چهارشنبه, 18ام مهر

شما اینجا هستید: رویه نخست ایران پژوهی جستار آغ ساققال و...

جستار

آغ ساققال و...

برگرفته از تارنمای آذرپادگان

نادر پیمانی

مطلبی در مجله‌ی فارسی‌زبان« تهران »(چاپ لوس‌آنجلس- ایالات متحده آمریکا)‌ شماره‌ی 449 زیرعنوان «آغ ساققال یا ریش سفید» چاپ شده بود. چون دارای معنای ترکی بود، نظرم را جلب کرد. باتوجه به این که من هم ترک‌زبانم، با اشتیاق مقاله را خوانده ولی دیدم که مطلب با موضوع «آغ ‌ساققال»، ارتباط چندانی ندارد. با خواندن مقاله، متوجه شدم که نویسنده (آقا یا خانم آریا)، عنوان «آغ ساققال» را بهانه‌ی تبلیغ برای مجله‌ی «وارلیق» و تعریف و تمجید از دکتر جواد هیئت قرار داده است. به همین منظور، نوشته‌ی خود را به موضوع «آغ ساققال» گره زده و نوشته‌ای از نویسنده‌ای به نام آقای محمد زرین‌نژاد را بازگو کرده است.

نوشته‌ی آقای زرین‌نژاد درباره‌ی «آغ ساققال»، در نوع خود از لحاظ شرح عادت‌ها و سنت‌های قومی، جالب و خواندنی است. اما نوشته‌ی آقا یا خانم آریا (با عرض پوزش، اجازه می‌خواهم از تکرار عنوان آقا یا خانم آریا، خودداری کرده و تنها به آریا، بسنده نمایم) که در اول مقاله مطلبی را نوشته‌اند که نیاز به تجزیه و تحلیل و توضیح دارد.

گمان می‌کنم که آریا، از لحاظ سنی کوچک‌تر از من هستند. چون از طرز نوشته و استدلال و نتیجه‌گیری‌ها ایشان، چنین به نظر می‌رسد که از خیلی مسایل و رویدادهای دست‌کم 50 – 60 سال پیش ایران بی‌اطلاع‌اند و آن‌چه را که از راه نوشتار و گفتار افراد حرفه‌ای به وی تلقین شده، آن‌ها را صددرصد معتبر می‌پندارند. از این‌رو، به نام یک هم‌میهن و به نام یک آذربایجانی، لازم می‌دانم که مطالب زیر را به آگاهی ایشان برسانم:

1-آریا می‌نویسد: «در ایران نشریه‌ای به نام وارلیق یا هستی به دو زبان فارسی و آذری، چاپ می‌شود.» آریا، به علت نداشتن آگاهی‌های تاریخی، نمی‌داند، زبانی که امروز در آذربایجان به آن گفت‌وگو می‌شود، زبان وارداتی و اکتسابی ترکی است که کمابیش 1000 سال پیش با تهاجم اقوام ترک و مغول وارد ایران و خطه‌ی آذربایجان شده است. زبان آذری یا زبان باستانی آذربایجان، یکی از شاخه‌های زبان پارسی پهلوی است که از زمان مادها، در آذربایجان رایج بوده و در حال حاضر، تقریبا در حال از بین رفتن است و تنها در تعدادی از روستاهای آذربایجان به زبان آذری گفت‌وگو می‌شود. پس زبانی که مردم آذربایجان به آن سخن می‌گویند، ترکی است، نه آذری. 

برای دست‌یابی به آگاهی‌های بیشتر، نویسنده‌ی محترم به نوشته‌های احمد کسروی یا استاد احسان یارشاطر، دکتر یحیی ذکا و نوشته‌های بسیاری دیگراز ایرانی و غیرایرانی در این زمینه و از جمله نوشته‌ی نویسنده‌، زیر عنوان «تاریخ آذربایجان»، رجوع فرمایید. 

2-آریا می‌نویسد: نشریه‌ی وارلیق، علاوه بر این که در ایران و استآن‌های آذربایجان، طرفداران فراوانی دارد، در بین اقوام آذری‌زبان و فارسی زبان کشورهای همسایه ایران هم، خوانندگان زیادی دارد. از این نشریه به عنوان یک پل ارتباطی بین ایران و این کشورها یاد می‌شود. اما آریا، آگاه نیست که: در کشورهای همسایه شمالی، زبان آذری کاربرد ندارد و شاید منظور ایشان، زبان ترکی است.

دیگر این که کشورهای فارسی زبان و ترکی زبان آسیای میانه و قفقاز، خط نوشتاری‌شان، الفبای کیریل (روسی) است. خط کشور ترکیه نیز لاتین است ]در جمهوری آذربایجان (اران) نیز خط الفبای لاتین را جانشین الفبای کیریل کرده‌اند و در نتیجه هر دو الفبا در آنجا کاربرد دارد. سردبیر[.

حال چگونه است که این مردمان، خط ترکی آذربایجان را که خط و الفبای «فارسی – عربی» است، می‌توانند بخوانند و از نشریه‌ی وارلیق، به عنوان پل ارتباطی بهره بگیرند؟!

3-آریا می‌نویسد: «مدیریت و سردبیری این نشریه را که با عشق به ایران منتشر می‌شود، دکتر جواد هیئت به عهده دارد که در جراحی قلب، در ردیف پزشکان حاذق و معروف داخل و خارج از کشور است».

از خواندن این مطالب، به واقع متاثر و متالم شدم. چون دیدم که چگونه افکار پاک جوانان را با دادن آگاهی‌های نادرست، به بیراهه می‌کشانند. از این‌رو، بر خود واجب دیدم که آقای دکتر جواد هیئت را آن‌چه که بوده و هست، به نویسنده‌ی محترم و دیگر خوانندگان بشناسانم.

آقای جواد هیئت، فرزند میرزاعلی هیئت است. آقای علی هیئت، از قضات عالی رتبه‌ی دادگستری بود که به مقام ریاست دیوان عالی کشور که بزرگ‌ترین مقام قضایی بود رسید. تا آنجا که اطلاعات من یاری می‌کند، هیچ‌گونه اثر و نشانه‌ای در سوابق اجتماعی و سیاسی آقای علی هیئت، دایر به تمایل به پان‌تورکیزم و یا تجزیه‌طلبی و همکاری با پان‌تورکیزم و بیگانگان وجود ندارد. این مرد، با نیک‌نامی به کشورش خدمت کرد. یادش گرامی و روانش شاد.

اما متاسفانه فرزند ایشان یعنی جواد هیئت برخلاف نوشته‌ی آریا آن‌چه که نداشته و ندارد، «عشق به ایران» است.

با شعله‌ورشدن آتش جنگ دوم جهانی، در سال 1320 (1941 م)، ایران مورد تهاجم و اشغال دولت‌های روسیه و انگلستان قرار گرفت. در این فرآیند، شیرازه‌ی امور از هم گسیخت، قحطی، گرانی، بی‌کاری و نبود امنیت کشور را فرا گرفت، پیش از جنگ، دولت ایران هر ساله تعداد قابل ملاحظه‌ای دانش‌جو، به کشورهای گوناگون اروپامی فرستاد. اما با فراگیر شدن جنگ در اروپا، این امکان از دست رفت. در این میان، دولت ترکیه با پیروی از اندیشه‌های تجاوزطلبانه‌ی امپراتوری عثمانی، که همیشه چشم طمع به آذربایجان دوخته بود و هرگز از راه جنگ به مقصود نرسیده بود، در پی بهره‌گیری از مشکلات و معضلات ایران در راستای تحقیق پندار «پان‌تورکیزم» برآمد.

با این که در همان زمان، دولت ترکیه با فقر و هزاران بدبختی دست به گریبان بود، به دولت ایران پیشنهاد کرد که حاضر است با تقبل کلیه‌ی هزینه‌های تحصیلی، هر سال 100 دانش‌جوی ایرانی را در ترکیه بپذیرد. دولت ایران که سخت در تنگنا قرار گرفته بود، بدون توجه به نیات نهفته در پشت پرده‌ی این اقدام به ظاهر انسان‌دوستانه، این پیشنهاد را پذیرفت. پس از قبولی دولت ایران، دولت ترکیه عنوان کرد که با توجه به زبان کشور ترکیه، بهتر است دانش‌جویان ایرانی ترک‌زبان به آن کشور اعزام گردند و...

به هر حال، تعدادی دانش‌جو، روانه‌ی دانشگاه‌های ترکیه شدند که اکثریت آن‌ها را دانش‌جویان آذربایجانی تشکیل می‌دادند.

لازم به گفتن است که در آن زمان دانشگاه تهران و به ویژه دانشکده پزشکی به بهره‌مندی از استادان ممتاز و تجهیزات خوب (در حد زمان)، خیلی پیشرفته‌تر و شناخته‌شده‌تر از دانشکده پزشکی ترکیه بود. از آین‌رو، دانش‌آموختگان رشته‌ی پزشکی دانشگاه تهران، تنها با گذراندن امتحان زبان، مجاز به ادامه‌ی تحصیل در دوره‌ی تخصص دانشکده‌‌های اروپا و آمریکا، با داشتن حق طبابت بودند. ولی فارغ‌التحصیلان دانشگاه پزشکی ترکیه، علاوه بر امتحان زبان، می‌بایست ظرف یک سال تحصیلی، در امتحان چند ماده از دروس علمی و عملی نیز، قبول می‌شدند.

 

دانش‌آموختگان

 

آقای جواد هیئت، فارغ‌التحصیل چنین دانشگاهی است که در مقایسه با هم دوره‌های خود که از دانشکده‌ی پزشکی تهران فارغ‌التحصیل شده بودند، از نظر دانش و آگاهی در دوره‌ی پایین‌تر قرار داشت. باید به این مساله نیز اشاره شود که در آن زمان، دوره‌ی دانشکده پزشکی، شش سال با درجه‌ی دکترای عمومی بود. یعنی درجه‌ی تخصصی وجود نداشت.

دانش‌جویان دوره‌ی انترنی و سال آخر، باتوجه به امکانات موجود و علاقه‌ی خود به رشته‌های گوناگون پزشکی، در بخش‌های گوناگون بیمارستان‌ها کارورزی کرده و بعد از فارغ‌التحصیل‌شدن، در همان رشته مشغول کار می‌شدند. آقای جواد هیئت، فارغ‌التحصیل رشته‌ی پزشکی عمومی از دانشگاه ترکیه است که ضمن چند سال اقامت در آن کشور و پذیرش اندیشه‌ی پان‌تورکیزم و ازدواج با یک بانوی اهل ترکیه، به ایران بازگشت و در ایران ضمن پزشکی عمومی در رشته‌ی قلب نیز مشغول به کار شد.

ایشان، فاقد هرگونه تخصص در رشته‌ی قلب است، جزتجربه سال‌های طبابت درست یا غلط در این رشته، تخصصی ندارد.

«آریا» نوشته است: «دکتر جواد هیئت در جراحی قلب، نامش در ردیف جراحان حاذق داخل و خارج از کشور است: ممکن است از آریای عزیز بپرسم، نام ایشان در کدام کتاب و نشریه‌ی پزشکی داخل یا خارج از کشور، به عنوان جراح حاذق و معروف قلب، ذکر شده است؟

یکی از شگردهایی که دست‌اندرکاران مکتب پان‌تورکیزم به کار می‌برند، ضمن شست‌وشوی مغزی، آموزش دروغ یا گزافه‌گویی است. آنان بدون هیچ دلیل و سند و مدرک تاریخی، اظهار می‌دارند که از چند هزار سال پیش، اقوام ترک در تمام آسیای میانی، فلات ایران، میان رودان (بین‌النهرین)، ساکن بوده‌اند؟! ایلامی‌ها و مادها و کردها، ترک بودند؟! حضرت زرتشت، ترک‌نژاد و ترک زبان بوده؟! آنان از گفتن چنین مطلبی و دادن آمار و ارقام بی‌اساس و بیان هیچ موضوع غیرواقع، اباء و خودداری ندارند. هم‌وطن گرامی ما «آریا» هم مثل این که از تاثیر این مکتب برکنار نبوده، درباره‌ی آقای محمد زرین‌نژاد (نویسنده‌ی آغ ساققال)، چنین مرقوم فرموده‌اند: «محمد زرین‌نژاد، از بنیان‌گذاران صنعت سینما در ایران است.»

گرچه من تخصصی در صنعت سینما ندارم، ولی آن‌چه شنیده‌ام و خوانده‌ام این است که کمابیش 75-70 سال قبل، صنعت سینما در ایران آغاز شد. در مرحله‌ی نخست، چند نفری مدت‌‌ها در زمینه‌ی برگردان نوشتارهای فیلم‌های صامت به فارسی و یا نوشتن شرح فیلم در مقاطع گوناگون و دوبله‌کردن آن به فارسی، برای مثال فیلم لیلی و مجنون و... سپس بعد از مدتی ساختن چند فیلم در هندوستان و ایران مانند دختر لر و... بعدها که مقارن با دوران جوانی و میان‌سالی من بود، فیلم‌های زیادی وسیله‌ی کارگردانان و بازی‌گران و فیلم‌سازان ایرانی ساخته شد که نام همه‌ی آن معلوم و مشخص است. ولی من تاکنون از شخصی به نام محمد زرین‌نژاد به عنوان بنیان‌گذار صنعت سینما در ایران چیزی نشنیده‌ام و در کتاب‌ها و نشریات مربوط هم، نتوانستم این نام را پیدا کنم.

نباید نوشته‌ی «آریا»، سابقه‌ی کار آقای محمد زرین‌نژاد، به حدود 75 سال قبل برمی‌گردد و اگر در آن زمان جوان 25 ساله‌ای بوده، می‌بایست امروز صد ساله باشند (خدا بر ایشان طول عمر بدهد)؟!

آریا می‌نویسد: «محمد زرین‌نژاد از جمله پیش‌کسوتانی به شمار می‌آیند که در جریان تاسیس و ترقی صنعت هواپیمایی ملی ایران (هما)، خدمات ارزنده‌ای انجام داده است.»

باید به آگاهی آقای آریا برسانم که هواپیمای ملی ایران (هما) ‌]که امروز به هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران (هما) تغییر نام داده شده است[ یک موسسه‌ی دولتی بود که وظایفش فقط انجام خدمات بود. کار این موسسه‌ی حمل و نقل مسافر و بار، خرید هواپیما، قطعات یدکی، عقد قرارداد با شرکت‌های سازنده برای نگهداری و تعمیرات و مانند آن‌ها بود. «هما»، ارتباطی به صنعت هواپیمایی نداشت و ما صنعت هواپیمایی نداشتیم و هنوز هم به معنای واقعی کلمه، نداریم که آقای محمد زرین‌نژاد باعث تاسیس و ترقی آن شده باشد. شاید من در این باره بی‌خبرم. استدعا دارم «آریا» برای آگاهی من و امثال من از راه لطف بفرمایند که آقای محمد زرین‌نژاد در چه سالی و در چه سمتی، منشا چنین خدمت ارزنده‌ای بودند؟

آریا در پایان می‌نویسد: «پدر ایشان شادروان محمد حسین قاسم‌اوف فرزند یکی از سرجنبانان نهضت مشروطه‌خواهی در ایران بود که در راه آزادی و برقراری حکومت مردم‌سالاری تا لحظه‌ی آخر که خون‌ خود را جاری ساخت...»

من فکر می‌کنم که امروزه دیگر جان‌باز و شهید و مجاهد ناشناسی برای مشروطیت ایران وجود ندارد و کتاب‌های بسیاری در این باره نوشته شده و نام همه‌ی گذشتگان راه مشروطیت در آن‌‌ها ثبت تاریخ شده است. هم‌چنین گمان نمی‌رود که کتاب کامل‌تر و جامع‌تر از نوشته‌ی شادروان کسروی در این زمینه وجود داشته باشد. کسروی در کتاب خود، از همه‌ی شهیدان، جان‌بازان و گذشتگان نام برده است. من در جایی (نه تنها در کتاب کسروی)، نام قاسم‌اوف را به عنوان شهید در راه مشروطیت نخوانده‌ام. از «آریا» خواهشمندم در این مورد نیز مرا راهنمایی بفرمایند.

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

از دیگر شگردهای این آقایان پان تورکیست این است که برای مثال شخص ناشناخته‌ای با نام «آریا» مطلبی سراسر نادرست و ناراست را در نشریه‌ای با خوانندگان معدود و محدود در جایی از این جهان به چاپ می‌رساند. سپس خود او و یا دیگران برای سندیت‌دادن به نوشتار خود، از آن مطلب به عنوان مآخذ و منبع ذکر می‌کنند (سردبیر آذرپادگان).

دیدگاه‌ها   

0 #1 Guest 1391-02-11 14:28
یکی دو سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، برنارد لیویس (Bernard Lewis) استاد دانشگاه در آمریکا، نقشۀ پیشنهادی انگلیسی‌ها را برای خاورمیانه، طرح نمود. در این نقشه، کانون وهدف اصلی توطئه‌گران، تجزیۀ سرزمین ایرانیان است
نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه