نامآوران ایرانی
دکتر عبدالحسین زرین کوب و نهضت نوین فرهنگی ایران - علی دهباشی
- بزرگان
- نمایش از شنبه, 15 مهر 1391 09:17
- بازدید: 5259
علی دهباشی
دکتر عبدالحسین زرین کوب
بیست و چهارم شهریور سالگرد درگذشت دکتر عبدالحسین زرین کوب است ( بروجرد ۲۷ اسفند ۱۳۰۱ ـ تهران ۲۴ شهریور ۱۳۷۸) بدون شک او از جایگاه خاصی در فرهنگ و ادب ایران برخوردار است. به همین مناسبت مقاله ای را که می خوانید ارائه می کنیم
گذشت کاروان عمر نرمک نرمک ما را به سیزدهمین سالگرد درگذشت دکتر عبدالحسین زرین کوب نزدیک مىسازد و جاى خالى او را دیگر بار به خاطرمان مى آورد که در سایه گسترده این درخت پر برگ و بار بود که تمامى رهروان ودلبستگان ادب و فرهنگ فارسى و ایرانى فرصت آسایش مى یافتند.
استاد ما دکتر عبدالحسین زرین کوب دانش آموخته و رهرو نهضت نوین فرهنگى ایران بود که از سالهاى آغازین سده اخیر با ظهور فرهیختگانى چون علامه على اکبر دهخدا، علامه محمد قزوینى، ملک الشعراى بهار، بدیع الزمان فروزانفر، مجتبى مینوى، دکتر محمد معین، دکتر ذبیح اللّه صفا، عباس اقبال آشتیانى، ابراهیم پورداود، و… آغاز گشته و مى کوشید تا با نگاهى منتقدانه و عالمانه به میراث ادبى و فرهنگى ایران زمین، گوهر بى همتاى ادب و فرهنگ فارسى را از ویرانى و آلودگى رهانیده و زبان کهن فارسى را از حشو و زوائد بیجا پیراسته و نهال ادبیات نوین ایران را بارور سازد. از این روى دکتر زرین کوب به نسلى از دانشوران ایران تعلق داشت که مفهوم امروزین و ژرف سنّت و فرهنگ ایرانى را پرورش داده اند. فعالیّت شبانه روزى این مرد برجسته و کم نظیر در راستاى اهداف ژرف وى و دیگر یاران متقدّم و متأخرش، شکل دهنده نهائى ترین تصویر و توصیف عالمانه از فرهنگ، تاریخ و ادب ایرانزمین است.
دکتر زرینکوب در دوره اى براى تحصیل در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران قدم نهاد که هنوز استادان بزرگ زبان و ادبیات فارسى همچون بدیع الزمان فروزانفر، ملک الشعراى بهار، عباس اقبال آشتیانى، و… در قید حیات بودند. در واقع ویژگى خاص این گروه آن بود که جملگى بلاواسطه دانش آموخته مدارس سنّتى و لاجرم بر مباحث و مبانى سنّتى ادب ایران که علاوه بر لغت و معانى و بیان و بدیع با علوم دیگر از قبیل حکمت، تصوّف، و قرآن و حدیث سخت آمیخته است، مسلّط بودند. با اینهمه آنچه بیش از همه با ادبیات کهن ایرانى و بویژه نثر فارسى پیوند خورده، تاریخ است. همین رابطه تنگاتنگ است که موجب خلق شاهکارى عظیم چون شاهنامه گردیده که هم تاریخ است و هم ادب، یا تاریخ بیهقى که آکنده از ظرائف و توصیفات متعالى ادبى و همچنان از بهترین نمونه هاى نثر نویسى فارسى است. و در پرتو همین سنّت بود که استادان نامدارى چون قزوینى، تقى زاده، فروغى، نفیسى، عباس اقبال و… جملگى در هر دو زمینه ادب و تاریخ برجسته شدند و همچنان پیوستگى این دو معنا را در بستر هویت فرهنگى ایران زمین حفظ کردند.
استاد ما نیز ادیب و تاریخنگار بود. در او تاریخ و ادبیات در هم پیوسته بود، تاریخ را از چشم ادبیات مى دید و در ادبیات تاریخ را مىجست. در این باره خود چنین مى گفت که «در هیچ زمینه به اندازه تاریخ وقت صرف نکردم و در هیچ زمینه هم به قدر تاریخ با دشواریهاى یأس انگیز مواجه نشدم… حتى در اشتغال به حکمت و عرفان و در مطالعات راجع به کلام و ادیان همه چیز را از پشت عینک تاریخ نگاه کردم. تاریخ براى من تبلور اندیشه ها و تجربه هاى انسانى شد. در حکمت، در عرفان، در هنر و ادبیات مواردى بود که به جدّ و با تأمل جوهر و حقیقت نکته مورد نظر را در تاریخ مى یافتم. از همان ایّام با تاریخ بزرگ شدم، با تاریخ خوگر شدم و هر جا برایم مشکلى پیش آمد جوابش را از تاریخ گرفتم. در مدارس سالها تاریخ تدریس کردم ـ از سومر و مصر تا انقلاب اکتبر و جنگ جهانى. در دانشکده ها تاریخ اسلام، تاریخ ایران، تاریخ ادیان، تاریخ علوم، و تاریخ ادبیات و هنر موضوع عمده درس و مسأله عمده تحقیق در سالهاى عمرم بود». (نقل از حکایت همچنان باقى). حاصل سالها ممارست و مطالعه وى را در متون مختلف ادبى و تاریخى عربى و فارسى در جامعیّت آثار وى مى توان دید.
فارغ التحصیلان دانشکده ادبیات ـ محمد امین ریاحی و عبدالحسین زرین کوب کنار هم دیده می شوند.
با دکتر عبدالحسین زرین کوب ـ لندن ، جمعه ۳۱ شهریور ۱۳۷۴ ( ۲۲ سپتامبر ۱۹۹۵) عکس از دکتر قمر آریان
ولى این جامعیّت آثار تنها نتیجه تحقیق و تدبّر در متون کهن نبوده بلکه به همان میزان که او در منابع کهن مطالعه داشت در تحقیقات جدید و روشمند و تطبیقى اروپائیان نیز مسلط بود. دکتر زرینکوب در سالهاى نوجوانى انگلیسى و فرانسوى را آموخت. در دوران جنگ دوّم از صاحب منصبان ایتالیائى و آلمانى حاضر در ایران این دو زبان را نیز فرا گرفت، و بعدها در دوران تدریس در دانشگاه کالیفرنیا به یادگیرى زبان اسپانیائى پرداخت. آشنائى با این زبانها به او امکان مى داد تا از آخرین تحقیقات اروپائیان در ادبیات ایران و مشرق زمین، همچنین ادبیات تطبیقى بهره گیرد، علاوه بر آن در بنیانهاى فکرى غربیان بخوبى تفکّر و تدبّر نماید. جامعیّت آثار وى نیز از همین سرچشمه مىگرفت که او از نگاه امروز به گذشته مى نگریست و از نگاه سنّت در پدیده هاى امروزین نظر مىافکند. غرب را بخوبى و بر مبناى چند دهه مطالعه و تدبّر در بنیادهاى فکرى غربیان شناخته و آنگاه تلفیقى نیک از روشها و سنجه هاى مغربزمین و مظروف فرهنگ و ادب ایران ارائه نمود.
با این حال بهره گیرى وى از غربیان فقط در بر گرفتن آن دیدگاهها و سنجه ها محدود نمى شد، بلکه در روش کار نیز بسیار از آنان آموخته بود. در طول مطالعات طولانى و ممتد خود، مداوم از مطالب یادداشت برمى داشت که حاصل آن یادداشتها را مى توان در تعلیقات فراوانى که در انتهاى کتابهاى وى جاى دارند، مشاهده نمود. این تعلیقات متعدّد که گاه حتّى خسته کننده به نظر مىرسند، خواننده را از دیدگاهها و نظریات موجود قدیم و جدید آگاه مى سازد، در عین حال صحت رأى نویسنده را که بر مبانى علمى و منطقى استوار گردیده نشان مىدهد. این ویژگى در آثار دکتر زرین کوب است که تحقیقات او را از سایر محققّان همعصر وى متمایز و مشخص ساخته و آن را به عنوان بهترین نمونه تحقیق علمى ممتاز مىگرداند. در عین حال در این آثار نشانهاى از خشکى معمول در تحقیقات علمى به چشم نمى خورد و همین امر موجب گردیده تا آثار دکتر زرین کوب با استقبال خوانندگان عادى و غیردانشگاهى نیز رو به رو شود.
براستى رمز اقبال خوانندگان معمولى به آثار زرین کوب چیست؟ چه عاملى موجب گردیده تا علىرغم اشاره و ذکر نامها و شخصیتهاى بیشمار و انبوه یادداشتها و نظریات متفاوت که به نظر شخص غیر محقّق گیج کننده مىنماید، کتابهاى وى چون ورق زر پرخریدار و مطالب آن شیرینتر از عسل باشد؟ پاسخ این سؤال را باید در نثر زرین کوب جستجو کرد. او که برخلاف بسیارى از همعصران خود ارتباط نوشتارى با مخاطب را بر رابطه گفتارى ترجیح مىداد، از نثرى آهنگین و پر از تلمیح استفاده مى برد که حقیقتا معیارى براى پارسى نویسى صحیح در عصر ما محسوب مىشود. او که خود یکى از صاحبنظران نقد ادبى در دوران ما بود، با تسلّط بر فنون بلاغت و غور در آثار ادبى درجه اول فارسى توانست با تکرار و جابجائى اجزاى جمله، استفاده از جملات استفهامى به نثرى جاندار دست یابد که جذابیّت موضوع را با شیرینى گفتار دو چندان مى نمود. بواقع ارتباط او با نسل بزرگى از مخاطبانش ـ حداقل از دهه چهل تا آخرین سالهاى عمرش، یعنى سالهاى پایانى دهه هفتاد ـ زیباترین ارتباط کلامى بوده و کیفیت نثر آثار وى به مکتبى خاص در مفهومنگارى مقولات ادبى، تاریخى، و عرفانى ایران بدل گشته است.
آنچه از دکتر زرین کوب به صورت مکتوب باقى مانده موضوع هاى مختلفى را در بر مىگیرد، درست همان گونه که خود نیز در طول حیات پُربارش نسبت به هر چیزى کنجکاوى نشان مىداد. در میان آثار پرشمار وى از شعر و داستان و نمایشنامه تا مباحث تحقیقى مربوط به فرهنگ، ادیان، کلام، تصوّف و تاریخ و ادبیات و نقد ادبى و فلسفه تاریخ و همچنین برخى ترجمه ها به چشم مىخورد. این ترجمه ها یادگار دوران جوانى است و از میان آنها مىتوان به تاریخ ادبیات فرانسه (و. ل. سولینه)، بنیاد شعر فارسى (دارمستتر). شرح قصیده ترسائیه (مینورسکى)، متافیزیک (فلیسین شاله)، برخى قطعات ادبى (نظیر مازپا اثر لرد بایرون) و مهمتر از همه فن شعر (ارسطو) اشاره کرد.-
در میان تألیفات وى، نخستین گروه آثار تاریخى را باید نام برد. اگر از جزوه مختصر تاریخ تطّور شعر و شاعرى در ایران (۱۳۲۳) صرفنظر کنیم، نخستین تألیف بلند دکتر زرّین کوب دو قرن سکوت (۱۳۲۸) است که شاید بیش از همه آثار وى با مجادله و مناقشه رو به رو شده و احساسات تندى را له و علیه خود برانگیخته است. کتاب که از قضاوتها و احساسات تند دوره جوانى در مورد متجاوزین عرب بى بهره نیست دو قرن از تاریخ ایران را از حمله اعراب و سقوط سلسله ساسانى تا برآمدن صفّاریان در سیستان مورد بررسى قرار مى دهد. وجه تسمیه کتاب نیز آن است که در این دو قرن اثرى از نوشتار فارسى دیده نمىشود. در هر حال آن قضاوتهاى تند در اثر تاریخى بعدى نویسنده تاریخ ایران بعد از اسلام (۱۳۴۳) تعدیل شد، گرچه این کتاب نیز در محاق سانسور زمان گرفتار شد، و فصلى از آن حذف، جلد دوّم آن نیز معدوم و نهایتا فقط بخشى از جلد اوّل آن در سال ۱۳۵۰ منتشر گردید. گو آنکه فصل حذف شده سرانجام در دهه ۱۳۶۰ با عنوان دفتر ایام به چاپ رسید. دفتر ایّام با این جمله آغاز مىگردد: «پادشاهان جهان از بدرگى، دنیا را همواره به خاک و خون کشیده اند و کسانى را که در فطرت با آنها هیچ تفاوت نداشته اند در زنجیر یاساهاى خودخواهانه خویش به بندگى و فرمانبردارى واداشته اند.» بىدلیل نبود که تاریخ ایران با آن همه دشوارى روبرو شد. تاریخ ایران گرچه به علّت کژفهمى ها نیمه کاره ماند، و تنها جلد اوّل آن تا پایان روزگار صفّاریان مجال چاپ یافت، ولى به دلیل فصل اوّل خود که شامل تحقیقى منحصر به فرد در منابع تاریخ ایران است همواره محلّ مراجعه محققان قرار خواهد گرفت.
دو کتاب بعدى بامداد اسلام (۱۳۴۶) و کارنامه اسلام (۱۳۴۸) گرچه کوتاه ولى بدون شک شاهکارهاى تاریخنگارى نویسنده محسوب مىگردند. کتاب اوّل به تاریخ اسلام از ظهور تا پایان دولت اموى مىپردازد و کتاب دوّم دستاوردهاى اسلام را براى جامعه بشرى جهانى مورد بررسى قرار مىدهد. هر دو کتاب از نثرى حماسى و لحنى موجز بهره داشته و عارى از هر گونه ایجاز مخلّ و اطناب ممل به رشته تحریر در آمدهاند و بدون شک از آثار ماندگار نویسنده محسوب مى گردند.
کتاب بعدى تاریخ در ترازو (۱۳۵۴) حاوى تفکرات نویسنده درباره فلسفه تاریخ و تاریخنگارى است، که قاعدتا باید مبنائى براى نگارش دو اثر بعدى تاریخى وى، تاریخ مردم ایران (جلد اوّل ۱۳۶۴،و جلد دوّم ۱۳۶۷) و روزگاران ایران (۳ جلد، ۱۳۷۵) قرار گرفته باشد، هر چند که یافتن چنین رابطه اى دشوار مىنماید. در عین حال روزگاران را مىتوان به نوعى برآورده شدن رؤیاى دیرینه دکتر زرینکوب براى نگارش یک دوره کامل تاریخ ایران ارزیابى کرد و هر چند که این اثر از ثبت کامل وقایع و رویدادهاى تاریخى بسیار فاصله دارد ولى در عین حال تأملات نویسنده را درباره ادوار مختلف تاریخ ایران و نیروها و عوامل دخیل را در بر دارد.
نقد ادبى و معیارهاى آن دوّمین گروه از آثار دکتر زرین کوب مىباشد. نگارش رساله تاریخ تطوّر شعر و شاعرى در ایران در عنفوان جوانى بخوبى ردّپاى این موضوع را در اندیشه هاى نویسنده نشان مى دهد، کماآنکه در کنار ترجمه فن شعر ارسطو، موضوع رساله دانشنامه خود را نیز به نقد ادبى اختصاص داد. این رساله پس از تکمیل با عنوان نقد ادبى در سال ۱۳۳۸ در دو جلد به چاپ رسید که همچنان یکى از کتب مرجع فارسى در این زمینه محسوب مى گردد. شعر بىدروغ، شعر بىنقاب (۱۳۴۶) و آشنائى با نقد ادبى (۱۳۷۲) آثار دیگر دکتر زرین کوب در بررسى و تدوین معیارهاى نقد ادبى است که بویژه کتاب اوّل به دلیل اشتمال مباحثى در خصوص نقدشعر قدیم و معاصر واجد اهمیّت هستند.
جداى از آثار فوق که به بررسى اصول نظرى نقد ادبى اختصاص دارد، دکتر زرّین کوب را باید یکى از پرکارترین نویسندگان در زمینه نقد عملى به حساب آورد. مقالات وى در این زمینه که از سالهاى جوانى در مجلاّت ادبى عصر همچون سخن، یغما، راهنماى کتاب و… به چاپ مى رسید چنان تشخّص و معروفیتى داشتند که مورد علاقه بزرگانى چون ملک الشعراى بهار و علاّمه محمد قزوینى قرار گرفتند، و آن گونه که مرحوم حبیب یغمائى گفته است، ملک الشعراى بهار «چون مجله یغما به دستش مىرسید نخست مقاله وى را مى خواند و به من سفارش مى کرد که در هر شماره از زرین کوب مقالتى داشته باشم.» (نقل از ارمغانى براى زرینکوب) ادبیّات قدیم و جدید، هر دو، محل توجّه دکتر زرین کوب بود، کماآنکه در سالى که به دلیل مسافرت سردبیر ثابت آن ایرج افشار، مسؤولیت سردبیرى مجله راهنماى کتاب بدو سپرده شد، بخشى را براى بررسى ادبیات معاصر در آن گشود که پس از وى نیز ادامه یافت. با این همه خود گفته بود که «در نقد شعر از درگیرى به آنچه «منتقد» را در مشاجرات حادّ هر روزینه وارد مىکند عمدا پرهیز کردم، چرا که این مشاجرات محیط تفاهم مى خواهد و بدون آن هر چه به نام نقد عرضه شود نقد بازار است.» نقش بر آب در هر حال مقالاتى چون نقد «از صبا تا نیما» و یا داورىهاى وى در «از گذشته ادبى ایران» از نمونه هاى ماندگار نقد ادبى صحیح و راهگشا در روزگارماست.
عبدالحسین زرین کوب و قمر آریان ـ عکس از رضا نوربختیان)
تحقیقات در باب زبان و فرهنگ و نیز ادبیات ایران موضوعى بود که در سراسر دوران حیات توجّه دکتر زرین کوب را به خود مشغول داشت، و در سایه این فعالیّت پیگیر توانست فهم ایستا و ناپیراسته چند نسل قبل را بتدریج و در پرتو نهضت نوین ادبى ایران دگرگون سازد. به انگار او «امروز دیگر نمىتوان آنچه را «تاریخ ادبیات» و «سبک شناسى» مى خوانند از قلمرو «نقد ادبى» بیرون شمرد. چون، آنچه نسل امروز از نقاد و ادیب مى خواهد فهم درست شعر و ادب گذشته و قضاوت درست در آن باب است. تحقیق در سرگذشت شاعر و محیط او، مطالعه در نسخه هاى موجود از آثار شاعر، شیوه زبان و بیان او، و اینگونه مباحث، اگرچه در جاى خود مهمّ است لیکن به هر حال جز بدان قدر که ضرورت دارد مطلوب نیست و افراط در این بحثها، سبب خواهد شد که مردم ـ خاصه جوانان ـ از ادب واقعى که مطلوب آنهاست مهجور بمانند و بیهوده در جستجوى آنچه مطلوب نیست سرگشته شوند.» (از مقدمه با کاروان حلّه)
مجموعه اى از مقالات او که با نام کاروان حلّه منتشر شد و حاوى تحقیقى در احوال بیست شاعر فارسى زبان از رودکى تا بهار است، به زبان اردو نیز ترجمه و منتشر شد. مقاله «جهان صائب» با گذشت چندین دهه از تألیف آن هنوز سخت خواندنى است. از گذشته ادبى ایران (۱۳۷۵) که نوعى تاریخ ادبیات محسوب مى شود، در کنار سیرى در شعر فارسى (۱۳۶۳) دانشجوى جوان را با سلاحى براى بازشناختن سره از ناسره در ادبیات فارسى مجهز مى سازد.
در عین حال تتبّع استاد تنها به زمینه هاى ادبى منحصر نمى گردد، بلکه جنبه هاى گوناگون فرهنگ ایران از باورها و خرافات عامه مردم درباره جن یا استخاره تا آداب و سنن مردم نظیر سفره ایرانى، در کنار تحقیق در خصوص تسامح کوروشى یا «از گذشته تاریخى ایران چه مىتوان آموخت؟» که به صورت مقالات متعدّد در کتابهاى نه شرقى، نه غربى، انسانى، یادداشتها و اندیشه ها، و از چیزهاى دیگر گرد آمده اند، نشانگر وسعت دامنه تحقیقات وى در زمینه فرهنگ ایران است.
ولى کدام محقّقى است که به تحقیق در عرصه ادب و فرهنگ ایران بپردازد و بتواند از بحث درباره آنچه که یکى از پرشکوهترین و رفیعترین قلل ادبیات و فرهنگ فارسى شمرده مى شود، یعنى تصوف و عرفان، برکنار بماند. به واقع آثارى که دکتر زرین کوب در این پهنه آفریده، از بدیعترین و ابتکارىترین نوشته هاى وى است. در اینجا ما نه فقط با نثر و کیفیت تدوینى منحصر به فرد، بلکه با دیدگاهى نو و نگاهى تحلیلى ـ انتقادى آشنا مىشویم. بهترین نماینده این آثار هم به لحاظ ساختارى، هم بحث نظرى، هم نثر عالى و هم محتواى منحصر به فرد در ایران همانند ندارد. ارزش میراث صوفیه، جستجو در تصوف ایران، و دنباله جستجو در تصوف ایران اینک به کتابهائى مرجع و ماندگار در موضوع خود تبدیل شده است.
پنجمین گروه از نوشته هاى دکتر زرین کوب را تک نگاریهاى متعدّد او درباره بزرگان ادب و عرفان فارسى تشکیل مىدهد. از این دسته آثار اوست از کوچه رندان درباره حافظ که با بررسى منابع عصر و جستجو در اشعار شاعر با بیانى شیوا و بلیغ به باز سازى وقایع دوران حیات وى بویژه در شیراز پرداخته و از خلال آن در زندگى و سپس در اندیشه شاعر به کندوکاو مىپردازد و پس از نومیدى از یافتن وى در مسجد و خانقاه، سرانجام سراغ او را در کوچه رندان مىگیرد. فرار از مدرسه همچون اثر پیشین تسلّط نویسنده را بر منابع عصر و رویدادهاى تاریخى دوران حیات امام محمد غزالى بخوبى نمایان مىسازد، و صداى بال سیمرغ به زندگى و اندیشه عطّار مىپردازد، و همانندى بسیار وى را با امام محمّد غزّالى کشف مىکند. در دیدگاه دکتر زرین کوب غزّالى و عطّار دو پایه مثلثى هستند که رأس آن را مولوى تشکیل داده و بر روى هم تجلّىگاه اوج عرفان ایرانى هستند. حاصل تلاشهاى استاد براى بررسى متعالى ترین چهره عرفان ایرانى یعنى مولوى که در کتابهاى سرّنى، بحر در کوزه، پله پله تا ملاقات خدا، و کتاب گمشده نردبان آسمان، که گویا خوشبختانه بخشهائى از آن کتاب را دکتر زرین کوب مجددا به قلم در آورده و قرار است با نام نردبان شکسته منتشر گردد، گنجانده شده است او را به عنوان یکى از خبره ترین مولوى شناسان عصر ما مطرح مىسازد. دیگر تک نگاریهاى وى یعنى شعله طور درباره زندگى و اندیشه حلاّج، و پیر گنجه در جستجوى ناکجا آباد درباره نظامى گنجوى و خمسه بىمانند او، که در طى حیّات استاد منتشر گردیدند، همچنین آنچه درباره فردوسى، سعدى، و نیز کوروش کبیر در سالهاى نهائى عمر خویش به رشته تحریر در آورده و قرار است از این پس منتشر گردد نشانگر پشتکار و دامنه تلاش استاد در گذشته ما دکتر زرین کوب است.
آثار استاد در زمینه دین و فلسفه و مکتبهاى باطنى و کلامى ششمین گروه را در دسته بندى نوشته هاى وى تشکیل مىدهند. این علاقه وى که از سالهاى جوانى در مقالاتى کوتاه چون «زندقه و زنادقه»، و «ابن تومرت، مهدى مغربى» و… تجلّى مى یافت، و در سالهاى میانسالى در مقالاتى مفصّل چون «یگانه یا دو گانه؟ کشمکش خدایان در ایران باستان»، «از آن سوى افق»، «غزالى در اعترافات و اندیشه هایش»، «چشمانداز فکر معاصر»، «افلاطون در ایران»، «اندیشه فلسفى: جهش ها و بن بست ها» ـ که عمدتا در با کاروان اندیشه به چاپ رسیده اند ـ به گُل نشست، در سالهاى پسین عمر در کتاب گرانسنگ در قلمرو وجدان ثمرهاى به بار آورد که بدون شک در قلمرو بررسى عقاید و ادیان و اساطیر نظیرى براى آن نمىتوان جستجو کرد.
و سرانجام در آخرین مرحله باید به آفریده هاى ادبى دکتر زرین کوب اشاره کرد که به صورت شعر، داستان و نمایشواره هائى منتشر شده و برخى از آنها همچون داستان «درختهاى دهکده» و یا منظومه «با مولاناى روم، از سرّنى» سخت به دل مىنشیند، تا حدّى که شاعر پرآوازه معاصر فریدون مشیرى درباره آنها چنین اظهار نظر کرده است که «بىگمان تنها همین یک شعر و تنها همین یک داستان کافى است که او را به نام شاعرى توانا و داستان نویسى زبردست بشناسیم.» (نقل از یادگارنامه استاد دکتر عبدالحسین زرین کوب)
در طول این سالهاى طولانى، جامعه ایران به آفتهاى سیاسى و ایدئولوژیک بسیارى دچار شد، امّا زرین کوب جز صراط مستقیم فرهنگ و ادب و تاریخ ایران راهى برنگزید و شصت سال پى در پى در آفاق این حقیقت متعالى ـ ادب و فرهنگ ایران ـ زیست. زرین کوب فهم ظریف و دید ژرفى را نسبت به ادبیات کلاسیک ایران عرضه کرد و این نگاه و روایت جدید، یعنى نقد و تحلیل و تصحیح آثار ادبى ـ اعم از منظوم و منثور ـ اتفاقا همان نوشداروى عزیزى بود که براى ماندن در جهانى که به سوى «جهانى شدن» و هضم فرهنگهاى مقاوم پیش مىرود، نیازمندش هستیم. بحران هویت که گریبان همه ملتهاى پیرامونى را گرفته، با تلاش مردانى ستبر همچون زرین کوب، نتوانسته است در حقیقت و مبانى فرهنگ و هویت تمدنى ایرانیان خللى وارد آورد. چنین حقى که زرین کوب برعهده همه ما دارد و رمزهاى مصونیت ذهن ایرانى، از بیگانگى و هدم و غارت را به تک تک شاگردان و خوانندگانش آموخته است، بزرگترین میراث این استاد ارجمند و همان داستان گویا و شیواى زندگى اوست.