دیدهبان خلیج فارس
میهمانان ناخوانده خلیجفارس
- ديده بان خليج فارس
- نمایش از پنج شنبه, 27 خرداد 1389 12:28
- بازدید: 5387
برگرفته از روزنامه اطلاعات - پنجشنبه 27 خرداد
* محمد بهمنی قاجار
«دورات باربوسا» سیاح پرتغالی در سال 1518 میلادی، زیبایی و ثروت هرمز را ستود ، رالف فیتج، تاجر و جهانگرد انگلیسی نیز 60 سال پس از باربوسا از آبادی هرمز و رونق تجارت آن سخن گفته، لودیک وارسمان که هرمز را قبل از حمله پرتغالیها دیده مینویسد، گاهی 300 کشتی و همواره 400 بازرگان در هرمز هستند، میلتون شاعر انگلیسی نیز در معروفترین اثر خودش به نام بهشت گم شده، جلال و شکوه آنرا توصیف کرده است.» (1) و بالاخره اهمیت خلیجفارس و بنادر و جزایر آن موجب شد که از قرن 16میلادی، به تدریج اروپاییان به این منطقه وارد شوند.
بیگانگانی که خلوت ساحل نشینان و همسایگانی را که چندین هزار سال با هم زندگی کرده بودند به هم زدند، در این روند و در بررسی چگونگی ورود اروپاییان به منطقه باید از پرتغالیها به عنوان اولین گروههایی که وارد منطقه خلیجفارس شدند نام برد. این مهاجمین به تدریج «از سال 1497 که و«اسکودوگاما» راهآبی دماغه امید نیک را کشف کرد، به اقیانوس هند و خلیجفارس توجه کردند، آنها ابتدا خود را به کرانههای هندوستان رساندند و مرکز خود را در «گوا» قرار دادند و بلافاصله در اندیشه آن شدند که به سوی دریای عمان و خلیجفارس پیشروی کنند، موقعیت استراتژیک و بازرگانی مسقط و ثروت و جلال دریای هرمز و صیدگاههای بحرین و اقسام مختلف و متعدد فرآوردههای ایران و بینالنهرین موجب شوق و تحریص فوقالعاده شدید ملوانان پرتغالی شد. «آلبوکرک» دریاسالار پرتغالی، ابتدا در سال 1506 مسقط را که به پادشاهان هرمز تعلق داشت بمباران کرد و متصرف گشت و در سال 1512 «گمبرون» و 1514 جزیره هرمز را اشغال کرد و امیر هرمز بنام سیفالدین را خراجگزار خود کرد، آنها تدریجاً تا اواسط قرن 16 میلادی تمامی گمرکات خلیجفارس را در اختیار گرفتند. آنها سپس قشم، باسیدو، کنگ و کنگان را که از بنادر ایران بودند تصرف کردند.» (2) ولی شاه اسماعیل که تازه به قدرت رسیده بود، به علت آنکه هنوز وحدت ایران را به طور کامل عملی نکرده بود و از طرف شمال و شمالغربی در جنگ با عثمانیها بود و از شرق و شمالشرقی نیز مورد هجوم ازبکها قرار داشت، نتوانست جوابی به پرتغالیها بدهد تا اینکه بالاخره شاه عباس با حمله به متصرفات پرتغالیها آنها را از خلیجفارس بیرون کرد، بدین ترتیب «در جمادیالثانی 1031(ق) برابر با آوریل 1622 میلادی قلعه عظیم هرمز تسلیم شد و پرچم دولت پرتغال پس از 117 سال که بر فراز قلعه «آلبوکرک» در هرمز در اهتزاز بود و همچنین مجسمه «آلفونسوآلبوکرک» که در درون قلعه برپا ایستاده بود، پایین آورده شد و بدینوسیله نفوذ دولت پرتغال در دریای پارس پایان یافت.» (3) پس از بیرون راندن پرتغالیها از خلیجفارس نوبت به هلندیها رسید، البته هلندیها گرچه اهداف استعماری داشتند، اما این کار را بیشتر از طریق امور بازرگانی انجام میدادند و نیروی قهریه آنها کمتر به کار گرفته میشد، هلندیها در سال 1633میلادی (1032) ق یعنی یک سال پس از خروج پرتغالیها، از دولت ایران اجازه تاسیس یک دفتر بازرگانی گرفتند و سپس دفاتری در بندرعباس ایجاد کردند، در زمان شاه عباس، هلندیها که قرارداد مبادله قند با ابریشم را با ایران بسته بودند، در اصفهان نیز دفتر بازرگانی دایر کردند و در سالهای 1641 تا 1642 (1050 تا 1051) قمری یعنی اواخر پادشاهی شاهصفی (1052 ـ 1038) (1643 ـ 1629) در قشم ساکن شدند . همچنین سفیرانی نیز در زمان حکومت شاه عباس دوم (1077 ـ 1052) (1666 ـ 1642) در سال 1062 قمری (1652 میلادی) و 1077 قمری 1666 میلادی به اصفهان فرستادند، کار هلندیها تا سال 1722 برابر سال 1135 قمری که افغانها پایتخت را اشغال کردند، رونق داشت.» (4) آنها پس از آن و هنگامی که با کشته شدن نادرشاه افشار، ایران دچار هرج و مرج شده بود با مذاکره با حکام محلی دست به اقداماتی برای تجدید قدرت اقتصادی خود در خلیجفارس زدند. «آنها که سالها در منطقه خلیجفارس به تجارت مشغول بودند و به مقتضای زمان و اوضاع و احوال در بندرعباس، بوشهر و بصره تجارتخانههایی داشتند، جزیره خارک را برای مقاصد بازرگانی خود مناسب یافتند و در سال 1167 قمری (1752 میلادی) «بارن کنیپ هاوزن» رئیس تجارتخانه هلندی مقیم بصره با مذاکره با امیر نصیر رئیس بندر ریگ، جزیره خارک را با دو کشتی و 50 نفر سرباز متصرف شد و قلعهای در آنجا ساخت.» ... «این آخرین فعالیت هلندیها در خلیجفارس بود زیرا پس از میرنصیر ـ ریاست بندر ریگ به «میرمهنا» رسید و او از هلندیها مالالاجاره جزیره را طلب کرد .... و سرانجام در سال 1179 قمری، میرمهنا قلعه هلندیها را متصرف شد آنها را با وضع ناگواری از جزیره بیرون کرد و حکومت هند شرقی هلند، دیگر در صدد پس گرفتن آنجا برنیامد و مقارن همین احوال هم بساط قدرت و سلطه هلند از صفحه خلیجفارس برافتاد.» (5) هلندیها تا سال 1900 در بوشهر و بصره کنسولگری داشتند.
فرانسویها ـ «فرانسویها نیز از سال 1669 میلادی برابر با (1079 قمری) با اولین کشتی کمپانی (هند فرانسه) مقارن پادشاهی شاه سلیمان صفوی (1105ـ1077) (1649 ـ 1667) میلادی به آبهای خلیجفارس وارد شدند، تعداد 11 سفیر که همگی راهب مسیحی بودند از سال 1674 تا 1739 به عنوان کنسول فرانسه به خلیجفارس آمدند و در بصره اقامت گزیدند، آنها مدت دو قرن در بصره فعالیت (بازرگانی، سیاسی، فرهنگی و دینی) کردند.» ... «فرانسویها در سدههای 17 و 18 مراکز بازرگانی در بندرعباس داشتند ولی با انحلال کمپانی (هند فرانسه) این مراکز از بین رفت» (6) لازم به ذکر است که «فرانسویها در 17 شوال 1271 قمری برابر با دوم ژوئیه 1855 اوائل سلطنت ناصرالدینشاه برای بسط نفوذ خود در خلیجفارس سفیری به نام «بوره» به ایران فرستادند، این سفیر که آمدن او بالاخره با مسئله بحرین ارتباط یافت در مذاکراتی که با اولیای دولت ایران کرد، موفق شد عهدنامهای تجاری و مودتآمیز با دولت ایران ببندد، به موجب فصل هفتم این معاهده که در 27 شوال سال 1271 قمری مطابق با 12 ژوئیه 1855 منعقد شد، دولت فرانسه اجازه یافت علاوه بر آنکه وزیر مختاری در تهران داشته باشد در شهرهای تبریز و بوشهر نیز کنسولگری تاسیس نماید. اجازه تاسیس کنسولگری در بندر بوشهر توفیق بزرگی برای فرانسه بود و بدین ترتیب دولت فرانسه جای پایی برای خود در خلیجفارس باز کرد تا هر زمان بخواهد، ضمن این که ناظر اقدامات سیاسی و اقتصادی انگلیسیهاست بتواند نفوذ سیاسی و اقتصادی خود را هم رفتهرفته به سوی هندوستان توسعه دهد، موسیو «بوره» در نامهای که به وزیر امورخارجه فرانسه نوشته بود متذکر شد: «صدراعظم، به موضوع گرفتاریها و مشکلات پرداخت و معتقد بود مصالح دولت ایران با مخاطراتی شدید و فوری روبرو است و گفت بهتر است قرارداد ما شامل یک فصل دیگری هم باشد که به موجب آن حفظ امنیت خلیجفارس و حمایت از سلطه و حاکمیت دریایی ایران با کشتیهای جنگی فرانسه و قنسول مقیم در بوشهر باشد. اما بوره که عقیده داشت وجود چنین فصلی در آن قرارداد حسادت دولت انگلستان را خواهد برانگیخت، پیشنهاد دولت ایران را نپذیرفت. آنچه از این مذاکرات برمیآید نشان میدهد که دولت ایران از مداخلات بیجای انگلیس در خلیجفارس سخت به جان آمده و خواسته است با دخالت دادن فرانسویها در مسائل خلیجفارس، رقیبی برای انگلیسها بوجود آورد تا شاید از آن میان منافعی عاید دولت ایران شود. میرزا آقاخان نوری اعتمادالدوله صدراعظم در تاریخ 15 ذیقعده 1271 قمری ( 13 اوت 1855) یعنی مقارن با حمله امام مسقط به بندرعباس و حمایت و طرفداری انگلیس از او، نامهای به مسیو بوره نوشت و تمایل دولت ایران را برای بستن قرارداد مودت کامل با دولت فرانسه که بتواند جوابگوی اوضاع و مسائل آنروز دولتین باشد به او اعلام کرد. طرح اولیه این قرارداد شامل 16 فصل ضمیمهنامه صدراعظم ایران شد و به پیوست نامه جهت مسیو بوره فرستاده شد. این طرح که وسیله میرزاآقاخان نوری صدراعظم تهیه شده بود در فصل 15 و 16 راجع به مسائل مربوط به خلیجفارس و جزایر بحرین بود، که در فصل شانزدهم آن در مورد بحرین چنین آمده بود: ...«اگر دولت ایران به منظور مطیع ساختن ساکنان جزایر و بنادر خلیجفارس که به یاغیگری و خودسری میپردازند از دولت فرانسه تقاضای فرستادن کشتیهای جنگی نماید دولت فرانسه حق ندارد از کمک و فرستادن کشتیهای خود مضایقه و خودداری کند، کرایه کشتیها و مخارجی که پیش آید به عهده دولت ایران خواهد بود.» (7) همانطور که گفته شد دولت فرانسه با آن موافقت نکرد. فرانسویها پس از آن نیز همواره خواهان حضور فعال در خلیجفارس بودند ولی بطور کلی حضور فرانسویها در خلیجفارس با اینکه مقاصد استعماری را دنبال میکردند، هیچگاه به ثمر نرسید و آنها به اهداف خود نرسیدند.
روسها: روسها نیز همواره فکر تسلط بر خلیجفارس را در سر میپروراندند و این امر را از وصایای پطر کبیر میدانستند و این در حالی بود که رسیدن آنها به خلیجفارس از طریق راههای آبی بسیار مشکل بود، و بهترین راه را برای این کار تسلط بر ایران میدانستند، و به همین دلیل طی دو جنگ که مدت 11 سال طول کشید، سعی کردند که به هدف خود برسند که گرچه در این دو جنگ پیروز شدند و طبق عهدنامه گلستان و ترکمنچای قسمتهایی از خاک ایران را اشغال کردند ولی هیچگاه نتوانستند، از رود ارس عبور کنند و دریای مازندران نیز همچون ملک مشاع آنها با ایران بود، آنها یک باز نیز در سال 1324 شمسی سعی کردند با ایجاد حکومتی دستنشانده در تبریز تمامی ایالت آذربایجان را اشغال کنند، ولی این تجاوز بیش از یک سال طول نکشید و دوباره به ماورای ارس رانده شدند.
اما به هر حال روسها نیز به رقابت با کشورهای استعمارگر دیگر از آغاز قرن بیستم و اواخر قرن 19 میلادی چند کشتی مسافری و جنگی به خلیجفارس روانه کردند و سپس چند کنسولگری و دفاتر بازرگانی در آنجا گشودند ولی فعالیت روسها در خلیجفارس با وقوع انقلاب اکتبر در سال 1917 برای همیشه پایان یافت.
آلمانها: «اواخر سده نوزدهم بود که آلمانها حریصانه به خلیجفارس روی آوردند، آلمانها میخواستند خط آهن بزرگی از مسیر هامبورگ، استانبول تا بغداد، بصره و کویت بکشند، آلمانها، این طرح را (طرح پانژرمنیست) مینامیدند، اما آنها در این کار موفقیتی بدست نیاوردند، بویژه آنکه ارسال اسباب و لوازم که آنها برای کشیدن خط آهن بغداد (طرح پانژرمنیست)، از طریق سرویس آبی، ماهانه از هامبورگ به بصره میرسید بر اثر وقوع جنگ متوقف شد و در سال 1915 انگلیسیها آلمانیهای را در بنادر ایران توقیف کردند و همه آنها حتی کنسول و دیپلماتهای کنسولگری بوسیله هندیها تحت نظر گفته شدند به حدی که هیچ آلمانی در کرانه خلیجفارس باقی نماند و پرچم آلمان را جمع کردند فقط «واسموس» (wasmuss) کنسول آلمان فرار اختیار کرد و به تنگستانیها پناه برد.
واسموس با ایرانیها به همکاری پرداخت و در تابستان 1915 به انگلیسیها که با روسها و بلژیکیها دوست شده بودند حمله کرد و آنها در بنادر خلیجفارس حضور یافتند.
بلژیکیها: دولت ایران برای کار گمرکات خود از هیاتهای بلژیکی کمک خواست و آنها به همین جهت در بنادر خلیجفارس حضور یافتند و این امر موجب درآمد خوب برای ایران شد «بطوری که در سال 1916 ـ 1915 این سودآوری به 11 میلیون و 400ریال (قران) یعنی یک میلیون و 140 هزار تومان رسید» البته در کار مدیر بلژیکی گمرک همواره با دخالتهای شیخ خرمشهر (شیخ خزعل) اخلال میشد زیرا تا قبل حضور بلژیکیها، کل گمرکات را از طرف دولت در اختیار داشت انگلیسیها نیز دائماً در کار بلژیکیها اخلال میکردند روی هم رفته بلژیکیها در حدود 16 سال کار کردند بزرگترین کار بلژیکیها ایجاد نیروی جدید دریایی ایران بود که از هفت ناوچه گارد ساحلی تشکیل میشد و اداره آنها بوسیله آنها بود این ناوچهها برای دخالت در حوادث احتمالی بنادر سرکشی میکردند و افسران نیروی دریایی بلژیک حدود 5 سال فرماندهی ناو مظفر را به عهده داشتند ولی در آغاز جنگ جهانی اول فرماندهان مذکور ایران را ترک کردند.» (8)
انگلیسیها: «دولت انگلیس نخستین حضور خود را در خلیجفارس در سال 1581 میلادی (989 ق) مصادف با سلطنت شاهمحمدصفوی تجربه کرد آنها با تاسیس کمپانی «انگلیس و ترک ولوان» (کشورهای خاوری مدیترانه) صادرات ابریشم ایران را از طریق بصره، بغداد و حلب به مدیترانه میبردند و این کار را در چشمداشت به هندوستان آغاز کردند. دو سال قبل از آن یعنی در سال 1879 «توماس استفنس» (Thomas Stephens) اولین انگلیسی بود که از راه خلیجفارس به هندوستان سفر کرد در سال 1518 مقارن با حضور کمپانی انگلیس که کار حمل صادرات ابریشم ایران را به عهده داشت. «جان نیوبری» (John neubere) برای اولین بار به ایران و هرمز که در انحصار پرتغالیان بود سفر کرد و اقامتش شش هفته به طول انجامید او در سال 1583 با سه تن بازرگان جسور دیگر به هرمز عزیمت کرد که بوسیله «آلبوکرک» فرماندار پرتغال در هرمز بازداشت شد و آنان را نزد نایبالسلطنه (گوآ) فرستادند و از همان زمان بود انگلیسیها شروع به کار بازرگانی در هندوستان کردند در سال 1600 کمپانی هند شرقی تاسیس شد (البته در اینجا بحث در مورد حضور انگلیسیها در هند مطرح نیست) از آنچه شاردن Chardin نوشته انگلیسیها در سال 1615 برابر با سال 1023 قمری طبق فرمانی اجازه کسب و کار در ایران را گرفتند و دو سال بعد یعنی در سال 1617 اولین مرکز معاملات بازرگانی آنها در اصفهان گشوده شد. این فرمان اجازه میداد تا ناوگان انگلیسیها از طرف فرمانداران بنادر ایران پذیرفته شوند. در سال 1617 (1025 هجری) قراردادی بین شاهعباس و کمپانی هندشرقی منعقد شد و در همین سال انحصار بازرگانی ابریشم ایران به انگلیسها واگذار شد.
انگلیسیها تا سال 1722 که محمودافغان به ایران هجوم آورد در اصفهان فعال بودند و بالاخره پس از مدتی اقامت در بندرعباس در سال 1763 از ایران رفتند. (9)
انگلیسها دوباره از سال 1183 هجری قمری به خلیجفارس آمدند و این بدین ترتیب بود که پس از آنکه در سال 1179 میرمهنا حاکم بندر ریگ هلندیها را از خاک بیرون کرد. چهار سال بعد یعنی «در سال 1183 قمری کریمخان زند برای دفع خودسریهای میرمهنا و اغتشاشهایی که او برپا ساخته بود با کمک کمپانی انگلیسی نیرویی با توپخانه و مهمات کافی به خارک فرستاد و آنجا را متصرف شد و میرمهنا به بصره گریخته و درآنجا به قتل رسید و از این تاریخ انگلیسها به جزیره خارک چشم دوختند و آنچه پس از این زمان در خارک روی داد به مصالح دولت انگلستان بوده است و پس از این تاریخ تا حدود 1220 قمری از وقایع خارک خبری نیست تا در سال 1220 در زمان فتحعلیشاه قاجار که دولت ایران با روسها در حال جنگ بود و قسمتی از قفقاز به وسیله قوای روس اشغال شده بود. انگلیسها در مقابل کمکی که فتحعلی شاه برای استرداد گرجستان از آنها خواسته بود پیشنهاد کردند که دولت ایران، حق مالکیت جزیره خارک را به آنها واگذار ولی فتحعلیشاه پیشنهاد انگلیسها را نپذیرفت و به طرف فرانسویها متمایل شد، بالاخره به جا نیامدن وعدههای فرانسویان که بر اثر تغییر سیاست ناپلئون و برگشتن توجه او از مناطق شرقی پیش آمد، با تحریکات انگلیسها، فتحعلیشاه، نماینده انگلیس را در تهران به حضور پذیرفت» (10) «در سال 1800 سرجان ملکم با فتحعلیشاه مذاکره کرد و برای بازرگانان انگلیسی و هندی قراردادهای بازرگانی بست از سال 1812 به جای کارگزاری بازرگانی یک نماینده سیاسی تشکیل شد و در سال 1814 طبق قرارداد دیگر انگلیسها امتیازات ویژهای گرفتند. در سال 1857 به هنگامی که ایرانیها هرات را تسخیر کردند ناوگان نظامی انگلیس بوشهر را تصرف نمود و تنگستانیها به اتفاق قوای نظامی ایران در مقابل انگلیسها ایستادگی کردند. در سال 1847، 1853، 1856، 1864، 1879 انگلیسها قراردادی با 6تن از امیران کرانههای دزدان دریایی (جواسمیها) (امارات متصالحه) (امارات متحده عربی) بستند که نماینده انگلیسی را به عنوان قاضی مصلح و میانجی برسمیت شناختند و تعهد نمودند که دیگر به هیچ وجه دزدی دریایی، قاچاق و حمل بندگان سیاه نکنند. انگلیسها همچنین در سال 1892 برابر با 1309 با حاکم بحرین نیز که شیخ دست نشانده دولت ایران بود قراردادی امضا کردند و در نتیجه بحرین را عملاً تحتالحمایه خود نمودند.» (11)
«در تاریخ 26 ماه مه 1908 میلادی مطابق با پنجم خرداد 1287 بوسیله انگلیسها (ویلیام ناکس دارسی) نفت مسجد سلیمان استخراج یافت. و تا سال 1914 (30) حلقه چاه در مسجد سلیمان حفر گردید. در 16 آذر 1311 شمسی (27 نوامبر 1932) امتیاز نفت دارسی از طریق ایران لغو شد و قرارداد رسمی بین دو دولت ایران و انگلیس در سال 1933 امضا شد. متاسفانه این قرارداد در مقایسه با قرارداد دارسی زیانهای بیشتری برای ایران داشت (موضوع این مقاله نیست).» (12)
حضور آمریکاییها در خلیجفارس: در سال 1329 با تصویب قانون ملی شدن نفت انگلیسیها از کرانههای خلیجفارس اخراج شدند. و بالاخره تدریجاً قدرت جدیدی بنام آمریکا جایگزین حضور همه کشورها و از جمله آخرین آنها یعنی انگلیس که بعدها از انگلیسها نیز در برتری نظامی سیاسی و اقتصادی خود در منطقه کمک گرفت.
قدرت و نفوذ آمریکا در منطقه خلیجفارس ابتدا از فعالیتهای بازرگانی آغاز شد و با عقد قرارداد کنسرسیوم در هفتم آبان 1333 که شرکتهای بزرگ نفتی آمریکایی در آن حضور داشتند، افزایش یافت.
در سال 1337 شرکت نفت ایران و پان آمریکن تشکیل شد. این شرکت در مجاورت جزیره خارک نخستین موفقیت را در کشف میدان نفتی داریوش در 5 کیلومتری جنوبغربی جزیره خارک بدست آورد و متعاقب آن 7 چاه دیگر در این منطقه کشف گردید.»(13) نفوذ نفتی آمریکا در منطقه خلیجفارس فقط به ایران محدود نبود و در همه مناطق و کشورهای منطقه شروع به فعالیت نموده بود بطوری که «در سال 1934 آمریکا با کمک انگلیسها امتیاز نفت کویت را برای مدت 75 سال گرفتند، در سال 1932 شرکت استاندارد کالیفورنی آمریکایی که در کانادا تثبیت شده بود که حاکمیت انگلیسی داشته باشد در بحرین شروع به کار کرد.» (14)
البته همانطور که گفته شد به تدریج انگلیسها نیز مجدداً به حضور در خلیجفارس در کنار آمریکا و در حاشیه ادامه دادند و «برخلاف آنچه در کتاب سفید وزارت دفاع بریتانیا در سال 1966 آمده بود که بریتانیا هیچ عملیات جنگی عمده را جز با همکاری با همپیمانان برعهده نخواهد گرفت و با اینکه در سال 1968 هارولد ویلسون نخستوزیر انگلستان اعلام کرد که تمام واحدهای نظامی بریتانیا از خلیجفارس خارج خواهند شد ولی بعداً این تصمیم توسط حکومت محافظهکار ادوارد هیث مورد تجدید نظر قرار گرفت و در بحرین و عمان به حضور خود ادامه دادند ...
در سال 1980 دولت بریتانیا گامهای وسیعی برای مداخله نهایی در مناطق مختلف خلیجفارس برداشت و به همین جهت خانم تاچر نخستوزیر انگلیس به انجام اقدامات استعماری متهم شد.
به این ترتیب انگلیس تدریجاً رو به همکاری نظامی با آمریکا، در منطقه خلیجفارس آورد، که بزرگترین مظهر آن همکاری انگلیس با آمریکا با استفاده از فرصت بدست آمده در جریان حمله عراق به کویت بود. انگلستان با استفاده از این فرصت به عنوان پیروز جنگ توانست از مزایای جانبی این همکاری در افزایش حضور نظامی در خلیجفارس و انعقاد قرارداد نظامی و امنیتی با کشورهای عرب منطقه بهرهمند شود و مجموعه 45 هزار نفری بریتانیا در جنگ کویت نشان دهنده گستردگی استقرار نیروهای انگلستان خارج از ناتو و بعد از جنگ جهانی دوم بود ولی به هر حال به رغم این نظامیگری، گستردگی عملیات نظامی خلیجفارس انگلستان به دشت وابسته به تدارکات و حمایت آمریکا بود.» (15)
پینوشتها
1ـ احمد اقتداری، خلیجفارس، تهران، ابنسینا، فروردین ماه 1345، صفحه 115، 116، 117.
2ـ وادالا، خلیجفارس، ترجمه شفیعجوادی، تهران، موسسه جغرافیایی سحالب، 1355، صفحه، 39، 40، 41، 42.
3ـ همان، صفحه 128، 133.
4ـ همان صفحه 45.
5ـ جهانگیر قائممقامی (بحرین و مسائل خلیجفارس)، تهران، اردیبهشت ماه 1341، ص 93، 94.
6ـ وادالا، پیشین، صفحه 46.
7ـ قائممقامی، پیشین، ص 24 تا 26.
8ـ وادالا، پیشین صفحه 56 تا 62.
9ـ همان، صفحه 66 تا 69.
10ـ قائممقامی، پیشین، صفحه 94،95.
11ـ وادالا، پیشین، صفحه 71.
12ـ احمد اقتداری، پیشین، صفحه 206 و 209.
13ـ شرکت ملی نفت ایران، داستان نفت، تهران، شرکتهای عامل نفت ایران، 1347، چاپ سوم صفحه 133.
14ـ احمد اقتداری، پیشین، صفحه 215 و 216.
15ـ دبیرخانه همایش خلیجفارس، مجموعه مقالات سومین همایش علمی خلیج همیشه فارس، تهران، جهاد دانشگاهی، چاپ اول، اردیبهشت ماه 86، مقاله «آینده تحولات خلیجفارس» محمدعلی امامی صفحه 42 تا 43