شاهنامه
ایرانی اگر میخواهد خود را بشناسد، باید با شاهنامه آشنایی بجوید
- شاهنامه
- نمایش از جمعه, 10 شهریور 1391 19:22
- شاهین آریامنش
- بازدید: 6341
شاهین آریامنش
انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در دی و بهمن ماه 1389 خورشیدی رشته نشستهای شاهنامه پژوهی برگزار کرده بود که در این نشستها دكتر میرجلال الدین کزازی شاهنامه پژوه و استاد برجستۀ ادبیات دربارۀ شاهنامۀ فرزانۀ فرهمند توس ابوالقاسم فردوسی – که ویل دورانت او را در میهندوستی بی همتا میداند- سخن میگفت. اگر چه زمان زیادی از برگزاری این نشستها میگذرد اما از آن روی که سخنان استاد میرجلال الدین کزازی دربارۀ شاهنامه، این نامۀ سپند و ورجاوند ایرانیان، بسیار ارزنده است، گزارشهایی از این نشستها فراهم شده که در چند پاره در ایرانبوم منتشر میشود.
استاد میرجلال الدین کزازی در بارۀ برخوانی شاهنامه گفت: شاهنامه متنی است که برخوانی آن هم نیاز به برنامهریزی دارد چون متنی است درازآهنگ. نمیتوان گهگاه مانند پارهای دیگر از متنها و شاهکارهای ادب پارسی بدان پرداخت شما میتوانید هر گاه که دلخواهتان بود دیوان خواجه را یا دیوان سعدی را متنهایی از این گونه را بگشایید و یک یا دو یا چند غزل را بخوانید به همان اندازه از آنها بهره ببرید اما داستان با شاهنامه دیگر است.
وی افزود: اگر شاهنامه را از آغاز تا انجام نخوانید به شناختی بسنده و بایسته حتا از پیکرۀ آن نمیرسید؛ چون داستانها، چهرهها، رخدادها با هم پیوندی تنگ و ساختاری و سرشتین دارند از این روی در روزگار ما که روزگار شتابزدگی ها و آسیمگی ها و جستجوهای تب آلوده اما بیشتر بیهوده و نافرجام است خواندن شاهنامه خود کاریست که باید برای آن برنامه ریخت، زمان نهاد، آگاهانه بدان آغاز کرد.
نویسندۀ «از گونه ای دیگر» گفت: از سویی دیگر آن توانشها و نهادهایی که در گذشته در ایران زمین بود ایرانیان را به ویژه کودکان و جوانان ایرانی را با جهان شاهنامه پیوند میداد، امروز از میان رفته است. جایگزینهایی برازنده و بهینه هم نیافته است. هر چند این مایۀ شگفتی است که در روزگار گسترش آگاهی، ما از چنین پدیده ای نابهنجار و وارونه سخن بگوییم. اما داستان همین است. در گذشته برای نمونه میگویم نهادی فرهنگی اجتماعی بود به نام قهوه خانه. قهوه خانه تنها جایی نبود که در آن بنشینند و قهوه و چایی بنوشند. نهادی براستی فرهنگی بود؛ گونهای انجمن ادبی می توان گفت. کودک به همراه پدر به قهوه خانه میرفت. آن داستان گویی نقال داستانی از شاهنامه را باز می گفت، کودک می شنید به پیرامون خود می نگریست نگاره هایی را آویخته از دیوار میدید که نماهایی و رخدادهایی از شاهنامه را در آنها نقش زده بودند از پدر میپرسید که این داستان گوی چه می گوید آن پهلوان که در آن نگاره دیده می شود پاسخها سر رشته را به کودک می داد کودک از همان سالیان خردی راهی به جهان شاهنامه می برد.
وی ادامه داد: این راه جست، این آشناییِ آغازین، میدانیم کارساز میتوانست بود چون در سالیان خردی است که منش و اندیشه و چیستی ما پدید می آید شالودههای آن ریخته میشود آنچه در پی بر ما می گذرد آن دگرگونیهایی که در سالیان سپسین خواهیم داشت همه در پیوندی تنگ با سالیان کودکی است سالیان کودکی به بنیاد به شالوده می ماند به ساختمان. شما میتوانید ساختمان را هنگامی که ساخته شد، بر آن بنیاد پیکر پذیرفت به هر شیوه که میپسندید بیارایید. به هر روی این اتاق ساخته شده است. بر آن پی، به شیوه ای دیگر هم نمی توانسته اند آن را بسازند اما شما می توانید این اتاق را آنچنان که خود می پسندید بیارایید اما پیکره و آن ساختارِ بنیادین ساختمان در پیوند است با آن شالوده.
کزازی افزود: شالودۀ منش و چیستی ما در سالیان کودکی ریخته می شود. امروز کودک و نوجوان ایرانی آن توانش را، آن امکان و ابزار را ندارد با شاهنامه آشنایی بنیادین بیابد. اگر ایرانی می خواهد خود را بشناسد و بیابد چاره ای جز آن ندارد که با شاهنامه آشنایی بجوید آنچه به جای قهوه خانه و نهادهای دیگر از این گونه پدید آمده است آن کارکرد پیشین را نمی تواند داشت. در رسانه های ما چه مایه سخن از شاهنامه می رود؟ می توان گفت بسیار اندک، در پیوند نیازی که بدین نامه ی نامبردار است.
نویسنده ی «مازهای راز» گفت: به درد و دریغ باید گفت کمتر کسی را می شناسیم که بیتهای شاهنامه را به آیین و درست بخواند، بر زبان براند. نرم افزارهایی در این سالیان به دست داده شده است، کسانی بیتهایی از شاهنامه را بر خوانده اند یا به آواز سروده اند، کم می افتد که آن برخوان یا هنرمندی که شاهنامه را سروده است یا خوانده بیتها را به آیین و درست بر زبان رانده باشد. این نشانۀ آن است که ایرانیان وارونۀ نیاکانشان آن آشنایی ژرف و پیوند تن را که میباید، با شاهنامه ندارند پس زمانی میباید آگاهانه آغاز کرد به شناخت شاهنامه تا به هر روی بتوان آنچه را که از دست رفته است به گونهای فرا دست آورد.
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا