یکشنبه, 02ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست دکتر محمد مصدق دکتر مصدق در پیش‌گاه تاریخ

دکتر محمد مصدق

دکتر مصدق در پیش‌گاه تاریخ

برگرفته از ماهنامه حافظ شماره ی 33 آخر امرداد 1385 - رویه ی 12 تا 15

دکتر مرتضی مشیر ـ نماینده‌ی سابق مجلس شورای ملی از فسا

از چندی قبل، گروهی که در جامعه‌ی ایران صاحب‌ شخصیت و مقام اجتماعی هم نبوده‌اند، با پشت پا زدن به اصل احترام به خدمت‌گزاران ایران، در برخی از رسانه‌های گروهی لوس‌آنجلس به زنده‌یاد مصدق، بزرگ‌ترین قهرمان ملی وطن ما به اهانت پرداخته و اخیراً نویسنده‌یی در کیهان لندن زیر عنوان «کودتای 28 مرداد 1332» به قلم‌فرسایی پرداخته است. یقین دارم هر ایرانی که منصفانه آن نوشته را بخواند، قبول خواهد کرد که سرانجام دشمنی با دکتر مصدق به‌نفع اجانب است.

دوست محترم آقای دکتر مصطفی الموتی در جلد ششم ایران در عصر پهلوی پس از چند صفحه مطلب در تعریف و تجلیل از دکتر مصدق، ایراداتی هم از قول مخالفین عنوان ساخته، در این‌جا برای روشن شدن چهره‌ی تابناک و درخشان این قهرمان ملی پاسخ گفته می‌شود. دکتر الموتی نوشته است: «مخالفین دکتر مصدق او را به منفی‌بافی و عوام‌فریبی متهم می‌کنند و می‌گویند همین روش او موجب شد که نتوانست از قانون ملی شدن صنعت نفت آن‌طوری که لازم است نتیجه بگیرد و در نتیجه کشور را به ورشکستگی کشاند و به‌ناچار قرارداد نفتی کنسرسیوم هنگامی که مصدق در زندان بود، به تصویب پارلمان ایران رسید».

در این‌باره باید گفت کدام آدم باانصافی سراغ دارید که با دکتر مصدق مخالف باشد و جامعه او را به‌عنوان فردی خوش‌نام بشناسد؟ افرادی که با دکتر مصدق سر ستیزه داشته‌اند، من در بررسی اجمالی نمایندگان مجلس اشاره‌یی به سوابق این وکلای بی‌موکل که با طرفداری سفارت فخیمه سالیان دراز پارلمان ایران را اشغال کرده بودند، نموده‌ام و لازم نمی‌دانم که مجدداً قلم را به نام آنان آلوده سازم، مگر آن‌که ضرورتی پیش آید و ناچار از معرفی افراد ستون پنجم بیگانه بشوم.

تأثر من از تنی چند است که با ماسک ریا در زیر سایه‌ی دکتر مصدق به وجاهت ملی رسیدند و با آراء مردم به مجلس رفتند، اما به جای خدمت به مملکت در نیمه‌ی راه و چند قدمی موفقیت، به آرمان مردم، با شاه و عاملین رسوایی کودتای 28 مرداد 32 برای تأمین انگلیس و آمریکا سازش کردند. خوشبختانه این افراد مخالف که همه در گذشته‌اند، آن‌چنان منفور خاص و عام‌اند که تا ابد مورد لعن و نفرین آیندگان خواهند بود. در قاموس سایر وطن‌فروشان مخالف اگر دکتر مصدق به منافع ملت ایران پشت پا می‌زد و با انعقاد قراردادی «صاحب» پسندانه تسلیم انگلیس و امریکا می‌شد، نه‌تنها جمال امامی و هم‌دستان او از او تجلیل به عمل می‌آوردند؛ بلکه همان‌طور که به رضاشاه به‌خاطر امضای قرارداد 1933 نفت اسارت بار در مجلس دست‌نشانده‌ی دوره‌ی 15 لقب «کبیر» دادند، برای دکتر مصدق هم مدح و ثنا می‌گفتند؛ لیکن، در این صورت او دیگر قهرمان ملی تاریخ ایران نبود. به همین جهت نوکران سفارت هرقدر بخواهند می‌توانند از سوز دل، دکتر مصدق را منفی‌باف و عوام‌فریب بخوانند. آیا مبارزه برای ملی کردن نفت و موفقیت در این امر حیاتی «منفی‌بافی»ست؟

تاریخ قضاوت کرده و می‌نماید که دکتر مصدق در سراسر زندگی سیاسی‌اش، همیشه مظهر شرافت، فضیلت، شجاعت، تقوی، پاکی و حقیقت گویی و سازندگی بوده و بدون تردید هیچ یک از رجال خوش‌نام تاریخ ایران هم تا این درجه دارای چنین صفات و خصایص انسانی نبوده‌اند.
به گفته‌ی دکتر مصدق چون دست شاه و ملکه‌ی نادر و اشرف و برادران و هم‌دستان آنان از سوءاستفاده‌ها قطع شده بود، این همه های و هوی برای جلوگیری از قطع ایادی انگلستان صورت می‌گرفت تا وضع سابق برای غارت ثروت ملی ما تحت رژیمی دست‌نشانده کماکان ادامه یابد. به هنگام تحریم اقتصادی کشورمان، همه‌ی دولت‌های استعمارگر بویژه آمریکا و فرانسه با نفت‌خواران انگلیسی هم‌صدایی نموده‌اند و عجیب‌تر آن‌که کشور سوسیالیستی شوروی به‌نوبه‌ی خود حاضر نگردیده، یازده تن طلای سپرده ایران را پس بدهد تا از مشکلات اقتصادی ما کاسته شود و سرانجام بعد از کودتا این سپرده را به عاملین دست نشانده‌ی انگلیس و امریکا پس دادند.

شادروان سرهنگ غلام‌رضا نجاتی، (افسر فقید نیروی هوایی ایران) در کتاب تاریخی خود درباره‌ی کودتای 28 مرداد 1332 چه با معنا و ظریف اشاره کرده است: «ننگ برای خائنینی که با هویت ایرانی، جاسوسی و مزدوری بیگانه را به‌عهده گرفتند و در گرماگرم نبرد، انگلیسی و امریکایی که در برابر یکی از اصیل‌ترین نهضت‌‌های ضد استعماری قرار گرفتند و برای ملت‌های خود یک رسوایی تاریخی فراهم ساختند. به‌نظر این‌جانب اگر ایرادی به زنده یاد دکتر مصدق بشود وارد نمود، این است که او در آزادی‌خواهی افراط نموده‌است؛ زیرا باید با اختیار قانونی که داشت متهمین حوادث کودتای 9 اسفند 1331 را به دادگاهی انقلابی تسلیم می‌کردتا بعداً انگلیس‌ها موفق نمی‌شدند، نقشه‌ی قتل سرلشکر افشار طوس، رئیس شهربانی کل کشور را به کمک سرلشکر زاهدی، دکتر بقایی و تأیید شاه به‌وسیله‌ی عده‌یی از ژنرال‌های وطن‌فروش طرح کنند و به اجرا درآورند و متعاقباً با پول «سیا» علیه ملت ایران کودتا برپا سازند و استقلال و شرف ملت ایران را به بیگانگان بفروشند».
ای کاش دکتر مصدق از کشته‌شدن عده‌ایی افسر وطن‌فروش و جمعی اراذل و چاقوکش اجیر شده و روحانی نمایان خودفروخته به «سیا» تردیدی به دل راه نمی‌داد و با فرستادن پیامی شجاعانه حقایق را برای ملت ایران فاش نمی‌ساخت تا آنان نظیر وقایع سی‌تیر سزای خائنین را کف دست‌شان می‌گذاشتند و مانع روی کارآمدن نوکری سرسپرده می‌شدند که سفارت امریکا را پناهگاه جاسوسی و خیانت به کشور خود قرار داده بود.
اینک قضاوت تاریخ را درباره‌ی دکتر مصدق برای تحقیقاتی که در کتاب دکتر مصدق در دوره‌ی قاجار و پهلوی انجام داده‌ام، به شرح آتی نقل می‌نمایم تا سیه‌رویی بیش‌تر نصیب کسانی گردد که با بی‌انصافی به بزرگ‌مرد بی‌نظیر ایران توهین می‌کنند و خدمات و جان‌فشانی‌های او را نادیده می‌گیرند.

1. « هنگامی که مصدق در ایران به اصلاحات اساسی دست زد ما به وحشت افتادیم. این مرد که من بر خود می‌بالم که او را دوست خود بدانم، مردی دموکرات بود. ما با انگلیس‌ها هم‌دست شدیم تا او را از میان برداریم. در این راه توفیق یافتیم، ولی از آن روز دیگر در خاورمیانه از ما به نیکی یاد نشد». (ویلیام دوگلاس قاضی دیوان عالی کشور امریکا)
2. «باید به ملت ایران تبریک بگویم که بعد از مدت‌ها یک شخص مخلص و باتدبیر زمام امور را در دست گرفته و موجبات ترقی ایران را فراهم کرده است». (مولانا عبدالکریم آزاد، 16/04/1330)
3. « دکتر مصدق مردی‌ست که در امور سیاسی استعداد خارق‌العاده‌یی دارد». (دکتر هنری گریدی سفیر و رئیس انجمن فرهنگی ایران و آمریکا، آبان 1330)
4. « ما جرأت و شهامت بی‌پیرایه و مقرون به بدبختی مردی شریف هم‌چون دکتر مصدق را که قربانی نفتی‌های بین‌الملل شد می‌ستاییم و به تقدیم احترامات خودمان اکتفا می‌کنیم». (پی‌یر فونتن، نویسنده‌ی کتاب جنگ سرد نفت)
5. «من در واقع عاشق دکتر مصدق هستم و در تمام عمر خود در عالم سیاست شخصی را به شایستگی او ندیده‌ام. دکتر مصدق یک زمامدار ایده‌آل است که برای ملت خود فداکاری می کند. نخست‌وزیر ایران یکی از سیاستمداران بزرگ قرن بیستم است». (غضنفر علی‌خان سفیر کبیر پاکستان در ترکیه و در ایران)
6. «با کمال صراحت می‌گویم که افزایش عایدات نفت عراق و دیگر کشورهای خاورمیانه رهون تلاش و محبت دکتر مصدق است. ما عراقی ها برای نهضت ملی ایران ارزش بسیار قائل‌ایم. بدون شک این نهضت در بیداری ملل شرق موثر واقع شده است». (صالح جبر رهبر حزب ملی عراق، 16 ماه می 1953)
7. «در کشوری که تهمت‌های سیاسی رواج کامل دارد، این مرد شرافت و عزت‌نفس خود را به نیکوترین شیوه حفظ کرده‌است. آقای دکتر مصدق مخالف هرگونه نفوذ بیگانه است». (مجله تایم، 08/02/1330)
8. «وجود نحیف و ناتوان دکتر مصدق از کوه البرز محکم‌تر و از نفت آبادان آتشین تر و سوزان‌تر است». (مجله تایم،1951)
9. «دکتر مصدق را پدر ملت ایران می نامند. او یکی از کسانی‌ست که وطن‌پرستی را به معنای واقعی تجسم بخشید و منافع کلت خود را بر همه چیز ترجیح داد». (روزنامه ابزرور، چاپ لندن، 02/03/1330)
10. «مردم اسکاتلند همه از کلیه ی اقدامات وطن‌پرستانه‌ی دکتر مصدق تعریف و تمجید می‌کنند». (روزنامه گلاسکو هرالد، چاپ اسکاتلند،08/03/1330)
11. «تاریخ جهان نشان خواهد داد که دکتر مصدق بزرگ‌ترین خدمت‌گزار ایران بوده است». (روزنامه‌ی بوئنوس آیرس، هرالد چاپ آرژانتین)
12. «صریحاً می‌گویم که یاران در سده های کنونی تاریخ استقلال خود چنین نخست‌وزیر باشهامتی نظیر دکتر مصدق را به خود ندیده است». (روزنامه‌ی ثروت، چاپ لندن)
13. «دکتر مصدق استادِ فن ملی‌شدن در شرق است. تمام رهبران نهضت ملی‌گرایی خاورمیانه در مکتب مصدق درس خوانده‌اند. دکتر مصدق مردی سال‌خورده و پیر است که فعالیت و نشاط او، نیروبخش جوانان کشورش شده است و آنان را تحت تأثیر خود قرار داده است. دکتر مصدق قدرت و توان شگفتی‌آور و سرسختی بی‌نظیر خود را به انگلیسی‌ها نشان داد و آنان را مجبور ساخت در برابر قدرت نیروی معنوی او زانو بر زمین بزنند». (موسسه‌ی مطبوعاتی دارالهلال مصر،07/07/1330)
14. «دکتر مصدق با اشک‌های تیزابی خود پایه های عظمت امپراطوری انگلستان را پوسانید و با دست‌های لرزان خود چرخ‌های بیداری مردم را در خاورمیانه علیه امپریالیسم روغن‌کاری کرد. سر موفقیت دکتر مصدق مهارت او در تهییج افکار عمومی‌ست». (مجله تایم)
15. «مصدق مردی بود که در تاریخ معاصر ایران فروزان‌ترین ستاره بود و گمان نمی‌رود امروز پس از مرگش اندکی از فروغ او و صحت افکار و روش و آرمانش کاسته شده باشد. این بزرگ‌مرد نخستین مقام فکری همه‌ی انقلابیون آسیا و آفریقا از جمله رهبر بزرگ و فقید مصر جمال عبدالناصر و مردانی چون قوام نکرومه، سوکارنو، لومومبا، بن‌بلا و حتا کاسترو بود. گذشت زمان افکار و اندیشه‌های او را تغییر نداد و کهولت و بیماری را به بستر محافظه‌کاریش نینداخت». (حسنین هکل، سردبیر نشریه‌ی الاهرام مصر)
16. « و باید صریحاً گفت که دکتر مصدق بهترین و با تجربه‌ترین سیاست‌مدار خاورمیانه به‌شمار می‌رود و پشتیبانی ملت ایران از دولت وی در تاریخ خاورمیانه و شاید جهان سابقه نداشته است». (فوتنگیس گازت، چاپ اسپانیا، 09/08/1330)
17. مصطفی فهمی وکیل دادگستری مقیم قاهره و استاد دانشکده‌ی حقوق طی نامه‌یی به زبان فرانسه به دکتر مصدق نوشته است که ترجمه‌ی آن به فارسی به‌شرح زیر می‌باشد:
«دکتر مصدق! آزادمردان تمام کشور به فداکاری شما نسبت به هم‌میهنان عقیده دارند و به شما به عنوان بزرگ‌ترین نمونه‌ی میهن‌پرستی ارج می‌نهند. ما از خداوند خواهانیم که به شما پیروزی دهد. ما حاضریم که افتخار دفاع شما را داشته باشیم. امضا».
18. هنگامی که حکومت مولود سیا بعد از کودتای ننگین 28 مرداد دکتر مصدق را به محاکمه جلب می‌نماید، یک نفر ایتالیایی به نام فیلس‌چی به زبان فرانسه نامه‌یی به دکتر مصدق می‌نویسد که ترجمه ی ان در صفحه‌ی 29 کتاب دکتر مصدق در دادگاه تجدیدنظر به شرح زیر چاپ شده است:
«دکتر مصدق! عالی‌جناب! از جناب‌عالی تقاضا دارد لطف فرموده مراتب تقدیس این‌جانب را نسبت به شخص شما و نسبت به اقدامات حکومت خود بپذیرید. در این زمان سخت که نه تنها هدف شما، بلکه شخص خود شما در خطر نابودی قرار دارید، من احساس می‌کنم که یک ضرورت انسانی قلب مرا، زبان مرا و قلم مرا وادار می‌سازد که علاقه‌ی مخصوص خود و میلیون‌ها ایتالیایی را نسبت به عظمت سیاست و جسارت رفتار شما در برابر دادگاهی که می‌خواهد شما را محکوم نماید، ابراز دارم. من گفته‌ام که میلیون‌ها ایتالیایی وجود دارند که از نام شما تجلیل می‌کنند، عالی‌جناب، من هم به همین نحو، زیرا در این روزها در روزنامه‌های آزادی‌خواه کشور من، عکس شما به‌طور روشن وجود دارد و به همه‌ی مردم نجابت قابل احترام سیمای شمار ار نشان می‌دهد و میلیون‌ها خواننده با اضطراب در ستون‌های این روزنامه‌ها مراحل محاکمه‌ی شما را تعقیب می‌کنند. جریان محاکمه‌ی شما به کجا خواهد انجامید [به هر کجا بینجامد]، من به شما می‌گویم که شما پیروز شده‌اید، آقای دکتر شما پیروز شده‌اید، در روح ایرانیان واقعی. درست به همان نحو که در روحی ایتالیایی‌های واقعی و آزادی‌خواهان در سراسر جهان. من به شما اطمینان می‌دهم که شما را هرگز فراموش نخواهم کرد و اگر روزی بتوانم صدای خود را به اطراف بفرستم شما را ـ آقای مصدق ـ به‌صورت یک قهرمان و پیشوای ترقی و آزادی و اتحاد ملی ایران نشان خواهم داد».
19. مرحوم ناصر قشقایی که از دوستان نگارنده بود در صفحات 407 و 408 کتاب خاطراتش تحت عنوان اما چه‌گونه کودتا شد؟ چنین توضیح داده است:
«گودوین یک نفر آمریکایی با محمدحسین‌خان و خسروخان ملاقات نمود و اظهار داشت دولت آمریکا تصمیم گرفته که مصدق‌السلطنه را از کار برکنار کند. خسروخان جواب داد: قول شرف می‌دهم تا دو ماه طول نکشد. حال شما بیایید نقداً پنج میلیون دلار بگیرید و سرلشکر زاهدی را بردارید بیایید داخل ایل قشقایی، در آن‌جا فرمان نخست‌وزیری را که شاه به زاهدی داده، اعلام کنید و از آن‌جا زاهدی را بردارید بیایید به طرف تهران. آن‌وقت ما همه نوع تضمین می‌کنیم، دو نفر از خودتان وزیر بشوید، یک نفر هم سفیر کبیر، در هرجا مایلید. کلیه‌ی اختیارات فارس و جنوب هم برای شما و بعد از آن‌هم ماهی پنج میلیون دلار می‌دهیم، مرتب از آن‌هم سهم بگیرید. آقایان جواب داده بودند که ما با مصدق همکار بوده‌ایم و حالا نمی‌توانیم خیانت کنیم؛ ولو این‌که شما پانصد دلار بدهید. غیر ممکن است که ما مرتکب چنین کاری شده و فامیل خودمان را ننگین و لکه‌دار کنیم».
فرداهای آن‌روز کودتا شروع شد، معروف است که چند صاحب منصب آمریکایی داخل تانک بوده و بر اهالی تهران با مسلسل و تانک تیراندازی می‌کرده‌اند. حقیقتاً تف به این وضع زندگی.
20. صدرالاشراف نخست‌وزیر، وزیر، استاندار، سناتور و رییس مجلس پیشین سنا و خادم حکومت‌های استبدادی محمدعلی‌شاه، رضاشاه و محمدرضاشاه در عین مخالفت شدید و پیکاری که با دکتر مصدق رهبر جبهه‌ی‌ ملی داشته و با وجود زمینه ی انفعالی نامساعدی که نسبت به مصدق داشته در خاطراتش به دو نکته ی اساسی اعتراف نموده که ذکر آن با توجه به شهادت دشمن حایز کمال اهمیت است:
 یکم ـ در صفحه‌ی 416 خاطرات خود راجع به رد امتیاز نفت شمال، روس‌ها و استیفای حقوق ملت ایران از نفت جنوب نقل می‌نماید:
«زمانی‌که رشته‌ی مطالب به‌دست مجلس شورای ملی افتاد و نطق‌های بلیغی در اطراف نفت و امتیاز نفت جنوب که انگلیس‌ها داشتند به‌عمل امد، سرآمد همه‌ی نطق‌ تاریخی دکتر [مصدق] نخست‌وزیر فعلی بود که اطلاعات جامعی به دست آورده و با ذکر معایب اساسی این امر و عملیات انگلیس‌ها در مدت گذشته راجع به نفت جنوب و ندادن حساب به تشریح موضوع پرداخت و در حقیقت رشته‌ی امر نفت را از آن‌روز به‌دست گرفت و هنوز در حسن شهرت آن و تحریک عوام که خاص خود اوست، بهره‌برداری می‌کند».
دوم‌ ـ درباره‌ی اختلافات آیت‌الله‌کاشانی با دکتر مصدق و مخالفت آیت‌الله برای دادن اختیارات یک ساله به نخست‌وزیر صدرالاشراف در صفحه‌ی 525 کتابش توضیح داده است:
«موضوع اختیارات یک ساله برای مخالفت کاشانی با مصدق بهانه بود، زیرا از چندی قبل از آن به واسطه‌ی مداخله‌ی آقای کاشانی در امور دولت و وساطت پسرهای او و تحصیل عواید از این راه، مصدق قدغن کرده بود که ادارات دولتی از قبول وساطت‌های بی‌حد و حصر آن‌ها خودداری کنند».
21. شادروان ملک الشعرای بهار در تاریخ احزاب سیاسی خود در دو مطلب از دکتر مصدق ستایش نمود که در این‌جا به اختصار بدان اشاره می‌شود:
یک‌بار وقتی است که در مجلس دوره‌ی چهارم قوام السلطنه، دکتر مصدق را برای وزارت دارایی (مالیه) انتخاب می‌نماید تا بتواند در مدت کوتاهی (سه‌ماهه) با اصلاح بودجه و حذف بذل و بخشش‌ها و مستمری‌ها به خزانه‌ی کشور سر و سامان بدهد. در این مورد بهار در صفحه‌ی 139 جلد اول کتاب خود نوشته است:
«وزیر مالیه، دکتر محمدخان مصدق‌السلطنه، ماده واحده‌یی به مجلس آورد و اختیاراتی خواست و با مخالفت شدید سوسیالیست‌ها مواجه گردید. و اولین و آخرین وزیری است که در برابر هجوم شدید سلیمان میرزا لیدر سوسیالیست و نمایندگان نطاق و زبردست مجلس به شدت حمله کرد و از خود و دولت دفاع نمود و کاری را که باید وکیل مجلس انجام دهد و از وزیری دفاع کند با کمال شهامت انجام داد».

تجلیل دیگر ملک‌الشعرا از دکتر مصدق به مناسبت نطق تاریخی او در جلسه‌ی 9 آبان‌ماه 1304 دوره ی پنجم مجلس شورای ملی می‌باشدکه با خلع احمدشاه از سلطنت و روی کار آمدن رضاخان سردارسپه به شدت مخالفت نمده است و دکتر مصدق در این نطق شجاعانه به تمام مسایلی که بعداً در سلطنت رضاشاه پیش آمد، قبلاً پیش‌بینی کرده و هشدار داده بود.

ملک‌الشعرا بهار در این روز تاریخی و نطق دکتر مصدق و سایر مخالفین چنین گفته است: «باور کنید همه را بیم و رعب فرا گرفته بود. اگر به نطق روز 9 آبان‌ماه به نام مخالفت با ماده واحده ایراد کرده‌اند، دقیق شوید، علامت کمال ملاحظه و تأثیر ترور و وحشت را خواهید دید. از هر سطری بوی خوف و رعب می‌آید . معذلک سوگند به کلام خدا حس خطر و تهلکه ملی این عده شیرمرد بر آن داشت که در غرقاب خوف و بیم با عزیزان خود وداع کرده و به مجلس بیایند و هر چه هست، سخنی بگویند. و آمدند و گفتند».

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید