شنبه, 01ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست نام‌آوران ایرانی کوروش بزرگ کورش، جنگجوی دولت ساز

کوروش بزرگ

کورش، جنگجوی دولت ساز

برگرفته از تارنمای آذری‌ها


عنایت الله رضا


در مآخذ عهد باستان به تقریب آگاهی‌هایی قابل توجه پیرامون تاسیس دولت هخامنشی باقی مانده است. دولت محلی و محدود هخامنشی پیش از تبدیل به دولت جهانی، در جنوب ایران در شوش و مناطقی از خوزستان و پارس وجود داشت. نیاکان کوروش دوم که مورد نظر ماست از فرمانروایان آن منطقه و تابع دولت‌های آشور و سپس ماد بوده‌اند. جد کوروش که در تاریخ با نام کوروش اول شهرت دارد و نیز چش پش و کمبوجیه اول از فرمانروایان انشان یا انزان بوده‌اند.

در نوشته هرودوت آمده است که کوروش اول فرزند خود، کمبوجیه اول را به گروگان نزد شاه آشور فرستاد. چون سرگذشت دولت هخامنشی انشان مورد نظر ما نیست لذا از دولت انشان به هدف موردنظر که تاسیس دولت هخامنشی است بازمی‌گردیم. تاسیس دولت هخامنشی توسط کوروش دوم مربوط به سال‌های 553 تا 547 پیش از میلاد و چه بسا آغاز جنگ کوروش با دولت لیدی در آسیای صغیر بوده است. مورخان و نویسندگان عهد باستان در مراحل اولیه اکثر اطلاعات خود را برپایه روایات شفاهی تدوین کرده‌اند. دو مورخ بزرگ عهد باستان، هرودوت و کتیزیاس بیشتر به روایات شفاهی متکی بوده‌اند. داستان زندگی کوروش که سینه به سینه نقل می‌شد از منابع مورد استفاده آنان بوده است. این داستان‌ها در سده‌های پنج و چهار پیش از میلاد بسیار گسترده بود. گزنفون می‌نویسد در زمان او داستان‌ها و‌ترانه‌هایی پیرامون زندگی کوروش درمیان مردم شایع بوده است.

هرودوت ازمجموعه اینگونه داستان‌ها ازچهار داستان یاد کرده است. بعضی از این داستان‌ها با افسانه آمیخته شده است. در اساطیر ایرانی داستان کیخسرو کم‌و‌بیش شبیه دومین روایتی است که هرودوت در کتاب خود پیرامون زندگی کوروش نقل کرده است. در این داستان‌ها کوروش به عنوان بنیادگذار دولت هخامنشی معرفی شده است. در روایت اول آمده است که کوروش از شاهزادگان پارس، فرزند کمبوجیه شاه پارس و ماندانا دختر استیاگ شاه ماد بود. در روایت دوم میتریدات چوپان و همسرش اسپاگو پرورش‌دهنده کوروش بودند. در روایت دوم و سوم مطالبی افسانه‌ای نیز ارائه شده است. چنانکه از اکثر مدارک مستفاد می‌شود کوروش فرزند کمبوجیه اول از دودمان هخامنش بود و پیش از قیام علیه پادشاهی ماد، مقام پادشاهی پارس یا انشان را برعهده داشت که شامل بخشی از پارس و سوزیانا (شوش و خوزستان) بود و وی در جوانی یک چند در دربار استیاگ روزگار گذرانده بود. این نکته در روایت‌های دوم و سوم آمده است. روایت دوم از سوی هرودوت ارائه شده است.

او می‌نویسد: «کوروش از طریق پدرخوانده خود به دربار استیاگ راه یافت. چندی بعد نزد والدین خود به پارس رفت. وی به روزگار جوانی در آنجا بود.» روایت سوم متعلق به کتیزیاس و زنون است. طبق این روایت «کوروش نخست درخدمت استیاگ بود ولی سرانجام برآن شد که پارسیان را علیه او برانگیزاند. از این روی به پارس رفت و با کادوسان همدست شد.» کتیزیاس می‌نویسد: «کوروش از سوی استیاگ حامل پیام برای کادوسان جهت اتحاد و همیاری بود ولی او در این ملاقات کادوس‌ها را به اتحاد با خود فراخواند و آنها را به مبارزه مشترک با استیاگ دعوت کرد. »

مشکل بتوان تمامی این مطالب را بدون قید و شرط پذیرفت. کوروش با ایجاد همبستگی میان قبایل پارس، زمینه را برای مبارزه علیه استیاگ فراهم آورد. هرودوت از خیانت‌هارپاگ مادی نسبت به استیاگ خبر داده و نوشته است که ‌هارپاگ از اشراف‌زادگان و بزرگان ماد بود. وی بر آن شد که علم عصیان را علیه استیاگ برافرازد. ‌هارپاگ مادی کوروش را که آن زمان در انشان بود به قیام ‌ترغیب کرد و از او خواست که در راس قیام‌کنندگان قرار گیرد. ‌هارپاگ به منظور اجرای خواست خود به کوروش نامه نوشت و او را به انجام این کار راغب کرد. مردم نیز از کوروش حمایت کردند و او را به رهبری برگزیدند. به نوشته کتیزیاس: «مردی پارسی به نام اویبار در خدمت استیاگ بود. آن زمان کوروش نیز در دربار استیاگ خدمت می‌کرد. اویبار نقشه قیام را بر کوروش عرضه کرد. وی آن را به اجرا گذاشت و از نام استیاگ به مسلح کردن پارس‌ها پرداخت. »

 مشخص نیست این نوشته از کدام روایت شفاهی اقتباس شده است. نوشته کتیزیاس برجای نمانده است و مطالب کتیزیاس بعدها از سوی نیکلای دمشقی نقل شده است. حال آنکه طبق بعضی روایات، کوروش در هنگام آغاز جنگ با استیاگ مقام پادشاهی پارس را داشت و گویا در سال 559 پیش از میلاد عهده‌دار این مقام شاید پس از مرگ پدر بود. این مطلب در روایت اول و سوم آمده است. روایت نخست از فرد ناشناخته‌ای با نام دیونیس میلتیس که هرودوت آن را ارائه کرده است. در این روایت آمده است: «کوروش که از تبار شاهان بود نخست مردم پاسارگاد، مارافی و ماسبی را متحد کرد. » در روایت دوم آمده است که او به همراه برادرش به این کار دست زد. یکی از برادران کوروش به نام مارافی معرفی شده است که در روایت نخست با نام اهالی سرزمین، یکی است. نام برادر دیگر او مشخص نیست. راوی سه برادر را با سه قبیله مرتبط دانسته است. روایت سوم متعلق به کتیزیاس است که جز از سه قبیله مذکور به قبیله مردها و شاید آماردها اشاره کرده است. هرودوت جز از سه قبیله پارسی از قبیله چهارم یعنی مردها نیز نام برده که ممکن است ساکن انشان بوده‌اند. به نظر می‌رسد کوروش در آغاز جنگ با استیاگ مقام شاهی انشان را داشته است. طبق روایت دوم و سوم جنگ با استیاگ دشوار و طولانی بود.

هرودوت می‌نویسد: «استیاگ پس از آگاهی از اقدام کوروش، او را نزد خود فراخواند ولی کوروش فرمان او را گردن ننهاد. درنتیجه استیاگ سپاهی به فرماندهی‌ هارپاک به مقابله فرستاد ولی‌ هارپاک و یارانش به سپاه کوروش پیوستند. » نیکلای دمشقی خلاف این مطلب را ارئه کرده و ضمن افزودن مطالبی افسانه‌ای نوشته است که: «گویا مهتری از غلامان به نام اویباراس که به گناه سرپیچی از استیاگ به شدت مجازات شده بود به توطئه علیه شاه ماد دست زد و کوروش را به رهبری قیام در پارس‌ترغیب کرد. نخستین پیکار، پس از دو روز به پیروزی استیاگ انجامید، پارسیان که در منطقه میان پارس و ماد شکسته خورده بودند به پاسارگاد گریختند و کوروش در نزدیکی شهر ایرپا سپاهیان ماد را مغلوب کرد. پیکار دیگری در نزدیکی پاسارگاد روی داد. در آغاز سپاهیان ماد موفق بودند ولی سرانجام شکست یافتند و استیاگ به هگمتانه بازگشت. سپاه تازه‌ای گردآورد و بار دیگر به جنگ کوروش رفت ولی در این پیکار شکست یافت. » این ماجرا در روایت‌ها با تفاوت‌هایی آمده است که گاه درک وقایع را دشوار می‌سازد زیرا در آنها افسانه‌ها با واقعیت درآمیخته‌اند. با این وصف مطالب اصلی در روایات به یکدیگر نزدیک هستند. هرودوت در بخش نخست متذکر شده است که استیاگ به سبب خیانت‌هارپاک ناموفق ماند حال آنکه کتیزیاس شکست استیاگ را حاصل حیله جنگی کوروش و توصیه‌های اویبار دانسته است.

احضار کوروش از سوی استیاگ در دو نوشته هرودوت و کتیزیاس آمده است ولی از دیدگاه زمانی تفاوت‌هایی در آنها مشهود است. کتیزیاس این حادثه را در آغاز بخش نخست ماجرا و هرودوت در آغاز بخش دوم آورده است. چنین به نظر می‌رسد که کوروش به نوشته هرودوت برای بار دوم نیز احضار شده بود. به روایت هرودوت، استیاگ مغان را مسوول شکست می‌دانست و آنان را مجازات می‌کرد ولی به نوشته کتیزیاس فرماندهان و سرداران مجازات شدند. محتمل است اینگونه تفاوت‌ها حاصل روایات شفاهی متعددی بوده که به آنان رسیده است.

با این وصف در روایات هردو مولف عناصری از واقعیت‌های تاریخی می‌توان یافت. از مقابله مآخذ چنین برمی‌آید که در جریان پیکار شورش‌هایی در سپاه ماد علیه استیاگ روی داده بود. چه بسا خرابی هگمتانه و غارتگری در همان ناحیه، حاصل همین شورش‌ها بوده است. به نظر می‌رسد پیکار قطعی حوالی پاسارگاد روی داده باشد. جنگ حدود سه سال از 553 تا 550 پیش از میلاد ادامه یافت که سرانجام آن پیروزی دودمان هخامنشی مادی بود که کوروش در راس آن قرار داشت. متعاقب این پیروزی به نوشته هرودوت مردم اراضی باکتریا، هیرکانیا، ماد و سکاها تابعیت دولت جدید را پذیرفتند. در نوشته نیکلای دمشقی به نقل از کتیزیاس به تابعیت باکتریا و سکاها و حضور نمایندگان آنها نزد کوروش اشاره‌ای نشده است.

تنها در قطعات منقول اشارات ضعیفی می‌توان یافت. این اشاره‌ها در آثار موسی خورنی و سنفون به گونه‌ای آمده است. در نوشته منقول از کتیزیاس اشاره مستقیمی به تابعیت ارمنستان از کوروش نشده است. اشاره‌های اندک و ناروشنی پیرامون این نکته در آثار برجای مانده از سنوفون و موسی خورنی می‌توان یافت. سنوفون به لشکرکشی کوروش علیه شاه ارمنستان و وساطت تیگران، فرزند شاه ارمنستان و دوست کوروش اشاره‌ای کرده است. محتمل است نوشته سنوفون برگرفته از نوشته کتیزیاس باشد. موسی خورنی مورخ ارمنی نیز اشاره کرده است که تیگران دوست و متحد کوروش بود و با کوروش همدست شد. موسی خورنی اندیشه سقوط دولت ماد را از خواسته‌های تیگران دانسته و به مطلبی شگفت‌انگیز اشاره کرده است که مربوط به ماجرای خواب دیدن استیاگ و به نوشته او اژدهاگ بوده است. او تیگران را در مرگ اژدهاگ موثر دانسته و مدعی شده است که اژدهاگ در زبان ارمنی همان ویشتاسب یا اژدها است این نکته نمی‌تواند درست باشد زیرا نام ویشتاسب با اسب مرتبط است و رابطه‌ای با نام اژدها ندارد.

گمان می‌رود سلطه کوروش بر استان‌هایی که پیش‌تر تابع او بودند در فاصله سال‌های 555 تا 547 پیش از میلاد تحقق یافته است. از نوشته موسی خورنی می‌توان دریافت که شاه ارمنستان و فرزند او تیگران در مبارزه با استیاگ با کوروش همداستان و نزدیک بودند. این نزدیکی را می‌توان در ماجرای شورش ارمنستان علیه کودتای داریوش نیز مشاهده کرد. شورش ارمنستان علیه داریوش هفت ماه ادامه یافت و طی پنج پیکار بزرگ و کشته شدن بیش از ده هزار نفر و اسارت بیش از دوهزار نفر پایان گرفت. استوروه ضمن تحلیل کتیبه بیستون مدعی است که سکاها در این شورش نقش داشتند. بعضی مولفان تاریخ باستان، تاسیس دولت هخامنشی و انتقال قدرت از استیاگ به کوروش را گونه‌ای کودتای درباری به شکل ساده آن دانسته‌اند. می‌دانیم که در برخی منابع دولت هخامنشی دولت مادی و پارس‌ها، ماد نامیده شدند. درعهد عتیق این اصطلاح مضبوط است. از سال‌های 545 تا 539 پیش از میلاد، کوروش بر اراضی وسیعی از شمال هندوستان تا شمال جیحون دست یافت. برخی مولفان سلطه بر آسیای مرکزی را پس از تسخیر بابل دانسته‌اند ولی هرودوت آن را پس از تسخیر لیدی و پیش از تصرف بابل دانسته است. بنابه روایت کتیزیاس، تصرف باکتریا پیش از تسخیر لیدی از سوی کوروش بوده است.

در پایان مقال جای دارد به گونه‌ای به برخورد شتابزده نسبت به کوروش و دولت هخامنشی اشاره شود. کسانی بی‌توجه به اسناد و مدارک بسیاری که از عهد باستان برجای مانده است، طریق نفی و انکار پیش گرفته‌اند. این شیوه از دیدگاه علمی کاری است ناصواب. انکار سهل و آسان هرگاه فارغ از تاثیر طبایع باشد، حاصل تنبلی در تفکر و کاهلی در جست‌وجو است و شایسته اهل علم نیست. باید ملاحظه در کار باشد. بدون تحقیق دقیق نمی‌توان به امعان نظر پرداخت. حوادثی در کشور و سرزمین ما روی داده است که مستلزم تحقیق و تفحص است. تحقیق و تفحص چیزی نیست که تنها از سوی یک متخصص صورت پذیرد. باید متخصصان در رشته‌های گوناگون، متفقا هریک در زمینه خود به تحقیق پردازند. اندکی کمتر از 40 سال پیش نظری به صورت استنباط به بخش نخست کتاب «آب و فن آبیاری در ایران» از سوی حقیر عرضه شد مبنی براینکه در ایران به سبب کم‌آبی تلاش برای بیرون کشیدن آب از زیرزمین، کوچک بودن روستاها به سبب کم‌آبی، فقدان راه‌های ارتباط میان روستاها و فاصله روستاها از یکدیگر امکان استفاده از کار بردگان میسر نبوده است.

زیرا نظام‌های برده‌داری در سرزمین‌هایی امکانپذیر می‌شده که در آنها استفاده از کار متمرکز بردگان میسر بوده است. در نظام برده‌داری، بردگان به حاصل کار خود دسترسی ندارند ولی در ایران باستان، هرگاه نظام برده‌داری برقرار می‌شد به سبب کوچک بودن روستاها و بی‌خبری آنها از یکدیگر صاحبان زمین ناگزیر هزینه سنگینی متحمل می‌شدند و این مقرون به صرفه نبود. لذا در ایران مناسبات ارباب – رعیتی برقرار شد و رعیت می‌توانست صاحب بخشی از حاصل کار خود باشد. هرگاه وجود این شیوه تولید در هزاره نخست پیش از میلاد محقق شود آنگاه می‌توان دریافت که پس از تسخیر بابل چرا بردگان را آزاد کردند. این آزادی البته شامل بردگان یهودی نبود. گرچه تاکنون اطلاعات ارزشمندی درباره پرداخت کارمزد جنسی و نقدی در بنای کاخ تخت جمشید به دست آمده و بسیاری از کتیبه‌ها خوانده شده است، نیازمندی به اطلاعات مهم برطرف نشده و نظریه بنده تاکنون از حیطه استنباط خارج نشده است. باید تحقیق جامع و دقیقی درباره شیوه تولید کشاورزی ایران در عهد باستان به یاری مورخان، باستان شناسان، جامعه‌شناسان، کتیبه شناسان و دیگران صورت پذیرد تا بتوان واقعیت‌های تاریخ را بهتر شناخت. شناخت واقعیات تاریخی، عامل مهمی در شناخت مسیرحرکت جامعه و راه‌های حرکت به سوی آینده است.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه