تاریخ معاصر
مختاریت آذربایجان (از جراید قفقاز) محمد امین رسولزاده
- تاريخ معاصر
- نمایش از پنج شنبه, 02 تیر 1390 10:04
- بازدید: 6577
برگرفته از تارنمای آذرپادگان
در موقعی که ما از مختاریت آذربایجان در جریده خود بحث میکنیم، هدف بعضی تعرضات میشویم و این اعتراض را که بر ما میکنند نتیجه یک اشتباهی است که معترضین نمودهاند. ترکهای قفقازیه و مسلمانان ماورا قفقاز در موقعی که میشنوند ما از مختاریت آذربایجان بحث میکنیم گمان میکنند که مقصود ما آذربایجانی است که در قلمرو دولت ایران است که مرکز آن تبریز است و هر وقت « برادران آذربایجانی» میگوییم، همچو گمان میکنند که مقصود ما برادران آذربایجانی است که در مملکت ایران اقامت دارند. این اعتراض از نقطهنظر منطقی هر قدر بعید است، همان اندازه هم از نقطه نظر اشتباه لفظی صحیح و به جا است. زیرا امروز آذربایجان در اصطلاح جغرافیایی محدود به آذربایجان جزو مملکت ایران است که در ماورای رود ارس است که سرحد فاصل روسیه و ایران است و به این خط مخصوص علم شده است.
ولی اگر از نقطه نظر سیاسی هم نباشد از نقطهنظر قومیت کلمه آذربایجان شامل حکومتنشینهای ایروان، گنجه و باکو هم میشود و این خطه هم آذربایجان است. از یک خطاب رسمی جغرافیایی استفاده نموده و اذهان اشخاصی را که بر ضد فرقه مساوات عدم مرکزیت ترک 1 هستند مغشوش مینمایند. در یکی از جراید محلی باکو چندی قبل این مساله اشاعت داده شد که چنان چه گرجیها، لوزستان2 و طرابوزان و ارامنه کردستان ترکیه را میخواهند جزو مملکت خود نمایند، همین طور ملت پرستان ترک هم مایلند که یک قسمت از ایران را موضوع و جزو خود نمایند. در این خصوص در آذربایجان خیلی بحثها شده ولی ضمنا هم خودشان جواب ثابت داده و فهمیدهاند که مقصود ما چیست.
ما به بعضی آنتریکهای سیاسی و به قلمهایی که با دسایس سیاسیه در روی کاغذها گردش میکنند و هر چه مینویسند از قبیل سنگ به تاریکی انداختن است برای پیشرفت مقصود خودشان، کاری نداشته و اهمیتی هم ندادهایم. زیرا ما میدانستیم این مساله در نزد ذیالعقول آشکار و مقصود ما مفهوم ارباب بصیرت است. و حرفهای دیپلوماتهای کوچهگرد را که بعضی مطالب از خود اختراع و مذاکره مینمایند، افسانه میپنداشتیم و صرف وقت را هم برای مباحثه در این مساله لازم نمیدانستیم. زیرا همچون گمان میکردیم که خود ایرانیها هم به این افسانهها اعتنا نخواهند کرد.
ولی حالا با کمال حیرت میبینیم که مساله مطابق با ظن ما نبوده به تجزیه آذربایجان از ایران نه تنها افسانهگوها و نقالها باور کرده، بلکه مطبوعات ایران هم باور کردهاند. جریده ارشاد منطبعه تهران در بحث از این مساله خیلی طغیان کرده، فریاد واملتا، واوطنای خود را بلند کرده است. چه شده است؟ اگر بپرسید میگوید که مسلمانان قفقازیه میخواهند آذربایجان ایران را از ایران تجزیه نموده و به خود ملحق نمایند. این مساله را که اظهار کرده، آچیق سوز که میگوید
« مردم قفقاز جمهوریت میخواهند و برای آذربایجان هم مطالبه استقلال داخلی مینمایند.» از قراری که جریده ارشاد مینویسد، این جمله در جریده آچیق سوز مطبوعه بیست و سیم صفر بوده است ما به این شماره مراجعه و مطالعه کردیم، همچو جملهی به این عبارت بوده یا نبوده، زیرا ما در جریده خود مکرر از مختاریت آذربایجان بحث کردهایم. جریده ارشاد از کلمه آذربایجان معنای معروف در ایران را موضوع قرار داده و میگوید این قدم را که مسلمانان قفقازیه برداشتهاند ضربه بزرگی به استقلال ایران و مداخلات غیر مشروع در امورات داخلی ایران است. جریده ارشاد که قضیه مختاریت آذربایجان را مطابق فهم خود تفسیر و مساله را هم مسلم فرض نموده، قارئین خود را ارشاد کرده و میگوید که آیا میدانید این فکر برادر کشانه از کجا به فرقه مساوات تلقین شده است و مروج این سیاست ناهنجار کیست؟
نظر به عقیده ارشاد در این مساله دسیسههای زیادی موجود میباشد. ارشاد همچو خیال میکند که این فکر از طرف روسهایی که با حکومت جدید روسیه نتوانستهاند متحد شوند به فرقهی مساوات تلقین شده و این روسها این فکر را به مساوات تلقین کردهاند، از آن رسواهایی هستند که مایل نیستند، ملتی در دنیا دارای استقلال و سعادت باشد. جریده ارشاد تهران میگوید که خائنینی که مایلند آذربایجان را رفته رفته در تحت تسلط و استیلای روسیه قرار دهند، وقتی که دیدند آزادیخواهان روسیه بر این آذربایجان سو قصدی ندارند و سروکار با هیچ ملتی ندارند، این بود که به فرقه مساوات نزدیک و داخل مذاکره و اتحاد کردند و در مذاکرات خود به فرقه مساوات اظهار داشتند ایام سعادت و راحت ملل مملکت وسیع روسیه در رسید. دموکراسی روسیه حقوق این ملل را که امپراتوری روسیه را تشکیل میدهند، تصدیق کرد و در این صورت شما ترکهای قفقازیه هم دارای همین حقوق و امتیاز خواهید بود. ولی این مساله را نباید فراموش کنید که عده نفوس شما در قفقاز نسبت به سایر ملل کمتر است و خوب است که برای تقویت قومیت و تزیید نفوس، آذربایجان را هم به خود ملحق نمایید. تا در میدان اقتصاد و سیاست از سایر ملل عقب نمانید و بتوانید در جاده ترقیات قدم زنید.
جریده ارشاد در صورتی که فکر خود را اساسا بر روی یک اشتباهی تاسیس نموده و با دلایل واهیه خود بعضی توضیحات در این خصوص میدهد، البته حق دارد که شروع به داد وفریاد نموده و بگوید که ایرانیها، ای آذربایجانیها، فرقه مساوات میخواهد که آذربایجان را ببرد، برخیزید و نگذارید. در صورتی که هیچ موضوعی برای فریاد و فغان کردن موجود نیست و مساله در کمال وضوح است. اگر به سیاسون این مساله معلوم نباشد که ساکنین جنوبی رود ارس را آذربایجانی و ساکنین شمالش را ازبک میگویند، ولی به آذربایجانیها که در هر دو طرف رود ارس اقامت دارند، معلوم است که ساکنین قطعه آذربایجان ایران و آذربایجان ما (روسیه) از نژاد و قومیت واحدند. و بدون شبهه میدانند که مسلمانان قفقازیه زبان ترکی و ادبیات خود را از زبان و ادبیات آذربایجانی مینامند. و حکومت نشین خود را نیز آذربایجان روسیه خطاب مینمایند.
کلمه آذربایجان از آذربادگان مشتق است. وجه اشتقاق هم از کلمه آذر است. که آتشکدههای عتیقه موجوده در اطراف باکو هم شاهد بر این مدعا هستند]؟![ آذربایجان در صورتی که یک ملت باشد، متمدنین نیز این ملت و کسانی که بتوانند اسم ملت را بر خود گذاشته، دارای ادبیات و سیاست و مطبوعات و اقتصاد باشند، کسانی هستند که در شمال رود ارس اقامت دارند. اینها در موقعی که در تحت فشار استبداد روسیه پایمال میشدند، ملیت خود را درک کرده و در خصوص معارف و ادبیات خود که مانند معارف و ادبیات آذربایجان مقهور به ادبیات فارسی شده بود، پی برده و در همان زمان استبداد روسیه در صدد چاره برآمدند و با زبان ترکی خود که تکلم میکردند، خلاصه ترک بودن خود را درک کردند و همین که انقلاب روسیه شروع شد، اقدام برای زندگی سیاسی خود نیز نمودند و از برای ترویج این مقصد فرقه مساوات تشکیل و موجود شد.
فرقه مساوات چنان چه برای تمام اقوام مختلفه ملت ترک مختاریت طلب نمود، برای آذربایجانیها هم تقاضا کرد و این تقاضا را هم در پروگرام خود داخل نمود. ولی مقصود همان آذربایجان روسیه است که عبارت باشد از: گنجه، ایروان، باکو و سایر محال آن. در مقابل این داد و فریاد جریده ارشاد تهران، اگر عدم اطلاعات ایشان را از جغرافیا نمیدانستیم، مسلما گمان میکردیم که از روی سو قصدی این اعتراض را کرده و مقصودشان فتنه است. ولی به خطای جریده ارشاد در نسبت آذربایجان اگر نسبت ملت نفوس مسلمانان قفقازیه را نسبت به سایر ملل علاوه کنیم، خواهیم دید که ارشاد در خصوص جغرافیا محتاج به کسب جزیی معلومات است که مدیر جریده را به غفلت انداخته و مختاریت آذربایجان را که در باکو مذاکره میشود، الحاق آذربایجان ایران به قفقازیه فرض نموده و به جای این که دیگران را ارشاد نماید، خودش هم دچار غلط شده است. حالا که مناسبت آمده است لازم است که به تمام ایرانیها خاطر نشان نماییم که ما وقتی که آذربایجان میگوییم مقصود ما آذربایجان است که در قلمرو دولت روسیه است، نه دولت ایران و به مقدرات آذربایجان ایران، حق و حد دخالت نداریم. زیرا در یک عصری زندگی میکنیم که ملت ها به اعتراف خود معروف و مقدرات ملی خود را هم خودشان حل میکنند.
در نتیجه انقلابات عظیم روسیه، ترکان آذربایجانی روسیه را اگر به نام یک ملت معرفی و حیات سیاسی آنها را تامین نماییم. یقینا این مساله هم ما را که در این طرف ارس و هم شما را خلاص خواهد کرد. مقصود ما تفهیم اصل مساله است و به این جهت در خصوص اعتراضاتی که جریده ارشاد به مسلمانان قفقازیه عموما، و فرقه مساوات خصوصا، نموده مقابله به مثل نموده و اعتراض ایشان را ناشی از یک خطای لفظی پنداشته و به نام اسلامیت بحث و مجادله را در میان دو طایفه برادر روا نمیدانیم.
[توضیح] رعد
مقاله هم قلم محترم آقای محمد امین رسولزاده را در رفع این اشتباه و توضیح، لازم دانسته، تقدیر میکنیم و این که رعد تاکنون در این موضوع اظهار عقیده نکرده، به سکوت گذارنده بود، به واسطه اطلاعاتی است که مدیر و سردبیر ما هنگام مراجعت از پطروگراد، در ضمن ملاقات با متفکرین و برادران مسلمان بادکوبه خود کسب و حقیقت مقصود فرقه محترم مساوات را در نیت و اطلاق مختاریت و کلمه آذربایجان، به نقاط شمالی رود ارس، گنجه، ایروان، باکو و مضافات آن بوده است. ولی در هر حال مبادرت نویسنده و دانشمند گرامی فوق را در توضیح این موضوع و مقاصد حقیقی فرقه مساوات لازم شمرده، تحسین میکنیم.
نقل از : آذربایجان در موجخیز تاریخ ـ به کوشش کاوه بیات
1ـ در اواخر بهار 1917 گروه « ترک عدم مرکزیت فرقهسی» که به « فدرالیست» نیز شهرت داشتند و پایگاه قدرت آنها بیشتر در گنجه و اطرافش قرار داشت با حزب « مساوات» که مرکز اصلیش باکو بود، ائتلاف کرده و سازمان « ترک عدم مرکزیت ـ مساوات فرقه سی» را به وجود آوردند که بعدها نیز بیشتر به همان نام « مساوات» شهرت یافت.
2ـ احتمالا منظور از « لازستان» مسکن قوم لاز است که در حوالی باطوم در کنارهی دریای سیاه زندگی میکنند.