پنج شنبه, 24ام آبان

شما اینجا هستید: رویه نخست نام‌آوران ایرانی بزرگان جنبه‏هایی از شخصیت شگفت‏ و جامع‏الاطراف ناصر خسرو - 2

نام‌آوران ایرانی

جنبه‏هایی از شخصیت شگفت‏ و جامع‏الاطراف ناصر خسرو - 2

برگرفته از روزنامه اطلاعات


احمد کتابی
نویسنده و پژو هشگر

 

جهود را چه نِکوهی؟ که تو به سوی جهود
بسی نفایه(74) تری زانکه سوی توست جهود

همان، ص 32، قصیده 15

در جایی دیگر ناصر خسرو از تفاخرِ ناموجه بعضی افراد بر پیروان حضرت مسیح به‏شدت انتقاد می‏کند:

فضل تو چیست؛ بنگر بر ترســـا؟
از سر هوس برون کن و سودا را

تو مؤمنی گرفته محمد را
او کافرست گرفته مسیحا را

ایشان پیمبران و رفیقانند
چون دشمنی تو بیهده ترسا را؟

همان، ص 168، قصیده 77

و نیز در جایی منصفانه براین واقعیت تأکید می‏کند که هر قوم و امتی شیفته باورها، ارزش‏ها و سنت‏های مقبول و مطلوبِ خویش است و خود را محق و دلایل خود را قوی و معتبر می‏داند؛ بدون این که برای اقوام و پیروانِ سایر کیش‏ها هم، چنین امتیازی قائل باشد:

گر زی(75) تو قولِ ترسا مجهول(76) است

معروف نیست قولِ تو زی ترسا

او بر دوشنبه(77) و تو برآدینه

تو لیلِ قدر داری و او یلدا

همان، ص 211، قصیده 97

ملخص کلام: ناصر خسرو نه تنها برای تحمّل اندیشه‏های مخالف و معارض، کم و بیش، آمادگی دارد که علی‏الاصول اهل مسالمت و ملایمت و مشوقِ خوشخویی، بردباری، خطاپوشی و گنه‏بخشی است:

گذر از تندی و از تند خویی

تواضع پیشه گیر و تازه‏رویی

تو با خلق خدا خوش باش و خوش گو

که خون از پرورش شد مشکِ خوش بو

... گره با هر کسی مَفکن بر ابرو

چه بدتر باشد از طبعِ ترش‏رو؟

... فرو خور خشم اندر گاهِ گرمی(78)

ز مؤمن خوش بود چربی(79) و نرمی

حلیمی کن چو دانا در گهِ تنگ(80)

گرت بر سر بگردد آسیا سنگ

سعادت‏نامه (دیوان مصحح تقوی، ص 57)

و نیز:

گنه بخشا و عفو اندوز می‏باش

به خوش خویی چو روشن روز مِی باش

مده برعیب کس نادیده اقرار

و گر بینی بپوشان بهتر ای یار

روشنائی نامه (دیوان مصحح تقوی، ص 516)

 

ه. ـ اســتبداد ستیزی و تنفر از مدیحه سرایی

ناصر خـسرو، گرچه چند زمانی به دربار پادشـاهان رو آورد و در آنجا صاحـب مقامات و مناصب مهمی گردید ولی خیلی زود دریافت که تقرّب به سلاطین با طبع بلند و آزاده او سازگار نیست.

وی در یکی از قصایدش، با مرارت، از تجربه ناموفق و تلخی که در این خصوص کرده است و نیز از تجربه بعدی‏اش ـ روی آوردنِ به روحانیون و رهبران دینی ـ به شرح زیر یاد می‏کند:

و ز رنجِ روزگار چو جانم ستوه گشت

یک چند با ثنا به درِ پادشا شدم

گفتم مگر که داد بیابم ز دیوِ دهر

چون بنگریستم ز عنا(81) در بلا شدم

صد بندگی شاه ببایست کردنم

از بهرِ یک امید که از وی روا شدم

جز درد و رنج هیچ نگردید حاصلم

زان کس که سوی او به امید شفا شدم

و ز مالِ شاه و میر چو نومید شد دلم

زی اهلِ طیلسان(82) و عمامه ردا شدم

دیوان مصحح مینوی محقق، ص 139، قصیده 62

 

در اشعارِ دیگر ناصر خسرو نیز نشانه‏های آشکاری از روحیه ضد استبدادی وی مشاهده می‏شود؛ از آن جمله:

نبینی بر گهِ شاهی مگر غدّار و بی‏باکی

نیابی بر سر منبر مگر زَرّاق(83) و کانایی(84)

همان، ص 78، قصیده 230

و نیز:

ای غره شده به پادشاهی

بهتر بنگر که خود کجایی؟

آن کس که به بند بسته باشد

هرگز که دهدش پادشایی؟

... تو سوی خرد ز بندگانی

زیرا که به زیرِ بندهایی

... از کاهش و نیستی بیندیش

امروز که هستی و فزایی(85)

همان، ص 260، قصیده 122

و در جایی دیگر خردمندانه بدین نتیجه می‏رسد که نباید به امید کسبِ مقام و منزلت، اختیار خویش را به‏دست امیر و شاه داد:

در دستِ امیر و شاه ندهم

بر آرزوی مِهی مِهارم

همان، ص 18، قصیده 198

 

تنفر از مدیحه سرایی

طبیعتِ ناصر خسرو به‏دلیلِ استغناء و عُلوّ طبعِ استثنایی و نیز به اقتضای تمایلات شدید ضد استبدادی‏اش، قاعدتاً نمی‏تواند با مدیحه و مدیحه‏ سرایی موافق باشد.

ابیات زیر، به‏وضوح، تنفر فطری وی را از مدح و تملق نشان می‏دهد:

بنده مشوز بهرِ فزونی(86) را

آن را که همچنویی(87) و به از اویی

دیوان اشعار مصحح تقوی، ص 509

دریغ است این که بهرِ یک درم زر

گهر با خاک باید کرد همسر

همانجا، ص 560

وی، ضمن قصیده‏ای، به طعن و ذمِّ عنصری ـ شاعر مدیحه سرای دربار غزنوی ـ می‏پردازد و از این که وی به‏جای تمجید و تحسین امثال عمّارِ یا سر و ابوذرِ غفاری ـ این اسوه‏های زهد و تقوا ـ زبان به مدح سلطان محمود غزنوی گشوده است، ابراز تأسف و تعجب می‏کند:

به علم و به گوهر کنی مَدَحت آن را

که مایه است مر جهل و بد گوهری را

به نظم اندر آری دروغی طمع را

دروغ است سرمایه مر کافری را

پسنده‏ است با زهدِ عمار و بوذر

کُند مدحِ محمود مر عنصری را؟

من آنم که در پای خوکان نریزم

مر این گوهری دُرِّ لفظ دَری را

دیوان مصحح مینوی و محقق، ص 13، قصیده 6

و در قصیده‏ای دیگر، مدیحه سرایان را به «یاوه‏گویی» و «خر مهره سفتن» متصف و از خداوند مسألت می‏کند که موجبات توبه آنان را فراهم آورد:

به مدحِ هیچ‏کس مگشای لب را

مرنجان خاطرِ معنی طلب را

نه چون این شاعرانِ یاوه‏گویی

که دست از آبروی خود بشویی

ز معنی جانِ ایشان را خبر نیست

سخن‏هاشان سزا جز گاو و خر نیست

چه می‏خواهند از این بیهوده گفتن؟

چه می‏جویند از این «خر مهره سفتن»؟

امیرانِ کلامند اهلِ اشعار

خداشان توبه‏ای بدهد از این کار

روشنائی‏نامه (دیوان مصحح تقوی، ص 539)

و نیز:

خرد بر مدحِ نا اهلان بخندد

کسی برگردن خر دُر نبندد

... تو را از خویشتن خود شرم ناید

که هر جایی دروغت گفت باید؟

همانجا، ص 538

وی حتی، سلطان محمود غزنوی را که بسیاری از شعرا از وی به‏عنوان پادشاهِ غازی(88) و ناشرِ اسلام در بلاد کفر یاد کرده‏اند، مردی حریص و خودپسند خوانده که اساساً به انگیزه خودخواهی و ارضای شهوات نفسانی ـ و نه به جهتِ نشرِ دیانت ـ به هندوستان هجوم برده است:

آن کو به هندوان شد، یعنی که غازیم

از بهرِ بردگان نه ز بهرِ غزا(89) شده است

دیوان مصحح تقوی، ص 5

 

پی‌نوشت‏ها:

74.تقلبی، ناسره، پست، خوار.

75.نزد، در نظر

76.نامفهوم، عجیب

77.با توجه به این که روز تعطیل مذهبی مسیحیان یکشنبه است، علی‏القاعده باید به‏جای دوشنبه، یکشنبه ذکر می‏شد.

شایان ذکر است که در تعلیقات مرحوم دهخدا بر دیوان ناصر خسرو به این نکته توجه شده و درباره آن چنین آمده است: «علاوه برآن که دوشنــبه به‏جای آدینه ترسایان نیست، مصراع اول، جــمله ابــتدائیه‏ای است که خبر ندارد.

شاید اصل، چیزی شبیه به این حدس باشد: «یکشنبه است ازو ز تو آدینه» (دیوان ناصر خسرو، ص 12). در این خصوص، استاد تقی‏پور نامداریان توضیح متفاوتی ارائه می‏کنند.

به گفته ایشان، در تاریخ طبری، روز مصلوب شدن حضرت مسیح دوشنبه ذکر شده است.

78.شعله‏ور شدنِ آتش غضب، بالا گرفتنِ نزاع

79.خوش‏زبانی، ملایمت کلام

80.تنگنا

81.رنج

82.گونه‏ای تن‏پوش بلند و بی‏آستین که کسانی چون قاضیان و خطیبان بردوش می‏انداختند. (فرهنگ فارسی، دکتر معین)

83.ریاکار

84.ابله

85.در حال رشد و افزایش توانایی هستی

86.طمع، فزون‏جوئی

87.مخففِ همچون اوئی

88.جهادگر

89.جهاد

 

مآخذ:

دشتی، علی، تصویری از ناصر خسرو، تهران: انتشارات جاویدان

دهخدا، علی‏اکبر (1357)، امثال و حکم، جلد، چاپ چهارم، تهران: انتشارات امیر کبیر

فرهنگستان زبان ایران (بی‏تا)، واژه‏نامه بسامدی دیوان ناصر خسرو (زیر نظر فریدون بدره‏ای)

محقق، مهدی (1337)، تحقیق در دیوان ناصر خسرو و سبک و شرح اصطلاحات علمی و فلسفی و ابیات مشکل و لغات، پایان‏نامه دکترا، دانشکده ادبیات دانشگاه تهران

ناصربن‏خسروقبادیانی، حکیم ابومعین (138) دیـوان اشعار، به انضمام روشــنایی‏نامه و سعادت‏نامه به تصحیح سید نصرالله تقوی، با مقدمه حسن تقی‏زاده و تعلیقات مجتبی مینوی و علی‏اکبر دهخدا و به کوشش مهدی سهیلی، چاپ دوم، انتشارات امیر کبیر و کتابفروشی تأیید (اصفهان)

ـ (1353) دیوان ناصر خسرو به تصحیح مجتبی مینوی ـ مهدی محقق، تهران: انتشارات دانشگاه تهران

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید