ضرب المثل
امثال و حکم فارسی - مگر کلۀ گنجشک خوردهای؟!
- ضرب المثل
- نمایش از پنج شنبه, 11 خرداد 1391 21:56
- بازدید: 5900
برگرفته از روزنامه اطلاعات
محمدرضا سهرابینژاد
«دماغ سوخته میخریم!» این مثل از آن مثلهایی است که هر کس در دورۀ کودکی و نوجوانی خود، آنرا تجربه کرده است. بله، دماغ سوخته میخریم!
حالا باید دید که چگونه دماغ (بینی) میسوزد؟ دماغ یا بینی همان عضوی است که امروزه اکثر خانمها برای ترمیم و ایدهآلکردن شکل آن به تیغ جراّح زیبایی میسپارندش و چندمیلیونی بابت اصلاحش هزینه میکنند.گاهی هوا یا بادی تند و یا کُند از بینی ما خارج میشود که به این کار عطسهکردن میگویند. عطسهکردن برای بدن بسیار مفید است و بدن را از خطری حتمی نظیر سکته بازمیدارد.
در این هنگام است که اطرافیان انسانِ عطسهکننده به او میگویند: عافیت باشد! و او در پاسخ میگوید: سلامت باشی!
با این توصیف، مشاهده میشود که گاهی به آدمی حالت عطسهکردن دست میدهد ولی هوایی که باید از بینیاش خارج شود، خارج نمیشود. در آن حالت هوای تند، بینی یا دماغ ما را میسوزاند در این وقت است که به شوخی میگویند دماغ سوخته میخریم!این اصطلاح وقتی بکار میرود که کسی مدعی انجام کاری است یا تصمیم دارد کاری را ـ با تبلیغات ـ انجام دهد، امّا با وجود رجزخوانی موفق نمیشود. در این صورت به شوخی به او میگویند: دماغ سوخته میخریم!
یکی از مثلهای شیرین فارسی این مثل است که: «مگر کله گنجشک خورده یا خوردهای؟». کاربرد این مثل وقتی است که کسی در جمعی بسیار سخن میگوید و حرف میزند (متکلم وحده). هم نمیگذارد کسی حرف بزند و هم با حرفهای خود حوصله دیگران را سر میبرد. در این وقت از باب شوخی و مطایبه با ظرافت به او میگویند: مگه کلۀ گنجشک خوردهای؟ یا: ماشاءالله کلۀ گنجشک خورده!
این مثل بازتابی از زندگی پرتحرک و پرجنب و جوش گنجشکهاست. این پرندگان کوچک خوشبخت، از سحر تا شامگاه هر جا که باشند؛ با نغمات دلانگیز خود شادی و نشاط را به ارمغان میآورند. به طوری که شاعرۀ نامدار روزگار ما مرحوم فروغ فرخزاد در این شعر میگوید:
دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان میروم و انگشتانم را
بر پوست کشیدۀ شب میکشم
چراغهای رابطه تاریکند
چراغهای رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به «میهمانی گنجشک»ها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی است!
خب دیدیم که فروغ هم در یک محیط بسته و دلگیر و تاریک، آرزو میکند که کسی او را به میهمانی گنجشکها ببرد، ولی ناامیدانه میگوید نخواهد برد. پس نتیجه میگیریم که پدران و مادران ما به افرادی که زیاد حرف میزدند و پرگویی میکردند میگفتند مگه کلۀ گنجشک خوردهای؟ آخر گنجشک، صبح تا شب یک بند حرف میزند؛ یعنی جیک جیک میکند!