چهارشنبه, 14ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست خانه تازه‌ها نگاه روز یکسان‌سازی کشورها و جامعه‌ها! درست یانادرست؟ تاریخ پاسخ می‌دهد!

یکسان‌سازی کشورها و جامعه‌ها! درست یانادرست؟ تاریخ پاسخ می‌دهد!

برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 71، اردیبهشت و خرداد 1391، ص 20-24

دکتر داریوش افروز اردبیلی

همه‌کس را عقل خود، به کمال نماید و فرزند خود، به جمال...
                گـر از بسیط زمین، عقل منعدم گردد
                                             به خود گمان نبرد هیچکس، که نادانم

(سعدی)

میان مردم، عقل از هر چیز، بهتر تقسیم شده است؛ چه، هرکس، بهرۀ خود را از آن‌چنان تمام می‌داند که مردمانی که در هر چیز دیگر، بسیار دیر پسندند، از عقل، بیش از آن که دارند، آرزو نمیکنند.

(رنه دکارت)

«روزی که بنا بود آتش‌بس [با ایران]، به اجرا نهاده شود، صدام [حسین تکریتی]، نیروی عظیمی را مامور شدیدترین حملات، به کردان عراق کرد. شصت‌هزار سرباز عراقی و از جمله سه واحد از گارد ریاست‌جمهوری، مامور منهدم‌ساختن شهرها و روستاهای کردنشین شمال عراق شدند؛ هدف صدام آن بود که تعداد هر چه بیشتری از کردان را از عراق بیرون کند؛... نیروی هوایی صدام، با جنگنده‌ها، مناطق کردنشین را با جنگ‌افزارهای شیمیایی بمباران می‌کرد... روز ششم شهریور 1367 خ یک گروه سیصد نفری کرد و مسیحی که در حال فرار و عبور به داخل ترکیه بودند، در معرض بمباران شیمیایی قرار گرفتند و همگی کشته شدند...»(1)

پیشتر در سالهای 1348 تا 1351 خ و در سالهای آغازین جنگ عراق با ایران، نیز، صدام‌حسین به مصادره‌ی دارایی‌ها و کشتار و بیرون راندن ایرانیان باشنده میان رودان که پدر در پدر در عراق زیسته بودند دست‌زد و چندصد هزار تن را بدین‌گونه کشته، زندانی یا بی‌خانمان کرده بود(2)

انگیزه‌ی صدام حسین در این کارهای ضد انسانی چه بود؟ آیا به راستی، همه‌ی کردان با دولت عراق سر جنگ داشتند؟ و یا به گفته‌ی عراقیان، ایرانیان باشنده‌ی میان رودان، همگی ستون پنجم دولت ایران بودند؟

خیر! چنین نبود! انگیزهی صدام‌حسین، پاکسازی نژادی و قومی کشور عراق بود؛ او که به پیروی از آموزگار نادانتر از خودش (جمال عبدالناصر) پان عربیستی پرشور بود، و «امت واحد عربی» را در رویاهایش، زیر درفش یگانه می‌دید، در پی پاک و سره‌کردن عراق از دید قومی و زبانی بود. صدام در اندیشه‌اش نوآوری نکرده بود و اینگونه اندیشه‌ی پاکسازی و یکسان‌سازی یا یکدست‌سازی کشورها یا جامعه‌ها [از دید قومی ، نژادی یا دینی، زبانی یا حتی رنگ پوست] پیشینه‌ای به درازای تاریخ داشته است.

«الکساندر سوم، تزار روسیه (پادشاهی از 1881 م. تا 1894م.) گناه مشکلات روسیه را به گردن گروههای قومی انداخت... و از این روی، با آنکه در روسیه، تنها حدود نیمی از جمعیت، واقعا، روس بودند... تلاش همه‌جانبه‌ای را برای روسی‌سازی اقوام دیگر (لهستانی، اوکراینی، لتونیایی، چچنی، ارمنی، گرجی، و ده‌ها گروه قومی دیگر) به کار برد که فرایندی دردناک و گاهی خشونت‌بار بود. مردمی که به روسی صحبت نمی‌کردند یا در کلیسای ارتدکس روسیه حاضر نمی‌شدند و آداب و رسوم روس‌ها را نمی‌پذیرفتند، با فشار فزاینده‌ای روبه‌رو می‌شدند؛ مجازاتهای سنگینی (زندانی کردن بدون محاکمه، جریمه نمودن، تعطیل کردن بنگاه‌های اقتصادی، ممنوع کردن گردهمایی‌ها) علیه اقلیتهایی که در پذیرش زبان و دین روسی مشتاق به نظر نمی‌رسیدند، اعمال می‌شد.»(3)

پس از آغاز جنگ جهانی نخست، عثمانیان، برای پاک‌سازی کشور خود از ارمنیان، دست به کشتارگسترده و مصادره‌ی دارایی آنان زدند؛ کمابیش، یک و نیم میلیون تن از ارمنیان، کشتار و نیم میلیون تن دیگر، از سرزمین پدری خود آواره شدند. در پی شکست عثمانی در جنگ نخست و پدید آمدن کشور ترکیه، یکدست سازی این کشور نو پدید، سمت و سویی دیگرگونه یافت؛ در جایی که بیش از 25 درصد مردم ترکیه کرد بودند، آتاترک فرمود که در ترکیه، جز ترک و ترکی، قوم و زبان دیگری نیست؛ از کردان بهنام «ترک کوهی» یاد شد و نام بخشی از سرزمین آنان، از درسیم به تونجلی برگردانده شد. با افزوده شدن فشارها بر کردان، برای تُرک کردن آنان، شورشهای گسترده‌ای در سرزمین‌های کردنشین و در پی آن، درگیریهای خونین بسیاری رخ داد که تا زمان ما ادامه دارد .

پس از نیرو یافتن هیتلر و حزب نازی در آلمان، یهودیان عامل شکست آلمان در جنگ جهانی نخست پنداشته شدند و نازیها به پاکسازی کشورشان از یهودیان پرداختند. در همین چند سال گذشته، دولت فرانسه، هزاران کولی باشنده در فرانسه را از این کشور بیرون راند. پس از نیرو یافتن سفیدپوستان اروپایی در کشور کنونی ایالات متحده آمریکا، اروپاییان با پدیدآوردن درگیریهای حساب شده، سرخپوستان (باشندگان نخست و اصلی آمریکا) را تار و مار کردند. بومیان استرالیایی، در سرزمین خودشان، به دست انگلیسیان کوچیده به استرالیا، سرنوشتی همانند سرخپوستان یافتند.
 
مائوتسه تونگ، رهبر چین، دستور داد که همه‌ی مردم در سراسر چین، جامه‌ای یکسان بپوشند ـ که به نام خود او، جامه‌ی مائویی خوانده شد ـ در کره‌ی شمالی، گویا هنوز هم یکسان بودن جامه‌ها روان است. در بازی فوتبال ایران و کره‌ی شمالی در ورزشگاه پیونگ یانگ، یکی از آشنایان، با دیدن تماشاگران کرهای با جامه‌های همسان، پنداشته بود همه‌ی آنان سربازان ارتش کره هستند!

حتا، کوتوله‌ترین خودکامگان در جمهوری آران ـ که به نادرست جمهوری آذربایجان خوانده می‌شود ـ در راستای چنین پاک‌سازی‌هایی گام برمی‌دارند. در جایی که در سال 1989م، شمار مردم تالش در جمهوری آران پانصد هزار تن و شمار کردان این جمهوری، دویست و پنجاه هزار تن برآورد شده بود، اندک زمانی بعد، سران این جمهوری، رسما اعلام کردند که کردان و تالشیان آران وجود ندارند و ادغام شده‌اند. (4)

چرا چنین است و چرا یک گروه از انسانها، برای نابود کردن گروه یا گروه‌های دیگر هم‌داستان میشوند؟
انسانها از زمان‌های بسیار دور که توانستند، با نیروی اندیشه، از جانوران دیگر پیشی بگیرند، در جهان پیرامون خود دست بردند؛ تا بر پایه‌ی نیازها، پیرامونشان را دگرگون کنند؛ که این دگرگونیها، با گستردگی هر چه بیشتر، هنوز هم پی گرفته میشود؛ مانند شخم‌زدن زمین‌ها، کندن آبراهه‌ها، سد سازی، کشت گیاهان، پرورش جانوران...

برکامه‌ی (برخلاف) آنچه در جهان پیرامون انسان‌هاست (زیستن جانورانی چون خزندگان و پرندگان و پستانداران و دوزیستان و... در یک سرزمین، یا رویش بسیاری گونه‌های گیاهی در کنار هم، یا پراکندگی بسیاری گونه‌های سنگ و کانی و خاک در یک کوهستان) یکسان‌سازی و همگون‌سازی در کارها، برای بشر گریزناپذیر است. کشاورز نمی‌تواند تخم عدس و جو و گندم و نخود و لوبیا و برنج و شبدر و یونجه و گاودانه را با هم درآمیزد و بر زمین بپاشد؛ کشاورز نمی‌تواند سیب‌زمینی و پیاز و زردک و چغندر و شلغم و ترب سرخ و ترب سفید را آمیخته با هم بکارد؛ دامدار نمی‌تواند اسب و خر و گاو و گوزن و استر و گوسفند و بز و اردک و غاز و بوقلمون و مرغ و بلدرچین و کبک و شترمرغ را، همزمان و در یکجا پرورش دهد.

هر اندازه که شیوه‌های پرورش و کشت، گسترش می‌یابد و پیش‌تر می‌رود و بهینه‌سازی می‌شود، نیاز به یکسان‌سازی و یکدست نمودن نیز افزون‌تر می‌شود؛ اگر روزگاری، با پرورش پرندگانی چون ماکیان و بوقلمون و اردک و غاز در کنار هم انجام می‌شد، امروز دیگر، این شیوه با پرورش صنعتی سازگار نیست. امروز، حتا، پرورش نژادهای گوناگون ماکیان در یک مرغداری هم پذیرفته نیست؛ پرورش نژادهای گوناگون در کنار هم که جای خود دارد ، پرورش سنهای متفاوت از یک نژاد (ده روزه، یک ماهه، دو ماهه، چهار ماهه، یکساله) نیز در کنار هم نه‌تنها پذیرفته نیست که با شیوه‌های پرورشی امروز، بسیار زیانبار خواهد بود؛ حتا، پرورش ماکیان از یک نژاد و یک سن، اما از چند مرغداری جداگانه در کنار هم، درست نیست و می‌تواند خطرآفرین باشد.

اگر بشر امروز، در کشاورزی و دامپروری و... از همسانی‌های یاد شده بهره نبرد، نمی‌تواند پاسخگوی نیازهای روزافزون خود باشد. هر اندازه، بشر در یکسان‌سازی‌ها پیشتر می‌رود، بر بازده کارش افزوده میشود؛ همچنین بر دردسرهای کارش!
از شیوه‌های همسانی، کمابیش در کارهای دیگر نیز بهره برده می‌شود. خلبانان هواپیماهای جنگنده، کمابیش، وزن و قد همسان دارند. کسی با قد 120 سانتیمتر، به سربازی برده نمی‌شود. کسی با وزن 160 کیلوگرم، چونان مهماندار هواپیما برگزیده نمی‌شود...

تا اینجای کار، سخنی نیست؛ اما زمانی که بشر در سرزمین‌ها و کشورها، می‌خواهد همین یکسان‌سازی و یکدست‌سازی [در زبان یا رنگ پوست یا قومیت یا دین یا آیین‌ها و فرهنگ...] را پیش بگیرد و به سرانجام برساند، زاده‌های تلخ و نابهنجار و گاه هراس‌انگیزی پدید می‌آید. اکنون، بار دیگر به گفته‌های سعدی و دکارت بازگردیم. هر انسانی، خرد خویش را کامل می‌پندارد و در پی آن، منش و روش خود را بهترین و نیکوترین منش و روش در جهان می‌پندارد و هر منش و روش دیگری را در سنجش با از آنِ خود، پست‌تر و کم‌ارزش‌تر می‌یابد و آنگاه، بر آن می‌شود تا منش و روش خود را نزد دیگران روان سازد. اگر گروه بزرگی از انسانها ـ که منش و روش خود را برتر و فراتر از آنِ دیگران می‌شمارند ـ توان و نیروی بسیار بیابند، در کشتار یا به بردگی کشاندن دیگران و تاراج دارایی‌هایشان، دودلی به خود راه نمی‌دهند. نمونه‌های این شیوه اندیشه در تاریخ جهان بسیار است:
«یهودیان فیض و لطف خدا را مخصوص خود و عذاب دوزخ را برای دیگران میدانند... یهودیان برا آن هستند که روح یهود نسبت به دیگران، امیتاز دارد؛ چون جزیی از خداست و چون یهود، خود را با عزت الهی برابر میدانند، دنیا و آنچه که در دنیاست، مال آنهاست...» (5)

«وهابیان، زیارت قبور امامان شیعه و احترام به زیارتگاه‌ها را نشانه کفر و شرک میدانند و بارها به شهرهای مذهبی مانند کربلا و نجف یورش بردند و هربار که در تصرف شهر کامیاب شدند، به کشتار شیعیان پرداخته و تمامی خزائن حرم و گوهرهای نفیس و درخشان را تاراج کردند.» (6)

دولت عثمانی برای آغاز جنگ با ایران، از مفتی سنی مذهب فتوا می‌گرفت که :«روافض عجم (شیعیان ایران) به ظاهر ادعای اسلام می‌کنند؛ آنان مرتد هستند و از ارباب کفر به شمار میروند. بنابراین، جنگ با قزلباش (ایرانی) در حکم جهاد با مشرکین و حفظ ناموس دین بوده، غارت اموال و اسارت زنانشان، حلال شرعی می‌باشد... قتل قزلباش شرعا حلال است و کسی که آنها را بکشد، غازی محسوب و هرگاه به وسیله آنان کشته شود، شخص مذکور شهید بوده، عزای اکبر و شهادت اعظم میکند.»(7)
روبسپیر (از رهبران انقلاب بزرگ فرانسه) عقیده داشت که انقلاب فرانسه باید به تمام جهان راه یافته و همه‌ی مردم را نیکو سازد و از آن طریق، کشور فرانسه و سراسر بشریت را از نو بیافریند... وی عقیده داشت «خود و یاران فداکارش، تنها مردم نیکونهاد روی زمین هستند... و اگر همین مردم نیکونهاد، سررشته امور را به دست نگیرند و ریشه‌ی فساد و بدمنشی را برنیندازند، انقلاب به جایی نخواهد رسید.»(8)

رهبران کمونیسم، پس از پیروزی در روسیه، برای خوشبخت کردن همه‌ی مردم جهان!! آهنگ گسترش انقلاب کمونیستی را به سراسر جهان نمودند و دفتر کمینترن را در مسکو پدیدآوردند... لنین، عقیده‌ی خود را در هر امری، درست‌ترین می‌دانست... هرکس موافق او نبود، خائن محسوب می‌شد... لنین، باور داشت که تنها اوست که مذهبی لغزش‌ناپذیر در اختیار دارد...»(9)

فیلسوفان و اندیشوران آلمانی همچون فیخته و فون ترایشکه و نیچه، از برتری نژاد ژرمنی، بسیار سخن می‌گفتند و همین باور برتری نژادی، پایه‌ی فرمانروایی حزب نازی در آلمان و پدید آمدن جنگی گسترده و فراگیر شد. در آنسوی گوی زمین، ژاپنیان نیز، برتری نژادی خود را باور داشتند. «پان ترکیستهای پیرو آتاترک نیز، نژاد ترک را – لابد به پشتوانه خونریزی‌های هراس‌انگیز و ویرانگری‌های گسترده در تاریخ جهان! – برترین نژاد می‌دانستند! و از همین روی، بر بالای نقشه‌ی پندارین سرزمین‌های ترکان، از دریای آدریاتیک تا آنسوی مغولستان، جمله‌ی «نژاد ترک، برتر از همه» را می‌نوشتند.(10)

یونانیان مردمان پیرامون خود را بربر (وحشی) می‌خواندند. تازیان خود را «عرب» در (در واژه به معنای گشاده‌زبان و شیوا سخن) و ایرانیان را ـ از آنجا که زبانشان را نمی‌یافتند ـ عجم (در واژه به معنای گنگ و بی زبان) می‌خواندند. ترکمنان، ایرانیان را  مَلُ (نوکر) میگویند.

***

گونه‌گونی از نمودهای آفرینش خداوند و از زیبایی‌های خیره‌کننده آن است. هیچ تذروی، درست مانند تذروی دیگر نیست. هیچ انسانی، درست مانند انسانی دیگر نیست. حتا، دوقلوهای همسان نیز، تفاوتهایی با یکدیگر دارند. رنگ چشم، اثر انگشت، چهره، آوا، شیوهی گفتار، از انسانی به انسان دیگر تفاوت دارد. بیشه‌ها، چشمه‌ها، کوهها، رودها، دریاچه‌ها، دریاها، سرزمینها، گونه‌های جانوری، گونه‌های گیاهی،... همگی، در سنجش با یکدیگر تفاوت دارند. گیاهان و جانوران، اگر همه‌ی گاوان، از دید ژنوم و پایداری در برابر بیماری‌ها، درست همانند یکدیگر بودند، با واگیری بیماری طاعون گاوی، نسل گاو از میان می‌رفت. اگر زنبوران، همگی مانند هم می‌بودند، با آلودگی به کنه «واروا جاکوبسونی» همه‌ی زنبوران از میان می‌رفتند. اگر همه‌ی باکتری‌های گرم مثبت، در برابر پنیسیلین کشته می‌شدند، دیرزمانی نمی‌گذشت که همگی از میان می‌رفتند. اگر در برابر یخبندان سخت و ناگهانی و یا خشکسالی و گرمای سخت، تخم همه‌ی گیاهان نابود می‌شد، به ناگاه، سرزمینی از گیاهان برهنه می‌شد. پس، گونه‌گونی، پایداری نسل گیاهان و جانوران را درپی‌دارد؛ حتا گونه‌گونی، پایه و مایه‌ی گردش کار جهان آفرینش است. اگر، پستیها و بلندیها نمی‌بود، آب روان نمیشد. اگر، آب سراسر جهان شور میبود، جانوران و گیاهان بسیاری و اگر شیرین میبود، گروه گسترده‌ی دیگری از میان میرفتند. اگر گیاهان نباشند، جانوران از نبودِ اکسیژن و اگر جانوران نباشند، گیاهان از نبودِ دی اکسید کربن، از میان می‌روند. پس، همه‌ی جانداران و بیجانها، در سراسر جهان، چون زنجیری به هم تنیده هستند و از میان برداشتن هر زُرفین (حلقه‌ی) زنجیر، چه ریز و چه درشت، به ناگزیر، گسستگی همه‌ی زنجیر را در پی دارد.

باید بدانیم هر گونه یکسان‌سازی، چه در کشاورزی و دامپروری و چه در کشورداری و سیاست، بر کامه‌ی آفرینش خداوند و گردش کار جهان است. اگر در کشتزاری، پنبه کاشتیم و با علف‌کشها و زهرها، هرگونه‌ی جانوری و گیاهی دیگر را از میان بردیم، باید بدانیم زرفینهایی را در آن زنجیر از هم گسسته‌ایم و دیر یا زود، زیان آن دامنگیرمان خواهد شد. اگر در یونجه‌زار، با گذشتن زهر فسفر دوزنگ، موشان را کشتیم، خوراک جغد را از میان برده‌ایم؛ پس، سال آینده، دشمن همیشگی موش کم خواهد بود؛ پس، شمار موشان افزونتر خواهد شد و به زهر بیشتری نیاز خواهیم داشت...

انسان، آگاهانه یا ناآگاهانه، زرفینهای زنجیر یاد شده را از هم میگسلاند و آنگاه، کوششهای بسیار ـ و بیشتر هم بیهوده و بدفرجام ـ را آغاز می‌کند؛ تا برای نمونه، یوزپلنگ آسیایی را از نابودی برهاند...

از همه‌ی اینها که بگذریم، باید گفت اگر بشر در کشاورزی و دامپروری و ساخت کارخانه و راهسازی و... برای بهره‌برداری و رفع نیازها، ناگزیر از دست بردن در جهان پیرامون خویش است، نباید در کشورداری و سیاست، با سرمشق گرفتن از یکسان‌سازی و یکدست‌سازی در کشاورزی و دامپروری، به پاکسازی کشور و سرزمینی از نژادی یا مذهبی یا رنگ پوستی یا... بپردازد؛ زیرا پیامد چنین پاک‌سازی‌هایی، تنها شکنندگی و ناتوانی در آیندهی دور یا نزدیک است. به زَهره میتوان گفت پاکسازی آلمان از یهودیان در روزگار هیتلر، مایه‌ی شکست ارتش آلمان شد. در آن پاک‌سازی، دانشمندانی چون فریتزهابر، اتوهان و برادرش، آلبرت انیشتین، کارل لاندشتایز... از آلمان و اتریش گریختند؛ و فیزیکدانان یهودی آلمان بودند که در آمریکا، آغاز به ساخت بمب اتمی نمودند؛ اگر بمب اتمی در آلمان ساخته می‌شد، بی‌گمان، جنگ پایانی دیگر گونه می‌یافت.

نهادینه بودن اندیشه‌ی پاکسازی و یکسان‌سازی در اروپا، خونریزیها و جنگهای بسیار و پیامدهایی بس ناگوار برای مردمان این قاره داشته است. در شهر بلفاست (تختگاه ایرلندشمالی) میان باشندگان کاتولیک و پروتستان، دیواری به درازای شهر ساخته شده است؛ تا با هم پیوندی نداشته باشند. به گمان نگارنده، بخش شدن اروپا، میان کشورهای بسیار و خُرد، نیز از پیامدهای پاک‌سازی و یکسان‌سازی است؛ زیرا، هر اندازه هم کشوری از دید زبان، فرهنگ، دین، نژاد،... یک‌دست شود، باز هم در آینده، نکته‌های دیگری یافت خواهد شد که بهانه به دست آیندگان بدهد؛ تا راه خود را از جمع جدا کنند. در روزگار ما، یوگسلاوی به کشورهای صربستان و بوسنی و کرواسی و اسلوونی و مقدونیه تجزیه شد؛ زیرا هر تیره و گروهی به راه خود می‌رفتند. مردم ولز برای جدایی از انگلستان در سال 1979 در همه‌پرسی شرکت کردند که البته، با درصد پایینی، استقلال ولز رای نیاورد. دو سال دیگر نیز، همهپرسی استقلال اسکاتلند برگزار خواهد شد. مردم جزیره کرس، خواهان جدایی از فرانسه هستند. ایالت‌های خودمختار باسک و کاتولونیا در پی جدایی از اسپانیا هستند. پیشینه جدایی‌خواهی مردم باسک بیش از 200 سال است. در چکسلواکی نیز، چک‌ها و اسلوواک‌ها، آبشان به یک جوی نمیرفت و سرانجام، این کشور دوپاره شد. در کشور خردی چون سوئیس، سه زبان رسمی (آلمانی ـ فرانسوی ـ ایتالیایی) و در بخشهای  «رتورومانیش » روان است. تکه‌پاره شدن کشورهای آسیایی و آفریقایی نیزبه دست اروپاییان انجام شد و اگر هنوز هم، اروپاییان مانع نشوند، خواست مردم این سرزمینها، پیوستن به سرزمینهای مادری (برای نمونه ایران) است.

خوشبخانه، اندیشه‌ی پاکسازی و یکسان‌سازی، در ایران، هرگز نهادینه نبوده و تنها گاه‌گاهی مجال خودنمایی یافته است:
سیاهپوستان، در جامعه‌ی ایرانی به آسانی پذیرفته شدهاند؛ در ایران، به سیاهپوستان کاکا سیاه گفته میشود و در گویشهای ایرانی، کاکا «برادر بزرگتر» را گویند. یهودیان و آسوریان و ترسایان و... در زندگی و آیینهای ویژه‌ی خود آزاد بودهاند. این زبانزد که در ایران امروز نیز بر همه‌ی زبانها هست (عیسی به دین خود، موسی به دین خود، هرکس به دین خود) ریشه‌ای بس ژرف در فرهنگ و تاریخ ایران دارد. به همین روی است که یهودیان جهان همگی خستواند که تنها کشور در جهان که به آنان یا نیاکانشان ستم نکرده است، ایران است... تا آنجا که هر یک از اقلیتهای دینی، به فراخور شمار و آمار خود، در مجلس شورای ملی پیشین  و اسلامی کنونی  نماینده دارند... و هیچیک از کشورهای غربی، تاکنون به پیروان دینهای دیگر، جایگاهی در انجمن نمایندگان (پارلمان) خود نداده‌اند.(11)

ایرانیان، برکامه‌ی همسایگانشان، بر دیگران، نامها و بر نامهای زشت نگذاشتند و بیگانگان را تنها انیرانی (نا ایرانی یا غیرایرانی) می‌خواندند. ترکزبان و تازیزبان و ترکمن و کرد و لر و بلوچ... در کنار هم در آرامش زندگی میکنند و هرگونه آشوب و فتنه‌انگیزی قومی همچنانکه در مورد عبدالمالک ریگی در بلوچستان دیدیم – با کوشش و آغالش بیگانگان انجام می‌شود.
هر زمان که پادشاهی یا سرداری یا وزیری، آهنگ از میان بردن یا فشار آوردن به گروه و دسته‌ای نموده، آسیب‌های سختی به کشور یا خود زده است. در روزگار ساسانیان، مزدک آهنگ پیراستن آیین زرتشتی از باورهای نادرست و نابه‌جا را نمود و انوشیروان ساسانی، با کشتار گروهی مزدک و پیروانش، راه را بر هر اندیشه‌ی نوسازی (اصلاحی) بست که پیامد آن، شکست سخت ایران از تازیان بود.

در همان روزگار ساسانیان، ارمنیان به آیین ترسایی گرویدند، یزدگرد دوم ساسانی، در راستای یکسان‌سازی دینی، موبدان بسیاری را به ارمنستان فرستاد، تا بار دیگر، آتشکده‌ها را برافروزند و سپاهیانی فرستاد تا بزرگان ترسایی را بکشند و کلیساهایشان را ویران کنند. پیامد چنین دستورها و کارهایی، سخت‌تر شدن ارمنیان، بر باور دینی خود بود و چون یارای پایداری در خود نمی‌دیدند، از پادشاهان روم شرقی یاری خواستند و پیامد این همه، جدا شدن ارمنستان از پیکر ایران و سرنوشت تلخ ارمنیان، در دورههای گوناگون تاریخی بود.(12)

خواجه نظام‌الملک توسی، دستورِ دانشورِ سلجوقیان، از سر تعصب بسیار بر آیین تسنن، به آزار و کشتن شیعیان فرمان می‌داد و شوربختانه، او بهای اندیشه‌ی ناروای خود را با جان خود پرداخت و با کارد فداییان اسماعیلی از پای درآمد.

همچنانکه با نمونه‌های گوناگون برشمرده شد، یکدست سازی جامعه‌ای از هر پدیده‌ای، گرچه در کوتاه‌زمان، به همبستگی و یکپارچگی بیشتر می‌انجامد و حس میهن‌پرستی را در بسیاری از مردم کشوری برمی‌انگیزد؛ اما، در بلندزمان، به ناخشنودی‌های درون آن کشور دامن میزند و شورشهای خرد و بزرگ پدید می‌آورد و سرانجام، آسیب‌پذیری بیشتر جامعه را درپی خواهد داشت؛ زیرا، حتا اگر اندیشه‌ای خفه و به ظاهر نابود شود، باز همانند ژن نهفته – که در نسلی دیگر، خود را می‌نمایاند – سرانجام، خود را نشان خواهد داد؛ آنهم، به گونه‌ای بیماری‌زا!

در کشاورزی و دامپروری نیز، یکدست‌سازی (اصلاح نژاد) چنین پیامدی دارد. تذرو و کبک و تیهو و دراج و... در گذر هزاران سال، بی‌هیچ مایه‌کوبی و دارو خورانی و خوراک آماده و ساختمان ویژه نگهداری، نسل خود را نگه داشته و گسترش دادهاند. اما، ماکیان اصلاح نژاد شده امروزی، در مرغداری با ساختمان ویژه ـ که جریان هوا و روشنایی آن به خوبی باید وارسی گردد ـ  نگهداری می‌شود؛ کارگر یا هر کس دیگر، در ورود به مرغداری، باید رخت و کفش ویژه‌ای بپوشد. کارگر، تا پایان دوره پرورش، نباید رختی به رنگ دیگر، بپوشد. هر خوراکی یا هر ماده‌ای، در ورود به مرغداری، به خوبی بازبینی میشود؛ تا عامل بیماریزایی به درون مرغداری نبرد. جوجه‌ها را تنها در سایه‌ی مایه‌کوبی گسترده (بر ضد بیماریهای نیوکاسل، آنفلوانزا، گامبورو، برونشیت، لارنگو – تراکئیت، آبله، کوریزا، نشانگان کاهش تخم مرغ، پاستولوز، مارِک، آنسفالومیلیت) و با مدیریت بسیار خوب، میتوان به زمینه‌ی تولید یا فروش رساند؛ البته بخشی از سختی‌های برشمرده شده، در پیوند با تراکم (نگهداری شمار بسیاری جوجه یا مرغ در جایی بسته) است؛ اما، بخش دیگر نیز از اصلاح نژاد (یکدست سازی) برمی‌خیزد.


زاده‌ی گفتار:
انسانها، به تفاوت خود با دیگران، باید به دیده‌ی آذرم (احترام) بنگرند. پیروان یک دین آسمانی، نیایش به درگاه خداوند به شیوه‌ی خود را، نباید تنها شیوه‌ی درست در جهان بشمرند. نباید در پاک سازی زبانها و فرهنگ‌های خردتر کوشش شود. هرکس، هر اندازه درستی اندیشه خود را باور کرده باشد، باید بپذیرد که این باور به معنای آن نیست که شکل دیگر گونه آن اندیشه نادرست است و سخن بزرگمهر را از یاد نبریم که: «همه چیز را همگان دانند و همگان، هنوز از مادر نزاده‌اند.»
            
پی نوشت‌ها:
1- سوداگری مرگ – کنت تیمرمن – ترجمه احمد تدین – موسسه خدمات فرهنگی رسا – 1376 – رویه 586
2- تاریخ تجزیه ایران «دفتر سوم» - هوشنگ طالع – سمرقند – 1387 – رویه‌های 197و198
3- روسیۀ تزازی – جیمز استریکلر – ترجمه مهدی حقیقتخواه – ققنوس – رویه‌های 83و84
4- اران، از دوران باستان تا آغاز عهد مغول – عنایت الله رضا – وزارت امور خارجه – 1380 – رویه 542
5- تاریخ تمدن جهان – جلد نخست – محمود حکیمی – شرکت سهامی انتشار – 1364 – رویه‌های 65 و 68
6- نظری بر تاریخ وهابیت – زهرا مسجد جامعی – صریر دانش – 1380 – رویه‌های 62و66
7- مطالعاتی درباره تاریخ و زبان و فرهنگ آذربایجان – فیروز منصوری – موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران – 1379 – رویه‌های 82و134
8- تاریخ تمدن جهان – جلد هشت – محمود حکیمی – 1365 – رویه 111
9- زندگی و مرگ لنین – رابرت پاپن – ترجمه عبدالرحمن صدریه – آبی – 1364 – رویه‌های 318 و 379
10- پان ترکیسم، یک قرن در تکاپوی الحاق‌گری – جیکوب لاندو – ترجمه حمید احمدی – نشر نی – 1382 رویه 23
11- حقوق بشر در جهان امروز و حقوق جهان در ایران باستان – فریدون جنیدی – نشر بلخ – 1378 – رویه‌های 59 و 60 و110
12- اران، از دوران باستان تا آغاز عهد مغول – عنایت‌الله رضا – رویه‌های 246 و 247 . 349 تا 352

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید