سه شنبه, 15ام آبان

شما اینجا هستید: رویه نخست تاریخ تاریخ معاصر خون شهیدان سوم شهریور می‌جوشد

تاریخ معاصر

خون شهیدان سوم شهریور می‌جوشد

دکتر هوشنگ طالع

به انگیزه‌ی شصت و هفتمین سال‌گرد یورش نظامی
روس و انگلیس با حمایت آمریکا به ایران

روز دوم‌ شهریور ماه‌ 1320 (24 اوت‌ 1941) ، بخشی‌ از ناوگان‌ دولت‌ بریتانیا به‌ بهانه‌ی‌ بازدید از خرم‌شهر وارد اروندرود شد و در آب‌های‌ قلمرو حکومت‌ عراق‌ برابر آبادان‌، لنگر انداخت‌. دریادار بایندر، فرمانده‌ نیروی‌ دریایی‌ ایران‌، به‌ ناوهای‌ ببر و پلنگ‌ دستور داد تا از ناوگان‌ بریتانیا استقبال‌ کنند. فرمانده‌ ناوگان‌ بریتانیا، نزدیک‌ شدن‌ شب‌ را بهانه‌ کرد و بازید را به‌ روز بعد موکول‌ نمود. اما در نیمه‌ شب‌ دوم‌ شهریور ماه‌ 1320 (24 اوت‌ 1941)، ستون‌های‌ ارتش‌ انگلیس‌ که‌ از سوی‌ سربازان‌ مستعمراتی‌ هندی‌ همراهی‌ می‌شدند، از بندر بصره‌ به‌ سوی‌ ایران‌ به‌ حرکت‌ درآمدند. آنان‌ از اروندرود گذشته‌ و سحرگاه‌ روز سوم‌ شهریور (25 اوت‌)، خرمشهر و آبادان‌ را مورد حمله‌ قرار دادند. هم‌ زمان‌، نیروی‌ دریایی‌ انگلیس‌، ناوگان‌ جنگی‌ ایران‌ را از فاصله‌ی‌ نزدیک‌، زیر آتش‌ گرفت‌. در این‌ نبرد سربازان‌ و ناویان‌ ایران‌، با وجود غافلگیری‌، پایداری‌ شایسته‌ای‌ از خود نشان‌ دادند.

هنگامی‌ که‌ ناوگان‌ بریتانیا بدون‌ اعلام‌ قبلی‌، عملیات‌ جنگی‌ علیه‌ نیروی‌ دریایی ایران‌ را آغاز کرد، به‌ جز افراد اندک‌، بقیه‌ افراد،‌ در خواب‌گاه‌ها و خانه‌های‌ خود بودند. با آغاز تعرض‌ ناجوانمردانه‌ بریتانیا، پرسنل‌ مزبور خود را به‌ یگان‌های‌ مربوط رسانیده‌ و به‌ دفاع‌ پرداختند. دریادار بایندر فرمانده‌ نیروی‌ دریایی‌ ایران‌، هنگامی‌ که‌ عازم‌ محل‌ فرماندهی‌ بود، از سوی‌ نیروهای‌ زرهی‌ انگلستان‌ که‌ از پایگاه‌های‌ خود در خاک‌ عراق‌ وارد ایران‌ شده‌ بودند به‌ محاصره‌ درآمد و به‌ شهادت‌ رسید. بدین‌سان‌، نیروی‌ دریایی‌ نوپای‌ ایران‌ با از دست‌ دادن‌ ناوهای‌ ببر و پلنگ‌ و کمابیش‌ هفت‌صدتن‌ شهید، از هم‌ پاشید.
لحظاتی‌ پس‌ از آن‌ که‌ دولت‌ شوروی‌ از تجاوز ارتش‌ انگلیس‌ به‌ خاک‌ ایران‌ اطمینان‌ حاصل‌ کرد، دست‌ به‌ تهاجم‌ علیه‌ ایران‌ زد.
از آغاز، شوروی‌ها از گشوده شدن جبهه‌ی جنگی دیگری ، هراس‌ناک بودند و میل نداشتند، در حالی که زیر ضربه‌های سخت ارتش « رایش» قرار داشتند،‌ با ایران هم، وارد جنگ شوند. محمد ساعد سفیر کبیر ایران در مسکو، بر این باور بود که :13

روس‌ها، خیلی هم میل نداشتند، تصمیم به عمل حاد و غیرمنتظره‌ای، در مورد ایران بگیرند.


حتا روس‌ها کوشیده بودند که پیش از اقدام نظامی، از دولت ایران بخواهند تا با اخراج کارشناسان آلمانی از ایران، مساله‌ی حمله به ایران را که خواست انگلیس‌ها بود، منتفی کنند :14

... دکانازاوف، معاون وزارت امور خارجه شوروی به من ] محمد ساعد ، سفیر کبیر ایران در شوروی[ خاطرنشان ساخت و حتا یک بار به طور صریح گفته بود، ما قول و قراری که با متفق جنگی خود دولت انگلیس گذشته‌ایم، به علت مسئولیت خاص و مشترکی است که در جنگ داریم. بنابراین، چرا دولت ایران ، اقدام به اخراج اتباع آلمان و سایر کشورهای محور به عمل نمی‌آورد ؟

سحرگاه‌ روز سوم‌ شهریور ماه‌، ارتش‌ سرخ‌، هم‌ زمان‌ و از چند محور، استان‌های‌ آذربایجان‌، گیلان‌، مازندران‌ و خراسان‌ را مورد تهاجم‌ قرار داد. ارتش‌ سرخ‌ در آذربایجان‌ از محور جلفا ـ گرگر ـ دره‌دیز، به‌ درون‌ کشور رخنه‌ کرد و پس‌ از استقرار در شهر مرند، سه‌ قسمت‌ شد. یک‌ ستون‌ به‌ سوی‌ ماکو، یک‌ ستون‌ به‌ سوی‌ تبریز و ستون‌ دیگر به‌ سوی‌ ارومیه‌ به‌ حرکت‌ درآمد.
ستون‌های‌ دیگری‌ از ارتش‌ سرخ‌ از محورهای‌ ارسباران‌ از راه‌ پل‌ خداآفرین‌ و محور مشکین‌شهر ـ مغان‌ ـ اردبیل‌ و نیز محور آستارا، وارد خاک‌ ایران‌ شدند. ستون‌هایی‌ که‌ از محور آستارا وارد خاک‌ ایران‌ شده‌ بود، به‌ سوی‌ بندر انزلی‌ و شهر رشت‌ حرکت‌ کردند.

از سوی‌ دیگر، ستون‌هایی‌ از ارتش‌ سرخ‌ پس‌ از گذشتن‌ از مرز ایران‌، از محور گنبدکاووس‌- پهلوی‌ دژ (آق‌قلا)، راه‌ گرگان‌ را در پیش‌ گرفتند. بخشی‌ از این‌ نیروها، از محور چهل‌دختر- خوش‌ ییلاق‌، به‌ سوی‌ شاهرود و سمنان‌ اعزام‌ شدند. ستون‌ دیگری‌ در گرگان‌ با ستون‌ پهلوی‌ دژ به‌ هم‌ پیوسته‌ و به‌ سوی‌ نهارخوران‌ و زیارت‌ که‌ خط دفاعی‌ ارتش‌ ایران‌ بود، به‌ حرکت‌ درآمدند. در خراسان‌، ارتش‌ سرخ‌ از دو محور به‌ داخل‌ خاک‌ ایران‌ نفوذ کرد. این محورها،‌ عبارت‌ بودند از :

1ـ محور باج‌گیران‌ ـ لطف‌آباد ـ دره‌گز ـ قوچان‌
2 ـ محور سرخس‌

ارتش‌ سرخ‌ در تمام‌ طول‌ مدت‌، به‌ شدت‌ شهرهای‌ شمالی‌ ایران‌ را بمباران‌ کرد. شدت‌ بمباران‌ در شهرهای‌ تبریز، رشت‌، رضاییه‌ (ارومیه‌) ، بابل‌سر، قزوین‌ و...، بیش‌تر از نقاط دیگر بود.
در این‌ میان‌، انگلیس‌ها پس‌ از درهم‌ کوبیدن‌ نیروی‌ دریایی‌ ایران‌ و اشغال‌ آبادان‌ و خرم‌شهر، شهر اهواز را بمباران‌ کرده‌ و به‌ سوی‌ آن‌ شهر پیش‌ روی‌ نمودند. هم‌ زمان‌ با عملیات‌ خوزستان‌، ستون‌های‌ دیگری‌ از ارتش‌ انگلستان‌ از مرز خسروی‌ گذشته‌ و پس‌ از اشغال‌ تاسیسات‌ نفت‌ شاه‌ (نفت‌شهر)، به‌ سوی‌ کرمانشاه‌ حرکت‌ کرد.
دقایقی‌ پس‌ از آن‌ که‌ ایران‌ مورد حمله‌ی‌ ناگهانی‌ نیروهای‌ شوروی‌ و بریتانیا قرار گرفت‌، سفیران‌ روس‌ و انگلیس‌ به‌ درِ خانه‌ی‌ «علی‌ منصور» نخست‌وزیر رفته‌ و ضمن‌ تسلیم‌ دو یادداشت‌، وی‌ را از یورش‌ نظامی‌ مشترک‌ آگاه‌ کردند. مفاد یادداشت‌ روز سوم‌ شهریور 1320 (25 اوت‌ 1941) دولت‌ انگلیس‌ به‌ شرح‌ زیر بود :

باوجود اقدامات‌ مشترک‌ دولت‌ امپراتوری‌ بریتانیا و دولت‌ شوروی‌ در تاریخ‌ 18 ژوئیه‌ و 16 اوت‌ 1941 (27 تیر و 25 امردادماه‌ 1320) راجع‌ به جلوگیری‌ از فعالیت‌ خطرناک‌ عمال‌ آلمانی‌ و اخراج‌ آنان‌ از کشور، جای‌ بسی تاسف‌ است‌ که‌ دولت‌ ایران‌ برای‌ جلوگیری‌ از این‌ فعالیت‌ها هیچ‌ اقدامی‌ ننموده‌ و در نتیجه‌ عمال‌ آلمانی‌ بر علیه‌ منافع‌ و استقلال‌ کشور ایران‌ هم‌چنان‌ به‌ فعالیت‌ خود ادامه‌ می‌دهند. بنابراین‌ دولت‌ امپراتوری‌ بریتانیای‌ کبیر به‌ منظور دفاع‌ از منافع‌ خود و دوستان‌ خویش‌، اقدامات‌ مقتضی‌ مبذول‌ داشته‌ است‌ که‌ با خطر فوق‌ در ایران‌ مقابله‌ نماید و به‌ همین‌ جهت‌ و برای‌ اجرای‌ این‌ منظور، به‌ طور موقت‌ نیروهای‌ نظامی‌ خود را وارد ایران‌ کرده‌ و به‌ محض‌ این‌ که‌ اوضاع‌ جنگ‌ اجازه‌ دهد، این‌ نیرو خاک‌ ایران‌ را ترک‌ خواهد گفت‌.

یادداشت‌ دولت‌ شوروی‌ نیز مشابه‌ یادداشت‌ دولت‌ انگلیس‌ بود. در این‌ یادداشت‌، پس‌ از اشاره‌ به‌ مسایل‌ یادداشت‌های‌ قبلی‌ و مذاکرات‌ شفاهی‌، آمده‌ بود :

جای‌ بسی‌ تاسف‌ است‌ که‌ دولت‌ ایران‌ برای‌ جلوگیری‌ از این‌ فعالیت‌ها اقدامی‌ ننموده‌ و در نتیجه‌، عمال‌ آلمانی‌ به‌ فعالیت‌ جنایت‌آمیز خود هم‌چنان‌ ادامه‌ می‌دهند. بنابراین‌ دولت‌ اتحاد جماهیر شوروی‌ ناگزیر گردید که‌ به‌ منظور حفظ امنیت‌ خاک‌ خود، به‌ ایران‌ نیرو گسیل‌ دارد. بدیهی‌ است‌ که‌ این‌ اقدام‌ برعلیه‌ استقلال‌ ایران‌ صورت‌ نگرفته‌ بلکه‌ منظور از آن‌ جلوگیری‌ از فعالیت‌ عمال‌ آلمانی‌ است‌ که‌ امنیت‌ شوروی‌ را به‌ مخاطره‌ انداخته‌ است‌.

در این یادداشت، روس‌ها تجاوز نظامی به ایران را برپایه‌ی مواد 5 و 6 عهدنامه‌ی مودت 1921، به منظور جلوگیری خطر فعالیت آلمان‌ها، در راستای حفظ امنیت اتحاد شوروی توجیه کرده بودند .15 هم‌ زمان‌، مولوتف‌ کمیسر امور خارجه‌ اتحاد شوروی‌، یادداشت همانندی نیز به‌ محمد ساعد، سفیرکبیر ایران‌ در مسکو تسلیم‌ کرد :16

ساعت یک بعد از نصف شب سوم شهریور ماه ]1320[ به وقت مسکو، تلفن کاخ ییلاقی سفارت ایران به شدت زنگ زد... تلفن در اتاق خواب من قرار داشت. فورا گوشی تلفن را برداشتم و از آن طرف سیم، رییس اداره خاورمیانه وزارت امور خارجه شوروی... از من درخواست کرد بلافاصله در کاخ کرملین با مولوتف وزیر امور خارجه ملاقات نمایم. چون مطلب مهمی در پیش است که باید به اطلاع شما برسانند.
وقتی که وارد کاخ کرملین شدیم به اتاق مولوتف راهنمایی و پس از مختصر احوالپرسی و بیان مقدمه‌ای از اوضاع جهانی و این‌که اقامت اتباع آلمان در ایران که اغلب آن‌ها جاسوس می‌باشند خطراتی برای سرحدات جنوبی شوروی ایجاد کرده، بدین جهت نیروهای ما در همین ساعت از مرزهای ایران گذشته‌اند. مولوتف آن‌گاه متن یادداشت حمله قشون شوروی به ایران را که به عنوان من صادر شده بود... خواند (پیوست شماره 3) .

 

 ( شهید دریا دار غلام علی با یندر فرمانده نیروی دریایی ایران )

به‌ دنبال‌ تجاوز ارتش‌های‌ بریتانیا و شوروی‌ به‌ خاک‌ کشور، ستاد ارتش‌ با انتشار اعلامیه‌ی‌ شماره‌ یک‌، مردم‌ ایران‌ را در جریان‌ یورش‌ قرار داد.17 ساعت‌ سه‌ و نیم‌ بعدازظهر روز سوم‌ شهریور 1320، علی‌ منصور نخست‌وزیر، در جلسه‌ی‌ فوق‌العاده‌‌ی مجلس‌ شورای‌ ملی‌، درباره‌ی‌ تجاوز ارتش‌های‌ روس‌ و انگلیس‌ به‌ ایران‌ گفت‌ :

...از ابتدای‌ وقوع‌ جنگ‌ کنونی‌... دولت‌ شاهنشاهی‌ بی‌طرفی‌ ایران‌ را اعلام‌ نموده‌ و با تمام‌ وسایل‌ و قوای‌ خود، دقیقا این‌ سیاست‌ را پیروی‌ و به‌ موقع‌ اجرا گذاشته‌ و با یک‌ رویه‌ی‌ صریح‌ و روشن‌ در حفظ کشور از خطر سرایت‌ وقایع‌ و در صیانت‌ حقوق‌ مشروع‌ تمام‌ دول‌ که‌ با ایران‌ روابط دارند و به‌ ویژه‌ دول‌ همسایه‌ کوشیده‌، چنان‌ که‌ تا حال‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ خطری‌ در ایران‌ از هیچ‌ طرف‌ به‌ هیچ‌ یک‌ از آن‌ها متوجه‌ نگردیده‌ (عموم‌ نمایندگان‌: صحیح‌ است‌). با این‌ حال‌ دولت‌ انگلیس‌ و بعد از اتفاق‌ آن‌ دولت‌ با دولت‌ شوروی‌، هر دو متفقا اظهاراتی‌ مبنی‌ بر نگرانی‌ از وجود یک‌ عده‌ آلمانی‌ در ایران‌ نمودند و دو نوبت‌ در تاریخ‌ 28 تیرماه‌ و 25 مرداد 1320 برطبق‌ اظهارات‌ مزبور به‌ وسیله‌ی‌ نمایندگان‌ خود تذکاریه‌هایی‌ تسلیم‌ داشتند که‌ اخراج‌ قسمت‌ عمده‌ از آلمان‌های‌ مقیم‌ ایران‌ را درخواست‌ می‌کردند. در پاسخ‌ این‌ اظهارات‌، چه‌ ضمن‌ مذاکرات‌ عدیده‌ شفاهی‌ و چه‌ طبق‌ تذکاریه‌های‌ تاریخ‌ هفتم‌ مرداد و تاریخ‌ سی‌ام‌ مرداد 1320 کتباً اطمینان‌های‌ کافی‌ در مراقبت‌های‌ دولت‌ ایران‌ نسبت‌ به‌ رفتار کلیه‌ی‌ اتباع‌ بیگانه‌ و عدم‌ امکان‌ بروز خطراتی‌ از معدودی‌ آلمانی‌ که‌ در ایران‌ مشغول‌ کارهای‌ معینی‌ هستند داده‌ شد و برای‌ مزید اطمینان‌ دو دولت‌، اقدامات‌ مقتضی‌ برای‌ کاستن‌ عده‌ معتنابهی‌ از شمار آلمان‌ها به‌ عمل‌ آمده‌ و به‌ جریان‌ افتاد و مراتب‌ مکرر چه‌ در تهران‌ و چه‌ در مسکو و لندن‌ به‌ مقامات‌ مربوط دولت‌ انگلستان‌ و شوروی‌ خاطرنشان‌ و آن‌ چه‌ ممکن‌ بود برای‌ حصول‌ اطمینان‌ و روشن‌ ساختن‌ نظر آن‌ها کوشش‌ گردید.
متاسفانه‌ با تمام‌ این‌ مجاهدات‌ که‌ دولت‌ ایران‌ به‌ منظور حفظ امنیت‌ و آسایش‌ کشور و رفع‌ نگرانی‌ دولت‌ همسایه‌ی‌ خود نمود، در عوض‌ حسن‌ تفاهم‌ و تصفیه‌ی‌ مسالمت‌آمیز قضیه‌، نتیجه‌ این‌ شد که‌ نمایندگان‌ شوروی‌ و انگلیس‌، ساعت‌ چهار صبح‌ امروز به‌ منزل‌ نخست‌وزیر رفته‌ و هر کدام‌ یادداشتی‌ مبنی‌ برتکرار مطالب‌ گذشته‌ که‌ جواب‌ آن‌ها با اقدامات‌ اطمینان‌بخش‌ داده‌ شده‌ بود، تسلیم‌ نموده‌ و در این‌ یادداشت‌ها، توسل‌ خود را به‌ نیروی‌ نظامی‌ اخطار کردند و مطابق‌ گزارش‌‌هایی‌ که‌ رسیده‌، معلوم‌ شد نیروی‌ نظامی‌ آن‌ها در همان‌ ساعت‌ که‌ نمایندگان‌ مزبور در منزل‌ نخست‌ وزیر مشغول‌ مذاکره‌ بودند، به‌ مرزهای‌ ایران‌ تجاوز نموده‌ است‌. نیروی‌ هوایی‌ شوروی‌ در آذربایجان‌ به‌ بمباران‌ شهرهای‌ باز و بی‌دفاع‌ پرداخته‌ و قوای‌ زیاد از جلفا به‌ سمت‌ تبریز اعزام‌ شده‌اند. در خوزستان‌، قوای‌ انگلیس‌ به‌ بندر شاهپور و خرمشهر حمله‌ برده‌، کشتی‌های‌ ما را غافلگیر نموده‌ و صدمه‌ زده‌اند و نیروی‌ هوایی‌ آن‌ دولت‌ به‌ اهواز بمب‌ ریخته‌. هم‌چنین‌ قوای‌ انگلیس‌ با وسایل‌ موتوریزه‌ فوق‌العاده‌ زیاد از طرف‌ قصرشیرین‌ به‌ سمت‌ کرمانشاه‌ در حرکت‌ می‌باشند. قوای‌ متجاوز در هر نقطه‌ که‌ با نیروی‌ ارتش‌ شاهنشاهی‌ مواجه‌ شده‌اند، طبعا تصادف‌ و زد و خورد هم‌ رخ‌ داده‌ است‌.
دولت‌ ایران‌ برای‌ روشن‌ ساختن‌ علت‌ و منظور این‌ تجاوزات‌، به‌ فوریت‌ مذاکرات‌ و اقدامات‌ به‌ عمل‌ آورده‌ و منتظر نتیجه‌ می‌باشد که‌ البته‌ به‌ استحضار مجلس‌ شورای‌ ملی‌ خواهد رسانید...

در شهریور ماه‌ 1320، تنها چندسال‌ از پایه‌گذاری‌ ارتش‌ ایران‌ می‌گذشت‌. توان‌ ارتش‌ ایران‌، در حد حفظ آرامش‌ داخلی‌ و درگیری‌های‌ احتمالی‌ منطقه‌ای‌ بود، نه‌ جنگ‌ علیه‌ دو قدرت‌ بزرگ‌ روز. ارتش‌ ایران‌ در سال‌های‌ نخست‌ 1300 خورشیدی‌ از ادغام‌ نیروهای‌ «قزاق» و «ژاندارم‌» و برخی‌ عناصر «پلیس‌ جنوب»، تشکیل‌ شده‌ بود. ارتش‌ ایران‌ از سال‌ 1310 خورشیدی‌ به‌ بعد، از تعداد معدودی‌ افسر که‌ در دانشگاه‌های‌ نظامی‌ کشورهای‌ پیشرفته‌ و به‌ ویژه‌ فرانسه‌ درس‌ خوانده‌ بودند، بهره‌مند گردید. نیروی‌ زمینی‌ ارتش‌ ایران‌، فاقد یگان‌های‌ موتوری‌ و یگان‌های‌ مکانیزه‌ و زرهی‌ در مفهوم‌ روز بود.
در سال 1319، نیروی زمینی دارای شانزده لشگر و یک تیپ مستقل مکانیزه بود. تیپ مستقل مکانیزه در تهران مستقر بود و تعدادی از لشگرها، در حقیقت بر روی کاغذ وجود داشتند و دارای توان لازم رزمی در حد یک لشگر نبودند :18

از لشگرهای فوق، بعضی که جدیدالتاسیس بودند، در سال 1320، هنوز به پایه‌ی سازمان مصوبه‌ی خود نرسیده و از حیث عده و کادر فرماندهی و اسلحه و وسایل، نواقصی داشتند...

نیروی دریایی ایران، از دو ناو 950 تنی به نام‌های ببر و پلنگ و چهار ناوچه‌ی 320 تنی و تعدادی ناو تدارکاتی و پشتیبانی تشکیل می‌شد. ناوها و ناوچه‌های مزبور در ایتالیا ساخته شده بودند و در سال 1311، وسیله‌ی افسران و دانش‌جویانی که در ایتالیا آموزش دیده بودند، به ایران آورده شدند .19
نیروی هوایی ایران، از تعداد هواپیمای دو باله تشکیل می‌شد. این هواپیماها، ساخت انگلستان بودند و برای تعمیرات هواپیمای مزبور و ساخت بخشی از بدنه‌ی آن‌ها، کارخانه‌ای از انگلستان خریداری شد که در سال 1316 در فرودگاه دوشان‌تپه (تهران)‏ ، راه‌اندازی شد .20
مجموع‌ پرسنل‌ نیروهای‌ مسلح‌ ایران‌، کمابیش‌ 90 هزار نفر برآورده‌ می‌شد. بدین‌ سان‌، با توجه‌ به‌ این‌ واقعیت‌ها، ارتش‌ ایران‌ توان‌ رویارویی‌ هم‌ زمان‌ با دو قدرت‌ بزرگ‌ آن‌ روز را نداشت‌.

هنوز چند روز از تعرض‌ نظامی‌ بریتانیا و شوروی‌ علیه‌ ایران‌ نگذشته‌ بود که‌ سرلشگر نخجوان‌ وزیر جنگ‌، بدون‌ این‌ که‌ به‌ رضاشاه‌ اطلاع‌ دهد، شورای‌ عالی‌ جنگ‌ را تشکیل‌ داد. این‌ شورا که‌ سرلشگر ضرغامی‌ (رییس‌ ستاد) ، سرلشگر ریاضی‌ و سرلشگر یزدان‌پناه‌ در آن‌ حضور داشتند، دستور ترک‌ مخاصمه‌ را صادر کرده‌ و لشگرهای‌ 1 و 2 مستقر در تهران‌ را مرخص‌ نمود.
رضاشاه‌، به‌ محض‌ آگاهی‌ از این‌ مساله‌، آن‌ها را به‌ کاخ‌ سعدآباد احضار و ضمن‌ خلع‌ درجه‌، دستور زندانی‌ کردن‌ آنان‌ را به‌ جرم‌ خیانت‌ به‌ کشور، صادر نمود. در ضمن‌، وی‌ سپهبد امیراحمدی‌ را مامور جمع‌آوری‌ سربازان‌ و مقاومت‌ و حفظ شهر تهران‌ برابر بیگانگان‌ کرد. سپهد امیراحمدی‌ حکومت‌ نظامی‌ اعلام‌ و با تلاش‌ فراوان‌، توانست‌ عده‌ای‌ از افسران‌ و سربازان‌ را جمع‌ آوری‌ و نظم‌ و آرامش‌ را در تهران‌ برقرار نماید.
اما، فاجعه‌ بسیار ژرف‌ بود. دست‌های‌ خیانتکاری‌ که‌ در گرماگرم‌ جنگ‌، دستور ترک‌ مخاصمه‌ و مرخص‌ کردن‌ سربازها را صادر کرد، از ماه‌ها پیش‌ در لجستیک‌ نیروها اخلال‌ کرده‌ و در نتیجه‌، مهمات‌ مربوط به‌ توپخانه‌ و ادوات‌ جنگی‌ با ناهم‌آهنگی‌ ارسال‌ می‌شدند. به‌ طوری‌ که‌ در همان‌ روز نخست‌، بسیاری‌ از یگان‌های‌ توپخانه‌، امکان‌ آتش‌ نداشتند.
پیش‌ از اعلام‌ ترک‌ مخاصمه‌، یگان‌های‌ ارتش‌ به‌ خوبی‌ برابر متجاوزان می‌جنگیدند، به‌ طوری‌ که‌ در چند نقطه‌، آنان‌ را متوقف‌ کرده‌ و خسارت‌ و تلفات‌ قابل توجهی‌ نیز به‌ نیروهای‌ مهاجم‌ وارد کرده‌ بودند. در این‌ میان‌ باید از پایداری‌ و دلیری‌ فرماندهان‌ و یگان‌های‌ زیر نام‌ برد: سرلشگر شاه‌ بختی‌ (فرمانده‌ لشگر خوزستان‌) ، سرلشگر حسن‌ مقدم‌ مراغه‌ای‌ (فرمانده‌ لشگر کردستان‌ و کرمانشاه‌)، سرلشگر قدر (فرمانده‌ لشگر رشت‌) ، سرهنگ‌ معتضدی‌ (کفیل‌ فرماندهی‌ لشگر گرگان‌) و... در این‌ جا قابل‌ ذکر است‌ که‌ پس‌ از صدور دستور ترک‌ مقاومت‌، عده‌ای‌ از افراد لشگر گرگان‌ تسلیم‌ نشده‌ و با عقب‌نشینی‌، خود را به‌ تهران‌ رساندند. البته‌ در این‌ میان‌، کسانی‌ نیز مانند سرلشگر محتشمی‌ (فرمانده‌ لشگر خراسان‌) ، خیانت‌ کرده‌ و تسلیم‌ شد. هم‌ چنین‌، فرمانده‌ لشگر تبریز نیز ترک‌ خدمت‌ کرده‌ و فرار نمود.
به‌ دنبال‌ خلع‌ درجه‌ و بازداشت‌ وزیر جنگ‌ و رییس‌ ستاد، رضاشاه‌ دو تن‌ از امیران‌ تحصیل‌ کرده‌ ارتش‌، یعنی‌ سرتیپ‌ عبدالله‌ هدایت‌ و سرتیپ‌ حاج‌ علی‌ رزم‌آرا را برای‌ مشاوره‌ احضار کرد. آنان‌ باتوجه‌ به‌ دلایل‌ زیر، اعلام‌ کردند که‌ امکان‌ مقاومت‌ وجود ندارد. رضاشاه‌ هم‌ نظر آنان‌ را پذیرفت‌ :21

1 ـ عدم‌ توازن‌ نیروهای‌ ارتش‌ ایران‌ با مهاجمان‌
2ـ نداشتن‌ تحرک‌ لازم‌ و نداشتن‌ برتری‌ آتش‌
3ـ نداشتن‌ مهمات‌ برای‌ مقابله‌ (باتوجه‌ به‌ خیانت‌های‌ به‌ عمل‌آمده)
4 ـ غافل‌گیر شدن‌ و عدم‌ بسیج‌ نیروها و نبودن‌ فرصت‌ کافی‌ برای‌ این‌ کار
5 ـ برتری‌ بی‌چون‌ و چرای‌ دشمن‌ در هوا
6 ـ ترس‌ و وحشت‌ مردم‌ از بمباران‌های‌ هوایی‌
7 ـ خیانت‌ عوامل‌ بیگانه‌
8 ـ عدم‌ آگاهی‌ دولت‌ برابر جریان‌های‌ پیش‌ آمده‌ و...

پس‌ از ترک‌ مقاومت‌، ارتش‌ انگلیس‌ تاسیسات‌ نفت‌ کرمانشاه‌ را تصرف‌ کرده‌ و به سوی‌ تهران‌ به‌ حرکت‌ درآمد. از سوی‌ دیگر، ارتش‌ سرخ‌ نیز با بهره‌گیری‌ از ترک‌ مقاومت‌ از سوی‌ ارتش‌ ایران‌، خود را به‌ حومه‌ی‌ قزوین‌ رسانید و در آن‌ جا به‌ نیروهای‌ بریتانیا که‌ از کرمانشاه‌ می‌آمدند، پیوست‌.
دولت‌ ایران‌ که‌ از یورش‌ نظامی‌ دو همسایه‌ی‌ نیرومند غافلگیر شده‌ بود، وسیله‌ی‌ سفیران‌ کشور در مسکو، لندن‌ و واشنگتن‌ از دولت‌های‌ روس‌ و انگلیس‌ خواست‌ تا با توقف‌ عملیات‌ نظامی‌، با ایران‌ وارد گفتگو شوند. اما دولت‌های‌ مزبور به‌ درخواست‌ دولت‌ ایران‌ پاسخ‌ ندادند. از آن‌ جا که‌ علی‌ منصور نخست‌ وزیر وقت‌، از نظر متفقین‌ معروف‌ به‌ داشتن‌ نظرات‌ دوستانه‌ نسبت‌ به‌ آلمان‌ها بود، روز پنجم‌ شهریورماه‌ (27 اوت‌) از کار کناره‌ گرفت‌ و محمدعلی‌ فروغی‌ که‌ «بیشتر مورد قبول‌ انگلیس‌ها بود، مامور تشکیل‌ کابینه‌ی‌ جدید» شد .22
به‌ دنبال‌ تشکیل‌ کابینه‌ی‌ جدید، به‌ پیشنهاد فروغی‌ دستور ترک‌ مقاومت‌ به‌ همه‌ی‌ یگان‌های‌ ارتش‌ صادر شد. به‌ دنبال‌ اعلام‌ ترک‌ مخاصمه‌، فروغی‌ نظر دولت‌های‌ بریتانیا و شوروی‌ از یورش‌ نظامی‌ به‌ ایران‌ را وسیله‌ی‌ نمایندگان‌ دولت‌های‌ مزبور، استفسار کرد. روز هشتم‌ شهریورماه‌ 1320 (30 اوت‌ 1941) ، سفیران‌ شوروی‌ و بریتانیا، نظرات‌ دولت‌های‌ خود را به‌ شرح‌ زیر اعلام‌ کردند :23

1 ـ ترک‌ مقاومت‌ کامل‌ و تخلیه‌ی‌ یگان‌های‌ ارتش‌ ایران‌ از همه‌ی‌ نقاطی‌ که‌ از سوی‌ نیروهای‌ متفقین‌ اشغال‌ شده‌ است‌.
2 ـ اخراج‌ همه‌ی‌ شهروندان‌ آلمان‌ از ایران‌، غیر از اعضای‌ سفارت‌.
3 ـ تعهد در تسهیل‌ ترابری‌ جنگ‌افزار و مهمات‌ و ادوات‌ جنگی‌ از راه‌ ایران‌ به‌ شوروی‌.

در برابر دولت‌ انگلستان‌ اعلام‌ کرد که‌ حق‌السهم‌ ایران‌ را از درآمد نفت‌ جنوب‌ خواهد پرداخت‌ و روس‌ها نیز پذیرفتند که‌ سهم‌ ایران‌ را از عایدات‌ شیلات‌، پرداخت‌ نمایند. هم‌چنین‌ دو دولت‌ مزبور متعهد شدند که‌ هر زمان‌ وضعیت‌ نظامی‌ اجازه‌ دهد، نیروهای‌ خود را از خاک‌ ایران‌ بیرون‌ ببرند.
بریتانیا و شوروی‌، بدون‌ این‌ که‌ منتظر پاسخ‌ دولت‌ ایران‌ بمانند، بر دایره‌ی خواسته‌های‌ خود افزودند و خواستار تحویل‌ شهروندان‌ آلمان‌ شدند. از آن‌جا که‌ پاسخی‌ از دولت‌ ایران‌ دریافت‌ نکردند، روز 19 شهریور ماه‌ 1320 (10 سپتامبر 1941)، دولت‌های‌ مزبور اعلام‌ کردند که‌ هرگاه‌ دولت‌ ایران‌، ظرف‌ 48 ساعت‌، اتباع‌ آلمان‌ را به‌ نیروهای‌ متفقین‌ تسلیم‌ ننموده‌ و سفارت‌ خانه‌های‌ آلمان‌، ایتالیا، رومانی‌ و مجارستان‌ را تعطیل‌ نکند، تهران‌ را اشغال‌ خواهند کرد. از آن‌ جا که‌ دولت‌ ایران‌ به‌ این‌ اولتیماتوم‌ پاسخ‌ نداد، روز 25 شهریور ماه‌ (16 سپتامبر) نیروهای‌ روس‌ و انگلیس‌ برای‌ اشغال‌ پایتخت‌ به‌ حرکت‌ درآمدند. در این‌ فرآیند، رضاشاه‌ از مقام‌ سلطنت‌ استعفا کرد و از تهران‌ خارج‌ شد و روز 26 شهریورماه‌ (17 سپتامبر) نیروهای‌ شوروی‌ و بریتانیا، تهران‌ را اشغال‌ کردند. فروغی‌ به‌ عنوان‌ نخست‌وزیر در مجلس‌ شورای‌ ملی‌ خطاب‌ به‌ مردم‌ ایران‌ اعلام‌ کرد: «می‌آیند و می‌روند و با شما کاری‌ ندارند».

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید