته دوا دارای توانایی استتار بسیار خوبی ((بوسیله همرنگی با محیط زندگیش)) به منظور در دید رس نبودن از دست شکارچیان دیگر و همچنین طعمه مورد نظرخود است که این همرنگی شامل رنگ‌های سبز، سیاه، قهوه ای، سفید و رنگ‌های دیگر در گونه‌های مختلف می‌شود.

این قابلیت‌های استثنایی تطابق با محیط، مانته دوا را به کابوسی برای حشرات دیگر تبدیل کرده است. هرگاه حشره‌ای به نزدیک آن بیاید، او دست‌ها را به سویش دراز می‌کند آن رامی‌گیرد و سپس آرام آرام به خوردنش مشغول می‌شود.

شیوه تهاجمی و تکنیک‌های حمله این حشره، از دیرباز مورد توجه رزمی کاران چینی بوده است و سبکی به نام «هشت تکنیک مرگ آور» بر همین اساس به وجود آمده است. ‏

مانته دوا دو ویژگی عجیب دارد. نخست این که تنها حشره‌ای است که قادر است سر خود را به اطراف بچرخاند، آن هم 180 درجه و دوم آنکه در ابرازعلاقه ومحبت جان برکف است و از سر باختن هراسی ندارد.‏

‏ تا به امروز گونه‌های زیادی از این حشره زیبا یافت شده ، که بیشترآنها ساکن نواحی استوایی و نیمه استوایی دارای آب و هوای معتدل هستند. اما گونه‌ای که بر فرازدهانه آتشفشان گندم بریان دیده شد، گونه‌ای نایاب در جهان است. رنگ آن به صورت سیاه وسفید خال خالی است و در این حشره جهشی رخ داده که بدون بال است و اندازه آن از دیگر گونه‌های سبزفام کوچکتر است.‏‎ ‎

به هر جهت با دیدن این مانته دوای خارق العاده که حشره خوار است به این نتیجه رسیدم چرخه حیات به گونه‌ای بسیار ظریف در اعماق کویر لوت جریان دارد و خداوند عالم طی هزاران سال از روزی رساندن به مخلوقات خود در این نقطه ظاهرا بدون آب و علف غافل نبوده است و از این که قبلا فکرکرده بودم ممکن است اینجا حیات وجود نداشته باشد، خنده ام گرفت. ‏

یادم رفت که بگویم نقطه هدف ما از میان این سه دهانه آتشفشان که با هم فاصله کمی داشتند، دهانه میانی که بسیار زیبا وبه شکل مخروط سر بریده‌ای بود انتخاب شد وزمانی که بر بالای آن صعود کردیم ملاحظه کردیم در آن بالا گودالی عمیق وجود دارد که از پایین قابل دیدن نیست.

پس از صرف ناهار ونمازی دلچسب در دامنه آتشفشان به دو گروه تقسیم شدیم و قرار شد گروه نخست به سر پرستی آقایان فلاح و مقدم برای تکمیل عکسبرداری مجدد به دهانه صعود کند و گروه دوم به سرپرستی اینجانب موتورها را با گاری ویژه یدک کند و نهایتا مقرر شد دو گروه در پایگاه هلال احمر به یکدیگر ملحق شوند. هنگام بازگشت که همان مسیر رفت بود به علت خستگی مسیر بسیار طولانی‌تر و خسته کننده‌تر به نظر می‌آمد بعلاوه بعضی از خودروها در شب جا می‌ماندند وکل ستون معطل می‌شد و دست اندازهای مسیر بسیار کوبنده‌تر به نظر می‌رسید.

پس از رسیدن به پایگاه هلال احمر بعضی افراد که می‌خواستند زودتر به کرمان برسند خداحافظی کردند و بقیه منتظر گروه دوم شدیم، گروه دوم به علت خرابی یکی از خودروها مجبور شده بود آن را یدک بکشد که خیلی دیر به ما رسید. وقتی هم که آمدند همه پر از گرد و غبار کویر بودند و ریش و سبیل و ابروی غرق خاک آنها در تاریکی دیدنی بود، البته همه خندان و شوخی کنان و شکرگزار بودند. در پایگاه هلال احمر سرودستی شستیم و آماری گرفتیم و حرکت کردیم.

در بین راه 40 کیلومتر مانده به شهداد در حالی که یکی از خودروهای گروه، بعد از کم کردن سرعت عمود برجاده به سمت کلوت‌ها رفت در دور دست چراغ‌های قرمز رنگی به چشمم می‌خورد که متعلق به یک دستگاه خودرو سواری بود که عصر از جاده خارج و در زمین نرم گیر کرده وگرفتار شده بود. دو جوان گرفتار سرنشین خودرو که شدیدا ترسیده بودند گفتند که از ساعت 4 بعد ازظهر، کلی زحمت کشیدیم که ماشین را در آوریم و نتوانستیم ، بعد سر جاده رفتیم کمک خواستیم کسی حاضر به ریسک نشد، آنها به جای امداد خواستن از هلال احمر دست به دامان آتش نشانی شهداد شده بودند و تانکرآتش نشانی با آب آمده بود و به علت سنگینی، خودش هم در حال تپیدن بود. آن دو جوان در حالی که از ترس می‌لرزیدند تقاضای کمک می‌کردند پیش از نجات به آنها تذکر داده شد که کویر نوردی تجهیزات و تجربه مناسب می‌خواهد و هر کس لوت را شوخی بگیرد لوت یقه او را جدی خواهد گرفت. پس از رهایی آن خودرو ادامه مسیر دادیم و حدود نیمه شب به کرمان رسیدیم.

روزهای بعد به دستاوردهای سفر می‌اندیشیدم،‌ دیدم که این سفر با نتایج زیر ارزش سختی‌هایش را داشت:

1- صعود افتخار آفرین ‏ تمام افراد گروه به دهانه آتشفشان مورد نظر

2- تهیه گزارش و مستند‏ وعکس‌های بی نظیر ‏

3- ثبت آثار حیات و ردفرضیه ‏ نبود موجود زنده در این منطقه‏

4- ثبت رکورد صعود وفتح دهانه آتشفشان گندم بریان علی‌رغم شیب بسیار بسیار تند توسط موتور کراس برای ‏ نخستین بار

5- از همه مهمتر بالا بردن روحیه همکاری وخود باوری استانی در جهت تحقیق، شناسایی و معرفی کویر زیبای لوت، و این کارمحقق نشد ، مگر با مساعدت نهاد‌های یاد شده و تمام دستگاه‌های اجرایی ذیربط از استانداری کرمان گرفته تا بخشداری شهداد که جای قدر دانی ویژه دارد. ‏‏ این سفر بیاد ماندنی جمعا با 12 خودرو دو دیفرانسیل مجهز و 3 دستگاه موتور کراس با پیمایش بیش از 560 کیلومتر مسیر رفت و برگشت از کرمان به انجام رسید. ‏

در پایان هم اذعان می‌کنم که زحمات 40 نفر همراهان همدل باعث انجام این سفر شد که برای تک تک این عزیزان آرزوی بهروزی و سلامت دارم.‏‏

منابع:

1- تارنمای کویرها وبیابان‌های ایران

2- تارنمای کرمان آفرود‏ ‏

3- کتاب‏ گزارش‌های جغرافیایی شهداد و جغرافیایی تاریخی دشت لوت (نگارش دکتر احمد مستوفی )‏

4- تارنمای تالار گفتگو ‏

5- تارنمای ویکی پدیا فارسی

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه