تاریخ دوره اسلامی
ربع رشیدی
- تاريخ دوره اسلامي
- نمایش از جمعه, 30 ارديبهشت 1390 19:01
- بازدید: 5540
برگرفته از تارنمای آذرپادگان
به جانب شرقی تبریز، در دامنهی تپههای سرخاب (ولیان کوه)، خواجه رشیدالدین وزیر، شهر زیبای کوچکی بنیاد کرده که آن را «ربع رشیدی» نامید و بعدها به رشیدیه معروف گردید. شکوه و عظمت این بنا بپایهیی بوده که در آن عهد، مانند آن را جایی ندایدهاند. و از جهت املاک و اموالی که بر آن وقف شده بود و از باب دارالشفا [بیمارستان] و بیت الکتب [کتابخانه] و مدارسی که داشت و استفادههایی که مردم و به خصوص بیماران و نیازمندان از این بنگاه خیر میبردند، در روزگاه خود بیمانند بود.
نادر میرزا مؤلف جغرافیای مظفری گوید: ... این بنا شهری محکم و حصین بود ... بدان سال که من به تبریز آمدم، آثاری از آن بجای بود، همه از آجر و گچ و طاقها و دیوارهای بیشتر مقرنس1 و سنگهای یکروتراش در پایهی دیوارها بکار برده بودند و همو، پی یک برج عظیم و بسیار استواری را دیده است که با سنگ و آجر و آهک خالص در کمال دقت ساخته بوده2 و مکتوباتی که از خواجه در دست است، معلوم میدارد که وی باغ بسیار بزرگ و با صفایی که بقول خودش «ریاض او بنزهت و صفا و رنگ و بها از جنات برین نموداری» بود در جوار ربع و پنج قریه در بیرون آن احداث کرده است که مردم آن به زراعت و فلاحت و غرس اشجار بپرازند.3 این بنای عظیم، بیست و چهار کاروانسرای رفیع و یک هزار و پانصد دکان و سی هزار خانهی دلکش و حمامات [گرمابهها] خوش هوا و بساتین [بوستانها] با صفا وجوانیت [دکانها] و طواحین [آسیابها] و کارخانه شعربافی [ابریشم بافی] و کاغذسازی و دارالضرب و رنگخانه داشته است. و هم خواجه از هر شهری وثغری، مردمی بدان جا گرد آورده و محلاتی احداث کرده و کسانی را از لحاظ مراتب و مشاغلی که داشتند در محلهیی نشانده بوده.
از جمله دویست تن حافظ قرآن در جوار گنبد از یمین و شمال، هرصد نفر را در کوچهیی و مقرر بود در دارالقرا تا چاشتگاه به تلاوت قرآن کریم مشغول باشند و به چهل تن از جوانان سبعه خوانی4 تعلیم کنند و گروهی از خوش خوانان نیز پس از آنان تا بوقت زوال، بقرائت قیام نمایند و چهار [صد] نفر از علما و فقها و محدثان، در کوچهای که آن را کوچهی «علما» میخواندند و هزار طالب علم مستعد در محلهی «طلبه» متوطن بودند. و هم در دارالشفا پنجاه طبیب حاذق بودند که به معالجهی بیماران میپرداختهاند و هر طبیب نیز ده کس از با ذوقترین و با استعدادترین محصلان را که انتخاب میشد، علم پزشکی میآموخت و همهی این صنوف را وظیفه و مستمری بفرا خور حال و مقام معین شده بود تا از سر رفاهیت خاطر به افاده و استفاده پردازند. کحالان [چشم پزشکان] و جراحان و مجبران [شکستهبندان] دارالشفا نیز در محله ای به قرب رشیدآباد سکونت داشتند که آنرا «معالجه معالجان» مینامیدند و دیگر اهل صنایع و حرفت را که از کشورها آورده بود، هم چنان هر دسته در کوچهیی اقامت داشتند. این وزیر یعنی فضلالله ابنعمادالدوله ابوالخیر مشهور بخواجه رشیدالدین طبیب همدانی (718 – 645 ق. [697- 626 خ]) از وزرای عالیقدر ایلخانان است و سه پادشاه غازان، الجایتو، ابوسعید را خدمت کرده است.
بیستم رجب سال 697 ق [21 اردیبهشت 677 خ] وزارت محمود غازان یافت. وی را نزد محمود منزلتی عالی بود. چندی بعد به روزگار ابوسعید بسعایتی که از اوشد در 18 جمادیالاولی سنه 718 ق [14 امرداد 697 خ]، به امرسلطان کشته شد.
بعد از این واقعه رشیدآباد را رونقی نماند و اموال آن به یغما رفت و املاکی که بر آن وقف بود، جملگی به ضبط دیوان درآمد [مصادره شد] و آن ابواب خیرات بسته شد. لیکن پس از چندی که غیاثالدین امیر محمد پسر خواجه متقلد وزارت گردید. «بر آن عمارت بسیار افزود» و آن عظمت و شکوه برباد رفته را دوباره سامان داد.5
یادداشتها:
1- مراد عمارت بلند و بنای عالی مدور و بمعنی منقش (آنندراج) سقف مقرنس: عمل علی هیئهالسلم.
2- ص 142 و 143.
3- صورت مکتوبی که به خواجه جلالالدین نوشته و غلامی چند طلبیده ص 143
4- سبعه ... گاهی مراد از هفت قرائت باشد (آنندراج)
5- نزهة القلوب ص 76 مکتوبات خواجه در صاحیف 143، 144، 145، 147 تاریخ نادر میرزا چاپ کتابخانه اقبال و نیز ر.ک. تعلیقات مفصلی که در مجلد دوم سیاحتنامه شادرن آقای عباسی نوشتهاند.