دیدهبان خلیج فارس
اندر احوالات شیخ خواب زده!
- ديده بان خليج فارس
- نمایش از پنج شنبه, 02 ارديبهشت 1389 11:39
- بازدید: 6283
برگرفته از تابناک
حسام الدین برومند در سرمقاله امروز کیهان نوشت:
کسی که به خواب رفته را می توان با نهیب بیدار کرد، اما کسی که خود را به خواب زده و بیداری را به مصلحت نمی داند، به یقین هشدار نمی پذیرد و پند و اندرز نمی گیرد. باید چشم «خواب زده»ها را از تظاهر به خواب آلودگی پشیمان کرد.
سخنان بی پایه و اساس شیخ عبدالله بن زاید آل نهیان وزیرخارجه امارات که روز سه شنبه حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه در خلیج فارس را به اشغال مناطق عربی توسط رژیم صهیونیستی تشبیه کرده بود! نشان می دهد که «شیخ» در بیداری به خواب رفته و با هوشیاری ژاژ می خاید و یاوه می سراید.
البته وزیر خارجه این کشور کوچک عربی چندی پیش نیز در یک کنفرانس خبری با استقبال از اعمال تحریم ها علیه ایران- که دشمنان از آن طرفی نبسته اند- با تصمیمات ضد ایرانی چند کشور غربی اعلام همراهی کرده بود و دی ماه سال گذشته هم در اظهاراتی چاپلوسانه در دیدار با وزیرخارجه آلمان برنامه صلح آمیز کشورمان را غیرشفاف خوانده بود!
دراین باره طرح نکاتی هرچند مختصر قابل اعتناست:
1- اظهارات جاهلانه و گستاخانه وزیرخارجه امارات درباره عدم مالکیت ایران بر جزایر سه گانه ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک به قدری سخیف و بدون پشتوانه است که مقامات اماراتی - و گاه برخی دیگر از کشورهای عربی- فقط هر چند وقت یکبار آن را مطرح می کنند و عاجز از بیان هرگونه دلیل یا ارائه مدرکی، از آن عبور می نمایند؛ اما بطور مختصر درباره حاکمیت قطعی و بلامنازع ایران باید گفت؛
الف) انبوه اسناد و نقشه های معتبر تاریخی دلالت دارد بر اینکه جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک در مالکیت ایران و جزو لاینفک این سرزمین پهناور است. از جمله می توان به نقشه رسمی و البته مشهور و معروف وزارت جنگ بریتانیا به ابعاد 16 متر در سال 1886 در دوران ملکه ویکتوریا اشاره کرد که توسط وزیر مختار وقت انگلیس به ناصر الدین شاه هدیه داده می شود.
هرچند قصد انگلیسی های زیرک یک هدیه به شاه ایران بوده است اما در این نقشه مالکیت ایران بر جزایر سه گانه آنهم با رنگ مشخصی نشان داده شده است.
ب)موقعیت استراتژیک جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک باعث گردیده است همواره این جزایر ایرانی مورد طمع استثمارگران و استعمارگران زیاده خواه قرار بگیرد و در دوره هایی به اشغال قدرت های چپاولگر درآید، اما به گواهی تاریخ پس از مدتی از اشغال خارج شده و به جایگاه واقعی خود بازگشته است.
به عنوان نمونه با ورود دولت استعمارگر پرتغال به خلیج فارس این جزایر برای مدتی به اشغال پرتغالی ها درآمد ولی در زمان شاه عباس صفوی جزایر سه گانه بازپس گرفته شد.
همچنین گفتنی است؛ در اوایل قرن بیستم (1903م) تا اواسط نیمه دوم آن (1971م) به مدت 68 سال جزیره ابوموسی به اشغال دولت بریتانیا درآمد اما بالاخره در سال 1971 نیروهای ایرانی موفق به بازپس گیری آن شدند و در آنجا استقرار یافتند و پس از آن به گواهی اسناد و شواهد متقن تاریخی و غیرقابل انکار، ایران هیچ گاه مالکیت خود بر جزایر سه گانه را اعراض-اسقاط حق مالکیت- نکرده است.
ج) مقامات اماراتی بر روی یادداشت تفاهم 1971 لندن مانور می دهند و مدعی هستند براساس این تفاهم نامه «ابوموسی» به امارات منتقل شده است.
این در حالی است که در یادداشت تفاهم مزبور نه تنها چنین مسئله ای مطرح نشده است بلکه در آن مقرر می شود پس از خروج نیروهای انگلیسی از جزیره ابوموسی، جزیره به کشوری سپرده شود که سابقاً در تصرف آن بوده است و بدین ترتیب «ابوموسی» به متصرف قانونی آن- ایران- برمی گردد و در تمامی دهه های اخیر در تصرف ایران بوده است که خود دلیلی بر مالکیت ایران است.
د) جالب اینجاست که اماراتی ها بخاطر فقد پشتوانه منطقی و حقوقی برای ادعای واهی خود به نامه فرماندار وقت ایرانی بندر لنگه در سال 1882 به شیخ حمید القاسمی حاکم رأس الخیمه به اصطلاح استناد می کنند.
در این نامه فرماندار وقت بندر لنگه خطاب به حاکم رأس الخیمه به تعارف و از باب ادب و به رسم معمول آن روزگار در نگارش نامه، می نویسد؛ ابوموسی از آن شماست و همینطور بندر لنگه؛ (یعنی در خدمت شما هستیم!) و طرفه آنکه شیوخ اماراتی با حذف جمله آخر که نشان می دهد جمله قبلی فقط یک تعارف بوده است می خواهند از این نامه، سند به اصطلاح حقوقی بسازند و توجیه منطقی بتراشند که «ابوموسی» برای ماست!
ناگفته پیداست که این استدلال بچه گانه ثمره ای برای آنها نداشته و مصداق «بذرافکندن در شوره زار» است.
2- اینکه وزیر خارجه امارات در اظهارات سخیف خود رژیم جعلی و کودک کش صهیونیستی را در کنار ایران اسلامی که به گواه تاریخ در طی سده های اخیر به هیچ کشوری تعدی و تجاوز نکرده است می نشاند بیانگر این نکته قابل تأمل است که برخی از شیوخ منطقه به طور تاریخی فاقد قوه درک صحیح برای تفکیک دوست از دشمن هستند و تفرقه افکنی در جهان اسلام را باید تنها هنر- یا مأموریت- آنها دانست.
جای شگفتی است به جای اینکه وزیر خارجه امارات نسبت به اشغالگری های رژیم جعلی و نامشروع صهیونیستی واکنش نشان دهد و نسبت به توطئه جدید این رژیم در اخراج شهروندان فلسطینی از کرانه باختری موضع بگیرد به ادعای تکراری و واهی در نفی مالکیت قطعی و تاریخی و مستند ایران بر جزایر سه گانه می پردازد!!
در شرایطی که مقامات جنایتکار تل آویو با طرح شوم خود درصدد اخراج ساکنان کرانه باختری هستند و در این راستا تاکنون دهها فلسطینی را از کرانه باختری اخراج کرده اند، این مقام اماراتی بحث جزایر سه گانه را پیش می کشد که بارها ثابت شده است حاکمیت ایران بر این جزایر قطعی و غیر قابل خدشه است. توطئه جدید صهیونیست ها در اخراج شهروندان فلسطینی از کرانه باختری که زندگی دهها هزار نفر از فلسطینیان را تهدید می کند در حالی است که اعراب بصورت یکپارچه- و مثلاً در قالب اتحادیه عرب- نسبت به آن واکنش نشان نداده اند و کماکان بر مواضع انفعالی خود ادامه می دهند و خود را پایبند طرح به اصطلاح صلح عربی می دانند، طرحی که در سال 2002 برای اولین بار از سوی عربستان سعودی- برادر بزرگتر امارات- مطرح شد.
3- همین دست اظهارات و به تبع آن مواضع اشتباه اعراب و درک ناصحیح از شرایط موجود باعث شده است تا اعراب روز به روز ضعیف تر شوند. آنچه توازن را در منطقه حفظ کرده و سبب شده تا دشمن اصلی اعراب- رژیم جعلی صهیونیستی- آنها را نبلعد جمهوری اسلامی ایران و حرکت مقاومت بوده است که آن نیز متکی به ایران و با الهام از انقلاب اسلامی پدید آمده و امروز، عرصه را بر رژیم اشغالگر قدس به شدت تنگ کرده است. وگرنه رژیم صهیونیستی با خوی وحشیانه و افزون طلبانه خود بسیاری از کشورهای عربی را بلعیده بود و آقای شیخ عبدالله بن زاید آل نهیان معلوم نبود امروز کجا بود؟ وزیر خارجه امارات یا...
4- اگر موفقیت های پیاپی و گسترده جمهوری اسلامی طی چند ماه گذشته در حوزه های مختلف اطلاعاتی (دستگیری عبدالمالک ریگی از سویی و آزادی حشمت الله عطارزاده دیپلمات ربوده شده ایرانی در پاکستان از سوی دیگر)، نظامی (آزمایش انواع و اقسام موشک های دوربرد، به آب انداختن ناوشکن جماران، اختراع سامانه دفاع موشکی مشابه اس300 که در رژه روز ارتش قدرت های بیگانه را غافلگیر کرد)، دیپلماسی (ناکام گذاشتن آمریکا و همپیمانانش در جلب حمایت کشورها برای اعمال تحریم ها، برگزاری کنفرانس خلع سلاح و عدم اشاعه در تهران)، و... باعث شده است تا اعراب و از جمله کشور کوچکی چون امارات- که دچار مرگ زودرس اقتصادی شده است- با جهل مرکب گمان ببرند که ایران اسلامی خطری برای آنهاست و در راستای پروژه ایران هراسی و همچنین انحراف افکار عمومی از فجایع و جنایات مشمئزکننده رژیم کودک کش صهیونیستی، اینگونه مواضع و اظهارات را سرلوحه خود قرار دهند؛ بی شک اشتباه را با اشتباه ادامه داده اند چرا که ایران اسلامی نه تنها هیچ گاه کشورهای عربی را تهدید نکرده بلکه بارها و به کرات این اعتقاد خود را اعلام کرده است که توانمندی های تکنولوژیک و ایدئولوژیک ایران متعلق به جهان اسلام است.
بنابراین اظهارات بی مایه و واهی وزیر خارجه امارات را تنها باید در این چارچوب ارزیابی کرد که برخی از شیوخ مرتجع منطقه از هوشیاری و بیداری مردم خود به هراس افتاده اند و بیم آن دارند که این بیداری پرشتاب، اجازه حاکمیت اشرافی و قرون وسطایی آنان بر مردم کشورشان را ندهد. آنها به وضوح می دانند که اقتدار ایران اسلامی، در حمایت از آرامش مردم منطقه و دفاع از تهاجم صهیونیست ها به کار گرفته می شود. اما، چرا در مقابل این واقعیت بارها به اثبات رسیده خود را به خواب زده اند؟ آیا از ایران مقتدر و اسلامی هراس دارند؟ پاسخ این سؤال، منفی است. آنها هراس دارند، اما نه از اقتدار جمهوری اسلامی ایران، بلکه از نقش بیدارکنندگی آن یعنی هراس از بیداری ملت های خویش و مطالبات به یغما رفته آنان.