سیوند
مرغان آتشین نخستین قربانیان سد سیوند
- سیوند
- نمایش از یکشنبه, 07 آذر 1389 12:28
- بازدید: 4964
برگرفته از تارنمای ایران نامه
مرغان آتشین نخستین قربانیان سد سیوند
دکتر شاهین سپنتا
از هنگامی که ابعاد تکان دهنده آسیب های ناشی از آبگیری سد ویرانگر سیوند برای میراث فرهنگی و طبیعی کشور از سوی کارشناسان به مجریان آن گوشزد شد و با بی اعتنایی کار به دستان رو به رو شد تا امروز که سد ویران گر سیوند در حال آبگیری است و عوارض زیان بار آن کم کم نمایان می شود ، زمان زیادی نمی گذرد.
گزارش های کارشناسی بسیاری که طی دو سه سال اخیر در مورد عوارض ناشی از آبگیری سد سیوند از سوی کارشناسان برجسته کشور و کمیته بین المللی نجات آثار باستانی دشت پاسارگاد منتشر شد همگی حاکی از خطرات جبران ناپذیر سد سیوند برای میراث تاریخی و فرهنگی موجود در منطقه و همچنین زیست بوم آن ناحیه بود. در یکی از این دیدگاه های کارشناسی که دو سال پیش منتشر شد آمده بود « ... با ساخت سد سیوند، بخش کوچک دیگری از آبی که به دریاچههای تشک و بختگان میریخت، از میان خواهد رفت و این دریاچه را با خطر خشکی بیشتر مواجه خواهد ساخت... پس از آبگیری سد سیوند، میزان ورودی آب رودخانه کُر به دریاچه بختگان بسیار اندک و حتی گاهی به صفر میرسد ( مقداری از آب کُر که در گذشته به دلیل سد درودزن کم شده بود )، در نتیجه ورودی آب دریاچه تنها محدود به سیلابهای منطقه ( نیریز، خیر، آباده طشک ، خرامه و ارسنجان ) خواهد شد. به دنبال این رویداد پیوستگی میان دو دریاچه طشک و بختگان از یبن خواهد رفت ( همان گونه که در سالهای خشکسالی از میان میرود ) که نتیجه آن خشک شدن دریاچه بختگان خواهد بود و اندکی پس از آن دریاچه طشک هم به خاموشی فرو خواهد رفت. چرا که هم اکنون شوری دریاچه طشک به 1200 واحد رسیده است که حدود 4 برابر سالهای پرآب گذشته میباشد. آن گاه است که فاجعه زیست محیطی برای نیریز رخ خواهد داد. چاههای پیرامون دریاچه، نخست شور ( همان گونه که برخی از آنها هم اکنون شدهاند ) و پس از آن تلخ خواهند شد (یعنی زه دریاچه را خواهند کشید ) که دیگر نه تنها کوچک ترین سودی برای کشاورزی نخواهد داشت بلکه باعث ناباروری زمینهای کشاورزی در آینده خواهد شد که گاهی برای بازیافت دوباره آنها چندین ده سال لازم است. از سوی دیگر با خشکی دریاچه، دیگر بخار آبی از دریاچه برنخواهد خواست و در نتیجه محصولات کوهی نیریز ( به ویژه انجیر و بادام ) به شدت کاهش خواهد یافت. روی دیگر فاجعه، زمینهای شورهزار کف دریاچه خواهد بود که با وزش هر نسیمی، نمک ها همچون پردهای بر روی زمینهای کشاورزی کشیده خواهند شد و حتی اگر آبی از چشمهسارها برای زمینها باقی مانده باشد دیگر زمینهای شورهزار استعداد چندانی برای شکوفایی نخواهند داشت. گذشته از این، نمک های بادآورده برای تندرستی انسانهای ساکن در شهرستان و جانوران اهلی و وحشی هم زیانآور خواهد بود و بیماریهای پوستی، ریوی و چشمی افزایش خواهند یافت.با خشک شدن دریاچه نیریز، پرندگان مهاجر و کوچ کننده هم دیگر به سوی نیریز نیامده، در نتیجه اکوسیستم بهم خورده و کویر به معنای حقیقی آن واقعیت تلخی در منطقه به عنوان مهمان ناخوانده پیدا خواهد کرد... »
شوربختانه امروز آن پیش بینی ها در کوتاه ترین زمان به وقوع پیوسته است و خبرهای دهشتناک منتشر شده از آخرین وضعیت محیط زیست حکایت از آن دارد که سد ویران گر سیوند نخستین قربانیان خود را از میان پرندگان زیبایی که میهمان تالاب از نفس افتاده بختگان بودند ، گرفت و دسته های زیادی از فلامینگو ( در زبان فارسی مرغ آتشین و مرغ آتشی و مرغ حسینی نیز نامیده شده اند ) تشنه لب و مظلوم در این برهوت خرد در سرزمین ما جان باخته اند. در این مورد اداره کل حفاظت محیط زیست استان فارس اعلام کرد: « به علت کم شدن حجم آب دریاچه بختگان در نیریز، یک فاجعه زیست محیطی در این منطقه در حال شکل گیری است... دو هزار جوجه فلامینگو در این دریاچه به علت خشکی آب دریاچه تلف شده است و 2 هزار و 500 قطعه جوجه فلامینگو دیگر نیز در آستانه مرگ قرار دارند. جوجه فلامینگوها که معمولا در فصول گرم در این دریاچه میمانند، اکنون در نمک زارهای حاشیه دریاچه بختگان سرگردانند و با مرگ دست و پنجه نرم میکنند. علت خشک شدن آب دریاچه بختگان و نابودی فلامینگوها، کم آبی ناشی از احداث سد در بالادست این دریاچه اعلام شده است. »
یاری رسانان پرندگان درمانده در شوره زار را جمع می کنند
یک دریاچه آب را از آنها گرفته ایم و حالا یک بطری آب به آن ها هدیه می دهیم
پیکر نمک اندود جوجه های مرغان آتشین در نمکزار بختگان ( دریاچه دیروز )
همچنین مهندس ظهرابی، معاون محیط زیست طبیعی استان فارس نیز پیامدهای اقتصادی و اجتماعی این بحران را افت سفرههای زیرزمینی منطقه و شورشدن سفرههای آب شیرین دانست و یاد آور شد : ادامه این روند علاوه بر تبعات فاجعهبار بر روی گونههای حیات وحش منطقه، باعث نابودی قریبالوقوع کشاورزی در حاشیه این تالاب میشود. اداره کل حفاظت محیطزیست استان فارس نیز با اشاره به شرایط بحرانی زیستگاههای طبیعی منطقه و همچنین شورشدن چاههای آب شرب و کشاورزی روستاهای پیرامون دریاچه بختگان، چاره کار را در بازشدن دریچه سدهای بالادست دانسته است.
امروز همه می دانیم که وزارت نیرو به بهانه افزایش سطح زیر کشت و تولید بیشتر برای کشاورزان منطقه با پشتیبانی خود و تطمیع برخی از مسئولان محلی ، به کندن زهکش هایی در دشت کربال خرامه و حاشیه شمال شرقی دریاچهی طشک پرداخته و آب شیرین تالاب را زهکشی نمود . اما از کشت و کار در این زمین ها نیز خبری نشد و در حقیقت به جای افزایش سطح زمین های زیر کشت به وسعت سطح زمین های شوره زار افزوده شد. همچنین روشن است که احداث سدهای « درودزن » ، « ملاصدرا » و « سیوند » نیز مهم ترین عامل خشکی دریاچه بختگان به شمار می رود، اما دانستن به تنهایی دردی را از ما درمان نمی کند . آن چه طی روزهای گذشته اتفاق افتاده است بروز نخستین علایم هشدار دهنده نسبت به آسیب های گسترده ای است که در آینده نزدیک گریبان میراث طبیعی و فرهنگی ما را خواهد گرفت. در این مورد گروه مهندسین مشاور تاک سبز برآورد نموده است که با آبگیری کامل سد های یاد شده در بالادست حوضه آبخیز بختگان، در عمل حقابه دریاچهها از رودخانههای کر و سیوند به شدت کاسته شده و دریاچههای فوق در معرض نیستی کامل واقع می شوند. نگرانکنندهتر آن که پیشبینی میشود در صورت خشک شدن دریاچهها علاوه بر نابودی یک دریاچه با ثبت جهانی، آثار زیست محیطی این پدیده شوم، کانونهای جمعیتی اطراف، به خصوص آباده طشک را به شدت تحت تأثیر قرار داده و آثار سوء آن تمام عرصه را در برگیرد. خشک شدن دریاچههای طشک و بختگان فقط به معنی از بین رفتن زیستگاه پرندگان در یک ناحیه از کشور نیست، بلکه از بین رفتن این دریاچهها، یعنی افزوده شدن سطحی در حدود ۱۲۵ هزار هکتار ( بیش از دو برابر مساحت کشور سنگاپور ) بر سطح کویرهای ایران و تشدید روند بیابانی شدن زمین ها در یکی از با ارزشترین زیستگاههای کشور. در بخشی از گزارش گروه مشاوران تاک سبز مربوط به طرح تفصیلی مدیریت زیستمحیطی پارک ملی بختگان میخوانیم: «... ما سدهایی را احداث میکنیم که عواقب زیستمحیطی شدیدی را برای پائیندست در پی خواهند داشت … در واقع شرایط این دریاچه در وضعیت کنونی، بیشباهت به دریاچه نمک قم در ازمنه گذشته نیست. این دریاچه در منتهیالیه حوضهی زهکشی رودخانههای کرج و جاجرود واقع شده و تمام جریانات این دو رودخانه به آن منتهی میشد. امّا حضور قارچگونهی شهر تهران و نیاز شدید به تأمین آب، سبب شد تا با احداث سدهای کرج، لتیان، لار و اخیراً ماملو از یک طرف و گسترش اراضی کشاورزی و برداشت آب از رودخانهها، امروزه دیگر تقریباً این دریاچه به پوستهی نمکی خشک در تمام فصول تبدیل شود. تجارب بینالمللی نیز در این خصوص بسیار است و طرحهای آبی در حوضهی دریاچهی آرال و عواقب زیستمحیطی آن در کشور شوروی سابق میتواند عبرت خوبی برای مقایسه باشد»*
به نظر شما امروز چه باید کرد ؟ آیا باید بنشینیم و شاهد مرگ تدریجی گونه های ارزشمند جانوری و گیاهی و تخریب میراث تاریخی و از میان رفتن منابع حیاتی کشور به دنبال آبگیری این سد های بی خاصیت باشیم؟ اگر چنین است ، دیر نخواهد بود روزی که « آن روز مبادا » بیاید و گزارش های تخریب آثار تاریخی منطقه به دنبال رطوبت ناشی از سد سیوند و ویرانی کامل میراث ارزشمند منطقه از رسانه های گروهی پخش شود و آن هنگام به راستی کاری جز سوگواری ملی برای آن چه که از کف داده ایم از دستمان برخواهد آمد؟
--------------------------
*برای آگاهی بیشتر به تارنماهای « مهاربیابان زایی » ، دیده بان زمین » و « دوستداران حیوانات و محیط زیست » نگاه کنید.