ادبیات
اشعر شعرای عجم کیست
- ادبيات
- نمایش از سه شنبه, 02 خرداد 1391 13:42
- بازدید: 8200
برگرفته از مجله ارمغان، سال 3، شماره 5، ص 189-182
حسن وحید دستگیری
اساتید سخن و علم وادب فارسی در این مقام گرچه به اختلاف سخن راندهاند ولی نسبت به چند نفر از اساتید و متقدمین میتوان اتفاق ادبا را در تقدم و فضیلت به دست آورد.
اول حکیم فردوسی است: که تمام شعرا و ادبای بزرگ از قبیل خاقانی و نظامی و سعدی و غیرهم عظمت و تقدم او را اعتراف کردهاند
نظامی در کتاب خسرو و شیرین گوید:
حکیمی کان حکایت شرح کــرد. است
حدیث عشق از آنجا طرح کــرد. است
چو در شصت اوفتادش زندگانی
خدنگ افتادش از شست جوانی
نگفتم هر چه دانا گفت از آغاز
که فرخ نیست گفتن گفته را باز
در آغاز کتاب شرفنامه نیز فرماید:
سخن گوی پیشینه دانای طوس
که آراست روی سخن چون عروس
در آن نامه کان گوهر سفته راند
بسی گفتنیهای ناگفته ماند
خاقانی گوید:
شمع جمع هوشمندانست در دیجور غم
نکتهای کز خاطر فردوسی طوسی بود
زادگان طبع پاکش جملگی حوراوشند
زاده حوراوش بود چون مرد فردوسی بود
ابن یمین گوید:
سکهای کاندر سخن فردوسی طوسی نشاند
کافرم گر هیچکس از جمله فرسی نشاند
اول از بالای کرسی بر زمین آمد سخن
او دیگر بارش به بالا برد و بر کرسی نشاند
امامی گوید
در خواب شب دوشین من با شعرا گفتم
کای یکسره معنیتان با لفظ بهم درسی
شاعر ز شما بهتر شعر آنِ که نیکوتر
از طایفهٔ تازی وز انجمن فرسی
آوازه برآوردند
یکرویه همه گفتند
فردوسی و شهنامه
شهنامه و فردوسی
لا ادوری
در شعر سه تن پیمبرانند
هر چند که لانبی بعدی
اوصاف و قصیده و غزل را
فردوسی و انوری و سعدی
انوری گوید
آفرین بر روان فردوسی
آن همایون نهاد فرخنده
او نه استاد بود و ما شاگرد
او خداوند بود و ما بنده
سعدی فرماید
چه خوش گفت فردوسی پاکزاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد
دیگر حکیم نظامی است که عظمت و استادی وی را تمام اساتید و ادبا تصدیق کرده و خداوندان شعر و سخن به خداوندی او و بندگی خود اقرار دارند.
ما در یکی از نمرات سال اول ارمغان اشعار اساتید بزرگ را راجع به ستایش حکیم نظامی طبع نمودهایم و در این مقام هم به نقل چند بیت از دیوان لیلی و مجنون شبخ آذری طوسی بیهقی که نسخهٔ آن در دستها نیست قناعت میورزیم.
در خاتمه کتاب گوید:
این نامه چو زد در تمامی
بردم بر شیخ خود نظامی
آن گشته به مثنوی یگانه
گردیده در آسمان فسانه
آن مرشد عاشقان به هر فن
چون رشته روان به چشم سوزن
آن تاج به تارک فلک نه
مرهم به جراحت نمک نه
آن پخته ز مثنوی مزعفر
شیرین کن کام شهد و شکر
آن جلوه طراز سرو آزاد
مشاطة نو عروس شمشاد
آن در فن شعر چست و چالاک
آن معدن و کان فهم و ادراک
آن شربت معرفت چشیده
نیک و بد روزگار دیده
طباخ غذای عشق بازان
آتش افروز دل گدازان
مساح طریق بیم و امید
خیاط لباس ماه و خورشید
مهر از نفسش چو تاب گیرد
فردوسی از او حساب گیرد
در پیش سخنوریش بیجان
خاقانی ملک جان شروان
دریوزهگر درش بهار است
جامیش کمین وظیفه خوار است
سازم چه ز هاتفی سخن ساز
یا مکتبی فسانه پرداز
اینان چه کسند و در چه کارند
چون برگ خزان در این بهارند
شیخ سعدی نیز یگانه شاعریست که ادبای ایران بلکه ادبای تمام عالم به استادی و بزرگواری وی اعتراف کردهاند ولی ما در این مقام بواسطه طول مقال از نقل اقوال منظومه و منثوره در استادی و تقدم وی صرفنظر کرده ودر شمارههای آتیه مفصلاً خواهیم نگاشت.
یکی از ادبای آلمان در مقام مقایسة شیخ با خواجه چنین میگوید:
«شیخ یک شاعر زمینی است و خواجه یک شاعر آسمانی».
یعنی شیخ اوصاف و رموز طبیعت را در عالم خاک بیان می کند و خواجه از دقایق عالم ملکوت و حقایق آسمانی سخن میراند چنانکه در موضوع اینکه عاشق از سرزنش خلق نمیاندیشد،
شیخ چنین میگوید:
عاشقانرا چه غم از سرزنش دشمن و دوست
یا غم دوست خورد یا غم رسوائی را
و خواجه میگوید:
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قیل و مقال عالمی میکشم از برای تو
بعضی از ادبا و متبعین در شعر فارسی مانند صاحب آتشکده و دیگران، انوری را هم در ردیف فردوسی و نظامی و سعدی قرار داده و رکن چهارم سخن محسوب داشته اند ولی با وجود کمالالدین و خاقانی و سنائی این عقیده از صواب دور است و البته نمیتوان انوری را برآنان ترجیح داد.
باری از آنچه ذکر شده معلوم میگردد که تمام شعرا و ادبای فارسی زبان بر استادی و تقدم فردوسی و نظامی و سعدی اتفاق دارند و علت این تقدم علاوه بر شعر شاید چیزهای دیگر هم هست که ما در نمرات آتیه به موقع شرح خواهیم داد.
و اگرچه امثال بنده نگارنده را ابداً حق این جسارت نیست که فیما بین اساتید بزرگ یکی را بر دیگری ترجیح دهد یا مزیت این را بر آن تصدیق کند، ولی چون رأی و عقیده من در موضوع نقد شاعر حقیقتاً مخالف با ترجیح دادن یکی از اساتید بر دیگری است و بکلی حکمیت در این موضوع را غلط میدانم اگر اظهار عقیده بنمایم دور از ادب نخواهد بود.
اینک عقیدة نگارنده:
من با عقیدة یکی از ادبای عرب همراهم که در مقام نقد شاعر چنین میگوید: «اشعر شعرای عرب امرؤالقیس است وقتی سوار شود. و اعشی است هنگامیکه طرب آغاز نماید. و زهیر است زمانیکه رغبت و خواستاری پیشه کند و نابغه است هنگامی که بیم و ترس او را فرا گیرد.
من نیز میگویم:
اشعر شعرای عجم فردوسی است وقتی نبرد و جنگ آغاز کند.
و نظامی است هنگامیکه مجلس نرم و طرب آراید.
و سعدی است آنگاه که با زبان تغزل و تشبیب رموز عشق و اسرار محبت را بیان سازد.
و حافظ است آنگاه که از حنجرة روحانیت در بوستان قدس دستان سرائی کند.
و کمال الدین اسماعیل است آنگاه که عروس معانی دقیقه را با غازة عبارت روان و دلکش هر هفت کرده بر سر بازار آورد.
و مولوی است وقتی که حکمت طبیعی و الهی و رموز مدنیت و دیانت را با زبان شعر و عرفان برهانی کند.
و ابن یمین است هرگاه اخلاق اجتماعیه واطوار مدنیه را قطعه قطعه در میزان طبع بسنجد.
و خیام است آنگاه که از مشکلات فلسفه ما فوق طبیعت با سر انگشت رباعی گرهگشائی آغازد.
و با بیان سادهتر میگویم حق تقدم و برتری در عالم سخن و شعر برای آن شعرایی ثابت است که مخترع سبک و روش تازه بوده و راه تقلید نپیمودهاند.
و اینگونه شعرا را نمیتوان با یکدیگر سنجید و تقدم و برتری برای یکی از آنان قائل گردید زیرا آنان در حقیقت افراد یک صنف نیستند تا قابل مقایسه باشند بلکه شعرای بزرگ گلهای رنگارنگ و گوناگون مختلفالشکل گلستان خداوندیند که هر چند یکی از رنگ و یکی از بو و دیگری از برگ و شاخ بر دیگری امتیاز دارد اما نمیتوان گفت گل سرخ از گل لادن بهتر است یا برعکس زیرا هر یک مزایای خاصی دارند و ذوق و سلیقة تماشاچیان گلچین نیز مختلف است.
در قرون اخیره قاآنی شیرازی هم مخترع سبک است و در فن قصیدهسرایی روشی روشن و طبعی روان دارد و این طرز سخن سرایی که جالب نظر عارف و عامی است در سایر قصیده سرایان حتی اساتید هم کمتر یافت میشود.
در این زمان اشخاصیکه جز بتقلید سخن نمیگویند (آن هم از پیر گمراه) در حق قاآنی نکوهش آغاز کرده و گاهی معاصرین او را بلکه شعرای امروز را بر وی ترجیح میدهند!
ولی تصدیق بیوقوف در دفتر روزگار قابل ضبط نیست زیرا روزگار قاآنی را به شاعری قبول کرده و بسا اشعار وی را که در دهان عارف و عامی ضربالمثل ساخته در صورتی که از معاصرین وی جز نامی (آن هم بر زبان منکرین تقلید پیشة قاآنی) در میان نیست.
در زمان حاضر و عصر انتحال هم نیز نام نامی (میرزا صادق خان ادیبالممالک) تنها زینت دهندة صفحة تاریخ ادبیات است زیرا مخترع سبک تازه و سخن سرا پیرامون موضوعات جدیده فقط اوست و درآینده اخلاق وعادات نکوهیده پدران کنونی را دیوان ادیبالممالک برای فرزندان شرح و بسط خواهد داد.