تیرههای ایرانی
بنیانهای تاریخی کردان
- تيرههای ايرانی
- نمایش از شنبه, 05 شهریور 1390 21:05
- بازدید: 5335
برگرفته از تارنمای فر ایران
عبدالله مرادعلیبیگی
علمای تاریخ و نژاد بر استواری این رأی که تیرههای « کرد» از اصیلترین تیرههای ایرانی هستند اتفاق نظر دارد.
به عقیده زبانشناسان، زبان کردی با لهجههای گوناگون آن، ضمن آن که خود یکی از فروع زبان کهن ایرانی است، با فارسی رایج، در الفاظ و معانی، قرابت و پیوستگی بیمانندی دارد. به طوری که بیشتر واژههای دو زبان، هم در ریخت لفظ و هم در ساخت معنی، از یک ریشهی مشترک مشتق میگردند. از سوی دیگر آن دسته از واژگان باستانی که در زبان کردی به کار میرود، میان دیگر تیرههای ایرانی، چونان گیل، تات، پشتون، تاجیک و... همچنان بکار گفتار میآید.
آیینهای ایرانی، مانند نوروز، مهرگان، و سده، میان کردان با شکوه بیمانندی برپا میگردد و از تقدسی ویژه برخوردار است تا امروز هم در میان گروههای بزرگی از کردان که به فرقههای کهن دینی این سرزمین منسوبند، ردپای بسیاری از باورهای «مغانی»، «مزدکی»، «زروانی» و «مانوی» دیده میشود که نمادی از اعتقاد مشترک باستانی آنان با کیشهای ملی ایرانی میباشد.(1)
از این گذشته روایات تاریی، طایفه مغان، نگهبان دین باستانی ایران را از قوم ماد، یعنی از تیره کردان معرفی میکنند. وجود آتشکدهی بزرگ «آذرگشنسب» در تخت سلیمان که آتش مقدس آن بیش از هزار سال خاموشی نگرفت، این نظر را تقویت میکند.
به گواهی تاریخ از همان آغاز که سرنوشت مشترک و تاریخی اقوام ایرانی رقم زده میشود، کردان نقش بنیادینی در شکلگیری محتوم آن داشتهاند. چنان که در جنبش بزرگ ایرانی نژادان آریایی برای جای گیری در بخشهای باختری و جنوبی فلات ایران، کردان به همراه پارسیان پیش آهنگ دیگر ایرانیان بودهاند. دولت بزرگ ماد که نخستین دولت ایرانی پایه گرفته بر فلات ایران بود، «کرد» شمرده میشد. زیرا که مادها، اسلاف کردها هستند. کورش که توانست آرمان مادها را تحقق بخشد و فلات ایران را به زیر یک پرچم درآورد، از سوی مادر نسبت به کردان میبرد. اردشیر بابکان بنیانگذار دولت بزرگ ساسانی که نسبت به بازرنگیان میرساند، کردتبار به شمار میآمد.
روایتهای تاریخی به روشنی مینمایند که طایفهی «بازرنگیان» فارس از تیره کردان آن سرزمین بودهاند، همانگونه که طایفهی شبان کاره هم که از اواخر دورهی آل بویه طی چند سده در قسمتی از سرزمین فارس صاحب قدرت و شوکت بودند، از تبار کردان فارس به شمارند.تیرهی ایرانی نژاد کرد در طول تاریخ نه تنها سرنوشت مشترک با دیگر تیرههای ایرانی نژاد فلات ایران داشته است، بلکه در دورههایی از زندگی ملت ایران با بردوش کشیدن رسالت راهبری جامعهی بزرگ اقوام ایرانی، توانسته است شکوهمندترین دوران سرافرازی تاریخ ایران را نیز پدید آورد. کششهای تاریخی این سرنوشت مشترک سبب شده است که حتا در دوران تجزیهی سرزمینهای کردنشین از ایران (چه به هنگام تسلط جبارانهی امپراتوری عثمانی و چه در زمان حکومت غاصبانهی دولتهای مخلوق استعمار بر این سرزمینها)، فریاد آزادگی بخش وحدت خواه مردم کرد برای پیوند با میهن بزرگ جامعهی اقوام ایرانی خاموشی نگیرد.
امپراتوری عثمانی، از زمره حکومتهایی بود که پس از حکومت تازیان، «دین» را ابزار کشورگشایی و سرکوب ملتها و اقوام دیگر قرار داده بود.
به گفتهی فردوسی:
زیان کسان از پی سود خویش
بجویندو دین اندر آرند پیش
در این میان، تنها مانع برابر به بردگی کشاندن ملتها به نام دین از سوی امپراتوری عثمانی، ملت ایران بود. از این رو، امپراتوری مزبور نه تنها با ملت ایران بلکه با همهی وابستگان نژادی و فرهنگی ملت ایران، در ستیز بود. قتلعام مکرر شیعیان و سرکوب بیوقفه کردها، از چنان دشمنیها ریشه میگرفت.
با پیروزی انقلاب عثمانی در سال 1908 میلادی، «ترکهای جوان» صحنه گردان امور سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آنان امپراتوری شدند. تداوم اندیشهی آنان در قالب «حکومت کنونی ترکیه» موج تازهای از دشمنی و تهاجم بر ضد تیرههای وابسته به ملت ایران را در پی داشت.
بدین سان، در آستانهی فروپاشی امپراتوری عثمانی و زایش حکومت ترکیه، «شوونسیم نژادی» جایگزین «شوونیسم مذهبی» شد. نماد این سیاست تهاجمی نژادگرایانه، جعل اندیشهی «پان ترکیسم»، از سوی ترکهای جوان بود که تا به امروز نیز همهی حکومتهای حاکم بر ترکیه، میراث خونین آن را به دوش میکشند.
اگر در گذشته، امپراتوری عثمانی( دین) را ابزار سرکوب قرار داده بود، دولتهای ترکیه در قالب اندیشهی نژادگرایانه، سیاست قومکشی و پاکسازی نژادی را به مورد اجرا گذاردهاند.
از آشکارترین تظاهرات سیاست مزبور. قتل عام بیش از 5/1 میلیون از هم فرهنگان، هم تاریخان و هم ریشگان ارمنی ما در 24 آوریل 1915 (پنجم اردیبهشت ماه 1294 خورشیدی) و کوشش در زدودن هویت اصیل کردها، زیر نام «ترکان کوهستانی» است.
در آغاز، برخورد کردهای سرزمینهای تجزیه شده برابر تبلیغات و اقدامات نژادگرایان «ترک»، شکل فرهنگی- سیاسی داشت. بدینسان کوشش بر این بود تا بیشتر بر هویت تاریخی و ایرانی و آریایی کردها تاکید شود. اما به زودی با افزایش فشار توام با خشونت و کشتار برای «ترک ساختن» کردها و کردستان، مقاومتها عمق بیشتری یافت. بدینسان مبارزه برای دفاع از حقوق تاریخی و نژادی کرد، به صورت خیزشهای مسلحانه در گوشه و کنار کردستان، ظاهر شد. مبارزات مسلحانه «شیخ سعید هرتوشی» و «سید عبدالقادر نقشبندی» از اقطاب فرقه نقشبندی در اواخر دوران عثمانی را میتوان از مهمترین هستههای اولیهی این مقاومت و خیزش مسلحانه نام برد.
به دنبال فروپاشی امپراتوری عثمانی در پایان جنگ جهانی اول و ایجاد حکومتهای به اصطلاح عربی از سوی استعمار انگلیس و فرانسه بر پهنهی متصرفات امپراتوری مزبور در خاورمیانه، دامنهی تجاوز بر کردها نیز گسترش یافت. این بار در کنار عنصر ترک، عنصر عرب نیز دستاندرکار اجرای «سیاست سرزمین سوخته» و «نسل کشی» کردها شد. برابر شدت یافتن «کردستیزی»، دولتهای استعمارگر و حکومتهای دستنشاندهی آنان، مقاومت رهایی بخش و نبرد مسلحانه کردها نیز به سر تا سر کردستان اشغالی گسترده شد.
در این میان رستاخیز آزادگی بخش ایرانی نژادان کرد در قلمرو کشور استعمار ساخته عراق به سبب پیوندی که از آغاز با مبارزات ضد استعماری شاخه دیگری از وابستگان فرهنگی ایران یعنی شیعیان آن سرزمین داشت، از برجستگی ویژهای برخوردار میباشد. خیزش گران «کرد» و قیامگران شیعه (دو شاخهی نژادی و فرهنگی وابسته به ملت بزرگ ایران)، در مواقع بسیار و با همآهنگ کردن مبارزات بر ضد استعمار انگلیس و حکومت دست نشاندهی بغداد، قیامهای عمومی و فراگیری را در سرتاسر عراق برپا کردند. چنان چه به هنگام قیام شیعیان در اوایل شهریور 1301 خورشیدی بر ضد دولت استعمارگر انگلیس و حکومت دستنشاندهی آن در عراق که شهرهای مذهبی میان رودان و نیز شهر بغداد را فرا گرفت، «شیخ محمود برزنجی» از اقطاب بزرگ فرقه قادری برای کاستن از فشار نیروهای مشترک انگلیس و عرب بر قیامگران شیعه، سرتاسر کردستان واقع در قلمرو عراق را برعلیه آنان شورانید. بدین سان، قیام علیهی سلطهی ظالمانهی استعمار، سرتاسر عراق را دربرگرفت. مبارزان «کرد» در این نبردها، ضربات سختی بر نیروهای مشترک انگلستان و عرب وارد ساخت و شهرهای کردنشین بسیاری را از اشغال آنان خارج کردند. شیخ محمود برزنجی در مناطق آزاد شدهی کردستان آن سوی مرز، حکومت «آریایی کرد» را اعلام داشت. اگرچه دولت انگلیس پس از مدتها و با تحمل تلفات بسیار توانست به کمک نیروهایی که از هندوستان آورده بود، قیام عمومی مردم میان رودان را سرکوب کند، اما اقتدار استعمار انگلیس با این قیام دچار آسیب فراوان گردید و از هیبت و قدرت آن نه تنها در «میان رودان» بلکه در شبه قاره هند نیز کاسته شد.
با آغاز جنگ جهانی دوم، هماهنگی میان جنبش «کرد» و نهضت شیعیان به صورت قیامهای گسترده و عمومی بر علیه نیروهای انگلیس و حکومتزادهی استعمار در میان رودان (عراق) نمایان شد. بر اثر این قیامها و پشتیبانی عمومی مردم، رشید عالی گیلانی در هجدهم فروردین ماه 1319 خورشیدی (7 آوریل 1940 میلادی)، قدرت را در عراق به دست گرفت.
سران حکومت دستنشاندهی بغداد از عراق گریختند، دولت انگلیس با بهرهگیری از نیروهای مستقر در اردن و پایگاههای هوایی خود در عراق، پس از نبردهای خونین بسیار، سرانجام قیام را سرکوب کرد. اما میان رودان و به ویژه مناطق کردنشین این سرزمین همچنان ناآرام باقی ماند.
کردان ساکن شمال عراق، در سال 1319 خورشیدی (1940 میلادی) برای ادامهی مبارزه، حزب هیوا (امید) را بنیان گذاردند. اما کمونیستها که در جریان جنگ دوم، متحد انگلیسها بودند، با نفوذ در صفوف حزب «هیوا» سبب انشعاب این حزب شدند. پس از این ناکامی، گروههای مبارز کرد و برخی عناصر ناسیونالیست جدا شده از حزب هیوا، تشکیلات جدیدی را به نام حزب رزگاری (آزادی) سازمان دادند. در سال 1325 خورشیدی گروههای فعال دو حزب رزگاری و «هیوا» برای تشکیل جبههای واحد، در همایشی گردهم آمده و «پارت دموکرات کردستان» (آن سوی مرز) را، بنیاد نهادند.
همایش به اتفاق آراء ملامصطفی بارزانی رهبر جنگجویان کرد را که در آن هنگام در حال نبرد با نیروهای حکومت بغداد بود، به عنوان دبیرکل حزب جدید برگزید. در بیانیهی این همایش، دفاع از حقوق تاریخی و نژادی تمامی ایرانینژادان و وابستگان فرهنگی آنان در عراق، آرمان مبارزاتی پارت دموکرات کردستان اعلام گردید. به دنبال کنگرهی مزبور، روزنامه خبات (کوشش) به عنوان ارگان رسمی و تئوریک پارت دموکرات کردستان (آن سوی مرز) منشتر گردید. با تشکیل پارت دموکرات کردستان مبارزه علیه حکومت بغداد و سیاستهای تبعیض نژادی، فراگیرتر شد. رستاخیز کردستان (آن سوی مرز) علیرغم همه توطئهها و کارشکنیهای دشمنان به پیروزهای بزرگی در بعد نظامی و سیاسی دست یافت و توانست حقانیت خود را در داخل و خارج عراق بر همگان آشکار کند.
ملامصطفی بارزانی با اعلام این نظر که «هرکجا کرد زندگی میکند، آن جا ایران است» همواره بر پیوند ناگسستنی تاریخی و نژادی کردان با دیگر ایرانیان تاکید داشت.
مجموع جمعیت کرد در آن سوی مرزها، میان 6/19 تا 21 میلیون تن برآورد میگردد: (2)
الف- در قلمروی جمهوری ترکیه: کردهای ساکن قلمرو جمهوری ترکیه، در نشریات آماری و مکاتبات رسمی دولت ترکیه به عنوان «ترکهای کوهستانی»؟!، نامر برده میشوند.
جمعیت کردهای ساکن ترکیه میان 4/14- 3/15 میلیون تن برآورد میگردد. این رقم کمابیش 6/23- 25 درصد از کل جمعیت کشور مزبور را دربرمیگیرد.(3) کردها در ده استان ترکیه، واقع در خاور و جنوب خاوری کشور مزبور، دارای اکثریت هستند. شهرهای وان، دیار بکر، ارض روم، تبلیس و... در حوزهی سرزمینهای کردنشین قرار دارند. در آمارهای رسمی دولت ترکیه، ارقام واقعی مربوط به جمعیت کردها، منتشر نمیگردد و در بیشتر نشریان آماری ترکیه، نام «کرد» به چشم نمیخورد. و از آنان به نام «ترکهای کوهستانی»، نام برده میشود.(4)
ب- در قلمروی جمهوری عراق: جمعیت کردهای ساکن حکومت عراق که بیشتر در شمال کشور مزبور متمرکزند، حدود 6/5 میلیون تن برآورد میگردد. (5) این جمعیت 5/26 درصد از کل جمعیت کشور مزبور را دربرمیگیرد.(6) شهرهای مهم کردنشین قلمرو حکومت عراق عبارتند از: روانداز، حلبچه، سلیمانیه، کرکوک، موصل و...
پ- قلمروی جمهوری سوریه: بیشتر کردهای ساکن سوریه در سه بر مرزی عراق، ترکیه و سوریه و همچنین در اطراف دمشق ساکن هستند. جمعیت کردهای ساکن کشور مزبور حدود 5/1 میلیون تن برآورد میگردد که کمابیش 9 درصد کل جمعیت کشور مزبور را تشکیل میدهد. بخش قابل ملاحظهای از ساکنان بلندیهای گلان (جلان) نیز کرد هستند.(7)
ت- جمهوری ارمنستان: جمعیت کردهای ساکن قلمرو ارمنستان که بیشتر در بخشهای خاوری جمهوری مزبور ساکناند، کمابیش 250 هزار تن برآورد میگردد. جمعیت این جمهوری در سال 1993 برابر با، 3730000 تن برآورد گردیده است.(8)
ث- جمهوری آذربایجان (اران): کردها ساکن این جمهوری در منطقه «لاچین» قرهباغ متمرکز هستند و جمعیت آنان حدود 26 هزار برآورد میگردد.
ج- جمهوری خودمختار نخجوان: در بخش شمال غربی جمهوری خودمختار مزبور، حدود 25 هزار تن کرد زندگی میکنند. جمعیت نخجوان در سال 1995 حدود 306 هزار تن برآورد گردیده است.(9)
چ- لبنان: بیشتر کردهای ساکن لبنان در بخش شمال باختری بیروت ساکناند و جمعیت آنها حدود 100 هزار تن برآورد میگردد. جمعیت کشور مزبور در سال 1995 برابر با 4 میلیون تن برآورد گردیده است.(10)
ح- جمهوری ترکمنستان: کردها در این جمهوری نوخاسته پراکندهاند. در برگهای هویت جمهوری مزبور، ایرانیان و ایرانی نژادان را بیشتر زیر عنوان «کرد» ، ردهبندی میکنند. جمعیت کردهای ساکن جمهوری ترکمنستان، با تعریف بالا، بیش از 500 هزار تن برآورد میشوند. البته همچنان چه گفته شد، در این آمار بیشتر ایرانیان، مردم اران و ... را نیز در برمیگیرد.
پی نوشت :
1- نگاه کنید به : «تاریخ مردوخ» شیخ محمد مردوخ کردستانی- نشر کارنگ ـ
همچنین نگاه کنید به «کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او»- رشید یاسمی- انتشارات امیرکبیر -------------2 – برپایه ی منابع گوناگون .
3- جمعیت ترکیه از سوی آمارنامه Welt Almanach 98 برای سال 1995 برابر با 61 میلیون نفر برآورد شده است.
4- برآورد جمعیت کردهای ساکن کشور مزبور براساس آمارهای گوناگون، انجام شده است.
5- بر پایه برآوردهای گوناگون از منبعهای مختلف، حکومت عراق همیشه میکوشد که شمار کردان ساکن کشور مزبور را کمتر از واقع نشان دهد. بیگمان میتوان اندیشید که شمار کردهای ساکن عراق، بیشتر از رقم آورده شده است.
6- جمعیت کشور عراق بر پایه Welt Almanach 98 برای اسل 1995 برابر با 20 میلیون تن برآورد گردیده است.
7- جمعیت سوریه برپایهی آمار منبع بالا در سال 1995 برابر با 14 میلیون برآورد گردیده است.
8- همان منبع
9- منابع گوناگون آمار جمعیت در سطح جهانی.
10- Welt Almanach 98