شعر
با من از ایران بگو(سردوهی بانو هما ارژنگی)
- شعر
- نمایش از یکشنبه, 23 اسفند 1388 08:25
- بازدید: 8333
ای نسیم گل فشان کز ناکجا و بی نشان
نرم نرمک می خزی از هر شکاف و روزنی
ای بهار تازه رو کز کوچههای مشکبو
دامن افشان و خرامان حلقه بر در میزنی
ای شکوه سبز افسونساز بزم افروز من
ای بهار آرزو ای جلوه ی نوروز من
با من از شوق رهایی از سبکبالان بگو
از حریم عشقبازان با من از ایران بگو
با من از جمشید از زرتشت از فر کیان
از سرود گاتها، از روزگار باستان
با من از پندار نیک و با من از کردار نیک
با من از بخشایش آن مهربان دادار نیک
با من از آیین رادی مردمی آزادگی
با من از دریا دلان عشق از دلدادگی
بامن از شادی عید و سفرههای هفت سین
ز شمیم سنبل و آن لاله های نازنین
با من از افسون شمع و سایه روشنهای نور
رقص نرم ماهیان در تنگی تنگ بلور
با من از آن گندم نورسته در دیس سپید
از نشاط کودکانه، از سرور صبح عید
با من از سیب و سرود و سبزه و سرو و سبو
با من از آلا لههای رنگ رنگ خنده رو
از کتاب حافظ شیراز آن دانای راز
از ترنمهای تار و از نوازش های ساز
با من از گشت و گذار سیزده در کوهسار
با من از شوق نسیم و لالههای بیقرار
با من از رقص لطیف و چابک پروانهها
بوسه ی باران به روی سبزه زار باصفا
با من از خاک وطن از خطهی شیران بگو
ای نسیم نوبهاری با من از ایران بگو
نوروز هزار و سیصد و هشتاد و یک
بانو هما ارژنگی