شنبه, 01ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست ایران پژوهی تیره‌های ایرانی ریشه‌های ژرف پارسی در ارسباران - 2

تیره‌های ایرانی

ریشه‌های ژرف پارسی در ارسباران - 2

برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 74، دی و بهمن 1391، رویه 38-39

 

دکتر داریوش افروز اردبیلی

ارسباران، از دید نام‌های کهن و ریشه‌دار فارسی بسیار توانگر است؛ البته، شمار نام‌های ترکی یا آمیختهٔ ترکی ـ فارسی و ترکی ـ تازی در آن کم نیست؛ مانند: حسینعلی بیگلو، فتحعلی سلطانلو، قلی بیگلو، کدخدالو، خمارلو، همدم لو، شجاعیلو، ساری یا تاق، قیه‌باشی، چناقچی، ایری‌بوجاق، خلف بیگلو، ساری دره، حاج حسن قشلاقی، گون گورمز، داش‌باشی و...

اما، برابر بررسی‌های نگارنده، نزدیک به همهٔ روستاهایی که نام‌هایی از این دسته دارند، روستاهای نوبنیاد هستند که پیشینهٔ بیشترشان از دویست سال کمتر است (برای نمونه، روستای شجاعیلو 80 سال و روستای چناقچی 150 سال پیشینه دارند) و همچنانکه از نامشان برمی‌آید، بسیاری از این دست روستاها، به نام کسی که نخستین بار در آنجا بنای زندگی را گذاشته است، خوانده شده‌اند.

در این گفتار، به بررسی برخی نام‌های فارسی در شهرستان‌های خداآفرین و کلیبر می‌پردازیم. در ریشه‌یابی نامها، نگارنده از دو گفتار زیر بهره برده است:
1- پژوهشی دربارهٔ نام دلیجان ـ کتاب تاریخ و فرهنگ دلیجان ـ نوشتهٔ حسین صفری
2- گزارشی پیرامون نام کرمان ـ در کتاب کرمان‌شناسی ـ مجموعهٔ مقالات ـ به کوشش محمدعلی گلاب‌زاده. نام‌های فارسی این دو شهرستان را می‌توان به سه گروه بخش کرد:
1- گروهی که معنای روشن فارسی دارند.
2- گروهی که با شکافتن نام، میتوان معنای آن را دریافت.
3- گروهی که معنای پیشوند یا پسوند آن روشن است؛ اما، معنای نام پیدا نیست.

1- گروهی که معنای روشن فارسی دارند؛ مانند نام روستاهای سرداب، خانقاه، کیقباد، گندم نان، شبخانه، گاوآهن، تازه‌کند، آس، سردار آباد، دارچین، مرز رود، کلانتر، مردان قم (گویا در گذشته، مردمی از شهر قم بدانجا کوچیده‌اند)، کل‌گیران (= گیرندگان بز کوهی ـ آمارگران دولتی نام این روستا را به نادرست، کارگران نوشته‌اند)، کوه‌های هشتادسر (در گویش بومی هشته‌سر، که به چکادهای فراوان کوه‌ها اشاره دارد)، خدا آفرین (به معنی آفرین خدا بر آن سرزمین باد! که با نگرش به طبیعت بسیار زیبا و بهشت آسای آن، نامی بس برازنده است).

2- گروهی که با شکافتن نام، می توان معنای آن را دریافت:

- ارسبار: در شهرستان خداآفرین، روستاهای کنار رود ارس و کرانهٔ رود ارس را ارسبار می‌گویند. بار در فارسی کرانه را گویند؛ برای نمونه در جویبار، رودبار، زنگبار، دریابار؛ پس، ارسبار یعنی کرانهٔ ارس؛ همین واژه، به روشنی نشان می‌دهد بر کامهٔ آنچه آن گروه کم شمار می‌گویند، نام این رودخانه ارس است؛ نه آراز! که اگر چنین نبود، این واژه بایستی آراز بار می شد؛ نه ارسبار!

- دیزمار: نام یکی از دهستان‌های خداآفرین و جلفا (شرقی و غربی) ـ همچنانکه گفته شد این نام از دو بخش دیز (= دوز = دژ = قلعه) و مار (= مان = پسوند جای) پدید آمده و روی هم به معنی جایگاه دژ می‌باشد. در چندین جا در دو دهستان یاد شده، ویرانه‌های دژهای باستانی برجای مانده است که شوربختانه جویندگان گنج و اثرهای باستانی، آسیب‌های فراوان بدان‌ها زده‌اند.

- گرمادوز: نام یکی از بخش‌های شرقی خداآفرین ـ این نام در گذشته گهرام‌دز بوده و داستان زندانی شدن اتابک قزل ارسلان طغرل، واپسین پادشاه سلجوقی در آن دژ، در تاریخ آمده است. اکنون نشانی از دژ بر جای نیست. گهرام دز از پیشوند گه (به معنی گرم) رام (میانوند جایگاه) و دز (دژ) پدید آمده و روی‌هم به معنی «دژی در جای گرم» است. هوای این بخش در تابستان همانند مغان بسیار گرم می‌باشد.

- کیوان: نام یکی از دهستان‌های خداآفرین ـ این نام از دو بخش کی (به گمان بسیار دگرگون شدهٔ که = خانه یا جایگاه) و وان (پسوند جایگاه) پدید آمده است. پسوند وان را در سیروان کردستان، ایروان، سراوان، مریوان، شیروان قفقاز نیز می‌بینیم. در نام کیوان هر دو به هر اشاره به جای و خانه و... دارند و اگر خواهیم که بدانیم چرا یک نام، در پیشوند و پسوند یگانه است، می‌باید به واژه‌های برابر، در زبان فارسی بنگریم: جایگاه، دهکده، دهستان، بیشه‌زار، دشتستان، کوهستان، کوهسار، شهرستان، جنگلزار!
پیشوند کی در این نام به معنی پادشاه نیز می‌تواند باشد! اما، با نگرش به جایگاه جغرافیایی این دهستان، دور می‌نماید که کیوان به معنی جای پادشاه باشد.

- مین جوان (Minjuan): نام یکی از بخش‌های شهرستان خداآفرین ـ این نام از پیشوند مین (دگرگون شدهٔ مان = پیشوند جایگاه) و وان (پسوند جایگاه) به همراه میانوند ج پدید آمده است. این نام در پیشوند و پسوند اشاره به جایگاه دارد که در نام پیشین بدان پرداخته شد.

- هوم شید: نام روستایی در خداآفرین ـ نام این روستا در دفترهای آمار همنشین است؛ اما، باشندگان این روستا و روستاهای همسایه، هومشید می‌گویند که درست‌تر می‌نماید. این نام از دو بخش هوم (پیشوند جایگاه) و شید (به معنی درخشان، روشن) پدید آمده است. هوم در نام‌های هومدان چابهار و هومه بروجرد و نیز واژهٔ Home در زبان انگلیسی به معنی خانه نیز دیده می‌شود. پسوند شید را در واژه‌های خورشید، فرشید، جمشید نیز می‌بینیم. روی‌هم نام این روستا به معنی جایگاه درخشان است که با نگرش به جایگاه روستا که پیشتر برفراز بلندی بوده است، نامی برازنده می‌نماید. هم اکنون روستاییان از جایگاه پیشین روستا کوچ کرده و در درهای در کنار جاده، روستای تازه را ساخته‌اند با همان نام هوم شید!

- کریشان: نام روستایی در خداآفرین ـ این نام از دو بخش کر (پیشوند به معنی رشته کوه) و شان (پسوند جایگاه) به همراه میانوندی پدید آمده و روی‌هم، به معنی جایگاهی در کوه است. این روستا در میان کوه‌های بسیار بلند جای دارد. پیشوند که در نام‌های کرمان، کریان کرمانشاه، کرگان تبریز، کرزان تویسرکان نیز دیده می‌شود. پسوندشان در نام‌های کاشان، کوشان، شاندرمن، تالش، شاندیز، لوشان نیز دیده می‌شود.

- زُنبَلان: نام روستایی در خداآفرین ـ این نام از دو بخش زُن (پیشوند جایگاه که دگرگون شدهٔ زان می‌باشد) و لان (پسوند جایگاه) به همراه میانوند ب پدید آمده است. دربارهٔ چنین نام‌هایی که در پیشوند و پسوند اشاره به جایگاه دارند، پیشتر سخن به میان آمد. زان در نام‌های گلزان خوی، کوزان خوی، لویزان تهران و نیز لان در نام‌های کولان خوی، کسلان میانه، کسیلان مهاباد، همچنین در واژهٔ لانه فارسی دیده می‌شود.

- سوتن: نام روستایی در خداآفرین که ستن نوشته و سوتن تلفظ می‌شود. این نام از دو بهر سو (به معنی سبز) و تن (پسوند جایگاه که دگرگون شدهٔ تان است) پدید آمده و روی‌هم به معنی جایگاه سبز یا روستای سبز است. این روستا در جایی بسیار سبز و خرم جای گرفته و پیرامون روستا را باغ‌ها و کشتزارهای فراوان فرا گرفته است. پیشوند سو در سوچنار جیرفت، سوده خرمشهر گرامی، سوزان اراک، سولان چابهار، سوهان مشهد، سویون سراب، سوستان مهاباد، سوان سراوان، همچنین پسوند تن یا تان در نام‌های هگمتانه باستانی، اکباتان، کوتاه بیجار نیز دیده می‌شود.

- وینق: نام روستایی در خداآفرین که وینق نوشته و وینَه تلفظ می‌شود ـ این نام از دو بهر وین (پیشوند جایگاه) و قیاه (پسوند تصغیر) پدید آمده و روی‌هم به معنی جایگاه یا روستای خُرد است. وین را در نام‌های قزوین، خوروین، وینه کرمانشاه، وینی سپاهان نیز می‌بینیم. در پیرامون تبریز هم روستایی به نام وینق هست.

- کورَزق: نام روستایی در خداآفرین که کورزق نوشته و کورَزه تلفظ می‌شود ـ این نام از سه بهر کو (کوتاه شدهٔ کوه) و رز (میانوند جایگاه) و ق یا هـ (پسوند تصغیر) پدید آمده و روی‌هم به معنی روستایی خُرد در کوه است. این روستا در میانهٔ کوه جای دارد. پیشوند کو در نام‌های کوران سراوان، کوشان ایرانشهر، کوگان خرم آباد، کوزان فومن، کویان آباده، کوجان اهر، کوهان شاهرود کوخان سقز، همچنین میانوند رز یا راز درنام های راز بجنورد، رازان خرم آباد، رازبین زنجان، همچنین شیراز دیده می‌شود.

- دارانا: نام روستایی در خداآفرین ـ این نام از دو بهر داران (به معنی درختان) و ا (پسوند سازندهٔ اسم فاعل) پدید آمده و روی‌هم به معنای جایگاهی که درخت فراوان دارد، می‌باشد. در خود روستا و در پیرامون آن درختان توت بسیار کهنسال هست که درون تنهٔ برخی از آنان تهی شده، اما، هنوز درختان شاداب هستند. پیرامون روستا را نیز جنگل فراگرفته است. در نام دارکوب و نیز در دارو درخت، به این واژه بر می‌خوریم.

- اوزان: نام روستایی در خداآفرین ـ این نام از دو بهر «او» و «زان» (پسوند جایگاه) پدید آمده است. پیشوند «او» (با تلفظ اُ) در این نام، هم می‌تواند دیگر شدهٔ هو (در پهلوی به معنی خوب یا نیک) باشد؛ که با نگرش به جایگاه خرم و پردرخت روستا نامی برازنده خواهد بود؛ هم می‌تواند تلفظی دیگر از واژهٔ «آب» باشد؛ گو اینکه، در گویش‌هایی از کشورمان، هنوز آب را «او» می‌گویند؛ همچنانکه خواهیم دید روستایی به نام بَشاب در کلیبر داریم که باشندگانش آن را بَشاو می‌خوانند. در معنی دویم، نام روستا «جایگاه آب» خواهد بود که با نگرش به وجود چشمه‌ای بزرگ در نزدیکی روستا، باز هم نامی برازنده خواهد بود. در سال‌های گذشته، بستر رود ارس ـ که در نزدیکی روستا روان است ـ به سوی این روستا میل کرد و با دگرگونی بستر رودخانه و شسته شدن خاک، لوله کشی باستانی با بهره‌گیری از کوزه‌های سفالین، از زیر خاک به در آمد؛ که دیرینگی بسیار این روستا و نامگذاری کهن آن، سده‌ها پیش از درآمدن زبان ترکی به آذربایجان را نشان می‌دهد. در همایشی که پنج سال پیش، در خداآفرین برگزار شده بود، گردانندهٔ همایش از نام‌های عاشقلو (روستایی در همسایگی اوزان) و اوزان و زمینی به نام قپوزلو (در محدودهٔ همین دو روستا)، چونان پیشینهٔ کهن موسیقی ترکی در خداآفرین، با گرمی بسیار یاد می‌کرد. پرس‌وجوهای فراوان از باشندگان دو روستای یاد شده نشان داد زمینی به نام قپوزلو در آنجا نیست و این بخش سخن وی نادرست است. نوازندگان در آیین‌های شادمانی و اروسی (عروسی نادرست است!) را در آذربایجان عاشق می‌گویند. برابر پرس‌وجوهای نگارنده، روستای عاشقلو، پیشترها، چندین عاشق محلی نامدار داشته و از همین روی، عاشقلو (دارای عاشق) نام گرفته است.

در میان ترکان غُز، نوازنده و سرایندهٔ دوره‌گرد را اوزان می‌گفتند؛ نام اوزان با گذشت زمان، با خواری و بدی همراه شد و از سدهٔ چهاردهم میلادی بدین‌سو، به فرد یاوه‌گو و هرزه درا و هرزه‌گو، در میان ترکان، اوزان می‌گفتند. در درازنای تاریخ، آذربایجان هرگز اوزان نداشته است که نامش روی این روستا نهاده شده باشد؛ وانگهی اگر به راستی، نام همان نوازنده و سراینده دوره گرد، روی این روستا نهاده می‌شد، باید با پسوندی همراه می‌شد و برای نمونه، اوزانلو یا اوزانلار می‌شد؛ همچنانکه نام روستای همسایه، عاشق نیست و عاشقلو میباشد. باستانی بودن روستای اوزان نیز، سندی برّا برآن است که نامگذاری روستا، بسیار پیشتر از در آمدن زبان ترکی به آذربایجان انجام شده است. (برای آگاهی بیشتر بنگرید به: مطالعاتی درباره تاریخ، زبان و فرهنگ آذربایجان ـ نوشته: فیروز منصوری ـ مبحث اوزان ـ رویه 651)
 
- گرمَناب: نام روستایی در خداآفرین ـ این نام از دو بهر گرم و آب همراه با میانوند ن پدید آمده که روی هم، به معنی دارای آب گرم است. روستا در جایی کوهستانی و سخت‌گذر جای دارد و چشمه‌ای بزرگ در نزدیکی روستاست که زمستان، آب آن ولرم می‌نماید. شاید در گذشته‌ای دور، آب گرم جوشان نیز داشته که اکنون، کور شده است!

- وایقان: نام روستایی در خداآفرین ـ این نام از دو بهر وای (به معنی باد) و قان (پسوند جایگاه) پدید  آمده و روی‌هم به معنی جای بادخیز است. روستا، برفراز کوهسار جای دارد و آنجا بادخیز است. در ترکیب «وای بر تو!» نیز، وای به معنی باد است.

- کجورقان: نام روستایی در خداآفرین ـ این نام از دو بهر کجور (نام شهری در مازندران) و قان (پسوند جایگاه) پدید آمده است. گویا در گذشته‌ای دور، مردمی از کجور مازندران بدانجا کوچیده‌اند. پسوند قان در این نام، در نامهای ورقان تهران، سلمقان بجنورد، ورزقان اهر نیز دیده می‌شود.

- لاریجان: نام 3 روستا در خداآفرین ـ این نام از دو بهر لار (نام شهری در استان فارس) و جان (پسوند جایگاه) و میانوندی پدید آمده است. در مازندران نیز بخشی به نام لاریجان داریم. این نام کوچ گروهی از مردم لار به مازندران و شاید از آنجا به خداآفرین را می‌نمایاند.

- رشتین: نام روستایی در خداآفرین ـ این نام از دو بهر رشت (نام شهر گیلان) و ین (پسوند نسبت) پدید آمده است. گویا در گذشته‌ای دور، گروهی از شهر رشت بدانجا کوچیده‌اند. در شهرستان اهر نیز چند روستا به نام رشت‌آباد داریم.

- ونستان: نام روستایی در خداآفرین ـ این نام از دو بهر ون (نام درختی که زبان‌گنجشک نیز خوانده می‌شود) و ستان (پسوند جایگاه) پدید آمده و روی‌هم به معنی جایی دارای درخت ون فراوان است. این روستا در میانهٔ بیشه‌ای که بیشتر درختانش ون است، جای دارد. پسوند ستان در نام‌های اردستان و اهرستان یزد نیز دیده می‌شود.

- لوته‌جان: نام روستایی در خداآفرین که لته‌جان نوشته و لوته‌جان خوانده می‌شود ـ این نام از دو بهر لو (کوتاه شدهٔ لون = لان = پیشوند جای) و جان (پسوند جایگاه) و میانوند ته پدید آمده است. هر دو بهر این نام اشاره به جایگاه دارند. پسوند جان در نامهای لاهیجان، سیرجان، انارجان تبریز، رمنجان نیشابور، دلیجان، سنجان اراک، کمیجان اراک نیز دیده می‌شود.

- دینَور: نام روستایی در خداآفرین ـ این نام از دو بهر دین (در پهلوی به معنی کوهستان و «ور» (هم به معنی باره و بارو، هم به معنی خانه و یاوه) پدید آمده و رویهم به معنی روستایی کوهستانی است. این روستا در کوهستانی دوردست و سخت‌گذر جای دارد. پسوند یا پیشوند ور در نام‌های ورسک پل سفید، و رازان نور، اشکور گیلان، ورنیاب اردبیل، دینور صحنه نیز دیده می‌شود. دینور همدان نیز در گذشته آوازهای داشت.

- دولاب کَرّانلو:  نام روستایی در خداآفرین ـ بخش نخست این نام از دو بهر دول (با تلفظ دُل به معنی ظرفی چوبی در آسیاب که در آن گندم ریزند.) و آب و بخش دویم از پیوند کر (در پهلوی به معنی کوه) و میانوند ران (به معنی جای) و پسوند لو (کوتاه شدهٔ لون = لان = پسوند جای) پدید آمده است. نام کرانلو به معنی جایگاهی در دامنهٔ کوه است و دولاب اشاره به آسیاب آبی در این روستا دارد. ویرانه‌های برجای مانده از آسیاب آبی، هنوز در این روستا دیده می‌شود و خود روستا، در دامنهٔ کوه جای دارد.

در آذربایجان، هنوز هم سطل را دُل و سطل خُرد را دُلچه میگویند. مقلوب این واژه در تازی، دلو است.

- سغین: نام روستایی در خداآفرین ـ این نام، یادگار آذری کهن (زبان دیرین آذربایجان) و به معنی سنگلاخ است. زمین‌های پیرامون این روستا سنگ‌های ریز و درشت فراوان دارد و علف در آنجا کم می‌روید.

- دایان: نام روستایی در خداآفرین ـ این نام از دو بهر دا (شاید دگرگون شدهٔ دی به معنای روشنایی باشد) و یان (پسوند جایگاه) پدید آمده و روی‌هم به معنی جایگاه روشن است. شاید از آنجا که روستا در سینهٔ کوه جای دارد، چنین نامی گرفته است. پسوند یان را در نام‌های کویان آباده، ابیانه نطنز، کردیان جهرم، گلیان سنندج نیز می‌توان دید.

- لالان: نام دو روستا در خداآفرین ـ این نام از دو بهر لا (به گمان بسیار کوتاه شدهٔ لان = پسوند جایگاه) و لان (پسوند جایگاه) پدید آمده است. هر دو بهر این نام اشاره به جایگاه دارد.

- کابل: نام روستایی در خداآفرین ـ این نام از دو بهر کا (به گمان بسیار کوتاه شدهٔ کان = پیشوند جایگاه) و بل (پسوند به معنی روستا یا شهر) پدید آمده است. هر دو بهر این نام اشاره به جایگاه دارد. پسوند بل را در نام‌های زابل، کابلِ ایران شرقی (که جهان‌خورانش افغانستان خواندند)، چقابل لرستان نیز می‌بینیم.

- آوارسین: نام روستایی در خداآفرین ـ این نام از سه بهر آ (پیشوند تاییدکنندهٔ معنی) و «وار» (به معنای باره و نیز خانه یا ده) و سین (پسوند جایگاه) پدید آمده و روی‌هم به معنای جایگاه دژ است. ویرانه‌های دژی باستانی و بسیار بزرگ در نزدیکی روستا دیده می‌شود. سین در نام سینقان دلیجان نیز دیده می‌شود.

- هوش: نام چهار روستا در خداآفرین ـ در دفترهای آمار دولتی، این نام را هوچ می‌نویسند؛ اما باشندگانش، هوش می‌گویند. هوش در فارسی کهن به معنی جایگاه است. این نام در هوش تویسرکان، هوش بروجرد، هوشجان شهرکرد، هوشدان هرمزگان نیز دیده می‌شود.

- سرخه‌کَمَران: نام روستایی در خداآفرین ـ این نام از سه بهر سرخ (قرمز) و کمر (تخته‌سنگ بزرگ یا خرسنگ) و ان (پسوند جایگاه) به همراه میانوند هـ پدید آمده و روی‌هم به معنی جایگاه خرسنگ سرخ است. در کنار روستا، سه خرسنگ بسیار بزرگ، به بلندای کمابیش 30 متر، به رنگ سرخ تند، در کنار هم هست که نگارنده از نزدیک دیده است.

- دودان: نام دو روستا در خداآفرین ـ این نام در دفترهای آمار داودان است؛ اما باشندگانش دو دان می‌گویند. این نام از دو بهر دو (کوتاهشدهٔ دون = دان = پیشوند جایگاه) و دان (پسوند جایگاه) پدید آمده است. هر دو بهر این نام، اشاره به جایگاه دارد.

- بویدوز: نام روستایی در خداآفرین ـ این نام از دو بهر بوی (رایحهٔ خوش) و دوز (= دژ = قلعه) پدید آمده و روی‌هم به معنی دژ دارای بوی خوش است. در نزدیکی روستا، ویرانه‌های دژی باستانی در کرانهٔ رود ارس بود که با دگرگونی بستر ارس در سال‌های گذشته، ویرانه‌های آن نیز شسته شد و از میان رفت. روستای بویدوز، در کرانهٔ ارس، در میان کشت‌زارهای بسیار و باغهای فراوان جای گرفته و درختان کهنسال و به ویژه درختان سنجد در آنجا فراوان است و در بهار و تابستان، بوی تند درختان سنجد، در همه جای روستا می‌پیچد و هر نو رسیده‌ای، از آن بوی می‌پرسد. از این دست نام‌ها، در جاهای دیگر کشور نیز داریم: بوشهر، بوزآباد (= بوی‌آباد) در نزدیکی کاشان، بوی‌آباد نام محله‌ای در شهر نیشابور گرامی، بوی‌دشت ارومیه، بویرمی بوشهر، بویه لاهیجان، بوزان اصفهان، بوژان نیشابور، بوزی خرمشهر

- هومان: نام روستایی در خداآفرین که ویرانه شده ـ این نام از دو بهر هو (= خوب) و مان (پسوند جای) پدید آمده و روی‌هم به معنی جایگاه خوش و خرم است. این روستا در جایی بسیار خرم و خوش آب و هوا و دیدنی جای دارد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه