زیست بوم
مظلومیتهای یک دریاچه، نقدی بر استفاده ابزاری از مسئله دریاچه ارومیه
- زيست بوم
- نمایش از یکشنبه, 12 شهریور 1391 10:06
- بازدید: 6217
برگرفته از تارنمای آذریها
فرآیند خشک شدن دریاچه ارومیه از چندین سال پیش آغاز شد. از ده سال پیش عقب نشینی آب این دریاچه توجه عابران و مسافران را به خود جلب می کرد. با این حال در طی این دوران هیچ گاه شاهد حرکت های جدی برای توقف این روند نبوده ایم. اخبار مربوط به این موضوع از سال گذشته خورشیدی به شدت رسانهای شد. روزنامه های پرتیراژ داخلی مانند شرق، اعتماد، جام جم، صدا و سیما، تلویزیون های فارسی زبان خارج کشور و همین طور تارنماهای پربیننده به این موضوع مهم پرداختند و از زاویه های مختلف گزارش هایی را منتشر کردند.
اما از آغاز سال 90 شاهد آن بودیم که گروه های قومیت گرا نیز سعی کردند با استفاده از این معضل محیط زیستی حوزه ای جدید برای فعالیت های سیاسی و مطرح کردن خود بگشایند. قومیت گرایان پان ترک که در میان توده مردم برد و وزنی ندارند، با پی بردن به این موضوع سعی کردند در درجه اول مشروعیت گفتمانی برای خود ایجاد کنند و در درجه دوم در پوشش طرح مسائل محیط زیستی شعارها و گزاره های خود را عرضه کنند. همین کافی بود تا بسیاری از ناظران تصور کنند که روایت این عده از مسائل دریاچه ارومیه طبق معمول، روایتی مغشوش و توام با اغراق و سوء استفاده جهت طرح مسائل فرقه ای و حزبی است و مانند سایر ادعاهایشان دروغی بیش نیست.
شاید اگر یک گروه واقعی و معتبر از فعالان محیط زیست و نه عده ای که خود را گرگ خاکستری می نامند برای طرح موضوع در عرصه اجتماع پیش قدم می شدند، افکار عمومی جامعه زودتر نسبت به این موضوع حساسیت پیدا می کردند اما آمیخته شدن این قضیه با امر سیاست که به نظر می رسد با توجه به حاملان و مدعیانش نمی توانست جدای از اغراض سیاسی باشد، باعث تعلل جامعه در توجه زودتر به موضوع شد.
ادعاهای عجیب و شگفت که گاه توام با افسانه بافی بود باعث شد تا خود مردم آذربایجان نیز نسبت به موضوع بی توجه باشند. برای نمونه هیچ حساسیت قابل توجهی در میان مردم استان اردبیل که یکی از نزدیک ترین استان ها بعد از آذربایجان شرقی و غربی به دریاچه است دیده نشده است. هم چنین در میان مردم تبریز نیز دغدغه دریاچه نه تنها عمق چندانی نتوانست پیدا کند، بلکه حتی در میان عده ای معدود از قومیت گرایان نیز از پوسته فراتر نرفت. قومیت گرایان مسئله دریاچه را تنها پله ای می دیدند برای مصاحبه با صدای امریکا، رادیو فردا و بی بی سی. این زمینه برای آن ها فرصتی بود تا بتوانند گزاره ها و مولفه های گفتمانی خود را تکرار کنند که عبارت بود از اصرار بر استفاده از واژه ملت آذربایجان و سایر اصطلاح های نادرست و شعارگونه. قومیت گرایان مدعی آذربایجان در واقع طالب شهرت و حضور در صحنه رسانه ای بودند، و دریاچه ارومیه برای آن ها هیچ اهمیتی نداشت. نباید از خاطر فراموش کرد که بی بی سی فارسی برای نخستین باز از زمان تاسیس در تاریخ 13 فروردین 1390 مصاحبه ای تلفنی خود با یکی از قومیت گرایان در خصوص همین موضوع انجام داد. پیش از آن هیچ گاه پای قومیت گرایان به بی بی سی باز نشده بود. طرفه آن که کسی که به عنوان مطلع در خصوص دریاچه ارومیه در روی خط بی بی سی قرار داشت نه از داخل کشور بلکه از خارج کشور بود و به درستی معلوم نبود که این فرد چگونه می توانست از وضعیت دریاچه ارومیه و حوادث مربوط به آن گزارشی درست ارائه دهند، بگذریم از آن اصل بی طرفی نیز به کلی غایب بود.
اما از همه مهمتر قومی کردن مسئله دریاچه ارومیه، باعث شد تا فضای غبار آلود و قبیله محورانه ای بر اخبار حول آن ایجاد گردد و در نتیجه مانع ورود «کرد زبان ها» که نیمی از جمعیت ارومیه و استان آذربایجان غربی را تشکیل می دهند به مسئله گردید. دومین شهر بزرگ آذربایجان غربی یعنی "مهاباد" هیچ واکنشی نسبت به این تراژدی محیط زیستی نداشت. طبیعی است تا هنگامی که شعارهای بی ربط و علایمی به تقلید (یا سفارش) از گرگ های خاکستری ترکیه سر داده شود، کردها رغبت زیادی برای حضور در صحنه نخواهند داشت. به این ترتیب قریب نیمی از پتانسیل کمک به دریاچه ارومیه از عرصه دور ماند و این چندمین ضربه قومیت گرایان مدعی آذربایجان به دریاچه ارومیه بود.
حضور گرایش های شدید نژادپرستانه و قوم گرایانه در میان این مدعیان هم چنین باعث شد که طیف فعالان چپ با احتیاط بیشتری به این مسئله دریاچه نگاه کنند و در حالت عمومی سبب دوری و انزجار آنان از این موضوع -که تا اندازه زیادی آن را ارتجاعی ارزیابی می کردند- شد در نتیجه چه در سطح منطقه ای و چه در سطخ ملی فعالان چپ دیده مثبتی نسبت به این قضیه نداشتند. به طرق اولی آذربایجانی ها وطن پرست نیز که شمار آن ها به مراتب بیشتر از سایر است در غیاب تشکل یافتگی و انسجام کافی و هم به دلیل شناخت گرایش ها و فریب های موجود در میان مدعیان قومگرای دریاچه تنها به رصد و خبررسانی در خصوص دروغ های خبری این حوزه اکتفا کردند.
سناریوهایی که پان ترکان برای تبلیغ نفرت قومی در میان مردم ترویج می کنند در عین حال که کودکانه و به دور از خرد است انسان را به تفکر وا می دارد که آیا این عده خود نیز به ادعاهای مطروحه خویش کم ترین اعتقادی دارند؟ به این جملات توجه کنید:
- معادن اورانیوم در زیر دریاچه ارومیه قرار دارد و رژیم قصد دارد با خشکاندن این دریاچه به این منابع عظیم دست پیدا کند و از این منابع جهت استفاده در پروژه دست یابی به انرژی هسته ای استفاده نماید.
- دولت قصد دارد به خشک کردن دریاچه ارومیه، منطقه را به کویری از نمک تبدیل کند، این نمک ها با وزش باد، زندگی شهری را مختل کرده و مردم ساکن در اطراف این دریاچه مجبور خواهند شد به مناطق فارسی زبان مهاجرت کنند به این ترتیب در طی چندین سال 35 میلیون آذری با کوچ به تهران هویت قومی خود را به فراموش خواهد سپرد. که آرزوی رژیم است.
- فارس ها خواستار خشک شدن دریاچه ارومیه هستند و طی یک برنامه بلند مدت با احداث سد بر مسیر رودخانه ها سبب شده اند تا دریاچه ارومیه رو به خشکی رود.
طبیعی است که هیچ انسان ذی شعوری نمی تواند چنین سناریوهایی را طراحی نماید. یک فعال سیاسی برای طراحی اینچنین سناریوهای ساده اندیشانه و کودکانه ای، باید چند چیز نداشته باشد. نخست اعتبار و شان اجتماعی، دوم خرد. از سوی دیگر این عده حتی کمترین شعوری برای مخاطبان خود که طیفی مشخص از حاشیه نشین ها و مردم کم سواد هستند قائل نیستند. سناریوها به قدری کودکانه و بسیط است که نیازمند هیچ گونه کوشش برای رد آنها نیستیم. برای دیدن مقاله های غیر مسئولانه و سرسری با همین موضوعات می توان به تارنماهای پانترکی مراجعه و درجه شناخت و درک آن ها را از سیاست و امر سیاسی مشاهده نمود. همه این ادعا ها در حالی است که دریاچه ارومیه یکی از دریاچه های اساطیری در تاریخ ملی ایران که در گذشته به نام چیچست معروف بود و در اوستا بارها از آن نام رفته. این دریاچه و حوالی آن به روایتی محل تولد زرتشت و به گفته اوستا محل کشته شدن افراسیاب تورانی (در اوستا فرنگیسین) به دست کیخسرو از شخصیتهای اساطیری ایران است. بنابراین حتی اگر از منظر ملی نیز نگریسته شود، این دریاچه بزرگ بخشی از تاریخ اسطوره ای ایرانیان محسوب می شود که باید در حفظ آن کوشید. با این وضع معلوم نیست که مدعای این گروه بر اساس چه مستندات و مدارکی مطرح می شود.
در سال نود خبری پخش شد دایر بر اینکه جمهوری باکو با انتقال آب ارس به دریاچه ارومیه به شدت مخالفت می کند. از سوی دیگر برخی مسئولان ابراز داشتند که انتقال آب دریای مازندران به دریاچه ارومیه امکان پذیر نیست و مجلس نیز با سه فوریت رسیدگی به مسئله دریاچه ارومیه مخالفت کرد.
این دو خبر تقریبا با فاصله نزدیکی انتشار پیدا کردند. اما در حالی که اولی هیچ واکنشی در میان مدعیان پان ترک دریاچه ارومیه نداشت دومی شدیدا مورد اعتراض قرار گرفت. مخالفت قاطع جمهوری باکو با انتقال آب ارس به دریاچه ارومیه نشانگر این بود که این دولت به صورت طبیعی در اندیشه منافع ملی خود است و راضی نمی شود این منافع را فدای مسائل دیگری نماید. حتی اگر مدعیان آن در جنوب ارس پرچم این دولت را بالا ببرند و سنگ آن را به سینه بزنند. ولی رد سه فوریت رسیدگی به خشک شدن دریاچه ارومیه در مجلس به گونه ای در محافل پان ترکی تبلیغ شد که گویی که مجلس ایران خواستار خشک شدن این دریاچه است و شعار «مجلس به قتل دریاچه ارومیه فرمان داده است» مطرح گردید که در رسانه هایی چون بی بی سی و صدای امریکا نیز برد خبری داشت. این در حالی است که هر فرد دیپلمه ای در کشور معنی "فوریت" در طرح و لایحه های مجلس را می داند و این موضوع در کتاب دوم راهنمایی به دانش آموزان به سادگی آموزش داده می شود. این حقیقت تلخ نشان از آن دارد که پان ترکیست ها و تئوریسن های آن ها یا کمتر از دوم راهنمایی درس خوانده اند (که این احتمال در خصوص سردبیران صدای امریکا و بی بی سی نیز مطرح است) و یا سعی دارند با عوام فریبی عده ای را به دنبال خود بکشانند. به باور نگارنده هر دو احتمال صحت دارد. زیرا بخش بزرگ و قابل توجهی از پیاده نظام پانترکان از اقشار کم سواد و حاشیه نشین تشکیل می شوند و طبیعتا این ضعف همواره مورد سو استفاده لیدرهای این جریان قرار می گیرد.
از طرفی دیگر رسانه های فارسی زبانی چون صدای امریکا و بی بی سی به شدت به دنبال گرم کردن تنور اعتراض های خیابانی هستند. آن ها از هر خبری دایر بر تجمع یا ممانعت از تجمع عده ای استقبال می کنند. برنامه سازان و سردبیران این رسانه ها که اکثرا از فعالان سیاسی یا خبرنگارانی هستند که از درون مرز به اروپا و امریکا مهاجرت کرده اند، هیچ شناختی از مسائل حساس قومی ندارند و تنها در اندیشه برنامه سازی و بیلان کارند بدون آن که تعهدی در امر خبر رسانی احساس نمایند. هم چنین فقدان زیرکی و تیز بینی نسبت به تحرکات قوم گرایان باعث می شود مثلا یک فیلم مبهم که حتی ممکن است در منطقه ای دور افتاده و به دور از انظار جعل گردد مورد توجه این شبکه ها قرار گیرد.
تا کنون مشاهده نشده است که تحلیل گران و طرفداران محیط زیست به آسیب های مسئله اعتراض به دریاچه ارومیه نگاهی داشته باشند. برای نمونه بررسی متغییر تاثیر گذار نزولات آسمانی در سال گذشته بر وضعیت دریاچه ارومیه از سوی این برنامه سازان مورد توجه قرار نمی گیرد. طبیعی است که قومیت گرایان که در صدد استفاده ابزاری از مسئله هستند توجهی به احتمالا بالا آمدن آب دریاچه با توجه به بارندگی های سال گذشته نکنند، زیرا منفعت سیاسی آن ها در شدت روند خشک شدن آب دریاچه است نه بهبود وضعیت آن. مورد عجیب دیگر که در پایان باید مورد توجه قرار گیرد وضعیت سدهای ساخته شده بر مسیر این دریاچه است.
در دروان معروف به سازندگی به مسئله توسعه زیرساخت های مادر توجه می شد، سدهای زیادی در مناطق مختلف احداث شد. طبیعتا در منطقه ارومیه نیز سدهایی برای مهار آب ها و استفاده بهینه از رودخانه ها تاسیس گردید. اگر این سدها ایجاد نمی شد، قومیت گرایان امروز این بهانه را داشتند که چرا به مسائل توسعه ای آذربایجان توجهی نمی شود و دولت در این ناحیه اقدام به سد سازی نمی کند؟ اکنون که این سد ها احداث و راه اندازی شده اند، پان ترکان مدعی هستند که شونیسم حاکم با ایجاد این سدها در صدد خشک کردن دریاچه ارومیه بود. هنگامی که هنوز پل میان گذر دریاچه که تبریز به ارومیه وصل می کند ساخته نشده بود، پان ترکان ادعا داشتند که شونیسم از پیوند دو شهر عمده آذری نشین اباء دارد و دست هایی در کار هستند که تمایلی به کاهش فاصله بین این دو شهر ندارند، اکنون که مشخص شده است میان گذر تبریز- ارومیه سهم مهمی در خشک دریاچه داشته است، پان ترکان با بی شرمی تمامی چیزی خود مشوق آن بودند را دسیسه ای شونیستی جهت خشک کردن دریاچه قلمداد می کنند.
مخلص کلام آن که فاجعه خشک شدن رودها و دریاچه ها کشور از جمله دریاچه ارومیه، دریاچه هامون، کارون، زاینده رود و ... مشکلی است سراسری که گریبان گیر میهن ما شده است و شاید محصول سوء مدیریت نیز باشد. اما پیدا کردن تعمد آن هم از نوع قومی در آن محال است. دوم این که آب سدهای احداث شده تماما به مصرف روستائیان آذری زبانی می رسد که معیشت خود را از طریق کشاورزی تامین می کنند و باز کردن سدها به صنعت کشاورزی منطقه صدمه خواهد زد و در این صورت چه کسی تضمین می کند که بعد از چند سال همین عده سخن از نابودی کشاورزی حاشیه دریاچه از سوی شونیسم نزنند؟
مظلوم نمایی از جنس پان ترکیستی در چند سال گذشته کاملا برای همه ما ایرانی ها به ویژه آذربایجانیها عادی شده است. آذربایجانی ها هیچ گاه پان ترکان را جدی نگرفته اند زیرا از نزدیک شرایط زندگی آن ها و اوصاف جامعه را می بینند و به خوبی می دانند که آن ها در معادلات سیاسی منطقه ما دارای وزنی نیستند بلکه تنها ابزاری هستند که در زمان انتخابات از سوی نامزدها به عنوان نردبان ترقی مورد استفاده قرار می گیرد. نخبگان سیاسی به آن ها به عنوان جماعتی می نگرند که باید احساسات شان را بر انگیخت و ستادهای انتخابات را هیجانی تر کرد.
رسانه هایی مانند بی بی سی و صدای امریکا با برنامه ها و خبرهای بی اساس آن به بزرگ نمایی آن ها کمک می کنند در غیر این صورت شرایط اجتماعی شهرهای تجاری و بازرگانی چون تبریز و ارومیه به هیچ روی محل مناسبی برای تعصبات بی پایه قبیله ای و بدوی نیست.