نوروز
نوروز يادگار روزگاران کهن
- نوروز
- نمایش از شنبه, 27 اسفند 1390 12:09
- بازدید: 6233
برگرفته از اطلاعات:
دکتر اصغر دادبه
ملتهای کهنسالی چون ملت بزرگ ایران و کشورهای کهنی چون ایران غیر از سنتهای دینی و مذهبی دارای یک سلسله سنتها، یک سلسله آداب و عادت و سِیَر نیز هستند که ریشه در دیرینگی و بنیاد در فرهنگ دیرینهشان دارد، راه و روش نیاکان فرهیخته و فرهنگسازشان است که با محک نقد صراف روزگار آشنا شده و مهر تایید و قبول نقاد زمان بر آن خورده است و ملت ایران صاحب اصیلترین سنتهاست که به گواهی تاریخ هنوز نه از تاکهای فرهنگهای جدید نشان بود، نه از تاک نشانهای این فرهنگ که ملت بزرگ و فرهنگساز ایران نه فقط از سلسله این دُرْدکشان فرهنگ و تمدن جهان بود که سر سلسله این دردکشان به شمار میآمد. به قول شهریار شاعر بزرگ و ایران دوست معاصر: «نه نام از دین، نه از دانش نشان بود/ که بنگاهِ تمدن بود ایران» فرهنگ و تمدنی که اگر تبلیغات و بیخبری دیدههای حقیقت بینمان را فرو نبسته باشد، شکوه و عظمت آن را توانیم دید و توانیم دید که نه تنها در دوره پیش از اسلام فرهنگی گرانسنگ ساختیم که در دوره اسلامی و در جریان شکلگیری فرهنگ و تمدن عظیم اسلامی نیز نقش درجه اول ازآن ماست...
***
باری، ملتی کهنسال و کهن چون ملت ایران، ملتی با فرهنگی گرانسنگ و تمدنی درخشان چون ملت فرهیخته و متمدن ایران، سنتهایی دیرین و دیرپا دارد که از فرهنگ و تمدنش مایه میگیرد؛ سنتهایی دلپذیر و خواستنی، سنتهایی انسانی... از جمله این سنتها جشنهای دلپذیر و شورآفرینی است که مردم ایرانزمین به مناسبتهای گوناگون در طول سال برپا میکردهاند، جشنهای ملی ایران: جشن مهرگان، جشن سده، جشن چهارشنبهسوری و جشن نوروز... «جشن» که اینک به معنی عید و عیش و کامرانی و مجلس شادی و نشاط به کار میرود، در اصل به معنی ستایش و نیایش بوده است. و برپا کردن هر جشن رویی در نشاط داشته و رویی در ستایش و نیایش خدای جهان و جشن نوروز - که به جمشید، پادشاه اسطورهای ایران، منسوب است- یکی از جشنهای بزرگ ایران بوده و به تدریج به بزرگترین جشن ملی ایران بدل شده است. این جشن در آغاز بهار، نخستین روز سال خورشیدی و اولین روز فروردین ماه جلالی برگزار میشود، یعنی بدان گاه که جهان زندگی از سر میگیرد و طبیعت سر از خواب گران زمستانی برمیدارد و از گزند خزان میرهد که به گفته منوچهری، شاعر طبیعت «نوروز، روزگار نشاط است و ایمنی»... نوروز تنها جشن شاهان نبوده که جشن همگانی بوده است، چراکه نوروز جشن طبیعت است و طبیعیترین جشنهاست، جشن بهار است، جشن زندگی است، جشن شور و حرکت است، جشن مردم است و چنان با جان و دل مردم ایران درآمیخته است و طبیعیترین جشنهاست، جشن بهار است، جشن زندگی است، جشن شور و حرکت است، جشن مردم است و چنان با جان و دل مردم ایران درآمیخته است که به هیچ رو فراموششدنی نیست.: «با شیر اندرون شد و با جان به در شد». به همین سبب است که مردم آزاده ایران زمین در طول تاریخ با همه فراز و نشیبهایش، همگام و همراه با طبیعت، بدانگاه که به گفته سعدی در کتاب بیمانند «گلستان» «فراش باد صبا فرش زمردی میگسترد و دایه ابر بهاری بنات نبات در مهد زمین میپرورد و درختان به خلعت نوروزی قبای سبز ورق برمیگیرند» نوروز را پیروزمندانه گرامی داشتهاند و با برگزاری جشن نوروز هویت خود را حفظ کردهاند و نشان دادهاند که ایرانی ماندهاند... و چه دشوار است ایرانی ماندن!
گرچه عربان اموی به نام برگزاری جشن نوروز - که همراه بود با تقدیم هدیهها و تحفهها به دربارهاشان- مالیاتی دیگر به مردم ستمدیده و سختکوش ایران تحمیل کردند، مالیاتی که در زمان معاویه بالغ بر ده میلیون درم میگردید و حجاج بن یوسف ثقفی حاکم ستمگر و سفاک اموی در کوفه با برگزاری نوروز و مهرگان و اعلام قبول تحف و هدایا در مهرگان و نوروز از این دو جشن وسیلهای ساخت برای بیدادگری بیشتر و تحمیل فشار فزاینده بر مردم آزاده ایران، اما این معانی از سوی دیگر و با نگاهی دیگر نشاندهنده حقیقتی دیگر نیز هست: حقیقت قدرت و ارزش سنتهای ایرانی و زنده بودن سنت نوروز و زنده بودن مردم ایران در طول دو قرن سکوت ظاهری و دو قرن سلطه عربان جبار به نام آیین مقدس اسلام بر ایران... پس از جنبش مردم ستمدیده ایران به رهبری یکی از فرزندان راستین این مرز و بوم به نام ابومسلم خراسانی علیه امویان بیدادگر و استقرار عباسیان -که در بیدادگری و بیوفایی دست کمی از امویان نداشتند- تحولی ژرف صورت گرفت و کارها هرچه بیشتر به دست فرهنگسازان فرهیخته ایرانی افتاد که از جمله آنان میتوان از خاندان برمک نام برد... در ایران دوره اسلامی، نوروز، بهمثابه جشنی ملی و سنتی ایرانی که اینک مهر تایید اسلام را نیز بر خود برداشت و رنگی مذهبی و دینی نیز گرفته بود از نسلی به نسلی منتقل شد و باشکوه و جلال به روزگار ما رسید... گفتیم مهر تایید اسلام: از یک سو در آیین اسلام - که در بنیاد، دین جشن و سرور است نه دین سکون و اندوه- نه فقط با نوروز که با هیچ یک از جشنهای ملی مخالفت نشده؛ از سوی دیگر به گواهی منابع و متون اسلامی، نوروز نه تنها در اسلام پذیرفته شد که رنگی دینی نیز یافت؛ عبدالرحمان سیوطی ملقب به جلالالدین، دانشمند پرآوازه سده نهم و آغاز سده دهم (849-911ه.ق) و یکی از دو نویسنده تفسیر معروف «جلالین» نقل میکند که چون به مناسبت جشن نوروز شیرینی نزد حضرت علی(ع) بردند آن حضرت تعبیری نزدیک به شعار «هر روزتان نوروز باد» یا «هر روزمان نوروز باد» بر زبان جاری کردند. تعبیر چنین است: «نوروزا لنا کل یوم= هر روز ما را نوروز بگردانید» این معنا را فیروزآبادی لغوی و دانشمند معروف سده هشتم و نهم (729-817 هـ.ق) پیش از سیوطی در کتاب «قاموسالمحیط» معروف به «قاموس فیروزآبادی» بیان کرده است. سخن مولا علی(ع) مثبت این مدعاست که:
در وهله نخست از همان آغاز عصر اسلامی جشن نوروز برپا میشده و نزد بزرگان اسلام نیز شناخته بوده است. دیگر اینکه شخصیت بزرگی چون حضرت علی(ع) بر جشن نوروز صحه نهاده و مهر قبول بر آن زده است. حاج شیخ عباس قمی صاحب «مفاتیح الجنان»، که زاهد زاهدان روزگار خویش است و مسلمان مسلمانان عهد خود، بخشی از آن کتاب را به «اعمال عید نوروز» اختصاص داده است. وی مینویسد: «و اما اعمال عید نوروز! پس چنان است که حضرت صادق -?علیه السلام- به مُعَلَّى بن خنیس تعلیم فرموده که چون روز نوروز شود غسل کن و پاکیزهترین جامههاى خود را بپوش و به بهترین بوهاى خوش خود را خوشبو گردان و در آن روز روزه بدار پس چون از نماز پیشین (=ظهر) و پسین(=عصر) و نافلههاى آن فارغ شوى چهار رکعت نماز بگزار.... بعد از نماز به سجده شکر برو و این دعا را بخوان... چون چنین کنى گناهان پنجاه ساله تو آمرزیده شود».
آیا این سخنان -که با تفصیل بیشتری در «بحارالانوار» علامه مجلسی، عالم و محدث بزرگ شیعه، آمده است- همانند سخن مولا علی(ع) بیانگر پذیرش و تایید جشن نوروز در اسلام نیست؟ و آیا گذشته از پذیرش و تایید حکایتگر تقدس نوروز، چنانکه در اصل هم بوده است، نخواهد بود؟ عیدی که نماز ویژه در آن خوانده میشود و دارای دعای ویژه است و اجرای مراسم مذهبی در آن آمرزش گناهان پنجاهساله به بار میآورد اگر مقدس نباشد کدام عید مقدس است. چنین است که در نظر حافظ بوی خوش (=نسیم) باد نوروزی ز کوی یار میآید و چراغافروز دلها میگردد. دعای موسوم به دعای تحویل سال هم که به گاه حلول سال نو و فرارسیدن نوروز، باورمندانه، از سر اخلاص خوانده میشود و خواننده بر طبق آن از خدا میخواهد تا وضع او را بسامان کند و بهترین حال در طول سال بدو ارزانی دارد نیز گواهی است صادق بر تقدس نوروز پیروز:
«یا مقلب القلوب و الابصار، یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول و الاحوال، حول حالنا الی احسن الحال»
هویت مستقل ملی هر ملت را فرهنگ آن ملت میسازد و فرهنگ را ارکانی است که از آن جمله است: زبان، دانشها، باورها، هنرها، آداب و رسوم و سنن و جشنهای ملی - که اینک نوروز در راس آنهاست- جزء سنن وآداب و رسوم ما و یکی از ارکان فرهنگ ماست. از قول فرنگیان خواندهایم و شنیدهایم که هرگاه از ملت ایران سخن میرود مردمی پیش چشم میآیند که «به زبان شعر سخن میگویند و روی قالیهای گرانبها راه میروند» همان قالیها که اینک «فرشهای ماشینی» به ضرب و زور تبلیغ و به سبب بیاعتنایی نسبت به «فرش بومی و ملی» به تدریج جای آن را میگیرد و همان زبانی که بیتوجهی نسبت بدان در زمینههای گوناگون، دل هر ایرانی را به درد میآورد و حکایت آن در شمار قصههای غصههای هر ایرانی نژاد و فرهیخته است...
آنان که سالها در فرنگ بودهاند و آنجا ماندهاند و درس خواندهاند و کار کردهاند و آنجا درس داده اند و حتی استاد شدهاند و به زبان فرنگی کتابها نوشتهاند خود دیدهاند و میدانند که با این همه در آنجا به چشم مستعربه و مستغربه نگریسته میشود، یعنی به چشم بیگانه، به چشم موالی و نه به چشم خودی! باور کنیم که در این جهان آشفته پرآشوب راهی جز آن نداریم که خودمان باشیم؛ راهی جز ایرانی بودن و ایرانی ماندن که هنری است بزرگ، پیش روی ما نیست. به هوش باشیم و ارزشهای ارزنده فرهنگی خود را بازشناسیم و بدانها ارج نهیم. از زبان و ادب پارسی که اساس فرهنگ گرانسنگ ماست؛ فرهنگی که در آن سویش رستم دستان است و در این سویش شیر خدا، پاسداری کنیم. سنتهای ایرانی را زنده نگاه داریم و از کوچکترین آداب و رسوم خود نگذریم که زنده نگهداشتن هر چیز که ایرانی است همانا زنده ماندن ایران است و زندهماندن ایران، زندهماندن ماست.