شنبه, 01ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست کتاب‌شناخت کتاب‌ کوشش برای تاریخمندکردن شعر حافظ

کتاب‌

کوشش برای تاریخمندکردن شعر حافظ

برگرفته از تارنگار ایران‌چهر

 

 کامیار عابدی

کوشش برای تاریخمندکردن شعر حافظ

حافظ از نگاهي ديگر
نوشتۀ: علي حصوري
چاپ نخست ويرايش نخست: سوئد و  آلمان، 1384
چاپ نخست ويرايش دوم: تهران 1389
ناشر: نشر چشمه

 

 

الف. در سدۀ بیستم میلادی، شاعر بزرگ ایران،‌ حافظ، به‌تدریج، به نامورترین و محبوب‌ترین شاعر در میان ایرانیان تبدیل شد. بررسی دلیل‌هایی که حافظ را به این موقعیت در سدۀ گذشته رساند، البته، از حوصلۀ این نوشته بیرون است. امّا روی هم رفته، می‌توان گفت که سه رویکرد ادبی (فشردگی بیان استعاری) و اجتماعی- سیاسی (نگاه و اشاره‌های انتقادی) و عرفانی (تعبیرها و اصطلاح‌های خاصّ) دست به دست هم داد تا بسیاری از ایرانیان، شعرِ وی را بسی بیش از عصرهای پیشین «زبان حالِ» خود بدانند. همین موضوع سبب شد تا گروهِ پُرشماری از قلمزنان و دانشوران و پژوهشگران میهنمان به شناخت و تحلیل غزل‌های حافظ برآیند: بسیاری به متن‌شناسی دیوان او پرداختند، کسانی به بررسی زیبایی‌شناسیِ شعرهای او علاقه نشان دادند و عدّه‌ای ترسیم آراء و اندیشه‌های او را برعهده گرفتند.

ب. به نظر می‌آید به سبب آشفتگی‌های سیاسی گسترده در ایران سدۀ هشتم قمری، و به‌ویژه، شیراز این سده، ترسیم دقیق آراء و اندیشه‌های حافظ کاری بس دشوار باشد. چرا که تأثیر این آشفتگی‌ها بر نوع تنظیم و تحریرِ نسخه‌های موجود از دیوان او در سدۀ بعد، و سده‌های بعد، انکارناشدنی است. علاوه بر تلاطم‌های روحی و فردی شاعر در ادوار گونه‌گون زندگی‌اش، به طبع، تأثیر آشفتگی‌های مورد اشاره بر آراء و اندیشه‌های مُتضادّ و متناقض حافظ هم در خور توجّه جلوه می‌‌کند. بنابراین، در بررسی‌های ادبی و فرهنگی از شعر حافظ، بی‌تردید، یکی از گرایش‌هایی که پرتوهایی درخور توجّه به آراء و اندیشه‌های او می‌افکند، گرایش تاریخی است.

پ. از جملۀ گام‌هایی که برای شناخت حافظ با گرایش تاریخی برداشته شده است، می‌توان اشاره کرد به کوشش قاسم غنی در گردآوری بخشی از منابع تاریخ عصر حافظ (1321)، یا تلاش عبدالحسین زرّین‌کوب در بازسازی چهارچوب‌های اجتماعی و سیاسی این عصر در از کوچۀ رندان (1349). اثری از پرویز اَهور (حافظ، آیینه‌دار تاریخ، 1363) را نیز باید کوششی دیگر در همین گرایش دانست. همچنین باید به قلم و نگاه تحلیلی محمدعلی اسلامی‌ندوشن اشاره کرد که در بخشی از مقاله‌ها و کتاب‌های ادبی خود، هم حافظ و هم دیگر شاعرانِ بزرگ ایران را در زمینه‌ای از سیر تاریخ تمدّن و فرهنگ ایران شناسانده است. علی حَصوری (متولّد 1316)، پژوهشگر شناخته‌شدۀ تاریخ و فرهنگ ایران هم در حافظ از نگاهی دیگر (ویرایش نخست، سوئد- آلمان، 1384، ویرایش دوم، تهران، 1389) با گرایشی تاریخی به غزل‌ها و آراء حافظ پرداخته است. حصوری در تألیف این کتاب از گفت‌وگوهای خود با دانشورانی مانند ذبیح بهروز، اکبر آزاد، مسعود فرزاد و «مردم کوچه بازار» شیراز در دهه‌های 1350-1330، بهره‌ برده است (ص15).

ت. حدود نیمی از پژوهش حصوری کوشش اوست برای یافتن تاریخ سروده‌شدن بخشی از شعرهای حافظ و تطبیق حوادث سیاسی و اجتماعی عصر او با این شعرها. او فراز و فرودهای روحی شاعر را با توجّه به این حوادث، به خوبی، شناسانده است. امّا نتیجه‌ای که از بحث‌های دقیق تاریخی خود در این زمینه به دست می‌دهد، به احتمال، اندوه و خشمِ هواخواهان گرایش عرفانیِ شعر حافظ را برمی‌انگیزد:
«دست‌کم، بخش بزرگی از شعر حافظ گویای زندگی مادی، وضع اجتماعی، عشق، شراب و وصف حال و رفتار شاهان و بزرگان زمان با حافظ و مردم است، امّا چنان رندانه که حتی بسیاری از پژوهشگران امروز در آنها گمراه می‌شوند» (ص 88)

رندی حافظ از نظر این پژوهشگر، بهره‌وری او از تعبیرها و اصطلاح‌های عرفانی است. وگرنه او «عارف یا صوفی نبوده و تعلیمات صوفیانه نداشته است» (ص 107) علاوه بر این، نه کسی در روزگار حافظ از عرفان او سخن گفته و نه پس از او «هیچ دبستان صوفیانه یا عارفانه‌ای»، وی را به خود بسته یا «خود را پیروِ دبستان او یا دبستانی که او بدان وابستگی داشته»، دانسته است (ص 107). حافظ از نظر حصوری «شاعری اجتماعی، معترض و طغیانگر» است (ص 109)، از چهرة «صوفیان و عارفانِ دوروی روزگار خود و پیش از خود، نقاب برانداخته است و «والاترین آموزش‌ها را دربارۀ بُردباری و فداکاری انسان در راه انسان داده است» (ص 114).

ث. پژوهشگر حافظ از نگاهی دیگر علاقه‌ای ندارد که میان شاخه‌های گونه‌گون در عرفان ایران تا عصر حافظ فرق نهد. او می‌پذیرد که ممکن است عرفان «در مرحلۀ کمال چندان پای‌بندی به دین نشان ندهد. امّا هرگز آن را همنشین چیزهای ناپاک نمی‌کند و از احترام آن نمی‌کاهد» (ص 125). در حالی که به گمان حصوری، حافظ در شعرهای متعدّدی دست به این کار می‌زند و اگر «در یکی- دو مورد، خود را صوفی و عارف نامیده»، در آنها هیچ ربطی به تصوّف و عرفان دیده نمی‌شود (ص 137). او این دو بیت را مثال می‌آورد:

«صوفیِ صومعهٔ عالم قُدسم لیکن
 حالیا دیر مغان است حوالتگاهم»

«من اگر باده خوردم ورنه چه کارم با کس
 حافظِ راز خود و عارفِ وقت خویشم»

در بیت اول، حافظ خود را از «آن نوع صوفیگری نجات می‌دهد» و در بیت دوم «واژۀ عارف به معنی آگاه است» (ص 137).

ج. حصوری با استناد به الادب الکبیر ابن‌مُقفّع (دادبه پارسی) که دانشوران را به دو دستة اهل خَبَر و اهل نَظَر تقسیم می‌کند، حافظ را از دستة اخیر می‌داند: اهل خبر، بیش‌تر، «پیروان باورهای رسمی یا غالب هستند»، اما اهل نظر «ندیده را باور ندارند و شنیده را نیازموده از کس نپذیرند» (ص 139). حافظ فقط در یک غزل به ستایش اهل خبر پرداخته است (ای بی‌خبر بکوش که صاحب‌خبر شوی). اما به «دلایل زبانی، فکری و فنّی، این غزل از حافظ نیست» (ص 142). به احتمال زیاد، حق با این پژوهشگر است و غزل یادشده به لحاظ ادبی، از غزل‌های حافظانه بسی دور است. حصوری تأکید می‌ورزد که:
«عارفان همه اهل خَبرند و نه اهل نظر. زیرا، اهل نظر به تأیید نظر حلّ معمّا می‌کنند و نه براساس روایت، حدیث و خبر که ابزارهای اهل خبر است [...] فراوانی اصطلاحات عرفانی در شعر حافظ، در عین حال، وسیله‌ای برای گمراه‌کردنِ حاسدان و بدگویان او بوده است تا نتوانند از او بهانه بگیرند و او را واقعاً به رندی متّهم کنند» (ص 143)

چ. مؤلّف حافظ از نگاهی دیگر، حافظ را از جملۀ «شاعران شراب» و علاقه‌مند به «رسم ویژۀ شراب‌نوشی» در «مهرابه‌ها» یا «پرستشگاه‌های دین مهر» دانسته است: «عده‌ای از آداب مهری در زمان حافظ رایج بوده» و «حافظ هم در آن شرکت می‌کرد و پیرِ دردی‌کش او از خطّ جام فال می‌گرفته است» (ص 149- 146). پیوند «ایّاری [عیّاری] و جوانمردی» با «آیین مهر»، که در پژوهش‌های مهرداد بهار آشکار شده است، از جمله نکته‌هایی است که نظر حصوری را در تحلیل تاریخی شعر حافظ به خود جلب می‌کند (ص 159- 157). بحث این پژوهشگر در پیوندهای معنایی حافظ و خیّام، و پیوندهای معنایی و دوستانۀ حافظ و عُبید زاکانی کوتاه، امّا بسیار سودمند و در مورد اخیر، بسیار نو است و شایستة دقّت نظر. خلاصة سخن حصوری بر اساس پژوهش تاریخی او را شاید بتوان در این عبارت‌ها جُست:

«حافظ انسانی سرکش است و از این‌رو هیچ‌ همانند دینداران عادی و عارفان نیست. دینداران و عارفان هرگز بر کسی نشوریده‌اند. دینداران اگر بسیار کوشا بوده‌اند، تنها امر به معروف کرده‌اند و عارفان روی برگردانده، به دنبال کار خود رفته‌اند. سرکشی کار کسی است که روحیۀ جوان و جست‌وجوگر داشته، به ویژه، سرکشی در برابر هستی. حافظ می گوید :

 «سرم  به  دُنیی  و  عُقبی  فرو  نمی‌آید
 تبارک‌الله از این فتنه‌ها که در سرِ ماست»

(ص 194)

ح. به واسطة تعلّق خاطر حصوری به دین یا آیین مهر تصوّر می‌کردم که در تحقیق او دربارۀ حافظ با بحث درازدامن‌تری در این زمینه روبه‌رو شوم. اما چنین نبود. همچنین بحث دربارۀ موضوع «رندی در شعر حافظ» به خلاف دیگر بخش‌های کتاب، به حد کافی، روشن و گویا به نظر نمی‌آید. به هر روی، حتّی اگر با همۀ نتیجه‌گیری‌های مؤلف این کتاب موافق نباشیم یا برخی نتیجه‌گیری‌های او را منوط به استنادهای تاریخی گسترده‌تری بدانیم، باز باید پژوهش او را نکته‌سنجانه و راهگشا ارزیابی کنیم. زیرا، حصوری با نثری روان و رسا، و دور از حاشیه‌پردازی‌های نالازم برخی پژوهشگران، به سوی تاریخمندکردن شعر حافظ گام برداشته است؛ تاریخمندکردن شاعری که در روزگاری معلوم و مشخّص زیسته و به لحاظ ادبی با زبان و بیان ممتاز خود، حاصل‌جمعی از شعر فارسی عصرهای قبل از خود به دست داده است و سپس، به‌تدریج، در لابه‌لای انبوه تفسیرها و تأویل‌های غریب، به شخصیتی بسیار دور از دسترس برای ما، خوانندگان و علاقه‌مندان شعر فارسی، تبدیل شده است.

25 بهمن 1389، اوساکای ژاپن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید