نامآوران ایرانی
دکتر محمد معین؛خالق فرهنگ معین ـ3 - دو نسخه خطی
- بزرگان
- نمایش از سه شنبه, 16 آبان 1391 11:20
- بازدید: 4169
برگرفته از روزنامه اطلاعات
نسترن ملایی
هانری کوربن، خاورشناس فرانسوی، در مصاحبهای دربارة معین میگوید: مسیو معین دوست قدیمی و نازنین من بود. او بیتردید از انسانهای جانشینناپذیر ایرانی است. خدمت او به فرهنگ ایران به راستی فراموش ناشدنی است. سالها پیش وقتی به ایران آمدم ـ و آن زمان کسی در جریان کارهای من نبود ـ معین اکثر اوقات را با من و در کنار من بود. وقتی قرار شد رسالة محرکهای زرتشتی در فلسفة سهروردی به زبان فارسی ترجمه شود و مترجم نتوانست آن را کمال و تمام به زبان فارسی برگرداند، معین خیلی عصبانی شد. یادم هست، توی درشکه نشسته بودیم که یکباره معین مترجمِ رساله را توی یکی از خیابانهای تهران، که حالا یادم نیست کدام خیابان، دید، از درشکه بیرون پرید و همانجا از مترجم گله و شکایت کرد که چرا کار را نیمه تمام باقی گذاشته است. بله، واقعاً بگویم که معین تعصب خاصی نسبت به کارهای من داشت و این صرفاً ناشی از محبتها و علاقههای متقابل ما بود. من هیچ وقت و هیچگاه دوستیهای بزرگوارانة او را فراموش نمیکنم. یادش به خیر باد.
معین جدیترین مردی بود که در زندگی و دوران تحصیل دانشگاهی خود دیدم و، اگر نه چنین بود، فراهم آوردن این همه آثار گرانمایه آیا امکانپذیر بود؟
خوب به یاد دارم که، در آخرین روزهای سلامت خویش، یک روز به منزل یکی از دانشمندان بزرگ و اساتیدی که او نیز در راه و رسم خویش مردی یگانه است آمده بود. نواری از نوای نیای که درویشان بر سر گور مولانا جلالالدین در قونیه نواختهاند در آنجا بود، گفتند بشنویم و همه موافقت کردند. در فاصلة کوتاهی که آن نی نواخته میشد، دیدم و دقت کردم که معین میکوشید تا، ضمن لذت بردن از نوای آن نی، کار اصلی خود را نیز، که یادداشت برداشتن از کتابی بود، ادامه دهد. از هرگونه فرصتی برای کمال بخشیدن به طرح بزرگی که برای فرهنگ زبان فارسی پیش چشم داشت استفاده میکرد.
یک روز برای خداحافظی رفتم پیشش، عازم فرنگ بودم. خوشحال بود که فرهنگش درآمده و غمگین که تنی چند بر آن خرده گرفتهاند.
دستم را گرفت و برد توی اتاقی که فیشهای فرهنگ را در آنجا جمع کرده بود، با چه حوصلهای؛ و چه ذوقی داشت که، اگر عمری باشد، فرهنگ متوسط و بعد فرهنگ بزرگ را هم چاپ خواهد کرد.
نشانی دو نسخة خطی فرهنگ در کتابخانة ملی فرانسه را به من داد که اگر فرصت کردم مشخصات دقیقتری از آنها را برایش بنویسم تا نسبت به تهیة عکس آنها اقدام کند.
آن روز از او پرسیدم: استاد، چرا آنقدر در دنیای لغت غوطه میخورید؟ دنیاهای دیگری هم هست. آزرده نگاهی کرد و گفت: خیلی خواستهاند مرا به آن دنیاها ببرند، بزمی ساختهاند، منقل و گرد آوردهاند، خواستهاند که من هم آنطور باشم. اما، آقای الهی، من خودم را وقف مردم و خدمت به مردم کردهام. خیلی مقامها را دو دستی برایم آوردهاند اما من دنبال کار خودم هستم. شما نمیدانید که ما چقدر به فرهنگ فارسی بدهکاریم.
بعد افسوس خورد برای پروفسوری که آلودهاش کردهاند. این عین جملة او است که گفت: این مرد را اگر به مخدرات و مخمرات آلوده نکرده بودند بوعلیسینای زمانه بود.
ذبیحالله صفا بر این باور است که: معین مردی بوده است به تمام معنی فاضل و دانشمند، که عشق میورزید به دانش. عشق ورزیدن کار خیلی سادهای است. خیلی افراد ممکن است عاشق خیلی چیزها باشند ولی همت دنبال کردن عشق خود را نداشته باشند، چون عاشق بودن کار سختی نیست، اما اشکال در دنبال کردن عشق است. همت لازم است. معین تنها عاشق علم نبود بلکه مرد باهمتی بود که دنبال عشق خود رفت. از خیلی کارها در زندگانی صرفنظر کرد و رفت دنبال آنچه میخواست.
کار معین از چه لحاظ مهم بود و چرا ما او را به عنوان ادیبی بلند مقام و بلندمرتبه قبول داریم و از آثارش استفاده میکنیم؟ اهمیت کار معین در درجة اول در این است که دقیق است، در نهایت دقت؛ دقیق است به معنی واقعی کلمه و این مطلبی است که در ادبیات بسیار مهم است. ما ادبیات چند هزار ساله داریم که این ادبیات و تمام اجزای این ادبیات وسیع هیچ وقت به صورت دقیق علمی مورد مطالعه قرار نگرفته است مگر در این چند دهة اخیر. پیش از این، ادیبان بزرگ داشتیم، شاعران بسیار بلند مقام و نویسندگان بسیار خوب داشتیم، اما کار در آثار ادبی، به آن صورتی که امروز معمول است، معمول نبود. طبعاً این آثار به دقت مورد مطالعه قرار نگرفت و مطالب مربوط به آنها تدوین نشد، چنانکه هنوز هم قسمت زیادی از آن تدوین نشده است. کار دربارة آثار ادبی دو نوع است: یکی آن نوع که فقط اتکای به محفوظات است و نوشتن مطالبی که مبتنی است بر محفوظات انسانی. بعضی از قدمای ما چنین میکردند. حافظة انسانی خطاکار است. اتکا بر حافظه در کار علم جنایت است. حافظه بسیار خوب است فقط برای کمک، عصایی است برای راه رفتن، ولی راه رفتن با عصای خالی انجام نمیشود. راه رفتن روی قوایم محکم انجام میشود و عصا کمکی است برای آن قوایم محکم. اتکا بر حافظه راهی برای اطلاع از مسائل ادبی است ولی راه خطرناک منجر به خطا، اما راه دیگری هست و آن اتکای بر اطلاعات مکتوب دقیقی است که انسان حتی در مورد علم به مطلبی، در مورد علمِ واقعی و صریح و روشن به مطلبی، از آن صرفنظر نکند. این سخن میرزا محمدخان قزوینی است که میفرمود: هر وقت خواستی «بسمالله الرحمن الرحیم» را بنویسی دوباره به قرآن مراجعه کن. چرا، برای اینکه ممکن است انسان اشتباه کند. درست میگفت، در تحقیق ادبی، این نکتهای است که باید از او غافل نبود.معین این چنین بود، مثلاً برای «بسمالله الرحمن الرحیم»، با اینکه میدانست چطور مینویسند، با اینکه یاد گرفته بود، با اینکه ده هزار مرتبه هم نوشته بود، باز ممکن بود مراجعه کند که مبادا اشتباه بشود، مبادا آنچه نقل میکند درست نباشد و این خاصیت یک عالم است. عالم وقتی چنین بود،شما کتابش را بگیرید بگذارید زیر بغل، هر وقت که گیر افتادید با کمال اطمینان صفحه را باز کنید، آنچه نوشته است درست است و شک نداشته باشید. اما عالم، اگر فقط متکی بر حافظه بود، آن وقت احتیاط کنید. ممکن است حرف او درست باشد، انشاءالله نود و نه و نیم درصد درست است، ولی ممکن است نیم درصد اشتباه باشد. آن وقت باید از آن اشتباه پرهیز کرد.این دقت اولین وجهة اهمیت آثار معین است که باید به آن توجه کرد. معین از سجایای عالی انسانی و از خصوصیات ممتاز دیگری نیز برخوردار بود که جا دارد شیوههای وی از هر نظر سرمشق پژوهشگران دیگر قرار گیرد. امروز هر کسی که با الفبای تحقیق آشنا باشد میداند که در عصر ما به تنهایی و بدون یاری دیگران نمیتوان از عهدة کارهای عظیم علمی برآمد و از خود آثاری گرانقدر به جای گذاشت.
در ایران دهخدا و معین از کسانی بودند که به این راز و به این شیوة علمی زمان به خوبی پی برده بودند و از همین رو، با همکاری فضلا و دانشمندان، مؤسسات سودمند و فیاض و باروری چون «لغتنامة دهخدا» و «سازمان فرهنگ فارسی» را به وجود آوردند که حاصل آن دو اثرِ بیهمتای زبان فارسی یعنی لغتنامة دهخدا و فرهنگ فارسی معین است.
امروز کافی نیست که محققی در برج عاج کتابخانة خود بنشیند و چند کتاب یا مقالة متوسط بیرون بدهد، کارهای اساسی علمی نیازمند به همکاری و کوشش دستهجمعی است.
اگر بگوییم معین امینترین محقق کشور ما بود اغراق نگفتهایم. این خصلت نیز از سجایای بزرگ انسانی او سرچشمه میگرفت. رعایت امانت در تحقیقات علمی از نظر یک پژوهشگر واقعی امری است عادی ولی این کار متأسفانه در میان ما رواج چندانی نیافته است. عدهای از نویسندگان ما به آثار دیگران رجوع نمیکنند و، یا اگر رجوع کنند و از آن بهرهای برگیرند، حق صاحب اثر را نادیده میگیرند و نامی از او نمیبرند، به خصوص اگر وی در گذشته باشد یا به عللی روزگار زبانش را بسته باشد. باری، در چنین آشفتهبازاری که سرقت اندیشه و دزدی ادبی کاری است معمول و عادی و در چنین روزگاری که یغمای آثار دیگران از شیر مادر هم حلالتر است، ارزش انصاف و امانت معین را بیشتر میتوان درک کرد. ارزش کار مردی که حتی نظر شفاهی دانشجویان و کارمندان و خدمتگزاران را هم به نام خودِ آنان در کتابهایش ثبت مینمود. چهبسا از پژوهشگران گمنام و جوانی که در سایة این امانتگزاری به شهرت علمی رسیدند، زیرا معین گفتهها یا نوشتههای آنان را در آثارش به نام خودشان ضبط کرد و آنها را به جامعه معرفی نمود. مثلاً، با آن که بیشترِ زحمت تدوین فرهنگ فارسی را خود متحمل شده بود، در مقدمة آن کتاب مستطاب، دهها استاد و پژوهشگر و چهارصد دانشجو را به عنوان همکار خویش معرفی کرده است. روزی خود در این باره به ما گفت: من با این کار دوسوم حقم را از خود سلب کردهام. وی بر اثر افراط در رعایت امانت و نقل نظریات دیگران در کتابهایش حتی این شبهه را به وجود آورده بود که وی در مسائل تحقیقی از خود نظری ندارد و کارش تنها نقل و جمعآوری عقاید دیگران است ولی این اشتباهی بزرگ است که از عدم تأمل در آثار او یا از غرض مایه میگیرد؛ زیرا وی در تألیفاتش هیچگاه به نقلقول اکتفا نکرده و در لغت و دستور و مسائل دیگر زبان فارسی از خود نظریات جالب و تازه دارد و نقل گفتههای دیگران از نظر او چند علت داشته است: یکی ادای وظیفة پژوهشگران دیگر و رعایت امانت؛ دیگر، به گفتة خود، تشویق مؤلفان گمنام و ناآشنا؛ سوم، مقایسه عقاید و نظریات و انتخاب بهترین آنها.
معین، به خلاف بسیاری از اهل قلم، از مصاحبه و سروصدا و سخنرانی و نطق رادیویی و تلویزیونی بیزار بود، مگر مصلحتی علمی یا اخلاقی در میان میآمد. مثلاً او حتی حاضر نشد در برنامة «مرزهای دانش»، که اکثر فضلا از جمله استادان معین در آن شرکت کرده بودند، سخنرانی کند؛ زیرا معتقد بود که دانشمند باید عاشق علم و دانش باشد نه عاشق شهرت و آوازه و بر آن بود که عالم آوازهجو سرانجام از مسیر کار علمی به دور خواهد افتاد و دیر یا زود جاذبة شهرت او را به سوی خود خواهد کشید و از دنیای علم جدایش خواهد ساخت. او تنها به کار و کار و کار و گردآوری مطالب علمی و تبدیل آنها به تألیفات و آثاری دقیق دل بسته بود و بس و تنها هنگامی حاضر شد در روی صفحة تلویزیون ظاهر شود که لغتنامه بر اثر حملة بدخواهان در آستانة تعطیل قرار گرفته بود.
روزی فاضلی که داوطلب تدریس در دانشکدة ادبیات بود پیش استاد زبان به شکوه گشود و از مانعآفرینیها و اشکالتراشیهای دیگران برای خود سخن به میان آورد. وی ضمن دلداری و حمایت از او گفت: زیاد هم غصه نخور، برو به حقیقت بپرداز، موفق میشوی. مرا هم به اشارة بعضی از استادان نُه سال در سمت دانشیاری نگه داشتند و سرانجام، تا دیوان کشور حکم به استادی من نداد، استادم نکردند. (فرشیدورد 1364: صص 248ـ250، 252)
علیاشرف صادقی مینویسد: از نظر علمی نیز، روش کار او سرمشق بسیاری از شاگردان و همکاران او بود. معین یک دانشمند به معنی واقع کلمه بود. از آن عالمان با عمل بود که نظیرشان در این روزگار سخت نادر است. کسی بود که جز علم و تحقیق هیچ چیز نمیشناخت و مقامات و احکام دنیایی، که عدة بسیاری از درس خواندههای ما را شیفته ساخته و به خود مشغول کرده است، نتوانست او را بفریبد.
عاشق علم و تحقیق بود و عاقبت جان خود را بر سر آن نهاد. همیشه میگفت: استاد دانشگاه نباید غیر از تدریس و پژوهش به کار دیگری بپردازد. از بازرگانانی که به لباس استادی درآمده و این شغل را نردبان ترقی خود ساخته بودند به خوبی یاد نمیکرد. برعکس، کسانی که با حقوق ناچیز استادی ساخته بودند و در جستجوی جاه و مقام نبودند بسیار مورد احترام او بودند. علو طبع و شخصیت بلند و روح بزرگش او را چنان ساخته بود که در برابر مقام سفلگان هیچگاه سر فرود نیاورد. وی دارای نوعی حجب ذاتی و شرم حضور بود که ممکن بود بعضی در برخورد اول او را به تکبر منسوب کنند. کثرت مطالعه و اجتناب از اتلاف وقت او را همیشه بر آن میداشت که از شرکت در مجالسی که محل تظاهر بود و قدر دُرّ و خزف معلوم نمیشد بپرهیزد. بسیار تند راه میرفت و زیاد به این طرف و آن طرف نگاه نمیکرد و هدفش از این کار چیزی جز صرفهجویی در وقت نبود. کار زیاد اعصابش را تا حدی فرسوده کرده بود. در کلاس همیشه جدی و تا اندازهای خشک بود. بسیار اتفاق میافتاد که در موقع صحبت با میهمانان خود مشغول یادداشت برداشتن از لغات و اصطلاحات یا مطالبی بشود که در سخنان آنان او را جلب کرده بود. در نقل مطالب دیگران بینهایت امانتدار بود، حتی، اگر شاگردان وی مطلبی را به وی توضیح میدادند، در موقع نقل، بدون استثناء، نام آنان را ذکر میکرد. برعکسِ کسانی که تاب هیچگونه انتقاد، خصوصاً از جانب شاگردان خود ندارند، وی در باب نوشتههای خود حتی از شاگردان خود نظر میخواست. وقتی، در نامهای از پاریس، ضمن چند توضیح لغوی برای او نوشتم که کلمة نهیب، که در حاشیة برهان قاطع عربی و ممال نهاب جمع نهب دانسته شده، فارسی است و در متون پهلوی آمده نامهای نوشت و مرا تشویق بسیار کرد.
معین یکی از پرکارترین استادان زبان و ادبیات فارسی بود و همیشه کوشش میکرد تا کارش به اصول علمی متکی باشد. برعکسِ شیوة مرسوم، یعنی اتکا به حافظه، که هنوز هم عدهای از معلمان دانشگاههای ما پیرو آنند.
لغتشناس برجسته
معین با اصول صحیح فیشنویسی کار میکرد و سعی داشت به هیچ چیز بدون مراجعه به فیشهای خود پاسخ قطعی ندهد.
در ارائة نظریات جدید علمی بیپروا نبود، همیشه میکوشید در وهلة اول تحقیقات دیگران را نقل کند و بعد نظر خود را بیاورد و در این کار به قدری وسواس و اصرار داشت که گاهی ممکن بود خوانندة عادی از خواندن نوشته او ملول شود. تقریباً از همة تحقیقاتی که در زمینة کارش به زبان فارسی نوشته شده بود خبر داشت و زبانهای فرانسوی و انگلیسی و آلمانی را خوب میدانست و، تا سرحدّ امکان و تا آنجا که آثار و نوشتههای غربیان را در اختیار داشت، از تحقیقات آنان استفاده میکرد. پیوسته در حال مطالعه بود و این نکته از بررسی چاپهای متعدد کتابهای او، که همیشه چاپ جدید مطالب و مخصوصاً شواهدی افزون بر چاپ قبل دارد، به خوبی مشهود است. (صادقی 1364: صص 220ـ222)
صادقی میافزاید: معین، با اینکه بیشتر عمر خود را بر سر تألیف و تصنیف در زمینة ادبیات قدیم و تصحیح متون و تدوین دستور و لغت فارسی نهاده بود، به ادبیات امروز ایران نیز علاقه و توجه داشت. در سال اول دانشکدة ادبیات برای هر یک از دانشجویان موضوعی تعیین میکرد و مآخذ مربوط را به آنان میداد تا در آن باره رسالهای بنویسند. به خاطرم هست که بعضی از این رسالات دربارة شعر نو و ادبیات معاصر ایران بود. آنچه در معین خیلی جالب بود و در کمتر کسی از همکاران او دیده میشد نداشتن تحجر و تعصب بود. ذهن او همیشه آمادة پذیرفتن مطالب و تحقیقات جدید بود و به هیچوجه با نوآوری مخالفت نداشت. برعکس بعضی از استادان و ادبای ما که فقط برای دانستههای خود قدر و غنیمت قایلاند و آنچه را دیگران میدانند تخطئه میکنند و ناچیز میشمارند، معین به معلومات و کار دیگران در هر زمینهای که بود احترام میگذاشت. از آغاز جوانی، خویشتن را وقف زبان پارسی کرد. دوستانش به کارهای سیاست و ریاست روی آوردند و انواع مشاغل سیاسی و اداری را زیر پای در نوشتند، اما او جز به کتاب و درس دانشگاهش توجهی نکرد. زندگی محقری داشت، در یکی از خیابانهای شلوغ تهران، در محلة چهارصد دستگاه ژاله، و هیچگاه آرزوی داشتن منزلی در محلات شمالی تهران و قرای دور و نزدیک را در خویش نپرورد. تا همین اواخر، نه چندان دور، با اتوبوس خط رفت و آمد میکرد و آرزوی اتومبیل مدل فلان را به دل راه نمیداد. (این نکته را من از بعضی شاگردان قدیمی او شنیدم.) با اینکه فراهم آوردن این گونه وسایل زندگی، برای مردی چون او، خواستنی بود و توانستنی.
با این همه، تصحیح متون خاصه متونی که برای تدریس بهدانشجویان مناسب باشد همواره یک زمینة عمدة کار اوست و این نکته مخصوصاً ناشی از علاقة او بود به نقش معلمی خویش؛ استادی متون، به همین سبب بود که با دقت و حوصلهای کم مانند به تصحیح مجدد و شرح و توضیح لغات و نکات ادبی چهار مقاله پرداخت و آن کتاب را که یکبار با حواشی و تعلیقات علامهقزوینی هم چاپ شده بود دوباره بادقت فوقالعاده طبع کرد. طبع یک بخش از جوامع الحکایات عوفی، برگزیده نشر دورة سامانی، و تحلیل هفت پیکر نظامی هم از همین گونه متون است که علاقه به امر تدریس، او را به تألیف آنها واداشت. اما البته نقد متون را دکتر معین منحصر بهمتون درسی نکرد، متن الهیات دانشنامه علایی را بهطور مستقل، متن منطق دانشنامه را به همراه سید محمد مشکوه و متن جامع الحکمتین، عبهرالعاشقین و شرح قصیدة ابوالهیثم را به کمک هانری کربن تصحیح و نشر کرده. در این کار، دقت فوقالعادهای که او در ضبط نسخههای اساسی و اختلاف قرائتها به کار میبست، متونی را که نشر میکرد از هر حیث دقیق و قابل اعتماد میکند. بهعلاوه علاقه و اهتمام آمیخته به وسواس او در رفع مشکلات لغوی این متون، حواشی و تحقیقاتش را مخصوصاً فوقالعاده سودمند و آموزنده میدارد. سعی در حل و توضیح مشکلات این متون طبعاً گه گاه بهغور در مسائل علمی – تاریخی، حکمت و ادیان میکشید و به کار معین رنگ دایرهالمعارف نگاری میداد.
اما برجستهترین کارهای دکتر معین، مخصوصاً در زمینه لغتشناسی و دستور بود. آنچه معین را مخصوصاً در این دو زمینه توفیق بیشتری میداد، غیراز استعداد و ذوق خاص، آشنایی دقیق او بود با متون و تبحر کم نظیر او بود در فرهنگ باستانی ایران. رسالة او در باب مزدیسنا و معاشرت و مصاحبت او با مرحوم پورداوود او را نسبت به زبان و فرهنگ ایران باستان علاقة مند کرده بود. بهعلاوه، معین غیراز آشنایی با ترجمهها و تحقیقات راجع به اوستا خودش هم با زبان پهلوی و پارسی باستان آشنایی کافی داشت. این مزیت تنگیاب را هم واجد بود که آشنایی با زبان پهلوی او را به سودای تسخیر و تصفیه زبان و زیر وروکردن میراث حافظ و فردوسی نینداخت. درهرحال، استاد معین، چند رساله پهلوی را به فارسی نقل کرد. یک چند در آموزشگاه شبانه ایرانشناسی به تدریس زبان پارسی باستان اشتغال جست و حتی چند مقاله تحقیقی هم دربارة مسائل لغوی و ادبی مربوط به زبان پهلوی و پارسی باستان انتشار داد. آشنایی با زبانهای اروپایی – خاصه فرانسوی و انگلیسی که از آن زبانها بعضی رسالات و کتابهای تاریخی و ادبی را هم به فارسی نقل کرد – نیز نکتهای بود که معین را با تحقیقات امثال بیلی، هنینگ، بنونیست، دمناش و دیگران مربوط میداشت و به کارهای خود او در اینگونه مباحث نیز عمق و مایه بیشتری میبخشید.
البته طرحهای او راجع به دستور زبان فارسی ناتمام ماند و شاید به این زودیهاکسی نتواند این کار را چنانکه او میخواست دنبال کند. اما کار او در زمینه لغت و اشتغال پیوسته او به درس تفسیر متون و همکاری عملی و مؤثرش در تدوین لغتنامة دهخدا و استغراق پردامنهاش در تصحیح و نشر تعدادی از متنهای کهنة فارس وی را در آن کار ورزیده کرده بود، خوشبختانه پربار شد. طبع انتقادی جالبی که با حواشی و اضافات و همراه با ذکر اشتقاقات و ریشه لغات، از فرهنگ برهان قاطع نشر کرد تبحر و احاطه کم نظیر و فوقالعاده او را در مسائل لغوی نشان داد. درست است که هنوز جای یک فرهنگ جامع مبتنی بر ذکر اشتقاق و شواهد تاریخی، آنگونه که این مایه تبحر و احاطه او میتوانست به زبان فارسی هدیه کند خالی است اما فرهنگ خود او – فرهنگ معین – یک هدیه ارزنده است که دانش و حوصله و تبحر و نبوغ او به جامعه ادبی ما داد.