نوروز
شاباش فروَدین - استاد ادیب برومند
- نوروز
- نمایش از دوشنبه, 14 فروردين 1391 10:25
- بازدید: 5096
نوروز باستانی ایران فرا رسید
ابر بهار پرچم ایثار برکشید
بارید گه به تندی و گاهی به اعتدال
بر کوه و دشت، چون که خور آمد بیارمید
صحرا و باغ پوشش رنگین به بر نمود
تا فرّ فرودین سپسِ دی به بر رسید
سرسبزی از در آمد و آویخت بر درخت
زیبنده حلّهای که ز نوروزمه خرید
باد بهاری از سوی «خوارزم» شد وزان
وز بوی مهر خطّه «ری» را بیاکَنید
جشنی گرفت گلبن و رقصی نمود بید
آنگه که از شکوفه، دل باغ بشکُفید
ابر بهار بر سر کهسار خیمه زد
وز خرگهش به کوه، گهرها پراکنید
آذینهبند کرد «بخارا» ز چارسوی
تا بانگِ پا ز قاصد نوروز بشنوید
زرّین ز یاسِ زرد نگر ساحت چمن
کاندر کنار سنبل نوخیز بردمید
از «بامیان» و «بلخ» به شاباش فروَدین
گوش بهار نغمة شور و نوا شنید
سنج از «هرات» بانگ برآورد و بوق و کوس
کآمد عروس گلرخ نوروز، برجهید
زیباتذرو بر سر بادامبُن نشست
وز بانگ دلنواز به دل شادی آفرید
اکنون گل همیشهبهار است خندهروی
کاین نام را کدام گلآرا به من نهید؟
بانگ چکاوک از زَبَرِ سرو مژده داد
کآمد به دست، باغ «سمرقند» را کلید
سارنگ چون ز بارة «دربند» پرگشود
یکسر به سوی گلشن «شیراز» پر کشید
آهو به نغزگونه خُرامی به مرغزار
با بچگان چو میش به امن و امان چرید
از «ایروان» و «گنجه» برآمد نوای عیش
تا شد ز دور موکب نوروزمه پدید
ایرانیان کُرد به «ترکیه» و «عراق»
سرگرم جشن و جمله خوش از دید و بازدید
از «تیسفون» ز درگه نوشیروان به گوش
آمد نوای «باربَدی» ز آنچه میسرید
رخت نشاط بر تن «تاجیک» جلوه کرد
چون باغ و راغ، فرش سَمَنخیز گسترید
شد شاد باغبانِ «قراباغ» چون که دید
خوش رُستهاند سوسن و سوری و شنبلید
نوروز چون صلای طرب داد، از سُرور
در «شیروان» ز نغمه دل مرد و زن تپید
جوقی ز مرغکان مهاجر ز «اورگنج»
از عشق «زندهرود» سوی «اصفهان» پرید
«کارون» از آبهای «میانرود» مژده یافت
کز شوق عید، اشک ز رُخسار ما سُرید
دلشاد گشت مادر میهن از آن پیام
کآمد ز سوی مردم «بحرین» با نُوید
نوروز جشن ملی ایران ز دیرباز
اقوام را به دامنِ تحبیب پرورید
شادا و خرّما دل این ملت هژیر
کاین جشن ویژه را به چنین روز برگزید
باید به زر نوشت چنین نغز چامه را
کز خامة «ادیب» بر اوراق زر چکید