پنج شنبه, 01ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست یادگارهای فرهنگی و طبیعی سیوند آبرویی که – همزمان با روز جهانی تالاب‌ها – از سد سیوند می‌رود! نمی‌رود؟

سیوند

آبرویی که – همزمان با روز جهانی تالاب‌ها – از سد سیوند می‌رود! نمی‌رود؟

 

برگرفته از مهاربيان‌زايی

 امروز به مناسبت روز جهانی تالاب‌ها در یک همایش کم‌سابقه در دانشگاه شهید بهشتی شرکت کردم و همچنین یک یادداشت را برای دوستان در خبرآن‌لاین فرستادم.
    پیش از آن که از آن همایش و از سعید نبی، حسین آخانی و بهرام حسن‌زاده کیابی عزیز بگویم، دوست دارم یادداشت امروزم را در خبر آن‌لاین بخوانید؛ یادداشتی که به نظرم پاسخی است از سوی دوست آسمانی‌ام به
سکوتی که در اردیبهشت ماه ۸۶ و در اعتراض به آبگیری سد سیوند در مهاربیابان‌زایی رخ داد؛ سدی که اینک کوس رسوایی سازندگانش می‌رود تا کارنامه‌ای سیاه برای آب‌سالاران نابخرد به همراه آورد …
    به زودی و همزمان با
مراسم روز جهانی مقابله با سدسازی در اسفندماه سال جاری، در دو سخنرانی مشروح  در دانشگاه شهید بهشتی تهران و نیز تالار اجتماعات فرهنگسرای ارشاد تنکابن می‌کوشم تا گاف‌های صنعت سدسازی را – به ویژه در دهه‌ی گذشته – بیش از پیش آشکار کنم.
    امآ تا آن زمان بخوانید و بدانید که در سیوند چه ماجرایی رخ داده است و تالاب‌ها چگونه می‌توانستند و هنوز هم می‌توانند بر پایداری سرزمین مقدس مادری بیافزایند:

پایداری سرزمین مادری در گرو استمرار حیات تالاب‌ها

    افرادی که اخیراً از دریاچه‌ی سد بحث‌برانگیز سیوند بازگشته‌اند، شاید هرگز دیدن چنین منظره‌ای را تصور هم نمی‌کردند! اما حقیقت این است که سد سیوند می‌رود تا به سبب وجود یک حفره و آب‌دزدی کم‌سابقه در جدار حوضچه‌ی بالادستش، شرایطی به مراتب تلخ‌تر و شرم‌آورتر از سد لار و سد پانزده خرداد و سد سفیدرود و سد … را تجربه کند.
    راست آن است که اکنون دریاچه‌ی سد سیوند، عملاً خالی است و نه‌تنها نمی‌تواند به کشاورزان سعادت شهری کمکی کند، بلکه خود به شدت محتاج کمک است!
    امّا این همه‌ی ماجرا نیست! هشتاد میلیارد تومان هزینه کردیم تا زمان رسیدن مرگ برای سه تالاب ارزشمند کم‌جان، طشک و بختگان را در پایاب این سد و رودخانه‌های کر و سیوند سرعت بخشیم و هزاران هکتار به اراضی لم‌یزرع استان فارس بیافزاییم. تالاب‌هایی که می‌توانستند با استمرار بخشیدن به حضورشان، هم بالانس رطوبتی منطقه را حفظ کنند و هم به عنوان عاملی مهارکننده در حوزه‌ی فرسایش بادی استان عمل نمایند؛ آن هم استانی که خود با تراز منفی کم‌سابقه‌ای در بیلان آبهای زیرزمینی‌اش دست و پنجه نرم می‌کند.
    اما ما با جانمایی غلط در مکان‌یابی سد و استقرار آن در یک آبرفت درشت‌دانه – موضوعی که دکتر آهنگ کوثر ۱۷ سال قبل از بهره‌برداری از سد سیوند آن را در مقاله‌ای مستند گوشزد کرده بود! – حال با جرثومه‌ای سیمان‌اندود و بی در و پیکر بر ویرانه‌های کهن‌زادبوم‌های تنگه‌ی بلاغی مواجه شده‌ایم که سبب‌ساز شرمندگی بیشتر توان مهندسان آب‌سالار ما را فراهم خواهد آورد و البته روح بلند کوروش بزرگ از این شرمساری طبیعت‌ستیزان نابخرد شاد خواهد شد! نخواهد شد؟
    این مقدمه را گفتم و نوشتم تا توجه خوانندگان گرامی خبرآن‌لاین را به یکی از عملکردهای کمتر آشکار تالاب‌ها؛ این عزیزترین پاره‌های بوم‌سازگان (اکوسیستم)ها – جلب کنم. اگر کانون‌های بحرانی فرسایش بادی چه از منظر کیفیت و چه از منظر کمیت در حال افزایشی معنی‌دار در سرزمین مقدس مادری، ایران عزیز من و تو است؛ یادمان باشد که داریم به دست خود یکی از مهم‌ترین ابزارها و اهرم‌های مهار ریزگردها را در آسمان وطن از میان می‌بریم.
کافی است به یاد بیاوریم تابستانی را که از سر گذراندیم؛ تابستانی که برای نخستین بار در طول ۶۰  سال اخیر، شاهد هجوم ریزگردها و تصرف آسمان ۱۸ استان غربی و مرکزی کشور توسط این ذرات خطرناک کوچک‌تر از دو میکرون بودیم؛ ذراتی که یکی از چشمه‌های تولیدشان را باید ریشه در تالاب‌های خشک‌شده‌ی میان‌رودان (بین‌النهرین) دانست. اما به موازات این نابخردی حیرت‌انگیز که مشترکاً توسط سه کشور همسایه (ترکیه، سوریه و عراق) رخ داد، طرف ایرانی هم بیکار نبود و با احداث سد کرخه و کوشش برای تغییر مسیر رودخانه‌های مرزی غربی کشور و یا برداشت آب از آنها، کوشید تا به سهم خود از این غافله‌ی نابخردی و کوته‌نظری عقب نماند! افزون بر آن، چند چشمه‌ی تولید گرد و خاک جدید در داخل مرزهای خود؛ یعنی در پایاب زاینده‌رود (تالاب گاوخونی)، پایاب هیرمند (هامون )، پایاب قم‌رود (مسیله)، پایاب زرینه رود و سیمینه رود (دریاچه ارومیه) و دشت ارژن و تالاب پریشان آفریدیم.
    کوتاه سخن آن که بیاییم در روز جهانی تالاب‌ها – سیزدهمین روز از یازدهمین ماه سال – دست به دعا برداریم و از خدای مهربان بخواهیم تا برای مسئولین و مدیران کشوری و نیز کشورهای همسایه این دانستگی را نهادینه سازد که: مرگ تالاب‌ها، مساوی خواهد بود با از دست دادن پایداری بوم‌شناختی (اکولوژیک) سرزمین؛ عقوبتی که در صورت رخدادن، با هیچ تمهید مهندسی و هیچ سرمایه‌گذاری میلیاردی هم نمی‌توان ضررهای جبران‌ناپذیرش را جبران کرد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه