نامآوران ایرانی
دکتر محمد معین،خالق فرهنگ معین ـ 4 - به روایت زرینکوب
- بزرگان
- نمایش از شنبه, 27 آبان 1391 17:33
- بازدید: 4278
برگرفته از روزنامه اطلاعات
نسترنملایی
جای افسوس است که آن شیوه انتقادی که در تصحیح برهان قاطع به کار رفت به همان حواشی و اضافات برهان محدود ماند و در این فرهنگ معین – که شاهکار راستین لغتنویسی او در زبان فارسی است – دنبال نشد. اما فرهنگ معین، در واقع برای پاسخگویی به نیازهای جاری و روزانه فارسی زبانان تألیف شد و البته نمیتوان نوع فرهنگ آکسفورد یا لغت امیل لیتره و آکادمی فرانسه را از آن انتظار داشت.
معهذا فرهنگ معین یک جای خالی را – که نقص بزرگی برای فرهنگ و ادب امروز ما بود – پر کرد و از این حیث، دکتر معین که سلامت وجود و شاید حیاتش را در سر این کار گذاشت حق بزرگی بر فرهنگ امروز ما دارد. بر این کار عظیم او هم که متأسفانه خودش مجال اتمام آن را نیافت البته در گوشه و کنار ایرادهایی شد چرا که وقتی یک بنای بزرگ بهوجود میآید کاری هم برای بیکارهها پیدا میشود. شاید قسمتی از این ایرادها هم برکتاب وارد بود. اما کدام کاری هست که ضعف و محدودیت انسان جایی برای ایراد در آن باقی نگذاشته باشد؟ به علاوه، کار یک فرهنگ زبان فارسی با این وسعت و در این مدت محدود، در حد طاقت و توان یک تن نبود و هر کس دیگر هم میخواست یک تنه، چنانکاری را تعهد کند ممکن نبود آن را با دقت و کمالی بیشتر، انجام دهد و عاری از ملامت باقی بماند. با وجود آنکه نیاز ما، به لغت نامههای دیگر – خاصه لغتنامههای مبنی براشتقاق، و لغت نامههای مبتنی بر شواهد تاریخی – هنوز باقی است، فرهنگ معین تا مدتهای دراز برای رفع نیازهای روزانه و جاری فارسی زبانان، کافی خواهد بود.
بدون شک زندگی استاد معین، اگر هم هیچ حاصل علمی دیگری جز همین کتاب نمیداشت باز یک زندگی سرشار و پربار به شمار میآمد. معهذا زندگی او به رغم آنکه بالنسبه کوتاه بود، ثمرهای ارزندة فرهنگی دیگر هم داشت و در بین آنها، نقشی که او در تربیت یک دو نسل از محققان امروز ما داشت کم اهمیت نیست. اما زندگی خود او – تا وقتی زندگی خود او بود - یک شوق و نشاط پایان ناپذیر و فزاینده ذوقی و عقلی بود – با لذتهای خاص خویش.
معینِ فرهنگ
عبدالحسین زرینکوب
حق بزرگی که دکتر معین بر ادب امروز ایران دارد به خاطر فرهنگ پرارج اوست: فرهنگ معین؛ اما او در عین حال، هم به عنوان استاد و معلم شایستة بزرگداشت ماست، هم به عنوان پژوهنده نستوه، معلم، محقق، و لغتنویس که سه بعد عمده شخصیت دکتر معین را تشکیل میدهد و حوصله و پشتکار بیمانندش برجستگی خاصی به این ابعاد وجودی او میبخشد که آنها را بیشتر نمایان میکند.
در آنچه به کار معلمی مربوط است دکتر معین عشق و شوری واقعی داشت. استادی بود دقیق، نجیب و پرکار که به تدریس هم عشق واقعی میورزید. از کسانی نبود که مافوق مقام علم مرتبهای بشناسند و برای نیل بدان احیاناً راضی شوند دانش و آزادگی خود را فدا کنند. معین در کار معلمی احساس مسئولیت واقعی میکرد و دائم میکوشید تا از راه مطالعه و تحقیق مستمر، افق دانش و تجربه خود را توسعه بخشد. با شور و علاقهای که او به کار معلمی داشت، از همان آغاز کار که کتابی در باب روانشناسی تربیتی ترجمه و نشر کرد، پیدا بود که در وجود او به زودی از یک معلم جوینده و بی آرام یک محقق پرکار و هوشمند ولادت خواهد یافت. وقتی یه دانشگاه آمد، در درس خود که تفسیر و تحلیل متون بود، تقریباً تمام وقتِ کلاس را صرف توضیح نکات دستوری، بیان صنایع لفظی و معنوی، طرح مسائل لغوی و حل اشارات و مشکلات مربوط به علوم و فنون مختلف(که در متن مورد بحث آمده بود) میکرد. شوق وعلاقة او به بحث و تحقیق به او اجازه نمیداد یک لحظه هم از جستجو و گفتوگو در این مباحث باز ایستد. مع هذا در این کار، از نقد و مناقشه در آنچه نویسندة متن مطرح میکرد، جز تا آنجا که مربوط به اعلام، کتابها، و سنین حوادث بود غالباً اجتناب داشت و گویی تجاوز از این محدودة تفسیرهای لغوی و فنی را خروج از بیطرفی یک استاد یا عدول از واقعنگری یک محقق مییافت.
همین نکته، درس او را گهگاه تا حدی خشک و بیروح جلوه میداد اما این شیوة خاص او بود و همین طرز تلقی از تدریس متن بود که از او یک محقق متون یک لغتشناس برجسته ساخت. با این همه، این اشتغال به متن و لغت و دستور هم او را به کلی از عشق به زیبایی و هنر مانع نمیشد. خود او تاحدی قریحه شاعری داشت، نسبت به شاعران بزرگ خاصه حافظ و مولوی علاقه میورزید و در همان شیوه قدما شعر هم میگفت، حتی قصهای هم تحت عنوان «ستارة ناهید» به نظم و نثر نگاشته بود.
اگر جلوه این ذوق و قریحه، کلاس درس او را شور و هیجانی نمیداد، بیشتر از آن رو بود که دوست نداشت کلاس درسش از صورت یک مجلس علم به گونة یک مجلس انس دربیاید. از کسانی نبود که در مجلس درس دائم از احوال و خاطرات شخصی حرف میرانند و وقت کلاس را با ستایش کردن از خویش یا نکوهش کردن از دیگران تلف میکنند. از هر آنچه محیط کلاس را به وضعی تبدیل میکرد که بیطرف ماندن را برای استاد دشوار میساخت، غالباً پرهیز داشت. حتی کسانی را که در بیرون از کلاس با نظر دوستی مینگریست، در کلاس جز به چشم دانشجو نمیدید. این شیوه، او را در نظر شاگردانش تجسم یک استاد واقعاً بیطرف نشان میداد و با رفتاری که شایسته یک محقق راستین بود.در واقع محققی که در اندرون او بود، از همین خصلت بیطرفی او مایه حیات میگرفت و از همین سعی او در تکیه کردن بر واقعیتهای صرف ـ بدون تفسیر و بدون هیجان ـ در آثار تحقیقی او از کتاب «حافظ شیرین سخن» گرفته تا «مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی» هدف عمده نویسنده گردآوری واقعیات پراکنده است، ونقل عین عبارات و اقوال.
این شیوه که در آن روزها نزد تعدادی دیگر از محققان ما نیز معمول بود، در نزد دکتر معین ظاهراً بیشتر به خاطر اجتناب او بود از درگیر شدن با پیشداوریهای بیاساس و تعصبآمیز. در نزد بعضی شرقشناسان هم مکتب فلسفی اگوست کنت و شیوه تاریخنگاری فون رانکه آنها را به الزام درنقل واقعیات، بدون تفسیرهای دور و دراز، جایی داشت، و این امر هم از عواملی بود که دانسته یا ندانسته در ذهن محققان ایرانی آن ایام تأثیر داشت.
دکتر زرین کوب : این شیوه تحقیق، دکتر معین رامتوجه دو نکته اساسی دیگر کرد که بعدها خط سیر او را در کار علمی مشخص داشت: یکی آنکه اسناد و مدارک میبایست قبل از هر چیز از لحاظ صحت متون نقادی شوند تا بتوان بر آنها اعتماد کرد و دیگر این که مفهوم دقیق محتویات این اسناد بایستی به کمک غور در لغت و تأمل و استقصا در استعمال قدما به دقت معلوم گردد تا نقد و قضاوت درباره آنها به استنباطهای نادرست منجر نشود. توجه به این دو نکته، استاد معین را که مرد تحقیق بود از یک سو در خط نقد و تصحیح متون انداخت و از سوی دیگر متوجه لغت و دستور زبان کرد، و همین دو رشته بود که مسیر عمده مطالعات او را در تمام دوران فعالیت علمی و دانشگاهیاش تعیین کرد. از اینرو اگر بعد از توجه به این دو نکته، قسمت عمدهای از مقالات و تحقیقات او وقف جستجو در مباحث لغوی و دستوری یا صرف بررسی در چاپ متون کهنه و رفع دشواریهای آنها شد، جای تعجب نیست. در واقع برخی از این گونه مقالات او گاه بحث لغوی مفصلی در باب یک عبارت قابوسنامه یا سفرنامه است، و گاه بررسی دور و درازی در باب ویژگیهای یک قصیده رودکی یا منوچهری. پارهای مقالاتش مجموعههایی دقیق از لغات و ترکیبات نادر یا مهجور فارسی است که با حوصله و دقتی بیمانند از جایجای نسخههای خطی یا چاپی استخراج شده است: لغات فارسی در آثار ابنسینا، فواید لغوی در کتاب الجماهیر بیرونی، لغات فارسی در آثار خواجهنصیرطوسی و جز آنها. پارهای دیگر بحثهایی است طولانی و شکیبآزمای، درباره ترکیبهایی چون آیینه سکندر، جام جهاننما، طرفۀ بغداد و طرار بصره، لغات مربوط به آیین مسیح در شعر خاقانی، لغات فارسی و پهلوی در حکمت اشراق، و عدد هفت در ادبیات فارسی.
معین به روایت دکتر شهیدی
شافعی دربارۀ نعمان بن ثابت گفته است «مردم همه در فقه عیال ابوحنیفهاند». شاید فِرق اسلامی به خاطر دریافتهای خاص مذهبی خود بر این قول متفق نباشند، ولی اطمینان دارم اگر بگویند همه آنان که در بیست سال اخیر با لغت فارسی سروکار داشتهاند به نحوی از کوششهای دکتر محمد معین بهرهمند گشتهاند، کسی اعتراض نکند.
بیست سال مداوم و ده سال متفرق یعنی بیش از نیم عمر پربرکت خود را صرف تحقیق و تتبع در لغت فارسی کرد. پنج مجلد برهان قاطع و چهار مجلد فرهنگ فارسی به گفتۀ نظامی عروضی بر این دعوی دو شاهد عدلاند و دو گواه راست و پشت جلد یک صد و سه جزء لغتنامه که در ده هزار و پانصد صفحه به قطع سه ستونی بزرگ چاپ شده است، و جملۀ «زیرنظر دکتر محمدمعین» بر آن دیده میشود سندی دیگر بر صحت این ادعاست.
دکتر معین درسال 1325 طبق تصمیم هیأت رئیسه مجلس شورای ملی مأمور همکاری با علامۀ دهخدا در تدوین لغتنامه گردید و از آن تاریخ تا پایان سال 1334 ـ سال مرگ آن مرحوم ـ پیوند خود را از دهخدا و لغت نامه نگسست. و پس از مرگ دهخدا مسئولیت ادارۀ کار را به عهده گرفت و تا نهم آذر ماه 1345، روزی که تَف سَموم دوزخی مرگ بر این چراغ تابان وزید و سرانجام خاموشش ساخت، با علاقهای سرشار و پشتکاری کم مانند، که تنها میتوان در دل و توان سالکان راه علم، آن هم به ندرت، نشانۀ آن رای یافت، این رسالت علمی را ادا کرد. اما لغت نامه ـ «و ما ادریک ما لغتنامه!» شاید هنوز هم بسیاری از آشنایان این اثر عظیم و حتی آنان که بدان مراجعه کرده و به نحوی از مطالب این کتاب برخوردار شدهاند، تصور فرمایند کار اعضای این سازمان و سرپرست آن دکتر محمد معین این بوده است که مطالب منظم شده و آماده گردیدۀ علامه دهخدا را به مطبعه بفرستند و تنها رنج آنان تصحیح مطبعی این مطالب است. ولی اگر همگان بدانند که از اسفند 1325 ـ روزی که مجلس شورای ملی متعهد طبع لغتنامه گردید ـ مواد آن، جز دو مجلد آ ـ ابوسعد و ابوسعد ـ اثبات، ورقهای کوچکی به قطع شش در چهار سانتی متری بیش نبود که تنها یک کلمه یا یک بیت بر آن نوشته بودند، آن گاه استادان و فاضلانی چند با مراجعه به دهها کتاب و صرف ساعتها وقت معنی لغتی را روشن یا شرح حال بزرگی را آماده میساختند و پس از عرض بر علامه دهخدا و تصویب او برای چاپ میفرستادند. اگر این مقدمات در نظر گرفته شود، میتوان دربارۀ دکتر محمدمعین و جهاد علمی او بحق داوری کرد. دکتر معین در طول مدت بیست سال همکاری با مرحوم دهخدا و یا سرپرستی لغتنامه، هفتصد صفحه از مطالب این کتاب را شخصاً تألیف کرد و بیش از نه هزار صفحه از مطالب مؤلفان دیگر را بررسی و جرح و تعدیل نمود. هنگامی که مرحوم دهخدا در قید حیات بود و کار لغت نامه در منزل شخصی ایشان در خیابان ایرانشهر انجام میشد گروهی با استعدادهای مختلف و درجۀ معلومات متفاوت در خانۀ او به کار مشغول بودند، و هریک بر حسب طاقت علمی وظیفهای داشتند. اواسط سال 1328 بنده افتخار پیوستن به این جمع مقدس علمی را یافت و از همان روز آشنایی من با دکتر معین آغاز گردید و بین ما پیوستگی پیدا شد و روزبهروز محکمتر گشت. آن روزها دکتر معین مطالب حرف الف از کلمۀ اختیار به بعد را تألیف میکرد و مانند دیگر مؤلفان مطالب آمادۀ شدۀ خود را بر دهخدا میخواند. اندکاندک میدیدم اعتماد و وثاقت مرحوم دهخدا بدو افزون میشود تا آن جا که بسیاری از تذکرهای وی را دربارۀ چگونگی تألیف اثر عظیم خویش میپذیرفت و به کار میبست.
از سال 1332 به بعد وضع جسمی دهخدا دگرگون شد و ضعف و خستگی بدو راه یافت. دیگر نمیتوانست مانند سالهای پیش روزی هشت ساعت تمام صبح و عصر کار کند. در همین سالها بود که نظارت و برررسی مطالب بعض مجلدات را به دکتر معین واگذار کرد. از آغاز سال 1334 دهخدا دچار آن چنان بیماری شد که گاه دو یا چند روز ملاقات او ممکن نبود و دکتر معین بر کار مؤلفان نظارت کامل یافت. در همین روزها مرحوم دهخدا وصیتنامۀ خود را بر روی پشت جلد جعبه سیگار خویش نوشت که در مقدمۀ لغت نامه و مطبوعات چاپ شده است و شاید بیشتر آقایان آن را ملاحظه فرمودهاند.