زبان پژوهی
غزل، شعر فارسی است
- زبان پژوهي
- نمایش از یکشنبه, 03 ارديبهشت 1391 12:47
- بازدید: 4923
مصاحبهٔ اختصاصی تبیان با مرتضی کاخی
غزل وقتی کهنه است که دیگر سروده نشود
مرتضی کاخی پژوهشگر ادبیات فارسی و صاحب کتابهای، روشن تر از خاموشی: برگزیده شعر امروز ایران، باغ بی برگی: یادنامه مهدی اخوان ثالث، قدر مجموعه گل گزیده غزل های معاصر، صدای حیرت بیدار و کتاب های پژوهشی دیگر در زمینه شعر فارسی است. متن زیرگفتگویی است درباره غزل معاصر با مرتضی کاخی.
غزل چیست و در روزگار ما چه جایگاهی دارد؟
غزل از دیر باز در ادبیات شعری ما جایگاه بسیار والایی داشته و سنت شعری کهنی است که همچنان نو و تازه مینماید. غزل کهنه و ماندگار فارسی از رودکی شروع میشود و به قول شاعر. غزل رودکی وار نیکو بود. غزل شعری است كه محصول خلاقیت و نبوغ و سنت و فرهنگ ایرانی است و فروكاستن آن به شعری عاشقانه، اجحاف در حق این قالب است. غزل در دوران معاصر نشان داد كه میتواند بستری برای طرح اعتراضیترین شعرهای ما باشد.
در دوران معاصر غزل چه شکلی به خود گرفت؟
همان غزل رودکی وار امروز با یک نوع نگاه تازه در اشعار شاعران امروزی دیده میشود. کسانی چون امیر فیروز کوهی، رهی معیری، هوشنگ ابتهاج، سیمین بهبهانی، حسین منزوی، قیصر امین پور، شفیعی کدکنی، اسماعیل خویی و تا حدودی اخوان ثالث که آنها با یک میانه روی بین مدرن و کلاسیک و با یک نگاه تازه غزل سرودند.
به عنوان داور جشنواره فجر نظرتان در مورد غزل سرایان نسل جوان چیست؟
اخیرا که داور جشنواره فجر بودم بسیاری از سرودههای جوانان شاعر همین روزگار را مطالعه کردم و به نظرم رسید سرودههای امروزی این جوانان را میشود در سه دسته تقسیم بندی کرد. دسته اول کسانی هستند که تلاش میکنند به همان سبک کهن غزل بگویند. این گروه با همه تلاشی که دارند اما مایه چندانی در کار شان نیست. چون برداشتهای عمیق از غزل کلاسیک ندارند و گویا مطالعاتشان در حوزه غزل کلاسیک محدود است. بیشتر غریزی و ذوقی غزل میسرایند. اما دسته دیگر شاعرانی هستند که به سهراب سپهری و سنت شعری او بازگشت کردهاند. زبانی که از معنای حقیقی کلمات صرف نظر میکند و برای کلمات به دنبال معنای مجازی میگردد و معنای مجازی را پیشنهاد میدهد. مثلا ترکیب شعری دل خوش سیری چند. بعضی از این تشبیهات خوب از آب در میآید و معنایی هم میدهد اما خیلی از این شاعران نتوانسته بودند آن چیزی را که میخواستند برسانند. دسته سوم هم شاعرانی هستند که شیوه حسین منزوی را دنبال میکنند. اما اینها هم باز به سطح چیزی که میخواهند نرسیدهاند. اما همین که در این روزگار با نگاه کلاسیک، مدرن و یا پست مدرن غزل میسرایند و فهمیدهاند که غزل شعر فارسی است بسیار جای تقدیر دارد.
به نظر شما فصل غزل سرایی به سر آمده است؟
عدهای میگویند غزل شعر زمان ما نیست. در جواب این دوستان باید بگویم. این افراد اصلا نمیدانند زمان ما چیست؟ اصلا زمان را درک نمیکنند. آیا زمان ما نون سنگک است یا نون فرانسوی وآلمانی که اتفاقا در این شهر هم زیاد است. عدهای بر این گمان هستند که پست مدرن یعنی هر چیزی بعد از مدرن. خیال میکنند زمان همان تقویم و ساعت است و مسائل را با هم اشتباه میگیرند. الان تعداد زیادی شاعر هستند که غزل میسرایند. ممکن است از این تعداد دو نفر غزل سرای خوب متولد شود. همان طور که در گذشته دور هم همینطور بوده است یا در گذشته میانه و همینطور در زمان حال هم همینگونه است. ممکن است همین تعداد دریافته باشند و یا جایی خوانده باشند که شاعران جدید و مدرن امروز فرانسه چیزی به نام غزل میسرایند و اسم آن را نه شعر یا پوئم یا هر چیز دیگری بلکه دقیقا غزل گذاشتهاند و میگویند شعر زمان ما غزل است.
نزدیک کردن هر کلمهای به کلمه دیگر گاهی فارغ از منطق است. بعضی از شاعران جوان این را سر مشق گرفتهاند و کارهای عجیبی میکنند که صورتی هم ندارد. اسمش را هم میگذارند غزل پست مدرن. این اسمش شعر جدولی است.
غزل مدرن و یا پست مدرن تنها در استفاده از کلمات به روز در گفتار عمومی، با غزل کلاسیک تفاوت دارد؟
به این سادگی نیست که تنها کلمات را جا به جا کنیم و معنای مجازی به آنها بچسبانیم. از معنای حقیقی به معنای مجازی رفتن تنها یکی از کارهای شاعر است و اگر کار شاعر را به این خلاصه کنیم اشتباه بزرگی کردهایم. این نیست که سیستم متریک کلام را از یک جایی بردارید و جای دیگر بگذارید. مثلا بگویید خورشید چقدر حلوا است. تا طلوع انگور چند فرسخ راه است. این به قول شفیعی کدکنی شعر جدولی است. زبان تقسیم میشود به زبان حقیقی و زبان گفتمانی چیزهایی مثل حقوق باید کلام را به معنی دقیق و حقیقی آن به کار ببرند. اما در زبان گفتمانی که به زبان شعر نزدیک است تا حدودی ذوق اجازه میدهد که به سمت مجاز حرکت کنیم. اما باید دقت داشته باشیم که یک چیز غیر واقعی نگوییم. مثلا ترکیب تا طلوع انگور چند فرسخ فاصله است. طلوع یک مسئله نجومی است، انگور از میوه هاست و فاصله متر است. هر کدام هم معنای خودش را میدهد. نزدیک کردن این واژگان نیز معنای مجازی میدهد و میشود فهمیدش و لذتی هم برد. اما نزدیک کردن هر کلمهای به کلمه دیگر گاهی فارغ از منطق است. بعضی از شاعران جوان این را سر مشق گرفتهاند و کارهای عجیبی میکنند که صورتی هم ندارد. اسمش را هم میگذارند غزل پست مدرن. این اسمش شعر جدولی است. کافی است کلمات را بریزید توی کامپیوترتان و همه را یک جورهایی سر هم کنید بالاخره یک چیزی از میان این همه در میآید. ممکن است دو تای از آنها هم خوب باشد و معنایی هم بدهد.اما این ذوق و قریحه شاعری را ندارد. باید چیزی در ذهن شاعر باشد و آن را بپزد و بگوید تا به دل بنشیند. در عین حال که نباید زبان عامیانه باشد، زبان کهن و قدیمی هم نباید باشد.
به نظر شما آیا باید به زبان غزل کلاسیک بر گردیم؟
من نمیگویم باید به زبان حافظ بر گردیم. اگر این کار را بکنیم هفتصد سال عقب رفتهایم. حافظ از زمانه خودش هفتصد سال جلوتر بود ما هم باید جلو تر از زمان خودمان باشیم. باید شیوه حافظ را بیاموزیم و به کار ببریم اما نباید از او تقلید کنیم. هیچ چیزی از زمانش نمیگذرد. در کتاب مقدس و انجیل و تورات هم آمده است که باطل اباطیل.همه چیز باطل است و در زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست. آنچه تو در نظرت نو میرسد در دهرهایی پیش از تو کهنه بوده است. بیدل میگوید ای کسی که داری دنبال نو گرایی میگردی بدان که هر نویی تو تلقی میکنی کهنه است. مثل لباسهایی که مال پانصد سال پیش است و حالا میدوزند و استفاده میکنند و برایشان هم خیلی نواست و تازه. نو یعنی نگاه نو داشتن به چیزی. چیزی که میماند و استفاده میشود نو است و غزل هنوز استفاده میشود. هنوز غزل سروده میشود پس نو است کهنه وقتی است که دیگر غزل نباشد و گفته نشود.
برگرفته از بخش ادبیات تبیان
فاطمه شفیعی