شنبه, 14ام مهر

شما اینجا هستید: رویه نخست تاریخ تاریخ معاصر مقاومت‌های ملی

تاریخ معاصر

مقاومت‌های ملی

برگرفته از فصل‌نامۀ فروزش، شمارۀ چهارم، پاییز 1388 - رویه 36 تا 39

کاوه بیات

در پی استقرار ارتش سرخِ اتحاد شوروی در بخش‌های شمالی کشور، در اثر تحولات ناشی از روی‌دادِ شهریور 1320 و اشغال نظامی ایران به دست نیروهای نظامی متفقین، شناسایی و نابود کردنِ مخالفان بالقوه و بالفعلِ نظم نوین به یکی از اولویت‌های اصلی مقام‌های نظامی و امنیتی قوای اشغال‌گر تبدیل شد. فرآیندی که در خلال تهیه و تدارکِ لازم جهت برپا داشتن دو حرکت جدایی‌طلب در بخش‌های ترک‌زبان و کرد حوزه‌ی آذربایجان در پاییز 1324، شتاب و گسترش بیش از پیش نیز یافت. با این حال و به‌رغم تمامی تمهیداتی که در این زمینه اعمال شد، در خلال بحران آذربایجان در سال‌های 25-1324‌، مقاومت و ایستادگی در برابر منویات روس‌ها و عوامل داخلی آن‌ها به هیچ وجه امری استثنایی و نادر نبود. در کنار تلاش فردی و شخصی در بسیاری از سطوح اجتماعی، بسیاری از آذربایجانی‌ها نیز در مخالفت با فرقه‌ی دموکرات به صورت گروه‌هایی مختلف متشکّل شدند و دست به مقاومت زدند که در این یادداشت به سرگذشت یکی از آن‌ها اشاره می‌شود.1
فقدان اطلاعات و داده‌های موثّق در این زمینه یکی از ویژگی‌‌های دوره‌ی مورد بحث است، در حالی که در مراحل نخست بروز بحران آذربایجان گروه‌های مخالف خط‌مشی شوروی در ایران هنوز از امکانات مختصری برای بیان خواست‌ها و نگرانی‌های خود برخوردار بودند و در نشریات خود ضمن گزارش تحولات جاری در آذربایجان، از مقاومت‌های پراکنده خبر می‌دادند که در برابر آن، سعی و تلاش مقام‌های شوروی جریان داشت. ولی در پی تشکیل کابینه‌ی قوام‌السلطنه، در اواخر زمستان 1324، با سیاستی که وی در هم‌سویی با اتحاد شوروی در پیش گرفت، فعالیت این گروه‌های مخالف نیز با محدودیت‌هایی اساسی روبه‌رو شد. در کنار بازداشت و سرکوب پاره‌ای از سران این تحرکات، تمامی روزنامه‌های هوادار آن‌ها نیز توقیف شد و در نتیجه آن مختصر خبرهایی که در این زمینه به جهان آزاد راه می‌یافت نیز از انتشار بازماند.2 در نتیجه آن‌چه در حال حاضر، و تا دست‌رسی به دیگر منابع و مآخذ محتمل، از ادامه‌ی این گونه فعالیت‌ها می‌دانیم محدود است به پاره‌ای از گزارش‌های منابع خارجی و هم‌چنین «افشاگری»‌های گروه‌های مخالف آن‌ها.

مجمع آذربایجانیان
یکی از این گروه‌های مخالف فرقه، جمعی است که از آن‌ها هم با عنوان «جمعیت آذربایجان» یاد شده است و هم «مجمع آذربایجانیان» و نخستین سندی که درباره‌ی فعالیت‌های آن‌ها ملاحظه می‌شود گزارشی است به قلم جرج الن، سفیر ایالات متحده در ایران، به تاریخ خرداد 1325. در این گزارش که برای وزارت خارجه‌ی آمریکا ارسال شده است وی خاطرنشان می‌سازد که: «... از طریق یک آمریکایی که سمت رسمی ندارد از توطئه‌‌ای مطلع شده‌ام که برخی از سران کُرد و مالکین آذربایجانی برای سرنگونی حکومت دموکرات‌ها در آذربایجان در تهیه و تدارک آن هستند. ژنرال حسن مقدم (استان‌دار سابق آذربایجان)، امیر اسعد (یکی از سران ایل دهبوکری) و بزرگ‌ابراهیمی، مالک ثروتمند ماکو، از جمله کسانی هستند که گفته می‌شود در این امر دست دارند». الن در ادامه می‌افزاید: «... این اطلاعات به درخواست مقدم و با تلویح این نکته به من منتقل شد که از حمایت آمریکا استقبال خواهد شد. البته پیغام دادم که دولت آمریکا با مسایل داخلی از این دست هیچ‌گونه ارتباطی نمی‌تواند داشته باشد»3.

در خلال بحران آذربایجان در سال‌های 25-1324‌، مقاومت و ایستادگی در برابر منویات روس‌ها و عوامل داخلی آن‌ها به هیچ وجه امری استثنایی و نادر نبود. در کنار تلاش فردی و شخصی در بسیاری از سطوح اجتماعی، بسیاری از آذربایجانی‌ها نیز در مخالفت با فرقۀ دموکرات به صورت گروه‌هایی مختلف متشکّل شدند و دست به مقاومت زدند که در این یادداشت به سرگذشت یکی از آن‌ها اشاره می‌شود...

در ادامه‌ی این گزارش آمده بود: «... بر اساس اطلاعاتی که دارم این برنامه بسیار پرطول و تفصیل است و در آن یک شورش هم‌آهنگ دهبوکری، هرکی، شکاک و دیگر عشایر کرد به اتفاق شاهسون‌های شمال تعبیه شده است. هم‌کاری اهالی شهرهای عمده‌ی آذربایجان نیز مورد نظر است. در خلال این عملیات هم «جمهوری» کرد مهاباد تسویه خواهد شد و هم تشکیلات دموکرات‌ها در تبریز. ترتیبی داده خواهد شد که در پی تصرف هر نقطه‌ی استراتژیک، نیروهای ارتش ایران در [آن نقاط] مستقر گردند»4.
سفیر آمریکا در ادامه می‌افزاید: «... به مخبر من اظهار شده است از آن‌جایی که نخست‌وزیر قوام با یک چنین برنامه‌ای هم‌کاری نخواهد کرد لازم است که شاه او را برکنار کند. از جمله کسانی که برای جای‌گزینی او پیشنهاد شده است حکیمی است (که ممکن است خودش نیز در این توطئه دست داشته باشد) و علی منصور»5. به عقیده‌ی جرج الن: «... اگرچه نحوه‌ی نسبتاً مستقیم اطلاعاتی که در اختیار دارم مرا به این تصور رهنمون می‌سازد که توطئه‌ای از این دست عملاً در جریان است ولی شخصاً فکر نمی‌کنم که امید موفقیت چندانی داشته باشد. احتمال آن که پیش از فرا رسیدن زمان عملی لو برود بسیار است و اگر هم چنین اتفاقی نیفتد تصور نمی‌کنم این گروه‌های درگیر که از تجربه‌ی یک هم‌کاری پیشین با یک‌دیگر، یا اصولاً با هر کس دیگری، تجربه‌ی چندانی ندارند بتوانند از عهده‌ی یک چنین برنامه‌ی پیچیده‌ای برآیند. [سالار سعید] سنندجی یکی از اعضای مهم این گروه اخیراً به دستور قوام بازداشت شده است ولی همراهان او فکر نمی‌کنند که این امر به معنای آن باشد که قوام از برنامه مطلع شده است. به هر حال این گزارش از آن جهت اهمیت دارد که مبیّن افزایش فزاینده‌ی سیاسی است و بیانگر نگرانی فزاینده در محافل معتدل و راست‌گراست که احتمالاً برای جلوگیری از پیروزی کامل چپ به اقدامی اساسی نیاز است»6.

ارزیابی جرج الن از ضعیف بودن امکان موفقیت چنین طرحی و هم‌چنین احتمال لو رفتن آن به وقتِ فرا رسیدن زمانِ عمل، ارزیابی نادرستی نبود. به‌گونه‌ای که ملاحظه خواهد شد طرف از فعالیت‌های این گروه بی‌اطلاع نبود و قاعدتاً برای خنثا کردن آن نیز تلاش داشت. روزنامه‌ی رهبر، ارگان حزب توده، در مقاله‌ای با عنوان «رهبران جمعیت آذربایجان را در تهران بشناسید»، که در اوایل تیر 1325 منتشر شد، نام‌های سران این گروه را به انضمام رشته‌ای از ناسزاهای معمولِ حزبی به شرح ذیل اعلان داشت: «سرلشگر مقدم... که سمت لیدری این جمعیت را دارند در موقع استان‌داری در آذربایجان مقدار 150 هزار تومان پول نقد و شکر بیوه‌زن‌های آذربایجانی را بالا کشید...»؛ «بزرگ‌خان ابراهیمی... [که] سمت دلالی معامله‌ی قند و شکر سرلشگر مقدم را دارا بودند»؛ امیرنصرت اسکندری، نماینده‌ی تبریز در مجلس شورای ملی، که به نوشته‌ی‌ رهبر «... در موقع انتخابات با زور شلاق برای خود در آذربایجان رأی می‌گرفتند و الان هم میررحیم کور را با عده‌ای اوباش [؟!] به دور خود جمع کرده، مشغول توطئه‌ می‌باشند...»؛ علی‌اصغر سرتیپ‌زاده، از دیگر نمایندگان تبریز در مجلس، که «... در آذربایجان از منافع طبقات زحمت‌کش به منظورِ انتخاب شدن دفاع می‌کرد، ولی حالا یکی از مخالفین صددرصد اصلاحاتِ [؟!] آذربایجان است»؛ و هم‌چنین حسین فشنگچی و رضازاده و میرجواد که به نوشته‌‌ی رهبر این «... روزها از 150 هزار تومان پول دولت برای آسیب‌دیدگان آذربایجان استفاده کرده، مشغول عیش و تفنن و در حال دسیسه‌بازی هستند»7.

بزرگ ابراهيمي

رهبران جمعیت
اگرچه برنامه‌ای که این گروه برای پایان دادن به حکومت فرقه‌ی دموکرات در سر داشت، همان‌گونه که جرج الن خاطرنشان ساخت، برنامه‌ای بود پیچیده و به دور از واقعیت‌های سیاسی وقت، ولی سران و رهبرانش هیچ یک چهره‌های خُرد و بی‌تجربه‌ای نبودند: نخست آن که همگی از فرزندان صاحب‌نام و ذی‌نفوذ آذربایجان بودند؛ سرلشگر حسن مقدم از خاندان مقدم‌مراغه از افسران باسابقه‌ی ارتش بود که بخش اعظم دوران خدمت خود را در آذربایجان سپری کرده بود. از معدود افسران عالی‌رتبه‌ای بود که در مقام فرمانده‌ی نیروهای غرب در شهریور 1320 در ارتفاعات پاطاق در برابر تعرض قوای بریتانیا ایستادگی کرد و در یک دوره نیز از اواخر پاییز 1321 تا اواخر تابستان سال بعد در عین فرماندهی قوای نظامی آذربایجان استان‌داری آن سامان را نیز بر عهده داشت.8
بزرگ‌ ابراهیمی، دیگر چهره‌ی مطرح در این تشکیلات، نیز از مراحل نخست تلاش‌های دولت مرکزی برای اعاده‌ی نظم و انتظام در حوزه‌های پرآشوب مرزی در دهه‌ی 1300 از همراهان مهم ارتش به شمار می‌رفت9 و طبعاً در این دوره‌ی بحرانی نیز دور از عرصه نبود.
امیرنصرت اسکندری، که بیش از ده دوره نمایندگی تبریز را در مجلس شورای ملی بر عهده داشت، «... از خوانین متشخّص آلان از محال تبریز بود... [که]... از بدو جوانی وارد خدمت دولت گردید، در اثر ثبات رأی و مشی یکی از اعیان ذی‌نفوذ تبریز گشت... در دوره‌ی چهاردهم مجلس، با وصف مخالفت نهانی روس‌ها، به وکالت مجلس انتخاب شد. وی در مجلس مزبور با این که جزو دستِ راست افراطی نبود، حتا از مخالفین کابینه‌ی صدر هم بود، همواره مورد حمله‌ی روزنامه‌های دست چپ و طرف‌داران پیشه‌وری بود...»‌10.

سرلشگر حسن مقدم

علی اصغر سرتیپ‌زاده، دیگر رهبر این گروه، برخلاف چهره‌های پیش گفته از خوانین عمده و بزرگ‌مالکان آذربایجان نبود؛ از مجاهدین صدر مشروطه بود و حتا در یک دوره در سال‌های نخست دهه‌ی 1300 از فعالان تحرکات چپ و کمونیستی در آذربایجان. به نوشته‌‌ی مهدی مجتهدی در پی تحولات حاصل از روی‌دادِ شهریور 1320 که به دوران حبس و تحت نظر بودن او پایان داد «... بلافاصله به تبریز آمد. همه‌ی مردم انتظار داشتند که با سابقه‌ی آزادی‌خواهی و سوسیالیستی و شکنجه دیدن از حکومت دیکتاتوری به حرکت انقلابی که با دست بیگانه اداره می‌شد خواهد پیوست، اما سرتیپ‌زاده نه گول ظاهر را خورد و نه تابع احساسات و کینه‌ورزی شد. با مداخله‌ی اجانب، که این بار جنبه‌ی مترقی و آزادی‌خواهی داشت، همان رفتار را کرد که [در دوره‌ی مشروطه] با مداخله‌ی تزار کرده بود... [و در نتیجه] طرفِ بغض و کینه‌ی پیشه‌وری و رفقایش واقع شد...»11.
و بالاخره میرزا حسین فشنگچی که او نیز در طرازی دیگر از چهره‌ها و سردسته‌های باقی‌مانده از دوران مشروطه بود.12

جلسات پی‌درپی
همان‌گونه که اشاره شد به دلیل وضعیت سیاسی وقت، که ایجاد محدودیت‌هایی را برای این نوع تحرکات اقتضا می‌کرد، اخبارِ مربوط به آن‌ها بیشتر به مطالب نشریات مخالف محدود می‌شود و از این‌رو در توضیح ادامه‌ی فعالیت‌های‌شان بازهم به نقل از روزنامه‌ی رهبر می‌خوانیم که در نهم تیرماه یکی از دیگر جلسات «... در منزل آقای حاجی آقای مرتضی‌آقایی در نزدیکی تشکیلات ژاندارمری تشکیل گردید و آقایان لیدرها سرلشگر مقدم، حاجی آقا مرتضی‌آقایی، امیر ابراهیمی سروان سابق، شیخ حسین واعظ، امیرنصرت اسکندری، حاجی عبدالرحیم خویی [و] اپیکچی در آن جلسه شرکت داشتند»13.
در ادامه‌ی این گزارش از صحبت‌های امیر ابراهیمی در آن جلسه سخن به میان آمده و این که او «... در طول صحبت همواره مردم را بر علیه نهضت آذربایجان و سازش‌کاری با آن‌ها تحریک می‌کرد... [و آن که] بعد از آن نیز شخص قد بلند و ریش‌داری درباره‌ی وقایع آذربایجان صحبت کرد و همه‌ی مردم را به مبارزه با «ماجراجویان» دعوت می‌‌کرد». رهبر ضمن انتشارِ خبر تشکیل جلسه‌ی بعدی مجمع در چهارشنبه‌ی بعد، جهت انتخاب یک هیأت‌رئیسه، به دولت تکلیف کرد که: «... هرچه زودتر بساط این محرکین را برچیند...»14.
در گزارشی دیگر در همان ایام از برگزاری جلسات آن‌ها در «... خیابان شاه‌آباد، منزل حاجی محمود ملکی، و در خیابان بهار، منزل نورالدین امامی،... » صحبت شده بود و ارتباط عبدالقدیر آزاد با آن‌ها. ظاهراً «... مدیر یکی از روزنامه‌ها نیز با آن‌ها تماس داشتند و مخارج روزنامه نیز به عهده‌ی مرتجعین و فراریان آذربایجان است»15.

تحصن

قلمرو ایلات شاهسون که در بسیاری از ادوار حاکمیت فرقۀ دموکرات کانون مقاومت‌هایی پراکنده بود. برای نمونه در اوایل شهریور 1325 در منطقۀ اهر درگیری‌هایی رخداد كه برپایۀ پاره‌ای گزارش‌ها به خلع سلاح شدن فداییان اين  توسط شاهسون‌ها منجر شد

به نظر می‌آید که افشاگری‌ها و فشارهایی از این دست که احتمالاً از سوی مقام‌های شوروی نیز پی‌گیری می‌شده است در ایجاد محدودیت‌های بیش از پیش برای این نوع گروه‌ها بی‌اثر نبوده است کما این که رهبر در نوشته‌ای دیگر با عنوان «یک عمل ضدملی ارتجاعیون آذربایجان عقیم ماند» از قصد و نیّت «ارتجاعیون آذربایجانی» می‌نویسد که: «... قرار بود همین روزها... شورش راه اندازند و بر علیه آزادیخواهان ایران و دولت مرکزی در یکی از سفارت‌خانه‌های خارجی که گفته می‌شد سفارت آمریکاست متحصن شوند [که] خوش‌بختانه این عمل ضدّ ملی آن‌ها در نتیجه‌ی اقدامات دولت عقیم ماند ولی تحریکات هم‌چنان ادامه دارد...»16


از کم‌وکیفِ اقدام دولت در جلوگیری از این رشته اقدام‌ها اطلاع دقیقی در دست نیست ولی چندی بعد، و در ارتباط با همین موضوع، سفیر آمریکا در تهران در گزارشی به واشنگن خاطر نشان ساخت که: «... امروز سرتیپ‌زاده، نماینده‌ی برجسته آذربایجان در مجلس پیشین، به دیدن من آمد تا بگوید که بسیاری از آذربایجانی‌های مخالفِ حکومت پیشه‌وری از تداوم ناتوانی یا بی‌میلی دولت ایران در تغییرِ «حکومت اراذل دست‌نشانده‌ی شوروی در تبریز» به ستوه آمده و در تدارک آن هستند که خود برای سرنگونی گروه تبریز دست به کار شوند. تنها نگرانی او احتمال گستردگی حمایت دولت شوروی از تبریز به حدی بود که بتواند به شکست این تلاش منجر شود. وی می‌خواست بداند که آیا آذربایجانی‌هایی که به ایران وفادار هستند در صورت لزوم می‌‌توانند در صحن سفارت آمریکا پناهنده شوند؟»، که او به آن‌ها پاسخ داده بود که: «... ما تحت هیچ شرایطی نمی‌توانیم با پناهندگی موافقت کنیم»17.
از داده‌های موجود چنین به نظر می‌آید که با دور شدن دو تن از چهره‌های اصلی این حرکت - سرلشگر مقدم و بزرگ ابراهیمی - از تهران و سفر آن‌ها به خراسان، که شاید در چارچوب ممانعت و پیش‌گیری فوق‌الذکر، به دستور دولت صورت گرفته بود، تحرکات «مجمع آذربایجانیان» نیز رو به کاستی نهاد هر چند که همان سفر خراسان نیز از طرف حزب توده اقدامی توصیف شد در «ایجاد بلوا و شورش» در آن حدود و هم‌چنین «... تشدید و تحکیم مناسبات قطع‌شده‌ی [آیت‌الله] کاشانی با مردم خراسان...»18.

شاهسون‌ها
فعالیت‌های «مجمع آذربایجانیان» رو به کاستی نهاد ولی احتمالاً تبعات و تحرکات حاصل از آن تا مدت‌ها بعد در پاره‌ای از دیگر عرصه‌ها ادامه داشت؛ حوزه‌ی مقاومت عشایر شاهسون یکی از این عرصه‌ها بود. پیش‌تر در «افشاگری»‌های حزب توده از ارتباط این گروه با خوانین شاهسون گزارش‌هایی منتشر شده بود، از جمله آ‌ن که «... ابراهیمی، امیرخاص و عده‌ای از افراد شاهسون و یورتچی [را] در هنگ دوم موتوریزه‌ی مهرآباد وارد کرده‌اند از دولت اسلحه بخواهند...»19 و هم‌چنین تجمع «... عده‌ای از ژاندارم‌ها و پاسبانان و خان‌ها و بگ‌های ایل شاهسون که در نتیجه‌ی نهضت دموکراتیک آذربایجان متواری شده‌اند دور سرلشگر مقدم و سروان بزرگ امیرابراهیمی و تعدادی از مرتجعین و ملاکین فراری...». در جلسات این گروه «... یکی از آخوندهایی که جزو ایل شاهسون است، دائماً بر علیه آزادی‌خواهان صحبت کرده و سرلشگر جهت کمک مالی به جمعیت مزبور وعده و وعیدهایی می‌دهد...»20.
قلمرو ایلات شاهسون که در بسیاری از ادوار حاکمیت فرقه‌ی دموکرات کانون مقاومت‌هایی پراکنده بود21 در این دوره - اواخر امرداد و اوایل شهریور 1325 - نیز به‌ویژه در منطقه‌ی اهر شاهد درگیری‌هایی بود که احتمالاً با فعل و انفعالات پیش‌گفته ارتباط داشت. اگرچه غلام یحیی، سرکرده‌ی فداییان فرقه، – « ژنرال دانشیانِ» حزب توده – در مصاحبه‌ای با روزنامه‌ی رهبر این شورش را کم‌اهمیت شمرد و از سرکوب شدید ولی کم‌دردسر آن سخن گفت22، ولی پاره‌ای از دیگر گزارش‌ها از خلع سلاح شدن فداییان این حوزه توسط شاهسون‌ها خبر می‌دهند و اقدام دموکرات‌ها برای اعزام قوای امدادی از سراب و دیگر شهرها.23
در همین ایام و در چارچوب برنامه‌ای که به نوع توطئه‌‌های مورد علاقه‌ی «مجمع آذربایجان» بی‌شباهت نبود از طرحِ ربودن تعدادی از سران فرقه نیز صحبت‌هایی در میان بوده است. به گزارش جرالد دوهر، کنسول‌یار ایالات متحده در تبریز، «... منابع موثق گزارش می‌دهند که در خلال بازدیدِ اخیرِ [سلام‌الله] جاوید از منطقه‌ی شاهسون‌ها، توطئه‌ای که برای ربودن او و همراهانش – شبستری و ژنرال دانشیان – بود در لحظه‌ی آخر خنثا شد...»24.

***

ایستادگی‌های ملی و محلی در برابر تلاش‌های اتحاد شوروی برای تجزیه‌ی آذربایجان از ایران - همان‌گونه که اشاره شد - جنبه‌ای وسیع و متنوع شد که در این یادداشت فقط به یکی از نمونه‌های آن اشاره شد. اگر چه مقاومت‌ها و تحرکاتی از این دست در دوره‌ی حاکمیت فرقه، به دلیل تسلط امنیتی و انتظامی فرقه و نیروهای خارجی پشتیبان آن، به سرعت شناسایی و سرکوب می‌شدند ولی بر اساس وجود چنین زمینه‌ای از آمادگی و ایستادگی بود که در آذر 1325، به محض برگشتن ورق و رها شدن فرقه به حال خود، حتا پیش از آن که نیروهای ارتش وارد آذربایجان شوند مجموعه‌ای از نیروهای محلی خود پا پیش نهاده و کار را تمام کردند.

پی‌نوشت‌ها:
1. برای آگاهی بیشتر بنگرید به: رحیم زهتاب‌فرد، خاطرات در خاطرات، تهران: انتشارات ویستار، 1373.
2. توقیف پی در پی نشریاتی چون هور، نسیم صبا، کانون و وظیفه... در پاییز و زمستان 1322 را می‌توان به‌عنوان نمونه ذکر کرد.
3. سفارت آمریکا در تهران، وزارت خارجه‌ی آمریکا، شماره‌ی 749، 25 مه 1946 / 4 خرداد 1325. به نقل از:

Confidential U.S. State Department Central Files, IRAN 1945-1949. Internal Affairs A Microfilm Project of University Publications of America, INC. 1985.

4. همان.
5. همان.
6. همان.
7. رهبر، شماره‌ی 754، 6 تیر 1325.

8. Personalities in Persia, Military Supplement (1974). Tehran 1947, p.48 F.O. 371/62035.

9. برای آگاهی بیش‌تر بنگرید به: مجموعه‌ای از خاطرات او در سال‌نامه‌ی دنیا - سال‌های 14 (1337)، 15(1338) و 18(1341) - و هم‌چنین مطلبی در سال 3 (1327) همان نشریه.
10. مهدی مجتهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، چاپ دوم، به کوشش غلامرضا طباطبایی‌مجد، تهران، زرین، 1378، ص 32-31.
11. همان، ص 54-353.
12. برای فعالیت‌های او در دوره‌ی مشروطه و چند صباحی پس از آن بنگرید به: سید احمد کسروی، تاریخ هیجده ساله‌ی آذربایجان (ج 2).
13. رهبر، ش 758، 12 تیر 1325. در یکی از شماره‌های بعدی رهبر شیخ حسین واعظ طی نامه‌ای عضویت در گروه مورد بحث را تکذیب و خاطرنشان می‌سازد که «... به واسطه‌ی کسالت مزاج به هیچ یک از جمعیت‌ها و تشکیلات سیاسی ارتباطی ندارم» (رهبر، ش 761، 17 تیر 1325).
14. رهبر، ش 758، 12 تیر 1325.
15. رهبر، ش 759، 14 تیر 1325.
16. رهبر، ش 762، 18 تیر 1325.
17. سفارت آمریکا به وزارت خارجه‌ی آمریکا، ش 1037، 27 ژوییه‌ی 1946 / 5 امرداد 1325.
به نقل از: Confidential U.S. State Department , op.cit.
18. رهبر، ش 777، 7 امرداد 1325. توضیح آن که در همان ایام - 26 تیرماه – آیت‌الله کاشانی در سر راهِ خراسان به ظنّ تحریک روحانیان خراسان بر ضدّ قوام‌السلطنه به حکم دولت بازداشت شده بود.
19. رهبر، ش 759، 14 تیر 1325.
20. رهبر، ش 760، 16 تیر 1325.
21. برای آگاهی بیشتر از زدوخوردهای شاهسون‌ها با حکومت تبریز و به‌ویژه نقش آقا سیداحمد بخاص (احتمالاً «امیرخاص»ِ فوق‌الذکر)، روحانی صاحب‌نام و مبارز آن حدود، بنگرید به: میرنبی عزیززاده، تاریخ دشت مغان، تهران: موسسه‌ی مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1385، ص 370-341.
22. رهبر، ش 811، 20 شهریور 1325.
23. کنسول‌گری آمریکا در تبریز به سفارت آمریکا در تهران، شماره‌ی 240، 28 اوت 1946 (ششم شهریور 1325). به نقل از: Confidential U.S. State Department , op.cit.
24. همان.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه